سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۸۹
گفت وگو با دكتر سيد رحيم صفوي فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
درس بزرگ
پيمان سليماني
007416.jpg

سوم خرداد سال ۶۰، نه يك روز كه خود به تنهايي يك تاريخ است؛تاريخي كه هيچگاه عظمت آن از ذهن ملت بزرگ ايران فراموش نخواهد شد.
فتح خرمشهر آنقدر بزرگ بود كه حضرت روح ا... فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد كرد» و شايد هيچ جمله اي نتواند عظمت اين حماسه را به اين زيبايي بيان كند.
از آن روزهاي حماسه و عشق، ۲۲ سال مي گذرد و دكتر سيدرحيم صفوي هم كه آن روزها جواني بوددرخيل جوانان عاشورايي، با وجود مشغله كاري فراوان دعوتمان را اجابت كرد و با حوصله فراوان و آن تبسم هاي هميشگي اش به سئوالهايمان پاسخ داد. با هم اين گفت وگو را مي خوانيم.
* با گذشت دو دهه از پيروزي فتح خرمشهر، به نظر شما كه آن روزها در كوران مبارزه بوديد و از نزديك شاهد آن قضايا بوديد، اين پيروزي داراي چه پيام ها و دستاوردهايي است؟
- من از شما و مسئولان محترم روزنامه همشهري تشكر مي كنم و حماسه بزرگ ملت ايران در فتح خرمشهر را تبريك عرض مي كنم. فتح خرمشهر و ۸ سال دفاع مقدس را مي توان به عنوان يك پديده تاريخي و تأثير گذار بر جامعه ايران و حتي بر جوامع وملت هاي مسلمان مورد توجه قرار داد. منظور من از «پديده» ناميدن فتح خرمشهر، اين است كه پديده تاريخي مسئله اي است كه در يك مقطع، بخش وسيعي از جامعه را دچار تغيير و تحول مي كند و در گستره زماني و مكاني عينيت مي يابد و داراي تأثيرات منطقه اي يا تغيير در معادلات سياسي، اجتماعي، فرهنگي داخل كشور و يا حتي در سطح منطقه و بين المللي مي شود، چرا كه فتح خرمشهر به عنوان يك پديده تاريخي، موضوعي نيست كه بيايد و بگذرد و با گذر زمان فراموش شود؛ بلكه اين پديده تاريخي مي تواند به صورتهاي مختلفي دوام پيدا كند و اثرش در حافظه مردم و در گردش زمان و مكان باقي بماند . به نوعي اين پديده بر شكل گيري هويت تاريخي جديد ملت ايران، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در شكل گيري انديشه و اراده و عزم جوانان ايران براي فائق آمدن بر مسائلي كه ناممكن بود، بسيار مؤثر است و همين پديده تاريخي مي تواند براي ملت ما در حوادث حال و آينده و مشكلات سياسي و اجتماعي و حتي تهديدات جديدي كه ممكن است براي ايران تصور شود، تأثيرگذار باشد.
به طور خلاصه برداشت من اين است كه اگر ملت ايران از هويت تاريخي خودش جدا شود، دچار بي ريشگي خواهد شد و نخواهد توانست حتي همدلي نسل هاي حال و آينده را برانگيزد و بر مشكلات پيش رو فائق آيد .ليكن اگرپديده تاريخي ۸ سال دفاع مقدس و مخصوصاً پديده تاريخي فتح خرمشهر را همواره با اين مصاحبه ها، نوشتن كتاب ها، ساختن فيلم ها، با بازديد مردم و مخصوصاً جوانان در قالب «راهيان نور» به مناطق عملياتي زنده نگهداريم، اين پديده تاريخي همواره به عنوان يك عبرت بزرگ تاريخي و يك درس بزرگ تاريخي وجود خواهد داشت كه يك ملتي با دست تنها ولي با رهبري بي بديل حضرت امام  (ره) توانست بر تمام قدرتهاي پشتيباني كننده صدام غلبه پيدا كند و پيروزي را به دست بياورد.
* قطعاً در فتح خرمشهر و بقول شما اين پديده تاريخي، علل و عوامل مختلفي دست به دست هم دادند تا محقق شود، به طور خلاصه شما اين عوامل را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- اين سؤال خوبي است كه مطرح كرديد! من به طور خلاصه اين عوامل را اين گونه بيان مي كنم؛ عامل نخست: وحدت سياسي در داخل كشور. دوم: سرعت عمليات نيروهاي سپاه و ارتش بعد از عمليات فتح المبين. سوم: انسجام و وحدت ارتش و سپاه. چهارم: اشراف براطلاعات نظامي. پنجم: اتخاذ استراتژي جنگ انقلابي. ششم: ابتكار و نبوغ در طرح ريزي عمليات و عبور از رودخانه كارون. هفتم: صبر و استقامت رزمندگان ارتش و سپاه و بسيج در طول عمليات بيت المقدس، همانطور كه مي دانيد عمليات بيت المقدس ۱۰ ارديبهشت سال ۶۱ شروع شد و تا سوم خرداد ادامه داشت، اين عمليات طولاني آن هم در خرداد در هواي گرم خوزستان حدود ۲۴ شبانه روز جنگ به طول انجاميد.
حالا من به طور خلاصه توضيحي براي هر كدام از اين موارد عرض مي كنم؛ راجع به وحدت سياسي در داخل كشور بايد عرض كنم كه شروع عمليات بيت المقدس و آزادي خرمشهر در يك موقعيت بسيار عالي انجام شد كه تنها با رهبري بي بديل حضرت امام(ره) مي توانست اين صحنه داخلي كشور و صحنه بين المللي در حقيقت با درايت حضرت امام(ره) مديريت شود. چرا كه در داخل هنوز بقاياي نيروي مخالف انقلاب شامل منافقين، ليبرالها در كشور حضور داشتند و فعال بودند ولي به مرور از صحنه كشور حذف شدند و كشور به سمت يك انسجام سياسي و وحدت سياسي سوق پيدا كرد. اوضاع منطقه هم به دليل نگراني هايي كه آمريكايي ها از پيروزي هاي بزرگ قبلي ايران بر عراق از جمله شكست حصر آبادان، آزادسازي بستان يا فتح المبين اينها عمليات هايي بود كه پي درپي انجام شد و آمريكايي ها و حاميان رژيم عراق از اين ضربات پي درپي كه بر عراق وارد مي شد بسيار نگران بودند و مي توانم بگويم منطقه يك وضعيت ملتهبي داشت. از طرف ديگر درست در همان زمان مناسبات اعراب مسلمان و اسرائيل به مرحله اي رسيده  بود كه رژيم صهيونيستي آماده عمليات نظامي براي ورود به جنوب لبنان مي شدند كه بعد از فتح خرمشهر آمدند جنوب لبنان را اشغال كردند، پس منطقه خاورميانه هم در وضعيت حساسي به سر مي برد. اين از نظر اوضاع سياسي داخلي و منطقه اي.
از نظر سرعت عمليات نظامي: همان طور كه ملت عزيز ما مي دانند عمليات فتح المبين ۱۰ فروردين سال ۶۱ تمام شد. فرماندهان به نيروهاي رزمنده ارتش و سپاه و بسيج، فقط يك مرخصي كوتاه دادند به منظور ديدار با خانواده هايشان. چرا كه اين عمليات در ايام نوروز سال ۶۱ انجام شد و اعلام كرده بودند كه نيروها بلافاصله برگردند و خودشان را براي يك عمليات بزرگتري آماده كنند كه چند برابر عمليات «فتح المبين» بود. مي دانيد كه منطقه عملياتي بيت المقدس ۵ هزار و چهارصد كيلومتر وسعت منطقه عملياتي بود. ظرف يك ماه همه نيروهاي ارتش و سپاه و بسيج آماده عمليات شدند كه خود اين سرعت عمل در عمليات براي عراقي ها، غافل گير كننده بود و براي آنها غيرقابل تصور بود و نه تنها براي عراقي ها كه براي شوروي، آمريكا و كشورهاي اروپايي هم دور از ذهن و بسيار حيرت انگيز بود. چرا كه تصور مي كردند نيروهاي رزمنده ايراني، حداقل براي عمليات بعدي چند ماه ديگر اقدام مي كنند، اين سرعت عمليات براي آنها بسيار گيج كننده و غافل كننده بود. عامل بعدي وحدت ارتش و سپاه بود. در اين عمليات، سه قرارگاه عملياتي كه تشكيل شد و فرماندهي قرارگاه مركزي كربلا كه قرارگاه مشترك ارتش و سپاه بود، سپهبد شهيد علي صياد شيرازي كه در آن زمان سرهنگ بودند و برادرمان سرلشگر محسن رضايي، مشتركاً فرماندهي آن را به عهده داشتند، به همراه دو قرارگاه عملياتي كه شامل قرارگاه قدس، فتح و نصر كه اين سه قرارگاه هم مشتركاً قرارگاه ارتش و سپاه بودند و همچنين يگانهايي از ارتش و سپاه با هم همراه بودند و مي شود گفت يك همدلي و انسجام و يك وحدت به معني واقعي، هم در قلب ها و هم در ميدان و صحنه عمليات كه اين وحدت ارتش و سپاه، در طول جنگ بسيار كارساز و مؤثر بود و الحمدالله اين وحدت هم اكنون هم با قوت بيشتر برقرار است. اين وحدت فعلي به خاطر آن است كه خون برادران ارتشي و سپاهي و بسيجي در جبهه ها در كنار هم به زمين ريخته شد و اين وحدتي كه هم اكنون در بين ارتش و سپاه وجود دارد حاصل آن پيروزيهاي بزرگ است. نكته بعدي اشراف اطلاعاتي است.
007467.jpg
همزمان در عمليات فتح المبين، نيروهاي اطلاعاتي ما داشتند منطقه خرمشهر را شناسايي مي كردند؛ يعني از رودخانه كارون عبور مي كردند، جاده اهواز- خرمشهر را شناسايي مي كردند منطقه عمليات را شناسايي مي كردند و تقريباً ما براساس اين مبناي اطلاعاتي عمليات بيت المقدس را طراحي كرديم، بعضاً اين نيروهاي اطلاعاتي ۴۸ ساعت در منطقه اشغالي دشمن مي ماندند و بعضاً وقتي به جاده اهواز- خرمشهر مي رسيدند سجده شكر به جا مي آوردند و واقعاً با يك عشق و علاقه بسيار عالي كار را انجام مي دادند. خود اين كار اطلاعاتي همزمان با عمليات فتح المبين به ما سرعت طرح ريزي عمليات بيت المقدس را مي  داد. در رابطه با اتخاذ استراتژي «جنگ انقلابي» من مي توانم بگويم كه عمليات هايي كه مجموعاً در ۸ سال دفاع مقدس انجام شد از يك چار چوب كلاسيك فراتر بود. عراقي ها كه جنگ كلاسيك را مي دانستند برايشان بسيار غيرقابل تصور بود، يك شيوه جنگ جديد. هم در استراتژي و هم در تاكتيك هاي عمليات هاي نظامي مان از يك نبوغ در طرح ريزي عمليات، از يك قدرت عمليات عميق در شب استفاده شد كه مثلاً در همين عمليات، آزادي خرمشهر، همزمان با عبور از رودخانه كارون نيروها در شب به صورت پياده حدوداً ۲۵ كيلومتر پيشروي كردند، در حالي كه جلويشان ميدان مين بود و دشمن با آنها مي جنگيد، با توپخانه و با زرهي . خود اين نبوغ و طرح ريزي همزمان عبور از رودخانه كارون و پيشروي در يك شب و رسيدن به جاده اهواز و گرفتن يك منطقه وسيع در غرب رودخانه كارون و احداث پل هاي سنگين قابل عبور با تانك توسط ارتش جمهوري اسلامي ايران و گرفتن يك سرپل بزرگ اهواز- خرمشهر به عنوان يك سر پل براي عراقي ها غيرقابل تصور بود كه چطور ايراني ها بتوانند اين سرپل را بگيرند. ما در طرح ريزي مرحله دوم عمليات به گونه اي عمل كرده بوديم كه يگان هاي قدرتمند خود را به قلب منطقه عملياتي دشمن رسانده بوديم. قلب منطقه عمليات به گونه اي بود كه عراقي ها دچار يك ترديد بزرگ شده بودند، كه آيا ماقبل از اينكه خرمشهر را آزاد كنيم به سمت بصره مي خواهيم پيش روي كنيم، كه همين تصور، باعث شد دو لشگر پنج زرهي و شش مكانيزه  را كه پشت رودخانه كرخه كور آرايش گرفته بود، شروع به فرار بكنند، يعني ما وقتي قلب منطقه را تصرف كرديم نگران سقوط بصره شده و مجبور به فرار شدند. من آن موقع با سرلشكر شهيد نياكي فرمانده لشگر زرهي خوزستان، فرمانده قرارگاه فتح بوديم. حقيقتاً هواي گرم، حجم آتش دشمن، عمليات هاي پشت سر هم و پاتك هاي شديد دشمن، كار را بسيار سخت مي كرد، حتي زماني مي شد كه هواي منطقه طوفاني مي شد ولي همه نيروهاي رزمنده ارتشي و سپاهي و بسيجي با يك استقامت بسيار بالا، با يك روحيه بسيار بالا، با يك عشق به جهاد و شهادت، با يك عشقي به اينكه فرمان امامشان را در آزادي خرمشهر اطاعت بكنند گرما را تحمل مي كردند. اين صبر و استقامت البته فقط شامل رزمنده ها نمي شد. بلكه مادران و همسران رزمنده ها، هم اين صبر و استقامت را عمل مي كردند و اين خود يك پشتوانه معنوي عظيمي بود براي رزمندگان و اين صبر و استقامت خود يكي از عوامل مهم فتح خرمشهر بود.
* آقاي صفوي! در بررسي مسائل مربوط به سالهاي سخت جنگ تحميلي، موضوع حضور بني صدر در رأس فرماندهي جنگ و اقدامات و نظرات او در چگونگي اداره جنگ بسيار مهم است، چرا كه شايد پاسخ به اين سؤال ما، پاسخ به سؤال ديگري باشد مبني بر اينكه چرا اين قدر خرمشهر و ساير نقاط اشغالي دير از دست دشمن آزاد شدند؟
- بني صدر يك سال قبل از فتح خرمشهر از صحنه سياسي كشور خارج شده بود و همان طور كه مي دانيد در خرداد سال ۶۰ حضرت امام(ره) او را از فرماندهي كل قوا عزل كرد و هم مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت سياسي او رأي داد و همراه با سركرده منافقين با يك هواپيما از ايران فرار كرد. وليكن سؤال شما درست است شايد اگر آن تفكر بني صدر نبود و شايد اگر بني صدر فرمانده كل قوا نبود، چرا كه بني صدر بعد از اينكه رئيس  جمهور شد، حضرت امام(ره) فرماندهي كل قوا را به او تفويض كرد و در شروع جنگ، شهريور ۵۹، ۷ ماه بود كه بني صدر فرمانده كل قوا شده بود و خاطرم هست كه ۱۰ روز از شروع جنگ آمد كرمانشاه در ستاد لشگر ۸۸زرهي كرمانشاه آنجا براي شركت در جلسه شوراي عالي دفاع آمده بودند، آن موقع شهيد عالي مقام بروجردي فرمانده منطقه غرب سپاه بود. من هم فرماندهي سپاه كردستان را عهده  دار بودم. در آن جلسه هم شهيد بروجردي، هم بنده، هم شهيد صياد شيرازي به بني صدر گفتيم كه عراق مي خواهد جنگ را عليه ما شروع كند، خود من كه به منطقه قصرشيرين رفته بودم، من روي ارتفاعات قصرشيرين پشت مرزمان، با چشم غيرمسلح بدون دوربين يك لشگر مكانيزه عراق را ديدم و كاملاً مشخص بود كه عراق قصد حمله به ايران را دارد. وقتي به بني صدر گفته شد كه عراق مي خواهد حمله كند، او نپذيرفت و يك تحليل سياسي كرد و گفت كه بايد موازنه قوا بين قدرتهاي بزرگ جهان، آمريكا و شوروي، به هم بخورد و بايد روابط ديپلماتيك ايران و عراق به هم بخورد و با يك تحليل سياسي اين گفته ما را رد كرد. بعد هم كه جنگ شروع شد، بني صدر از نظر نظامي فاقد هرگونه اعتقادي به حضور مردم و يك جنگ مردمي و يك جنگ انقلابي بود و مي گفت كه: اين مردمي كه آموزش نديده اند، بسيجي ها را مي گفت، امام بي خود اينها را مي فرستد جبهه چون در جلساتش بوده ام مي توانم اينها را بگويم و مي گفت عراق همه اينها را مي كشد و آخر هم ما نمي توانيم در جنگ پيروز شويم و راهكار سياسي پيشنهاد مي داد و حتي قائل به مسلح كردن پاسداران و بسيجيان كه عازم جبهه هاي جنوب و غرب بودند، به هيچ وجه نبود! و ما با حمايت مقام معظم رهبري كه آن زمان نماينده امام(ره) در شوراي عالي دفاع بودند، سلاح و تجهيزات با خيلي دردسر مي گرفتيم و نيروهاي بسيجي و سپاهي را مجهز مي كرديم. بني صدر از نظر سياسي و فكري با يك تفكر ليبرالي كه داشت در مقابل تفكر انقلابي و اسلامي امام(ره) ايستاده بود و نمي خواست كه آن تفكر امام(ره) كه بسيج همه مردمي بود كه در حقيقت مي خواستند از كشورشان و انقلابشان دفاع كنند، اجرا شود. البته امام(ره) با بني صدر خيلي مدارا كرد. من به خاطرم مي آيد قبل از انقلاب من فراري بودم و مدتي را در نوفل لوشاتو مستقر بوديم، بني صدر هفته اي نيم  ساعت يا يك ساعت مي آمد، آنجايي كه خانه امام بود و حالت بسيار مغرورانه و متكبرانه اي داشت . او به سپاه و نيروهاي بسيجي هيچ اعتقادي نداشت و كمترين امكاناتي به اين نيروها نمي داد و من خودم ديدم دستور العملي كه او صادر كرده بود كه هيچ گونه مهمات و اسلحه اي به سپاه داده نشود. از نظامي گري هم چيزي نمي دانست ولي يك آدم تبليغاتچي بود كه خيلي هم خوب حرف مي زد و سخنراني مي كرد. در فريبكاري مردم بسيار توانا بود. بني صدر بيشتر عمر خود را در خارج از كشور و در فرانسه گذرانده بود اصلاً فرهنگ مردم ايران را نمي شناخت، در ميان مردم ايران زندگي نكرده بود. اصلاً نمي دانست انقلاب اسلامي چگونه پيروز شد. با فرهنگ و اعتقادات و علاقه مردم به امام بيگانه بود. بني صدر پتانسيل انقلابي و ظرفيت انقلابي مردم ايران را نمي فهميد، مدعي ملي گرايي بود ولي ملت ايران را نمي شناخت، عمق غيرت و آن قدرت ملت ايران و ظرفيت مردم ايران را نمي شناخت ولي امام(ره) مي دانست كه اين ملت چه ظرفيت هايي دارداو از زمان شروع جنگ يعني شهريور ۵۹ تا خرداد سال ۶۰ نتوانست پيروزي هاي عمده اي براي جنگ بدست آْورد بلكه چندين عمليات ناموفق انجام داد كه منجر به انهدام تجهيزات و نفرات ارتش جمهوري اسلامي ايران شد.او از اسفند سال ۵۹ تا خرداد ماه سال ۶۰ كشور را وارد يك بحران سياسي كرد و سرانجام هم امام در ۲۳ خرداد سال ۶۰ او را از فرماندهي كل قوا عزل كرد. اقدامي كه بني صدر هرگز تصور آن را نمي كرد، حتي راديو لندن طي تحليلي از برخورد امام (ره) به عنوان بزرگترين ضربه به بني صدر ياد كرد و امام(ره) پس از عزل بني صدر سرلشگر فلاحي را به عنوان جانشين فرماندهي كل قوا منصوب كردند.
* به نظر مي رسد در اواخر ماههاي مسئوليت بني صدر در فرماندهي كل قوا و با مشاهده ضعف ها و كارشكني ها و خيانت هاي او كه اثر آن به نوعي توقف روند حركت جنگ و بن بست در آزاد سازي مناطق اشغالي از دست دشمن بود، برخي ديگر از فرماندهان انقلابي در ارتش و سپاه به فكر اتخاذ استراتژي جديد براي دفع تجاوز و آزادسازي مناطق تحت اشغال بودند، از نظر شما اين استراتژي جديد چه خصوصيات و ويژگي ها و چه اثراتي بر ادامه روند جنگ داشته است؟
- عدم كارآيي سياستهاي جنگي و نظامي بني صدر و شكست قواي نظامي ما در چند ماهه شروع جنگ باعث آغاز استراتژي جنگ به موازات ايجاد ترديد در مورد فرماندهي بني صدر در سطوح بالاي كشور و شوراي عالي دفاع، بخشي از موانع موجود براي برخورداري سپاه از نقش تعيين كننده در جنگ را برطرف ساخت.رهيافت جديد سپاه در مرحله نخست شامل اصولي بود كه به طور بنيادين با تفكر و روش فرماندهي بني صدر در تعارض قرار داشت.
اين اصول جديد نظامي عبارت بود از: ۱- حملات پي در پي به دشمن با اجراي عمليات محدود ۲- تكيه به عوامل معنوي همچون وحدت، ايمان و عشق به شهادت ۳- جذب نيرو و گسترش سازمان نيروهاي انقلابي با سازماندهي نيروهاي بسيجي ۴- همكاري با نيروهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران و به كارگيري نيرو و امكانات آنها. در اين تجزيه و تحليل، «نقش سپاه و نيروي مردمي» به عنوان عامل تعيين كننده در پيرايش تحول در جنگ مورد تأكيد قرار گرفته است. موضوعي كه بني صدر قادر و مايل به درك آن نبود و به همين دليل، در تلاش هاي نظامي خود ناكام ماند. به كار نگرفتن نيروهاي مردمي و سپاه در عرصه جنگ حاصل تفكر و بينش ليبراليستي بني صدر و همچنين، بينش نظامي كلاسيك بود، هنگامي كه اين تفكرات در آزمون عملي شكست خورد، زمينه براي حضور نيروهاي مردمي و انقلابي فراهم شد؛ به عبارت ديگر، حضور اين نيروها، پاسخ بر كاستي ها و ضرورت هايي بود كه انقلاب و جنگ در آن وضعيت سخت و دشوار به آن نياز داشت.
* نخستين عملياتي كه با اين استراتژي طراحي و اجرا شد، چه عملياتي بود و چه اثرات و پيامدهايي براي استمرار اين گونه شيوه جنگيدن در جنگ به همراه داشت؟
- نخستين عمليات با مشخصه هاي جديد و كاملاً  متفاوت با روش هاي گذشته و در عين حال، كاملاً  مطابق با توان و مقدورات خودي، در ۲۹ اسفند ۵۹ در جبهه غرب سوسنگرد به نام مبارك امام مهدي(عج) طرح ريزي و اجرا شد. در اين عمليات، نيرويي در حد يك گردان پياده، يك گروهان تانك و دو گروهان مكانيزه بودند، حمله كردند و ضمن انهدام دشمن، ۷۰ تن از آنها را به اسارت در آوردند. در پي اين عمليات، جبهه ها جان تازه اي گرفت و استراتژي جديد جنگ كه متكي به تهاجم با نيروهاي پياده بود، پي ريزي شد و در ادامه آن، عمليات هاي «الله اكبر» و «شوش» به اجرا در آمد. در ادامه روند جديد جنگ، در مجموع ۲۵ عمليات محدود از اسفند ۵۹ تا مهر ۶۰ انجام گرفت كه نقش تعيين كننده اي در روند تحولات جنگ داشت. عمليات بعدي كه براساس اين استراتژي جديد انجام شد، عمليات ثامن الائمه با هدف  شكستن محاصره آبادان در تاريخ ۵ مهر ۶۰ در شرق رودخانه كارون آغاز شد و پس از ۴۸ ساعت نبرد، عليه مواضع دشمن در هم كوبيده شد و كليه اهداف عمليات تأمين شد. اين عمليات به منزله نقطه عطف» و «حلقه واسط» براي انتقال استراتژي
007470.jpg
جنگ از وضعيت گذشته به وضعيت جديد بود. سپاه در اين عمليات با جذب و به كارگيري نيروهاي مردمي توانست ۱۵ گردان نيرو سازماندهي كرده و وارد عمل نمايد. اين اقدام به منزله افزايش توان سازماندهي سپاه به ميزان ۱۰ برابر بود، اولين نتيجه كلي و برجسته عمليات ثامن الائمه عبارت بود از «در هم شكستن استراتژي دشمن در نقطه اصلي آن.» در همان زمان يكي از كارشناسان نظامي خارجي گفته بود «هنوز مشخص نشده است كه ايرانيان چگونه به اين پيروزي دست يافتند»!  همچنين در چارچوب اين استراتژي جديد عمليات طريق القدس با هدف قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب با تصرف و تأمين تنگه چزابه و همچنين آزادسازي شهر بستان و ۷۰ روستاي ديگر آن، در هشتم آذر ۶۰ آغاز شد.
متعاقب تلاشهايي كه در زمينه طرح ريزي آزادسازي مناطق اشغالي صورت گرفت، سرانجام در تاريخ ۱/۲/ ۶۰ عمليات فتح المبين آغاز شد و پس از يك هفته، كليه مواضع دشمن منهدم و منطقه به طور كامل پاكسازي شد.
اسارت ۱۷ هزار نفر از نيروهاي دشمن نشان دهنده موفقيت عمليات و مهمتر از آن فروپاشي اردوگاه دشمن بود. برخي از كارشناسان از اين عمليات به عنوان پيچيده ترين تلاش ايران در جنگ تا آن زمان كه خفت بارترين شكست را از آغاز جنگ تاكنون نصيب عراق كرده است ياد كردند.
* در اين فضاي خاص ما شاهد طرح ريزي عمليات بيت المقدس براي آزادسازي خرمشهر هستيم، اين عمليات چه تأثيراتي بر ادامه روند جنگ داشتند و چه تغييري در فضاي كلي جنگ به همراه داشته است؟
- طرح ريزي عمليات بيت المقدس با توجه به تفاوت هاي آشكار زمين اين منطقه با ساير مناطق عملياتي، بويژه منطقه عملياتي فتح المبين، از پيچيدگي و دشواري هاي نسبتاً  زيادي برخوردار بود. از ديدگاه نظامي، اهداف عملياتي بيت المقدس بيشتر شامل انهدام نيروهاي دشمن و آزادسازي سرزمين هاي اشغالي در غرب رودخانه كارون و نيز تهديد بصره به منظور وادار ساختن عراق به پرداخت خسارت جنگ بود. افزون بر اين خارج كردن شهرهاي اهواز، حميديه، سوسنگرد و جاده اهواز- خرمشهر بخش هاي  ديگري از اهداف اين عمليات بودند. عمليات بيت المقدس و نتايج آن مي توانست سرنوشت جنگ و موقعيت سياسي رژيم عراق را مشخص نمايد. مواضع و استحكامات عراق در خرمشهر و آمادگي براي مقابله با تهاجم رزمندگان اسلام، اين اميدواري را براي حاميان جهاني و منطقه اي عراق بوجود آورده بود كه عراق با حفظ خرمشهر و با ايجاد تأخير در آزادسازي آن، ضمن فرسايش توان نظامي ايران، فرصت لازم را براي آمادگي ارتش عراق جهت مقابله با وضعيت جديد فراهم خواهد ساخت. سرعت عمل قواي نظامي ايران با اتكا به تاكتيك ويژه عمليات عبور از رودخانه كارون و سقوط مواضع عراق و آزادسازي زودهنگام خرمشهر، نه تنها تمامي اميدهاي حاميان عراق را بر باد داد، بلكه دامنه نگراني و اضطراب آنها را در مورد سرنوشت سياسي رژيم صدام و آينده منطقه گسترش داد.
از نظر نظامي اجراي چهار عمليات پيروز طي ۸ ماه نشان دهنده تجديد قواي نظامي ايران بود. متقابلاً ناتواني عراق براي دفاع از مواضع و استحكامات خود به منزله از ميان رفتن توان نظامي اين كشور و در نتيجه سقوط احتمالي رژيم عراق ارزيابي مي شد.
از بعد سياسي، در واقع عراق با از دست دادن خرمشهر تكيه گاهش را براي مذاكره از دست داد. به عبارت ديگر خرمشهر براي عراق به عنوان برگ برنده محسوب مي شد كه با آزادسازي آن به دست رزمندگان اسلام و عقب نشيني تحقيرآميز و مفتضحانه ارتش دشمن، رژيم عراق به نقطه پايان نزديك مي شد. ضربات اين شكست براي عراق به حدي بود كه در اجلاس چهار روزه كنگره حزب بعث عراق، صدام با پذيرش مسئوليت شكست استعفا داد ولي مجدداً به اتفاق  آراء به مقام دبير كلي حزب بعث انتخاب شد. در اين عمليات ۱۹ هزار تن از نيروهاي عراق اسير و ۱۶ هزار تن ديگر كشته و زخمي شدند، همچنين ۵۳ فروند هواپيما در اين عمليات منهدم شدند. در اين عمليات رزمندگان اسلام توانستند ۵۴۰۰ كيلومتر از سرزمين هاي اشغالي را آزاد كنند.
* فتح خرمشهر و شكست قواي نظامي عراق، بي شك تغييرات اساسي در استراتژي هاي نظامي و سياسي آمريكا و برخي از كشورهاي ديگر داشته است، از نظر شما اين پيروزي باعث چه تغييراتي در استراتژي و تاكتيك هاي اين كشورها در حمايت همه جانبه تر از صدام در ادامه تجاوز به ايران شده است؟
- پيدايش وضعيت جديد در صحنه سياسي - نظامي جنگ و تحولات احتمالي در منطقه آمريكا را به شدت نگران ساخت. با فتح خرمشهر در واقع آمريكا دچار همان مخاطراتي شد كه با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط  شاه با آن روبرو گرديد؛ با اين تفاوت كه با بي ثباتي داخل ايران و شروع جنگ، آمريكا اميدوار بود انقلاب در درون كشور مضمحل يا تعديل شود، ولي پيروزي هاي پي در پي ايران و سرانجام فتح خرمشهر و احتمال سقوط رژيم عراق، دامنه نگراني آمريكا را در سطح منطقه گسترش داد. به همين دليل واينبرگر وزير دفاع وقت آمريكا اعلام كرد پيروزي هاي ايران به نفع آمريكا نخواهد بود. بدين ترتيب آمريكا يي ها به دليل نگراني از سقوط رژيم عراق كه حاصل اخطار آژانس هاي متعدد جاسوسي اين كشور بود، كمك هاي حياتي به بغداد را آغاز كردند. آمريكا براي رفع محدوديت هاي موجود نام عراق را از ليست كشورهاي به اصطلاح حامي تروريست خارج ساخت و محدوديت فروش تسليحات عراق لغو شد و براي برقراري روابط ديپلماتيك ميان دو كشور توافقاتي به عمل آمد، مصر و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس هم براي كمك به عراق ترغيب و تشويق شدند.
روزنامه فايننشال تايمز در همين زمينه نوشت: خرمشهر به منزله كليد پيروزي جنگ است و سمبل مقاومت سرسختانه نيروهاي ايران است.
در ساير تحليل هايي كه در مورد آثار ناشي از شكست عراق در عمليات بيت المقدس مطرح مي شد، به موضوعاتي همچون تحقير ارتش عراق، از دست دادن مهم ترين و بزرگترين انگيزه عراقي ها، در تيررس قرار گرفتن مناطق نفت خيز عراق و توانايي ايران براي پيش روي به مرز و داخل خاك عراق اشاره مي شد.
نكته بسيار مهم اعتراف به نيروي ايمان و اعتقاد نيروهاي رزمنده دراين عمليات از سوي رسانه هاي خارجي بود كه مجله آلماني اشپيگل روحيه شهادت طلبي را عامل پيروزي هاي اخير ايران دانست. همچنين روزنامه دي ولت چاپ آلمان نوشت: «عراق در جنگ عليه ايران و عليه انقلاب اسلامي و آيت الله [امام] خميني، هم از نظر سياسي و هم از نظر نظامي باخته است. اين نظرهايي است كه در تمام پايتخت هاي عربي به دست آمده است. » در اين روند «تثبيت نظامي - سياسي ايران» و «پيروزي نظامي برعراق» به منزله پيروزي انقلاب اسلامي و چيره شدن بر معضلات ناشي از بحران داخلي و تجاوز خارجي ارزيابي مي شد. به عبارت ديگر، توانايي نظامي ايران موجب تحول در صحنه نبرد شد و تأثيرات احتمالي آن در حوزه سياسي در داخل عراق و در سطح منطقه مورد بررسي و توجه ناظران قرار گرفت. تغيير توازن در منطقه مهم ترين نتيجه اي بود كه در صورت پيروزي ايران بر عراق، ايجاد مي شد، پيدايش اين وضعيت، اساساً با منافع حياتي آمريكا در منطقه مغايرت داشت. به همين دليل، آمريكايي ها خواهان برقراري توازن در منطقه بودند و اين امر تنها با جلوگيري از پيروزي ايران بر عراق امكان پذير بود، در غير اين صورت، آمريكا نمي توانست مهار اوضاع منطقه استراتژيك خليج فارس را در دست بگيرد.
* آيا اين شكست باعث تغييراتي در سياست هاي كشورهاي عربي در حمايت بيشتر از صدام هم شد؟
- التهاب و نگراني كشورهاي عرب منطقه از پيامدهاي پيروزي ايران بر عراق پس از فتح خرمشهر بيشتر شد، چرا كه حمايت اين كشورها از عراق به نوعي مشاركت در جنگ سرنوشت، اين كشورها را با سرنوشت صدام در جنگ پيوند زده بود. از سوي ديگر تأثيرات پيروزي رزمندگان اسلام در فتح خرمشهر تحركات كشورهاي منطقه در چارچوب سياست هاي جديد آمريكا براي مهار تحولات ناشي از پيروزي ايران بر عراق شكل كاملاً جدي به خود گرفته بود. روزنامه السياسه چاپ كويت به خوبي پرده از حمايت صريح و بي دريغ كشورهاي عربي از صدام را اعلام كرد و نوشت: «عراق و به همراه او كليه اعراب نمي گذارند كه عراق شكست بخورد.»
* آقاي صفوي! مي خواهم يك سئوال مشكل و شايد راحت كه حتماً سئوال بسياري از مردم هم باشد از شما بپرسم؟ چرا حضرت امام (ره) فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد كرد؟»
- (مكث طولاني) من نمي دانم در ذهن مبارك حضرت امام (ره) چه مي گذشت، ولي آنچه خودم مي فهمم اين است كه اين جنگ ما يك جنگ عقيدتي بود، يك جنگي بود كه نيروهاي ما با تكنولوژي و ابزار جنگي و در يك معادله عقلاني اين جنگ قابل محاسبه نبود، چون طرف مقابل همه چيز داشت، حمايت هاي نظامي، تسليحاتي، نظامي و بين المللي و ما اين طرف جنگ حتي سيم خاردار به ما نمي فروختند، حتي تفنگ كلاشينكف به ما نمي فروختند. امام ما و مردم ما در اين جنگ اعتقادشان اين بود كه اين جنگ براي اين نيست كه خاك سرزمين ايران را بگيرند، براي اين است كه انقلاب اسلامي ايران را، نظام نوپاي اسلامي را ساقط كنند و اين جنگ، جنگي است عليه انقلاب اسلامي، براي شكست نظام جمهوري اسلامي است، و امام(ره) مي گفتند، اين جنگ، «جنگ اسلام و كفر» است. نيروهاي رزمنده ما با اعتقاد به خدا با اعتقاد جهاد في سبيل ا... و شهادت را با جان و دل مي پذيرفتند و همان طوري كه امام در سال ۶۴ قبل از فتح فاو در جلسه اي كه حضوري خدمتشان بوديم در جماران كه به منظور تشريح عمليات رفته بوديم، امام(ره) فرمودند: اصلاً فرمانده كل قوا خداست، اين خدايي كه به شما امر كرده است نماز بخوانيد، همان خدا هم به شما امر كرده است، دفاع كنيد، يعني دفاع كردن، واجب است، در اين تعبير، حقيقتاً نيروهاي ارتش و سپاه و بسيج براي خدا مي جنگيدند، مجاهد في سبيل ا... بودند، درست كه اهدافشان اين بود كه از كشورشان دفاع بكنند، از ملت شان دفاع كنند.
ولي همه اينها براي دفاع كه اطاعت امر خداست صورت مي گرفت، و من حقيقتاً عرض مي كنم اكثر آنهايي كه در جنگ بودند، آن نصرت الهي را مي ديدند، نه با چشم سر كه با چشم دل و احساس مي كردند آن وعده هاي خداوند حق است، و آنچه كه خداوند در قرآن فرموده اند كه: خداوند نصرت مي دهد به مؤمنين، خدا پيروزي مي دهد به مؤمنين، و در صحنه هاي جنگ و عمليات هاي مختلف، آن نصر و پيروزي را و آن بشارت هايي كه خداوند براي نصرت مؤمنين داده بود، بسيجي ها مي ديدند.

نگاه امروز
شهري در آسمان
007419.jpg
شهيد سيد مرتضي آويني
با خود مي گفتم: از دوازدهم مهرماه ۱۳۵۹ چه به ياد داري؟ هيچ...! آنجا كه تو به آن پاي مي نهادي خرمشهر نبود، خونين شهر نيز نبود... اين شهر دروازه اي در زمين داشت و دروازه اي ديگر در آسمان. و تو در جستجوي دروازه آسماني شهر بودي كه به كربلا باز مي شد و جز مردان مرد را به آن راه نمي دادند.
با خود مي  گفتم: جنگ برپا شده بود تا از خرمشهر دروازه اي به كربلا باز شود و محمد جهان آرا به آن قافله اي ملحق شود كه به سوي عاشورا مي رفت.
يك روز شهر در دست دشمن افتاد و روزي ديگر آزاد شد. پندار ما اين است كه ما مانده ايم و شهدا رفته اند، اما حقيقت آن است كه زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده  اند.
مسجد جامع خرمشهر رازدار حقيقت است و لب از لب نمي گشايد. خرمشهر دروازه  اي در زمين دارد و دروازه اي ديگر در آسمان. آن روزها، زمين و آسمان به هم پيوسته بود و مردترين مردان از همين خاك بال در آسمانها مي گشودند. زمين، عرصه ظهور يك حقيقت آسماني است و جنگ برپا شده بود تا آن حقيقت ظهور يابد.
فرماندهي سپاه خرمشهر پس از شهادت سيد محمد جهان آرا به شهيد عبدا لرضا موسوي واگذار شد.
تو بگو، كيست كه زنده تر است، شهيد سيدعبدالرضا موسوي يا من و تو؟ كيست كه زنده تر است؟ تو بگو كه آيا اين تصاوير واقعي ترند يا روزهايي كه من و تو، واماندگان از قافله عشق، يكي پس از ديگري مي گذرانيم؟
خرمشهر شقايقي خون رنگ است كه داغ جنگ بر سينه دارد... داغ شهادت.
مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود كه مي تپيد و تا بود... مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر مادري بود كه فرزندان خويش را زير بال و پر گرفته بود و در بي پناهي پناه داده بود و تا بود، مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نيز كه خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگزير شدند كه به آن سوي شط خرمشهر كوچ كنند، باز هم مسجد جامع مظهر همه آن آرزويي بود كه جز در بازپس گيري شهر برآورده نمي شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |