مجتبي توانگر
استعفا ابزار حكومتمردان براي كناره گيري از مسئوليتي است كه به عهده آنها نهاده شده است اما گاهي نيز در جهت اعتراض به روند موجود به كار مي رود. در اين مطلب مهمترين استعفاهاي صورت گرفته در نظام جمهوري اسلامي مورد بررسي قرار گرفته است.
استعفاي سيد محمد خاتمي
تيرماه ۱۳۷۱، سيد محمد خاتمي وزير وقت ارشاد استعفا كرد. اين استعفا پس از ده سال صدارت او بر وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامي در دولت هاي ميرحسين موسوي و اكبر هاشمي رفسنجاني روي داد.
در همان ايام برخي، استعفاي اين عضو مؤثر مجمع روحانيون مبارز را نشان دهنده كامل شدن حلقه انزواي سياسي جناح چپ مي دانستند. همين استعفا بود كه بعدها به عنوان پاشنه آشيل او در حضور مجدد جناح موسوم به چپ از سوي جناح رقيب مورد استفاده قرار گرفت. به گونه اي كه در هفته منتهي به دوم خرداد ۷۶، مرتضي نبوي مديرمسئول رسانه اي كه بيشترين انتقاد را متوجه خاتمي كرد، از اين نقطه ضعف استفاده نمود. وي در سرمقاله رسالت در ۲۳ارديبهشت۷۶ با اشاره به استعفاي خاتمي نوشت: «كسي كه در هيچ ميداني الا ميدان فرهنگ آن هم با كارنامه دو استعفا و نيز در ميدان سياست با يك قهر، حضور نيافته، فردا چگونه مي خواهد بار سنگين رياست يك دولت اسلامي و انقلابي را به منزل برساند؟»
منظور سيد مرتضي نبوي از دواستعفا، يكي استعفاي خاتمي از نمايندگي ولي فقيه در مؤسسه كيهان و ديگري استعفاي وي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود و منظور از قهر نيز اشاره به تشكلي است كه خاتمي نقش فعالي در تشكيل و تداوم فعاليت آن داشت. اشاره نبوي در واقع به عمل مجمع روحانيون در انتخابات مجلس پنجم بود كه مجمع به معرفي كانديدا در اين انتخابات نپرداخت كه در آن برهه، اين موضوع، «قهر سياسي» تلقي شد.
استعفاي خاتمي زماني انتشار يافت كه موج انتقادات از عملكرد او در وزارت ارشاد بالا گرفته بود و خاتمي در اعتراض به اين رونداستعفا داد و در واقع «استعفايي بر مبناي اعتراض» از سوي محمد خاتمي صورت گرفت. هم او در متن استعفايش مي نويسد: «حال كه مسئولان بزرگواري كه بيش از من بايد مدافع كليت نظام و اهداف والا و سياستهاي آن باشند ،تهديدهاي اخير را در ساحت انديشه و فرهنگ جدي نگرفته، يا به هر دليل و ملاحظه اي در برابر آن سكوت كردند و همين امر سبب تجري بيشتر كج انديشان و بد خواهان شده است؛ بهتر است سكانداري امر فرهنگ و هنر و اطلاع رساني در صحنه اجرا را نيز كساني به عهده بگيرند كه شخصيت و باورشان با آنچه در اين صحنه جاري است، ناسازگار نباشد» (اطلاعات ۲۷/۴/۷۱).
استعفاي بازرگان
نگاهي به تحولات تاريخ انقلاب اسلامي ايران،استعفا را محدود به دوران وزارت ارشاد خاتمي نمي نمايد، بلكه از همان اوايل پيروزي انقلاب، مردم ايران استعفاي دولتمردان خود را شاهد بودند كه مهمترين آن در اوان پيروزي، استعفاي رئيس دولت موقت- مرحوم مهندس مهدي بازرگان- بود. يك روز بعد از واقعه تسخير سفارت آمريكا (كه دانشجويان آنجا را لانه جاسوسي نام نهادند) اولين رئيس دولت جمهوري اسلامي ايران استعفا داد.
بازرگان نيز در فضايي دست به استعفا زد كه انتقادات از ناكارآمدي دولت وي بالا گرفته بود. بازرگان «اعتراض» به وضع موجود را دليل استعفاي خود ذكر مي كند و از مزاحمتها و انتقادهايي كه متوجه دولت موقت مي شود ،اظهار گلايه دارد. او در متن استعفاي خود كه در آبان ۱۳۵۸ منتشر شد:، مي نويسد: «نظر به اينكه دخالتها، مزاحمتها، مخالفت ها و اختلاف نظرها، انجام وظايف محوله و ادامه مسئوليت را براي همكاران اينجانب مدتي است غيرممكن ساخته است... استعفاي خود را تقديم مي دارد.»
درست است كه بازرگان استعفاي خود را «اعتراض» و «گلايه» ذكر كرده بود وليكن، اين پير عرصه سياست، هوشيارانه دريافته بود كه دولت وي، توانايي پاسخگويي به مطالبات مردم را ندارد. وي در مصاحبه اي مطبوعاتي- بعد ازاستعفا- زيركانه اين عدم توانايي را روشن مي سازد: «آنچه مردم انتظار داشتند، البته خيلي چيزها بوده، دو ماده اساسي اين بود كه آنچه آرزو، علاقه، درد، گرفتاري و كسري و كمبود دارند و ظلمهايي را كه در عمرشون و بلكه در اين دو هزاروپانصد سال شده، اين رو، اين دولت موقت، به قول ماها دولت انقلابي و دولت ملي بايد انجام بده و يك شبه ره صد ساله بپيمايد.»
از مهمترين منتقدان مهندس بازرگان ،حزب جمهوري اسلامي بود، حزبي كه براساس اصطلاحات فضاي كنوني جامعه سياسي ايران، نيروهاي اصولگرا را در درون خود، متشكل كرده بود. در سرمقاله ارگان اين حزب، دو روز بعد از استعفاي بازرگان آمده است: «بازرگان با همه صداقتش و پاكي اش، چهره اي است كه در بعد خاص ايدئولوژيك و تا حدودي مبارزات قبل از انقلاب مي توانست تأثيرانگيز باشد. ولي در پست صدارت و رهبري سياسي نتوانست آن چنان كه بايد كارايي لازم را از خود بروز دهد. اين، نه عيبي براي اوست و نه حسني و در عين حال بدين مفهوم نيز نيست كه او و كابينه اش در اين دوران حساس و مردافكن كاري نكرده باشند.»
روزنامه جمهوري اسلامي ادامه مي دهد: «بازرگان نمي توانست شرايط حساس دوران انقلاب را آن چنان كه هست، درك كند و نيز نمي توانست فرمول هاي سياسي حاكم بر جهان امروز را آن چنان كه هست بشناسد ولي در عين حال با ايمان شگفت به انقلاب و رهبري انقلاب كار كرده، زحمت كشيده و بار سنگين اين امانت خونين را تا اينجا كه هستيم ،بدوش كشيد.»
سرمقاله ارگان حزب جمهوري اسلامي، در پايان صراحت خود را فزوني بخشيده و دولتمردان دولت موقت را اين گونه خطاب مي كند: «دولت انقلاب نمي تواند به شيوه هاي غيرانقلابي متوسل شود، مردم اگر مي خواستند، قوانين دوران طاغوت پابر جا باشد كه انقلاب نمي كردند.» حزب جمهوري اسلامي در استيضاح مطبوعاتي خود از دولت موقت، عدم كارآمدي و ناتواني دولت را دليل استعفا مي داند، اما مهندس بازرگان، يك معناي ديگر از استعفا دارد و آن «اعتراض» است.
استعفاي ميرحسين موسوي
بعد از دوران مهندس بازرگان، مهمترين استعفاي قابل توجه، استعفاي ميرحسين موسوي بود كه نظر بسياري را به خود جلب كرد. او نيز معترض بود و به عدم تمايل مجلس به برخي وزراي مورد نظرش و انتقاداتي كه از او مي شد، «اعتراض» داشت. اما اين «استعفا» يا «اعتراض» با واكنش تند رهبر فقيد انقلاب اسلامي مردم ايران مواجه شد، به گونه اي كه امام خميني(ره) در واكنش به اين استعفا، خطاب به مهندس موسوي مي نويسد: «نامه استعفاي شما باعث تعجب شد. حق اين بود كه اگر تصميم به اين كار داشتيد، لااقل من و يا مسئولين بالاي نظام را در جريان مي گذاشتيد. در زماني كه مردم حزب الله براي ياري اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه مي برند چه وقت گله و استعفا است.»
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در ادامه مي نويسد: «در صورتي كه نسبت به بعضي از وزرا به توافق نمي رسيد، چون گذشته عمل مي شود، اين حق قانوني مجلس است كه به هر وزيري كه مايل بود رأي بدهد.»
امام خميني(ره) كه از يك طرف مطالبات مردم و استعفاي آقاي نخست وزير و از طرف ديگر فضاي جنگ تحميلي را مي ديد، كلام خود را شدت مي بخشند و خاطر نشان مي سازند: «همه بايد به خدا پناه ببريم؛ و در مواقع عصبانيت دست به كارهايي نزنيم كه دشمنان از آن سوءاستفاده كنند. مردم ما از اين گونه مسائل در طول انقلاب زياد ديده اند. اين حركات هيچ تأثيري در خطوط اصيل و اساسي انقلاب اسلامي ايران نخواهد داشت. از آنجا كه من به شما علاقه مندم، ان شاءالله عندالملاقات مسائلي است كه گوشزد مي نمايم.»
منتقدين دولت موسوي، نخست وزير وقت جمهوري اسلامي، با توجه به فراز پاياني پاسخ آيت الله امام خميني(ره)، بنيانگزار جمهوري اسلامي مي گويند كه امام خميني(ره)، در جلسات بعد از استعفا، انتقادهايي از دولت آقاي موسوي را به وي متذكر و گوشزد كرده است. منتقدين دليل عدم انتشار مباحث اين جلسات در آن زمان و يا ذكر اين موارد در نامه را وجود فضاي بحراني جنگ ايران و عراق ذكر مي كنند.
معناي استعفا
به راستي معناي استعفا چيست كه دولتمردان جمهوري اسلامي آن را «اعتراض» و «منتقدين» آن را «ناكارآمدي» مستعفي ها ذكر مي كنند.
علي اكبر دهخدا كه نقش او در تاريخ مبارزات سياسي مردم ايران عليه استبداد، قابل توجه است، فرهنگ لغاتي جمع آوري كرده كه اساتيد و متخصصين ادبيات ايران، اين فرهنگ را مرجعي معتبر ذكر مي نمايند. دهخدا در اين فرهنگ لغت در مقابل كلمه «استعفا» آورده است: «از گناه در گذشتن خواستن؛ طلب آمرزش كردن؛ عفو خواستن؛ خطا از كسي معاف كشيدن.»
ديگر فرهنگ لغت اديبان ايراني، فرهنگ لغتي است با عنوان «فرهنگ عميد» كه توسط «حسن عميد» جمع آوري شده است. اين فرهنگنامه نيز معاني همچون دهخدا، براي استعفا ذكر كرده است. وي در مقابل اين كلمه آورده است: «طلب عفو كردن؛ عفو خواستن»
بنابر اين بر اساس نظر لغت شناسان ايراني، استعفا نوعي عذرخواهي و طلب عفو كردن از كساني است كه مسئوليتي را به آن فرد واگذار كرده اند. در واقع افراد، وقتي قصور و اشتباهي داشته باشند و يا در معناي كلان «ناكارآمدي» داشته باشند، طلب عفو و عذر دارند. در دنيا، مخصوصاً كشورهاي صنعتي و پيشرفته، مسئولان دولت، در مقابل قصور و ناكارآمدي خود يا زيردستان، از مردم طلب عفو كرده و در واقع استعفا مي دهند. اما در جمهوري اسلامي و تاريخ معاصر ايران معناي ديگري از استعفا مراد شده است و شايد بحث قرائت هاي مختلف به معناي استعفا نيز سرايت كرده است و از آن «اعتراض» مراد مي شود.
و اكنون
مصطفي معين وزير علوم و فناوري دولت دوم خرداد نيز در «اعتراض» به عملكرد شوراي نگهبان در سال ۸۲ استعفا كرد.
در آستانه انتخابات هفتم مجلس جمهوري اسلامي، عده اي از مديران، استانداران و اكنون نمايندگان مجلس در «اعتراض» به روند حاكم بر انتخابات استعفا دادند.
ياس نو ارگان غير رسمي جبهه مشاركت- مهمترين گروه جبهه دوم خرداد- در دوم بهمن ۱۳۸۲، استعفاي وزرا و دولتمردان را «اعتراض» دانسته و اين گونه تيتر خود را برگزيده بود: «در اعتراض به فقدان شرايط برگزاري انتخابات آزاد و سالم به رئيس جمهوري ارائه شد؛ استعفاي وزيران و معاونين وزير.»
دو روز بعد، اما روزنامه منتقدين دولت- روزنامه رسالت- استعفاها را نه اعتراض ،بلكه دليلي براي «فرار از پاسخگويي» و «ناكارآمدي» ذكر مي كند، اين روزنامه مي نويسد: «اسامي وزراء و معاونيني كه از آنها به عنوان مستعفي نام برده شده، افرادي هستند كه هر روز در حوزه كاري آنها مردم با مشكلات فراواني، دست به گريبان هستند و يا به واسطه مسئوليت آنها كشورمان هر روز با تنشي روبه رو است كه بقيه مديران كارآمد را مشغول و درگير اين بازيها و تنش ها مي گرداند. لذا استعفاي اين افراد بارقه اميدي ايجاد كرده است كه دولت محترم از افراد ناكارآمد پالايش شود.»
به هر حال استعفاي وزرا، استانداران و دولتمردان با مخالفت خاتمي روبه رو شد.اما اين روزها كلمه «استعفا»، با «مجلس ششم» گره خورده است. روز ۱۱ بهمن ۱۳۸۲، يكصدوسي نماينده مجلس، با پوشه هاي زردرنگ وارد صحن علني شدند. پس از نطق مهدي كروبي، نمايندگان با هماهنگي كم نظيري، به يك باره در مقابل هيأت رئيسه تجمع كردند. احمد شيرزاد به نمايندگي از جمع، متن چند خطي استعفا را قرائت نمود. در همين دو - سه خط، چند بار كلمه اعتراض تكرار شده بود.
دقايقي پس از اتمام جلسه علني يكشنبه ۱۱ بهمن، كروبي در جمع خبرنگاران از عدم طرح جمعي استعفاها در جلسات مجلس خبر داد. او دليل اين ممانعت را آيين نامه داخلي مجلس دانست.
هر چند سران جريان استعفا، اين منع قانوني را پيش بيني مي كردند، اما اصرار آنان فاطمه حقيقت جو، نماينده جوان تهران را در روز ۴ اسفند ۸۲ در جايگاه استعفا قرار داد. فاطمه حقيقت جو در نطق استعفايش مجلس هفتم را فرمايشي خواند. او گفت: «در اعتراض به عملكرد شوراي نگهبان به عنوان نماينده نظام سياسي جمهوري اسلامي، استعفا داده است.» پس از نطق حقيقت جو، كروبي، دستور مقام معظم رهبري در عفو او را يادآوري كرد. به هرحال استعفاي حقيقت جو پذيرفته شد و او صحن پارلمان را ترك گفت.
چند روز بعد روزنامه ها، از خروج فاطمه حقيقت جو از كشور خبر دادند، اما او قاطعانه اين خبر را تكذيب كرد، هر چند در تعطيلات نوروزي او به دليل ممنوع الخروج بودن از سفر به انگلستان بازماند. محمود يگانلي، ديگر عضو فراكسيون مشاركت بود كه استعفايش در جلسه علني طرح شد. نمايندگان به استعفاي او نيز رأي مثبت دادند.
استعفاي محسن آرمين و بهزاد نبوي، دو عضو شاخص سازمان مجاهدين انقلاب، نيز در جلسه علني مورد بررسي قرار گرفت. اين دو استعفايشان را نشانه خروج از حاكميت ندانستند و آن را اعتراض به نمايش انتخابات غيرآزاد و غيرعادلانه و غيررقابتي ناميدند.
محسن آرمين در بند آخر نطق استعفايش گفت: «در اعتراض به روند انحرافي موجود و به انگيزه مقابله با آن ،استعفاي خود را تقديم مجلس مي كنم.» بهزاد نبوي نيز استعفايش را گامي در راه اعتراض به تضييع حقوق ملت برشمرد.
اساساً، نمايندگان مستعفي مجلس، در نطق هايشان اذعان داشتند كه اكنون حضور در مجلس كارآمد نيست و عدم حضور هم كاراتر و هم نشانه اعتراض است.
به راستي كدام معنا از استعفا درست است؟