دوشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۴۸
انديشه
Front Page

بررسي پيشينه تاريخ نگاري عاشورا (واپسين بخش)
روش تركيبي
004902.jpg
هادي عالم زاده،استاد دانشگاه تهران
ابومخنف به عنوان نخستين مقتل نويس در پيشينه تاريخ نگاري عاشورا در مقاله حاضر معرفي شد. كتاب وي «مقتل الحسين (ع)» نام دارد.
نويسنده معتقد است ويژگي كتاب مذكور اين است كه ابومخنف با شاهدان اصلي واقعه عاشورا براي تحرير كتاب مذكور در تماس بوده است.
به هر روي نويسنده در ادامه به خاندان ابومخنف و قديمي ترين كتبي كه پس از كتاب وي نگاشته شده اشاره مي كند و سعي دارد به اين سئوال پاسخ دهد كه آيا از مقتل الحسين ابومخنف نسخه اي وجود دارد يا خير؟ نويسنده در بخش پاياني اين مقاله درصدد است به پرسش ديگري پاسخ دهد و آن اينكه آيا قرائت عباسيان از واقعه عاشورا در گزارش هاي مورخان نخستين اسلامي بازتابي داشته است ؟
سؤال مهمي كه ممكن است به ذهن خواننده آشنا به تاريخ اسلام- خاصه كساني كه با تاريخ نگاري اسلامي آشنايي دارند- خطور نمايد، اين است كه آيا قرائت خلفاي عباسي- به تعبير امروزي- از واقعه كربلا، در گزارش هاي مورخان نخستين اسلامي از اين حادثه، بازتابي داشته است؟ پاسخ به اين پرسش خود مستلزم پاسخ دادن به پرسش هاي ديگر است: نظير اين پرسش كه آيا گردآوري و تدوين روايات عاشورا، با هدف افشاي مظالم امويان، خود بخشي از مبارزات بني هاشم (علويان و عباسيان) بر ضد امويان نبوده است؟ پاسخ دادن به اين پرسش ها مجالي ديگر مي خواهد. آن چه به اجمال درباره تأثير سياست ديني خلفاي عباسي در شكل گيري و تدوين گزارش هاي تاريخي مي توان گفت اين است كه اين امر از مشهورات تاريخ اسلام است.
خاندان عباسي در راه دست يابي به قدرت و تحقق دعوت مردم به شعار «الرضا من آل محمد»، بيشترين بهره را از حقانيت، محبوبيت و مظلوميت اهل بيت پيامبر(ص) بردند و به ويژه از فاجعه كربلا در محكوميت و براندازي امويان كه دستشان به خون اهل بيت عليهم السلام آغشته بود، بسيار استفاده كردند، اما در آخرين روزهاي اين مبارزه طولاني كه همه بني هاشم، اعم از بني الحسن، بني الحسين و بني عباس، شركت داشتند، با توطئه و برنامه اي از پيش طراحي شده، شخصيت بر حق و شايسته تصدي امامت و خلافت، يعني امام جعفر صادق عليه السلام، را خانه نشين ساختند و كساني ديگر چون محمدنفس زكيه و برادرش ابراهيم، معروف به شهيد باخمرا(از نوادگان امام حسن مجتبي عليه السلام) را كه با هدف گرفتن حق اهل بيت به پا خاستند، در همان سال هاي نخستين خلافت خود (۱۴۵ هـ) با خشونت سركوب كردند و چند سال بعد (در سال ۱۶۹ هـ) حسين بن علي بن حسن، از سادات حسني و يارانش را در سرزمين فخ نزديك مكه قتل عام كردند كه يادآور فاجعه كربلا شد. ائمه شيعه(ع) نيز كه عملاً و آشكارا قيام و اقدامي عليه خلفا نداشتند، از مكر و غدر و قتل آنان در امان نماندند.
بديهي است اين نوع برخورد خشونت آميز با بني اعمام- و به زعم آنان رقباي سياسي- بدون مبارزه و معارضه پنهان و آشكار فرهنگي و تبليغي قابل تصور و تحقق نخواهد بود. برخي از گزارش هاي تاريخي از پاره اي مبارزات و تبليغات بر ضد اهل بيت عليهم السلام حكايت دارد كه ذكر آنها در اين جا ممكن نيست، اما در پاسخ به اين پرسش ناگزيريم دست كم به يك نمونه از تأثير قرائت خلافت عباسي در تدوين گزارش هاي تاريخي به قلم مورخان عصر عباسي اشاره كنيم:
عبدالملك بن هشام، متوفي سال ۲۱۸ يا ۲۱۳ هجري، از مردم بصره و مقيم مصر بود. وي كه از علماي اخبار و نسب و حديث است اصل سيره محمدبن اسحاق(م ۱۵۰ يا ۱۵۱ هـ) را كه از طريق زيادبن  عبدالله بكائي اخذ كرده، در كتابي به نام «سيره رسول الله» يا «السيره النبويه» تهذيب و تلخيص كرده است. نقل و تهذيب و تلخيص سيره ابن اسحاق مايه شهرت و جاودانگي نام ابن هشام شده، تا آن جا كه نام او هم رديف و هم سنگ نام مصنف اصلي، يعني ابن اسحاق، شده است. اما نكته مهم كه شاهد مثال و موضوع اصلي پرسش مذكور است اين است كه ابن هشام در عصر عباسيان و در زير سلطه سياسي و فرهنگي آنان مي زيسته و اين سلطه فرهنگي- يا به تعبير امروزي، قرائت خاص آنان از مسائل- ابن هشام صاحب سيره را بر آن داشته تا به اختيار يا به اكراه، در نقل و تهذيب و تلخيص سيره محمدبن  اسحاق تغييراتي متناسب با روزگار و باب طبع عباسيان اعمال كند. اين تحريفات و تغييرات بيشتر به صورت حذف رواياتي كه خاطر عباسيان را مي آزرده، به شرح زير اعمال شده است:
۱- رواياتي كه مربوط به فضايل اميرالمؤمنين علي عليه السلام بوده و ابن اسحاق آنها را در سيره خود آورده بود،در «سيره رسول الله» ابن هشام حذف شده است: مثلاً حديث «دار» كه در آن پيامبر(ص) به برادري و وصايت علي عليه السلام تصريح فرموده بودند، حذف شده است. همچنين، گزارش مربوط به كشته شدن عمروبن عبدود به دست علي(ع) را در سيره ابن هشام نمي بينيم و حال آن كه در اصل سيره ابن اسحاق آمده است. نيز اين روايت كه «انصار در خلافت اميرالمؤمنين علي عليه السلام شك نداشته اند» از سيره ابن هشام حذف شده است.
۲- ابن هشام از ذكر اخبار و رواياتي كه به تعبير او ممكن بوده «بعضي از مردم» را بيازارد خودداري كرده است: مثلاً از ذكر اسارت عباس (عم پيامبر و جد خلفاي عباسي) در غزوه بدر به دست مسلمانان اجتناب ورزيده است. همچنين، روايات موثقي كه در آنها عباس مردي مال دوست و از نظر ايمان، فاقد چهره درخشان معرفي شده، از قلم انداخته است. عدم هماهنگي گزارش هاي ابن هشام با آنچه ابن اسحاق در سيره خود آورده و نيز ناهم خواني آن با منابع معتبر ديگر، احتمال تأثير تبليغات بني عباس را در بعضي اخبار سيره و ديگر گزارش هاي تاريخي تقويت مي كند. بي ترديد ابن هشام كه در اوج اقتدار خلافت عباسي مي زيسته، نمي توانسته از اين تأثيرات به دور مانده باشد، چنان كه طبري نيز كه در همين دوره به تدوين تاريخ خود مشغول بوده، در مواردي ناگزير از برخي حذف ها ( مثلاً  حذف حديث دار) و برخي تلخيص هاي معني دار بوده است، اما در اين باره كه آيا خلافت عباسي از واقعه كربلا قرائتي خاص داشته و اين قرائت چه بوده و تا چه حد در گزارش هاي مورخان نخستين از اين حادثه انعكاس يافته است، بايد گفت: پاسخ دادن به اين پرسش ها بدون تتبع كافي در منابع و مقايسه گزارش هاي منابع بي طرف با منابع دوره عباسي درباره اين واقعه ممكن نيست؛ تنها مي توان به استناد تشابه و انطباق كامل روايات طبري با روايات منقول در كتاب «ارشاد» شيخ مفيد و «تذكره الامه» سبط ابن جوزي، چنين نتيجه گرفت كه ظاهراً  قرائت خلافت عباسي از اين واقعه- اگر بپذيريم كه چنين قرائتي وجود داشته- تأثير و بازتاب چشم گيري در منابع آن دوره نداشته است. البته بار ديگر تأكيد مي شود كه اظهار نظر دقيق در اين باره و موارد مشابه، بدون تحقيق و تتبع كافي محققانه نيست.
پرسش ديگري كه درباره تاريخ نگاري عاشورا به ذهن علاقه مندان به اين مبحث خطور مي كند، اين است كه آيا نخستين تواريخ اسلامي صرفاً  به وصف و نقل وقايع محرم سال ۶۱ پرداخته اند، يا گونه اي از رويكرد تحليلي نيز در آن به چشم مي خورد؟
وقتي سخن از نخستين تواريخ اسلامي به ميان مي آيد ذهن آشنايان به تاريخ  «تاريخ نگاري اسلامي» و به تعبير اروپاييان History of Muslim Historiography بيشتر متوجه كتاب هايي مي شود كه غالباً  نام تاريخ برخود دارند و كم و بيش بر پايه روش و نظم منطقي و منسجمي در ارائه گزارش هاي مربوط به رويدادهاي سياسي تدوين شده اند و در عين حال از جامعيتي نسبي در تنوع اخبار تاريخي برخوردارند، تا آنجا كه در زمره تواريخي شمرده شده اند كه عنوان تاريخ عمومي دارند: همانند «تاريخ يعقوبي»، «الاخبار الطوال» ابوحنيفه دينوري، «تاريخ الرسل و الملوك» طبري، كه هر سه از تأليفات سده سوم هجري و پس از آن «مروج الذهب» و التنبيه و الاشراف» مسعودي كه از آثار نيمه اول سده چهارم هستند. هر چند نمي توان - با توجه به مفهوم عام تاريخ- كتابهايي نظير «الطبقات الكبري» ابن سعد، «مغازي» واقدي، «المحبر»، «المنمق»، «الامامه و السياسه» ابن قتيبه، ... و حتي كتب سيره را از زمره كتابهاي تاريخي به حساب نياورد. به هر حال، مراد از نخستين كتب تاريخي هر چه باشد، پاسخ اين است كه تاريخ تحليلي به مفهومي كه امروز ما از آن در مي يابيم، قبل از سده چهارم هجري در تاريخ نگاري اسلامي جايي ندارد. تقريباً همه تواريخي كه از آنها نام برديم- جز آثار مسعودي كه درباره آنها نظراتي وجود دارد- چيزي به مفهوم تحليل تاريخي در آنها ملاحظه نمي شود. روش متبع و معمول در غالب اين تواريخ، جز «تاريخ يعقوبي»، «الاخبار الطوال» و تأليفات مسعودي، همان است كه به روش روايي شهرت دارد و آن عبارت است از نقل بي كم و افزون روايت و خبر مسموع يا مكتوب، با ذكر كامل يا ناقص سلسله راويان آنها، تا ذكر شاهد اصلي واقعه يعني منبع نخستين و گاه فقط ذكر نام منبع نخستين، هر چند در همين سده سوم، برخي از مورخان مانند يعقوبي، دينوري، بلاذري و بعدها ديگران چون مسعودي و ابن اثير و ... به روشي تازه روي آوردند كه به روش تركيبي شهرت يافته است و آن ارائه گزارش يك رويداد تاريخي بر پايه مقايسه و تركيب چند روايت مختلف به نقل از چند زنجيره راويان است. در واقع، مورخ در اين روش از طريق مقايسه گزارش ها و گزينش مستدل، به تأليف و تدوين و خلق گزارشي تازه و مركب از گزارش هاي موجود مي پردازد. اعمال اين روش در تاريخ نگاري اسلامي چنان با اهميت شمرده شده كه آن را شاخصه تفكيك كتابهاي «تاريخ» از كتابهاي حاوي مواد تاريخي دانسته و به عبارت ديگر، تنها مؤلفان اين نوع كتاب ها را شايسته نام و عنوان مورخ مي دانند؛ زيرا تنها اين مؤلفان اند كه با احاطه بر اخبار تاريخي و آگاهي از موضوع تحقيق و هدف خود راه رسيدن به واقعيت رويداد و بازآفريني گذشته را هموار مي سازند. با اين همه، اين مورخان با آن چه مراد و مقصود اين پرسش است، يعني «رويكرد تحليلي» فاصله بسيار دارند و شايد در اين كتابها جز در مواردي بسيار نادر، به چيزي كه بتوان نام تحليل و تبيين تاريخي بدان داد، برنخوريم؛ هر چند برخي از محققان گفته اند كه مقايسه، گزينش، جمع آوري و تدوين تازه روايات و عرضه گزارشي پيوسته و منسجم درباره يك رويداد- كه معمولاً اعمال مي شود- خود بخشي از آن چيزي است كه در تحليل يك رويداد تاريخي ضروري است و در واقع مقدمه تاريخ تحليلي است.
توجه و رويكرد به تحليل تاريخي در جهان اسلام، از سده چهارم هجري به بعد و در آثار مسعودي، ابوريحان بيروني و به طور مشخص در كتاب «تجارب الامم» ابوعلي مسكويه رازي (۳۲۰-۴۲۱) ظاهر مي شود. مسكويه صريحاً از علل رويدادها و پديده هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي چون ويراني شهرها، فساد، شورش و آشوب ها سخن مي گويد. ابوالفضل بيهقي (م ۴۷۰) و ابوريحان بيروني (م ۴۴۰) نيز در آثار تاريخي خود نظير «آثار الباقيه» و «ماللهند» به آن چه بدان تحليل تاريخي مي گوييم پرداخته اند؛ اما نكته مهم و قابل ذكر اين كه حتي ابوعلي مسكويه هم در ذكر حوادث كربلا هيچ تحليلي بر آن چه از ديگران، با حذف و تلخيص نقل كرده، نيفزوده است. اين نكته از مقايسه اي كه ميان «تجارب الامم» (در اخبار مربوط به عاشورا)  با «مقتل الحسين (ع)» ابومخنف توسط نگارنده، به عمل آمد، آشكار شد.
* منابع دردفتر روزنامه موجود است

رويدادهاي انديشه

نخستين پايان نامه دكتراي سياسي با موضوع قرآن
محمدصادق كوشكي در حال تأليف اولين پايان نامه دكتراي سياسي در موضوع قرآن و با عنوان «مباني سياست مطلوب در قرآن» است.
به گزارش خبرگزاري فارس، امام خميني و انديشه هاي ايشان، فصل مشترك بسياري از آثار محمدصادق كوشكي است، اما او اعتقاد دارد عده پژوهشگران در حوزه انديشه سياسي قرآن كمتر از پژوهشگران در حوزه انديشه سياسي امام خميني است و به دليل ارزش سازي ها و هنجارسازي حضرت امام خميني(ره) كه برگرفته از قرآن است بايد بيشتر بر كتاب وحي متمركز شد.
فيلسوفي براي همه نسل ها
سمينار بين المللي سورن كي يركه گور؛ «فيلسوفي براي همه نسل ها» در روز پانزدهم ارديبهشت ماه امسال از ساعت ۱۶ تا ۲۰ در تالار بتهوون خانه هنرمندان ايران برگزار خواهد شد. اين سمينار به همت دفتر پژوهشهاي فرهنگي و با همكاري مركز بين المللي گفتگوي تمدن ها تشكيل خواهد شد.
لازم به ذكر است كه كي يركه گور؛ فيلسوف و متأله مسيحي معاصر سهم غيرقابل انكاري در تفكر معاصر و الهيات جديد غرب دارد. گفتني است كه در اين سمينار انديشمنداني از ايران و جهان به ارائه مقاله و سخنراني خواهند پرداخت.
004899.jpg

دويست سال پس از كانت
شايد بي اغراق نباشد اگر بگوييم كه بررسي تحولات فكري و فرهنگي مدرنيته و پسامدرنيته در گرو شناخت دقيق كانت است. از اين رو كانت را سنگ بناي تفكر مدرن مي دانند.به مناسبت دويستمين سال درگذشت اين فيلسوف بزرگ، سميناري با شركت دكتر رامين جهانبگلو (فلسفه سياسي كانت)، دكتر مرتضي قاسم پور (نظريه زيبايي شناسي كانت) و دكتر محمد ضيمران (معرفت شناسي كانت) در بيست و پنجم فروردين ماه جاري از ساعت ۳۰/۱۷ تا ۲۰ در خانه هنرمندان ايران برگزار مي شود. اين سمينار به همت مركز بين المللي گفتگوي تمدنها و با همكاري دفتر پژوهشهاي فرهنگي برپا مي شود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |