يكشنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۵۹
بم، يكصد و بيست روز پس از فاجعه
نفرين آن جماعت زياده طلب
حاتم نارويي نماينده بم، بي وقفه حرف مي زند و گلا يه مي كند. بخوانيد در حاليكه آوار خبري زلزله آرام فراموش مي شود
ما هنوز بيمارستان نداريم، مردم مجبورند بيماران شان را با هر وسيله اي كه شده به شهرهاي اطراف بفرستند. از پزشك متخصص در بم خبري نيست. كمبود دارو بيداد مي كند. شبكه آب آشاميدني ناقص است
005784.jpg
فرهاد فرجاد
زندگي را مثل همه ايراني هاي ديگر تجربه مي كردند و شب را كه تلخ ترين آواز مرغ سحر بر جانشان ترنم آغاز كرد و عزيزترين كسان شان را گرفت. اموال شان را هم و هر آنچه از اين دنيا داشتند و نداشتند. آنقدر شوكه شدند كه گريستن هم نمي توانستند و امروز، يكصد و بيست روز پس از آن، هنوز گيج و مبهوت اند. نه از بهر داغ عزيزان كه خاك سرد است و يادها در پي اش رنگ مي بازند، از بهر اين همه سردي و فراموشي از پس اين پرسش كه چه شد آن همدردي هاي بي شائبه ايرانيان و جهانيان.
مبهوت اند از اينكه چرا مانده جمعيت ۱۲۰ هزار نفري بم و بروات ۷۰ هزار بيش نبود، اما دفترچه هاي خواربار ۲۰۰ هزار مشتري پيدا كرد؟ چرا ۴ ماه پس از زلزله، بسياري هنوز چادرنشين اند و خسته از گرماي روز و لرزان از سرماي شب كوير؟ بم، در پس ديدارهاي گاه و بيگاه سران مملكت، كه رو به دوربين هاي خبري، از بازسازي شهر مي گويند، ناگفته هاي بسياري دارد. در حالي كه بهداشت، فاضلاب، آب آشاميدني و امنيت باغات هنوز مشكل اساسي بازماندگان مصيبت زده است، در حالي كه توزيع مواد غذايي قطع شده و از اين پس تنها راه دسترسي به مواد غذايي خريد آزاد است، عده اي از آقايان، حضرات بمي ها را به زياده طلبي و پرتوقعي متهم كرده اند. تمام اينها باعث شد كه نماينده مردم بم در مجلس شوراي اسلامي در نطق پيش از دستور مورخ ۲۶ فروردين، سكوت را بشكند و از جانب مردم، كم لطفي ها را گلايه كند و براي يك روزنامه چه چيز بالاتر از يك گزارش جديد درباره بم؟ مگر در اين چهار ماه، بم سهمي عظيم در تغذيه روزنامه ها نداشت؟ اين هم يك گزارش مثل ده ها مورد مشابه قبلي، بخوانيد، لذت ببريد و فراموش كنيد.
لابي هتل گلستان در ميدان حسن آباد، به درد هر كاري مي خورد، جز مصاحبه با يك نماينده مجلس. درست يك طبقه بالاتر از محل گفت وگوي ما، زني ۲۲ ساله و اهل بم ميهمان اتاقي ده، دوازده متري بود و چشم منتظر به در، تا اگر از تتمه ميلياردها ريال كمك نقدي كه از گوشه و كنار دنيا به كشور سرازير شد چيزي باقي مانده باشد، به دردش آيد و راهي اتاق عملش كند.زن جوان، پدر و فرزند خردسالش را از دست داده بود و خود نيز آسيب نخاعي ديده بود. عمل قبلي روي او در بيمارستان سينا ناتمام مانده بود و عمل تكميلي به پول نياز داشت. همان طور كه امروز تهيه مواد غذايي در بم، ديگر پول مي خواهد و بس. و اما نماينده دل پردردي داشت. هر چند نخواست نامي از آقايان رنجيده از پرتوقعي بمي ها ببرد:
ما گفتيم و خودشان فهميدند. نمي خواهم همين روند كند و ناكافي را هم به زوال بكشانم. اجازه بدهيد نامي برده نشود. ولي خود مردم بايد قضاوت كنند كه آيا روا است به جماعت مصيبت زده اي كه در يك چشم بر هم زدن تمام هست و نيست خود را باخته اند چنين لقبي داد؟ سرپناه مناسب، دارو و درمان و آب آشاميدني هنوز اصلي ترين مشكل بمي ها است. هر چه به فصل تابستان نزديك تر مي شويم، خطرات ناشي از ازدياد حشرات و جانوران موذي و شيوع بيماري هاي عفوني بيشتر مي شود. آنها كه بمي ها را پرتوقع مي خوانند، قدم جلو بگذارند و بگويند چند ساعت مثل بمي ها در چادر سر كرده اند. از اينها به جد تقاضا داريم اگر از عمارت هاي مجلل خود بيرون نمي آيند و كنار مردم در چادر نمي نشينند، نمك هم بر زخم مردم نپاشند.
امروز تاخير در روند ساخت و ساز بم بسيار آزاردهنده شده است. تا حدي كه به افزايش ۲۵ درصدي هزينه هاي ساختماني انجاميده است.
مگر نه اينكه مجموعه هزينه بازسازي از بيت المال تامين مي شود. موجبان تاخير، در هر مقام و عنواني كه هستند، چه پاسخي دارند؟ ما منكر تحويل كانكس و چادر نيستيم، ولي آيا كافي بوده؟ آيا تمام كمك هاي نقدي و غيرنقدي ايران و جهان را به خود اختصاص داده؟ ما هنوز بيمارستان نداريم، مردم مجبورند بيماران شان را با هر وسيله اي كه شده به شهرهاي اطراف بفرستند. از پزشك متخصص در بم خبري نيست. كمبود دارو بيداد مي كند. شبكه آب آشاميدني ناقص است.
مردم بعد از چهار ماه هنوز دسترسي راحتي به توالت و حمام ندارند. زباله، جاي جاي شهر را پوشانده و جمع نمي شود. آوارها را بر مي دارند مي برند در منطقه اي در شمال شهر تخليه مي كنند، يك روز در ميان توفان شن مي آيد و همه را به سطح خيابان ها بر مي گرداند. خطرناك تر از همه احتمال شيوع بيماري هاي عفوني است كه هيچ پاسخگويي را بالاي سر خود نمي بيند.
اشتغال بمي ها، هر چند فوري از حل معضل توالت نيست، ولي كم كم به بحران تبديل مي شود. بم، پيش از زلزله هم با مشكل بيكاري جوانان مواجه بود ولي گرسنگي و بي خانماني پس از زلزله از آن فاجعه ساخته است. نكته اسف بار در اينجاست كه به ندرت مي توانيد يك بومي را در كارگاه هاي سرازير شده به شهر پيدا كنيد. بيشتر كارگرها را از ميان غيربومي ها انتخاب كرده اند. آن عده از بمي ها كه با زحمت توانسته اند تشكيلات خدمات رساني به هم بزنند، هيچ كاري به آنها ارجاع نمي شود. تمام اين مشكلات به وضوح موجود است، اما در پاسخ به اعتراض بمي ها بر مي آشوبيم و مدعي مي شويم يك مشت سوءاستفاده گر شلوغ كرده اند. آخر شكم گرسنه كه دين و ايمان نمي شناسد. اگر كارها تاخير و كم و كاستي نداشته باشند، بمي ها آنقدر نجيب و شريف هستند كه اعتراض نكنند.
بازسازي بازار بم از ديگر اولويت هاي ستاد بازسازي است. اين بازار ۶۵۰ روستا و شهر اطراف را پوشش مي داد و از اقتصاد اصناف و پيشه وران برجسته بهره مي برد. امروز اين بازار به تلي از خاك بدل شده و روند بازسازي آن هيچ رضايت بخش نيست.
عضويت نداشتن جهاد كشاورزي شهرستان بم در ستاد بازسازي، هم به نوبه خود مشكلات زيادي را رقم زده است. همه مي دانيم ۹۰ درصد امورات مردم بم از طريق كشاورزي انجام مي گرفته است. در اين ميان، به لحاظ آشنايي با بافت منطقه، جهاد كشاورزي بم مي توانست اصلي ترين نقش را در احياي اقتصاد كشاورزي بم ايفا كند. سوال ما اين است كه طبق كدام منطق و دليل، اين مهم صورت نگرفت؟ در زمينه كشاورزي مشكلات اساسي باغداران و كشاورزان، فرو ريختن كليه حصارها و ديوارهاي باغات، از بين رفتن كانال هاي آب رساني و آسيب ديدن سردخانه هاي نگهداري خرما است. پيشنهاد ما به دولت اين است كه قانون فعلي ۳۰ درصد آورده كشاورز و ۷۰ درصد اعتبار دولتي را در حال حاضر موقتا به ۱۰۰ درصد اعتبار دولتي تغيير دهد تا كشاورزان بم بتوانند دوران بحران را پشت سر بگذارند. ديون معوقه كشاورزان به بانك ها نيز بايد بخشيده شود. محصور كردن باغات و احياي سردخانه ها هم اهميت بسيار دارد. چون اندك اندك به فصل بهره برداري از درختان خرما نزديك مي شويم و بايد امنيت محصول و امكان نگهداري آن را براي باغداران فراهم كنيم...
... ناگفته پيرامون بم فراوان است. باور كنيد همه چيز را نمي شود گفت و نوشت. خيلي ها دلشان مي خواهد بدانند بالاخره يك ميليارد دلار كمك نقدي اجنبي ها دروغ پردازي بود يا حقيقت داشت؟ خيلي ها دوست دارند بدانند قضيه مسافرخانه رضا و مسافران مظلوم رهسپار شيخ نشين ها و غارت اموال مردم و فروش چادرهاي آمريكايي در گمرك و شوش و قطع شدن آن دست بي جان و ده ها موارد مشابه واقعيت داشته يا خير؟ و جواب «خير» است. مگر نه اينكه هنر نزد ايرانيان است و بس.

بساز بفروش ها مي آيند
خزان بازار گل فروشان
الان اگر شما به سر و وضع من نگاه كني، با خودت مي گويي اين بابا گداست. چرا؟ چون مغازه ندارم. حالا چون مغازه  دار نيستم، پس گل هايم خوب نيست و...
005781.jpg
علي رضا كيواني نژاد
پائين چهارراه ميثم يا همان اتوبان آهنگ، بازار گل فروش هاي جديد تهران است. جلوي يك فضاي دشت مانند پر از زنبور. تقريباً در همسايگي باغ كوچولو كه تا چندماه آينده قرار است به جاي گل هاي رز آپارتمان هاي نقلي پرورش بدهند.
بعد از اتوبان آهنگ، چهارراه اول، سمت راست شما را به بازار گل تهران مي رساند. وقتي صحبت از بازار گل مي شود عده اي، همان بازار ميان راه، يعني جاده آرامگاه را در ذهنشان مجسم مي كنند، اما آن بازار، حالا مدت هاست كه جمع شده و جايگزينش همين بازار گل است.
انتهاي بلوار به فضاي بسته اي مي رسيد كه نشاني از بازار گل ندارد. گويي بازار تره بار شهرداري است كه مدت هاست مخروبه مانده. جلوتر كه مي رويد، اما نظرتان تغيير مي كند. جلوي در بازار، يك فضاي بيضي شكل، محل نشستن گل فروش هاست. از هر گلي مي توانيد توي اين اجتماع عطرآگين پيدا كنيد. ارزان و باكيفيت. مقابل همين فضاي بيضي شكل، دشتي قرار گرفته كه علف هاي هرز، زيبايي خاصي به اين بازار بخشيده است. كاميون ها مدام در حال رفت و آمد هستند و كارشان تخليه بار است، نه نخاله كه گل و گياه.
روي سر در ورودي بازار، ساعت كار اين مجموعه را مي بينيد. هر روز ۴ صبح تا ۱۱ و جعمه ها ۸ تا ۱۲ ظهر. داخل بازار شبيه همان ميادين ميوه و تره بار است، با همان غرفه بندي و سبك و سياق. در بازار، راس ساعت باز مي شود و راس ساعت بسته. نيروي انتظامي، گشت موتورسوارش را براي ايجاد و برقراري نظم بيشتر توي بازار مستقر كرده است.
اگر قرار باشد بازار گل را در يك جمله كوتاه و موجز تعريف كنيد، بهتر است نگاهي به قيمت گل ها بيندازيد.
«همين گل ها را در فلان گل فروشي بالاي شهر مي دهند شاخه اي ۶۰۰ تومان، ولي چون اينجا ما مغازه ژيگول نداريم، مردم فكر مي كنند نبايد از ما خريد كنند.»
رضا مددي با چكمه باغباني، جلوي در بازار گل نشسته و گل هايش را دسته دسته كرده و در انتظار مشتري است. فقط گلايل مي فروشد. زنبورها، امانش را بريده اند و مدام آنها را از روي سر و صورت كنار مي زند. خودش مي گويد: «زنبورها، اينجا حكم مگس را دارند!» بعد هم در تكميل صحبت هايش مي گويد: «دوست من، همين جا، گل رز را مي دهد شاخه اي ۳۰۰ تومان. كه چه؟ كه مشتري راضي برود. باور كنيد قيمت گل همين است. ولي من شنيدم گل فروشي هاي بالاي شهر، رز را شاخه اي ۶۰۰ تومان مي دهند. الان اگر شما به سر و وضع من نگاه كني، با خودت مي گويي اين بابا گداست. چرا؟ چون مغازه ندارم. حالا چون مغازه  دار نيستم، پس گل هايم خوب نيست و...»
دوست كنار دستش، شاخه هاي رز را توي چند تا حلبي پر از آب گذاشته، به اتكاي سايه ديوار. اينجا سايه، بيش از هر چيز ديگري قيمت دارد. شايد، هم قيمت آب! شاخه رزي را نشان مي دهد؛ غنچه و زيبا. دورش فويل نپيچيده و از گياهان سبز زينتي زيباكننده گل فروشي ها هم خبري نيست. «انصافا اين همان رزي نيست كه شما مي خريد؟ من، اينجا، فويل ندارم. پوشال كولر هم نيست كه گل را لاي طلق بپيچم و پوشال كولر را هم تنگش بزنم، بگويم بفرما، مي شود هزار تومان ناقابل!» اين را كه مي گويد، ساقه بلند رز را نشان مي دهد و به دشت روبه رو اشاره مي كند، با عصبانيت.
«اين گل ها توي همين خاك به وجود مي آيند. باور كن، ولي ما را گل فروش نمي دانند. اگر باورت نشد برو باغ كوچولو. آنجا بپرس برايت توضيح مي دهند.» آدرس باغ كوچولو را مي دهد و به مشتري اش مي رسد.
زنبق، مريم، ورينا، هلگونيا، شب بو و خلاصه انواع گل ها با قيمتي باورنكردني، اينجا توزيع مي شود. يادمان باشد اگر باران گرفت، نگاهي به احساس گل ها كنيم. باغ كوچولو، فقط يك چهارراه با بازار گل فاصله دارد. يعني انتهاي اتوبان آهنگ يا همان چهارراه ميثم. دو تا باغ كوچك گل، چسبيده به هم. آدرسش سر راست است. نرسيده به درخت، كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است. جاي پارك ماشين به سختي پيدا مي شود. يادتان اما باشد براي رفتن به اين باغ ها، از بلوار پاييني چهارراه ميثم عبور نكنيد. حداقل تا آخر تابستان. چون توي اين بلوار شهرداري درخت شاه توت كاشته و مردم از هر جايي كه فكرش را بكنيد، براي چيدن شاه توت هاي نرسيده، به وسط بلوار مي دوند. خصوصا بچه ها كه از اين درخت هاي كوتاه قامت بالا هم مي روند.
هراز چندگاهي صداي ترمز ماشين ها و متعاقب آن بد و بيراه گفتن، يعني اينكه بچه يا زني چادري نزديك بوده زير ماشين برود. فقط بخاطر شاه توت نرسيده! رها كنيم.
بعد از اينكه ماشين را پارك مي كنيد. مي توانيد برويد توي كوچه هاي تنگ و ترش اين باغ ها، البته دو تا باغي كه مديريتي كاملا مجزا دارند. تنها شباهتشان، خود كفا بودن در پرورش درختچه هاست و بس.
«علي اميني» يكي از مسوولان باغ دوم، با همان چكمه باغباني، مشغول درست كردن دسته گلي است براي مراسم عزاداري، كوچه نماهاي تودرتو، زيبايي خاصي به اين باغ بخشيده است، باغي كه زمان زيادي براي ادامه حيات ندارد!
- هر گلي كه بگويي، اينجا پيدا مي شود، اما يادت باشد من مغازه دار معروف بالاي شهر نيستم. شاخه رز اين جا دانه اي ۲۰۰ تومان است. بهترين وغنچه ترين گل، ولي اگر رفتي و به شما گفتند ۶۰۰ تومان، تعجب نكن. آنها پول ويترين و جاي خودشان را هم مي كشند روي قيمت گل. اميني آرام و قرار ندارد. اما حرفش راهم قطع نمي كند. مدام مي رود توي گلخانه هاي بغل دستي و مي آيد. درباره قيمت گل مي گويد: «۴گل كه قيمت ندارد، ولي الان هر كسي، هر چقدر تيغش ببرد، مي گيرد.
اينجا دو نوع گلخانه وجود دارد. يكي براي گل ها و ديگري براي درختچه هايي مثل بنجامين. گل فروش ها نمي توانند در تهران گل پرورش بدهند. دردسر زيادي دارد. مثلا بعضي از گل ها مثل گلايل، هواي آزاد اما تميز مي طلبد و عده اي ديگر مثل گل رز حتما بايد نايلون پيچي شوند - اصطلاحا - و در گلخانه پرورش يابند. گلخانه هم هزينه هاي خاص خودش را دارد. تامين گرماي آن درزمستان و...»
اميني درباره مشتري هايش نظر جالبي دارد مي گويد: «مشتري هاي من اكثرا ساكن همين مناطق هستند. كسي كه بالاي شهر مي نشيند در شان خود نمي بيند دسته گلش را از اتوبان آهنگ بگيرد. «امير رضا غلام حسيني» اما نقيض اين گفته را مي گويد: «نه. من خودم اصطلاحا بالاي شهر مي نشينم، ولي دسته گلم را از اينجا مي خرم. دفعه قبل۱۶ هزار تومان پول دادم كه اگر مي خواستم همان دسته گل را از گل فروشي محل تهيه كنم تقريبا ۳۰ هزار تومان مي شد!
اين باغ ها، آبياريشان قطره اي نيست. با همان روش قديمي، يعني شيلنگ آبياري مي كنند. كارشان هم درماه هاي محرم، صفر و رمضان از رونق چنداني برخوردار نيست. وقتي حرف از گل پرطرفدار مي شود، اميني بي درنگ مي گويد:« رز، مريم ، زنبق و شب بو بيشترين خريدار را دارند»
اما چرا اين باغ كوچولو، فرصت زيادي براي ادامه حيات ندارد؟
قرار است هر دوي اين باغ ها خراب شوند و جايشان آپارتمان رشد كند! ماهم مجبوريم از اينجا برويم، مثلا ورامين.
بازار گل تهران از ثبات بيشتري برخوردار است، اما باغ كوچولوها هر روز يك قدم به نابودي نزديك تر مي شوند شايد دفعه بعد كه براي خريد گل به چهار راه ميثم اتوبان آهنگ مي رويد، آپارتمان  كوچولو ببنيد به جاي باغ كوچولو!

مأمن گدايان
قرار است متكديان كشور ساماندهي شوند. به همين دليل از مدت ها قبل طرح اسكان متكديان در اردوگاهي آغاز شده است و هم اكنون آماده بهره برداري است.
البته اين اردوگاه  از مدت ها قبل آماده بود اما دليل به تاخير افتادن بهره برداري از آن به گفته مهنوش معتمدي آذر عضو شوراي شهر تهران افزودن تجهيزات و امكانات رفاهي مطلوب بوده است. تامين رختشوي خانه، تعمير و بازسازي برق اردوگاه، نوسازي موتور خانه مركزي و مواردي از اين قبيل موجب شده بود كه افتتاح اردوگاه با تاخير مواجه شود. وي افزود: در حال حاضر اين مكان هيچگونه كمبود و مشكلي به لحاظ پذيرش متكديان ندارد و شورا با ارسال نامه اي به استانداري اعلام كرد كه اردوگاه آماده تحويل به فرمانداري است.

آشنايي با حقوق اجتماعي
تقريبا خودتان هم به اين موضوع اذعان داريد كه عدم آشنايي با حقوق اجتماعي خيلي اوقات دردسر ساز مي شود. آشنا نبودن درصد بسياري از مردم نسبت به حقوق خود در بخش اجتماعي باعث شده تا مردم نسبت به رايي كه در مورد آنها صادر مي شود امكان دفاع از خود را نداشته باشند و به ناچار مي پذيرند بدون اينكه در مورد آن اطلاعاتي داشته باشند. معاون حقوقي و امور مجلس سازمان تامين اجتماعي در اين رابطه معتقد است تامين اجتماعي امروزه به عنوان ضروري ترين نياز در دنيا محسوب مي شود و قانون اساسي نيز تاكيد بسياري در اين خصوص كرده است راه كار اين مساله هم از قرار معلوم اطلاع رساني تجويز شده است و همچنين ايجاد رشته اي با عنوان حقوق اجتماعي به منظور آشنايي مردم با مباني آن در دانشگاه ها تدريس شود.

جوانتان را سرزنش نكنيد
۴۲ درصد جوانان كشور از اعتماد به نفس كافي در زندگي برخوردار نيستند. عدم وجود اعتماد به نفس در جوانان اغلب از داشتن چنين حسي در دوران كودكي ناشي مي شود. سرزنش هاي پدر و مادرها در دوران كودكي و حتي نوجواني و جواني يكي از عوامل اصلي كاهش اعتماد به نفس آنها محسوب مي شود و والدين با ارزش قائل شدن به فرزندان خود مي توانند نقش بسزايي در بالابردن اعتماد در جوانان داشته باشند. اما متاسفانه آنچه اغلب در خانواده هاي ما در رفتار با فرزندان نوجوان و جوان ديده مي شود ،عدم درك رفتارهاي آنها و سرزنش هايي است كه اكثر آنها همه از ناآگاهي والدين سرچشمه مي گيرد. فراموش نكنيم كه كاهش اعتماد به نفس در روي آوردن جوانان به اعتياد نقش زيادي دارد.

افزايش حقوق
از قرار معلوم اعتصاب معلم ها كار خودش را كرد البته اگر بشود به حرف هاي يك مسوول اطمينان كرد.
معاون پشتيباني وزير آموزش و پرورش خبر از بيشتر شدن حقوق معلمان تا مهرماه امسال از ديگر كارمندان دولت داد.تاكنون ميانگين حقوق معلمان كمتر از ديگر كاركنان دولت بود اما به گفته معاون پشتيباني وزير آموزش و پرورش با طرح جديدي كه ارايه شده است ابراز اميدواري كرده است تا مهرماه امسال حقوق آنان از ديگر كارمندان دولت بيشتر شود تا معلمان ديگر دغدغه اقتصادي نداشته باشند و به وظيفه خويش به خوبي عمل كنند.اسفندماه سال گذشته معلمان به دليل كم بودن حقوق دريافتي شان نسبت به بقيه كارمندان دولت اعتصاب كرده بودند.اميدواريم مسوولان به وعده هايشان در مورد افزايش حقوق اين قشر والا و زحمت كش جامعه عمل كنند.

اختلاف نظر در آمار كودكان خياباني
ظاهرا مسوولان سازمان بهزيستي نسبت به آمار كودكان خياباني بسيار خوشبين بودند كه سابقا فكر مي كردند كه تعداد آنان به ۲۰ هزار نفر هم نرسد. در حالي كه اخيرا از شواهد امر به اين نتيجه رسيده اند كه تعداد اين كودكان در حال افزايش است.
دكتر سيدهادي معتمدي مدير كل دفتر آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي در گفت وگو با مهر مي افزايد: پيشتر از اين تصور مي كرديم كه تعداد كودكان خياباني در كشور به ۲۰ هزار نفر هم نرسد اما طي ۹ ماه سال گذشته ۲۴ هزار كودك خياباني در كل كشور سازماندهي شده اند كه اين امر تمام تصورات ما در خصوص تعداد آنان در كشور را بر هم ريخت.گفتني است چندي پيش در همايش آسيب هاي اجتماعي يك آسيب شناس تعداد كودكان خياباني كشور را ۵۰۰ هزار نفر اعلام كرده بود كه مسوولان بهزيستي با رد اين آمار تعداد آنان را در كشور كمتر از ۲۰ هزار نفر اعلام كردند.حقيقت هميشه در ميانه نهفته است.

پايتخت، پاتوق دختران فراري
بر اساس تحقيقات صورت گرفته، تهران بالاترين درصد دختران فراري را به خود اختصاص داده كه شايد دليل آن زمينه هاي انحراف در پايتخت باشد. به اين معني كه جاذبه هاي تفريحي تهران غالبا فراريان از خانه را به سوي خود مي كشاند.
رئيس انجمن مددكاري ايران معتقد است كه آسان بودن مهاجرت از شهرهاي هم جوار، وسعت استان تهران و وجود باندهاي متعدد براي جذب دختران در گرايش به سمت پديده فرار از خانه موثر است.دكتر مصطفي اقليا در گفت وگو با مهر يادآور شد: پس از تهران شهر قم نيز از لحاظ آمار دختران فراري در رده دوم قرار دارد و تحقيقات صورت گرفته بر روي ۳۰۰ مددجوي دختر و زن مراكز بازپروري تهران و مشهد بيانگر فراواني ۴۲ درصدي مددجويان ارجاع شده از استان هاي تهران و قم است كه ۲۰ درصد از اين تعداد بازگشت مجدد داشته و تنها ۲۲ درصد براي اولين بار از خانه فرار كرده اند.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |