يكشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۸۰
هنر
Front Page

گفت وگو با بهنام واداني نوازنده سه تار و استاد دانشگاه هنر
«آنِ» سه تار استاد عبادي
006819.jpg
درآمد: بهنام واداني از نوازندگان چيره دست سه تار در سال ۱۳۳۷ در دماوند تهران در كنار خانواده اي هنرمند به دنيا آمد و به تشويق مرحوم پدر وارد هنرستان موسيقي شد. تار را به مدت سه سال نزد مرحوم رضا وحداني مشق كرد و دوره دوم هنرستان را در كنار زنده ياد حبيب الله صالحي و هوشنگ ظريف به پايان رساند. در تمام اين سالها به بهانه دوستي مرحوم پدرش با زنده ياد علي اكبر خان شهنازي به ديدن ايشان رفته و رفع ايراد مي كرد. پس از پايان دوره دوم هنرستان در دانشكده هنر نزد مرحوم علي اكبر خان شهنازي رديف دوره عالي را تمام كرد. در سال ۱۳۵۶ تدريس سه تار را به درخواست دكتر صفوت و زنده ياد يوسف فروتن در مركز حفظ و اشاعه شروع كرده و در همان زمان در كنار دكتر صفوت به تحقيق و تفسير رديف پرداخت. در سال ۱۳۶۲ نزد استاد عبادي به فراگيري شيوه سه تار نوازي ايشان پرداخت كه اين شاگردي تا سال ۷۱ به طول انجاميد. بهنام واداني علاوه بر تعليم و تدريس، كاست ها و كنسرت هاي متعددي در داخل و خارج از كشور از جمله، سوئيس، يونان، روسيه، امارات عربي، ايتاليا، ژاپن، كرواسي، پاريس و انتشار آثاري چون باغ خاطره (به صورت تكنوازي)، سفر عشق (به خوانندگي عبدالحسين مختاباد)، ياد يار، شكوفه هاي جاويدان (به سرپرستي جليل عندليبي)، كيش مهر، بي قرار (به خوانندگي شهرام ناظري) اجرا و همكاري نموده اند. گفت وگويي با ايشان ترتيب داده ايم كه مي خوانيد:
* نحوه آشنايي شما با مرحوم عبادي چگونه بود؟
- در سال ۶۲ به اتفاق محمد موسوي به بهانه شاگردي به ديدن ايشان رفتيم، چون من در آن سالها تار و سه تار را در كنار هم مي نواختم و در انتخاب يكي از اينها مردد بودم و خود قدرت تصميم گيري نداشتم و لذا از استاد عبادي كمك گرفتم. استاد با صلابت خاصي گفتند: «تار بزن»، من چند دقيقه اي تار زدم و بعد گفتند: «حالا سه تار بزن»، باز چند دقيقه اي سه تار زدم كه استاد خيلي رك گفتند: «شما ديگر تار نزن و هفته اي يك جلسه به كلاسهاي سه تار بياييد» و اين شاگردي از سال ۶۲ تا سال ۷۱ به صورت مداوم ادامه داشت.
* از ويژگي هاي شخصيتي استاد عبادي بگوييد.
- استاد عبادي بسيار شخصيت خاصي داشتند. خيلي رك و مهربان بودند و در عين مهرباني ابهت و زيبايي خاصي داشتند. شوخ طبعي و شيرين زباني ايشان هم مثال زدني بود و با ما بيشتر به طنز صحبت مي كردند.
* چه ويژگي هايي در نوازندگي استاد عبادي بود كه ايشان را نسبت به ساير نوازندگان متفاوت مي كرد؟
- صداي سه تار ايشان بسيار شفاف و مشخص بود و تبحر خاصي در نوازندگي تك سيم داشتند و به واسطه همين، صدا بسيار تميز و شفاف خارج مي شد. ساز مرحوم عبادي يك طنين زيبايي داشت كه به هيچ وجه مربوط به الگوي ساز نبود و فقط در ارتباط مستقيم با نوازندگي ايشان بود. وي به هيچ وجه در يك نقطه مضراب نمي زدند. بسيار ديده شده بود كه استاد كنار خرك، كنار دسته، ورودي سوراخ اصلي مضراب مي زدند، به هيچ عنوان با يك زاويه ناخن نمي زدند، روند ملودي هاي ايشان بسيار روان و داستان وار بود و در چهار مضراب ها بيشتر ملودي  پردازي مي كردند تا ريتم پردازي. در نوازندگي تعادل را حفظ مي كردند و يك دستگاه را به هيچ وجه طولاني نمي نواختند كه خسته كننده احساس شود. يكي از ويژگي هاي شاخص استاد، اين بود كه سه تار را با شخصيت سه تار مي نواختند. در حال حاضر متأسفانه اكثر نوازندگان تار و سه تار هويت و شخصيت جداگانه براي اين دو ساز قائل نيستند، به بيان ساده تر، تار را مانند سه تار و سه تار را مانند تار مي نوازند و اين گونه است كه سه تار مرحوم عبادي به دليل حفظ شخصيت سه تار از سه تار ساير نوازندگان ديگر مجزا مي شود. اگر نوازندگان به هويت نوازندگي ساز خود آشنا باشند به اشتباه خود پي برده ديگر ساز غير تخصصي خود را آموزش نمي دهند، آيا اين طرز فكر منطقي است، كسي كه مهندس برق است، ادبيات درس بدهد يا كسي كه مهندس كامپيوتر است، مكانيك خودرو آموزش دهد. متأسفانه در حال حاضر نوازندگان موسيقي ايراني هويت و شخصيت سازها را گم كرده اند.
* شيوه نوازندگي مرحوم عبادي از چه شاخص هايي بهره مي برد كه شما را به خود جلب كرد؟
- شيريني پنجه استاد، صداي شفاف سه تار آن، «آني» كه در ساز ايشان بود. حافظ مي فرمايد «بنده طلعت آن باش كه آني دارد» و من «آن» حافظ را در سه تار استاد عبادي يافتم.
* در حال حاضر كسي در نوازندگي پيرو شيوه مرحوم عبادي هست يا خير؟
- به گفته استاد عبادي خانم مهربانو توفيق و بنده. در حال حاضر من كسي را نديده ام كه به شيوه مرحوم عبادي نوازندگي كند.
* نوار باغ خاطره كه به صورت تكنوازي از شما به بازار عرضه شد، در چه سالي و به پيشنهاد چه كسي و چگونه تهيه شد؟
- اواخر سال ۷۶ آقاي كاشاني مديريت سابق مؤسسه سروش به بنده پيشنهاد دادند كه يك كاست تكنوازي ضبط كنم.
عنوان« باغ خاطره» به اين دليل روي جلد اين نوار ثبت شد كه تصانيف قديمي ضبط و نواخته شود، كه بعدها با بحث و گفت وگو با خانم مهربانو توفيق (كه ناظر ضبط اين كاست بودند) تحت اين عنوان كه تصانيف قديمي به خوبي خوب اجرا شده ما از اين كار منصرف شديم. با همكاري دوست عزيزم كامبيز گنجه اي كار را به صورت بداهه اجرا و ضبط كرديم و اواخر اسفند ۷۶ مجوز گرفته شد و شركت سروش تكثير را شروع كرد، تبليغات به صورت ايده آل شروع شد، عيد سال ۷۷ از چهار كانال تلويزيون به نوبت يك يا دو بار تبليغ شد. بعد از تبليغ نوبت به پخش اين كار در بازار رسيد.
اما پخش اين كاست به ساير فروشگاههاي كاست فروشي بسيار غيرمنطقي انجام شده بود، غيرمنطقي به اين دليل كه فروشگاه هاي وابسته به شركت سروش هم اين كار را پخش نمي كردند، بجز چند فروشگاه معدود در بهارستان، كه آن هم داخل ويترين گذاشته نشده بود.
* در حال حاضر اين كاست تكثير و پخش مي شود.
- نمي دانم. بنده حدود ۲ ماه پيش چند عدد از سروش شعبه ملت تهيه كردم كه باز هم داخل ويترين گذاشته نشده بود. من واقعاً از شركت سروش بابت پخش اين كاست گله مندم، نه فقط از شركت سروش بلكه از اجتماع موسيقي گله مندم، در كاست سفر عشق (به خوانندگي عبدالحسين مختاباد) در انتشار و پخش اول نام تمام نوازندگان درج شده بود ولي در تكثير دوم به علت تك صفحه اي شدن ليبل كاست ديگر اسم نوازندگان نوشته نشد. در كاست «ياد يار» ، به جاي بهنام واداني «بهمن واواني» درج شد. بهاي اين اشتباهات براي يك نوازنده خيلي گران تمام مي شود.
* چگونه بايد از رديف موسيقي ايراني استفاده شود كه بيشترين تأثير را داشته باشد؟
- همه چيز در حالت اعتدال منطقي است، ما بايد به اصل موسيقي خود احترام بگذاريم و بايد از اصل موسيقي خود الهام بگيريم، بنده مخالف نوگرايي و نوآوري نيستم، به دليل اينكه ما جامعه اي جوان هستيم و جوان هم تحرك، جنب و جوش، نوآوري و... را به دنبال دارد ولي اين چنين طرز تفكري باعث نشود ما اصل را فراموش كنيم. وقتي از يك درخت انتظار محصول خوب و پرباري هست، بايد به ريشه آن درخت رسيدگي شود. اصل موسيقي ايراني فقط رديف و آواهاي محلي نيست. ريشه درخت موسيقي شخصيت هاي موسيقي هستند، تا ما از اين شخصيت ها تجليل و تشكر كنيم اين درخت فربه و جوان مي ماند و اگر عكس اين عمل اتفاق بيفتد ريشه درخت خشكيده ديگر بار نمي دهد.
* معرفي موسيقي و سازهاي ايراني به جهانيان از چه راههايي امكان پذير است؟
- موسيقي تلفيقي به صورت از دست ندادن هويت فرهنگي يك راه است و راه ديگر كنسرتهاي خارجي و الهام گرفتن از رديف موسيقي، استفاده از ريتمها و ملوديهاي متنوع در چهارچوب رديف. حدود ۱۰ سال پيش برنامه اي تحت عنوان شب ايراني در كرواسي برگزار شد و من هم به عنوان تكنواز سه تار و تار در اين برنامه شركت داشتم، اكثر مخاطبين جوان ما پرشور و از يك جغرافياي ديگر بودند. من براي برقراري ارتباط از يك پل حسي استفاده كردم، سعي كردم قطعات يا گوشه هايي را انتخاب كنم كه لذت فراوان از شنيدن آنها مي برم. پس از اتمام با تشويق بسيار بر روي سن رفته و قطعه ديگر را اجرا كردم. اين هم يكي از راههاي بيان موسيقي و حس ايراني است.
* از الگوهاي موجود سه تار كدام يك توانايي بيان بهتر شيوه مرحوم عبادي را دارند؟
- استاد عبادي با تمام الگوهاي سه تار ارتباط برقرار مي كرد، ولي بهترين الگويي كه فضا و صداي سازهاي استاد عبادي را تأمين مي كنند، كاسه اي با دهنه ۱۵ و عمق ۱۵ يا ۵/۱۵ است. كه باز هم رابطه مستقيم با تراش صفحه دارد.
* مرحوم عبادي سه تار سازي هم مي كردند؟
- خير، فقط در صورت نياز براي صدادهي بهتر، سوراخهاي روي صفحه را افزايش مي داد.
* در حال حاضر كتاب يا نوار خاصي در مرحله ويرايش يا ضبط نداريد؟
- خير، اين اواخر به فكر ضبط يك تكنوازي بودم كه به علت استقبال كم مردم از كاستهاي تكصدايي به مرز انصراف رسيده ام. تنها خواهشي كه من از مسئولين دارم اين است كه تعادل را در پخش آثار در بازار و صدا و سيما و در اجراي كنسرتها حفظ كنند. در دهه گذشته فقط موسيقي سنتي منتشر و پخش مي شد و حالا فقط كاستهاي پاپ، به چه دليلي ديگر از كنسرتهاي سنتي استقبال نمي شود فقط به خاطر افراط دهه گذشته. در حال حاضر موسيقي ايراني در انزواست، تمام موزيسينها بايد به فكر راه كار براي اين مشكل باشند. در سالهاي ۵۵ يا ۵۶ موسيقي سنتي به قهقرا كشانده شده بود ولي فقط به خاطر تعادل پخش انواع موسيقي ها از تلويزيون كاست خانم پريسا طوري فروش مي كند كه در تاريخ موسيقي جزو انگشت شمارترين فروش هاست، اگر تلويزيون معذور از پخش و نشان دادن ساز است حداقل در تالارها اين تعادل حفظ شود. يكي از راهكارهاي حفظ اين تعادل، تقدير از بزرگان موسيقي است. اميد كه تمام موزيسينها با تلاش خود موسيقي سنتي ايران را از اين انزوا رها سازند.

به بهانه برگزاري جشنواره موسيقي ذكر و ذاكرين
ضرورت هاي آشكار
006822.jpg

عليرضا اديب تهراني
«جشنواره، فيلم  سينمايي نيست كه تعدادي سوپر استار ثابت داشته باشد.» اين جمله را با لحني تلخ و كنايي، دوست نوازنده اي مي گفت كه پيگير دائمي برنامه هاي جشنواره هاست و در هر اجرايي كه حضور پيدا كند، با دقتي قابل تحسين و منتقدانه، گوش مي دهد و يادداشت برمي دارد. اين دوست مي گفت: «جشنواره ها پاي ثابت يك عده از نوازندگان شناخته شده نواحي هستند كه هر سال بر حسب رسم و عادت روي صحنه مي آيند و چيزي را اجرا مي كنند و مي روند و فقط جشنواره كرمان در اين ميانه استثناست كه هر سال موضوعي تازه دارد و نوازندگان جوان و تازه پا را روي صحنه مي آورد.»
اگرچه جنبه مبالغه آميز و بدبينانه اين نظر را درباره ساير جشنواره ها هم مي شود ترديد داشت، ولي تكرار چهره ها هم از مسائلي است كه ترديد  برانگيز مي تواند باشد: «آخر چرا فقط همين افراد؟ يعني در همان منطقه نوازنده ها يا خواننده هاي خوب قحط هستند؟ يا اين كه نيامدنشان علت هاي ديگري دارد؟» بررسي اين علت ها را به خود آن دوست واگذاشتيم كه اگر خيلي علاقه به كشف حقايق داشت، برود و خودش كشف كند! اما به هر حال اين هم سؤالي است قابل مطرح كردن و بحث كردن؛ و اين كه چرا چهره هاي متنوع تري در كار نمي آيند؟ اگرچه شنيديم كه امسال برخي چهره هاي پيش كسوت، براي نخستين بار حاضر مي شوند، آيا برقراري ارتباط با آنها در چارچوب كار حرفه اي دشوار است؟ آيا كار كردن با افراد هميشگي راحت تر است؟ آيا اين افراد شناخته شده لزوماً بهترين ها هستند؟ آيا هميشه بايد بهترين ها- به زعم انتخاب كنندگان و مسئولين برگزاري جشنواره ها- بايد سر صحنه باشند و هيچ وقت افراد ديگري به عنوان معيار و مقياس سنجش و مقايسه نبايد فرصت روي صحنه آمدن را پيدا كنند؟ آيا رپرتوار موسيقي هر منطقه آنقدر محدود است كه نيازي به تعويض افراد نيست؟
اينها سؤالاتي بود كه به نظر آن دوست مي رسيد. مطمئناً سؤالات ديگري هم هست؛ كه بايد ديگران طرح كنند و از موسيقيدانان، از مسئولان و از صاحب نظران جواب بخواهند. البته همان طور كه گفتيم، انحصار خيلي سفت و سختي در انتخاب افراد در كار نيست. شايد شهرت فراگير افرادي چند، موجب شده كه تصور خاصي از انحصار افراد در جشنواره ها به ذهن اهل موسيقي بيايد وگرنه جدول نام افراد در جشنواره ها حكايت ديگري را بيان مي كند. قدر مسلم اين كه با چهره هاي جوان و با استعداد نيز برخورد ريشه اي و اصولي  نمي شود. حداكثر اين است كه بيايند و اجرايي بكنند و لوح و احياناً سكه اي بگيرند و به ديارشان برگردند و ... ديگر هيچ. نوازنده جوان نمي داند با تصوير تازه اي كه از خودش در ذهن خودش نقش بسته چه بايد بكند (ذهنيت روستايي و ساده  او بدوي تر از آن است كه با آگاهي و منطق درستي با اين واقعه برخورد داشته باشد و اصولاً توقع اين حد از آگاهي از خنياگران بومي كشورمان، توقعي نا بجا و غيرمنصفانه است.) جوان با استعدادي كه تا ديروز روستايي ساده اي بود و در حاشيه زندگي كشاورزي يا كارگري خودش، سازي مي زد و آوازي مي خواند و كل زندگي و موسيقي اش را پذيرفته و با آن كنار آمده بود، ناگاه با تصوير جديدي از خودش روبه رو مي شود كه بر صحنه رفته، جماعت مهمي از «شهري»ها برايش كف زده  و از احساسات مايه گذاشته اند، لوح تقديري گرفته كه امضاي دو مدير دولتي بر آن نقش بسته و سكه اي گرفته كه اگرچه در قياس با هنر او مبلغ قابلي نيست ولي در روستايش، به ذهن كسي هم وارد نمي شد كه بابت نوازندگي و خوانندگي اين قدر دريافت كند. جوان تازه  رس فكر مي كند وارث گنجي پنهان بوده كه تا به حال خودش هم نمي شناخته و از اين پس زندگي او لزوماً نبايد به صورت ديگري طي شود. نمونه هاي مكرري از اين افراد مستعد و بي پناه ديده ايم كه تا ماهها و حتي سالها بعد از آن جشنواره خاطره انگيز، دربه در تهران و مراكز استانها شده اند كه از اين پس در قالب «هنرمند موسيقي مقامي»(!) زندگي كنند و حاضر نيستند به زندگي سابق خود برگردند. در حالي كه براي اين افراد كه هيچ، براي جوانهاي مستعد در پايتخت و شهرهاي بزرگ و فارغ التحصيلان رشته موسيقي در دانشگاه هم هيچ برنامه شغلي و آينده مطمئني فكر نشده است، چه برسد به نازنيناني كه سرمايه هنري آنها يك رپرتوار چند ساعته موسيقي منطقه خودشان است و بس؛ و حتي با ورود انواع «صداساز»هاي الكترونيك، در منطقه خودشان هم مثل سابق طرفدار ندارند.
تقصير را گردن جشنواره و جشنواره سازان نمي توان انداخت، تقصيري به گردن اينان نيست و تازه اگر همين مراسم هم نبود، معلوم نيست كه درك و حافظه ما از موسيقي هاي مناطق ايران تا چه اندازه بهره ور مي شد. ما كه مجال و امكان شنيدن موسيقي را در جغرافياي حقيقي آن نداريم، فقط از طريق جشنواره مي توانيم كمي از اجراي زنده را بشنويم و اين خودش غنيمتي است كه اميدواريم همين هم در سالهاي آينده از دست نرود. مهم اين است كه برنامه اي براي تربيت و شاغل سازي جوانان مستعد حفظ و نگهداري موسيقي هاي اصيل نواحي ايران داشته باشيم. جواناني كه نمي خواهند به كشت ديم يا كارگري روزمزد بپردازند و نقشي كه در بناي آينده ايران مي توانند داشته باشند، حقاً فراتر از حدي است كه جبر روزگار برايشان در نظر گرفته است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |