برگزاري مسابقه دوي همگاني ورزش بانوان
آنهايي كه به خط پايان نمي انديشند
خانم هاي چاق با كفش هاي پاشنه بلند و نوك تيز براي كسب مقام اول در دوندگي رقابت كردند
|
|
سعيده امين
۵سال است كه هر روز صبح براي پياده روي به پارك لاله مي آيم. اول فقط ۴ خانم بوديم كه يك خانم از سالن حجاب به ما حركات نرمشي ياد داد. حالا فقط در اكيپ خودمان ۵۰ نفر هستيم كه هر روز صبح براي ورزش و ديدن يكديگر لحظه شماري مي كنيم
از اولش هم همه چيز به شوخي برگزار شد. وقتي گروهي اززنان ريز و درشت از تمام رده هاي سني مثلا در نقطه شروع مسابقه دو همگاني در پارك لاله به خط شده بودند تا اهميت ورزش بانوان كشور را به تمام كساني كه اين ورزش را باور نمي كردند يادآوري كنند، وقتي كه خانم كهن داور مسابقه در ميان تكه پراني هاي بامزه اش به جاي دميدن بر سوت مسابقه درون يك بلندگوي خش خشي فرياد مي زند. معلوم بود كه همه چيز به شوخي برگزار مي شود.
مسابقه بدون قانون
سابقه دو همگاني بانوان با پيش خبرهايي پرطمطراق از سوي اداره ورزش بانوان كشور با ۴۵ دقيقه تاخير در ساعت ۹ صبح در پارك لاله با حضور اوليه ۱۰۰ خانم دونده برگزار شد. در طول مسير به اصطلاح ۱۴۰۰ متري بر تعداد دوندگان اضافه شده و در نهايت تعداد شركت كنندگان به چيزي حدود ۲۵۰ الي ۳۰۰ نفر رسيد. چند مامور نيروي انتظامي در مسير با بي سيم اوضاع را تحت كنترل گرفته بودند. پارك در امنيت كامل بود و هيچ مشكلي به وجود نيامد.
ويژگي هايي كه اين مسابقه را از مسابقات نظير خود سوا مي كرد عدم اعمال مقررات يك مسابقه دو واقعي بود. نه آغاز و نه پايان مسابقه، نه رده سني شركت كنندگان و نه اهداي جوايز، هيچكدام بر معيارهاي مرسوم مسابقات دو همگاني منطبق نبود، هر چند شادابي ويژه اي بر روح اين مسابقه حكم فرما بود .
پاشنه بلند نوك باريك
حدود ۱۰۰ زن از سنين مختلف با نصب يك شماره پارچه اي به سينه، روياي رسيدن به خط پايان و دريافت جايزه نفيس را در سر مي پروراندند. پيرزن ها اميدوارتر به نظر مي رسيدند. خط شروع به قدري پرازدحام بود كه اگر شركت كننده اي يك لحظه غفلت مي كرد و يا سوداي برداشتن يك سكه از روي زمين را از سر مي گذراند، قطعا زير دست و قرار مي گرفت. جوان ترها جلوي خط بودند و مسن ترها عقب تر. اغلب شركت كنندگان تناسب اندام چندان نداشتند و بيشتر چاق به نظر مي رسيدند. به جز چند نفر كه كفش ورزشي به پا داشتند، سايرين يا كفش پاشنه بلند و يا كفش هاي اسپرت معمولي پوشيده بودند. هنگام شروع مسابقه صداي تق تق كفش ها يك لحظه در فضاي پارك طنين انداخت. البته چيزي ديگر غير از صداي پاشنه كفش ها بلند شد و آن صداي شليك خنده مردان و زنان تماشاگر بود.
آنها خط پايان را نمي ديدند
جوان ترها با تمام وجود مي دويدند. صداي خانم كهن از بلندگو به گوش رسيد كه فرياد مي زد: «خانما ندويد، آرام بدويد و الا نفس كم مياريد. خانم مواظب باش، آقا برو كنار. از كنار جدول برو كنار.» داوران مسابقه با يك جليقه سفيد از ساير شركت كنندگان قابل تميز بودند. به سمت يكي از داوراني كه با شلوار جين و كفش پاشنه بلند نوك باريك كاملا خونسرد طول مسير را طي مي كرد رفتم از او سوالاتي در رابطه با مسابقه پرسيدم كه مرا به سمت خانم كهن كه چندان هم شبيه ورزشكاران و يا حداقل ورزش دوستان نبود هدايت كرد. خانم كهن بلندگو به دست پا به پاي شركت كنندگان مي دويد.
چند بانوي مسن كه تقريبا از ساير دوندگان جدا شده بودند و كاملا قدم زنان به سمت خط پايان حركت مي كردند، براي هم در ظروف يكبار مصرف چاي و يا آب مي ريختند، شوخي مي كردند و يكديگر را تشويق به دويدن مي كردند. «مسابقه خوبي است به خصوص براي جوان ترها كه پاي دويدن دارند.» او يكي از دوندگان بود كه نزديك به ۶۰ سال سن داشت علي رغم چين و چروك صورتش كه سن واقعي اش را لو مي داد اندام تنومند و راست قامتي داشت. بدون نفس زدن با آهنگي سريع راه مي رفت. او به مسابقه فكر نمي كرد براي او سلامتي از همه چيز مهم تر بود.
« ۵سال است كه هر روز صبح براي پياده روي به پارك لاله مي آيم. اول فقط ۴ خانم بوديم كه يك خانم از سالن حجاب به ما حركات نرمشي ياد داد. حالا فقط در اكيپ خودمان ۵۰ نفر هستيم كه هر روز صبح براي ورزش و ديدن يكديگر لحظه شماري مي كنيم.»
او و دوستانش خيلي از دوندگان عقب افتاده اند. بانوي پير ديگري او را به كمي استراحت كنار جدول دعوت مي كند.
«ما هر چهارشنبه اينجا جمع مي شويم و به اتفاق به سمت كوه هاي دركه راه مي افتيم، از كوه بالا مي رويم و در راه بازگشت صبحانه اي را كه در منزل درست كرديم را با هم ميل مي كنيم.» جمعه ها از شهرداري نيز يك بانو با آنها حركات نرمشي كار مي كند. همه راضي هستند آنها حتي از جوانترها هم خوشحال ترند. آنها به خط پايان نمي انديشند.
توزيع شماره از نوع جديد
خانم كاشي يك خانم چاق كوتاه قد است كه اصلا شبيه ورزشكاران نيست. يك نايلون سفيد به دست دارد كه در آن تا عدد۵۰۰ شماره هاي پارچه اي ريخته شده است. طي مسير همانطور كه تند تند حركت مي كند شماره هاي پارچه اي را ميان افراد تقسيم مي كند بدون توجه به اينكه كداميك از آنها از خط شروع مسابقه را آغاز كرده اند. بدون هيچ ترتيبي شماره ها را ميان حتي كساني كه خارج از مسير قرار دارند پخش مي كند.
يكي از داوران به وي اعتراض كرده و مي گويد: «اي واي خانم كاشي نبايد اين شماره ها را اينجا پخش كني. مي پرسي چرا؟ چرا ندارد خب آنهايي كه مسابقه را از اول شروع كرده اند حق شان ضايع مي شود.»
خانم كاشي كه سادگي معصومانه اي صورتش را پوشانده مي گويد: «مي خوام چيكار، نگهدارم اين همه شماره را. خب مي دهم شايد اسم يكي از اين بنده خداها در قرعه كشي درآمد.» او يكي از شماره ها را به همان داور داد تا شايد شانس آورده و در قرعه كشي پايان مسابقه برنده باشد. درست وسط مسير مسابقه، خانم سليمي معاون رئيس اداره ورزش بانوان كشور در حال مصاحبه با دوربين هاي صداوسيما بود. دوندگان به ايشان نزديك شده و از كنار آنها گذشتند. آن آخرين نظم كم محسوسي كه بر مسابقه حكم فرما بود نيز به هم ريخت.
خط پايان نزديك و نزديك تر شد و در نهايت معلوم نشد كه در واقع چه كسي اولين نفر بود كه از خط گذشت. خانم كهن مقابل شركت كنندگان ايستاد و با انجام يكسري حركات ورزشي مسابقه را بامزه تر كرد. يكي از دوندگان در حالي كه به شدت به اين وضعيت مي خنديد، گفت: «اينجا مسابقه است يا باشگاه نرمش و كشش بدن.»
ناگهان دوربين هاي واحد مركزي خبر با مجري برنامه كه باز هم شبيه ورزشكاران نبود به وسط معركه پريده و از شركت كنندگان خواستند تا براي گرفتن نمايي تازه مجددا به صورت نمايشي يك مسير كوتاه را بدوند. اين بار براي خاطر دوربين هاي صداوسيما هم كه شده شركت كنندگان با نظم بسيار بهتري به خط ايستادند و با فرياد خانم كهن به سمت خط پايان خيالي دويدند منتها اينبار خلاف جهت قبل.
در آخر حتي معلوم نشد كه خط پايان كجاست؟
جوايز در ترافيك
نيم ساعت از پايان مسابقه گذشته بود كه هنوز برندگان مشخص نشدند. خانم سليمي به شدت سرگرم مصاحبه با واحدمركزي خبر و باشگاه خبرنگاران جوان بود. خانم كهن سريعا خودش را به مصاحبه رساند و گفت: «خانم سليمي پس چرا قرعه كشي نمي كنيم.» خانم سليمي گفت: «اتومبيل حامل جوايز در ترافيك جنوب شهر گير كرده است و بايد صبر كنيم تا آنها بيايند.»
شركت كنندگان خسته و عصباني منتظر انتخاب برنده مسابقه دو از طريق قرعه كشي بودند كه البته گاهي هم باعث خنده آنها مي شد.
بالاخره قرعه كشي شروع شد. بالاي يك نيمكت چوبي كنار پارك يك سبد آبي رنگ پر از كاغذهاي شماره گذاري شده به چشم مي خورد.
خانم سليمي چندي بعد از شروع قرعه كشي از مصاحبه فارغ شد و بعد با برداشتن يك كاغذ از درون سبد آن را به يك داور مي داد. اولين شماره با صدايي رسا از گلوي داور خوانده شد« ۳۹۴ »سه بار تكرار شد اما از كسي صدايي بلند نشد. دومين شماره«۱۸۸» باز هم ندا از صداي كسي درنيامد، سومين شماره هم از سبد بيرون آمد«۲۷۶ » باز هم صدايي به گوش نرسيد جز خنده هاي ريز برخي از تماشاگران.
و سرانجام طلسم شكسته شد «۱۷۱» بله يك بانويي كه باز هم اصلا شبيه ورزشكاران نبود از جمعيت بيرون آمد و به دعوت داور بر روي نيمكت نشست. آنقدر شماره خوانده شد كه ۲۰ نفر از آنها انتخاب شدند و به عنوان برنده، جوايزي كه قوطي آن شبيه قوطي پيتزا بود به آنان اهدا شد.
ناديا مصلي نژاد يكي از شركت كنندگان مسابقه از بي نظمي حاكم بر مسابقه گلايه كرده مي گويد: «قاعدتا بايد سه نفر اول برنده اعلام مي شدند نه اينكه از ميان شماره قرعه كشي شود.»
به گفته وي برخي از شماره ها اصلا بين شركت كنندگان توزيع نشد و در داخل نايلون خانم كاشي قرار داشت.
وي كه دختري ۲۱ ساله مي نمود در مورد حق كشي نسبت به مسن ترها مي گويد: «آنها توان مسابقه با جوان ها را ندارند بايد براي آنها طور ديگري برگزار شود.»
ورزشكاران اعزامي از جنوب غرب تهران با اتوبوس به پارك لاله آمده و از مقابل اتوبوس تا خط پايان مسابقه دادند درست يك ساعت بعد از اتمام دوي همگاني.
خانم سليمي رئيس اداره ورزش بانوان استان تهران در مورد موانع برگزاري اين مسابقه مي گويد: «ما خيلي به اين در و آن در زديم تا اين مسابقه برگزار شود. با نيروي انتظامي و سازمان تربيت بدني مدام هماهنگي مي كرديم. مدير پارك دايم اظهار ناراحتي مي كرد مي گفت چرا خانم ها تجمع مي كنند، چرا تردد مي كنند كه مجبور شديم كلي صحبت كنيم تا ايشان راضي شود.»
به گفته وي نيروي انتظامي با اعزام نيروي امنيتي از بانوان حمايت كرد و برخي از افرادي كه خود در پارك حضور داشتند به ما كمك كردند تا راه براي برگزاري مسابقه هموارتر باشد.
وي از برنامه هاي كوهنوردي، دوي همگاني، سواركاري و دوچرخه سواري در روزهاي آينده خبر داد.
|