پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۱۷
سفر و طبيعت
Front Page

سفر به شبح شهر
ديدار از ابرشهر حيوانات
اكنون بار ديگر حيات سبز به «دجمبه» بازگشته است، فيل ها و گوريل ها آمده اند...
ترجمه: رضا غفاريان طوسي 
010293.jpg
فيل خرطوم برافراشت، هوا را بوييد و گريخت 

كم كم تعداد آنها زيادتر شد و گونه هاي تازه اي نيز پا به اين زيستگاه كم نظير گذاشتند. امروز، به نظر حفاظت گران، دجمبه دوباره متولد شده است 
اينجا شبح شهر است. شهري كه هيچ سكنه اي ندارد جز دو خانواده. سياهپوست هاي كوتوله كه به پيگمي ها مشهورند. در اين شهر كه به متروپوليس (كلانشهر) حيوانات شهرت يافته زماني كاميون هاي پر از الوار در رفت و آمد بودند. اما به همت سازمان هاي طرفدار حفاظت و تنوع زيستي بي نظير آن، شركت الوار تعطيل شد واين شهر در اختيار طبيعت و وحش قرار گرفت.
پيترنگيا سفري كوتاه به شهر «دجمبه» داشته و خاطره خود را از اين سفر باز مي گويد.
ساكنان جنوب شرقي كامرون شايد چندان اهميتي براي اين نام قايل نباشند؛ دجمبه. براي عده اي كه در دوران شكوفايي اقتصادي يك دهه پيش حضور داشته اند، نام «دجمبه»، شهري بندري و پرجنب و جوش را در كنار رودخانه به ذهن متبادر مي كند. در اين ايام كاميون هاي فزون از شمار، پر از الوار، سفرهاي بي پاياني را به شهر بندري دوآلا در ۱۰۰۰ كيلومتري انجام مي دادند و الوارهاي بي حساب را از كشورهاي همسايه، كنگو وجمهوري آفريقاي مركزي، حمل مي كردند. دجمبه نقطه ترانزيتي حمل و نقل الوار به شمار مي رفت.
شهر دجمبه در ۷۰۰ كيلومتري جنوب شرقي يائونده در كنار رودخانه سانگها و مشرف بر كنگو برازاويل واقع شده و با جميعتي حدود ۵۰۰نفر از دور و نزديك، در آن زمان يك شهر زنده و سرشار از حيات به شمار مي رفت.
اما امروز، دجمبه به يك شبح شهر تبديل شده است. اين شهر بين محدوده مرزهاي پارك ملي تازه تاسيس لوبه كه قرار گرفته و كمپاني الوار مجبور به ترك اين منطقه و رها ساختن شهر به حال خود شده است.
ظرف چند سال بعد، وقتي بار ديگر حيات سبز به شهر الوار بازگشت، گروه ديگري از ساكنان شروع به آمدن كردند. شبح شهر به نقطه اي مطلوب و مهم براي زيست گونه هاي پستانداري چون گوريل ها و فيل ها شد. كم كم تعداد آنها زيادتر شد و گونه هاي تازه اي نيز پا به اين زيستگاه كم نظير گذاشتند. امروز، به نظر حفاظت گران، دجمبه دوباره متولد شده است.
010305.jpg

اين شهر امكاني يگانه و بي نظير براي تماشا و بررسي اين پستانداران از نزديك فراهم آورده، به ويژه وقتي كشف شد، دجمبه كريدور مهاجرت و دروازه آمد و شد حيوانات بين كامرون، جمهوري آفريقاي مركزي و كنگو است، اين شهر موقعيتي بس فراتر يافت. زماني كه من براي نخستين بار از دجمبه ديدار كردم، باقيمانده ساختار زيربنايي اين شهر به راستي نااميد كننده بود. تنها ساختماني كه به جا مانده بود، يك پست تماشاي حيات وحش متعلق به صندوق جهاني حيات وحش و يك كلبه كه دو خانواده كوتوله (پيگمي) از قبيله باكا در آن زندگي مي كردند، بود. تنها سازه ديگري كه در اين شهر وجود دارد، چيزي شبيه انبار است كه توسط كمپاني الوار ساخته شده و اكنون سراسر بيرون و درون آن توسط گياهان سبز پوشيده شده است. تنها وسيله ارتباطي در شهر يك فرستنده راديويي VHF است. تنها راه دسترسي به شهر از طريق رودخانه يا از طريق گذرگاهي صعب العبور است كه اگر كسي بخواهد از اين مسير خود را به شهر برساند به يك اتومبيل ۴ * ۴ بسيار نيرومند و مجهز و نيز يك سبد دعا (براي آنكه پل هاي بين راه سالم باشند) نياز دارد.
من، پس از ديدار از اين شهر، داراي احساساتي غريب بودم و اطمينان دارم هر كه از اين شهر ديدار كند، همين احساس را خواهد داشت، آميزه اي از: تنهايي، وحش، هيجان و حضور در دنياي عظيم حيوانات.
امروزه گروهي از كاركنان صندوق جهاني حيات وحش در اين شهر حضور دارند. فيل ها با اين كاركنان خو گرفته اند. اينجا مكاني تنها و ديگر است، البته براي آنها كه حيوانات را دوست نمي دانند و تصورشان از شهر، مكاني پر از آدم با لباس هاي گوناگون و جلوه هاي گوناگون است. اما براي عاشقان وحش و آنها كه دنيا را طور ديگري دوست مي دارند، اينجا يك ابرشهر است، يك متروپوليس.
در اينجا يك نفر به نام تئودور ميلونگ اتونده زندگي مي كند كه خود را «شاه دجمبه» ناميده است. تئودور ۳۴ ساله توسط صندوق جهاني حيات وحش به عنوان دستيار محيط بان پذيرفته شده تا در پروژه هاي حفاظتي اين صندوق در منطقه همكاري كند. او يكسره در وحش زندگي مي كند و عجيب با آن خو گرفته است. با تئودور خيلي حرف زدم. حرف زدن با او مثل حرف زدن با رودخانه، يا درخت، يا حرف زدن با فيل ها لذت بخش است. تئودور گفت: «حدود دو سال است كه اينجا هستم. هيچكس نمي تواند فكرش را بكند كه چقدر از زندگيم حظ مي برم در اين دنياي پر از زندگي. هر صبح با آفتاب از خواب برمي خيزم و به زندگي سلام مي كنم. هر روز براي من هديه هاي گوناگوني از هيجان و چيزهاي ناشناخته به همراه دارد و حيوانات... آه، بله،حيوانات دوست داشتني. گاهي فيل ها آنقدر نزديك مي شوند كه به يك متري ديوار پايگاه مي رسند. انگار مي آيند تا با من سلام و احوالپرسي كنند.»
وقتي از او مي پرسم آيا از آغاز، حضورش در اينجا همين طور لذت بخش بوده يا نه، جواب مي دهد: «البته كه نه. اوايل، تنهايي آزارم مي داد. آخر اينجا خيلي خالي از آدميزاد است! گاهي، تحمل تنهايي آنقدر مشكل مي شد كه فكر مي كردم بالاخره يك روز خل خواهم شد. خوشبختانه بعدها خط داخلي تلفني VHF راه افتاد و حالا مي توانم با همكارانم كه ۱۰۰ كيلومتر با من فاصله دارند صبحت كنم.»
اما اين كافي نبود. تئودور تصميم گرفت همدمي ملموس تر داشته باشد. پس ازدواج كرد و از دو خانواده پيگمي باكا خواست به آنجا بيايند. حالا تئودور احساس مي كند قلمرو پادشاهي او جمعيت كافي دارد. او هشدار مي دهد: «اگر آدم هاي بيشتري به اينجا بيايند، حيوانات خواهند گريخت.»
همچنان كه صحبت كنان به سوي ساحل رودخانه سانگها گام مي زنيم، يك فيل تنها را مي بينيم كه با خرطوم برافراشته هوا را بو مي كشد. اكنون خشمگين از استشمام بوي بيگانه، روي مي گرداند و در تاريكي جنگل گم مي شود. او بوي آدميزاد شنيده است.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
010287.jpg
دكتر ريموند ديتمارس
قسمت چهل ويكم 
«با من بياييد دكتر، منظره جالبي را نشانتان خواهم داد.»
او مقداري قند با خود آورده بود و دقيقا مثل بانوي سالخورده، شروع به دادن حبه هاي بزرگ قند به ۳ حيوان كرد- يكي به ميمون، يكي به سگ وحشي و يكي به كوتي. سگ وحشي و كوتي فورا حبه هاي خود را گرفتند و شرع به جويدن آن بادندان هاي قوي شان كردند اما ميمون با يك پرش خود را به آبخوري قفس رساند و آن را كمي در آب نگه داشت تا ملايم شد و بعد با چند مكش آبدار زبان آن را نرم كرد و با لذت تمام خورد. او قبل از آنكه دو رقيب هم اتاقي اش قند خود را تمام كنند، به كنار ميله ها آمده و براي گرفتن كلوخه قند دوم دست دراز كرده بود.
از نگهبان پرسيدم كه از چه وقت ميمون اين روش را آموخته. جواب داد: «از چهارمين دفعه اي كه خانم مسن به آنها قند داد، اين كار را ياد گرفت.»
توضيح اينكه چه طور ميمون دريافت با خيس كردن قند مي تواند مشكل خود را حل كند، بدون آنكه از قدرت استنتاج برخوردار باشد، دشوار است. احتمال دارد تصادفا قند را در آب انداخته و بعداز برداشتن، متوجه نرمي آن شده باشد. به هر ترتيب، هيچ بشري هم، حتي با ۳برابر سن و سال او، نمي توانست بهتر از اين عمل كند. از آنجا كه ممكن بود باور كردن اين موضوع براي خيلي ها دشوار باشد، من يك فيلم مستند از ماجرا تهيه كردم كه نشان دهنده نبوغ و قدرت ابتكار خارق العاده ميمون است. از طرف ديگر، اين نوع تعقل فقط ويژه ميمونها نيست و گاه در ميان حيوانات خانگي ما هم ديده مي شود.
زماني من اسبي داشتم كه هوش و ذكاوتش همچون ميمون ها بود، گرچه انگشت نداشت كه در گرفتن اشيا به او كمك كند. هر وقت نوازشش مي كردم مي كوشيد پوزه اش را توي جيب سمت راست اوركت من فرو كند، چون هميشه چند حبه قند در آن جيب برايش داشتم.

حيات وحش ايران
۴۷-هامستر
010299.jpg

زيرخانواده: هامسترهاCRICET INAE
زيرخانواده: موش هاMURIDAE
راسته: جوندگانRODEMTIA
رده: پستاندارانMAMMALIA
اين حيوانات جثه اي متوسط، حجيم، پوزه اي كوتاه گوش هاي بزرگ و دمي بسيار كوتاه دارند.
اغلب هامسترها در محوطه دهان داراي كيسه اي هستند كه جهت انتقال غذا به لانه استفاده مي شود. لانه در زيرزمين است و معمولا داراي قسمت زايمان، انبار ذخيره غذا و محل توالت است. هامسترها اصولا با جمع آوري و زير خاك كردن دانه ها كمك زيادي به تجديد حيات بعضي از گياهان مي كنند. همچنين در حال حاضر از هزاران هامستر طلايي در آزمايشگاهها و انستيتوهاي مختلف تحقيقاتي، استفاده مي شود.
۴۸- هامستردم دراز
گونهCalomyscus bailwardi:
بر خلاف ساير هامسترها دمي دراز دارد و شباهت آن به موش صحرايي بيشتر است تا هامستر. غالبا موهاي انتهاي دم مثل جربيل منگوله دار است. بر خلاف ديگر هامسترها فاقد كيسه  دهاني است. طول سر و تنه بين ۷۰ تا ۸۵ سانتي متر است. بيشتر در كوهستان هاي مرتفع و صخره هاي متلاشي شده واقع در مناطق بياباني استپي زندگي و از جاهاي مرطوب دوري مي كند.
اين حيوان نخستين بار در منطقه ايذه واقع در استان خوزستان مشاهده شد. هامستردم دراز در مناطق خراسان، دامغان، تهران، زردكوه بختياري، اطراف شيراز و شمال شرقي خوزستان پراكندگي دارد.
از مواد گياهي از قبيل دانه، برگ، گل و مواد حيواني نظير حشرات تغذيه مي كند.

قهرمانان طبيعت
كاشكي من هم مي نوشتم
010290.jpg
بسياري از مردم كار و تلاش خود را معطوف به شهرت مي كنند. آنها مي كوشند كارهاي شاخصي انجام دهند تا مردم بگويند «چه انسان باارزش و بزرگي!»
اما كساني ديگر هم هستند، قهرماناني معدود كه براي كساني كار مي كنند كه زندگي خود را وقف خدمت به آنهايي مي كنند كه هرگز نمي توانند پاسخي مهر آميز به تلاش هاي قهرمانانه شان بدهند و يا حداقل بگويند «متشكرم!» اينها قهرمانان حيوانات هستند، كساني كه زندگي خود را وقف كمك به همه موجودات جهان كرده اند، از بزرگ تا كوچك؛ جيمز هريوت يكي از آنهاست.
جيمز هريوت در گلاسگو، شهري بزرگ در اسكاتلند، متولد شد و همان جا به دبيرستان  و دانشگاه رفت. اما در مقطع تحصيلي خاصي او تصميمي گرفت كه ديگر هرگز تغيير نكرد. او تصميم گرفت جراح دامپزشك شود، با تخصص درمان  سگ ها.
زماني بعد او تبديل به دكتر هريوت شد، اما كارها مطابق ميل او پيش نرفت و وقتي اولين كار او به عنوان دامپزشك آغاز شد به جاي سگ هاي زيباي كولي و ترير، خود را در ميان اسب هاي وحشي و گاوهاي پرقدرت يافت كه با يك لگد مي توانستند او را به پرواز درآورند.
او همواره به اميد آنكه روزي بتواند با حيوانات مورد علاقه اش كار كند به سر مي برد تا سرانجام كار مورد نظرش- كار با سگ ها و گربه ها- به او پيشنهاد شد. در طول ايام طولاني معالجه حيوانات دكتر جيمز هريوت تجربيات فراواني كسب كرد و تمام ماجراهاي دامپزشكي اش در آمريكا راطي يكسري كتاب كه نخستين جلد آن «همه موجودات، بزرگ و كوچك» از همان آغاز معروفيتي جهاني كسب كرد، به رشته تحرير درآورد و در اختيار دنياي دانش  قرار دارد. كتاب فوق پر است از داستان هايي شگفت كه بعضي جالب و خوش انجام و بعضي تراژيك است. كتاب هاي دكتر هريوت هميشه الهام بخش عاشقان حيوانات و دامپزشكان بوده است.
بد نيست بخشي از مطلبي را كه يكي از متخصصان حيوانات در كاليفرنيا راجع به او نوشته مرور كنيم:« جيمز هريوت قهرمان زندگي من است. او چنان مرا تحت تاثير قرار داد كه تصميم گرفتم دامپزشك شوم و عمرم را وقف خدمت به حيوانات كنم. او حيرت انگيز و شگفت  است زيرا تمام استعداد و تلاش خويش را براي كمك به حيوانات و نوشتن درباره آنها به كار گرفته است. وقتي كتاب هاي او را مي خوانم محو دنياي سحرانگيز او مي شوم. ماجراهاي او با موجودات خدا بر روي زمين مرا به خنده، گريه، فرياد و خشم وامي دارد و گاه همه اين احساس ها در يك زمان، توامان، وجودم را پر مي كند. اي كاش من هم بتوانم چون او بنويسم.»
آيا شما هم يك قهرمان طبيعت در اطراف خود مي شناسيد؟

تجارت اسب دريايي؛ عرضه نامطلوب، تقاضاي روزافزون
قوانين تازه به نفع اسب دريايي
روش زندگي تك همسري و حاملگي نرها تنها شاخصه هايي نيست كه اسب هاي دريايي را از ديگر گونه هاي دريازي متمايز مي كند. قوانين تجارت بين المللي اخيرا متوجه اين موجودات جالب شده و بعضي از گونه هاي اسب دريايي كه به سبب ماهيگيري بيش از حد و تجارت ناپايدار در معرض خطر جدي قرار دارند را جزو ليست ضميمه ۲ سايتيز (CITES) قرار داده است. تعداد اين گونه هاي اسب دريايي ۳۳ است. ليست ضميمه(۲ (Appendix سايتيز نحوه تجارت بين المللي گونه ها را كه ممكن است بدون وجود قوانين ويژه ناظر بر تجارت آنها در معرض نابودي قرار گيرند، تنظيم مي كند. شايد براي بسياري عجيب باشد، ولي تجارت اسب دريايي داراي ابعاد وسيعي است و سازمان هاي «پروژه  اسب دريايي» و «ترافيك» راهنماي ويژه اي براي شناسايي گونه هاي مختلف اسب دريايي منتشر كرده اند.
دكتر آمانداوينسنت، مدير پروژه اسب دريايي، مي گويد: «حداقل ۷۷ كشور در كار تجارت اسب دريايي هستند، بنابراين مقرراتي در سطح بين المللي براي اطمينان از حفاظت آنها مورد نياز است. سالانه، حداقل ۲۴ ميليون اسب دريايي از وحش بهره برداري مي شود و پس از خشك كردن به فروش مي رسد. در طب سنتي چين از اسب دريايي خشك شده انواع دارو ساخته مي شود. صدها هزار اسب دريايي نيز براي آكواريوم فروخته مي شود.
بيولوژي اسب هاي دريايي به ويژه، آنها را نسبت به ماهيگيري بيش از حد آسيب پذير مي سازد. براي مثال، بيشتر گونه هاي اسب دريايي تك همسري هستند، بدين جهت حيواني كه جفت خود را از دست داده و به اصطلاح بيوه شده تا جفت تازه اي پيدا نكند (كه معمولا مدت زماني طول مي كشد)توليد مثل نخواهد كرد. حاملگي نرها در اسب آبي نشان مي دهد كه آنها نسبت به ماهي ها مدت زمان بيشتري به والدين وابسته مي مانند و گستره كوچك زيستگاه در بسياري از گونه ها ممكن است تشكيل كلني هاي جديد در نواحي خالي شده را محدود سازد.
در چند سال اخير بازار تقاضاي اسب دريايي رونق يافته و باعث عرضه نامطلوب اين گونه شده و علاوه بر طب سنتي چين، به عنوان سوغات و تحفه نيز به وفور مورد استفاده قرار مي گيرد. نسبت زنده ماندن اسب هاي دريايي در اسارت بسيار پايين است و تقريبا همه اسب هاي دريايي موجود در آكواريوم ها از وحش صيد شده اند.

ماهيگيري آزاد شد
010302.jpg
امسال هم مثل سال هاي قبل فصل صيد رسيد و صيادي در درياچه لار. با ۱۵ روز تاخير از اول تيرماه ماهيگيري در درياچه لار واقع در پارك ملي لار آزاد شد. مهندس كارگر، رئيس پارك ملي لار، ضمن اعلام اين مطلب تاكيد كرد: «ماهيگيري در اين درياچه فقط روزهاي زوج مجاز است و اقامت شبانه و برپايي كمپ در منطقه كاملا ممنوع است.»
صيد ماهي امسال علاوه بر رودخانه ها در ضلع جنوبي درياچه هم ممنوع است. نرخ هر پروانه صيد در درياچه لار ۲۱ هزار ريال تعيين شده است.صدور اين پروانه ها در پاسگاه هاي محيط باني «دليچاي» و «قوش خانه» از ۲ روز قبل آغاز شده است. ماهيگيري در اين درياچه  ها از يك ساعت پيش از طلوع خورشيد آغاز و تا يك ساعت بعد از غروب نيز ادامه دارد و بعد از آن ممنوع است.

گابن اكوتوريسم
010284.jpg
دولت ايالات متحده مبلغ ۱۶۲ هزار دلار به منظور مطالعه امكان سنجي توسعه اكوتوريسم در پارك هاي ملي اين كشور به گابن پرداخت كرد. سيستم پارك هاي ملي گابن شامل ۱۳ پارك ملي است كه ۱۱ درصد مساحت اين كشور را در بر مي گيرد. اين پارك هاي ملي با همكاري صندوق جهاني حيات وحش، وزارت حيات وحش گابن و جامعه حفاظت حيات وحش (WCS) در سال ۲۰۰۲ احداث شدند. آژانس تجارت و توسعه آمريكا (USTDA) كه اين بودجه را در اختيار گابن گذاشته در نظر دارد از اين طريق امكان سنجي هاي لازم را به منظور ايجاد درآمدهاي تازه از طريق اكوتوريسم براي بعضي از كشورهاي عقب مانده آفريقايي، مثل گابن، كنگو و ... به عمل آورد. يكي از دست اندركاران اين طرح گفت: «هديه آژانس تجارت و توسعه آمريكا به گابن در پي سياست دولت اين كشور در راستاي توسعه همكاري بين ايالات متحده و گابن در جهت موفقيت سيستم پارك هاي ملي گابن و نيز جنگل هاي حوضه كنگو صورت گرفته است.» آقاي پينگ، وزير امور خارجه گابن با خوشحالي اعلام كرد: «اين آغاز يك همكاري دراز مدت است.»

سه جوجه از اسپرم يخ زده
010296.jpg
دانشمندان اسكاتلندي براي اولين بار در جهان توانستند از طريق اسپرم يخ زده، عقاب طلايي پرورش دهند.
تولد اين سه جوجه، موفقيت و گام بزرگي در جهت نگهداري نسل گونه هاي در معرض انقراض از طريق نگهداري اسپرم  آنان به صورت يخ زده خواهد بود. به ويژه چند گونه پرنده شكاري در سطح جهان به شدت در خطر نابودي هستند وبدين ترتيب نگراني درباره از بين رفتن نسل آنان بر طرف خواهد شد. البته پروسه نگهداري اسپرم و تبديل آن به جوجه و پرورش آن بسيار پيچيده و دشوار است و دانشمندان در پي تكميل مطالعات خود براي تعميم اين فرآيند در گونه هاي ديگر نيز هستند. البته چندان بعيد به نظر نمي رسد كه اين جوجه ها با گذشت زمان بتوانند شجره خود را حفظ كرده و روال عادي تكامل را حفظ كند، اما هرچه باشد شايد اميدي باشد براي احياي نسل حيوانات منقرض شده .

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  سفر و طبيعت  |   عكاس خانه  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |