بررسي طرح خاورميانه بزرگ و پرسش هاي بي پاسخ
حذف دمكراسي
|
|
فاصله زماني ميان جيمز بيكر، وزير خارجه آمريكا در دوره بوش پدر و كالين پاول وزير خارجه دوره بوش پسر، حدود يك دهه زماني است كه گواه تحولي جدي در موضع دولت آمريكا درباره دموكراسي است يا در واقع اين گونه ادعا مي شود. در حالي كه دولت بوش پدر، همه طرح هاي دمكراتيك در خاورميانه را تباه كرده است، دولت بوش پسر در گفتار، ولعي نشان مي دهد كه فقط مي توان آن را در چارچوب كوشش اين دولت براي تبلور «طرح خاورميانه بزرگ» - طبق گفته آقاي پاول - توصيف كرد.
جان اسپوزيتو استاد رشته اديان و روابط بين الملل دانشگاه جرج تاون كه مدتي مشاور وزير خارجه آمريكا بود، در مقاله اي با عنوان «اسلام سياسي و سياست خارجي آمريكا» داستان زير را بازگو مي كند: جيمز بيكر وزير خارجه آمريكا در سفر خود به خاورميانه كه طي آن از شماري از كشورهاي عربي ديدار كرد، پنج ماده عمده براي گفتگو با رهبران اين كشورها را با خود حمل مي كرد اما وي پيش از فرود هواپيمايش در منطقه، ماده پنجم را حذف كرد. متأسفانه اين ماده، همان «دموكراسي» بود .از نظر اسپوزيتو، اين داستان مي تواند گواهي بر چگونگي برخورد ايالات متحده آمريكا با مسئله دموكراسي در خاورميانه باشد. اين كشور برحق همه كشورها در داشتن دموكراسي - جز كشورهاي خاورميانه و كشورهاي جهان اسلام - تأكيد مي كند و اين از ديدگاه اسپوزيتو، گواهي بر دوگانگي سياسي و سياست معيارهاي دوگانه ايالات متحده آمريكا در خاورميانه و نشانه بارزي از روش هاي سياسي آمريكا در خاورميانه است كه معمولاً در معرض انتقادهاي حاد و فراواني قرار مي گيرد.
بار ديگر مي گويم كه از بيكر تا پاول، فاصله اي است كه ايالات متحده آمريكا با كوشش براي پايه ريزي «طرح خاورميانه بزرگ» و در چهارچوب طرح بزرگ بين المللي خاورميانه، قصد پر كردن آن را دارد. اين طرح را بوش پدر در چهارچوب تلاش هايش براي گسترش دموكراسي در جهان عرب در پيش گرفت.
در اينجا مي توان گفت كه پاول، برخلاف بيكر، ماده پنجم را كه جيمز بيكر حذف كرده بود، حذف نكرد، بلكه طي ديدارهايش با رهبران خاورميانه بر اين ماده تأكيد كرد و آن را ماده شماره يك قلمداد نمود كه مي تواند پايه گذار خاورميانه نويني بر مبناي مشاركت با ايالات متحده آمريكا باشد. پاول در روز ۹/۲/۲۰۰۴ و پس از ديدار با سلمان بن حمد آل خليفه، وليعهد بحرين اعلام كرد كه ايالات متحده آمريكا همراه با متحدان اروپايي خود، در حال بررسي طرح بين المللي بزرگي براي تشويق اصلاحات و استقرار دموكراسي در چهارچوب «طرح خاورميانه بزرگ» است كه به قول ايشان شامل موافقت نامه هاي تجاري، هم پيونديهاي سياسي و حمايت نظامي از كشورهاي منطقه در قبال اصلاحات سياسي است.
از ديدگاه پاول كه جهان عرب را به خوبي زير نظر و آن را زير ذره بين سياست خارجي آمريكا دارد، كشورهايي در منطقه هستند كه تصميم ها و گام هاي مهمي در عرصه اصلاحات سياسي برداشته اند اما كشورهاي ديگري هنوز اين كار را نكرده اند. اين عرصه شامل دموكراسي، حمايت از حقوق بشر و توسعه اقتصادي است. در اينجا مي توان به تحليل سخن او درباره ارائه كمك و حمايت به كشورها در جهت اصلاحات سياسي در خاورميانه پرداخت.
اين اصلاحات بر هر اصلاحات ديگري تقدم دارد.
«طرح بين المللي تغييرات دموكراتيك در خاورميانه» چيز جديدي ندارد. اين طرح به بخش اصلي برنامه هاي آمريكا تبديل شده است كه مي كوشد تغييرات را طبق مزاج آمريكاييان در خاورميانه انجام دهد. هراس برخي افراد از آن است كه اين طرح در چهارچوب تبليغات انتخاباتي جرج بوش قرار گيرد؛ به ويژه آن كه تاريخ ايالات متحده آمريكا در عرصه گسترش دموكراسي در سطح جهاني، چندان نويدبخش نيست و تاريخ آمريكاي لاتين، گواه آن است. ايالات متحده آمريكا با همه امكانات خود در جهت «ممانعت از دموكراسي» در آن قاره كوشيده است و بهترين گواه اين امر، كتاب مهم چامسكي به نام «تعويق دموكراسي» است. اما دولت آمريكا و نماينده اش وزارت خارجه، بسا فراتر از آن مي رود تا در اين عرصه بر چيزهاي جديدي تأكيد كند. ظاهراً دولت آمريكا خواهان گسترش الگوي دموكراسي در خاورميانه است و براي اين منظور ديويد مولنكس، هماهنگ كننده منطقه اي صلح در خاور نزديك در وزارت خارجه آمريكارا به خاورميانه اعزام كرد. وي به بيروت رفت تا بر مسئله مشاركت آمريكا و اروپا در خاورميانه براي تغييرات دموكراتيك در اين منطقه تأكيد ورزد. اين همان مشاركتي است كه دولت آمريكا مايل است در مقدمه برنامه هاي سياسي كشورهاي اروپايي و خاورميانه باشد. البته منظور از خاورميانه همان جهان عرب و اسلام است كه عقب ماندگي سياسي اش در اين زمينه به عنوان طرح دموكراسي ترسيم مي شود.
اين همان نگاه دولت آمريكاست كه بر گزارش توسعه انساني مربوط به جهان عرب تكيه مي كند. گزارش يادشده، اساس طرحي است كه قرار است مشاركت باشد نه قالب كليشه اي جديد. البته مسئولان آمريكايي اين بار بر اين مسئله تأكيد كرده اند، به اين معنا كه دموكراسي واقعي باشد نه يك مانور آمريكايي كه در چهارچوب بازي انتخاباتي و تبليغات جرج بوش پسر قرار مي گيرد.
به نظر من، تعهد دولت آمريكا به گسترش دموكراسي در خاورميانه، كه مبتني بر پلوراليسم سياسي و گسترش آزادي هاي سياسي و بازگشت احزاب سياسي -و از جمله احزاب مخالف- با خطراتي همراه است و در خود ايالات متحده آمريكا با موانع جديدي برخورد مي كند.
نخست: طرح آمريكا براي گسترش دموكراسي يك طرح بازدارنده است كه پيشتر توسط دولت هاي استبدادي عربي در منطقه تجربه شده.در اين طرح، از ترس رسيدن اسلامگرايان به حاكميت درهاي خود را به روي اپوزيسيون اسلامي بسته مي شود و اين همان چيزي است كه جرج بوش در تاريخ ۸/۲/۲۰۰۴ طي گفتگو با شبكه تلويزيوني NBC بيان كرده است. وي گفت: نظام آينده عراق، اسلامي نخواهد بود و اين به معناي كوبيدن ميخي بر تابوت دموكراسي موعود و چوب گذاشتن لاي چرخ طرح تغييرات آمريكايي است.
دوم: كوشش آمريكا براي گسترش دموكراسي با تمايل رئيس جمهور آمريكا براي تغيير زورمدارانه جهان اسلام و كشاندنش به سوي بهشت دموكراسي همراه است؛ گرچه جهان اسلام مايل نيست با ضربه هاي باتون به بهشت آمريكايي وارد شود. جرج بوش در گفتگوي يادشده اعلام كرد كه «رئيس جمهور روزگار جنگ» است و «جنگ در ذهن من حضور دارد» .اين به معناي آن است كه كشورهاي ديگري در جدول برنامه هاي جنگي آمريكا و در چارچوب كوشش هاي اين كشور براي تحميل زورمدارانه طرح شان، قرار دادند.
پرسش مطرحي كه ايالات متحده آمريكا به آن پاسخ نمي دهد اين است كه چگونه دموكراسي در نبود دولت ايجاد مي شود و آيا دموكراسي مي تواند در نبود دولت پا بگيرد. زيرا دموكراسي در غياب دولت - آن گونه كه در عراق جريان دارد- انديشه اي مضحك و طنزآميز است.
سوم: تجربه دموكراسي آمريكايي در عراق با مانع روبه رواست كه بر زبان جرج بوش نيز آمده و البته اين امر به رغم نويد بزرگ عقاب هاي دولت آمريكا و نظريه پردازان ايدئولوژيك آن نظير كنعان مكيه و فؤاد عجمي است كه نويد عراق نمونه را دادند.
عراق -اكنون- به عرصه بازي فكري دانشمندان علوم سياسي و آيديولوگ ها بدل شده و همه نسخه ها درباره آن آزمايش شده است. به قول آنتوني كوردسمان، ملت عراق به مجموعه اي از موش هاي سفيد تبديل گشته و همه نسخه ها درباره آن پيچيده شده است.
چهارم: پرسش مهم آن است كه در چهارچوب اين طرح، اشغالگر چگونه مي تواند شريكي در چهارچوب تحولات دموكراتيك موردنظر باشد.
اينها پرسش هايي است كه گمان نمي كنم دولت آمريكا، پاسخي براي آنها داشته باشد و باعث مي شود تا چندين علامت سئوال در روند اين طرح آمريكايي قرار گيرد.
السفير - تركي علي ربيعو
ترجمه: يوسف عزيزي
|