پنجشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۷۰
ورزشكاري كه نيست
كورنيكووا چنان شهرتي به هم زده كه زنان ومردان بي علاقه به ورزش تنيس، با خود مي انديشند آناي ۲۳ ساله چه تنيسور قهاري است اما نفر هفتادم رنكينگ زنان -از نگاه- WTA تاكنون در يك تورنمنت معتبر نيز جام را بر دست بلند نكرده
آران - «تامارا» ساعت ۳۰:۵ عصر ۲۶ آوريل جايي در جنوب آفريقا رسيدن ميهمان اسپانيايي اش را انتظار مي كشد. حدستان اشتباه است مسافر او «گارسيا لوركا»ي شاعر پيشه نيست. لوركا هميشه سر ساعت ۵ عصر قرارمي گذارد ولي حالا نيم ساعت گذشته. «تامارادي» خواننده محبوب فولك هاي آفريقاي جنوبي هنوز آمدن چنين مسافر سرشناسي را باور ندارد، «تا حالا او رافقط درMTV ديده ام. مثل يك ملاقات غير واقعي است چه سور رئال!»(فراواقعي)
نقطه اوج اين داستان سوررئال وقتي است كه هواپيماي خطوط هواييSA بر باندVIP فرودگاه بين المللي كيپ تاون مي نشيند لحظاتي بعد يك چهره بلوند بر فراز پلكان ظاهر مي شود، «آنا كورنيكووا» البته كسي كه يك شب بعد در «بلويل ولودرم» كنسرت دارد و شش هزار بليت برنامه اش ظرف چند ساعت فروش رفته، او نيست. شور و شوق تامارا و حدود ۵۰۰ جوان سياهپوست پايين پلكان هم به خاطر ورود نفر هفتادم انكينگ تنيس زنان نيست. آنها براي ملحق شدن ميهمان ويژه به آنا بي صبري مي كنند: «انريكه ايلگسياس، پرآوازه ترين خواننده هيسپانيك»
فرزند ۲۸ ساله خوليو ا يگلسياس كه مرزهاي شهرت پدر را هم در نورديده با كلاه بيسبالي كه بر سر گذاشته بود و آن لباس سياه اسپورت وارد مي شود.
كمي قبل از اين سفر مادر بزرگ ۶۶ ساله تنيسور روسي در گفت وگويي با ساندي ميروا خبر ازدواج قريب الوقوع نوه اش با ستاره پاپ اسپانيايي را فاش ساخته بود، گرچه رازي در كار نبود و زوج غير متعارف هنري - ورزشي از زمان هنر نمايي مشترك در كليپ آلبوم «فرار- ۲۰۰۲» ESCape انريكه بارها و بارها با هم ديده شده بودند و حلقه الماس نشان سه ميليون يورويي برانگشت دست راست آنان همان دستي كه با آن راكت را مي گيرد حدس و گمان هاي بسياري را موجب شده بود و همين ماه پيش كاشف به عمل آمد هديه اي است از نامزد خوش صدايش .
مادربزرگ آنا از اينكه به زودي داماد شاخ شمشاد لاتينش را در آپارتمانش در مسكو ملاقات خواهد كرد ابراز خرسندي كرده او را از هر حيث متناسب با نوه اش دانسته بود. اما وقتي انريكه سبزه و مومشكي دوشادوش همسر آينده بلوند و قد بلندش از پلكان هواپيما پا بر باند فرودگاه كيپ تاون مي گذاشت تناسبي به چشم نمي خورد. 
در حقيقت وجه تشابه زوج مزبور در اين خلاصه مي شود كه اگر آقاي «ايگلسياس» متعلق دنياي ورزش نيست، خانم«كورنيكووا» هم نيست.
شايد اين به تفاهم عروس و داماد در آينده نزديك كمك كند ولي خود سر منشا تناقضي است پر رنگ در زندگي حرفه اي عروس خانم، يا «همان مدلي كه براي خالي نبودن عريضه راكت به دست گرفته.» يكي ازجملات بي شمار نقد و انتقاد آميز درباره شهرت تنيسوري كه به قواعد ورزش حرفه اي پشت پا زده و صرفا با طنازي و نمايش هاي بي ارتباط به ورزش شهرت و ثروتي فزونتر از قهرمانان جهان مثل سرناويليامز و كيم كلاستيرز به دست آورده كه رنج راكت برده اند و خاك كورت خورده اند.
چه به اين موضوع بها دهيم يا نه، يكي از پرسش هاي بزرگ امروز دنياي توپ و راكت« آنا كورنيكووا» است. حتي اگر در دنيا و خود روسيه دهها تنسيور زن شايسته تر از او وجود داشته باشند.
كورنيكووا چنان شهرتي به هم زده كه زنان ومردان بي علاقه به ورزش تنيس وقتي هر روز در هر گوشه و كنار تصوير اين دختر را بر تراكت هاي تبليغاتي در تيزرهاي تلويزيوني مي بينند، با خود مي انديشند آناي ۲۳ ساله چه تنيسور قهاري است اما نفر هفتادم رنكينگ زنان -از نگاه- WTA تاكنون در يك تورنمنت معتبر نيز جام را بر دست بلند نكرده. در ۳۱۰ مسابقه  اي كه او در سطح حرفه اي انجام داده به اندازه نيمي از پيروزي هايش شكست دشت كرده و بزرگترين مهارتش در نواختن فورهندهاي بي اندازه قوي است نه تكنيك هاي تخصصي تر رايج درميان بانون بلند مرتبه تنيس، كورنيكووا سرويس برگردان خوبي است.
ولي خصيصه بارز قهرمانان تنيس يعني سرويس هاي هولناك و بك هندهاي منحصربه فرد را ندارد و تاكتيك هاي موثرش در خارج از زمين (كورت) بيشتر كارگر مي افتد تا داخل آن. گويي مي خواهد پيش چشمها خودنمايي كند و نتيجه برايش اهميتي ثانويه دارد. به عنوان يك جوان تازه وارد، عنوان تنيس باز حرفه اي مستحق  آناي چهارده ساله، جوانترين قهرمان اروپا و سپس جهان به نظر مي رسيد.
در پانزده سالگي به دور چهارم يكي از چهار گرنداسلم فصل «اوپن آمريكا» رسيد و سال بعد در نخستين حضورش در ويمبلدون (۹۷) به نيمه نهايي راه يافت. تا سال ۲۰۰۰ او به رشدش ادامه داد و با شكست «مارتينا هينگيس» نفر دوم رنكينگ و جنيفر كاپرياتي به اوج رسيد اما نه حتي به يك فينال بزرگ. براي اولين و آخرين بار به جمع ده تنيس باز برتر زن راه يافت و بعد به بهانه پيچ خوردگي مچ پايش وقت بيشتر و بيشتري را خارج از كورت گذراند. طي دو روند موازي اما معكوس با سقوط تدريجي آنا از بالاي جدول رنكينگ، پخش تصاوير او در رسانه ها به منظور تبليغ انواع و اقسام پوشاك و خوراك و لوازم منزل فزوني گرفت تا امروز كه «كورنيكووا»ي ۲۲ ساله جلوي دوربين هاي تبليغاتي و رسانه اي هيچ جايي براي همتايان فوق حرفه اي اش باقي نگذاشته جزء مستطيل سبز و رسي تنيس.
تا جايي كه وقتي از «بيلي جين كينگ» اسطوره تنيس بانوان مي خواهند چند كلمه اي از آنا تمجيد كند او مي گويد: «آنا يك مورد فوق العاده است و عاشق موردتوجه قرارگرفتن و نمايش دادن. يك تنيسور بزرگ در بيرون از زمين.»
او حتي از مسكو رخت سفر مي بندد و شهروند افتخاري ميامي آمريكا مي شود تا به قول مادربزرگش در گناه زندگي كند و از اصالت روسي خانواده اش فاصله بگيرد.
وقتي سرگي و آلا كورنيكووا در يك شب زمستاني كريسمس ۱۹۸۶ با فروش تلويزيون اضافي خانه شان يك راكت به آنا هديه مي كردند انتظار چنين روزي را نداشتند. سرگي پدرش كه يك كشتي گير حرفه اي عصر شوروي كمونيستي و مربي نيمه وقت تنيس بود حتماً فكر مي كرد درخشش آتي دخترش در دنياي تنيس ارزش از دست دادن يك تلويزيون را دارد اما بدون ترديد باور نمي كرد آنا تلويزيون را بر تنيس ترجيح دهد و با تصاوير آنچناني دنياي رسانه ها را تسخير كند.
امروز منتقدان او را بيشتر در ميان زنان علاقمند به تنيس يافت مي كنند تا ديگراني كه ترجيح مي دهند يك ستاره رسانه اي جلويشان ژست بگيرد تا اينكه يك ستاره حقيقي با عضلاتي گره خورده و چهره اي برافروخته راكت را به پرواز درآورد.
كار كورنيكووا از نگاه منتقدانش بي احترامي به محتواي ورزش است چراكه او براي شهرت از جنسيت خود بهره برده نه مهارت هاي فني اش.
او به هنرپيشه زن خوش چهره اي تشبيه مي شود كه فقط چون از هنرپيشگان كاردان تر از خود زيباتر است، نقش مقابل يك ستاره مرد مي شود. ورزش بانوان هميشه جذابيت هاي فراورزش براي مردم و صاحبان رسانه ها داشته است ولي نه به قيمت پايمال شدن خود ورزش. به علاوه ستارگان ديگري هم هستند كه به خاطر تيپ و قيافه به شهرتي نامتعارف دست يابند: آندره آغاسي و موهاي زرين بافته اش، تايكر وودز با آن چهره معصومانه و ديويد بكام در هيات يك ستاره سينما.
اما دستشان از افتخارات ورزشي كوتاه نيست. كورنيكووا اما تمام افتخارش در تنيس به مقاومت گاه و بي گاه مقابل قهرمانان بزرگ در تورنمنت هاي درجه دوم خلاصه مي شود و به قول يكي از منتقدانش آهنگ نام روسي چند سيلابي او در تنيس به دل نمي نشيند. شايد انريكه براي اين مشكل راه حلي داشته باشد!

پرفسور ديك ديويس استاد زبان فارسي در دانشگاه ايالتي اوهايو
006549.jpg
شاعري، فارسي را به ميان آمريكايي ها مي آورد پرفسور ديك ديويس استاد زبان فارسي در دانشگاه ايالتي اوهايو
ديك ديويس، شاعر و استاد زبان فارسي دانشگاه ايالتي اوهايو، مي گويد اين شعر بود كه براي اولين بار او را به تاريخ، فرهنگ و زبان فارسي جذب كرد. در حال حاضر وي در دانشگاه ايالتي اوهايو در كلمبوس اوهايو مشغول به تدريس زبان فارسي است.
ديويس مي گويد: «من شيفته شعر شده بودم. فرهنگ فارسي يكي از غني ترين اشعار جهان را دارد.»
ديويس در زمينه سفر خود به عنوان يك عالم و درباره شكوفايي برنامه فارسي در دانشگاه ايالتي اوهايو سخن مي گويد. او كه در سال ۱۹۴۵ در پورتسموث انگلستان به دنيا آمده است وطن و تحصيلات دانشگاهي خود را در دهه ۱۹۶۰ رها كرد تا شاعر شود. پس از تدريس زبان انگليسي در اروپا و ايالات متحده، ديويس كه جذب نامه هاي توصيفي يك دوست باستان شناس در ايران شده بود به سمت ايران حركت كرد.
ديويس به خاطر مي آورد: «من در ايران دوستي داشتم كه باستان شناس بود و او نامه هاي پرشوري براي من مي فرستاد كه چه مكان فوق العاده و جالبي است. پس من فكر كردم، خب، من سعي مي كنم در ايران كاري پيدا كنم. بنابراين با يك قرارداد دو ساله جهت تدريس زبان انگليسي در دانشگاه تهران به آنجا رفتم، با اطلاعات بسيار ناچيز درباره آن فرهنگ و بدون هيچ اطلاعي از زبان فارسي.
وي طي مدتي كه در تهران بود با زني ايراني آشنا شد كه بعدها همسر او شد. آنها ازدواج كردند و ديويس در ايران ماند و براي هشت سال به تدريس مشغول بود.
ديويس مي گويد: «متوجه شدم كه بخشي عظيم و بالقوه ترجمه نشده و فوق العاده اي از ادبيات شعري قرون وسطايي در دسترس است كه مي توانم روي آن كار كنم، احساس كردم اين كاري است كه مايلم زندگي ام را وقف آن كنم.»
ديويس در سال ۱۹۸۸ دكتراي خود را در مطالعات زبان فارسي قرون وسطا از دانشگاه منچستر دريافت كرد.
در سال ۱۹۸۸ ديويس كرسي تدريس مطالعات زبان فارسي در دانشگاه ايالتي اوهايو را پذيرفت.
ديويس در پاسخ به اين سوال كه چرا اين دانشگاه در يك ايالت مركزي چنان سرمايه گذاري هنگفتي در برنامه مطالعات زبان فارسي در سطح جهاني مي كند، پاسخ مي دهد كه دانشگاه ايالتي اوهايو سخت تلاش مي كند تا موقعيت خود را به عنوان يك دانشگاه تحقيقاتي ملي تثبيت كند. مطالعات زبان فارسي و خاورميانه بخش مهمي از اين تلاش است.
دانشكده زبان ها و فرهنگ هاي خاور نزديك دانشگاه ايالتي اوهايو هم اكنون به سه متخصص فارسي خود مي بالد. اين دانشكده دروس را به زبان هاي فارسي، عربي، عبري، تركي و چندي از زبان هاي سامي كهن چون بابلي، اوگاريتي و آكادي ارايه مي دهد. ديويس خاطرنشان مي سازد كه به علاوه در دانشكده هاي مختلف ديگر استادان ديگري نيز از فارسي در تحقيقات خود استفاده مي كنند.
ديويس توضيح مي دهد كه در حدود نيمي از دانشجوياني كه مطالعات فارسي را در دانشگاه ايالتي اوهايو دنبال مي كنند، «دانشجويان ميراثي» هستند - بدين معنا كه آنها فرزندان ايرانياني هستند كه در ايالات متحده سكني گزيده اند. اين دانشجويان اغلب با زبان فارسي در خانه رشد يافته اند، ولي اغلب قادر نيستند تا آن را خوب بخوانند، از اين رو كلاس هايي در زمينه فرهنگ و زبان فارسي را بر مي دارند تا بيشتر در مورد فرهنگ والدين خود ياد بگيرند. آمريكايياني كه به نحوي دانشگاهي به تاريخ و فرهنگ فارسي علاقه داشته و نيز آمريكايياني كه با كسي از فرهنگ فارسي ازدواج كرده اند نيز از مطالعات فارسي بهره مي جويند.
ديويس مي گويد كه علاقه به مطالعات فارسي از اين حقيقت سرچشمه مي گيرد كه ايران هنوز نيز يك تمدن عمده در خاورميانه محسوب مي شود.
ديويس خاطرنشان مي سازد كه براي ۱۲۰۰ يا ۱۳۰۰ سال، ايران قدرت اصلي در آسياي غربي بود و اينكه فرهنگ فارسي بر تمامي اشكال هنري - ادبيات، شعر، نساجي، فرش، نقاشي، خطاطي، موسيقي، معماري و باغباني - براي بيش از يك هزار سال در آن نقطه جهان تاثير گذارد.
امروزه، در قرن بيست و يكم، مردم، اغلب فرهنگ ايرانيان را از طريق فيلم مشاهده مي كنند. ديويس مي گويد: «سينماي ايران هم اكنون قطعا يكي ازشكوفاترين، مبتكرانه ترين و تحسين برانگيزترين سينماهاي جهان به شمار مي رود. فستيوال هاي فيلم با شركت فيلم هاي ايراني به طور مرتب در سراسر آمريكا، از جمله دانشگاه ايالتي اوهايو، تشكيل مي شود،ولي از ميان تمام چيزهاي ايراني، شعر بود كه قلب ديويس را احاطه كرد. ديويس يك شاعر ممتاز به شمار مي رود و جوايزي براي اشعار خود به زبان انگليسي دريافت كرده است. در سال ۱۹۸۹ كتاب «تمهيدات و تمايلات: اشعار جديد و منتخب» او توسط دو روزنامه انگليسي تايمز و ديلي تلگراف به عنوان بهترين كتاب سال برگزيده شد. در سال ۱۹۹۳ او جايزه «كمال در شعر» اينگرام مريل را دريافت كرد. ديويس همچنين جهت ترجمه اشعار فارسي به انگليسي، مورد تحسين همگان قرار گرفته است. وي علاوه بر ترجمه اشعار فارسي، دو جلد (از ۳ جلد) حماسي ملي فارسي، «شاهنامه» را به انگليسي منتشر ساخته است.
ديويس شاهنامه را كه در قرن دهم نوشته شده است، «اثري فوق العاده كه با مهارت نوشته شده و پر از داستان هاي عالي است» مي داند.

وزير متهم نمي كند
006552.jpg
شاپور مجد-با يك بودجه بسيار عالي و نبود اعتراض به درخواست بودجه هاي بيشتر، كادر مجرب كاركشته و امكانات فراوان در دسترس، دكتر مسعود پزشكيان و وزارتخانه اش وظيفه هاي عمده اي را به گردن دارند كه اگر شايد امروز به تعيين آنها اقدام مي شد، براي هر كدام يك وزارتخانه مجزا لازم بود: بهداشت، درمان و آموزش پزشكي به گردن گرفتن اين همه وظيفه به صورت همزمان هم به مديريت علاقه مند محتاج است و هم به عشق و علاقه، چرا كه علاقه وزير به كماكان بر عهده گرفتن وظيفه مقوله آموزش پزشكي در برخورد سال هاي گذشته وزارت با مجلس متجلي شد و به نظر مي رسد آقاي دكتر پزشكيان كماكان به ادامه دادن فعاليت هاي فعلي وزارتخانه علاقه مند است. پرونده پروپوفول (يا به قول ايسنا پروپاپول) تا امروز از مهم ترين اتفاقات حوزه بهداشت و درمان در ايران است، اگر مهم ترين آنها نباشد. آقاي وزير اخيرا در گفت وگو با ايسنا با قاطعيت تاكيد كرد: داروهاي بيهوشي مورد استفاده در اين بيمارستان هيچ مشكلي نداشته اند.
دكتر پزشكيان با اشاره به اين نكته كه اين دارو هم اكنون در ساير بيمارستان هاي كشور هم استفاده مي شود افزود: «اگر اين دارو مشكل داشت، قاعدتا بايد در ساير بيمارستان ها هم چنين اتفاقي رخ مي داد.» دكتر كه كارهاي تخصصي را نيازمند كارشناسي متخصصانه مي داند در ادامه مي گويد: «در مراحل ابتدايي بررسي ها نمي توان به سادگي كسي را متهم كرد.» اين در حالي است كه دكتر محمد اسماعيل اكبري (معاون سلامت وزير) جمعه گذشته خطاي پزشكي را دليل حادثه اعلام كرد. دكتر پزشكيان از يك طرف دارو را از نظر استانداردهاي لازم فاقد هر مشكلي معرفي مي كند و از سوي ديگر مي گويد: «در حال حاضر منتظر ارايه نتايج تحقيقات معاونت غذا و دارو و معاونت سلامت هستيم و نبايد قبل از ارايه نتايج افراد را بي دليل متهم كنيم.» دكتر مي افزايد: «وزات بهداشت صرفا بر اين نكته تاكيد كرده كه بر خلاف اظهارات مسوولان بيمارستان ايرانمهر، دارو هيچ مشكلي نداشته و اظهارات كساني كه معتقدند نحوه نظارت بر روند ورود دارو باعث بروز اين مشكل شده غيرعلمي است. بهتر است به جاي جوسازي در جامعه و متهم كردن همديگر عامل ايجاد اين مشكل را كه جان عده اي از افراد را گرفته كشف كنيم.» (البته شما در همين پاراگراف، تكه اي از اظهارات معاون دكتر پزشكيان را خوانديد!)
دكتر پزشكيان با سوابق روشن مشابه باقي مديران فردي صادق در مديريت پزشكي و سلامت كشور است كه در همين گفت وگو به اين صورت به مردم متعهد شده كه تا پايان راه اين موضوع پيگيري و با مقصران برخورد شود. اما وزير بهداشت كه شيوع شايعات در خصوص مشكل دار بودن داروها و يا ضعف سيستم نظارت را مورد انتقاد قرار داده و تاكيد كرده كه: «اين مسايل قبل از آنكه به جامعه پزشكي لطمه وارد كند، به مردم كه مصرف كننده خدمات هستند، آسيب مي زند و كارهاي علمي را به كوچه و بازار مي كشاند.» تعيين نكرد كه اگر اين بحث ها در پي جنگ و دعوا! به كوچه ها كشيده شد، چه بايد كرد؟ نكته ديگر آنجاست كه وزير در اين گفت وگو اقدام حمله به كادر بيمارستان را حتي محكوم هم نكرد.

فقط سانچو پانزا
006555.jpg
امير مهنا-در آثار داستاني ساليان سال قبل بعضي كارها به چشم مي خورند كه هرچه خوانده شوند و حداقل ده تا فيلم و كارتون و فلان و بهمان از رويشان ساخته شود، بازهم حرف هايي دارند كه به درد هر نسلي مي خورد. انگار بعضي كارها هرگز كهنگي را برنمي تابند. مثل يك تكه الماس هميشه درحال درخشيدنند.
حالا بگذريم كه اين جور كتاب ها چه حالي از نويسنده هايشان مي گيرند. اما خب، هركسي كه بخواهد ماندگار شود بايد پيه همه چيز را به تن اش بمالد. شما تصور كنيد كه آدمي بعد از صدها سال از انقراض نسل شواليه ها، نيزه اي به دست بگيرد و زره بپوشد و سوار بر يك اسب بخواهد زمين را نجات دهد. خب، خلق همچو آدمي در قالب رمان كار سختي است. آدم هرچه قدر فكر مي كند، مي بيند كه خالق اين آدم خوش خيال چه دغدغه هايي را در سينه داشته. «دن كيشوت» حالا ديگر يكي از كتاب هاي ماندگار تاريخ است. اثري كه تمام زمين را درنورديده و روز به روز هم دارد بيشتر در همه جا رخنه مي كند. نكته خيلي خيلي جالبي كه جناب كيشوت دارد اين است كه هر سايه اي را دشمن مي پندارد. او با تكيه بر يك ذهنيت اجدادي حتي گردش آسياب بادي را هم دشمن مي پندارد و قصد دارد يك گردگيري درست و حسابي از آن بكند. دن كشيوت در باور خود نظمي را براي دنيا مي خواهد كه مخصوص خودش است. او نمي داند كه شورش عليه هيچ، خود بي نظمي بزرگي است كه جهان سال هاي سال پيش تجربه كرده و كنار گذاشته است. اين قهرمان بي مانند كه هي پشت سر هم كتك مي خورد، مي خواهد با جلال و جبروت مسخره مسخ شده خود بر همه چيز و همه كس سيطره داشته باشد. آزادي طلبي كه مي خواهد همه چيز را اصلاح كند، اما بدش نمي آيد كه با باورهاي فسيل خود تاري بتند و ديگران را هم در آن گرفتار سازد. دن كيشوت آنقدر محو جبروت خود است كه حتي رعايت حال مركب وفادار و رهوار خود را نمي كند. او مي خواهد برسد و بجنگد. حتي با باد. آفرينش شخصيت چنين آدم داغان و قراضه اي آن هم زماني كه دنيا از صرافت شواليه و شواليه بازي افتاده، كاري است كه از عهده آدمي چون «سروانتس» برمي آيد. اين نابغه بزرگ با چنان تخيل عظيمي به ساخت و ساز موقعيت و كل اتمسفر اثرش پرداخته كه خواننده احساس مي كند با بنايي تاريخي و سترگ طرف است. درست مانند بناهاي به جامانده از عصر بيزانس.
دن كيشوت اثري است كه بايد با هر جمله و لحظه اش زيست، چون اين موجود جالب و عجيب الخلقه هرگز تمامي ندارد. يكي ديگر از شخصيت هاي مكمل جناب دن كيشوت، آدمي خوشمزه است به نام «سانچو پانزا». اين نوكر وفادار و يار هميشگي قهرمان اصلي، سمبل تمام نامرادي هاي نمادين دوران هاي مختلف است. تمام زندگي اش يك الاغ كوچك است كه به عمد نويسنده، هميشه بايد چندقدم پشت سر اسب قهرمان حركت كند.دن كيشوت به سانچو عشق مي ورزد و فريادهاي هميشگي «آه سانچو،  سانچويش مويد همين موضوع است، اما اين شواليه بي همتا هرگز به فكر راحتي سانچو و خرش نيست.
سانچو و آن مركب ريزنقشش گويي بايد در خدمت سرور باشند. دن كيشوت گاه گاهي به سانچو طعنه مي زند كه اگر شعورش را به كار بيندازد آدمي مي شود در حد و اندازه سرورش. او نمي  داند كه پيدايش سانچو پانزاها ريشه در خلق و خوي دن كيشوتي دارد. سانچو بايد عقب نگه داشته شود و اگر حرف و حديثي از رشد و اين جور حرف هاست فقط حرف است و حرف. گويي سرنوشت محتوم جناب سانچو از ازل همان بوده كه با يك خر كوچك، عنان اختيارش را به آدم هاي پوشالي و خوش خيال بدهد. آدم هايي كه فقط ادعا هستند و خودشان هم نمي دانند به كجا مي روند. ذهنيت انساني اين اثر حيرت انگيز است. اگر نخوانده ايد زود دست به كار شويد. پس چهره امروز ما جناب سروانتس است. عجب اعجوبه ايست اين آدم.
اين همه را گفتيم كه بگوييم به تازگي كتابي ديگر از او هم وارد بازاركتاب شده. «ازدواج رندانه»، اگر به نمايشگاه كتاب امسال سري بزنيد حتماً مي توانيد پيدايش كنيد.
جالب نيست آدمي كه شايد حالا ديگر استخوان هايش هم پوسيده هنوز چهره باشد؟... دن كيشوت را بايد بارها و بارها از زاويه ذهن همه شخصيت هايش خواند. چقدر جالب است زاويه نگاه سانچو پانزا.

مولن روژ
فرهاد فرجاد
006558.jpg

آخر هفته، از آن سرگرم كننده ها
سينما در تعطيلات آخر هفته، به كل در اختيار خانم ها بود. فيلم «Mean Girls>كمدي سرگرم كننده اي است كه تا دوم مي، ۲۵ ميليون دلار فروخت. هر چند نقش اول فيلم را ليندسي لوهان ۱۷ ساله ايفا كرده، اما حضور تينافي، ستاره فيلم «يكشنبه شب زنده» كه فيلمنامه را هم او نوشته، سيل سينماروها را روانه اين فيلم كرد.
اما دو فيلم ديگر بالاي جدول، كماكان به فروش پرقدرت خود ادامه دادند. تريلر« مردي در آتش» با حضور دنزل واشنگتن، در دومين هفته اكران با ۲/۱۵ ميليون دلار، به جايگاه دوم جدول نزول كرد. « از ۱۳ به ۳۰ سالگي» با نقش آفريني جنيفر گارنر، ستاره سريال تلويزيوني «آلياس» ۱۰ ميليون دلار فروخت و جاي سوم جدول را از آن خود كرد.
فيلم، ماجراي پسري ۱۳ ساله را به تصوير كشانده كه به طور ناگهاني بلوغ يافته و اندام ۳۰ساله ها را پيدا كرده است.
هفت فيلم ديگر جدول پرفروش هاي دوم مي عبارتند از: قوانين جذابيت (پيرس برازنان، جولين مور) فرستاده از جانب خدا(رابرت دونيرو)، حسادت (بن اسيتلر)، بيل رابكش ۲(اوما تورمن)، مجازات گر ، خانه در نزديكي، اسكوبي دو۲ .
006561.jpg

گشتي در تاريخ
ديو چاپل، از ستاره هاي داغ سري كمدي هاي تلويزيوني «نمايش چاپل» با كمپاني نيولاين سينما پيرامون يك كمدي سينمايي به مذاكره نشسته است.
داستان اين فيلم كه احتمالا «خانواده ديوچاپل در تاريخ دنيا» نام خواهد گرفت، چاپل را به همراه اعضاي خانواد ه اش به گوشه و كنار تاريخ مي كشاند، از عهد قديم تا عصر جديد. چاپل، خود نويسنده فيلمنامه است.
006564.jpg

جديدترين فيلمنامه در هاليوود
ارين كريسلا ويلسون، نويسنده«>Secretary، با اقتباس از داستان «مي توان يك راز را نگه داري؟»
اثر پرفروش نويسنده انگليسي سوفي كينسلا فيلم نامه اي به همين نامه نوشته و بنا است ليندا ابست و كيت هادسن تهيه كنندگي آن را براي كمپاني پارامونت به عهده گيرند.
اين كمدي كه در سپتامبر آتي كليد خواهد خورد،  داستان يك زن جوان بازارياب را بازگو مي كند كه دل به يكي از مشتري هايش مي بندد، غافل از اينكه مشتري، در واقع رئيس شركت خود اوست.
006567.jpg

برندگان هندي
شايد بتوان مراسم هندي بلوز را پس از گرمي و MTV ، داغ ترين گردهمايي موزيسين هاي غربي دانست، ۲۹ آوريل گذشته، موسسه موسيقي بلوز، برندگان جوايز ۲۰۰۴ «هندي بلوز» را اعلام كرد.
چهره تاريخي بلوز لوئيزيانا، بدي گاي، با دريافت سه جايزه «آلبوم بلوز»، «آلبوم بلوز آكوستيك» و «هنرمند مرد معاصر بلوز» نشان داد كه در دوران سالمندي هنوز طراوات هنر بديع خود را حفظ كرده است.
مارسيا بال دو جايزه «هنرمند زن معاصر بلوز» و آلبوم بلوز معاصر را از آن خود ساخت .دكتر جان، جايزه بهترين كيبورد نواز بلوز را گرفت و كلارنس براون موفق به دريافت جايزه بهترين نوازنده سازهاي بلوز شد.
006570.jpg

اريك كلاپتن، بهترين نماينده بريتانيا
اريك كلاپتن، بي شك بهترين وارث گنجينه بلوز بريتانيايي است. در سراسر اروپا تنها هنرمندان بريتانيايي مثل كلاپتن،  مارك نافلر، گري مور و كريس ريا توانستند با موسيقي بلوز آمريكا رقابت كنند.
كلاپتن اينك پس از تور پيشين خود در آمريكا كه وي را كنار يگانه الهامش «بي بي كينگ» قرار داد، دوباره عزم سفر كرده است.
تور دو ماهه او در آمريكا شامل توقفي كوتاه مدت در لوئيزيانا نيز خواهد بود كه به نحوي، مكمل آخرين آلبوم اش(من و آقاي جانسون) به شمار مي رود. كلاپتن در اين آلبوم از همنوازي و همخواني هيولاي بلوز لوئيزيانا، رابرت جانسون بهره برد.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
سفر و طبيعت
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |