ابرخشت مشهورتر و مشهورتر
مولوي و معماري پايدار
سازمان ملل علاقه زيادي به استفاده روش هاي ساده خليلي جهت ساختن پناهگاههاي اضطراري براي پناهندگان يا براي كساني كه خانه خود را در اثر بلاهاي طبيعي از دست داده اند نشان داده است.
گزارش اول
استيون هولگيت
باد و خا ك و آب و آتش بنده اند
با من و تو مرده با حق زنده اند
جلال الدين محمد مولوي رومي يكي از قديمي ترين و غني ترين شاعران ايران، به يكي از برجسته ترين آرشيتكت هاي ايراني الاصل تبعه آمريا الهام مي بخشند تا جهت حل يكي از قديمي ترين مشكلات دنيا راه حل هاي نوين بيابد.
مهندس نادر خليلي از موسسه پژوهش خود در هسپريا (Hesperia)، ايالت كاليفرنيا مي گويد: »بيش از ۸۰۰ ميليون نفر در جهان يا در زاغه نشين هايي كه از آهن پاره، چوب، و گل ساخته شده زندگي مي كنند و يا اصلا‡ پناهگاهي ندارند. اين روياي من بوده است كه براي مشكل مسكن اين افراد فكري كنم.»
در كناره صحراي مهاوي (Mojave)، خليلي با قريب به سه دهه پژوهش كوشيده تا ثابت كند راه حلي كه او درپي آن است بر پايه توسعه م-جتمع هاي تكنولوژي پيشرفته و يا روش هاي ساختماني پرهزينه نيست، بله به اعتقاد او استفاده از ساده ترين مواد خاك، كيسه شن ، سيم خاردار، ويا خاك وآتش است.
او در مورد روش هاي ساختماني سوپر خشت مي گويد:« حلقه هاي پلاستي متحدالمركزي را در نظر گيريد ه همچون اسباب بازي بچه ها، روي هم قرار مي گيرد.»
خليلي معتقد است كه روش هاي مورد استفاده وي فقط ضد حريق نيست و با وجود ضد سيل، طوفان و زلزله بودن مصالح ساختمان آن ۴۰ تا ۶۰ درصد كمتر از ساختمان هاي ديگر هزينه دربردارد. او اضافه مي كند مقدار انرژي كه از بابت استفاده از مواد طبيعي كه هم در مقابل سرما وهم گرما عايق است، صرفه جويي مي شود، كل هزينه مواد استفاده شده در مصالح اصل را در عرض چند سال جبران مي كند.
او در موقع صحبت از سازه هاي خود از واژه » معماري پايدار استفاده مي كند بدين معنا كه اين سازه ها بر مواد و روش هاي ساختماني تكيه دارند كه اثر بسيار ناچيز را بر محيط زيست مي گذارد.
كار مهندس خليلي، چنانكه گويي ساده ترين ايده ها ممكن است مبتكرانه ترين ايده ها نيز باشد، نه تنها اميدي براي ساكنين اين جهان است بلكه علاقه جامعه علمي را هم بعنوان ابزار اميد بخش جهت سكني دادن افراد در پايگاههايي آتي در ماه و يا مريخ ، بخود جلب كرده است.
مسيري كه مهندس خليلي را به كشف اين حقايق بنيادي سوق داد ساده نبود. در طي دهه ۱۹۷۰، خليلي يكي از سرشناس ترين آرشيتكت هاي ايران بود. وي متخصص ساختمانهاي آسمان خراش بود و زندگي خود را بين دو دفتر كارش در لوس آنجلس و تهران تقسيم كرده بود. چهره او براي ميليونها ايراني از طريق حضور مكرر وي در برنامه هاي رسانه هاي عمومي، چهره اي آشنا شده بود. با اين حال، در ميان اين شهرت و موفقيت، او از مهندسي معماري دلسرد شده است.»
او مي گويد:« من در رقابت جهت كسب پروژه ها و قراردادها بودم. اما حس كردم كه دائما در يك كشاكش هستم، هرگز واقعآ براي مردم كار نمي كردم.»
تماشاي مسابقه دويدن بچه ها ، نقطه عطفي در زندگي او بود.
در يك پيك نيك در يكي از پاركهاي تهران، تعداد زيادي از بچه ها، منجمله پسر خود او، شروع به يك مسابقه دو كردند. او مي گويد:« والدين ،بچه ها را تشويق مي كردند كه سريعتر بدوند تا مسابقه را برنده شوند. پسرخود او، كه فقط چهار سال ونيم سن داشت و جوانترين دونده بود، مرتب آخر مي شد. او از روي خجالت و رنجش به پدرش گفت:« من مي خواهم با خودم مسابقه بدهم.»
نخست ،خليلي سعي كرد پسرش را به ادامه مسابقه متقاعد كند ولي بعد از آن دست كشيد.
خليلي مي گويد: » از اين رو وقتي همه رفتند، من خطي روي زمين كشيدم و او دور پارك تنها شروع به مسابقه دادن كرد.» او دريافت كه پسرش نه فقط از اين بابت شادتر بود، »بله هربار ه به نقطه آغازين مسابقه مي رسيد، چيز جالبي را در پارك كشف كرده بود. او حتي از قبل هم آهسته تر مي دويد، ولي نه تنها از مسابقه خود لذت ميبرد بلكه هميشه اول ميشد.»
او پي برد كه تجربه پسرش از زندگي اوسخن مي گويد. همانگونه كه در تاب خود » تنها دويدن«، مي گويد، با خود عهد كرد كه: » من براي رسيدن به ظرفيت هاي درون خود مسابقه مي دهم تا سعي درجلو زدن از كسان ديگر.»
ديري نگذشت كه كار آرشيتكتي خود را كنار گذاشت و موتورسيكلتي خريد و براي پنج سال در جستجوي الهامي نوين سر به صحراهاي ايران گذاشت. در حيني كه به شور خود با ديدي نوين مي نگريست، او سادگي و ارزش والا ي معماري سنتي، بويژه درهزاران هزار دهكده كه از خانه هاي خشت وگلي بود، را مشاهده نمود. خليلي مي گويد:« آنها در عين سادگي در استفاده شان از عناصر طبيعي بسيار عميق بودند. من هم خواستم يادبگيرم، و در اين رويا رفتم ساختمانهايي از خاك و آتش بسازم.»
او همچنين شروع به مطالعه اشعار جلال الدين محمد مولوي، شاعر بزرگ ايراني كه از وحدت وجود و عناصر چهارگانه پر بود، نمود. خليلي از نگرش مولوي الهام گرفت تا از مواد طبيعي براي مسكن مدرن استفاده كند. خليلي مي گويد:« وقتي من در صحرا بودم، با پنج شخصيت ابدي آشنا شدم: خاك،آب، باد، آتش و مولوي. من زبان معنويت را آموختم كه در زندگي خودم جا گرفته است. حتي كارمن امروز در هسپريا نيز از مولوي الهام گرفته است.
خليلي مي گويد:« من بزودي پي بردم اگر من ساختمان هايي از خاك بسازم مانند خانه هاي خشت و گلي كه در دهكده ها وجوددارد - و سپس آنها را آتش بزنم، مي توانم آنها را به خانه هايي زيبا و مقاوم تبديل كنم كه طول عمر بيشتري داشته باشند.» او نام اين كار را » گل تافتن« يا طبق عنوان كتاب دوم خود به انگليسي » خانه ها ي سفالين« گذاشت.
«ولي آن زمان، همه چيز درروال تكنولوژي پيشرفته بود و من هيچ شانسي براي كاركردن برروي طرح خود نداشتم.» جالب اينجاست وقتي انقلاب به سيستم اداري سابق پايان داد، او موقعيتي را كه بدنبال آن بود يافت. او مي گويد:« ديگريا وزارتي و كاغذباز وجود نداشت و دست من آزاد بود.»
خليلي دانشجويان و ديگر آرشيتكت هايي را نيز به خود جلب كرد كه برا ي يادگيري ساختن مسكن امن با سازه هاي سفالين نزد او آمدند. خليلي مي گويد: » كوشيدم راه به آنها نشان بدهم كه چگونه مي توان از تلفيق معماري سنتي و تكنولوژي جديدبراي زندگي مدرن استفاده كرد.»
در سال ۱۹۸۱، خليلي به كاليفرنيا رفت، جائيكه او قبلا آرشيتكت شناخته شده اي بود. خليلي مي گويد: » فرق بين ايالات متحده و ايران فقط در تكنولوژي پيشرفته و مديريت نيست بله در ذوق وشوق ها و روياها است. اين بزرگترين ثروتي است كه ايالات متحده مي تواند عرضه كند. هر كسي از بچه گرفته تا بزرگسال، از روياهاي خود سخن مي گويند. » خليلي مي گويد: »در عين حال من به اينجا آمدم تا ببينم فرهنگ سنتي ايران چگونه مي تواند بر ايالات متحده تاثير بگذارد. محبوبيت اشعار مولوي نمونه اي است، معمار پايداري نمونه ديگر. »
او مواد ي را كه در كارهاي اخير خود استفاده مي كند »سوپر خشت« مي خواند. او با اين مواد سازه هايي عمدتا از كيسه شن و سيم خاردار - - مواد زمان جنگ، كه به استفاده صلح آميز درميآيد - - مي سازد كه نه فقط توجه آرشيتكت ها ي ايالات متحده كه از آنها تقدير فراواني دريافت كرده، بلكه سازمان ملل را بخود جلب كرده است. سازمان ملل علاقه زيادي به استفاده روش هاي ساده خليلي جهت ساختن پناهگاههاي اضطراري براي پناهندگان يا براي كساني كه خانه خود را در اثر بلاهاي طبيعي از دست داده اند نشان داده است. در طي اوايل دهه ۱۹۸۰، او شروع به همكاري با جامعه علمي، كه اميد فراواني به مسكن فضايي در خانه هاي سوپر خشت و سفالين او داشت، نمود. سخنراني وي در آكادمي ملي علوم آمريكا (National Academy of Sciences) درباره استفاده از خاك ماه جهت ساختن سازه هاي ساده در ماه باعث هلهله و تشويق از طرف دانشمندان شد واكنشي كه معمولا‡ دراين طور كنفرانس هاي خشك علمي ديده نمي شود. از آنجائي كه هزينه فرستادن يك كيلوگرم ماده به فضا از دو كيلو طلا بيشتر است، شانس بالقوه استفاده از اين مواد در دسترس، بسيار محبوب بنظر مي رسد. در عين حال، در شهر هسپريا، مهندس خليلي چندين ساختمان كه تمامأ از مقررات زلزله سنجي و كدهاي ديگر ساختماني كاليفرنيا، پيروي مي كند كه در ميان سخت ترين مقررات ساختماني در جهان محسوب مي شود برپا نموده است. او با استفاده از كيسه هاي شني و سيم خاردار كه باعث مي شود كيسه هاي شني ليز نخورند، اكنون او مشغول ساختن بناهاي گوناگون از جمله خانه مدرن براي طبقه متوسط با سه اتاق خواب و دو گاراژ در شهر هسپريا است. تعجبي ندارد كه شهردار هسپريا مي گويد خليلي قادر به ايجاد انقلابي در صنعت خانه سازي است. خليلي بيش از آنكه از » معمار پايداري« سخن مي گويد، از الهام خود از مولو ي مي گويد. خليلي مي گويد در ايران هر شخص با هر فرهنگي كه شعر حفظ مي كند، با اشعار اين شاعر آشناست. خليلي حتي دو كتاب از گزيده اشعار مولوي را به انگليسي ترجمه كرده است و از طريق كار خليلي و بسياري ديگر، مولو ي يكي از پرطرفدارترين شعرا در ايالات متحده شده است. به گفته خليلي، مولوي به وحدت وجود معتقد بوده و از اينكه عناصر چگونه از يكي به ديگري تبديل مي شود بسيار گفته است. او مي گويد در پيروي از نگرش وحدت، او در صدد خلق يك واژه نامه معماري جديد از سنت هاي قديمي نيست، كه در پي راه نائل شدن به نگرشي جديد جهت عرضه پناهگاه به نيازمندان است . سعي وي در » تبلور شعر به معمار پايدار« است.
|