شنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۳ - - شماره ۳۳۷۲
دانشجو-۲
Front Page

چهار درصد دانشجويان كشور مشكل رواني حاد دارند
درياي شخصي من!
يكي از مهم ترين نقطه ضعف هاي دفاتر مشاوره دانشجويي كه اكنون در تمام دانشگاه هاي ايران تشكيل شده، جدي گرفته نشدن مسأله دانشجويان است. در بسياري از اين دفاتر و مراكز بايد نوبت قبلي داشته باشي
000444.jpg
جلال بهرنگي
همه مي دانستند نبايد با او كاري داشته باشند و مزاحمتي برايش ايجاد كنند. او اكنون جزو اموال دانشگاه شده است. تنها تازه واردهاي ترم اول نمي دانستند او چه مي گويد: «اين دريا فقط مال من است. كسي حق ندارد اينجا ماهيگيري كند.»
آن اوايل خيلي ها اين حرف را جدي مي گرفتند و مي  گفتند طفلكي، درخود پيچيده، اما به تدريج كه حرف هايش تكرار شد، صاحب صدا هم فراموش شد. او غرق در مشكلات خود بدون آن كه مشاوران بفهمند، رفت تا انتهاي از دست دادن سلامت روح و روان.
مي گفت:«هركس دلش ماهي مي خواهد به خودم بگويد. كسي حق ندارد از درياي شخصي من، ماهي بگيرد.» بعد مي چسبيد به سطح ديوار گوشه دانشكده و گريه مي كرد: «كسي اينجا قلاب نيندازد!»
تنها دانشجويان ترم اول نمي توانستند بفهمند كه او از چه درد مي كشد، ناله مي كند و در همه لحظه ها نگران روياي شخصي اش است. تا اين كه يك روز آن هم نه خيلي دور، مركز مشاوره دانشگاه كه عملاً  نتوانسته بود درمانش كند، گزارش عدم ثبات در شخصيت و روان پريشي مرد ماهيگير را به هيأت رئيسه دانشكده، تقديم كرد و او بدون اين كه نصيبي از درس و دانشكده ببرد، ورقه عدم تعادل در شخصيت را ضميمه پروژه تحليلي اش ديد و رفت. او براي هميشه از تحصيل، فارغ شده بود. بدون آن كه كسي بفهمد دردش چيست. درمانش كدام است!
نشسته بود گوشه اي از حياط دانشكده. ديگر ناخني براي جويدن نداشت. بي حوصله و كم حرف، رفت و آمد همكلاسي هايش را رج مي زد. امروز هم مثل روزهاي گذشته. چند بار رفته بود دفتر مشاور و اما گفته بودند بايد نوبت قبلي داشته باشي. الان كه آقاي دكتر... وقت ندارد. بايد به كلاس برود.
او، تنهايي را عادت كرده بود. بي كس و غصه هايش را تكرار كرده بود. ديگر ناخني براي جويدن نداشت. شنيده بود چطور آدم ها، حتي دانشجويان هم روان پريش مي شوند، اما نمي دانست چطور اين اتفاق مي افتد. گفت: «رفتم دفتر مشاوره، اما گفتند بايد از قبل نوبت بگيري. گفتم كه فقط يك مشكل كوچك را مي خواهم با دكتر ... در ميان بگذارم اما گفته بودند تو كه نوبت قبلي نداري...»
«دانشجويان در محيط دانشگاه روان پريش نمي شوند، بلكه در اين محيط تازه مي فهميم كه چند نفر مشكلات روحي، رواني، خانوادگي و ... دارند. خيلي از مردم چنين مشكلاتي دارند، طبعاً دانشجويان هم بخشي از آنها.»
اينها را دكتر «اكرم اعزازي» روانشناس مي گويد و براساس مشخصه هاي علمي و تجربه هاي شخصي خود در بخش هايي از فعاليت در مراكز مشاوره دانشگاهي، اضافه مي كند: «تعارف كه نداريم اگر مسئولان از گفتن بعضي چيزها طفره مي روند، من به شما مي گويم كه تقريباً ۵/۵ درصد دانشجويان دانشگاههاي ما مشكل روحي و رواني دارند.»
او مي گويد كه اين رقم انكارناپذير است شايد با آمارهاي رسمي مسئولان كمي تفاوت داشته باشد اما دامنه ابتلا به مشكلات رواني تقريباً  همين است كه گفته شد: «حالا به اين آمار،  تعداد دانشجويان بيمار روحي و رواني دانشگاه آزاد را هم اضافه كنيد. اميدواريم رقم خيلي بالا نباشد چون در آن صورت، مواجه شدن با واقعيتي تلخ، امكان و قدرت تصميم گيري و انتخاب راههاي درمان را بر ما مي بندد.»
روان پريشي و از دست دادن سلامت روان، سوغات دانشجو شدن نيست، به گفته مسئولان سازمان بهزيستي بسياري از مردم و هموطنان ما اكنون در فهرست شهروندان بيمار روحي و رواني و روان پريشان قرار دارند.
آمارهاي غيررسمي سازمان ها و دستگاههاي مسئول چنين نشان مي  دهد كه حدود ۳۵ درصد مردم ساكن شهرهاي پر جمعيت، شلوغ و درهم تنيده نيمه صنعتي همچون پايتخت و نيز شهرهاي آسيب ديده از اثرات جنگ و بلاياي طبيعي و نيز استانهاي مهاجر پذير در فهرست مردم داراي مشكلات روحي و رواني قرار مي گيرند. به اين ترتيب دانشجويان مقيم يا غيرمقيم قبل از آن كه وارد دانشكده شوند،  مشكلات روحي و رواني دارند و تنها گذشت چند ماه يا چند سال تحصيل،  اين مشكلات را بروز مي دهد.
اما آنچه محرز است و نتايج تحقيقات سراسري سازمان ملي جوانان نيز نشان داده، اين است كه ۹/۳ درصد دانشجويان كشورمان «مشكلات رواني حاد» دارند و ۹/۳۷ درصد آنان از «ناراحتي هاي رواني متوسط» در رنج هستند.
صراحت اين آمار و ارقام، وجود و گسترش مشكلات رواني و در خطر بودن سلامت روح و روان دانشجويان را چنان گوشزد مي كند كه اگر درماني و راه التيامي براي آن پيدا نشود، مسئولان با جمعيت بالايي از تحصيلكردگان واجد مشكل روحي و رواني مواجه خواهند بود. اما چرا اين تعداد دانشجويان گرفتار مشكلات روحي و رواني شده اند.
فشارهاي مالي و دست هاي بسته
دكتر «مهرانه افشار» كارشناس روانشناسي اجتماعي و يكي از مددكاران كلينيك بهداشت روان و مشاوره چنين مي گويد: «اينكه اكنون دانشجويان و يا ديگر شهروندان با فلسفه زندگي مشكل داشته باشند و اين موضوع به مشكلات رواني و روحي بينجامد، تقريباً منتفي است. آنچه بيشترين فراواني را از خود نشان مي دهد موضوعي تلفيقي و تركيبي از چند مسأله است، شامل آينده اي تقريباً  مبهم، افزايش گره  هاي اقتصادي و مالي كوتاه مدت، نبود مهارت هاي زندگي و عدم مقابله با استرس هاي كاري و كنار آمدن با مشكلات از سوي ديگر جمعيت دانشجويي دانشگاههاي دولتي از دانشجويان ساكن غيرپايتخت و غيربومي تشكيل مي شوند و اين غيربومي بودن، صدها مسأله را با خود همراه مي آورد. اين كه سكونت در خوابگاه چگونه خواهد بود و مشكلات آن چيست. مسئوليت تأمين هزينه هاي زندگي دانشجويي و بر دوش كشيدن هزينه زندگي خانواده، برعهده چه كسي است!  دانشجوي امروز براي تأمين اين امر، تحت فشار مالي است. مجبور به تن دادن به چند شغل خواهد بود و ترس از آينده اي مبهم و نبود چشم اندازي روشن جهت اشتغال و ارتقاء و... اضطراب هاي دروني ايجاد مي كند و ا گر شخص توان و تحمل مقابله نداشته باشد، محكوم به زانو زدن است و ممكن خواهد بود اين چنين به تعداد روان پريشان و مجنونان محيط هاي علمي افزوده شود.»
اين نكته از سوي روانشناسان و كارشناسان مسائل اجتماعي نيز تأييد شده است كه سلامت رواني، ارتباطي مستقيم با ميزان و وضعيت اقتصادي شخص دارد. اين موضوع طبعا درباره دانشجويان به شكل ديگري تبيين و تحليل مي شود. به اين ترتيب كه هرچه وضعيت اقتصادي دانشجويان بهتر مي شود، سلامت و امنيت روحي و رواني آنان نيز بالاتر مي رود. اما دانشجوياني كه غم نان دارند و نيازمندي آنان به شغل، درآمد بالاتر، ازدواج و تأمين سرپناهي هرچند كوچك به كابوسي شبانه تبديل شده، چگونه مي توانند از امنيت و سلامت رواني بالايي برخوردار باشند. اين البته شكلي از صورت هاي متصور است و حالت خوشبينانه اش چنين است كه دانشجوي امروز ما تقريباً تمام اين نيازمندي ها و خواسته ها را تأمين كرده و اكنون مشغول پرداخت اقساط ماهيانه، هزينه هاي زندگي، چك و سفته هاي عقب افتاده باشد. او چگونه مي تواند به رفع و ارضاي نياز روحي و رواني خود بپردازد.
نوبت قبلي نداريد، معذوريم
يكي از مهم ترين نقطه ضعف هاي دفاتر مشاوره دانشجويي كه اكنون در تمام دانشگاه هاي ايران تشكيل شده، جدي گرفته نشدن مسأله دانشجويان است. در بسياري از اين دفاتر و مراكز بايد نوبت قبلي داشته باشي. مشاوره مشاوران هم نقش مسكن هاي موقت دارد و دانشجويان مسأله دار تنها براي ساعتي آرام مي گيرند و پس از آن دوباره، همان زخم قديمي، سرباز مي كند. نمونه بارز اين نقص در يكي از دانشكده هاي دانشگاه علامه طباطبايي و دانشگاه شهيد بهشتي ديده مي شود كه چندي پيش دو تن از دانشجويان مسأله دار به لحاظ مشكلات و گره هاي زندگي به مشاوران دانشگاه مراجعه مي كنند ولي با در بسته اتاق مشاوران مواجه مي شوند و يكي از همكاران دفتر معاونت دانشجويي اشاره مي كند كه «بايد نوبت قبلي داشته باشيد، در غير اين صورت از پذيرش شما معذوريم»! بسته بودن اتاق مشاوره و برخورد سرد و خنك آن همكار و از همه مهم تر يادآوري تعيين نوبت قبلي چنان عرق سردي بر پيشاني دانشجويان مسأله دار نشاند كه آنها بعدها هرگز تمايل اندكي براي مراجعه مجدد به مشاوران پيدا نكردند.
اما دانشجوي ديگري كه در دانشگاه علامه طباطبايي به مشاور مربوطه مراجعه كرد، ماجراي ملاقات خود را چنين تعريف مي كند: «مي خواستم فقط يك مشكل كوچك را براي دكتر مشاور تعريف كنم تا شايد كمكم كند. گفتند كه دكتر سر كلاس است. برايتان نوبت مي گذاريم، انشاءالله هفته بعد. مي خواستم از حالات دروني خودم بگويم، اين كه مدتي تنبل شده ام، شب ها بي خوابم و در عوض روزها در كلاس درس چرت مي زنم. مي خواستم بگويم كه او كاري كند تا بتوانم درس هايم را پاس كنم و اين ترم ديگر مشروط نشوم. او حتماً مي تواند راه درماني برايم پيدا كند. اما...»
نه اين كه تمام مشاوران در دفتر مركز مشاوره باشند ولي نخواهند كمكي به دانشجويان كنند، اين چنين نيست. اما شنيدن درددل هاي دانشجويي نيازمند و لبريز از دردمندي، اگر به هفته ديگر موكول شود، شايد هزار بار دير باشد. او مي خواهد حرف هايش را همين الان بشنوي. با او همدردي كني و غمش را بخري. نه اين كه چنين اتفاقي هرگز نمي افتد ولي مي توان به صراحت گفت كه اين اتفاق، هميشگي نيست. تازه وقتي سفره دل باز مي شود و انتظارهاي فراوان از دكتر مشاور وجود دارد، برخي از آنها چنان كه شايسته است، رفتار نمي كنند. نمونه اش برخورد يكي از دانشجويان دانشكده روانشناسي با يكي از استادان مشاوره است: «رفته بودم تا از ايشان كمك بگيرم. گفتم رابطه ام با همسرم دارد خراب مي شود. همديگر را درك نمي كنيم. حرف هايمان يكي نيست. توقعاتي دارد كه من نمي توانم برآورده كنم. خودش هم مي داند ولي بهانه جويي مي كند. گفتم و گفتم و سرآخر آقاي دكتر كه ورقه سفيدي را تا به آخر نقطه چين كرده بود، سرش را بالا گرفت و چند كلمه اي از همان حرف هاي سر كلاس گفت و با اين جمله كه انشاءالله مشكلت حل مي شود، مرا بدرقه كرد. در حالي كه انتظارم اين بود نه به عنوان يك آدم بيگانه و غريبه بلكه به عنوان كسي كه محترمش شمردم و احساس نزديكي به او مي كردم، زواياي پيدا و پنهان مشكلاتمان را بگويد و راه عملي نشان دهد. اين حرف ها را براي هر غريبه اي مي گفتم، گرم تر از آقاي دكتر مي شنيد و حداقل چيزي مي گفت تا به كارم بيايد.»
مهارت هايي بدون آموزش
اصلاً همه اش تقصير اين نسل جديد است، همان كه اين روزها فقط مي خواهند درس بخوانند و براي زندگي كردن، آموزش نديده اند. شما چند دانشجوي پسر و دختر را مي شناسيد كه به غير از پخت و پز در آشپزخانه خوابگاه يا كه خانه اي مستقل، مهارت كنار آمدن با مشكلات را بدانند. اصلاً بدانند زندگي كردن در هر شكل و به هر نحوي، مهارت هايي مي خواهد كه آنها فاقدش هستند؟ واقعيت تلخ اين است كه جوانان ما براي زندگي كردن، درست آموزش نديده اند. با هر نگاهي دل مي بازند و با هر واكنشي، دلگير مي شوند. كمتر دانشجويي را سراغ داريم كه محكم و استوار بر همه جوانب زندگي مسلط باشد و بداند براي گره گشايي هر مسأله اي، مي توان به راه حلي توسل جست. اگرچه چند سالي است واحد درس آموزش مهارت هاي زندگي در جدول انتخاب واحدها گنجانده شده ولي چه كسي از استقبال دانشجويان از اين درس خبر دارد. در اين كلاس ها، چه مي گويند و چه شنيده مي شود. مشكلات دانشجويان تنها تنبلي در كلاس، مشروطي و افت تحصيلي نيست. مسأله آنان فقط عدم مهارت تدريس استاد، سخنور نبودن آنها، شهريه تحصيل و... نيست. آنها مهارتي براي درك زندگي فرا نگرفته اند. اين چنين است كه با وزش هر نسيمي، سردشان مي شود و ناباوري هاي بسيار آنها را درهم مي نوردد.

پاي خاطرات دكتر پرويز شهرياري پايه گذار نخستين آموزشگاه كنكور در ايران
كنكور دانش مملكت را ويران مي كند
دكتر پرويز شهرياري يكي از رياضيدانان بزرگ عصر ماست كه تاكنون بالغ بر ۲۵۰ كتاب تأليف و ترجمه كرده است.
پرويز شهرياري كه دوران كودكي خود را با مرارت ها و سختي زياد همراه مي داند، از پدر و مادرش چنين ياد مي كند: مادرم دهقان زاده و پدرم دهقان روزمزد بود كه در سال ۱۳۱۵ در حالي كه ده سال بيشتر نداشتم، پدرم به منزل اربابي رفت و مرا نيز با خود برد.
اما اتفاقي در منزل ارباب رخ مي دهد كه منجر به اخراج آنها از روستاي محل سكونت شان مي شود. استاد درباره اين اتفاق چنين مي گويد: روزي همسر ارباب هندوانه پوسيده و خرابي را جلوي من گذاشت و با لفظ كرماني گفت: «زمچي شاليده خواص دارد، بخور». پدرم با ديدن آن وضعيت، هندوانه را بيرون انداخت و رو به همسر ارباب گفت: «اگر خواص دارد، خودتان بخوريد.» به همين دليل ارباب عذر او را خواست و پدرم به ناچار روستا را رها كرد و اين چنين شد كه ديدار خانواده با پدرم به هفته اي يك بار رسيد.
پدر پس از اين كه از روستا بيكار مي شود، به مدت يك ماه دنبال كار مي گردد تا اين كه بالاخره در نتيجه اين جست وجو، در كارخانه  تازه  تأسيس خورشيد كرمان استخدام مي شود.
استاد شهرياري درباره اين موضوع مي گويد: پدرم كسي بود كه تمام عمرش را در مزرعه و شاليزار زندگي كرده بود و حال وارد يك محوطه بسته و پر گرد و غبار شده بود. من معمولاً براي پدرم ناهار مي بردم. همان چند دقيقه اي كه در آن جا منتظر مي ماندم، برايم ناراحت كننده بود، حال آن كه او- پدرم- روزي ۹ ساعت در آن جا به سر مي برد تا اين كه در سال ۱۳۱۷ بيمار شد و اين در حالي بود كه در آن زمان در كرمان اصلاً پزشك نبود.
افرادي كه به نام «پزشك مجاز» مشهور بودند با دادن داروي اشتباهي به پدرم سبب مي شوند تا وي در سن ۴۶ سالگي به ديار باقي برود.
زندگي جديدي براي استاد و خانواده اش رقم مي خورد كه به مراتب سخت تر از گذشته است، چرا كه ديگر نان آوري ندارند. خود استاد چنين مي گويد: پس از فوت ناگهاني پدرم، من و برادر كوچكترم با انجام كارهايي همچون بنايي، كوزه گري، كمك مي كرديم تا مخارج زندگي مان تأمين شود.
پرويز شهرياري با بيان اين كه «در آن زمان رسم بر اين بود كه تاجرها و افراد ثروتمند، فارغ التحصيلان كلاس ششم را اجير مي كردند تا كارهاي مختلفي را برايشان انجام دهند» اظهار كرد: زماني كه پدرم فوت كرد، من سال ششم دبستان بودم، بنابر اين خودم را براي اجير كردن آماده كردم. چرا كه حداقل هم غذاي خوبي مي خوردم و هم در زمستان جاي گرمي داشتم. اما مادرم مخالفت كرد و گفت: «هر طور كه باشد تلاش مي كنم كه بچه هايم درس بخوانند.»
بدين ترتيب استاد شهرياري تا سوم متوسطه را در دبيرستان «ايران شهر كرمان» درس مي خواند. سپس به دانشسراي مقدماتي كه بيشتر زير نظر انگليس ها بود و تنها يك ديپلم آزاد مي داد، مي رود.
او دو دليل براي ادامه تحصيل افراد در اين دانشسرا ذكر مي كند: يك دسته آن افرادي كه چندين بار در دبيرستان مانده بودند و در نتيجه نمي توانستند در آن جا ادامه تحصيل دهند و دسته ديگر آنهايي كه به اميد كار بعد از اتمام دانشسرا، آمده بودند. چرا كه بعد از دو سال ديپلم دانشسراي مقدماتي مي گرفتند و به گفته شهرياري، معمولاً سال اول، به خصوص آنهايي كه دوست و آشنايي نداشتند را به بندرعباس مي فرستادند. اين افراد بعد از يك سال اقامت در بندرعباس به طور حتم با دو بيماري مالاريا و بيوك (كرم  زدگي رگ پا) به كرمان باز مي گشتند.
در اواخر سال دوم دانشسراي مقدماتي بخشنامه اي از تهران مبني بر اين كه نفرات اول و دوم دانشسرا مي توانند براي ادامه تحصيل به تهران بروند و كمك هزينه دولتي را دريافت كنند، ابلاغ مي شود.
استاد كه هميشه شاگرد اول دانشسرا بود و معمولاً با ۳ نمره اختلاف با نفر دوم، با معدل ۱۸ تا ۵/۱۸ در اين جايگاه قرار داشت، پس از اعلام اين بخشنامه علي رغم تلاش مسئولان دانشسرا براي فرستادن افراد مورد نظر خود، موفق به تحصيل در تهران مي شود. استاد از تبعات آن زمان مي گويد: با كمال تأسف ميان معلمان كساني بودند كه از هر راهي به دنبال پول مي گشتند. به عنوان مثال در امتحان شيمي سال اول دانشسرا، معلم مربوطه نمره ۱۱ به من داد و اين در حالي بود كه من همه چيز را نوشته بودم به همين خاطر اعتراض كردم. او در پاسخ در حالي كه انگشتانش را به هم ماليد، گفت: اشكال تو در اين جا بود، يعني تو به من پول ندادي!
او ادامه مي دهد: امتحانات ما در آن زمان شفاهي و كتبي بود و چون در امتحانات شفاهي دستشان بازتر بود، لطمه هاي زيادي مي زدند، بدين ترتيب معدل من پايين آمد و به جاي شاگرد اول، شاگرد دوم شدم.
شهرياري در ادامه سخنان خود مي گويد: در تهران در دانشكده ادبيات، كلاسي به نام «كلاس مخصوص» در نظر گرفته شده بود كه همه نفرات برگزيده دانشسراي مقدماتي- شاگرد اول و دوم- در اين كلاس در سه رشته ادبي، رياضي و تجربي(طبيعي) درس مي خواندند كه استاد در ابتدا به دليل علاقه به فلسفه، به تحصيل در رشته ادبي مي پردازد و بعدها رشته رياضي را انتخاب مي كند و سرانجام پس از پايان دوره با دو ليسانس يكي از تربيت معلم و ديگري از دانشكده علوم فارغ التحصيل مي شود. دكتر شهرياري را پس از فارغ التحصيلي به شيراز منتقل مي كنند و او در اين باره مي گويد: در شيراز نسبت به مكان ها و افراد آن جا ناآشنا بودم. چند مدرسه را براي من تعيين كردند كه ظاهراً يكي از اين مدارس به شخصي متعلق بود كه چون دانش آموزان از او ناراضي بودند، كلاس وي را به من داده بودند. در اواسط سال اين شخص كه نسبت به استاد بغض مي ورزيد، نامه اي به وزير فرهنگ وقت- آقاي جعفري- مي نويسد و اظهار مي كند كه شخص پرويز شهرياري، فعاليت سياسي مي كند و همچنان به رويه خود ادامه مي دهد.
وي مي افزايد: آخر سال بود كه به همراه ساير همكاران مشغول تصحيح اوراق امتحانات نهايي دبيرستان بوديم كه ناگهان رئيس فرهنگ شيراز نزد ما آمد، همگي خيال كرديم كه براي سركشي و بازديد آمده است، در حالي كه اين گونه نبود. او كنار من نشست و در گوش من به آرامي گفت: همين حالا ورقه را روي ميز بگذار و نزد من در اداره فرهنگ بيا، كه كار مهمي با شما دارم. رئيس فرهنگ شيراز به استاد درباره اين نامه كه در آن دستور توقيف ايشان صادر شده بود، مي گويد، چرا كه در آن نامه قيد شده بود كه به شوراي امنيت ارجاع شود، ولي به دليل اين كه وزير فرهنگ وقت نبود، وي اين نامه را باز مي كند و از استاد خواهش مي كند كه بلافاصله از شيراز برود.
دكتر شهرياري از روي ناچاري از شيراز به تهران نقل مكان مي  كند و همين مسأله باعث مي شود كه بعدها در تهران استاد را دستگير كنند و به قول وي «بسياري از مسائل كه هيچ نقشي در آنها نداشتم را به من نسبت دادند.»
پس از اين جريان تا حدود شش سال استاد به صورت حق التدريس در دبيرستان ها و دانشكده هايي همچون دانشكده فني، دانشسراي عالي تهران(تربيت معلم)، مدرسه عالي علوم اراك(از سال ۴۰ تا ۴۸) تدريس مي كرد و زندگي خود را بيشتر با حق التدريس مي گذراند.
او كه پايه گذار نخستين آموزشگاه كنكور در ايران است با انتقاد از نحوه ورود دانش آموزان به مراكز آموزش عالي گفت: در رشته رياضي به كار گروهي معتقدم در حالي كه اين موضوع با برگزاري كنكور هاي سراسري سازگار نيست، چون با اين شيوه دانش آموزان از هم جدا مي شوند و هر يك از آنها، دانسته هاي خود را براي خود محفوظ مي دارد. ضمن اين كه اگر استرس كنكور نباشد هم دانش آموز و هم معلم، عملكرد بهتر و مطلوب تري خواهند داشت.
وي ضعف ديگر كنكور را عدم انتقال مفاهيم مي داند و با تأكيد مجدد بر اين كه «تست و كنكور، دانش مملكت را ويران مي كند»، مي گويد: در تست هاي كنكور به تاريخ رياضي و كاربرد آن كوچكترين توجهي نمي شود و به همين دليل پايه علمي اغلب دانشجويان در زمينه رياضي و فيزيك ضعيف است.

نگاه امروز
۲۵۰۰ نشريه در غرفه اي به مساحت ۱۲ متر
با وجود فعاليت قريب به ۲۵۰۰ نشريه دانشجويي در دانشگاههاي كشور، امسال در يازدهمين نمايشگاه مطبوعات كشور تنها ۱۲ متر مربع فضاي نمايشگاهي به عرضه اين نشريات اختصاص يافته است.
در حالي كه در آمار و ارقام ارائه شده از سوي دبير اين نمايشگاه تعداد نشريات شركت كننده در نمايشگاه امسال حدود ۴۰۰۰ نشريه اعلام مي شود كه تنها ۲۵۰۰ آن نشريات را دانشجويي تشكيل مي دهند، محدوديت فضاي نمايشگاهي امسال موجب شده تا غرفه اختصاص يافته به اين بخش در ۱۲ متر مربع خلاصه شده و عملاً امكان حضور نشريات مزبور، حتي در قالب نمايش تعدادي محدود از نسخ منتخب آنها، از دست برود.
دكتر علي حق پناهي مدير خانه نشريات دانشجويي، در اين زمينه مي گويد: خانه نشريات دانشجويي سال گذشته نيز در نمايشگاه مطبوعات شركت داشت كه البته غرفه ما در اين نمايشگاه دو برابر فضاي امسال بود و اين محدوديت جا قطعاً در شأن و اندازه نشريات دانشجويي نيست.
و اين امر مسلماً به كيفيت كار ما لطمه خواهد زد.
وي مي افزايد: ما مي بايست به عنوان نماينده نشريات دانشجويي كشور و به اصطلاح مشت نمونه خروار عمل كنيم، در حالي كه با اين ۱۲ متر فضا دستمان بسته خواهد بود.
حق پناهي مي گويد: ما به كمي جا در نمايشگاه معترضيم. اما به هر حال از محدوديت ها و مشكلات برگزار كنند گان هم اطلاع داريم. اگرچه توقع ما اين است كه مي بايست براي اين ۲۵۰۰ نشريه دانشجويي فضايي اختصاص مي يافت كه واقعاً بتوانند در نمايشگاه حضور پيدا كنند.
مدير خانه نشريات دانشجويي، با اشاره به اينكه در سال ۸۲ ، حدود۲۴۰۰ نشريه دانشجويي داراي مجوز در دانشگاههاي كشور وجود داشته است، اظهار مي دارد: در نمايشگاه امسال علاوه بر انتشار خبرنامه روزانه، دو ميزگرد تخصصي با موضوع «تبيين جايگاه نشريات دانشجويي» برگزار مي كنيم و هر روز نمايندگان دو دانشگاه تهران و شهرستانها را انتخاب كرده و در غرفه خواهيم داشت.
حق پناهي مهم ترين مشكل نشريات دانشجويي كشور را مشكل و تنگناي مالي دانسته و مي گويد:  در حال حاضر نشريات دانشجويي رديف بودجه خاصي ندارند و از محل اعتبارات فرهنگي دانشگاهها به اين نشريات كمك هايي مي شود كه البته محدود است.
وي برگزاري جشنواره هاي منطقه اي نشريات دانشجويي و دوره هاي آموزشي براي اين نشريات را از جمله فعاليتهاي حمايتي خانه نشريات دانشجويي ذكر كرده و مي گويد: در سال ۸۳ اين فعاليت ها ادامه مي يابد و در كنار آن كار تجهيز سخت افزاري براي نشريات چند دانشگاه كشور هم انجام مي شود.

نتايج يك تحقيق
زندگي بهتر سلامت رواني بيشتر
پايايي و روايي پرسشنامه ۱۲ سئوالي سلامت عمومي (۱۲-GHQ) بر روي ۷۴۸ نفر از جوانان ۱۸ تا ۲۵ ساله ايراني با هدف سنجش وضعيت بهداشت رواني جوانان و ساير اقشار جامعه ايراني توسط محققين پژوهشكده علوم بهداشتي جهاد دانشگاهي مورد ارزيابي قرار گرفت.
به گزارش روابط عمومي جهاد دانشگاهي، در اين پژوهش كه اكثريت جامعه نمونه را زنان (۷۶درصد)، افراد مجرد (۸۴درصد) و دانشجويان (۵۱درصد) تشكيل مي دادند، با توجه به شيوه نمره گذاري پرسشنامه كه ما بين صفر (وضعيت مطلوب) تا ۱۲(وضعيت نامطلوب) متغير بود، ميانگين نمره پاسخ دهندگان ۷/۳ به دست آمد.
نتايج تحليل داده هاي اين تحقيق نشان مي دهد، نمره سلامت رواني و وضعيت كلي كيفيت زندگي (به عنوان متغير گروهي) از بين گروههاي جامعه داراي تفاوت هاي قابل ملاحظه اي است، بدين صورت كه افراد داراي وضعيت بهتر كيفيت زندگي، سلامت رواني بهتري داشتند و از سوي ديگر افراد داراي كيفيت زندگي «خيلي بد» تا «بد» به صورت معنا داري از سلامت رواني پايين تري برخوردار بودند.
همچنين براي بررسي پايايي پرسشنامه، ثبات داخلي ابزار (پرسشنامه) با استفاده از ضريب آلفاي كرونباخ ارزيابي شد كه در نتيجه اين ضريب ۸۷درصد محاسبه شد.

با ما تماس بگيريد
استادان و دانشجويان،مي توانند با مطالب، ديدگاه ها، گزارش ها و حتي مصاحبه هاي خود ياريگر همشهري دانشجو باشند.
با تماس خود ما را سرافراز كنيد.
تلفن: ۲۰۴۹۵۰۹ - نمابر : ۲۰۵۸۸۱۱ - روابط عمومي:۲۰۴۵۳۲۰
نشاني اينترنتي:
Daneshjoo@Hamshahri.org
Daneshjoo@Hamshahri.net

|  دانشجو-۲  |   دانشجو-۳  |   دانشجو-۴  |   دانشجو-۵  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |