ترجمه: يوسف عزيزي بني طرف
پژوهش ذيل به بررسي مؤلفه هاي جامعه عراق مي پردازد و درباره چگونگي تشخيص هر يك از اين مؤلفه ها و چگونگي نگاهشان به ديگري، پرسش هايي را مطرح مي سازد.
***
جامعه نوين (معدن) عراق با جماعت هايي مشخص مي شود كه ذات خود را بر مبناي دين و جماعت هاي ديگري براساس قوميت و جماعت هايي به شكل ايدئولوژيك مشخص مي كنند. نيز جماعت هايي هستند كه خود را با آميخته اي از همه اينها مشخص مي سازند و به عبارت ديگر در آنها ويژگي ناب ديني يا ويژگي ناب قوميتي يا ويژگي ناب ايدئولوژيك وجود ندارد بلكه آميخته اي از همه اينهاست.
اغلب در مطبوعات گفته مي شود كه جامعه عراق از سه مؤلفه تشكيل مي شود: كردها، شيعيان و سنيان. كردها، جماعتي قومي هستند اما تعبير شيعه يا سني يك تعين ديني- مذهبي است. طبعاً در عراق، شيعه، سني و كرد و نيز قوميت هاي تركمن و فارس و اديان مسيحي و صابئي و ايزدي وجود دارند. معني اين كه شخصي مسيحي و عراقي يا شيعه و عراقي يا سني و عراقي يا كرد و عراقي باشد چيست؟ آيا ويژگي ديني يا قومي با ويژگي وابستگي به عراق تناقض ندارد؟ اين پرسش، ما را به مسأله اي مي كشاند كه بايد بررسي شود و آن مفهوم ملت يا دولت- ملت در دوران نوين است.
تعبير متداول در علوم اجتماعي هماناملت -دولت Nation-State است كه بر وجود دو عنصر ملت Nation و دولت State دلالت مي كند؛ به اين معنا كه هر ملتي در دولتي سازمان يافته و دولت، تعبير سياسي ملت است.
تعريف ملت در علوم نوين نشان مي دهد كه ملت، جماعت انساني مشخصي است كه در منطقه جغرافيايي مشخصي سكونت دارد و از فرهنگ متجانس مشتركي برخوردار است. اما اين فرهنگ متجانس چگونه مشخص مي شود و معيارهاي آن كدامند؟ گاهي فرهنگ با دين مشخص مي شود؛ مثل اين كه بگوييم اين جماعت، مسلمان و آن ديگري مسيحي است يا بانژاد، همچون سياه در برابر سفيد در آفريقاي جنوبي يا با زبان همانند عرب در برابر ترك يا فارس در برابر عرب.
عراق، همانند بسياري از كشورها داراي قوميت هايي با فرهنگ نامتجانس است. گرچه ۱۵ كشور از مجموع ۱۸۸ كشور جهان از ويژگي تجانس نسبي فرهنگي برخوردارند، اما اين پانزده كشور ناب قومي نيز بر اثر مهاجرت و آميختگي و اختلاط كه از ويژگي هاي جهاني شدن است، به تدريج ناب بودن خود را از دست مي دهند.
عراق در سال ۱۹۲۱ به عنوان يك دولت مدرن پديدار شد و همانند بسياري از كشورها، در جستجوي ملت خاص خويش بود يعني عراق در واقع، فرآورده يك ملت نبود كه براي تأسيس يك دولت (كشور) بكوشد و اين برخلاف آن چيزي بود كه در آلمان يا ايتالياي سده نوزدهم رخ داد.
منطقه اي كه امروزه عراق را تشكيل مي دهد در اصل همان سه ايالت عثماني موصل، بغداد و بصره است. اين سه ايالت در سياق دوران كشاورزي Agrarian epoch زندگي مي كردند. اين بدان معناست كه جماعت هايي كه در اين منطقه زندگي مي كردند. بر مبناي سنتي و از قبايل و طوائف و بيوتات و شهرهاي بسته تشكيل مي شدند. حتي محله هاي شهرها نيز از يكديگر جدا بودند و اين انزوا و فروبستگي از ويژگي هاي دوران كشاورزي است.
روستا در دوران كشاورزي از بافت قبيله اي برخوردار بود و قبايل، دولت هاي كوچكي را تشكيل مي دادند كه داراي رهبري سياسي، نيروي مسلح منطقه جغرافيايي و آداب و رسوم خود بودند و با ديگران در حال نزاع يا اتحاد.
در دوران كشاورزي، شهرها از يكديگر جدا بودند و مثلاً بغداد هيچ پيوند ارگانيكي با موصل يا بصره نداشت و حتي از نظر لهجه نيز بغدادي نمي توانست لهجه موصلي را به آساني و رواني بفهمد و اوزاني كه توسط تاجران موصل به كار مي رفت با اوزان به كار رفته توسط تاجران بصره يا بغداد فرق مي كرد. افزون بر انزوا و گسستگي ميان شهرها، خود شهرها نيز محصور در ديوارهايي بودند كه آنها را از روستاها و كوچ نشين ها جدا مي كرد. اين نشانگر دشمني و گسستگي ميان جهان يكجانشيني و جهان كوچ نشيني است كه در دوران صنعتي ديده نمي شود. در دوره كشاورزي ديوارها، شهرها را محاط كرده اند و حتي خود شهرها نيز به محله هاي جدا از هم تقسيم مي شوند.
در اين دوره، هر محله اي، ديوار و دروازه خاص خود را دارد. محله ها در شهرها بر بنيادهاي متعددي سامان مي يافت و برخي از آنها محل سكونت جماعت هاي ديني يا صنفي مشخصي بود. طبقات اجتماعي كهن نظير تاجران يا رهبران طريقت صوفيه، روحانيان، اتحاديه هاي اشراف يا پيشه وران و ملل نصاري و يهود، سنديكاهاي دوران قديم را تشكيل مي دادند. اينها به طور مستقيم با حكومت يا مركز حاكميت تعامل داشتند و مثلاً حاكميت، كساني را به علت دور زدن رهبران محلي، مجازات نمي كردند. در نخستين سال هاي پيدايش دولت جديد در عراق، بريتانيا ارتشي با قدرت آتش فراوان در اختيار آن دولت قرار داد كه توازن ميان شهر و روستا و قبايل را به سود شهرها تغيير داد. شهرها، ديوارها را برچيدند و همراه با تثبيت امنيت، فعاليت اقتصادي به تدريج، بازار يگانه اي را به وجود آورد. در اين بازار، توليد كنندگان ساير شهرها به هم پيوند يافتند و مصرف كننده شهري به توليد كننده روستايي و مصرف كننده روستايي به توليدكننده شهري پيوست.
جاده هاي جديد شوسه و راه آهن و خطوط تلگراف گسترش يافت تا اين پيوند را آسان سازد و دوام بخشد. تاجر موصل با تاجر بصره و تاجر بغداد به داد و ستد پرداخت.
با پيدايش محله هاي مسكوني براي لايه هاي نويني همچون پزشكان، مهندسان، افسران و كارمندان، درون شهرها نيز رو به تغيير نهاد. در اينجا وابستگي نژادي يا ديني نقشي نداشت. از اين پس، محله ها براساس حرفه ها و پيشه هاي جديد و نه بر مبناي وابستگي سنتي قديم، شكل گرفت. همه محله هاي كهن داراي شكل و شمايل ديني، مذهبي يا قبيله اي به تدريج رو به زوال نهاد و اين نشانگر پيدايش زندگي مدني نويني بود كه هويت فرد در آن نه براساس وابستگي به خرده گروه هاي اشراف، قبايل و بيوتات بلكه بر مبناي جماعت بزرگتر يعني جماعت قومي عراق مشخص مي شد. در اين گروه بزرگ كه كشور ملي عراق نام گرفت، عرصه نويني از كنش و واكنش ميان مؤلفه هاي مختلف پديدار شد كه به شكل پارلمان و وزارت و دستگاه بوروكراتيك دولتي و ارتش نظامي نمايان گرديد. انواع مؤلفه هاي اجتماعي كهن در اين ساختار نوين جاي گرفتند كه از يك سو هويت كهن و از سوي ديگر هويت ميهني و ملي نوين عراقي را به دوش مي كشند.
توجه داشته باشيم كه شيعيان و سنيان و كردان و ديگران نه در دوران كشاورزي و نه در دوران گذار در يك بلوك يگانه و منسجمي سازمان نيافته بودند، بلكه كردها، عرب ها، شيعيان و سنيان در روستاها به قبايلي تقسيم مي شدند كه به رغم آگاهي به ويژگي هاي ديني يا قومي شان، هويت قبيله اي و محلي داشتند. وحدت قبيله اي در آن هنگام و همچنان در برخي از روستاهاي عراق مهمتر از وحدت مذهبي است و مثال من در اين زمينه دو قبيله «شمر» و «جبور» از بزرگترين قبايل عراق است كه عشاير سني و شيعه را در برمي گيرند.
دولت جديد يا مدرن بر اثر مهاجرت عشاير به شهرهاي بزرگ يا در نتيجه تمايز اجتماعي، در جهت تجزيه هويت هاي قبيله اي عمل كرده است. تمايز اجتماعي نيز پيامد مالكيت شيوخ بر زمين ها و تبديل فرزندان قبايل تهيدست به كشاورزان بي زمين است.
دولت جديد عراق مؤلفه هاي كهن بدوي، روستايي و شهري بسته را به مؤلفه هاي شهري به روستايي تبديل كرد.
به عنوان مثال مي بينيم كه مؤلفه هاي بزرگ اجتماعي بدوي، روستايي و شهري تكامل و تحول يافت و اين تحول شامل همه گروه هاي قومي عرب، كرد، تركمن و همه گروه هاي ديني مسلمان، مسيحي، صابئي، ايزدي و همه مذاهب سني و شيعي گرديد. خلاصه آن كه روند گذار از بدويت به كشاورزي و از كشاورزي به تمدن شهري به معناي فروپاشي اشكال سازماني، ارزش ها و انديشه هاي كهن و پيدايش طبقات اجتماعي نوين مرتبط با مصالح اقتصادي و فرهنگي نوين در محيط كلان شهرهاست. اين امر بار ديگر روابط كهن را تغيير داد. ديگر از بلوك هاي محض شيعه و كرد و سني و از بلوك هاي متجانس داراي انديشه ها و مصالح يگانه خبري نبود. اين يك پندار خيالي كاملاً اشتباه است كه تصور آن هم در دوران كهن كشاورزي اشتباه بود و هم در دوران نوين اشتباه است.
در جامعه عراق به هر مجموعه مي توان از دو زاويه يا با دو شيوه نگاه كرد. شيوه نخست، نگاه به جامعه عراق به عنوان جامعه اي متشكل از طبقات نوين كه براساس مالكيت و ثروت مشخص مي شوند. همانند طبقه كلان سرمايه داران و طبقه متوسط مدرن كه برآميخته اي از ثروت و آموزش نوين متكي هستند و نيز طبقه كارگر كه در كارگاه ها و كارخانه ها به كار يدي و ماشيني اشتغال دارد. اينها در شهرها هستند. اما در روستاها، طبقات بزرگ مالكان، خرده مالكان و كشاورزان مزدور يا كارگران كشاورزي تهيدست هستند. در شيوه دوم مي توان به جامعه به عنوان بستري از مولفه هاي سنتي يعني قبايل كهن، بيوتات اشراف و سادات، طبقات علما و اتحاديه هاي بازرگان و ديگر مؤلفه ها نگاه كرد.
نگارش: فالح عبدالجبار، نويسنده عراقي
منبع: اخبار العرب