سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۸۹
شخصيت سوداگر
007422.jpg
هر ساله با فرارسيدن سال نو و افزايش قيمت بنزين توسط دولت، برخي از هموطنان اقدام به افزايش خودسرانه قيمت برخي از كالاها مي كنند و پيش بيني مي شود كه اين فرايند تا چند سال آينده به صورت يك الگو درآيد. اما چرا برخي از مردم كه دستي در كار توليد، خريد و فروش كالا و محصولات خدماتي، غذايي و... در بازار دارند به صورت خودسر با افزايش قيمت بنزين كه اصلاً نيز ربطي به قيمت بسياري از كالاها ندارد، اقدام به افزايش قيمت كالاها مي كنند؟
پاسخ اين پرسش جدا از مشكلات اقتصاد ي كشور از ديدگاه روانشناسي شخصيت قابل بررسي مي باشد. در واقع مي توان گفت افزايش قيمت بنزين بهانه اي براي نمود بيشتر گرايش هاي غيرخلاق و بيمارگونه شخصيت برخي ازهموطنان مان است.
اريك فروم يكي از نظريه پردازان روانشناسي شخصيت در بحث طبقه بندي تيپ هاي شخصيتي، به دو گرايش غيرخلاق و خلاق اشاره مي كند. گرايش ها يا تيپ هاي غيرخلاق، شيوه هاي ناسالم ارتباط با دنيا هستند كه شامل تيپ هاي شخصيتي گيرنده، بهره كش، محتكر بازاري، مرده گرا و مال پرست مي باشد. اما تيپ يا گرايش خلاق، حالت ايده آل رشد انسان است كه شامل تيپ زنده گرا و هستي گرا مي باشد.
افراد داراي تيپ گيرنده، انتظار دارند هر چيزي مي خواهند، مثلاًًً عشق، دانش يا لذت، را از منابع بيروني و معمولاً از شخص ديگر به دست آورند. افراد اين تيپ در روابط خود با ديگران گيرنده هستند، به جاي اين كه دوست بدارند محتاج آنند كه دوست شان بدارند، به جاي اينكه چيزي را به وجود آورند آن را مي گيرند.
در تيپ بهره كش، نيز شخص براي چيزي كه مي خواهد به سوي ديگران گرايش دارد. ولي افراد اين تيپ به جاي اينكه انتظار گرفتن از ديگران داشته باشند، با زور يا مكر و حيله آنها را مي گيرند. اگر چيزي به آنها داده شود آن را بي ارزش مي دانند. آنها فقط آنچه را كه براي ديگران با ارزش است و به آنها تعلق دارد مي خواهند، چه همسر باشد چه يك شيء يا عقيده. براي اين تيپ اشخاص، آنچه دزديده يا تصرف شود، از آنچه آزادانه داده مي شود با ارزش تر است. نمونه بارز تيپ بهره كش، مافياي تحصيلي هستند كه با برگزاري انواع و اقسام كلاسهاي آموزشي سرمايه هاي كلاني را به دست مي آورند، اين گروه با استفاده از جو گل آلود اقتصاد كشور و آگاهي از بيكاري جوانان تحصيل كرده، اقدام به استثمار اين افراد مي كنند. آنها با بهره گيري از جوانان تحصيل كرده دانشگاهي و پرداخت حق الزحمه اي ناچيز، روزي ۷ يا ۸ ساعت از آنها كار كشيده و بدون هيچ گونه كار تخصصي به سرمايه هاي هنگفت دست پيدا مي كنند.
تيپ مرده گرا، مجذوب مرگ، جنازه ها و ويراني است. اين گونه افراد هنگام صحبت از بيماري، مرگ و مراسم كفن و دفن به نظر شادتر مي آيند. آنها در گذشته زندگي مي كنند و به سردي و گوشه گيري تمايل دارند. چنين تيپي از زندگي، انسان، طبيعت، انديشه ها و خلاصه از هر چيز زنده روي گردان است.
در تيپ مال پرست، تعريف و معني زندگي شخصي در دارايي، يعني چيزهايي كه او مالك آنهاست، قرار دارد. اين وضع نه تنها ثروت مادي مثل اتومبيل، پوشاك، خاك يا جواهرات، بلكه همچنين مردم و حتي چيزهاي معنوي مثل عقايد را در بر مي گيرد. افراد اين تيپ به دنيا و به خودشان مي گويند، من با آنچه دارم و با آنچه تصرف مي كنم برابر هستم... اموال من، خودم و هويتم را تشكيل مي دهد. آنها ارزش خود را بر حسب دارايي شان توصيف مي كنند. شديداً رقابت طلب هستند و براي جلو افتادن از دوستان و آشنايان تلاش هاي بي وقفه اي مي كنند و در اين فرايندنسبت به ديگران بيگانه وبا آنها متخاصم مي شوند.
ديدگاه اين افراد امروزه در جامعه رواج خوبي دارد و باعث بي ارزش شدن انسان شده است. انساني كه احساس مي كند صاحب تمدن شده است و به انساني متمدن تبديل شده، بعد از حدود ۲۰ يا حتي ۳۰ سال كار و فعاليت نمي تواند يك خانه ۴۰ يا ۵۰ متري براي خود اختيار كند. در حالي كه انسان ابتدايي در عرض يك روز مي توانست صاحب خانه شده و مايحتاج خود را تأمين نمايد اما اين انسان حال چنان ارزش خود را پايين آورده، كه ارزش مادي خود(ديه) را ۲۲ ميليون تعيين كرده در حالي كه قيمت يك ماشين نه چندان مدل بالاي ساخته او ۳۵ تا ۴۰ ميليون است.
در تيپ محتكر، شخص امنيت خود را از آنچه احتكار يا پس انداز مي كند به دست مي آورد. اين رفتار خست آميز نه تنها در مورد پول و ثروت هاي مادي، بلكه همچنين در مورد عواطف و افكار هم صدق مي كند. اين افراد ديوارهايي به دور خود مي كشند و با آنچه روي هم انباشته كرده اند روزگار مي گذرانند. ويژگي مهم آنها نظم وسواسي درباره دارايي، افكار و رفتارشان است.
تيپ سوداگر، پديده قرن بيستم است كه به جوامع سرمايه داري، مخصوصاً ايالات متحده آمريكا مربوط مي شود. در فرهنگ سوداگري كه مبتني بر كالاست، موفقيت يا شكست فرد بستگي به اين دارد كه تا چه اندازه اي كالاي خود را خوب بفروشد. مجموعه ارزش ها براي شخصيت ها و كالاها يكي است. شخصيت فرد صرفاً به كالايي براي فروش تبديل شده است. بنابراين ويژگي ها، مهارت ها، دانش يا صداقت شخصي ما نيست كه ارزش دارد، بلكه مهم اين است كه ما چقدر كالاي خوب و زيبايي هستيم. ويژگي هاي سطحي، مانند لبخند زدن، خوشايند و موافق بودن، خنديدن به جوك هاي رئيس، از ويژگيها و توانايي هاي دروني مهمتر مي شوند.
اما پس از اين مقدمه، بايد گفته شود كه در چند دهه اخير شاهد شيوع رو به افزايش برخي از تيپ هاي غير خلاق و بيمارگونه به خصوص تيپ هاي شخصيت محتكر، سوداگري، مال پرست و مرده گرا هستيم.
اوج رشد شخصيت محتكر را مي توان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و در هنگام جنگ تحميلي ببينيم. زماني كه كشور ما به دلايل سياسي دچار تحريم اقتصادي و سيستم كوپني توزيع اقلام اقتصادي مورد نياز بود، احتكار و انبار نمودن كالاهاي مورد نياز مردم، هنگامي كه بخش اعظم جوانان اين خطه درگير جنگ تحميلي بودند، باعث رشد و پيشرفت اقتصادي افرادي شد كه دستي در احتكار و سيستم كوپني داشتند. اينان همان افرادي هستند كه قبل از اين وضعيت، موقعيت اقتصادي مناسبي نداشتند. اگرچه بعد از جنگ تحميلي و لغو برخي از تحريم ها، اين نوع شخصيت رو به كاهش رفت اما اين تيپ شخصيتي همچنان در برخي از مردم كشور وجود دارد، به عنوان مثال مي توان به ثبت نام گسترده تلفن همراه توسط برخي از مردم اشاره كرد، در حالي كه اكثريت آنها داراي حداقل يك خط تلفن همراه هستند.
اما بعد از جنگ تحميلي و لغو برخي از تحريم هاي اقتصادي شاهد رشد گونه اي ديگر از تيپ هاي شخصيتي غير خلاق در برخي از مردم كشورمان به نام شخصيت سوداگري و مال پرست بوديم. در چند سال اخير اين نوع تيپ شخصيتي منجر به تحليل و از بين رفتن از ارزشهاي اخلاقي و معنوي در بخشي از مردم كشورمان شده است. امروزه در برخي از موقعيت ها آنچه تعيين كننده شأن، منزلت و پايگاه اجتماعي و ارزشي افراد است، پول، ثروت، دارايي، ماشين، تلفن همراه و... مي باشد نه ارزشهاي اخلاقي و معنوي. در چند سال اخير رشد اين نوع تيپ شخصيتي در روابط بين فردي و عاطفي ما ايرانيان تأثيرات نامطلوبي داشته است، به طوري كه با انسانها نيز به صورت كالا برخورد مي شود. اين نوع شخصيت در برخورد با انسان هاي بيمار، ناتوان و بينوا خود را به نوعي نشان مي دهد. در امر ازدواج دخالت مي كنند، گويي كه انسان ها عزيزان خود را با تعيين جهيزيه و مهريه هاي زياد به مصداق كالاي گرانبهايي در معرض فروش قرار مي دهند.
رشد اين نوع تيپ شخصيتي باعث شده است بسياري از چيزهايي كه در چند دهه گذشته بخشي از ارزشهاي خوب ما ايرانيان بوده مثل كسب علم و دانش و فضايل اخلاقي تبديل به ضد ارزش شود و كسب پول، ثروت، املاك، دارايي و... جزء ارزش  هاي مثبت شوند. اين تيپ شخصيتي باعث شده است كه بذل محبت  و نيكي نيز گونه اي سرمايه گذاري مالي تلقي شود. يعني زماني به ديگران احسان و خوبي مي شود كه داراي بازدهي اقتصادي و مالي باشد در غير اين صورت از ارائه آن خودداري خواهدشدٍ، حتي در روابط زناشويي و خانوادگي. افزايش طلاق، بيماري هاي رواني مثل افسردگي، پوچي، بي هدفي، بي معنايي، بي اعتمادي، نابرابري هاي اقتصادي و اجتماعي و... از عوارض نامطلوب همين نوع تيپ شخصيتي هستند.
از طرف ديگر، روند روبه رشد اين نوع شخصيت منجر به بي خبري و فراموشي ما انسانها از يكديگر و باعث شكل گيري شخصيت مرده گرا در برخي از مردم كشور ما شده است. از آنجايي كه در طول زندگي با انسان ها به صورت اقتصادي و كالا برخورد مي كنيم پس از مرگ عزيزمان دچار احساس گناه موقت شده و براي جبران اين احساس به شخصيت مرده گرا رو مي آوريم. برگزاري مراسم هاي آنچناني سوگواري و عزا نمونه واضح اين نوع شخصيت است هر چند كه اين مراسم ها زودگذر هستند و پس از مدتي دوباره به شخصيت بازاري و مال پرست باز مي گرديم و روز از نو روزي از نو.
در پايان مي توان گفت كه با گسترش و رواج تيپ هاي غير خلاق، انسان امروزي كارش به جايي كشيده شده است كه از انسانهاي ديگر فراري شده و به دامن حيوانات پناه برده است، احساس مي كند تنها حيوانات هستند كه او را مي فهمند و به او كلك نمي زنند، در اين ميان به ياد جمله معروف هابس مي افتيم كه معتقد بود «انسان گرگ انسان است». رواج و گسترش اين گونه تيپ هاي شخصيتي است كه باعث شده، انسان از انسانيت خود نزول كند، معنويات را فراموش و به كالاي تجاري تبديل شود كه قابل خريد و فروش است. اين انسان به جاي اينكه تمدن را براي آسايش خود به كار گيرد خود بنده تمدن شده است. در واقع اين انسان خود را فراموش كرده و در دامي ساخته خودش گرفتار آمده است، تنها راه نجات انسان از اين معضل، بازگشت به خود، توجه به معنويات و درك هدف از خلقت خداوند مي باشد. پس بياييد بيشتر به خود بنگريم و بيشتر به فكر شناخت خود باشيم تا به فكر تمدن.
قباد بهامين - امير محسن راه نجات
منبع:
- سيد محمدي، يحيي(مترجم) (۱۳۸۱)،روانشناسي شخصيت، نوشته«دوان شولتز» و «سيدني الن شولتز». تهران: نشر ويرايش.

سايه روشن زندگي
پسورد نشانه شخصيت افراد
تحقيقات جديد نشان مي دهد كلمات و حروفي كه افراد به عنوان كلمه عبور و اسم رمز (يوزرنيم و پسوورد) براي كاربردهايي نظير ورود به صندوق پست الكترونيكي شخصي (ايميل) برمي گزينند، بيانگر نوع شخصيت آنها است.
به گزارش سايت اينترنتي «ياهو هلث»، محققان دانشگاه «سيتي»در شهر لندن با بررسي اسم رمز انتخابي ۱۲۰۰ داوطلب، افراد را در زمينه انتخاب اسم رمز به چهار گروه تقسيم كردند.
گروه اول كه داراي بيشترين فراواني نيز هست، به افرادي تعلق دارد كه كلمات عبوري مرتبط با مسايل شخصي و خانوادگي را انتخاب مي كنند.
به عبارت ديگر نيمي از افراد نام خود، فرزند، همسر و يا حيوان خانگي خود و يا تاريخ تولد خود يا نزديكان را به عنوان كلمه عبور برمي گزينند.
اين قبيل افراد معمولا كاربر دايمي رايانه ها نيستند و گاه و بي گاه از رايانه استفاده مي كنند و در عوض، ارتباطات خانوادگي و عاطفي قوي دارند.
به گفته محققان، اين دسته از افراد كلمات عبوري را انتخاب مي كنند كه نمادي براي يك شخص يا واقعه با ارزش عاطفي زياد باشد.
دسته دوم از افراد كه يك سوم از كل داوطلبان شركت كننده در مطالعه اخير را نيز شامل مي شود،  افرادي هستند كه نام شخصيت هاي مطرح مورد علاقه خود مثلا نام يك ورزشكار، هنرپيشه، خواننده و يا شخصيت افسانه اي مورد علاقه خود را به عنوان كلمه عبور انتخاب مي كنند.
اين قبيل افراد معمولا جوان بوده و دوست دارند زندگي خود را با شيوه زندگي شخصيت موردعلاقه شان هماهنگ كنند.
دسته سوم، كه اغلب مذكر بوده و ۱۱ درصد از كل داوطلبان را تشكيل مي دهند، افرادي هستند كه واژگان مربوط به جنس مخالف خود از قبيل «دوست داشتني» و يا «الهه زيبايي» را برمي گزينند.
در نهايت، دسته چهارم كه شامل ۱۰ درصد از داوطلبان مي شود، افرادي هستند كه از كلمات عبور مرموز و غيرقابل حدس زدن استفاده مي كنند. اين قبيل افراد تركيباتي از حروف و اعداد نامربوط را به عنوان اسم رمز برمي گزينند.
به گفته كارشناسان،  اين افراد معمولا محتاط هستند و در زندگي تصميمات بي خطر را به تصميمات جالب ترجيح مي دهند.
دانشمندان دانشگاه «سيتي» در انگلستان عقيده دارند انسان چيزي را به عنوان كلمه عبور برمي گزيند كه همواره در ذهنش باشد و براي به يادآوردن آن،  نيازي به هوشياري كامل و حضور ذهن نداشته باشد.
اين بدان معناست كه ما در هنگام انتخاب كلمه عبور، به طور ناخودآگاه چيزي را انتخاب مي كنيم كه ذهنمان با آن درگير باشد و از اين رو مي توان باتوجه به كلمات عبور انتخابي افراد، به برخي خصوصيات روانشناسي آنها پي برد.

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |