پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۱۷
حوادث
Front Page

پس از دريافت مبالغ هنگفتي از اولياي دانش آموزان
مدير دبيرستان فراريست
تاكنون بيش از ۱۵۰ شاكي در آموزش و پرورش منطقه يك، شكايت خود را به مسوولان ارايه كرده اند و پرونده مدير قبلي در حال پيگيري است. يكي از معلمان مدرسه بدهي هاي آقاي مدير را بيش از ۵۰۰ ميليون تومان مي داند
010347.jpg
ايمان ميريان 
بعد از گذشت تعطيلات عيد، مدرسه به مدت ۴ روز تعطيل شد و دانش آموزان بلاتكليف هر روز رابيخودي در مدرسه تا ظهر سر مي كردند
بسياري از ساكنان شمال تهران اين دبيرستان پسرانه را مي شناسند.
هرچه باشد ۱۰ سال از عمر آن مي گذرد و حالا خيلي از دانش آموزان اين دبيرستان براي خودشان كسي شده اند؛ دكتر، مهندس، روانشناس، وكيل و...
اما اينكه چطور پاي اين دبيرستان به صفحه حوادث ما باز شد هم براي خودش داستاني است خواندني. ماجراي دبيرستان پسرانه «...» زماني براي ما به عنوان يك موضوع جدي شد كه يك نفر ازمعلمان اين مدرسه طي تماسي اعلام كرد كه مدير اين مدرسه با دريافت مبالغ هنگفتي از اولياي دانش آموزان در حال حاضر فراريست وهيچ سرنخي از او بدست نيامده است. «محمد.ف» معلم عربي اين مدرسه در اينباره مي گويد: مدرسه«...» در سال ۱۳۷۳ تاسيس شد و من از سال ۱۳۷۸ در اين مدرسه مشغول به تدريس هستم.» او در جواب اين سوال كه چطور اين ماجرا اتفاق افتاد، مي گويد: «از سه سال گذشته، هيچ يك از معلمان اين مدرسه يك قران حقوق هم دريافت نكرده اند.»
- پس در اين مدت چه مي كرديد؟
او در جواب مي گويد: «خيلي ها به دليل چند شغله بودن در اين مدت سكوت اختيار كردند و حاضر به ادامه همكاري شدند. بعضي از معلم ها هم به واسطه دوستي و آشنايي با آقاي مدير براي او چك مي كشيدند تا اعتبار و آبروي مدرسه حفظ شود.»
بنا به گفته يكي از معاونان مدرسه به خاطر اينكه آقاي مدير به زندان نرود، با پرداخت ۱۴ ميليون تومان چك به يكي از طلبكاران او مجبور شده است چند شب را در زندان سر كند. او دراينباره مي گويد: «بعد از تعطيلات عيد نوروز بود كه آقاي مدير با خواهش و التماس از من خواست كه به خاطر حفظ مدرسه و تعطيل نشدن آن ۱۴ميليون چك برايش بنويسم و قول داد كه در عرض چند روز اين مبلغ را تهيه كند و به همراه حقوق و بدهي كه در اين سه سال از او داشتم به من پس بدهد كه...» كه اين اتفاق نيفتاد و آقاي مدير متواري شد و او خود به زندان افتاد.
از طرف ديگر كارپرداز مدرسه «علي.م» كه در تمام طول اين ۱۰ سال حقوقي دريافت نكرده است، در اينباره مي گويد: «من از سال ۱۳۷۳ در اين مدرسه مشغول به كار شده ام و تاكنون متحمل فشارهاي شديد اقتصادي شده ام به طوري كه حالا به خيلي ها بدهكار هستم.»
«ايرج. الف» مدير اين مدرسه ۴۲ ساله است و ۱۰ سال پيش اين مدرسه را از مالك ساختمان آن اجاره كرده است. اوايل تاسيس مدرسه با خوش قولي و پرداخت به موقع بدهي هايش باعث اعتماد معلمان و تمام دست اندركاران و همچنين اولياي دانش آ موزان شده بود.
اين درحاليست كه اعتبار علمي دبيرستان در اوايل آغاز به كار آن، چندان براي خانواده ها قابل قبول نبود اما با آمدن يكي از معتبرترين معاونان علمي مدارس منطقه يك تهران است به اين مدرسه، اعتبار علمي آن هرروز بيش از پيش شده بطوري كه اختلاس و فرار مدير مدرسه، خانواده هاي دانش آموزان دبيرستان را به شدت نسبت به آينده تحصيلي آنها نگران كرده است. پدر يكي از دانش آموزان اين دبيرستان مي گويد:« دو سال است كه پسرم در اين دبيرستان مشغول به تحصيل است و در اين دو سال او هميشه از وضعيت مالي بد مدرسه و شايعات مربوط به عدم پرداخت حقوق معلمان مي گفت تا اينكه بعد از گذشت تعطيلات عيد، مدرسه به مدت ۴ روز تعطيل شد و دانش آموزان بلاتكليف هر روز رابيخودي در مدرسه تا ظهر سر مي كردند و اين درحالي بود كه هر سال ابتداي سال تحصيلي براي ثبت نام پسرم دو فقره چك ۵۰۰ هزار توماني در اين مدرسه پرداخت كردم.»
اگر فرض را بر اين بگذاريم كه اولياي ۱۶۰ نفر دانش آموز اين مدرسه، بين۱ تا ۵/۱ ميليون تومان هزينه تحصيل براي فرزندان خود در طول يك سال پرداخت كرده باشند، درآمد اين مدرسه سر به آسمان خواهد زد و با اين حال سوال اصلي اين است كه دليل بدهي هاي فراوان آقاي مدير مدرسه چيست و چه بوده؟
يكي از دست اندركاران مدرسه كه حاضر به فاش شدن نام خود نيست، در اينباره مي گويد: «علت اصلي بدهي هاي فراوان او - مدير مدرسه - رباخواري بوده است.» او مدعي است كه مدير اين مدرسه با استفاده از پول هاي كلاني كه از خانواده هاي دانش آموزان دريافت مي كرد وارد تجارت و داد و ستد دركارهاي مختلفي از جمله ساخت و ساز ساختمان و خريد و فروش زمين شده بود. احتمالا به دليل هزينه هاي سنگين ناشي از پرداخت نزول و بهره و براي خلاصي از آن اقدام به فرار و عدم پرداخت بدهي هايش كرده است.
مدير موقت و فعلي اين مدرسه كه از طرف آموزش و پرورش منطقه يك مامور رسيدگي و اداره دبيرستان(...)شده است در اينباره مي گويد: «پرونده مدير قبلي در آموزش وپرورش و مراجع قضايي در حال پيگيري است و خانواده هاي دانش آموزان از بابت ادامه تحصيل آنها نبايد نگران باشند.» او همچنين در خصوص حقوق معوقه آنها مي گويد: «تصميم گيري در اينباره با وزارت آموزش و پرورش است و با اين حال ما تلاش كرده ايم كه حقوق و دستمزد ماه پيش اين عزيزان را پرداخت كنيم.»
او از مسوولان آموزش و پرورش منطقه بخاطر مساعدت ها و كمك هاي بي دريغ شان تشكر مي كند و مي گويد: «تاكنون بيش از ۱۵۰ شاكي در آموزش و پرورش منطقه يك، شكايت خود را به مسوولان ارايه كرده اند و پرونده مدير قبلي در حال پيگيري است.» يكي از معلمان مدرسه بدهي هاي آقاي مدير را بيش از ۵۰۰ ميليون تومان مي داند.

ستون شما
يك اميرحسين ديگر
حالا ۵ سال از آن حادثه مي گذرد. آن حادثه دشوار و تلخ و باور نكردني. شايد اگر اميرحسين زنده مانده بود حالا كلاس دوم دبستان بود و فارغ از امتحاناتش به تابستان شيرجه مي زد. ۵ سال پيش اميرحسين فقط به خاطر عمل لوزه جان خود را در يكي از بيمارستان هاي تنكابن از دست داد. پدرش در نامه اي از آن روزها چنين مي نويسد: اواسط مهرماه بود كه پسربچه ۳ساله ام را براي عمل لوزه به بيمارستان ... تنكابن بردم و از قبل با دكتر متخصص گوش و حلق و بيني هماهنگ كرده و مبلغ عمل را پرداخت كردم، ساعت ۱۱ صبح پسر كوچكم را بستري و به اتاق عمل بردند، لحظات به كندي مي گذشت. من و همسرم نيز بي خبر از فاجعه اي كه قرار است رخ دهد، چشم به عقربه هاي ساعت دوخته بوديم. هر دو بي تاب و مضطرب سراغ كودكمان را مي گرفتيم و مسوولان بيمارستان مي گفتند: هيچ مشكلي وجود ندارد. لحظه ها مي گذشت اما خبري از اميرحسين كوچكم نبود تا اينكه ناخودآگاه فرياد زدم: بچه ام چه شده و سكوت مسوولان بيمارستان امانم را بريده بود. دكترهاي بيمارستان به طرف اتاق عمل هجوم آوردند، پرستاران شروع به صحبت با يكديگر كردند، ولي كسي جوابگوي من و همسرم نبود.
بعد از گذشت چند ساعت گفتند: عمل تمام شده و بچه در ريكاوري است، اما لحظه اي بعد رئيس بيمارستان گفت: بايد پسرت را به بيمارستان ساري منتقل كنيم. از اقبال بد CCU بيمارستان ساري هم تخت خالي نداشت و مجبور شدم براي نجات تنها فرزندم دست به دامن دوستان و آشنايان در تهران شوم. نزديك اذان مغرب بود، آمبولانسي را با زحمت بسيار تهيه كردم تا جان پسرم را كه هنوز نمي دانستم چرا به خاطر يك عمل ساده به اين روز افتاده است نجات دهم، اما مسوولان بيمارستان هيچ عجله اي براي انتقال نداشتند.
نزد رئيس بيمارستان رفتم و گفتم: پس چرا به تهران نمي رويم؟ من بيمارستان رزرو كردم به خدا CCU هم دارد، تيم پزشكي هم آماده هستند. چرا كاري نمي كنيد؟ و من بي خبر از اين بودم كه اميرحسين كوچكم از ساعت ها پيش ديگر نفس نمي كشيد.
صداي اذان مغرب به گوش مي رسيد و من تنها توانستم يك بار ديگر بر پيشاني كودك سه ساله ام بوسه بزنم و براي هميشه او را به خدا بسپارم.
جمله اميرحسين قبل از بردنش به بيمارستان... تنكابن به ذهنم مي رسد:
«باباجون، آدم چه جوري ميره پيش خدا؟»
پسر كوچك من هم رفت اما شايد بعد از اين كساني كه اميرحسين كوچكي مانند من دارند براي هر عمل پيش پا افتاده اي به هر بيمارستاني نروند و اميرحسين ها هميشه زنده بمانند.حدود يك سال بعد با شكايت در شعبه دوم دادگاه عمومي تنكابن جلسه كميسيون پزشكي قانوني استان مازندران تشكيل مي شود و پس از بررسي، علت اصلي مرگ عارضه حاد تنفسي اعلام مي شود كه به علت عدم آمادگي قبلي براي عمل جراحي و بيهوشي بوده و در اثر بستري كردن در شرايط نادرست و غيرعلمي براي يك كودك با زمينه نامساعد جسمي رخ داد.
«طبق ماده ۶۱۶ قانون مجازات اسلامي مبني بر اينكه اگر قتل غيرعمد به واسطه بي احتياطي يا اقدام به امري كه مرتكب در آن مهارت نداشته است يا به سبب عدم رعايت نظامات، واقع شود، مسبب به حبس از يك تا سه سال و نيز پرداخت ديه در صورت مطالبه از ناحيه اولياي دم محكوم مي شود.» پزشكان متخصص مربوطه به پرداخت ۵ ميليون ريال جزاي نقدي محكوم شدند.اما چه سود، ديگر اميرحسين بر نمي گردد. به هر حال شايد چاپ اين نامه مرهمي باشد بر زخم هاي پدر اميرحسين. او علت فرستادن اين نامه و مدارك به ما را چاپ گزارشي از مرگ يك اميرحسين ديگر در تاريخ دوم خردادماه سال جاري بيان كرده است.

اينجا
يك طلافروشي و دو سرقت 
دو سارق، مرد جواهرفروش را براي سرقت جواهراتش با ضربات چاقو مجروح و روانه بيمارستان كردند.
چندي پيش پسر جواني وارد جواهرفروشي اركيده در خيابان ۱۷ شهريور شد و به مرد جواهرفروش كه در پشت پيشخوان ايستاده بود حمله ور شده و پس از آن كه صاحب طلافروشي را با ضربات چاقو مجروح كرد، مقداري طلا از مغازه برداشته و بلافاصله فرار كرده است. بعد از وقوع اين سرقت شكايتي در كلانتري ۱۰۹ بهارستان مطرح شد و ماموران درتجسس هاي پليسي خود پي بردند سارقان كه دو جوان موتورسوار بودند ابتدا به بهانه  خريد دستبند طلا وارد جواهرفروشي شده و پس از انتخاب دستبند با بيان اينكه مي خواهند از پدرشان پول بگيرند از مغازه خارج شده و ساعتي بعد دوباره بر مي گردند. يكي از سارقان باموتورسيكلت بيرون جواهرفروشي منتظر مي ماند و جوان ديگر وارد مغازه شده و با چاقو به جان مرد جواهرفروش مي افتد و با فريادهاي وي و برداشتن مقداري طلا، هنگامي كه خود را در آستانه دستگيري مي بيند پا به فرار مي گذارد. مرد جواهرفروش بلافاصله به بيمارستان منتقل شده و با تلاش پزشكان از مرگ حتمي نجات مي يابد. تحقيقات كارآگاهان پليس آگاهي تهران نشان مي دهد در ۸ ماه گذشته اين دومين سرقت از جواهرفروشي اركيده بوده كه دفعه قبل سارقان با اسپري به مرد جواهرفروش حمله كرده بودند.
خودكشي رمانتيك
جواني چهار ماه پس از فوت همسر و فرزندش اقدام به خودكشي كرد.
«حميد» ۲۷ ساله بود و«فرشته» همسر حميد پنج سال از او بزرگتر بود. براي همين وقتي آنها تصميم به ازدواج گرفتند با مخالفت خانواده هايشان روبه رو شدند. پدر فرشته عقيده داشت اين احساسي كه دخترش و حميد به هم دارند يك حس زودگذر است و چند سال پس از ازدواج به اين خاطر كه فرشته از حميد بزرگتر است از هم جدا مي شوند.
خانواده حميد هم به خاطر سن زياد فرشته با ازدواج آنها مخالفت مي كردند، اما اين دو نفر به خاطر علاقه و تفاهمي كه داشتند عليرغم مخالفت هاي شديد خانواده با هم ازدواج مي كنند و پس از گذشت دو سال از ازدواجشان صاحب يك دختر مي شوند. چند ماه پيش هنگامي كه حميد و خانواده اش از شهر مشهد برمي گشتند با يك اتوبوس تصادف مي كنند. در اين حادثه همسر و دختر حميد فوت مي كنند و اين شوك بزرگي براي حميد بود.
حميد دچار بيماري افسردگي شديد مي شود. به طوري كه دوبار دست به خودكشي مي زند اما با اقدام سريع خانواده اش از مرگ حتمي نجات پيدا مي كند.اما بالاخره در پنج شنبه روزي، وقتي حميد به بهشت زهرا رفته بود و تا غروب بالاي سر قبر آنها مي نشيند و به خانه بر مي گردد و ...
پدر و مادر حميد او را سريع به بيمارستان مي رسانند اما خيلي دير شده بود. خيلي دير.
ترور مدير گمرك 
هفته گذشته، مدير گمرك دلوار توسط تعدادي از قاچاقچيان كه محموله آنان توقيف شده بود به وسيله مسلسل هاي خودكار ترور شد.
اين مدير كه در بازگشت از دلوار در جاده اصلي بوشهر، هدف تيراندازي قرار گرفت، توانست از اين واقعه جان سالم به در ببرد.چهار نفر در اين حمله مسلحانه كه مرتبط با محموله باارزش قاچاق يك لنج است، دستگير شده اند.

نمايشگاه بين المللي تهران
010350.jpg
010353.jpg
010356.jpg
محل دايمي نمايشگاه بين المللي تهران. سه شنبه ۲/۴/۸۳. آنچه كه در
عكس هاي فوق مشاهده مي كنيد، تصاويري از مجروح شدن يكي از بازديدكنندگان غرفه «مايان كوگل» در اثربرخورد يكي از تيرهاي تبليغاتي است كه به دليل شدت وزش باد بر سر وي افتاده است.
تا آخرين لحظاتي كه خبرنگار و عكاس روزنامه همشهري در محل حضور داشتند حال اين شهروند وخيم بوده است. اطلاعات بعدي را متعاقبا به شما اعلام مي كنيم.

اشرار در دام
۷ نفر از اشرار محدوده رسالت و پاسداران پس از يك ساعت تعقيب و گريز توسط ماموران كلانتري ۱۴۴ دستگير شدند.
اين اشرار يك باند ۷ نفره به سردستگي شخصي به نام «حسين» تشكيل داده بودند. آنها با قمه و چاقو مردم را تهديد و اقدام به زورگيري مي كردند. اعضاي اين باند بيش از ۴۰ شاكي دارند.
ماموران كلانتري ۱۴۴ جواديه در حين گشت زني در محدوده خود بودند كه متوجه ۴شرور سابقه دار مي شوند كه تحت تعقيب پليس هستند. اشرار به ايست پليس توجه نكرده و اقدام به فرار كردند. ماموران پس از يك ساعت تعقيب و گريز با شليك تير هوايي و سپس شليك به سمت يكي از متهمان موفق به دستگيري آنها شدند.

دزدي از رئيس پليس
خانه يك رئيس پليس در ايرلند هنگامي كه داشت در خصوص مبارزه با جرم صحبت مي كرد مورد سرقت قرار گرفت. اين رئيس پليس ۵۰ ساله هنگامي كه داشت در خصوص برخورد صحيح و دوستانه با سارقان در ميان اجتماع همكاران خود سخنراني مي كرد با تماس همسرش مبني بر اينكه دزدان خانه آنها را مورد سرقت قرار داده اند مواجه شد و سخنراني را نيمه تمام گذاشت و به منزل رفت. دزدان مقداري از جواهرات همسر پليس و همينطور مدارك شخصي جناب رئيس را با خود بردند. جناب رئيس در خصوص دزدي مي گويد: «من همانند ساير مردم دست به هيچ كار امنيتي اضافي براي منزلم نزده بودم و با متانت صبر خواهم كرد تا دزد دستگير شود و مطابق قانون با او عمل شود.» تا زمان مخابره خبر، هنوز خبري از دزدان نبوده است.

هر سال ۲۰ درصد
پرونده هاي وارد شده به دستگاه قضايي استان كرمان در هر سال به طور متوسط ۲۰ درصد افزايش مي يابد. طبق آمار، سال گذشته ۱۶۵ هزار و ۶۱۹ فقره پرونده به محاكم قضايي استان كرمان وارد و بيش از ۹۶ درصد آنها مختومه اعلام شد كه اغلب اين پرونده ها مربوط به جرايم مالي به ويژه متهمان صدور چك هستند. رئيس كل دادگستري استان كرمان پرونده قضايي براي هر يك از قضات دادگستري هاي استان را ۱۵۰ تا ۲۰۰ پرونده اعلام كرد و افزود: اين حجم پرونده فشار مضاعفي را بر قاضي وارد مي كند. البته تاكنون به علت نبود بودجه لازم برنامه احياي دادسراها در اين استان عمل نشده است. بد نيست بدانيد كه شمار قضات اين دادگستري از ۸۲ نفر در سال ۷۸ به ۱۶۳ نفر در سال گذشته رسيده است.

به كاهدان زدند
پنج نوجوان، ۱۱ بار از انبار همسايه خود برنج سرقت كردند. يكي از اين سارقان كوچك به نام احسان در يك ساختمان پنج طبقه زندگي مي كند. او باكمك چهار نفر از دوستانش گاهي از واحدهاي آپارتمانشان سرقت مي كرد. هنگامي كه يكي از همسايه ها انبار خود را پر از كيسه هاي برنج كرد آنها تصميم گرفتند برنج ها را به سرقت ببرند. براي همين شب ها دوستانش مي آمدند و كيسه ها را با خود مي بردند. بار يازدهم بود كه با تماس همسايه ها با پليس ۱۱۰ احسان و دوستانش حين سرقت دستگير شدند.دوستان او ابتدا سرقت را قبول نمي كردند و در بازجويي ها عنوان مي كردند كه احسان آنها را فريب داده و گفته است كيسه هاي برنج براي خواهرم است و ما كيسه ها را به خانه خواهر او برديم.

گوسفندان و راه آهن
فكر نكنيد فقط بني بشر از ريل و قطار و واگن در فغان است. موجودات ديگري هم هستند در اين دنيا كه اگر زبان داشتند شايد بيشتر از ما به شكوه و شكايت از مثلث واگن و ريل و لوكوموتيو مي پرداختند. برخورد يك قطار باري با گله گوسفند در كيلومتر ۵۱ خط قديم تهران - قم باعث از بين رفتن تعداد زيادي از گوسفندان شد. چندي پيش چوپاني هنگام عبور گله خود از ايستگاه راه آهن در كيلومتر ۵۱ خط قديم «تهران - قم» ناگهان متوجه مي شود قطاري باري با سرعت به طرف گوسفندان در حركت است. چوپان كه سعي داشت قبل از رسيدن قطار، گله را از ريل دور كند، موفق نشد و به علت برخورد شديد قطار با گوسفندان تعداد زيادي از آنها تلف شدند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  سفر و طبيعت  |   عكاس خانه  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |