گفت وگو با دكتر علي اكبر موسوي موحدي،چهره ماندگار دانشگاهي و رئيس مركز تحقيقات بيوشيمي- بيوفيزيك دانشگاه تهران
دانشجويان و فارغ التحصيلاني با تفكر جهاني!
با دانشجويي كه وارد دانشگاه مي شود بايد طوري كار كرد و او را از هر نظر تربيت كرد كه انگار قرار است با جهان و براي جهان كار كند.
|
|
بهزاد رشيدي
استاد علي اكبر موسوي موحدي متولد ۱۳۳۱ است. ايشان پس از فارغ التحصيل شدن در رشته شيمي دانشگاه شهيد بهشتي در سال ۱۳۵۴ تحصيلات خود را در مقطع كارشناسي ارشد شيمي با گرايش علوم زيستي در دانشگاه شرقي ميشيگان آمريكا ادامه داد و توانست در سال ۱۳۶۵ موفق به دريافت دكترا در رشته «بيوشيمي فيزيك» از دانشگاه منچستر انگلستان شود و در سال ۱۳۷۶ هم به درجه استاد تمامي دانشگاه تهران برسد.
حضور در بسياري از انجمن هاي علمي و تحقيقاتي بين المللي، عضويت در هيأت تحريريه نشريه هاي تخصصي و علمي همچون «نشريه شيمي و مهندسي شيمي ايران»، فصلنامه «رهيافت» و سالها تلاش و تحقيق در رشته هاي بيوشيمي و بيوفيزيك بدون شك از ايشان چهره اي ماندگار ساخته كه مورد توجه بسياري از دانشجويان، دانش پژوهان و پژوهشگران برجسته داخلي و خارجي قرار گرفته است.
دكتر موسوي موحدي در حال حاضر مدير مركز تحقيقات بيوشيمي بيوفيزيك دانشگاه تهران است؛ با ايشان گفت وگويي انجام داده ايم كه در ادامه مي خوانيد:
* لطفاً به طور خلاصه تصوير و تعريف مشخصي از رشته بيوفيزيك و به خصوص رشته تخصصي خودتان- يعني بيوشيمي فيزيك- برايمان ارائه كنيد.
- رشته بيوفيزيك يكي از رشته هاي علوم زيستي است كه با نگاهي فيزيكي و شيميايي به پديده هاي مولكولي و سلولي مي پردازد و در حقيقت از منظر فيزيك، شيمي، رياضي و حتي مهندسي، پديده هاي سلولي و مولكولي را بررسي مي كند.
همان طور كه مي دانيد علم بيوتكنولوژي «رشته قرن» محسوب مي شود... رشته هاي علوم پايه زيستي مانند بيوفيزيك در حقيقت زيربناي نظري علم بيوتكنولوژي محسوب مي شود. به زبان ديگر زيربناي فكري بيوتكنولوژي، رشته هايي همچون بيوفيزيك، بيوشيمي، نوروساينس و ميكروبيولوژي هستند.
زمينه بيوشيمي فيزيك به عنوان يكي از شاخه هاي بيوفيزيك، از سال ۱۹۵۰ در دانشكده پزشكي دانشگاه هاروارد ايجاد شد. جالب است بدانيد در طول حدود پنجاه سالي كه از عمر اين رشته مي گذرد، دهها نفر در اين رشته جايزه نوبل را از آن خود كرده اند.
رشته بيوفيزيك بدون ترديد يك رشته عميق و بنيادي از رشته هاي علوم زيستي است و در كشور ما هم براي اولين بار توسط مركز تحقيقات بيوشيمي- بيوفيزيك دانشگاه تهران و در سال ۱۳۵۴ ايجاد شده است. اين مركز در حال حاضر ساليانه ده ها مكاشفه بين المللي را در زمينه بيوفيزيك و بيوشيمي مطرح مي كند و تاكنون دهها دانشجوي كارشناسي ارشد و همچنين حدود هفت، هشت نفر هم دكتراي بيوفيزيك تربيت كرده است كه همين فارغ التحصيلان با همكاري افرادي ديگر از خارج كشور در چند دانشگاه ديگر هم اين رشته و اين تخصص را ايجاد كرده اند.
* فاصله ما در اين رشته نسبت به پيشرفت هايي كه در دنيا داشته چقدر است؟ آيا ما در حال حاضر در دنيا حرفي براي گفتن داريم در اين رشته؟
- با توجه به اين كه ما همواره از نظر امكانات و نيروي انساني دچار كمبود بوده ايم، در حال حاضر به نسبت سرعت پيشرفت جهاني در اين رشته، قدري فاصله داريم... البته با اين در حالي است كه مثلاً در مورد نيروي انساني، ما دانشمندان و بيوفيزيكدان هاي ايراني زيادي در سطح دنيا داريم و حتماً بايستي ترتيبي داده شود كه كشور بتواند از وجود اين دانشمندان برجسته، كه اتفاقاً بسيار هم ايران دوست هستند، بهره ببريم؛ تا رشد علمي كشور در اين زمينه صدچندان شود. اين البته وجود يك مديريت سالم و قدرت مند را مي طلبد كه بتواند شرايط حضور مستقيم و غيرمستقيم اين سرمايه هاي علمي را فراهم كند.
از طرف ديگر اگر بخواهيم اين رشته را در مقايسه با ساير رشته هاي موجود در كشور بسنجيم، خواهيم ديد كه رشته بيوفيزيك در ايران اتفاقاً خيلي رشد داشته است. در حال حاضر به جز مركز توانمند بيوشيمي بيوفيزيك دانشگاه تهران، در چند دانشگاه ديگر همچون دانشگاه تربيت مدرس هم روي اين رشته سرمايه گذاري خوبي شده است. براي مثال در مركز تحقيقات بيوشيمي بيوفيزيك دانشگاه تهران، دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري و حتي دوره هاي «postdoc» برگزار مي شود و در برخي شاخه هاي اين رشته مانند بيوترموديناميك ساليانه بيش از ۲۰ مكاشفه دست اول جهاني انجام مي شود و... اينها در حيطه خودشان در جهان سرآمد هستند و باعث ارتباطات و رفت و آمدهاي خوبي هم در سطح دانشمندان برجسته و پژوهشگران خارجي و داخلي شده است.
* استاد! خيلي ها معتقدند كه كشور ما علي رغم حرف هاي زيادي هم كه زده مي شود، هنوز نتوانسته زمينه لازم را جهت حضور و فعاليت نخبه هاي دانشگاهي فراهم بياورد... در اين زمينه بارها شنيده ايم كه گفته مي شود دانشگاه هاي برتر ما در حقيقت استعدادها و نخبه هاي دانشجويي را دارند براي خارج از كشور تربيت مي كنند. در اين زمينه چه مي فرماييد؟
- ببينيد! اين كه ما شرايط را نتوانسته ايم براي دانشمندان خود فراهم بياوريم، اين صحبت درستي است... به نظر من فراهم آوردن بسترهاي لازم جهت استفاده از نخبه ها و دانشمندان آنقدرها هم كه گفته مي شود سخت نيست. حل اين مسأله چند عامل مي خواهد:
اول اين كه قدر دانشمندان، دانشجويان و استادان برجسته خودمان را بدانيم و به انحاي مختلف از آنها تقدير به عمل بياوريم. مانند همين كاري كه همايش چهره هاي ماندگار دارد انجام مي دهد. شما اگر برويد با اين افراد صحبت كنيد، شايد اولين چيزي كه مي خواهند اين است كه «احترام عملي» به آنها گذاشته شود. براي مثال اگر كسي از اين افراد در جايي از كشور به فعاليت مشغول شد، نياييم كسي را به عنوان سرپرست و مدير برايش بگذاريم كه از هر نظر از خودش «كوچكتر» باشد!
دومين عامل تأمين مسائل مادي و تسهيلات رفاهي آنان است. تعارف كه نداريم! نمي شود رقمي در حدود ۶۰۰ دلار (پانصد هزار تومان) به عنوان دستمزد بدهيم به يك دانشمندي كه در حال انجام كارهاي بنيادي در كشور است...
سومين عامل فراهم آوردن يك سري قواعد اجتماعي است به اين معني كه نيازهاي اجتماعي اين افراد به سرعت و بدون گير كردن در قوانين و بوروكراسي هاي موجود برآورده گردد... «نيازهاي كوچكي همچون تهيه بليت هواپيما، مسافرتهاي خارجي اين اساتيد، ايستادن در صف هاي طويلي كه در جاههاي مختلف ايجاد شده، سر و صداي برج سازي كه دو منطقه تهران را به كارگاه آهنگري تبديل كرد و...». به نظر من اگر اين عوامل ايجاد شوند، خيلي از مغزها و نخبه هاي دانشگاهي بيشتر علاقه مند هستند به اين كه پايگاه اصلي خودشان را همين جا در كشورشان قرار دهند. در حالي كه به راحتي با دنيا ارتباط دارند و در رفت و آمد هستند.
* اين طور از صحبت هاي شما مي شود برداشت كرد كه بدون تعارف، كشور بايستي ساز و كاري را فراهم كند كه يك سري از افراد جامعه بر اساس قواعدي خارج از قواعد و قوانين موجود در كشور امورات زندگي شخصي و زندگي علمي خود را بتوانند بگذرانند و خيلي مانند سايرين درگير مسائل و مشكلات اداري و مالي كشور نشوند. درست است؟
- دقيقاً همين طور است. الان در دنيا خيلي از دانشمندان در هر گوشه از دنيا در حالي كه در اتاقشان نشسته اند، مي توانند با يك كليك كامپيوتر بسياري از كارهاي اجتماعي، علمي و اقتصادي خودشان را انجام دهند؛ اين طور است كه به راحتي اطلاعات و امكانات مورد نياز كارشان را مي توانند در اختيار داشته باشند و از طرفي تمام كارهايشان تسهيل شده است.
ما در كشورمان چنين شرايطي را نداريم و اين ازهم پاشيدگي (فرار مغزها) هم برايمان ناگزير است. لذا ما يك عزم ملي نياز داريم كه بتوانيم از نخبگان و از پژوهشگران و از كارآفريناني كه فكر را به دارايي تبديل مي كنند، حداكثر استفاده را ببريم. اين كار هم يك نهاد پشتيبان مي خواهد كه بتواند مسائل و مشكلات پيش روي اين افراد را مرتفع كند. به نظر من اين كار براي كشور ثروتمند ما خيلي هم دور از انتظار نيست... اگر ما يك ذره در اين زمينه هزينه كنيم، به اندازه يك اقيانوس پيشرفت مي كنيم و حتي ثروت به دست خواهيم آورد.
* قدري در مورد وضعيت آموزشي رشته بيوشيمي و بيوفيزيك در كشور برايمان بگوييد. از قرار در بعضي رشته ها مستقيماً از ديپلم، دانشجوي دكتري پذيرفته مي شود؟
- در رشته بيوتكنولوژي يك سري از نخبه هاي دانشجويي و استعدادهاي درخشان گلچين مي شوند و مستقيماً پس از ديپلم وارد دوره اي مي شوند كه در نهايت به دكتري ختم مي شوند.
* نحوه انتخاب اينها چگونه است؟
- معمولاً المپيادي ها و صد نفر اول كنكور هر سال، در اين رشته متقاضي هستند كه از ميان اينها با آزمون هايي كه به عمل مي آيد يك تعداد محدودي انتخاب مي شوند. در حال حاضر فكر مي كنم دوره چهارم هم وارد اين رشته شده اند و احتمالاً دوره كارشناسي اولين دوره تمام شده، اينها بلافاصله وارد دوره تحقيقات (كارشناسي ارشد و بالاتر) مي شوند.
* اين دانشجويان پس از اينكه وارد اين دوره ها مي شوند در چه وضعيتي هستند، براي مثال ميزان ريزش و انصراف در بين آنها چقدر است؟
- تا حالا كه ريزش خيلي زياد نبوده ... البته مشكلاتي براي اين دانشجويان پيش آمده كه در طول اين چهار سالي كه اين دوره ها شروع شده اند هر سال مشكلات كمتر مي شوند.
*به نظر مي رسد در اين رشته ها امكانات موجود و بخصوص وجود استادان برجسته بسيار تعيين كننده باشند، با توجه به جوان بودن اين رشته، آيا با كمبود استاد، به معناي واقعي كلمه مواجه نيستيم؟
- بگذاريد نكته اي برايتان بگويم، به نظر من دانشجويي كه وارد دانشگاه مي شود بايد طوري با او كار كرد و او را از هر نظر تربيت متعالي كرد كه انگار قرار است با جهان و براي جهان كار كند. اين وظيفه استاد است، متأسفانه استاداني كه بخواهند و بتوانند شاگرداني تربيت كنند كه بال و پري جهاني داشته باشند و در دنيا قد علم كنند خيلي محدود هستند. ببينيد، وقتي استاد داراي يك تفكر جهاني بود، بدون شك دانشجويش را هم همين طور آموزش مي دهد. در سطح كشور، ده ها استاد بزرگوار را مي شناسم كه واقعاً در چنين سطحي هستند و شاگردان آنها بدون ترديد مي توانند در دنيا حرفي براي گفتن داشته باشند.
* با بعضي از اين گروه از استادان وقتي صحبت مي شود، به نظر مي رسد قدري از نسل دانشجوي ما گله مند هستند و معتقدند كه نسل جديد دانشجويان آنقدر كه بايد جديت و تلاش ندارند. در اين زمينه چه مي فرماييد؟
- متأسفانه مدرك گرايي و درس خواندن براي نمره امروز خيلي زياد شده و به نسبت گذشته كه دانشجويان واقعاً به دنبال مكاشفه و تحقيق بودند اين موضوعي كه مي فرماييد صحيح است، اما فراموش نكنيم كه استادان ما هم مانند استادان نسل گذشته نيستند، ببينيد، يك استاد در وهله اول بايستي داراي يك جايگاه اخلاقي ويژه باشد و خود را از نظر علمي در سطحي نگه دارد كه در هر حالتي براي دانشجويان جذابيت داشته باشد.
* در رشته بيوفيزيك و بيوشيمي به اندازه كافي استاداني با چنين ويژگي هايي كه مي فرماييد داريم؟
- اين رشته ها نسبت به ساير رشته ها، رشته هايي جوان و كوچك هستند و اعضاي هيأت علمي اين رشته ها خيلي كم هستند. براي مثال در مهمترين شاخه هاي علمي مرتبط با رشته بيوفيزيك ما، مثل «كريستالوگرافي بيوماكرومولكول ها» كه شايد يكي از مهمترين و از ابتدايي ترين نيازهاي تحقيقاتي رشته، بيوفيزيك است، ما در حال حاضر نه كسي را داريم كه بتواند كار كند و نه آن دستگاه ها و امكانات مورد نياز اين كار را در كشور موجود است و در خيلي از شاخه هاي علمي و تحقيقاتي از علم بيوفيزيك و يا بيوشيمي همين مشكل موجود است.
* لطفاً يك تعريف مشخص از استاد ايده آل و دانشجوي ايده آل برايمان ارائه بفرمائيد.
- به نظر من استاد بايستي يك چشمه پژوهشي داشته باشد و در هر حالتي در حال توليد دانش باشد. كسي كه خودش توليد كننده دانش باشد، بهتر از هر كسي مي تواند آن را مصرف هم بكند و همين فرد است كه مي تواند دانش مصرفي كه از دانشمندان جهان مي گيرد را با دانش توليدي خودش عجين كرده و به بهترين شكل ممكن و در قالب كلاس هاي خوب و جذاب براي نسل خود و بعد از خودش ارائه كرد. چنين استادي است كه كلاس هر سالش با سال قبل متفاوت است. استاد كسي است كه بتواند آينده را براي جامعه امروز خودش پيش بيني كند، پس او ديگر نمي تواند يك فرد روزمره باشد. از جنبه اخلاقي هم استاد بايد وجودي مانند چشمه داشته باشد، يعني مدام طراوت داشته باشدكه همه بتوانند از او استفاده كنند و آنقدر جاذبه در خود داشته باشد كه دانشجويان هميشه همچون پروانه دور شمع، اطرافش حلقه زده باشند. استاد بايستي بتواند به عنوان يك محور ارتباطاتي در دانشگاه عمل كند و مانند يك «ديپلمات علمي» بسياري از نيازهاي علمي و حتي مسافرت هاي علمي و ... را براي شاگردانش مرتفع نمايد.
* و دانشجوي ايده آل؟
- دانشجو هم طوري باشد كه بخواهد معرفت را از چنين استاداني فرا بگيرد و سعي كند در همان رشته اي كه علاقه مند است وارد شود و با استفاده از استادان توانمند خود را بالا بكشد. شايد مهمترين مسئله دانشجو حضور دائم او باشد در دانشگاه و در خدمت استادان خوب، نه اينكه كسب دانش را بخواهد در اولويت چهارم، پنجم خود بگذارد و مدام در پي كسب و كار خارج از دانشگاه باشد.
|