چهارشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۶۲
فرانك رايكارد
جنتلمن آرام
006042.jpg
فرانك رايكارد حالا مرد شماره يك نيوكمپ است. همان مربي اي كه در ميانه هاي فصل سران باشگاه براي بركناري او و تعيين جايگزين اش، جلسه پشت جلسه مي گذاشتند. مربي خوش تيپ و آرام هلندي كه روزگاري آريگوساكي افسانه اي درباره اش گفته بود بزرگترين فوتباليست بازي خواني است كه تا به حال ديده است.
فوتباليست استثنائي اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوايل ۱۹۹۰ كه با آ.ث.ميلان به تمامي افتخارات بين المللي رسيده بود، خيلي زود به عنوان سرمربي تيم ملي هلند برگزيده شد. او دانش و توانايي قهرمان كردن هلند را داشت،  اما بدشانسي هاي عجيب در مرحله نيمه نهايي رودرروي ايتاليا، شايستگي  هايش را پنهان كرد. پس از همان بازي بود كه در كنفرانس مطبوعاتي گريست و در تصميمي احساساتي از اين پست استعفا داد.
اما آنها كه نبوغ و درك بالاي فوتبال ريكارد را مي شناختند مطمئن بودند كه او روزگاري نه چندان دور به يك مربي درجه يك تبديل خواهد شد.
پس از پيروزي تيم لاپورتا - كرايف، در انتخابات فصل گذشته باشگاه بارسلونا، رايكارد توسط كرايف پيشنهاد شد. انتخاب رايكارد حرف و حديث هاي فراواني به همراه داشت. جالب اينجاست كه رايكارد در زمان بازيگري رابطه خوبي با كرايف مربي نداشت و همين كرايف در مقام سرمربي آژاكس بود كه رايكارد بازيكن را به رئال سوسيداد در اسپانيا تبعيد كرد. اما سالها بعدتر رابطه آن دو تغيير كرد و كرايف كه پدرخوانده فوتبال كاتالان است، بارها از رايكارد حمايت كرد.
با اين حال رايكارد شخصيت عجيب و توداري دارد. او همان بازيكني است كه به سوي رودي فولر آب دهان پرتاب كرد، اما در جلسه انضباطي حاضر نشد اعلام كند كه فولر به او توهين نژادي كرده است؛ نكته اي كه حتي تعجب خود فولر را هم برانگيخت. او همان بازيكني است كه بكن بائر در سال ۸۸ از او به عنوان بهترين هافبك جهان نام برد و ساكي افسار بازي در ميلان افسانه اي اش را به او داده بود. همان بازيكني كه تك گل فينال جام باشگاه هاي اروپا در سال ۹۰ را به بنفيكا زد و با آژاكس جوان و متحول شده،  ميلان را در فينال باشگاه هاي اروپا شكست داد.
در مقام مربي نيز او كاراكتري جسور و نامتعارف دارد. ويكتور والدس بسيار جوان را بر ركبر باتجربه و اسمي ترجيح داد،  ماركس مكزيكي را كنار گذاشت و مدافعي جوان را جايگزين كرد، اورمارس و كوارسما را در كناره هاي زمين كنار گذاشت تا پديده اي به نام لوئيس گارسيا را رو كند و براي تك تك اين اعتقادات كه در ابتدا بسيار عجيب و خلاف آمد به نظر مي رسيدند، بسيار تحت فشار قرار گرفت.
او ذاتاً يك مربي خلاق است كه چنان روحيه و كاراكتري به كالبد تيم بيمار بارسلونا دميده است كه ۱۶ بازي را بدون شكست پشت سر بگذارد. بارسلونايي كه مشهور است تيمي بهاري است. گاه درخشان و گاه حقير.
رايكارد در سبك مربي گري همانگونه كه خود بارها اعلام كرده است تحت تاثير ساكي است. به دفاع مقتدر و خط هافبك دونده اعتقاد دارد و درعين حال فوتبال تك ضرب را در نيمه زمين حريف به عنوان اصل اول انتخاب مي كند. حالا بارسلونا صاحب خط دفاعي اي است كه در يك دهه اخير در اين تيم بي سابقه بوده است؛ تيمي جسور و شجاع. كافي است يك بار ديگر نيمه دوم بازي با رئال را ببينيد.

مصائب مسيح با زيرنويس لطفا
006048.jpg
يكي از بحث هايي كه در پي خبر احتمال اكران مصائب مسيح در تهران نقل زبانهاست، دوبله فيلم است. انتخاب يكي از دوبلورهاي برجسته كشور براي نقش مسيح به يقين دشوارترين انتخاب مدير دوبلاژ فيلم خواهد بود. جيمز كاويزل صدايي بم و مذهبي دارد اما جوان است. حال شما كدام يك از دوبلورها را پيشنهاد مي كنيد؟ پرويز بهرام و احمد رسول زاده به دليل كهولت سن سريع خط مي خورند. جلال مقامي و عيسي، نه، فكر خوبي نيست. توانايي بهرام زند در انعطاف صدا و تغيير شخصيت صدا مثال زدني است. اما يادتان باشد فيلم، مصائب مسيح است، نه دار و دسته هاي نيويوركي و صداي خش دار دنيل دي لوئيس. صداي ناصر طهماسب، پرويز ربيعي، ايرج رضايي و ديگران هم تم مذهبي ندارد. در ضمن مل گيبسون ترجيح داده سناريو به زبان عبري ديالوگ شود و زيرنويس انگليسي را پاي  آن انداخته. پس بهترين انتخاب، همين زيرنويس است. به اين ترتيب، بانگ پرخروش عيسي كه مانده بر صليب خدا را فرياد مي زند، صداي ضجه او زير تازيانه هاي وحشيانه و ديگر صفات آوايي فيلم شامل پس زمينه هاي مثال زدني صداي صحنه، همه حفظ مي شوند. البته اگر مصائب مسيحي به پرده سينماهاي تهران برسد. اين طوري بهتر نيست؟

انصاري: سوپاپ تعادل
006057.jpg
وقتي مرحوم كمال الحق سلامي در برنامه پرواز ۵۷ از سيامك انصاري استفاده كرد، وقتي توي ساعت خوش سيامك انصاري كاراكترهاي محوي داشت، تضاد نقش آفريني هاي او اين شائبه را به وجود آورد كه توانايي بازيگري اين بازيگر طنز اصطلاحا تعريف شده است و در دست هاي كارگردان، بدون هيچ گونه خلاقيت و ابتكار.
پاورچين كه شروع شد، پيمان قاسم خاني با همان ظرافتي كه مديري از او خواسته بود، بدنه اين مجموعه طنز را ساخت اما بازيگران اين مجموعه آنطور كه بايد و شايد نتوانستند در چند قسمت ابتدايي انتظارات را برآورده كنند. اينجا بود كه پيشنهاد اطرافيان مديري، وي را بر آن داشت تا از سيامك انصاري در كنار جواد رضويان، سحر ولدبيگي، شقايق دهقان و... استفاده كند. اگرچه سيامك انصاري در يك برنامه تلويزيوني رو در رو به مديري گفته بود كه تعريف خاصي از طنز در ذهنش نيست اما در اين برنامه - پاورچين - ثابت كرد كه اتفاقا شناختي كافي يا نسبي از طنز دارد.
با چنين ذهنيتي انصاري، كار در نقطه چين را شروع كرد. نقش هاي ابتدايي اش تا حدودي حاشيه اي بود اما به مرور زمان و با جا افتادن كاراكتر انصاري همان خلاقيتي را بروز داد كه سابق بر آن در نقش «سپهر» پاورچين از او ديده بوديم. مديري اما امروز از انصاري در پاورچين نقشي ليبرو مي خواهد. شايد اين به همان خصوصيت انعطاف پذيري مديري بر مي گردد كه در قسمت هاي قبلي نيز راهنمايي هاي اطرافيان را پذيرفت. راهنمايي هايي كه در برنامه اي چون خانه پلاك ۱۴ هم به داد مديري و گروهش رسيد. سيامك انصاري امروز با رضا شفيعي جم يا بامشاد، بيشترين محوريت را دارد. ديالوگ هايش اكثرا لحظه اي و بداهه هستند. مهراب قاسم خاني هم كمتر اوو نقشش را در قالب ديالوگ ها، محدود مي كند و بيشتر از انصاري خواسته شده همان نقشي را داشته باشد كه جواد رضويان در پاورچين داشت. هر جا كه ريتم شوخي متن، كم يا زياد مي شود، سيامك انصاري البته در كنار شفيعي جم بايد اين توازن را برقرار كند. سپهر پاورچين با اندكي تغيير امروز، كوروش نقطه چين است. اين شايد همان شخصيتي است كه مديري با توجه به مخاطب محوري برنامه اش در نظر گرفته است. حتي بسياري ازقسمت ها بر مبناي توانايي بازيگري او و شفيعي جم توسط قاسم خاني، دهقان و ... نوشته مي شود.

كاوا مورا درجامه بختياري
منكر توانايي ژاپني ها نيستيم. هرچه باشد توانستند آوار جنگ را جمع و جور كنند و با دنيا كنار بيايند، بعد با سلاح تكنولوژي به جان بازارهاي جهاني بيفتند، ولي باور كنيد همين امروز هم كه اقتصاد بيمار، خيل عظيمي از جوانان ما را مسافركش كرده، وقتي صحبت از مسابقات علمي و المپياد مي آيد، ژاپني ها عقب تر از ما مي ايستند. وقتي از سطح علمي دانشجويان خارجي كشورهاي غربي مي پرسيد، مي بينيد باز ايراني ها بهترين هاي دانشگاه ها هستند و ژاپني ها به لطف پرخواني - به قول خودمان خر خواني - رتبه دوم را دارند، ولي معلوم نيست چرا نمي خواهيم اشكال را در ضعف مديريتي بدانيم و هميشه گناه را به گردن جوانان مي اندازيم كه نمي دانند.
هفته گذشته جناب كاوامورا، سفير ژاپن درايران، مثل فيلم « آخرين سامورايي» و تغيير لباس تام كروز، به هيبت بختياري ها درآمد و سفري به شهركرد داشت تا بگويد: قرار شده ۲هزار ايراني درزمينه مهارت هاي فني وحرفه اي در ژاپن آموزش ببينند.» ژاپن علاوه بر دعوت از متخصصان ايراني ، با فعاليت بيش از ۵۰۰ نفر از متخصصان ژاپني در ايران موافقت كرده است. كاوامورا در اين سفر، مجموع مبادلات ايران و ژاپن را در سال ۸۲ ، ۸ ميليارد ريال اعلام كرد و افزود: «ساليانه ۲۰۰ دانشجوي ايراني درژاپن ادامه تحصيل مي دهند.» راستش  ما كه نفهميديم سفير ژاپني چرا براي دعوت افتخار برانگيز و بحث پيرامون مبادلات تجاري بين دو كشور، به شهركرد سفركرد.

۴ هزار تابلو حاصل ۴۵ سال نقاشي
نمي دانيم اين يك ركورد است يا نه، اما فريده تيرناز، نقاش كهنه كار تهراني تابه حال ۴ هزار تابلو نقاشي كرده است. اين هنرمند از پيشكسوتان در رشته خود محسوب مي شود. چهل و پنج سال است كه به خلق تابلوهاي نقاشي و آموزش به هنرجويان مشغول است و در آستانه شصت سالگي هنوز هم به دنبال برپايي نمايشگاه و عرضه آثار خود است.
او كه مادر پرستار و امدادگر خود را در حادثه زلزله بويين زهرا هنگام كمك رساني از دست داد، پس از ازدواج دوباره پدرش، سايه زن نقاشي را روي سر خود ديد كه باعث شد تا استعدادهايش شكفته شود. آموزش همسر پدر فريده تيرناز و تلاش او براي پرورش استعدادهاي او باعث شدتا علاقه بيشتري نسبت به اين هنر پيدا كند و پا به هنرستان كمال الملك بگذارد. تيرناز در اين هنرستان در كلاس استاداني چون كمال الدين بهزاد، اوليايي و آشتياني آموزش ديد و رسماً به عرصه خلق تابلوهاي نقاشي قدم گذاشت. او كه اولين تابلوي خود را در سن يازده سالگي كشيد در همان نوجواني اولين نمايشگاه آثارش را برپا كرد. در آثار فريده تيرناز زن حضور پررنگي دارد و موضوع اصلي اغلب تابلوهاي او را تشكيل مي دهد، حضور زنان با آيين ها و قوميت هاي مختلف در آثار اين نقاش كه تابلوهاي خود را در نمايشگاه هاي متعدد داخلي و خارجي به فروش رسانده است، ويژگي اصلي تابلوهاي اوست. به جز نمايشگاه هاي مختلف داخلي و نمايشگاه هايي در سوئد و انگليس، آخرين نمايشگاه او در زمستان ۸۲ در تهران به چهره زنان در حالت هاي مختلف اختصاص داشت.
اين نقاش پيشكسوت پس از گذشت ۴۵ سال از فعاليت هنري و خلق حدودا ۴ هزارتابلو، كماكان به نقاشي و آموزش آن به هنرجويان مشغول است اما فارغ از اينها امروز مشتاقان بيشمار شاعره نام آور كشورمان هم مي توانند از فريده تيرناز بخواهند تا چهره هم كلاسي دوران هنرستانش، فروغ فرخزاد را برايشان ترسيم كند.

خداداد؛ جانشين هواداران
006039.jpg
ناگهان ورق برگشت. چه كسي فكر مي كرد صدرنشين ليگ برتر در رويارويي با همنامش ناكام شود و اولين خانه جدول را به پاس تقديم كند؟ درست در شهري كه نامش اهالي فوتبال را ياد رنگ آبي مي انداخت و در گوشه  گوشه اش بوي تباني مشام را آزار مي داد، استقلال به استقلال باخت!
فوتبال است و هزار و يك اتفاق اما برنده بزرگ اين اتفاق پاس بود كه در اصفهان از موقعيت به دست آمده استفاده كرد و در واپسين قدم ها تا خط پايان از استقلال پيش افتاد.
موفقيت بزرگ پاس، بار ديگر يك نام ويژه را سر زبان ها انداخت. انگار سرنوشت به شكلي نوشته شده كه تا وقتي او روي چمن مي دود، بايد از توانايي هايش بنويسيم. ناديده گرفتن خداداد عزيزي غير ممكن است. خداداد خيلي زود در اصفهان گل زد و پاس را به پاياني خوش در انتهاي روز بيست و پنجم ليگ برتر اميدوار كرد. اين درست كه پس از گل خداداد، وقتي نيمه اول خاتمه يافت پاس تنها يك امتياز از بازي بيرون كشيده بود اما نمايش درخشان او ادامه داشت و در پايان پاس به آنچه آرزويش بود دست يافت.
موفقيت بزرگي را كه نصيب پاس شده موقتا فراموش مي كنيم و به پرونده مرد جنجالي فوتبال ايران خيره مي شويم؛ قهرماني پاس همراه با فصلي باشكوه براي خداداد عزيزي فصلي تازه براي ادامه داستان تكراري بازگشت مهاجم جذاب پاس به تيم ملي است. خداداد در فصل اخير هميشه در لحظات بحراني چهره شد و ارزش هايش را به رخ مخالفان كشيد. گل به ياد ماندني او به پرسپوليس را به خاطر بياوريد. ضربات كاشته اي را در ذهن مرور كنيد كه هر بار پاس اميدي به عبور توپ از خط دروازه حريف نداشت، با پاي او تبديل به گل شدند. از آخرين هنرنمايي او در ليگ برتر بازي با سپاهان- هم كه هنوز روزهاي زيادي نگذشته تا فراموش شود.
...و حالا تنها يك قدم تا عبور از خط پايان باقي مانده. پاس با قاتل استقلال روبرو مي شود. استقلال با جوانانش مغرور و خام به اهواز رفت و بازنده به خانه باز گشت. پاس مثل استقلال تماشاگراني ندارد كه خودشان براي عبور توپ از دروازه حريف كافي باشند. اما در عوض بازيكني دارد كه جاي خالي هواداران را پر مي كند؛ مردي با تجربه، جنجالي و البته تأثيرگذار. پاس خداداد را دارد.

كپي كار بي رحم
006045.jpg
چيني ها آدم هاي عجيبي هستند. با پشتكار، قناعت، ملي گرايي و صرفه جويي توانسته اند طي كمتر از يك دهه، خود را به عنوان يكي از قطب هاي اقتصادي به دنيا معرفي كنند. ما همواره ويژگي هاي يادشده را درصورت اين ملت دوست داشتني ديده ايم، اما هيچ وقت نخواسته ايم يك خصوصيت بارز آنها را به زبان آوريم.
چيني ها را مي توان، بزرگترين دستگاه كپي برداري جهان هم لقب داد.
از تفال و مولينكس بگيريد تا حمام هاي چهارگوش پرتابل و مجسمه ابوالهول و جورج بوش و صدام و غيره، خلاصه مي توانند كپي هرگونه شي ء و موجود را بسازند، نتيجه هم معلوم است، به لطف قناعت و پشتكار و البته نيروي كار فراوان، كپي هاي ارزان را به سراسر دنيا - واز آن جمله ايران - تزريق مي كنند و شاخص رشد اقتصادي  شان را همين طور افزايش مي دهند.
جالب اين كه خودشان هم قرباني اين روند كپي برداري - بخوانيد بنجل سازي - مي شوند، چندي پيش سي نوع شيرخشك تقلبي كه از مارك هاي معروف كپي برداري شده بودند، در سطح گسترده توزيع شد و تا لحظه درج اين مطلب، جان شصت كودك را گرفت و دويست كودك ديگر را راهي بيمارستان كرد. به گزارش شبكه بي.بي.سي، بيشتر اين شير خشك ها در روستاهاي چين توزيع شده و رديابي توليدكنندگان آنها تقريباً غيرممكن است. گرچه ژانگ يي به علت اين اتهام دستگير شده. هرچند، تولد سالانه ۱۹ ميليون كودك در چين، ضايعاتي از اين دست را جبران مي كند.

چهل و چهار سال؛ چهل و چهار كتاب
006054.jpg
ماني راد-اسدالله امرايي مترجم پركار عرصه ادبيات داستاني براي حضور در بازار هفدهمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران دست كم سه كتاب متنوع و متفاوت را ترجمه كرده است كه نام هاي بزرگي نظير ريموند كارور، ايزابل آلنده و ساندراسيسنروس را به همراه دارد.
«راه هاي ميان بر» كه شامل ۲۵ داستان كوتاه از ريموند كارور آمريكايي است از سوي نشر نقش و نگار به نمايشگاه هفدهم كتاب خواهد رسيد. امرايي درباره اين مجموعه داستان مي گويد: به جز دو سه داستان اين مجموعه، باقي داستان هاي كارور پيش از اين به فارسي ترجمه نشده است.
اسدالله امرايي كه از طريق مكاتبه با همسر ريموند كارور به كتاب هاي اين نويسنده ميني ماليست و مطرح دسترسي پيدا كرده نويد ترجمه همه داستان هاي اين نويسنده را به زبان فارسي داده است و مي گويد: با در نظر گرفتن استقبال فارسي زبانان از آثار كارور و با احتساب داستان هايي كه توسط مترجمان متعدد ما از اين نويسنده ترجمه شده است مي توان گفت كمتر از بيست داستان در كارنامه حرفه اي كارور باقي مانده كه هنوز در قالب كتاب در كشور ما منتشر نشده است.
اما كتاب بعدي با ترجمه امرايي كاري است به قلم ايزابل آلنده با نام «شهر جانوران». اين كتاب هم قرار است با همت كتابسراي تنديس به نمايشگاه هفدهم تهران برسد و مخاطبان خود را بيابد.
نام سومين اثر امرايي «سه به علاوه يك» است. اين كتاب از مجموعه سه داستان و يك مصاحبه از ۳۴ نويسنده تشكيل شده است و حدود هفتصد و پنجاه صفحه دارد كه در دو جلد به چاپ رسيده است. اين كتاب كه بسياري از مصاحبه هاي آن توسط امرايي صورت گرفته، چندي بعد به چاپ خواهد رسيد و به بازار كتاب عرضه خواهد شد. امرايي كه با آثار ارزشمندي تا به امروز در عرصه ترجمه ادبي خوش درخشيده كتاب ديگري در دست دارد. او ترجمه رمان «خانه خيابان مانگو» اثر ساندراسيسنروس نويسنده آمريكايي مكزيكي تبار را به پايان برده و مراحل پاياني ترجمه را به پايان برده است. آنگونه كه امرايي مي گويد، قبلا از اين نويسنده تنها يك داستان در مجموعه «دليله» با نام «نهري كه فرياد زن را در مي آورد» به زبان فارسي ترجمه شده به چاپ رسيده، امرايي ۴۴ سال سن دارد و تا به امروز نيز ۴۴ اثر منتشر كرده است، او در نمايشگاه هفدهم كتاب، چاپ دوم «هر وقت كارم داشتي تلفن كن» را كه اثريست از ريموند كارور نيز به همت انتشارات نقش و نگار عرضه خواهد كرد.
اين كتاب توانسته بود در سال گذشته، موفقيت خوبي به دست آورد و ناياب شود.

دردسرهاي «روز نيومن»
006051.jpg
دانشجوهاي دانشگاه پرينستن نيوجرسي، مدت هاست به يك سنت مسخره سالانه خوگرفته اند. آوريل هر سال، آنها در مسابقه «روز نيومن» شركت مي كنند تا راس هر ساعت آبجو بنوشند و تلوتلو خوران سر كلاس ها حاضر شوند، درنهايت هر كسي كه توانست ۲۴ ساعت آبرومندانه بگذراند، به عنوان بهترين عياش مسابقه برگزيده مي شود. اين مسابقه كه سال قبل پنج دانشجو را به صورت افقي روانه بيمارستان كرد، خشم پل نيومن  را برانگيخته است. خالق نقش دوست داشتني بوچ كسيدي، از اين كه نام مسابقه از وي گرفته شده عصباني است و با يك دوجين وكيل و مشاور حقوقي تصميم گرفته مسوولان دانشگاه را به تغيير نام مراسم مسخره وادار كند. اما سابقه قرض گرفتن نام نيومن توسط دانشگاه باز مي گردد به ماجراي فوت پسر معتاد نيومن و گرويدن او به الكل پس از ضايعه ياد شده. هرچند نيومن خيلي زود به زندگي بازگشت و از آن پس بخش عمده درآمد خود را وقف مراكز خيريه و نگهداري كوكان بي سرپرست ساخت كه به سرنوشتي چون پسر او دچار نشوند، اما ياد آن روزهاي تيره هرگز از خاطر علاقه مندان هنرپيشه چشم آبي محو نشد. با وجود پيگيري هاي مكرر نيومن مراسم امسال با همين نام برگزار شد و به نظر مي رسد دست كم يك سال ديگر نيز به همين منوال ادامه پيدا كند.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |