چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۷
جايي براي عبادت راننده تاكسي
راز و نياز در پياده روهاي نيويورك
اگر بدانيد بيست هزار نفر از چهل هزار نفر راننده تاكسي شهر نيويورك مسلمان هستند و پيدا كردن جا براي نماز هم در آنجا خيلي سخت است، اصلا از ديدن چنين صحنه اي در نيويورك تعجب نمي كنيد
009063.jpg
خيلي از راننده ها براي نماز ظهر جمعه به اين مسجد در منهتن مي روند.
محمد جباري 
شايد تا به حال با چنين صحنه اي در گوشه اي از نقاط شهر روبه رو شده باشيد. مردي بر روي چمن ها ياكنار خلوت پياده رو در حال نماز خواندن است. روي زير اندازي ايستاده و در آن هياهوي شهر مشغول كار خودش است. اين قضيه براي راننده تاكسي ها و ماشين هاي مسافربر بيشتر اتفاق مي افتد آن هم براي مسيرهايي كه در نزديكي ابتدا و انتهاي آن، مسجديا نمازخانه اي قرار ندارد. البته فكر نكنيد اين صحنه ها را فقط در ايران خودمان مي توانيد ببينيد. هيچ فكرش را مي كنيد در شهر بزرگ و مدرني مثل نيويورك، راننده تاكسي ها را كنار خيابان در حال نماز خواندن ببينيد؟ اگر بدانيد بيست هزار نفر از چهل هزار نفر راننده تاكسي شهر نيويورك مسلمان هستند و پيدا كردن جا براي نماز هم در آنجا خيلي سخت است اصلا از ديدن چنين صحنه اي در نيويورك تعجب نمي كنيد. روزنامه نيويورك تايمز در اين مورد گزارشي تهيه كرده كه با هم نگاهي به آن مي اندازيم: تويك راننده تاكسي هستي كه در نيويورك طبق ميل مسافران اين طرف و آن طرف مي روي. ولي تومسلمان هم هستي و بايد پنج نوبت در روز عبادت بكني كه شامل وضو گرفتن و روبه قبله ايستادن و نماز خواندن و نيايش با خداست، در اين صورت چه كار بايد بكني؟
طبق يك تخمين نيمي از چهل هزار راننده تاكسي نيويورك مسلمان هستند و آنها براي موضوع بالا براي خودشان سيستم هايي را درست كرده اند.
اين راننده ها در رستوران هاي جنوب آسيايي دور هم جمع مي شوند. يعني همان مكان هايي كه جايي براي عبادت در اتاق هاي پشتي يا زير زمين پيدا مي شود. البته اگر فرصتي براي رفتن به اين رستوران ها نداشته باشند و وقت نماز هم نزديك باشد آنها راه حل ديگري دارند يك زيرانداز در صندوق عقب و نماز خواندن در عقب ماشين و يا حتي در كنار خيابان.
«هر گوشه شهر محلي براي نماز خواندن است» اينها را عبد مولا ۴۲ ساله يك راننده سوداني مي گويد كه در محله بروكلين نيويورك زندگي مي كند. ولي به هر حال عمل به اعتقادات مذهبي هميشه براي اين مردان آسان نيست مشكل اصلي پارك كردن، محدوديت زماني و پاك بودن محل است. مسلمان ها قبل از نماز بايد دست  و روي خود را بشويند و وضو بگيرند. ضمن اينكه محل نماز هم بايد پاك باشد.
با عبدمولا در فرودگاه گارديا حرف مي زديم. همان جايي كه صف طولاني از راننده هاي تاكسي جنوب آسيايي، عرب و آفريقايي با تاكسي هايشان وجود داشت كه سر آن صف به گوشه اي زير پل هوايي نزديك ترمينال خطوط هوايي دلتا مي رسيد كه ديگر به محل رسمي براي خواندن نماز تبديل شده است.
آنها ابتدا در دستشويي ترمينال وضو مي گرفتند و سپس زيرانداز خود را روي زمين مي انداختند، كفش هايشان را در مي آوردند و شروع مي كردند به نمازخواندن، در حالي كه غرش هواپيماها به گوش مي رسيد و سر و صداي ماشين ها.
دسته اي از كاج ها هم آنها را از ديد جاده مخفي مي كرد.
كاري كه اين راننده ها انجام مي دهند مثالي است از راه هاي جديدي كه افراد براي حفظ عقايدشان در اين شهر شلوغ و پر از عقايد جورواجور دنبال مي كنند.
« آنها با اين كار مذهب را با روش هاي جديد، داخل تار و پود زندگي آمريكايي مي كنند.» اين حرف ها را« كورتني بندر» استاد مطالعات مذهبي دانشگاه كلمبيا مي زند كه بر روي اين راننده ها هم مطالعاتي را انجام داده است. آنها زندگي آمريكايي را مذهبي تر مي كنند.» طبق مطالعات او مسلماناني از پاكستان، بنگلادش، هند و مسلماناني از آفريقا و خاورميانه بخش اصلي اين بيست هزار راننده مسلمان نيويوركي را تشكيل مي دهند. شيفت كاري اين راننده ها ۱۲ ساعته است و اين زمان كاري با ساعات نماز تداخل دارد. اين تداخل بعضي وقت ها سبب مي شود راننده ها در انتخاب بين نمازخواندن يا سوار كردن مسافر دچار مشكل شوند. عبد مولا در اين باره مي گويد اگر او نزديك مسجدي باشد كه پارك كردن هم مشكل باشد، علامت«Off-dufy« را در ماشين مي گذارد. به اين معنا كه در اين زمان او كار نمي كند و مسافر نمي برد. در اين مدت او دنبال جاي پارك مي گردد تا زمان نماز بتواند، نمازش را بخواند.
امروز جمعه است و ابراهيم خان ۲۴ ساله كه سه سال پيش از پاكستان به آمريكا آمده، ماشينش را در پاركينگ مسجد اصلي نيويورك (مركز فرهنگي اسلامي نيويورك در منهتن) پارك مي كند. خانمي از او مي خواهد، او را به فرودگاه برساند: «من گفتم من نمي توانم به فرودگاه بروم چون الان وقت نماز من است. خانم هم گفت: باشد، مشكلي نيست.» او با رد كردن اين مسافر ۳۵ دلار را از دست داد. در حالي كه درآمد روزانه او تنها بين ۱۵۰ تا ۲۰۰ دلار است. «اگر خدا بخواهد مسافربه تو پول بدهد، مي دهد. اگر تو كاري را براي خدا انجام دهي، مطمئن هستي كه خدا هم حواسش به تو هست.»
خيلي از راننده ها براي نماز ظهر جمعه به اين مسجد در منهتن مي روند. جمعه روز مقدس مسلمانان است و نماز را جماعت خواندن در آن مهم است. چند تا از راننده تاكسي ها و مسوولان مسجد گفتند كه قبلا پليس از دوبل پارك كردن و اين جور مسايل در اينجا چشم پوشي مي كرد. ولي در اين اواخر برگه هاي جريمه زيادي را صادر كرده است. براي همين هم مسوولان مسجد برگه هايي را به راننده هايي كه براي نماز در مسجد حاضر مي شوند، مي دهند تا پليس آنها را جريمه نكند.
علاوه بر مسجدهاي محلي كوچك تر، رستوران ها يك محل اصلي براي نماز به حساب مي آيد. بعضي از آنها محلي براي پارك تاكسي ها هم دارند. رستوران «شيپاكاستوري پاويليون» يكي از همين رستوران هاست. راننده ها پيش صندوقدار مي روند و كليدي را از او تحويل مي گيرند و در كناري را باز مي كنند و از پله هاي باريك چوبي پايين مي روند. يك يخچال بزرگ، گوني هاي پياز و برنج، جعبه هاي سيب زميني فضاي وهم آوري را ايجاد كرده اند. ولي يك اتاق تميز كه با فرش سبزي هم فرش شده، همان جاي نماز خواندن راننده هاست. «من با صاحب رستوران صحبت كردم كه او به عنوان يك مسلمان وظيفه دارد محلي را براي نماز خواندن اختصاص دهد.» اين حرف ها را محمد منظرعالم مي زند. صحبت هايش باعث شد صاحب رستوران اتاق و امكانات لازم براي وضو گرفتن را در اختيار آنها قرار دهد. راننده ها خودشان فضاي داخل اتاق را بازسازي كردند و فرشي هم براي آن تهيه كردند. البته اين كمك رستوران ها براي خودشان فايده مادي هم دارد چون به راحتي براي خودشان مشتري جور مي كنند. امروز در ماه مي، «عالم» چند تا از دوست هاي راننده بنگلادشي را با تلفن جمع كرده، «نماز خواندن به صورت جماعت بهتر است.» بعد از نماز آنها در همين رستوران غذا مي خورند. يك تجربه درست و حسابي فرهنگي، اعتقادي، غذايي و زباني «ما دو تا كار مهم را مي توانيم با هم انجام دهيم: نماز و ناهار.»
رستوران هاي جنوب آسيايي «به نوعي مركز اجتماعي تبديل شده اند.» اين حرف ها را «توني كارنزيك» جامعه شناس مذهبي مي گويد: «چيزي كه در كار اين راننده ها بي نظير است به وجود آوردن يك پاكي آئيني در جايي است كه ممكن است مكان آلوده اي هم باشد.»
او اشاره دارد به اين رستوران ها با شلوغي زياد «آنها اين مكان را به جايي پاكيزه و مرتب براي عبادت و نيايش و آ سايش روحي تبديل كرده اند.»

هوا
آخر هفته داغ
هواي گرم و آفتابي امروز تهران قابل پيش بيني بود. حالا كه خرداد به نيمه نزديك شده، ديگر انتظار هواي ابري از آسمان تهران كمي عجيب به نظر مي رسد. دماي هوا امروز در گرم ترين ساعات به ۳۶ درجه سانتي گراد مي رسد. به دماي پايين امروز هم چندان اميدوار نباشيد. دما خيلي كه پايين بيايد به ۳۵ درجه سانتي گراد مي رسد. وقتي كه آفتاب از آسمان تهران برود، دماي هوا بين ۲۱ تا ۲۳ درجه سانتي گراد نوسان دارد. از آنجايي كه ما پنج شنبه و جمعه تعطيل هستيم از حالا شما را در جريان هواي تهران در اين دو روز هم قرار مي دهيم. تفاوت هواي آخر هفته تهران با امروز اين است كه گاهي چند تكه ابر هم در آسمان، آفتابي مي شود. روز پنج شنبه دماي هوا ۳۲ تا ۳۳ درجه سانتي گراد است و شب هم روي ۲۱ درجه سانتي گراد ثابت مي ماند.
و بالاخره هواي جمعه. شرايط آسمان درست مثل همان آسمان پنج شنبه است و دماي هوا در روز، ۳۴ تا ۳۵ درجه سانتي گراد و در شب هم ۲۱ تا ۲۲ درجه سانتي گراد است.

جعبه
۳ روز تلويزيون
اگر ديروز نتوانستيد سريال اين راهش نيست را ببينيد امروز مي توانيد تكرار اين مجموعه را ساعت ۴۰/۱۳ تماشا كنيد. پيشنهاد بعدي براي امروز بعدازظهر تماشاي سريال پرستاران در ساعت ۱۵ است، البته اگر ديشب نديده ايد. براي امشب هم ۳۰/۲۰ سريال خانه اي در تاريكي از شبكه ۳ و ساعت ۱۰/۲۲ آواز مه با حضور خسرو شكيبايي از شبكه اول سيما را به شما پيشنهاد مي كنيم. سريال نقطه چين هم امروز و فردا پخش نمي شود ولي ممكن است جمعه شب راس ساعت هميشگي پخش شود. براي روز پنج شنبه عصر پيشنهاد ماتماشاي سينما ۴ است البته تكرارش كه ساعت ۳۰/۱۵ از شبكه ۴ پخش مي شود. جست وجو در شهر هم كه به نظر مي رسد به قسمت هاي آخر خود نزديك شده باشد ساعت ۱۹ روز پنج شنبه پخش مي شود. اين هفته هم مانند هفته گذشته سينما يك پخش نمي شود پس منتظرش نباشيد. صبح پنج شنبه هم ويژه برنامه ارتحال امام به صورت زنده از بهشت زهرا پخش مي شود. براي روز جمعه هم سينما ۴ پيشنهاد اول است كه قرار است فيلم سينمايي «يوجيمبو» پخش شود.

فرهنگ
مسابقه
فرهنگسراي انقلاب (بزرگراه نواب، خيابان كميل شرقي) به مناسبت اين روزها مسابقه خاطره نويسي برگزار كرده است همه كساني كه خاطره اي از امام خميني با قيام مردم ايران در خرداد ۴۲ دارند تا ۱۵ تيرماه مي توانند اين خاطره ها را براي فرهنگسراي انقلاب بفرستند. خاطرات مي تواند متعلق به دوستان و آشنايان هم باشد. خاطرات تان را به آدرس تهران صندوق پستي ۱۳۱۸۵-۴۴۹ بفرستيد.
قابل توجه علا قه مندان به كامپيوتر و فن آوري اطلاعات. تا چند روز ديگر يك فرهنگسرا در تهران افتتاح مي شود به نام فرهنگسراي آي تي.(IT) فعاليت ها و برنامه هاي تخصصي اين مجموعه در زمينه خدمات اينترنت، كلاس هاي آموزش كامپيوتر (در سطوح مختلف) ، نشست هاي تخصصي و نمايش و تحليل فيلم خواهد بود. اين فرهنگسرا كارش را از ۱۶ خرداد (شنبه آينده) شروع مي كند و آدرسش هست خيابان كارگر، تقاطع جمهوري اسلامي. اگر هم خواستيد مي توانيد با شماره ۶۹۰۲۱۳۴-۸ با آن جا تماس بگيريد.

پايتخت
آمستردام 
مثل اينكه باز هم تشابه ها مشكل ساز شدند. اين بار بحث بر سر دو نام «ويندوز» و «ليندوز» است. ويندوز را كه حتما مي شناسيد، همان نرم افزار معروف شركت مايكروسافت. اما اين شركت از شركت پخش كننده سيستم عامل «ليندوز» به خاطر استفاده از نام اين شركت به يك دادگاه هلند شكايت كرد كه دادگاه آن را وارد ندانست و اعلام كرد هر نامي مثل ليندوز به معناي رابطه با ويندوز نيست و دليلي براي تغيير نام وجود ندارد. همچنين اين دادگاه اعلام كرده است كه كلمه ويندوز (پنجره) قبل از استفاده توسط مايكروسافت يك نام عمومي بوده و كسي حق نداشته كه آن را به عنوان نام اختصاصي خود انتخاب كند. اين در حالي است كه دادگاه ديگري قبلا شركت ليندوز را وادار كرده بود كه نام محصول خود را به »Linspire« تغيير دهد!
ليسبون 
هميشه براي همه مردم دنيا در هر جايي كه باشند برقرار بودن صلح و آرامش يك آرزو بوده است، تا جايي كه هزاران نفر از شركت كنندگان در يك كنسرت موسيقي در ليسبون پرتغال سه دقيقه براي صلح سكوت كردند. «ژيلبرتوژيل» وزير فرهنگ برزيل و موسيقيدان مشهور، «بريتني اسپرز» خواننده آمريكايي و «استينگ» خواننده بريتانيايي و گروه متاليكا هم در اين كنسرت حضور داشتند و پس از پايان اين سه دقيقه سكوت «ژيل» به روي صحنه رفت و سرود صلح را اجرا كرد. جالب است بدانيد كه اين جشنواره موسيقي از سال ۱۹۸۵ در برزيل آغاز شده و يكي از بزرگ ترين جشنواره هاي موسيقي جهان است كه براي اولين بار در خارج از برزيل برگزار شد. حالا از موسيقي و صلح كه بگذريم به جام ملت هاي اروپا كه تقريبا «نه دقيقا» از دو هفته ديگر در ليسبون شروع مي شود. اين روزها پايتخت پرتغال شلوغ و جنجالي است. سياستمداران، خبرنگاران و نيروهاي پليس و خيلي از آدم هاي معروف ديگر در اينجا جمع مي شوند تا اين رقابت ها را كه همگي به ۹۰ دقيقه سراسر هيجان منتهي مي شوند، همراهي كنند.
مسكو
مردم مسكو پس از سال ها مي توانند صداي بزرگ ترين ناقوس  كشورشان را بشنوند. اين ناقوس معروف به «ناقوس تزار» در دوران ديكتاتوري استالين در سال ۱۹۳۰ از بين رفت. اين ناقوس روز يكشنبه دوباره به صدا درآمد. البته خود ناقوس اصلي كه نه. بلكه ناقوسي كه از روي مدل قديمي دوباره ساخته اند. اين ناقوس جديد ۷۲ تن وزن دارد و ۵/۴ متر ارتفاع و در برج معروف مقدس «سرجيولارا» را نزديك مسكو آويزان شده.ناقوس اصلي كمي سبك تر بود و در سال ۱۷۴۸ ساخته شده بود. براي به صدا درآوردن اين ناقوس حداقل ۶ نفر لازم است.

امروز
نامه اي براي يك دوست
009066.jpg
يك كاغذ، يك خودكار و كمي حوصله؛ پيشنهاد امروز ما خرج زيادي برايتان ندارد. خودكار را كه روي كاغذ بگذاريد، حرف هايتان خود به خود از نوكش روي كاغذ مي ريزد. پيشنهاد امروز ما نوشتن يك نامه است. دليل اش را مي توانيد در ستون «ورود» بخوانيد.
بگذريم. احتمالا كه نه، قطعا اغلب ما بابت مشغله هاي فكري و كاري كه در تهران داريم، فرصت ملاقات با دوستان و آشنايان قديمي را نداريم. آدم اگر فرصت كند گاهي سري به پدر و مادر يا اقوام نزديك بزند هم هنر كرده. به اين ترتيب ما كنار هم از هم دور مي شويم. اين درست كه استفاده از اينترنت و داستان ميل و چت رونق كاغذ و قلم را از بين برده اما وقتي مي خواهيد سراغ كساني برويد كه سال هاست از آنها خبر نداريد، بهتر است تمام اصول نوستالژي را رعايت كنيد؛ براي كساني كه حتي نزديكتان بودند با كاغذ و قلم برايشان مي نوشتيد، امروز هم با كاغذ و قلم بنويسيد. اين پيشنهاد را وقتي به شما داديم كه براي استفاده از آن به اندازه كافي وقت داشتيد. شايد تا آخر سال ديگر اين فرصت برايتان فراهم نشود كه به دوستان قديم نامه بنويسيد. كاغذ و قلم را برداريد.

ورود
پاتريس لومومبا
تولد «پاتريس لومومبا» مبارك. او ۷۹ سال پيش در چنين روزي به دنيا آمد. اينكه پاتريس لومومبا چه تاثيري مي تواند در امروز ما داشته باشد، بماند براي ستون پيشنهاد امروز كه در وسط صفحه مي خوانيد. فعلا همين بس كه برايتان بنويسيم «پاتريس لومومبا» پيش از آنكه نخست وزير كنگو شود، در اداره پست كار مي كرد.

ستون شما
زلزله در امام زاده داوود
خانم عابدي نژاد تماس گرفتند و گفتند كه در هنگام زلزله روز جمعه تهران در جاده امام زاده داوود بوده اند و تعداد زيادي از مردم نيز براي گذراندن روز تعطيل خود به اين مكان آمده بودند كه ناگهان سنگي از كوه هاي اطراف به پايين پرتاب مي شود و متاسفانه با يكي از مردم برخورد مي كند و اين شخص جان خود را از دست مي دهد. ايشان مي خواستند متذكر شوند كه كسي به اين حادثه اشاره اي نكرده است.
پيام نور و مشكلاتش 
سعيد كيامنش از دانشجويان دانشگاه پيام نور تهران از عدم برنامه ريزي اين دانشگاه به شدت ناراضي بود. گويا دانشجويان در اسفندماه امتحانات خود را به پايان رسانده اند و قرار بوده كه نتايج آن تا اوايل ارديبهشت ماه اعلام شود اما اين كار صورت نگرفته و مسوولان به دانشجويان گفته اند براي ترم آينده ثبت نام كنند، ثبت نام انجام شده و ترم در حال پايان است و اين آقا و سايرين نگران وضعيت خود هستند كه آيا بايد دروس اين ترم را امتحان دهند يا دروس ترم قبل را كه احيانا افتاده اند.
ما به اين عزيزان پيشنهاد مي دهيم كه فعلا براي ترم آينده ثبت نام كنند تا وضعيت اين ترم و ترم گذشته شان مشخص شود.
۴۸ ساعت در فرودگاه 
تلفن را كه بر مي داريم مردي عصباني از پشت خط از وضعيت فرودگاه شيراز شكايت دارد. «آقا من ۴۸ ساعت در فرودگاه شيراز معطل بودم.» علت را كه جويا شديم گويا اين آقا براي مراسمي به شيراز مي رود، در بازگشت با كم توجهي مسوولان فرودگاه شيراز مواجه مي شود و دو روز را در اين فرودگاه مي گذراند.
به اين آقا و ساير عزيزان پيشنهاد مي كنيم در اينگونه موارد از وسايل نقليه چرخ دار مانند تاكسي يا اتوبوس استفاده كنند.
خانه نيما سالم است يا نه؟
تماس هايي داشتيم مبني بر اينكه روز دوشنبه دو مطلب متناقض با هم در روزنامه همشهري چاپ شده. در يكي از مطالب آمده است كه خانه نيما ترك عميق برداشته و در مطلب اول ضميمه ايرانشهر آمده كه خانه نيما سالم است.
توضيح: مطلب ايرانشهر مربوط به گزارش خبرنگار اعزامي همشهري به محل حادثه است كه مي گويد هيچ تركي مشاهده نكرده. اما وقتي اظهارنظر كارشناس ميراث فرهنگي مبني بر وجود ترك مي آيد... به هر حال ما اين روزها به چشم خود هم اعتماد نداريم!
آفرين 
سعي كنيد كم غلط باشيد. آفرين.
نكته: اين خواننده به ما اعتماد به نفس داد. متشكريم.
خبر بدهيد
تغييرات صفحه تهرانشهر را به فال نيك مي گيريم. فقط وقتي ستون شما را حذف مي كنيد، خبر بدهيد كه دنبالش نگرديم .
آقا من صاحب فرزند شدم!
مردي بسيار خوشحال پشت خط تلفن است. گوشي را مي گيريم. او مي گويد كه روز يكشنبه صاحب فرزند شده است. خب بسيار مبارك است.
اما جالب اين بوده كه اين اتفاق در جاده ساوه افتاده است. آنها قصد آمدن به تهران را داشته كه به بيمارستان هميشگي مراجعه كنند اما اين نوزاد با اصرار بسيار در ميان راه به دنيا آمده است. آنها به درمانگاه شهيد مفتح چهار دانگه رفته اند و آنجا با وجود امكانات بسيار كم نوزاد را به دنيا آورده اند.
پدر هم مي خواست تشكري كرده باشد از اين بيمارستان.
حالا واقعا مبارك است.
شماره حساب بدهيد
تماس هاي زيادي داشتيم كه از روزنامه خواهش شده بود تا براي افرادي كه در گزارش ها از آنها نام مي بريم و نياز به كمك مالي دارند از آن طريق كمك شود.
اين كار از عهده روزنامه خارج است بهتراست خودتان با پاي خودتان برويد به آنهايي كه نيازمندند كمك كنيد.

ذهن زيبا
گاهي حرف هايي كه بر زبان جاري نمي شوند، مهمتر از حرف هايي هستند كه بر زبان جاري مي شوند.
پرمودابترا
دنيا براي افرادي كه مي خواهند تنها در مسيرهاي شناخته شده گام بردارند وتنها كارهاي انجام شده را انجام دهند، به تنگي همان مسيرهاي شناخته شده و كار آنان به حقارت كارهايي است كه به آنها عادت دارند.
كيم ووچونگ
اين شماييد كه به مردم مي آموزيد چگونه با شما رفتار كنند.
دبليووين داير
موفقيت مجموعه اي از تلاش هاي كوچك روزانه است.
مامي مك كالو

كتابخانه
از اينجا و آنجا
از مهدي سحابي تا به حال ترجمه هاي زيادي خوانده ايم. يك نمونه اش مارسل پروست و سري «در جست وجوي زمان از دست رفته» است او. به جز ترجمه اهل نوشتن هم هست كتاب «خيابان مارگو تا شماره ۱۱۰» را اونوشته است اين مجموعه داستان را نشر مركز منتشر كرده است.
«در خيابان كوچك و كوتاهي درشهري كه مي تواند هر شهري باشد چند سرنوشت گذرا در هم تنيده مي شود. يك جوان جوياي كار، يك شخصيت بزرگ جهاني، دخترهايي شبيه هنرپيشه هاي سينما و جوان افليجي با يك پلنگ بالاي تراس... «خيابان مارگوتا» شامل ۱۰ داستان كوتاه است كه هريك از آنها در دو بخش «از اينجا» و « از جاهاي ديگر» رمان كوچكي  هستند كه چندين شخصيت و چندين وضعيت را با هم ترتيب مي كند.» پاراگراف بالا توضيحي است كه در قسمتي از مقدمه كتاب آمده اين مجموعه داستان را در بازار مي توانيد به قيمت ۱۸۰۰ تومان بخريد.

ويدئو
مبارزه با خشونت
مايكل مور را حالا ديگر همه مي شناسند. يك آدم چاق، شلخته و عينكي كه كت و شلوار اصلاً بهش نمي  آيد و علاقه عجيبي به كلاه بيس بال دارد. او الان تبديل به دشمن جورج بوش شده. كسي كه هر كاري از دستش بر مي  آيد دارد انجام مي دهد تا بوش براي بار دوم رئيس جمهور آمريكا نشود. كتاب مي نويسد. («مردان سفيد احمق» كه پرفروش ترين كتاب سال ۲۰۰۳ شد)، فيلم مي سازد و فيلم هايش هم آن قدر خوبند كه جايزه مي گيرند. ۲سال پيش «بولينگ براي كلمباين» اسكار بهترين مستند سال را برد و امسال با فيلم «فارنهايت ۱۱/۹» نخل طلاي كن را به دست آورد. اينها همه مقدمه اي بود براي معرفي مستند جنجالي اش «بولينگ براي كلمباين» كه وارد شبكه ويديويي كشور شده و از اولين ويديو كلوپ نزديك خانه تان مي توانيد بخريد. فيلم دوبله شده و محورش خشونت در آمريكا و استفاده گسترده از اسلحه در اين كشور است. ماجراي دبيرستان كلمباين و ۲ دانش آموزي كه همكلاسي هايشان را به رگبار بستند هم سوژه اصلي فيلم است. اين فيلم را موسسه قرن بيست و يك منتشر كرده است.

نت
براي دوستداران سنتي
رنگ فرح نام آلبومي است كه اين روزها مي توانيد در بازار موسيقي سنتي پيدا كنيد. اين آلبوم شامل قطعاتي است با صداي سيدنورالدين رضوي سروستاني كه سال ۵۲ آنها را اجرا كرد و تا به حال جايي منتشر نشده بودند. آواز بيات اصفهان، صوفي نامه، تكنوازي سه تار همراه با آواز اصفهان، رنگ فرح در دستگاه همايون، تكنوازي تمبك، تكنوازي كمانچه و آواز سه گاه از جمله قطعات اين آلبوم است. در بروشور نوار اين اطلاعات را درباره مرحوم سروستاني مي خوانيد: سيدنورالدين رضوي سروستاني در بيستم فروردين ۱۳۱۴ شمسي در سروستان شيراز متولد شد. از سال ۱۳۳۰ آموزش آواز را نزد شير معظم افشار آغاز كرد، در سال ۱۳۳۶ به تهران آمد و براي تكميل آموخته هابه محضر استاداني چون مرتضي محجوبي، احمد عبادي، علي اكبرشهنازي و ... راه پيدا كرد. او شاگرداني بسياري هم تربيت كرده كه صديق تعريف يكي از آنهاست. سروستاني در ارديبهشت سال ۷۹ بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت و در حافظيه شيراز به خاك سپرده شد.

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |