سه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۶۸
رضا غفاريان
مردي به سوي مريخ
006396.jpg
از ايران تا كره مريخ مسير بسيار طولاني است. با زحمات يك مهندس ايراني تبار كه براي نيرومتحركه جت سازمان ناسا كار مي كند، اين راه مسير خود را كمي كج كرده و امسال از شهر پاسادينا در كاليفرنيا رد مي شود.
دكتر رضا غفاريان كه در شهر مشهد در ايران متولد شده است، بيش از يك دهه است كه در آزمايشگاه نيروي متحركه جت سازمان ناسا در پاسادينا براي پيشرفت صنعت ريز الكترونيك براي احتياجات به خصوص اهداف فضانوردي سازمان ناسا فعاليت مي كند. در آغاز او با كامپيوترهاي مستقر در زمين كار مي كرد و در سال هاي اخير او بر روي كامپيوترهايي كه توسط سفينه فضايي به جو مي رود كار مي كند. غفاريان با تعداد زيادي از سازمان هاي خصوصي براي مطمئن بودن از اينكه بسته بندي الكترونيكي كه براي انجام عمليات دشوار سازمان ناسا احتياج است، داراي بالاترين كيفيت و اعتبار باشند، همكاري كرده است. بسته بندي هاي الكترونيكي كه او روي آنها كار كرده است را اكنون مي توان تقربا در تمام مراكز ناسا يافت.
در فصل بهار امسال او آزمايش نهايي خود را مي گذراند، بدينوسيله كه از مدارهايي كه او سرپرستي به وجود آوردن آنها را به عهده داشته است، به عنوان جزء كليدي در «مغز» جديدترين عمليات فضايي سازمان ناسا به كره مريخ استفاده مي شود. دو سفر فضايي براي اكتشاف به كره مريخ كه قرار است در ماه مي و جولاي امسال انجام شود به وسيله راهنمايي كامپيوترهايي كه غفاريان كيفيت مدار الكترونيكي آنها را تاييد كرده است، سطح نامطلوب اين كره قرمز رنگ را سير مي كند تا تمام سعي خود را براي يافتن حيات در اين نزديك ترين همسايه كره زمين به كار گيرد.
لازمه اين عمليات كره مريخ مستلزم ساعت هاي طولاني و كار بسيار سخت بوده است و تمام تعهد و دانش غفاريان را به خود اختصاص داده است كه بيش از بيست سال به عنوان يكي از برجسته ترين متخصصان در اين رشته تجربه دارد. به علاوه ساعت هاي طولاني كه او در انجام كار رسمي اش مي گذراند، او تا بيست ساعت از وقت خود در هفته را صرف كارهاي داوطلبانه با سازمان هايي كه تخصص آنها در همكاري و در ميان گذاشتن اطلاعات در مورد مدارهاي الكترونيك بين بخش عمومي و خصوصي است، مي كند. او اخيرا در يك مصاحبه از دفتر خود در لابراتوار نيروي متحركه جت در انستيتو تكنولوژي كاليفرنيا گفت: «من كاري كه مي كنم را بسيار دوست دارم وگرنه تمام اين كارها را انجام نمي دادم.»
غفاريان از كودكي به رياضيات و علوم علاقه پيدا كرد. او مي گويد: «من به ياد مي آورم زماني كه بچه بودم تمام پول خود را جمع مي كردم كه بتوانم مجله «علم» را آبونمان شوم.» او مي گويد: «من ۹۹ درصد آن را نمي فهميدم.» و با خنده مي گويد: «ولي مي دانستم اين راهي است كه مي خواهم انتخاب كنم.»
او جزو يكي از اولين گروه هايي بود كه براي تحصيل در دانشگاه صنعتي در تهران قبول شد و در سال ۱۹۷۵ از آنجا فارغ تحصيل شد، با داشتن بورس تحصيلي براي تحصيل در ايالات متحده، او در سال ۱۹۷۶ وارد دانشگاه كاليفرنيا در لوس آنجلس شد و درجه فوق ليسانس و دكتراي خود را از آنجا دريافت كرد.
داشتن رابطه نزديك با دوستان قديمي خود و فرهنگ ايراني براي او آسان تر شده است. در حال حاضر غفاريان در نزديكي دو دوستي كه در مدرسه در ايران با آنها آشنا شده است زندگي مي كند و او مي گويد به تازگي به عروسي دوستي رفته كه به صورت سنتي انجام شده است.
غفاريان كه متاهل و داراي سه پسر كه دو تا از آنها در دانشگاه تحصيل مي كنند، است مي گويد كه منزل او يك منزل چند فرهنگي است.
با اين حال غفاريان مي گويد ميراث ايراني خانواده او موارد ارزشمندي دارد. «يكي از چيزهايي كه ما (در ايالات متحده) مي توانيم بياموزيم اين است كه فلسفه هاي شرقي در رابطه با تصور كردن خود بهتر از ايالت متحده است. اين فلسفه ها در تجربه قرن ها زندگي ريشه دارند.»
راهي كه در مشهد ايران شروع شد با كارهاي اين ايراني برجسته در رابطه با سير سطح كره مريخ، به زودي به كرات ديگر مي رسد. غفاريان مي گويد جست وجوي حيات در كره مريخ شغلي بود كه بسيار دوست دارم.
اگر ما بتوانيم در كرات ديگر نشاني از حيات پيدا كنيم، بتوانيم به كره مريخ سفر كنيم، از آب و هواي  آن اطلاع پيدا كنيم، بياموزيم كه چگونه زندگي را بر روي كره زمين براي نسل هاي بعدي پيشرفت دهيم اين، براي من، يعني زندگي، زندگي براي همياري.

ايوان كوزاريچ در فرهنگسراي نياوران
ستيز با جهان بي روح
006393.jpg
كروات ها دورهم جمعهند. برانكو ايوانكوويچ، ايوان كوزاريچ و وينكو بگوويچ 
عكس: ساتيار
مي گويند ايوان كوزاريچ يك شب دوربين اش را هم با خود به رختخواب برده و كنار آن به خواب رفته، چون مي خواسته از روياهايش عكس بگيرد. اين ممكن است احمقانه به نظر برسد اما تفاوت يك هنرمند با آدم هاي معمولي بيشتر وقت ها از همين چيزها است كه معلوم مي شود. چيزهايي كه تنها «احمقانه» به نظر مي رسند اما در آنها رازي است كه فقط ذهن حساس هنرمند از وجودش باخبر مي شود وسعي مي كند پرده از رويش بردارد. كوزاريچ، هنرمند با سابقه كروات اين روزها با مجموعه اي از رازهايش در تهران است. در نمايشگاهي كه اسمش را گذاشته «چيدمان.» اگر گذارتان به فرهنگسراي نياوران و گالري اصلي آن بيفتد، مي توانيد اين پيرمرد دوست داشتني را با آن پوست قرمزرنگ، عينك بزرگ روي بيني، چشم هاي روشن نافذ، موهاي خاكستري و پيشاني بلندش ببينيد. در حالي كه يك پيراهن چهارخانه روشن و شلوار جين آبي رنگ پوشيده و پاچه هاي شلوارش را تا زده و دارد با خبرنگاري حرف مي زند يا سوال يك آدم كنجكاو را با حوصله جواب مي دهد.
امروز كه افتتاحيه نمايشگاه است، او مرتب تر از هميشه توي سالن ايستاده و يك دسته گل بزرگ توي دستش است. دور و برش پر از كروات هايي است كه به دلايل مختلف گذارشان به تهران افتاده. بعضي از آنها كاركنان سفارت كرواسي هستند، بعضي هايشان براي تجارت آمده اند و بعضي هم چهره هاي مشهوري هستند. مثل ايوان برانكوويچ مربي تيم ملي كشورمان كه مثل هميشه در هيبت يك جنتلمن واقعي پا به نمايشگاه گذاشته، يا وينگو بگوويچ مربي پرسپوليس كه ميزان محبوبيت اش اصلا به پاي همكارش در تيم ملي نمي رسد. براي شهروندان كروات تهراني نمايشگاه چيدمان كوزاريچ از آن فرصت هايي است كه خيلي به ندرت پيش مي آيد. فرصت هايي كه در آن براي مدتي كنار هم وطن ها خوش مي گذرد و آدم خودش را در خانه احساس مي كند. كروات ها با زبان دشوار و پرطنين شان با هم حرف مي زنند و مثل هميشه ايراني ها چيز زيادي متوجه نمي شوند. اگرچه تعداد ايراني هاي توي نمايشگاه به تعداد انگشتان دست هم نمي رسد.
در بين حاضران ايراني دكتر سميع آذر، رئيس موزه هنرهاي معاصر ديده مي شود و كمي بعد دكتر سوري هم به جمع اضافه مي شود و سخنراني كوتاهي درباره هنر مدرن و كانسپچوال ايراد مي كند. در گوشه اي از سالن يك فرش باريك قرمز پهن شده كه ادامه اش تا ارتفاع حدود يك متر روي ديوار سفيد سالن هم آمده. به جز اين فرش هاي زيادي مي شود كف سالن ديد. به نظر مي رسد كوزاريچ بناي كارش را بر همين فرش ها گذاشته و از آنها براي پس زمينه همه آثارش در اين نمايشگاه استفاده كرده است. يك گوشه ديگر روي قالي به كاغذي سفيد برمي خوريد كه مچاله شده، آن طرف تر چند قطعه لباس مردانه چيده شده اند. لباس ها معمولي هستند. پوشش عادي ايراني  ها مثل شلوار، پيراهن و كت و از اين قبيل. يك طرف ديگر و باز هم روي فرش، كوزاريچ قطعه نسبتا بزرگي از يك فويل آلومينيوم را قرار داده. كاغذهاي سفيد بزرگ با خط هاي عمودي، افقي و مورب روي آنها قسمت ديگري از چيدمان استاد را تشكيل مي دهند. كارهاي او ممكن است شما را ياد اندي وارهول بيندازد. همان هنرمند مشهور آمريكايي كه پايه گذار «پاپ آرت» است و يك بار در يكي از فيلم هاي معروف اش خورشيد را از لحظه طلوع تا موقع غروب در كادر گرفت و از آن فيلمبرداري كرد.
ايوان كوزاريچ خيلي هم جوان نيست. او متولد سال ۱۹۲۱ در كرواسي است. يعني حالا ۸۳ سالش است و اين سن خيلي به قيافه سر حالش نمي آيد. او تا به حال نمايشگاه هاي زيادي از آثارش را اين طرف و آن طرف دنيا برپا كرده و نامش در بسياري از كتاب هاي نوشته شده درباره مجسمه سازي و هنر مدرن آمده. عمده شهرت كوزاريچ براي مجسمه هايي است كه ساخته و بعضي از آنها در اماكن عمومي پايتخت كشورش زاگرب نصب شده اند. با اين حال مي توانيد آثار زيادي از او در زمينه طراحي، حجم، چيدمان، نقاشي، كلاژ، جفت و جور كاري، عكاسي، داستان نويسي، نمايش و هنر ويديويي سراغ بگيريد. يك بار در دهه هفتاد او يكي از مكان هاي عمومي زاگرب را تبديل به نمايشگاهي كرده بود و در آن با استفاده از انبوه مواد زايد و زباله آثار عجيب و زيبايي ساخته بود. آثاري كه باعث مي شد عابران براي چند لحظه - يا حتي چند ساعت - بايستند و با حيرت همه چيز را تماشا كنند.
اينطور كه مي گويد، كوزاريچ برپا كردن نمايشگاه در تهران را با افتخار پذيرفته است چون خودش از طرفداران فرهنگ، سنت، فلسفه و مذاهب شرقي است. او با استفاده از عكس هايي كه در طول سفرش به قاهره گرفته سعي كرده فضاي مسجد را در اين نمايشگاه بازسازي كند. يك دليل فرش كردن كف گالري با قالي هاي ايراني هم القاي همين حس مذهبي است. ضمن اينكه فضاي آرامش بخش و گرم خانه هاي ايراني هم - كه اغلب با قالي فرش شده اند - از ديد او پنهان نمانده. آن قطعه موكت قرمزرنگ باريك كه در طول گالري پهن شده و از ديوار بالا رفته، پرواز را القا مي كند به همراه مفاهيم ديگري مثل رهايي از نيروي جاذبه، فضاي آسماني و روحانيت. آن لباس هاي پهن شده روي فرش هم ظاهرا انساني را در حال عبادت نشان مي دهد. خط هاي روي كاغذهاي سفيد هم بعيد نيست به تدريج بيشتر شوند و هر كدام يك تابلوي نقاشي را شكل دهند. كوزاريچ عادت دارد كه موقع برپايي نمايشگاه هم مدام خلاقيت به خرج دهد و در چيزها تغيير ايجاد كند.
كوزاريچ جايي در يكي از مصاحبه هايش گفته: «فكر مي كنم انسان بايد هر روز و حتي هر لحظه خود را به اثبات برساند. انسان بايد دايما با خودش در ستيز باشد تا بينش وسيعي نسبت به زندگي به دست بياورد. من هرگز با مرگ دست و پنجه نرم نخواهم كرد چون انسان راه گريزي ازمرگ ندارد. اما با پژمردگي و زندگي بدون طراوت بايد جنگيد. انسان بايد به زندگي ساكن و بي روح اعلام جنگ كند.»

عاشق سبزي و آب
006399.jpg
هميشه انتظار داريم كه هنرمندي، ورزشكاري، نويسنده اي يا سياستمداري خبرساز باشد، اما اگر اين قاعده است و در صفحات روزنامه ها، مدام اين گروه جاخوش مي كنند، مي توان بر آن استثنائاتي قائل شد.
مي توان گفت كه در اين دنياي پرحادثه و خبر، هر كسي و چيزي كه بتواند در رشته و حوزه خود، كاري كارستان كند، مي تواند خبرساز باشد، چرا كه مهم شغل ها نيستند مهم آدمها هستند كه مي توانند يك شغل را تا اوج بركشانند و نيز خود را.
پس اگر روزي بشنويد كه يك باغدار يا كشاورز، علاقه مند و مشتاق و عاشق كارش، توانسته از كشاورزان و باغداران معمولي دور و برش كاري متفاوت تر عرضه بكند، زياد تعجب نكنيد.
اين كشاورز و باغدار كسي نيست جز عباسعلي جباري اميري كه باغ چهارهكتاري اش در بندر اميرآباد بهشهر تحسين دكتر شعبان خليل محمد، محقق موسسه بين المللي ايكاردا (icarda) را برانگيخت.
اواخر زمستان گذشته بود كه اين كارشناس بين المللي به همراه محقق حبوبات موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر و مركز تحقيقات كشاورزي مازندران و تني چند از كارشناسان خبره سازمان كشاورزي از مزارع توليد بذر باقلا، رقم بركت استان بازديد به عمل آوردند.
از جمله اين مزارع، باغ چهار هكتاري عباسعلي جباري بود كه وقتي اين محقق بين المللي و مسئولان سازمان كشاورزي استان مازندران دريافتند كه وي ۴ تن باقلا رقم خشك بركت از هر هكتار برداشت كرده است به همت و دانش و نيز توجهش به توصيه هاي كارشناسان استان درود فرستادند.
عباسعلي جباري، البته چندان هم از فضاي باغداري و كشاورزي دور نبود. وي ابتدا شغل معلمي پيشه كرد و سپس به كارمندي در وزارت بهداشت روي آورد، اما از همان دوران معلمي در پي آن بود كه وقتي فرصتي فراخ به دست آورد، با استفاده از توان كارشناسي و علاقه شخصي اش به باغداري و كشاورزي علمي (دغدغه هايي كه از همان دوران در وي بود و به صورت جسته و گريخته مطالعاتي در اين زمينه صورت داده بود و دست نوشته هايي را نيز جمع كرده بود را به عرصه عمل كشاند. بازنشستگي از وزارت بهداشت بهترين فرصت بود تا وي بخشي از سرمايه خود را به خريد زمين نسبتا ويرانه، اما با خاكي خوب، اختصاص داده و سعي كند ذهنيت خود درباره باغي خوب را در عمل پياده كند. نخستين كار وي تصحيح خاك و از بين بردن كنده ها بود. سپس با مشورت طلبي از كارشناسان سازمان كشاورزي توانست به مكانيزه كردن كل پروژه دست يازد و در نهايت به سمتي حركت كرد كه يك دم زمين را بي كشت و كار نگذاشت.
وقتي به وي نزديك مي شويم، يك دستش را روي برگهاي درختان پرتغال مي كشد و دست ديگرش، روي برگهاي باقلا و سپس مي گويد: « از روزي كه اين زمين را خريده ام و در آن نهال غرس كرده ام، يك زمان راحتش نگذاشته ام و تابستان و زمستان و بهار و پاييز در آن كشتهاي مختلف مي كنم» گويي زمين هم فهميده است كه اين كشاورز سفيد چهره و ستبر بازو، چقدر ارزش و قدرش را مي داند. وي رو به ما مي كند و مي گويد: اگرچه تا به حال كمكهاي فراواني از سوي سازمان كشاورزي استان صورت گرفته، اما اين زمين و بنده اين پتانسيل را داريم كه كارهايي بيشتر از اين صورت دهيم.
شعبان خليل محمد نيز در اشاره اش به ويژگي هاي كاري اين كشاورز مي گويد كه مزرعه اش به دليل استفاده بهينه از زمين زراعي و كاشت باقلا در فواصل درختان سياه ريشه و مركبات و كاشت مخلوط باقلا و سير و ابتكاراتي كه وي در اين زمينه به كار برده مورد توجهش قرار گرفته است.

قضاوت بر مبناي آيين نامه
چند مدتي است كه يك پاي ثابت در هيات داوران تمام جشنواره ها و نمايشگاه هاي معتبر عكاسي كشور، بهمن جلالي است.
اين عكاس برجسته و استاد دانشگاه از معدود عكاساني است كه رويه عكاسي خود را كاملا دگرگون كرده و از عرصه عكس هاي خبري و مستند روي به طبيعت و چارچوب كاملا هنري آورده است، اما حضور قاطع او در هيات داوران جشنواره ها اندك اندك باعث شده تا عده اي از عكاسان چنين گمان كنند كه همه، از اقبال يكساني براي قضاوت عادلانه برخوردار نيستند.
از ديگر سو، پيدايش اين گمان مصادف بود با استعفاي اسماعيل عباسي، عضو پرسابقه داوران نمايشگاه دو سالانه عكاسي (موزه هنرهاي معاصر) از هيات داوري. خود او در رابطه با كناره گيري اش چنين مي گويد: وقتي در مسير حركت، يكسري كم توجهي به آيين نامه را ديدم مجبور به كناره گيري شدم. اين روزها اسم عكاس را پشت عكس مي نويسند و بعد داوري مي كنند كه پذيرفتني نيست، يا اين كه فقط عكس هايي را بررسي مي كنند كه به نمايشگاه ها راه يافته اند.
آيا هيات داوران حق دارند از مجموعه عكس هاي پذيرفته نشده يك عكاس، يك يا دو عكس را انتخاب كنند؟ و دوباره در مسابقه شركت دهند؟ وقتي ديدم اصول رعايت نمي شود بايد كنار مي كشيدم، چون اهل چك و چانه نيستم.
وقتي از استاد عباسي درباره حضور بعضي از اساتيد نقاش در هيات داوران جشنواره دو سالانه عكس پرسيديم گفت:
اين مساله در بدو امر اشكالي ندارد. مبناي عكاس بودن كه تنها شناخت عكس نيست. مايه دلخوري شركت كنندگان در اين است كه معتقدند سليقه شخصي هيات گزينش به انتخاب عكس مي انجامد، نه اينكه چرا بعضي از داورها نقاش هم هستند.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |