گزارشي از وضعيت اشتغال اعضاي هيأت علمي در خارج از دانشگاه ها
چرخي كه نمي چرخد
اگر روابط قوي داشته باشي از طرح تو استقبال مي شود و به آن بودجه اختصاص مي دهند، در غير اين صورت اهميتي به آن طرح داده نمي شود
سيستم دانشگا ه ها بايد به گونه اي باشد كه استادان را ملزم كند حداقل هر دو ترم يك بار كار پژوهشي ارائه دهند. يعني بقاي استاد در دانشگاه وابسته به اين نوع كارها باشد. البته به شرط تأمين مادي و حمايت هاي مالي مناسب
|
|
هديه عصاريان
تدريس در دانشگاه و رسيدن به جايگاه رفيع استادي، موقعيت و منزلتي است كه شأن اجتماعي بالايي را به همراه دارد و طبيعتاً مشاغلي كه از منزلت اجتماعي بالايي برخوردارند بايد موقعيت اقتصادي مناسبي را هم براي فرد مهيا كنند. كساني كه علم و دانش و قابليت هاي خود را در اختيار نسل جوان كشور قرار مي دهند، حق طبيعي شان است كه به لحاظ مالي تأمين باشند و بي دغدغه به فعاليت در عرصه آموزش و پژوهش بپردازند و از اين طريق به پيشرفت كشور كمك كنند. اما مشكلات اقتصادي و يا سياسي سبب شده تا بسياري از نيروهاي متعهد، عرصه آموزش و پژوهش را در نظام آموزش عالي كشور رها كرده و براي رفع اين مشكلات تلاش كنند. كساني هم كه هنوز در عرصه مانده اند يا با دلي پرخون مشكلات را تحمل مي كنند و يا براي تأمين معاش خود دنبال شغل ديگري هم رفته اند.
بسياري از استادان شاغل در دانشگاه هاي كشور، در حال حاضر در كنار تدريس و آموزش در دانشگاه ها به كارهاي ديگري نيز مشغول هستند كه شايد وقت و انرژي زيادي از آنها بگيرد. انرژي اي كه مي تواند صرف تعليم و تربيت نيروهاي جوان كشور شود. ولي اين انرژي صرف امور ديگري مي شود و يا شايد بهتر باشد بگوييم بيشتر اين انرژي صرف امور ديگري شود و تنها بخشي از آن به دانشجويان كشور اختصاص مي يابد. از همين رو است كه كلاس هاي درس مشابهت هاي فراواني با مدرسه دارد و استاد چون معلم مدرسه جزوه مي گويد و مي رود و پايان ترم هم يك امتحان براي خالي نبودن عريضه.
دغدغه هميشگي استادان
فقدان يا ضعف تمهيدات و برنامه ريزي براي اشتغال و بهره گيري از نيروي تخصصي گروه تحصيلكردگان و روشنفكران كشور زمينه هاي رواني لازم را براي نارضايتي آنها از وضع موجود فراهم ساخته است .اين كه چرا استادان دانشگاه ها نبايد بدون دغدغه هاي مالي به تدريس، تحقيق و تربيت نسل جوان كشور بپردازند سؤالي است كه همواره در ميان اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها مطرح بوده است. اين سؤال را مي توان به نوعي ديگر مطرح كرد كه آيا نبايد شرايطي را فراهم ساخت تا اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها انرژي و زماني را كه براي رفع كمبودهاي مالي خودشان صرف كارهاي ديگر مي كنند به تدريس و پژوهش اختصاص دهند؟
كتايون مستوفي استاد دانشگاه هنر در همين رابطه مي گويد: بسياري از همكاران من مجبورند تقريباً همه وقت خود را در آموزشگاه هاي مختلف صرف تدريس كنند تا از اين طريق بتوانند كسري هاي مالي زندگي شان را جبران كنند. حتي ممكن است به كارهاي ديگري غير از تدريس مشغول باشند.
وي كه خود علاوه بر تدريس در دانشگاه با چند شركت نيز همكاري دارد معتقد است: تنها با تدريس در دانشگاه نمي توان چرخه زندگي را گرداند. لذا بايد به كارهايي بپردازند كه بتوانند زندگي خود را هم تأمين كنند چون نمي توان تنها به حقوق اندك استادي اكتفا كرد.
وي با اشاره به اين كه اين مسأله تا حد زيادي مي تواند بر بي انگيزگي و دلسردي استادان و در نتيجه بر كيفيت آموزش تأثير گذار باشد اضافه مي كند: وقتي استاد با دغدغه هاي فراوان سر كلاس درس حضور پيدا مي كند مسلماً نمي تواند آموزش خود را به نحو مطلوبي ارائه دهد.
اگر روابط قوي داشته باشيد...
وقتي يك استاد دانشگاه با دغدغه هاي مالي دست به گريبان است و براي تأمين معاش مجبور است به كارهاي مختلف ديگري بپردازد آيا جايي براي تحقيق و پژوهش و پرورش نسل پژوهشگر باقي مي ماند؟
نصرالله مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه معتقد است: وقتي امنيت مالي وجود ندارد ديگر انگيزه اي براي تحقيق و پژوهش باقي نمي ماند.
وي مي افزايد: در كشورهاي ديگر استادان دانشگاه فقط تدريس مي كنند. در فاصله چند ترم فرصت تحصيلي دارند، زمان هايي را براي آنها اختصاص مي دهند كه كار پژوهشي انجام دهند بدون اين كه دغدغه هاي اقتصادي و سياسي داشته باشند ضمن اين كه در آنجا از طرح هاي پژوهشي استقبال شده و مورد حمايت قرار مي گيرد. اما در اينجا همه چيز حتي تحقيق و پژوهش هم براساس روابط است. اگر روابط قوي داشته باشي از طرح تو استقبال مي شود و به آن بودجه اختصاص مي دهند، در غير اين صورت اهميتي به آن طرح داده نمي شود. در واقع بايد گفت ميداني براي كار نيروهاي كيفي و جذب آنها وجود ندارد كساني هم كه از قبل بوده اند يا رفته اند يا منزوي و مأيوس شده اند.
وي معتقد است بايد فضا را براي انديشه و گفت وگو امن كرد، موانع را برداشت و به مشكلات معيشتي رسيدگي كرد تا نيروهاي فكري، انگيزه اي براي كار تحقيق و پژوهش پيدا كنند.
اطلاعات روز مربوط به ديروز
استادي كه مجبور است تمام وقت خود را به تدريس يا كار ديگري غير از تدريس اختصاص دهد تا مخارج زندگي خود را تأمين كند قطعاً فرصت چنداني براي مطالعه و پژوهش ندارد و لذا اطلاعاتش كمتر به روز است، شايد به همين دليل است كه بعضاً مشاهده مي شود سالها يك جزوه درسي توسط يك استاد تدريس مي شود و همين مسئله باعث كاهش سطح كيفي آموزش در دانشگاه هاي كشور شده است، در حالي كه دانشجو را بايد از ابتدا با پژوهش و تحقيق آشنا كرد. اما بيشتر استادان فقط به جزوه مي پردازند و اين خود سبب بي انگيزگي دانشجويان و كاهش بار علمي آنها مي شود.
مهندس نصيري استاد دانشگاه آزاد نيز با اشاره به اين كه چرخ زندگي استادان دانشگاه تنها از طريق تدريس نمي چرخد مي افزايد: اگر ما به نيازهاي اوليه معيشت سالم و تأمين نسبي آينده توجه نداشته باشيم، در تأمين مسائل فرهنگي و روحي نيز موفق نخواهيم بود. چون بر اساس ميزان رفع نيازهاي معيشتي و آموزش است كه مي توانيم پيامي براي فعاليت هاي فرهنگي به طور عام داشته باشيم. وقتي من كه يك مدرس دانشگاه هستم مجبور باشم براي تأمين مالي به كارهاي ديگري هم بپردازم ديگر نمي توانم انرژي و توجه لازم را به كار تدريس و مطالعه اختصاص دهم و اين موضوع تأثير مستقيمي در نحوه آموزش و تدريس دارد. وقتي من فرصت مطالعه و پژوهش داشته باشم، مشكلات مالي براي من وجود نداشته باشد، دانشگاه از همه لحاظ من را تأمين كرده، امكانات و منابع مطالعاتي به روز را به راحتي در اختيار من قرار دهد، مطمئناً مي توانم بهترين نوع آموزش را با كيفيت بالا ارائه دهم.
كتايون مستوفي كه با شركت هاي تبليغاتي همكاري دارد مي افزايد: وقتي اين كار درآمد بيشتري براي من دارد و مي توانم به راحتي از طريق آن مخارج زندگي ام را تأمين كنم، مسلم است كه وقت و انرژي بيشتري را به آن كار مي دهم تا كار تدريس.
وي ادامه مي دهد: بسياري از استادان دانشگاه تنها از امتياز اين كار يا موقعيت اجتماعي آن استفاده مي كنند و چون عضو هيأت علمي دانشگاه بودن تأمين مالي براي آنها همراه ندارد. بنابر اين، چنين موضوع هايي جزو مسائلي است كه نحوه آموزش را تحت الشعاع قرار داده و تأثير منفي بر آن مي گذارد.
هميشه بايد اميدوار بود
قطعاً اصلاح وضعيت آموزش نياز به توجه خاص دولت دارد و دست اندركاران آموزش عالي بايد مسائل آموزشي و پژوهشي دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالي را مورد توجه ويژه قرار دهند و اهميت ويژه حضور استادان مجرب و قابل را در محيط هاي دانشگاهي مورد نظر قرار دهند. در اين صورت مي توان اميدوار بود كه بسياري از مشكلات استادان دو كار و چند كار، به نحوي كم رنگ شود و تحصيلكردگان و روشنفكران ما بتوانند بي دغدغه در راه خدمت به كشور و تربيت نسل جوان بكوشند.
نصرالله مقدم براي تحقق اين امر معتقد است: تعليمات خاص و آموزش عالي در زمينه هاي فني- پزشكي، علمي و تحقيقاتي بايد به بخش مردمي سپرده شود. يعني ارائه برنامه و خطوط كلي اعلام نيازهاي كشور از سوي دولت باشد ولي اجراي آن بر عهده مردم گذاشته شود.
وي مي افزايد: در آمريكا واحدهاي بزرگ دانشگاهي توسط مؤسسات بزرگ مردمي و وقفي اداره مي شود. همين كار رقابت، ابتكار عمل و خلاقيت و پيشرفت در زمينه هاي تحقيقاتي را همراه داشته است و از طرفي منجر به رفع مشكلاتي همچون مشكلات اقتصادي خواهد شد.
كتايون مستوفي نيز با اشاره به اين كه بايد انگيزه تحقيق و پژوهش را در دانشجو و استاد بالا برد مي گويد: علاوه بر اين كه بايد حق التدريس استادان را به حد قابل قبولي رساند كه آنها نگران معيشت خود نباشند، بايد تسهيلاتي را در اختيار استادان قرار داد كه بتوانند از اوقات فراغت خود براي بهبود كار تدريس و تحقيق استفاده كنند.
وي ادامه مي دهد: سيستم دانشگا ه ها بايد به گونه اي باشد كه استادان را ملزم كند حداقل هر دو ترم يك بار كار پژوهشي ارائه دهند. يعني بقاي استاد در دانشگاه وابسته به اين نوع كارها باشد، البته به شرط تأمين مادي و حمايت هاي مالي مناسب. تنها در اين صورت است كه مي توان سطح آموزش را بالا برده و روح تحقيق و پژوهش را در دانشگاه ها رواج داد. وقتي استاد دغدغه هاي مالي نداشته باشد بهاي بيشتري هم به كار پژوهش و تدريس مي دهد و دانشجويان را هم به اين سمت سوق مي دهد. در واقع مشكل اساسي سيستم آموزشي ما است كه استادان و دانشجويان به آن عادت كرده اند و كسي هم به اين مسائل رسيدگي نمي كند.
در نهايت بايد گفت با توجه به اين كه هر اصلاحي چه در زمينه آموزش عمومي و چه مسائل ديگر اجتماعي محل پرداخت به آن در نهاد تعليمات عاليه است و دانشگاه ها صحنه پرورش فكر علمي و تحول ساز جامعه هستند.
پس توجه به نياز و خواست كساني هم كه در اين نهاد مشغول تدريس و تعليم هستند ضرورتي است كه بايد به آن توجه كرد.
|