سه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۶۸
كاخ نياوران از گذشته و حال
قصر جهان نما روي سينه نيزار بنا شد
ناصرالدين شاه به دو دليل به قصر محمديه ولنجك توجه نكرد؛ گرماي هواي  آن مناسب ييلاق نبود و مهم تر اينكه آنجا محل مرگ پدرش بود
006387.jpg
صفر زماني - عضو هيات علمي دانشگاه 
اعتمادالسلطنه و رضاقلي خان هدايت هر دو مي گويند چون ناصرالدين شاه توجه به باغ نياوران كرد عمارات آن را لايق ييلاق خود ندانست و دستور داد كه عمارات فتحعليشاهي و اضافات محمد شاهي را خراب كنند و زير نظر ميرزا علي خان حاجب الدوله ساختماني نو بنا نهند
جلوس فتحعليشاه بر تخت شاهي مصادف بود با سال هاي نخستين پايتخت شدن تهران. آقامحمدخان گرچه تهران را از لحاظ موقعيت نظامي و استراتژيكي پايتخت و مركز حكومتي كرد ولي بر اثر جنگ هايي كه مجبور بود انجام دهد كمتر در محلي، حتي پايتخت انتخابي خود تهران مستقر مي شد. در نتيجه، آثار شهري و ساختماني از او به عكس شاهان بعدي قاجار در اين شهر كمتر يافت مي شود (جز يك يا دو ساختمان در محل كاخ گلستان).
اما فتحعليشاه كه حدود چهل و اندي سال سلطنت كرد و اقامت و استقرارش در همه اين سال ها در تهران بود، در آباداني اين شهر كوشيد و آثاري از خود در نقاط مختلف آن بجا گذاشت و شهر را از قيافه اي كه در دوران صفوي داشت درآورد و مناسب پايتخت مملكت بزرگي چون ايران كرد. او در اين شهر مسجد بزرگ و پرعظمت شاه را بنا كرد كه امروز نام مسجد امام خميني گرفته است، برتعداد بازارهاي تهران افزود و نيز به فرزندان و نزديكان خود توصيه كرد كه در اين شهر آباداني كنند و اين پايتخت را رونق دهند. امروز گرچه اكثر آن ابنيه از بين رفته اند ولي باز آثاري از آنها ديده مي شود مثل سراي عليشاه ظل السلطان پسر او در بازار. فتحعليشاه باز براي آنكه در نقاط خارج شهر تاسيساتي راه انداخته باشد دستور داد تا در آن سوي خندق شمالي آن روز تهران باغ هايي تعبيه كنند. خندق شمالي تهران به آن روزها در امتداد خيابان اميركبير (خيابان چراغ برق) كنوني و ميدان سپه تا ابتداي خيابان خيام يعني خيابان جليل آباد سابق قرار داشت و بدين ترتيب خيابان لاله زار كنوني و خيابان فردوسي جزو زمين هاي باير شمالي شهر بود. فتحعليشاه باغ لاله  زار را در اين اراضي احداث كرد كه امروز با پياده رو شرقي خيابان لاله زار كنوني تطبيق مي كند. اين باغ يكي از دل انگيزترين باغ هاي تهران در آن روزها بود ولي متاسفانه بعدها ناصرالدين شاه آن را قطعه قطعه كرد و قطعات را فروخت. باغ لاله زار باغي است كه در زمان حكومت محمدشاه جايگاه قائم مقام فراهاني بود. قائم مقام ازهمين باغ كه محل توقف محمدشاه بود در روزهاي آخر عمر خود به باغ ديگر فتحعليشاهي كه باغ نگارستان نام دارد احضار شد و به قتل رسيد. غير از باغ لاله زار فتحعليشاه باغ ايلخاني را در جايگاه شعبه مركزي بانك ملي ايران در خيابان فردوسي ايجاد كرد و آن را محل مستقر ايلخاني ايل قاجار قرار داد و نام «باغ ايلخاني» را بر آن گذارد (اين باغ خود تاريخي دارد كه ذكر آن فرصتي ديگر مي طلبد). علاوه بر باغ ايلخاني فتحعليشاه، باغ نگارستان را در محل فعلي سازمان برنامه و بودجه و جايگاه سالن دانشسراي عالي احداث كرد. اين باغ بسيار مورد علاقه فتحعليشاه بود وآنچه تاريخ حكايت مي كند اين مرد عياش ايام زيادي را در آنجا گذرانده است كه «سرسره» آن معروف است. او همچنين كمي بالاتر از باغ نگارستان يعني بر تپه مشرف بر خيابان معلم كنوني در چهارراه قصر در خيابان دكتر شريعتي (جاده قديم شميران) قصر قاجار را در نهايت زيبايي احداث كرد. اين قصر تا زمان پهلوي اول وجود داشت و در دست مراجع ارتشي بود ولي بعد آن را خراب كردند و به جاي آن تاسيساتي براي ادارات ارتشي ساختند كه هنوز هم اين محل به دست ادارات ارتشي است. خوشبختانه عكسي از اين باغ در كاخ نياوران موجود است كه به طرز روشني رفع ابهام از توضيحات معرفي كنندگان آن كه بيشتر خارجي اند، مي كند.
و بالاخره در شميران و در نيزارهاي محلي كه امروز كاخ نياوران در آن قرار دارد، او باغ و كاخ نياوران را بنا كرد. درباره اين بناي احداثي فتحعليشاه اعتمادالسلطنه (محمدحسن خان وزير الطباعات ناصرالدين شاه) در كتاب«المآ و الآثار» و رضاقلي خان هدايت در روضه الصفا (جلد دهم) مي گويند: خاقان مغفور فتحعليشاه عمارتي جزئي در محلي كه اكنون عمارت« جهان نما» است (يعني قصر ناصرالدين شاه) ساخت و در ايام ييلاق و بقول هدايت «ايام باحور» گاهگاهي براي استراحت به آنجا مي رفت. اين بنا كه بر حسب قول اين دو نويسنده ساختمان بزرگي نبود(بعكس قصر قاجار) اقامتگاه گهگاهي و موقتي شاه بود. بعد از فتحعليشاه باز بنا بر قول اعتمادالسلطنه و هدايت، محمدشاه به اين مجموعه فتحعليشاهي ساختمان هايي را ااضافه كرد. گرچه اين اضافات آن را عمارت شاهانه نكرد ولي باز بنابر قول هدايت، محمدشاه تابستان هايي را بدانجا ييلاق كرد و بسال آخر عمر كه سخت مريض بود و بنابر تشخيص طبيبان ديگر ييلاق نياوران براي او مناسب نبود او به آنجا نرفت و تابستان را در قصر جديد التاسيس خود در ولنجك بنام قصر محمديه گذراند، هنوز تابستان به پايان نرسيده در اين كاخ جديد عمر او به پايان رسيد. باغ نياوران محل زندگي مهدعليا مادر ناصرالدين شاه و به سخني ديگر مفسق اين ملكه ناپاك شد، واز همين باغ است كه مهد عليا پس از شنيدن مرگ شوهر، خود را به كاخ گلستان رساند و با كوشش بسيار امر حكومت را تا آمدن پسر خود از تبريز اداره كرد.
دوستعلي خان معيرالممالك مي گويد چون ناصرالدين شاه به تهران آمد، به دو دليل توجهي به قصر محمديه ولنجك نكرد، يكي آن كه هواي آن گرم بود ومناسب ييلاق نبود و ديگر آنكه قصر محمديه را محل مرگ پدر مي دانست و به ناچار از آن دلزده بود. دكتر پولاك در تاييد بي علاقگي ناصرالدين شاه از قصرمحمديه مي گويد: در ركاب شاه از قصر محمديه عبور مي كرديم و شاه به چشم خود مي ديديد كه مردمان آن قصر را خراب مي كنند و آجرهايش را مي برند، ولي دستور منع اين عمل را نمي داد.»
اعتمادالسلطنه و رضاقلي خان هدايت هر دو مي گويند چون ناصرالدين شاه توجه به باغ نياوران كرد عمارات آن را لايق ييلاق خود ندانست و دستور داد كه عمارات فتحعليشاهي و اضافات محمدشاهي را خراب كنند و زير نظر ميرزا علي خان حاجب الدوله (ملقب به لقب هاي ضياءالملك واعتمادالسلطنه اول و قاتل ميرزا تقي خان اميركبير و پدر محمد حسن خان اعتمادالسلطنه دوم) ساختماني نو بنا نهند. محمدحسن خان اعتماد السلطنه دوم در اين باره مي گويد: در اين عهد معدلت مهد آن بنا را محو ساخته و قصر و عمارتي عالي به امر قدر قدرت همايون در نياوران به مباشرت والد نگارنده (حاجي عليخان) بنا شد و بعد از آن نيز بر ان بنا افزوده شد و چون مشرف بر صحراي دامنه كوه البر و تا شهر همه جا نمودار بود آن را «جهان نما» خواندند( از المآ و الآثار صفحه ۶۳ و۶۴) و هدايت هم همين قول را دارد و مي گويد: « محل نشستن شاهنشاه بر تمامت صحرا و شهر اشراف دارد و مدائق و بساتين در نشر جلوه گر است و في الواقع «جهان نما»ست و اسم بامسمي.» هدايت با از اين قول درباره عمارت ناصرالدين شاهي چنين توصيف مي كند:«مشتمل است بر گرمابه و خلوات و صفه هاي با صفا و وحوضه هاي پر آب گوارا و در وسط مرتبه فوقاني جهان  نما سه حوضه مرمر الماس صفاي فواره دار ساخته اند كه فوران آب از مرتبه تحتاني به فوقاني پنج ذرع ارتفاع جستن دارد.»
يكي از بهترين ها
دكتر فوريه طبيب فرانسوي ناصرالدين شاه ساختمان هاي جديد ناصري را بدين شرح مي آورد (شرح متعلق به سال ۱۳۰۸ه-ق است): قصر صاحبقرانيه (قصر نياوران = جهان نما) در بالاي نياوران در دامنه تپه هايي كه از شمال بر آبادي ده مشرف اند ساخته شده و قسمت جنوبي اين ده در تابستان چندان براي سكونت خوب نيست زيرا باغ هاي آن كه متوجه دشت است درست نمي تواند جلوي تابش آفتاب را بگيرد به اين جهت تمام روز اشعه خورشيد بلامانع بر آن مي تابد.
در ورودي صاحبقرانيه در طرف مغرب و در انتهاي خيابان وسيعي است كه پس از عبور از حياطي محاط بر بناي كم ارتفاع كه منزل قراولان و نوكران در آنجاست و گذشتن از زير طاقي به باغي مي رسيم كه نماي شمالي قصر به طرف آن است... در اين طرف قصر صاحبقرانيه دو عمارت بسيار ساده متوازيست كه به وسيله عمارتي كه كم ارتفاع تر از آن دو است به يكديگر متصل شده اند. اين عمارت وسطي در طبقه اول، تالار عظيمي دارد در صورتي كه دو عمارت ديگر فقط مركب از يك عده زياد اتاق است. در جهت جنوبي، منظره قصر به شكلي ديگر است به اين معني كه چون زمين شيب دارد ساختمان ها طبيعتا روي بلندي ساخته شد ه اند.
اندرون در قسمت شرقي و به قصر چسبيده است. قدري دورتر در سراشيبي روبه رو يعني نزديك در ورودي قسمت آشپزخانه و آبدارخانه است.
روزها اعليحضرت غالبا اوقات خود را در زيرزمين خشك عمارت كه زير تالار بزرگ قرار دارد مي گذراند. اين تالار براي پذيرايي هاي رسمي وسلام هاي ايام عيد ساخته شده است...
اندرون صاحبقرانيه يكي از بهترين اندرون هاي سلطنتي است و به ظاهر حرم شاه در اينجا از ساير اندرون ها راحت تر و خوش ترند. در بالاتر از محلي كه ناصرالدين شاه عمارت حاليه را ساخته سابقا قصر فتحعليشاه بود و اين شاه (ناصرالدين شاه) آن را خراب كرد و قصر خود را عوض آن در ميان پارك وسيع بنا كرد و قريب چهل منزل جدا جدا كه هر يك اقلا سه اتاق دارند براي زنان حرم ساخته است و جلوي آنكه از همه بزرگ تر است ايوان بزرگي ترتيب داده است. از اين منازل گذشته در طرف دست راست عمارت مجزايي است مخصوص به «امينه اقدس» (صيغه سوگلي شاه) و در طرف چپ عمارتي ديگر مخصوص انيس الدوله (صيغه محترم شاه) است كه ديواري آنها را از ساير منازل اهل حرم جدا مي كند. عمارت انيس الدوله كه چند دستگاه است سابقا براي مهدعليا (مادر ناصرالدين شاه) ساخته بودند. (از كتاب سه سال در دربار ايران - فوريه طبيب ناصرالدين شاه ترجمه عباس اقبال آشتياني)
اين توصيفات فوريه بهترين وصف از كاخ جهان نما در روزگار نزديك به تاسيس آن است. دكتر پولاك نيز از دو كاخ نياوران و سلطنت آباد شاه در شميران صحبت مي كند.
ساختمان كاخ جهان نما به دوران مظفرالدين شاه تغييري جز خرابي و تعمير بعضي از ديوار آن نكرد و تا زمان پهلوي دوم به همان شكل خود باقي بود و فقط در زمان پهلوي اول، به وقت عروسي پهلوي دوم در زمان وليعهدي با شاهزاده فوزيه دختر فواد پادشاه مصر، دستكاري و تعميرات جزئي شد، زيرا براي پذيرايي مدعوين مصري اختصاص داده شده بود.
پهلوي دوم چون با فرح ديبا ازدواج كرد، اين كاخ را از خمولي و خمودي خارج كرد و آنجا اقامتگاه شاه و ملكه جديد يعني فرح ديبا شد و در آن تعميرات اساسي شد، بدون آنكه در هيات اصلي آن دستي برده شود و آنچه وضع كنوني آن نشان مي دهد اين تعميرات اساسي، تيرهاي چوبي ساختمان را تبديل به تيرهاي آهن كرده و اتاق ها را با رنگ آميزي مطبوع و كاغذ چسباني هاي دلپسند جلوه ديگر داد و بعضي از پنجره هاي آن را با حفظ شكل و تركيب قديمي و تعويض مصالح به صورت گذشته در محل خود جاي داده است. خود ساختمان كه يك مربع مستطيل است سراسر جنوب باغ را مي پوشاند و تركيب آن به صورتي است كه در وسط اين مستطيل سالن آئينه كاري بزرگ كاخ قرار دارد، در زمان پهلوي دوم اين سالن به وضع جديد تزئين و از وسايل رفاهي روز برخوردار شد. در دو طرف راست و چپ اين سالن آئينه كاري، راهرويي است كه به دو انتهاي ساختمان و پلكان هاي طبقه اول و دوم ختم مي شود و در اطراف اين راهرو اتاق هاي كوچك ديگري وجود دارند كه با تزيينات دلپذيري مزين شده اند و هر يك براي منظوري از قبيل اتاق مشاوره و اتاق جنگ و اتاق استراحت و اتاق چايخوري و امثال آن در آمده اند و در تزئين آنها سليقه بسيار به كار رفته تا تزئين، موافق منظوري باشد كه از اين اتاق ها در نظر گرفته شده است.
(چنانكه گفته مي شود اين قصر به زودي به صورت موزه اي، براي عموم گشايش خواهد يافت و علاقه مندان آن را از نزديك خواهند ديد و ديدار آن بهتر از هر وصفي بيانگر قسمت هاي مختلف آن خواهد بود) به ظاهر، ساختمان هاي زنان ناصرالدين شاه و امينه اقدس و انيس الدوله ديگر در محل نيستند ولي فرح پهلوي الدوله ديگر در محل نيستند ولي فرح پهلوي در قسمت شمال غربي كاخ چند اتاق به قصر اضافه كرد و در آنها تابلوهاي نقاشي نفيس قرار داده بود و امروز نيز آن اطاق ها و تابلوها وجود دارند.
كاخ جهان نما غير از طبقه فوقاني در طبقه تحتاني كه قرينه طبقه فوقاني است، حوضخانه بسيار خنكي دارد و در گرمترين روزهاي تابستان هواي آن از ۲۰درجه سانتيگراد تجاوز نمي كند.
در باغ صاحبقرانيه قنات هاي زير در جريان بوده اند، قنات اندرون، قنات ديوانخانه و قنات محمدرضا كه اين قنات از قنات هاي قديم نياوران است. غير از قصر جهان نما، سلطان احمد شاه آخرين پادشاه قاجار در شمال غربي اين باغ، كمي بالاتر از جهان نما، كاخي براي خود ساخت كه ساختمان آن نسبت به جهان نما كمي كوچكتر است.
پهلوي دوم در قسمت بالايي اين باغ و در شمال شرقي آن ساختمان بزرگي براي اقامت و نشيمن خود ساخت. نقشه اين قصر كاملا اروپايي است و در مقايسه با كاخ جهان نما و كاخ احمدشاهي چندان چشمگير نيست. در ورودي آن در غرب باغ و بالاي در اصلي كاخ جهان نما قرار دارد و امروزه به صورت موزه اي در ديد همگان است.
جاده قديم تهران به كاخ نياوران
دكتر فوريه مي گويد براي رسيدن به قصر نياوران از تهران، بايد از دروازه شميران ( دروازه واقع در شمال خيابان مقابل مجلس شوراي ملي قديم و سه راه ژاله به بالا) گذشت و پس از گذراندن عشرت آباد و قصر قاجار و باروتخانه (باغ مهران قديم كه بعدها جايگاه سازمان امنيت شد) و ضرابخانه و قصر سلطنت آباد در طرف دست راست در جاده هاي رو به شمال قرار گرفت كه يكسر به سوي در باغ نياوران مي رود.
امروز قسمتي از اين جاده ميان خيابان پاسداران است. فوريه مي گويد اين جاده در ظرف سه ساعت طي مي شود و سراسر خاكي است و در اطراف آن درختاني وجود دارند كه بر اين جاده خاكي سايه مي افكنند و بين آنها بوته گل سرخ است.

ريشه تاريخي ضرب المثل هاي تهراني
ماست ها را كيسه كردن
006390.jpg
كتايون كيائي وسكوئي
در كتاب «امثال وحكم» علامه «دهخدا» در توضيح اين ضرب المثل آمده است: «مرعوب شدن» يعني ترسيدن و ترسانيده شدن! اين ضرب المثل در مواردي بكار مي رود كه بخواهند بگويند كسي، به خاطر خطري كه تهديدش مي كرده، دست از كار خودش كشيده است و به قولي:«ماستش را توي كيسه كرده است!»
شايد در نگاه اول، به نظر نيايد كه بين ترس و ماست و كيسه، ارتباطي باشد ولي اگر دقت كنيم و سري هم به تهران قديم بزنيم ارتباط جالبي بين اين كلمات پيدا مي كنيم و مي فهميم كه اين ضرب المثل، خاستگاهي شنيدني دارد.
در اواخر سلطنت «ناصرالدين شاه» فساد و بي توجهي حكومت، چنان نظم امور را بهم ريخته بود كه عملا كنترل تهران،  از دست ماموران خارج شده بود.
چه بسا كه طمع و دزدي همين ماموران، باعث اغلب بي نظمي ها بود و ناامني و گرانفروشي بيداد مي كرد. (معلوم است گراني در تهران ريشه تاريخي دارد!)
بالاخره عوامل حكومتي تصميم گرفتند كه براي سامان دادن به وضع نابسامان تهران، ژنرال «كريمخان» ملقب به «مختار السلطنه» را كه رئيس فوج«فتحيه» اصفهان بود، به تهران دعوت كنند و حكومت پايتخت را به او واگذارند.
شام و ناهار؛نان و ماست
«مختار السلطنه» به محض رسيدن به تهران،  ماموراني را مشخص كرد تا بر نرخ مواد خوراكي و خواربار و نان نظارت كنند و اجازه ندهند كه كسبه، گرانفروشي كرده و براي محكم كاري، مجازات شديدي هم براي گرانفروشان و همچنين اوباش تعيين كرد. البته «مختار السلطنه» گوشه چشمي هم به گدايان انداخت! او براي جلوگيري از آزار و اذيت گدايان سمج كه گاهي هم به بساط كسبه و دستفروشان فقير ناخنك مي زدند، دستور داد كه چند نفر از آنها را تنبيه كنند تا ديگران حساب كار خودشان را بكنند. ماموران او هم كوتاهي نكرده و گوش هاي چند تا از اين گداهاي بخت برگشته را با ميخ هاي كوچك، به درختان خيابان هاي تهران ميخكوب كردند!!! و احتمالا درزمان حكومت «مختار السلطنه» بود كه در تهران ، گدا پيدا نمي شد؛ وضعيتي كه براي ساكنان امروز تهران، حتي قابل تصور هم نيست.
به هر حال يك روز به «مختارالسلطنه» خبر دادند كه هنوز بعضي از كسبه در تهران ماست را گران مي فروشند (عجب دل و جراتي داشتند! اين جماعت) نرخ ماست هم از مواردي بود كه «مختارالسلطنه » نمي توانست به سادگي از كا رش بگذرد، چون بسياري از مردم آن روز تهران،  در وضعيت معيشتي بدي روزگار مي گذراندند و نان و ماست، غذاهاي ناهار و شامشان بود و اگر فراتر بود كه ماست هم گران شود خيلي ها مجبور مي شدند كه بر سر سفره هايشان فقط نان خالي بگذارند.
ماست مختارالسلطنه
با شنيدن اين خبر، «مختار السلطنه» تصميم گرفت كه خودش اين قضيه را پيگيري كند. پس لباس مبدل پوشيد و به خيابان هاي تهران رفت و اتفاقي به دكان مرد لبنيات فروش رفت كه گويا مغازه اش در خيابان «ارامنه »، حوالي مسجد «حاج حسن» بوده و تقاضاي ماست كرد. مرد بدشانس كه او را نشناخته بوده مي پرسد:« چه جور ماستي مي خواهي؟»
«مختار السلطنه» با حيرت مي پرسد:« مگر چند جور ماست داريم؟»
مرد ماست فروش نگاهي به مختارالسلطنه مي اندازد ومي گويد:«معلوم است كه اهل تهران نيستي كه خبر نداري چند جور ماست داريم. ما دو جور ماست مي فروشيم. يكي ماست معمولي و يكي هم ماست مختارالسلطنه!»
«مختارالسلطنه» حيرت زده تر از قبل مي پرسد: «مگر ماست با ماست فرق دارد!؟» و ماست فروش بي خيال مي گويد: «بله كه فرق دارد! ماست مختارالسلطنه ماستي است كه داخلش آب مي كنيم و چيزي شبيه دوغ است، چون دو قسمتش آب و يك قسمتش ماست است و همان است كه در ظرف هاي جلوي دكان گذاشته ام و چون آن را به نرخي كه مختارالسلطنه تعيين كرده مي فروشيم، اسمش را هم ماست مختارالسلطنه گذاشته ايم.»
«مختارالسلطنه» سرش را تكان مي دهد و مي گويد: «خب! ماست معمولي چيست؟» ماست فروش لبخندي مي زند و مي گويد: «و اما ماست معمولي! جايش در پستو است و يك قطره آب اضافه هم ندارد. ماستي مرغوب است كه خب، البته قيمتش هم گران است. حالا از كدام مي خواهي؟»
«مختارالسلطنه» كه تا آن موقع، خونسردي اش را حفظ كرده بود، ديگر طاقت نمي آورد و ماموران حكومتي را كه از دور او را همراهي مي كردند، صدا مي زند و مي گويد: «زود اين مردك را تنبيه كنيد!»
بعد به دستور او، ماموران مرد ماست فروش وحشت زده را همان جلوي دكانش سر و ته آويزان مي كنند و بند شلوارش را محكم كرده و چند ظرف از همان ماست هاي مختارالسلطنه اي(!) را از دم پاي شلوارش، توي شلوارش مي ريزند. وقتي كه ماموران كارشان تمام مي شود، «مختارالسلطنه» به مرد كه ميان زمين و هوا معلق بود، مي گويد: «حالا اينقدر آويزان مي ماني تا تمام آبي كه توي اين ماست ها كرده اي، از تار و پود شلوارت خارج شود تا تو باشي كه ديگر جرا‡ت نكني آب به ماست ببندي!»
خبر تنبيه مرد ماست فروش، خيلي زود در تهران پيچيد و تمام ماست فروشاني كه ماست مختارالسلطنه داشتند، بلافاصله ماست هايشان را در كيسه كردند تا آبشان خارج شود و ناغافل گرفتار «مختارالسلطنه» و مامورانش نشوند. از همان زمان بود كه عبارت «ماستش را توي كيسه كرد» به شكل ضرب المثل ميان مردم متداول شد.
در مورد مرگ «مختارالسلطنه» اين روايت هست كه او در سال ۱۳۲۲ هجري قمري كه بيماري وبا فراگير شده بود، مرتب به بازديد مريضخانه ها مي رفت و براي راحتي حال مردم تلاش مي كرد و در يكي از همين بازديدها، خودش نيز مبتلا به وبا شد و درگذشت.

طهرانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |