كاشي هاي شمس العماره گم مي شود
حدود يك قرن و نيم پيش، بلندترين ساختمان تهران بود كه اينك زير برج ها و در چنبره دود وصدا گرفتار و محروم از حيات شده است
|
|
ايمان مهدي زاده
مي گويند؛ كاشي هاي شكسته در حال تعمير است. ولي ظاهرا اثري از تيم مرمت كاري آثار وجود ندارد
كاخ گلستان در مركز تهران است. دوره زنديه و به دستور كريمخان ساخته شد. آن زمان ها، يكي از بهترين محلات تهران بود. اينك در چنبره دود و صداهاي مركز شهر گرفتار شده است.
مقصد ما ، شمس المعماره است. بنايي كه در سال ۱۲۴۰ شمسي به دستور ناصرالدين شاه در ضلع شرقي كاخ گلستان ساخته شد. در ورودي اين عمارت كه در زمان خود، بلندترين ساختمان تهران بوده با ۳۵ متر ارتفاع و پنج طبقه در خيابان ناصرخسرو قرار دارد، پلاك ۱۱۲، بعد از كوچه حاج نايب. نرده هاي قهوه اي رنگ با قفلي قديمي كه حامل گرد و غباري چندين ساله است، حكايت از تعطيل بودن اين در دارد. در چوبي قهوه اي سوخته، در پس نرده هاي شمس العماره كه مهجور مانده و بي نشان، در خيابان ناصريه قديم (ناصرخسروفعلي) ورود از اين در ميسر نيست. كسبه اينجا هم نمي دانند راه ورود به شمس العماره كجاست ،حتي پليس راهنمايي كه ابتداي خيابان ايستاده. فقط بايد از سالمندان سراغ ساختمان را گرفت، كساني كه به تاريخ علاقه دارند و اينك خود بخشي از تاريخ اند. اغلب شهروندان با تاريخ شهر بيگانه اند. بازاري هايي در اطراف كاخ گلستان سال ها مشغول كسب و كار بوده اند و از چندصدمتري خود بي خبرند. نمي دانند چند قدم آنسوتر، جايي است كه قلم از وصف زيبايش عاجز است. تنها مي توان تمام حس و قدرت را در چشم جمع كرد و زيبايي هايش را بلعيد.
نمايه اي از كاخ گلستان
از خيابان پانزده خرداد (بوذرجمهري سابق) نرده هاي آبي رنگ حايل رهگذران و فضاي سبز بي بديل كاخ است. باجه اطلاعات، جنب در ورودي در سمت چپ قرار دارد. حوضي مستطيل شكل و بزرگ با آبي زلال كه سايه درخت ها سبزترش نشان مي دهد، تا پاي ايواني در روبه رو پيشرفته است. جلوي ايوان، يك جفت قوي زيبا در حوضي گرد عامل توجه عابران هستند. گلدان هاي بزرگ كنار سنگفرش حاشيه حوض، پيش درآمدي است براي خيره شدن به درخت هاي چنار و سرو چندصدساله. به محض ورود به محوطه سرسبز كاخ، آرامشي عجيب در ضمير فرو مي نشيند. از صداهاي شهري و تكنولوژيكي خبري نيست. انگار از در زمان به سيصد سال پيش بازگشته ايم. صداي چهچهه گنجشكان و قارقار كلاغ هايي كه سرمست بهارند، بيننده را كاملا از فضاي شهري جدا مي كند. كاشي كاري هاي متنوع و بي نظير، با رنگ هاي مختلف و طرح هاي ملموس ايراني، سطح تمام ديواره ها را پوشانده است. پرده اي بلند به طول چند متر ايواني از سنگ مرمر را متمايز كرده. كاشي كاري هاي برجسته با طرح دو شير شمشير به دست ايراني بالاي ايوان است. ايواني كه سنگ قبر ناصرالدين شاه را درون محفظه اي شيشه اي در خود نگه داشته است. حجار ماهر، تنديس شاه در گذشته را با تاج شاهي و شمشيرش حكاكي كرده است. از كنار ايوان تا انتهاي باغ دو رديف اتاق در دو طبقه، نگاه را سر مي دهد روي عمارت بلند شمس العماره.
ناصرالدين شاه، فرنگستان زياد رفته بود. از سبك معماري غربي خوشش آمده و دستور داد، ساختماني بلندمرتبه بسازند تا بتواند به همراه درباريان از بالاي آن تمام شهر و دروازه ها را به نظاره بايستد.
كاشي هاي جادويي
براي بازديد از بخش هاي مختلف كاخ بايد بليت هاي جداگانه تهيه كرد. اين بخش از كاخ، بيشترين بازديدكننده را دارد. خانم مينايي، راهنماي شمس العماره مي گويد: جمعيت بازديدكننده محدود است. بسياري از شهروندان تهراني، اينجا كه قبل از اجدادشان در تهران سكونت داشته را نديده اند.
كاشي هاي منقش فيروزه اي روي ديوار، از كنار سنگفرش ها تا بالا، مناظري زيبا در چشمخانه قرار مي دهد. مناظري از شكارگاه، فضاهاي عرفاني مينياتور به شكل سلسله وار در پي هم روي ديوار نصب شده. هنر كاشي گري، هميشه براي بينندگانش نوستالژي و تحسين به همراه دارد. گذر زمان، تغييرات شرايط آب و هوايي و سهل انگاري معروف ما ايرانيان در پاسداشت تاريخ، كاشي هاي شكسته اي را جلوي ديد مي آورد. برخي كاملا از بين رفته و افتاده اند و جاي خالي شان سپيدي گچ زير است. برخي هم گوشه و كنارشان شكسته و نقش را نيمه كاره رها كرده.
مي گويند؛ كاشي هاي شكسته در حال تعمير است. ولي هيچ اثري از تيم مرمت كاري آثار وجود ندارد. جالب است كه در اين محوطه هزار متري حتي يك سطل آشغال نصب نكرده اند.معمولا گردشگران زيادي به اينجا مي آيند تا تاريخ شرق را به تماشا بايستند. برخي سيگار به دست دارند و مانده اند، آشغال آن را كجا بيندازند. وقتي شهروندي ته سيگارش را كنار حوض مي اندازد، خارجي ها هم ياد مي گيرند و با تعجب اين كاررا مي كنند.
روي موكت راه نرويد
امتداد ديوار به چند پله و در شيشه اي برفراز آن، منتهي مي شود. معلوم است در چوبي اينجا از بين رفته است. به محض ورود، راهنماي شمس العماره با تبسم از ورود بازديدكنندگان استقبال و ايشان را به اتاق ها هدايت مي كند. كتبي و شفاهي تاكيد مي شود از روي موكت هاي سرخ رنگ راه برويد. چون زير پايتان هم كاشي كاري است. كاشي هاي منقش با نقش هاي مينياتوري قديمي، وارد اتاق كه شويد، در مي مانيد نگاه را از كدام جهت حركت دهيد.
اين دو اتاق گوشواره ناميده مي شود و در قديم شاه نشين مي گفتند. از پاي ديوار تا سقف ملبس به آينه و گچبري است آينه هاي تخت، مقعر و محدب، اتاق را با زواياي متفاوتي در معرض ديد قرار مي دهد. آينه كاري ها با قطعات كوچك لابه لاي نقوش گچبري ، تودر هم،نمايي از هنر ظريف دكوراته ايراني به نمايش مي گذارد. اين نقش ها تا سقف ادامه يافته روي سقف نيز گچبري ها هنرمندانه، جلوه گري مي كنند به خصوص كه رنگ بين نقش ها جاني نو پراكنده است. هنر لندني كاري روي سقف خودنمايي مي كند، پنجره هاي چوبي با شيشه هاي رنگارنگ بين قاب هاي كنده كاري شده و خاتم كاري در شكل نيم دايره نگاه را به باغ يا اتاق مجاور سوق مي دهد. پس از گذر از اتاق مياني، اتاق شاه نشين با اسباب و اثاثيه درونش پشت محفظه شيشه اي به انتظار ديده شدن، چيده شده است. مبلمان استيل سلطنتي كه هديه ناپلئون سوم به ناصرالدين شاه است، برابر است با زمان لويي چهاردهم. ظروف و گلدان هاي چيني كه هديه امپراتور چين به اين پادشاه قاجار و تابلويي كه از دربار و نيز ارسال شده است هنوز روي ديوارنصب است. اتاق شاه بوي كهنگي مي دهد ولي وسايل تميز و مرتب چيده شده انگار تا ساعتي ديگر قرار است بيايند، روي مبلمان بنشينند و درباره مسايل مهم مملكتي بحث كنند.
ستون هاي شاه نشين كه قطري حدود نيم متر دارد، از سنگ مرمر تهيه شده همرنگ با سنگ كف اتاق مجاور، اين اتاق نيز گوشواره ناميده مي شود تابلوي مرغ بسمل در قابي چوبي بر ديوار اين اتاق نصب شده است.
اين ساختمان ۵طبقه دارد كه تنهايك طبقه آن را مي شود، نگاه كرد و لذت برد چهار طبقه ديگر را نه عموم اجازه بازديد دارند و نه خبرنگاران. با تلفن از مسوول كاخ اجازه ورود به طبقات بالا را مي خواهيم كه در پاسخ مي گويد بايد معرفي نامه باشد، بايد روال اداري و همان بوروكراسي تشريفاتي هميشگي طي شود. درهمين اتاق شاه نشين آنقدر زيبايي و ظرافت ريخته كه ساعت ها تامل و تفكر و تحسين نمي تواند جوابگوي زحمت استاد علي كاشي كار باشد. او تمام قدرتش رادرچشم ها و پنجه ها گذارده و كاشي اين بنا را به پايان رسانده.
تمام پروژه حدود ۲ سال به طول انجاميده با ابزار كار موجود در آن زمان انگشت اشاره، حيرت مي شود و بين دندان ها گزيده مي شود. اين همه رنگ با هم تركيب و هدايت شده تا نقشي زيبا روي مجموعه اي از چند كاشي شكل پذيرد و ديواره ها و كف اتاق مفروش به اين نقش ها شود.
وجد و كيف، وجود هر ايراني را پرمي كند، وقتي داخل شاه نشين غرق تماشاي هنرمي شود و زجر و ملامت در ذهنش انبان مي شود. وقتي شكسته كاشي هاي محوطه را ببيند كه به حال خود رها شده است و يا كنده كاري روي شيرهاي مرمري ايوان كه نوشته شده؛«تاريخ»،«علي جعفري» و ستون پيچ مرمر شكسته و گويا سوزانده شده، ولي مقاومت كرده است. درخت هاي روبه روي شمس العمار در باغ، ايستاده بر ريشه ها و ساقه هاي كهن چند صدساله كه اينك نياز به پرستاري ويژه اي دارد.
مواريث طبيعي و فرهنگي توام است و بايد از آنها به صورت ويژه نگهداري كرد چرا كه رطوبت بيش از حد نيز در خاك اثر منفي مي گذارد و پايه هاي بنا را دچار تزلزل مي كند، همين رطوبت روي كاشي هاي محوطه نيز تاثير گذاشته است.
دوستي مي گويد؛ تا زمان ادغام دو سازمان و معرفي مديريت جديد، تعميرات و مرمت بناها رها شده و مديريت جديد با برنامه اي نو كار را ادامه خواهدداد. شمس العماره ازداخل محصور در زيبايي است و از بيرون مهجور و تنها در آلودگي هاي شهري. به انتظار تماشاي مردم به خصوص شهروندان تهراني است، قبل از آنكه بقيه كاشي هاي زيبايش در سكوت برزمين بيفتد و در تاريخ معاصر گم شود.
|