عرفان: دو قاتل بعد از اطلاع از روابطي كه بين همسرانشان با مقتول وجود داشته مي خواستند عقده دلشان را خالي كنند و دست به جنايت زده اند
آخرين جنايت تهران در خردادماه امسال زنگ خطري را به صدا درآورد كه جرمشناسان آن را «قتل هاي عشقي» يا «جنايت هاي عشقي» مي نامند.
نكته اي كه بر حساسيت ماجرا افزود اين بود كه طي سومين ماه از سال ۸۳ به فاصله حدود دو هفته، دو قتل در يك نقطه جغرافيايي خاص از پايتخت به وقوع پيوست كه شرايط ارتكاب، انگيزه وقوع و ديگر مولفه هاي موثر در قتل به هم شباهت داشت.
وقتي بتوان تعداد قتل ها و شيوه يكسان ارتكاب را در قتل هاي سريالي مورد بررسي قرار داد حتماً در اين ماجراها نيز مي توان چنين كرد. نكته مهم آن كه دو قتلي كه در غرب تهران و در نزديكي دو مجتمع تجاري روي داده است با توجه به شباهت هاي بسياري كه با هم دارند مي توانند آداب، رفتار و عرف حاكم بر رفت وآمدهايي را بازگو كنند كه بيشتر در همين دو مجتمع به عنوان پاتوق جوانان مطرح است.
به هرحال ماجراي قتل هايي كه در غرب تهران طي خرداد ۸۳ روي داد را به دليل تحليل جرمشناسان نمي توان نظير قتل هاي ديگر تهران رسيدگي كرد زيرا برخلاف خصوصيت عمده قتل هاي تهران كه لحظه اي و «دفعه الواحده» است، يعني يا در پي نزاع يا اختلاف در يك لحظه بدون تصميم قبلي روي مي دهد، قتل هاي عشقي چنين نبوده و در پي يك سابقه رفتاري به وقوع مي پيوندد.
قتل اول
طلسم قتل هاي خردادماه را پس از ۱۱ روز آرامش كشف جسدي در شهرك غرب شكست.
ماجرا از آن جا آغاز شد كه ماموران پليس كلانتري شهرك قدس جسد جواني را در يكي از تقاطع هاي خيابان ايران زمين كشف كردند. بررسي هاي اوليه حكايت از آن داشت كه مقتول «حميدرضا» نام داشته و سرباز بوده است.
در بررسي هاي مقدماتي ماموران كلانتري مشخص شد كه چند نفر شاهد گفت وگويي بوده اند كه در يك خودروي پرايد انجام گرفته و مقتول به همراه زن جواني در آن ماشين مشغول اين صحبت بوده كه جوان ديگري در يك خودروي سمند به آن گفت وگو خاتمه داده است.
پس از اعلام گزارش قتل بازپرس محمد عرفان از شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران به همراه كارآگاهان دايره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شدند. تحقيقات مقدماتي پليس كلانتري ۱۳۴ شهرك قدس حكايت از آن داشت كه عامل جنايت با يك خودروي «سمند مشكي» محل جنايت را ترك كرده است.
در تحقيقات پليسي و در همان شب حادثه پليس توانست رد پرايد كه متعلق به زني ۲۰ ساله به نام شراره بود را كشف كند.
با اين سرنخ پليس در مرحله بعدي و با حكم بازپرس محمد عرفان توانست شراره را شناسايي و در بازجويي ها دريابد كه عامل جنايت، شوهر سابق او جواني ۲۳ ساله به نام «محمدرضا» است. محمدرضا پس از دستگيري در بامداد روز ۱۲ خرداد ۸۳ گفت: «من به همسر اولم علاقه داشتم و وقتي ديدم او پس از اختلافاتي كه ميانمان روي داد و طلاق گرفت با جواني آشنا شده است خواستم او را بترسانم. كنترلم را از دست داده بودم. ناگهان چاقويي را كه به همراه داشتم درآوردم و او را به قتل رساندم.»
شراره و محمدرضا در سيدني باهم آشنا پس از بازگشت به ايران دچار اختلافاتي شده بودند كه منجر به طلاق شده بود.
قتل دوم
بار ديگر و در آخرين هفته خردادماه ۸۳ نيز تلفن بازپرس ويژه قتل تهران در حالي در ساعت
۹ و ۳۰ دقيقه پنج شنبه شب
۲۸ خرداد ۸۳ به صدا درآمد كه باز هم ماموران كلانتري ۱۳۴ شهرك قدس خبر از جنايتي در محدوده استحفاظي خود مي دادند. اما فقط اين حوزه مشابه نبود. محل جنايت هم همان محلي بود كه روز۱۱ خرداد ۸۳ جنايتي در آن روي داده بود.
حضور محمدعرفان بازپرس شعبه هفتم دادسراي امور جنايي در محل به همراه كارآگاهان و اكيپ ويژه بررسي صحنه جرم تحقيقات پليسي را براي يافتن سرنخ كليد زد. جسد در حالي كشف شده بود كه ماموران گشت كلانتري شهرك قدس آن را غرق به خون يافته بودند. در بررسي هاي مقدماتي مشخص شد كه مقتول ۲۵ ساله با ۵ گلوله به قتل رسيده است.
بررسي هاي اكيپ كارآگاهان صحنه جرم در همان نخستين ساعات پس از قتل منجر به كشف سلاح مورد استفاده در قتل شد. يك كلت كمري «وزور» در نزديكي محل وقوع جنايت نشان داد كه قاتل از چه سلاحي بهره برده است.
بررسي هاي بعدي كارآگاهان زيرنظر بازپرس شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران منجر به طرح فرضيه اي مشابه فرضيه مربوط به قتل ۱۱ خرداد ۸۳ شد زيرا شواهد نشان مي داد كه عامل جنايت مقتول را مي شناخته است.به زودي و در حالي كه كارآگاهان پليس در دايره دهم سرنخ ماجرا را به دست آورده بودند چهره اين قاتل نيز شناسايي شد.
كارآگاه مكرم در بررسي محل دريافته بود كه عامل جنايت با مقتول در محل جنايت در حال قدم زدن بوده است، از سوي ديگر مشخص شد كه مقتول با دختري به نام «نگين» در ارتباط بوده است. همين سرنخ ها و حكم بازداشت دختر سبب شد تا عامل جنايت شناسايي شود.
او كه «حامد» نام دارد نامزد دختر جواني است كه در اين تحقيقات بازداشت شده بود. دختر ۲۰ ساله اعتراف كرد كه خودش «محمد» را به بهانه ماشيني كه تازه خريده است به محل كشانده و بعد نامزدش او را به قتل رسانده است.
عامل جنايت كه ۲۳ سال دارد پس از دستگيري در كمتر از ۲۴ ساعت لب به اعتراف گشود و گفت مي خواستم مزاحم نامزدم را از ميان بردارم.
دو قتل با يك سري عوامل مشترك
هر دو قتل چه از نظر قربانيان و چه از نظر بزهكاران در محدوده سني ۱۹ تا ۲۵ سال يعني اوج سال هاي جواني روي داده است و جالب تر آن كه هر دو قاتل خودروي سمند داشته اند. داشتن چنين خودرويي دال بر تبهكاري نيست، معرف طبقه و فرهنگي است كه فرد در آن زندگي مي كند.
در ماجراي نخستين عامل جنايت كه سرباز
۱۹ ساله اي را به قتل رسانده بود به سبب علاقه اي كه به همسر اولش داشت و نمي توانست علاقه او را به يك جوان ديگري ببيند دست به قتل زده بود. وي مدعي شد كه همچنان همسر اولش را دوست داشته است.
در دومين قتل نيز عامل جنايت با همسرش كه همدست او نيز بوده است نامزد كرده بودند و در اين ميان حامد مي دانست كه مقتول با نامزدش در ارتباط بوده و يا به او علاقه مند است.
در واقع به گفته بازپرس ويژه قتل كه اين دو ماجرا را رسيدگي مي كند عامل جنايت با نامزدش هيچ گونه مشكلي نداشتند اما مقتول سعي داشته ارتباط قبلي خود با نگين را حفظ كند. نقطه مشترك اين دو جنايت را علاوه بر سن جواني مي توان در «علاقه» و «عشق» عاملان جنايت به دختراني دانست كه از سوي يك رقيب عشقي ديگر مورد توجه بوده اند.
از ديگر نقاط مشترك اين پرونده محل وقوع جنايت است. هر دو قتل و هر دو جسد در شهرك غرب و خيابان ايران زمين روي داده است. هر دو جنايت در كمتر از ۲۴ ساعت با اقدامات بازپرس محمدعرفان و كارآگاهان ويژه قتل پليس آگاهي تهران به سرانجام خود يعني دستگيري عامل جنايت رسيد.
نكته اي كه از كنار هم قرار دادن اين عوامل مشترك مي توان به دست آورد و نتيجه گرفت تنها يك زنگ خطر است زيرا در مدت كوتاهي در يك نقطه با خصوصيات اجتماعي خاص، دو قتل به وقوع پيوسته كه در بسياري موارد شبيه هم بوده است. به نظر مي رسد كه مي توان منتظر جنايتي ديگر از اين دست بود.
محلي كه هر دو جسد در آن كشف شده است به محل پاتوق جوانان در غرب تهران معروف است. اين پاتوق محيطي براي بسياري از آشنايي ها و ارتباطات است كه گاه به ازدواج ختم مي شود ولي در بيشتر موارد سرانجامي جز قطع همان ارتباط دوستانه ندارد.
كنار هم قرار گرفتن عوامل مشترك اين دو جنايت در واقع پاتوق جوانان، رفتارهاي آنان در اين محل و نتايج آن را جست وجو مي كند و نيازمند يك كالبدشكافي عميق است.
در اين كالبدشكافي مي توانيم يك تعارض شديد را به وضوح ببينيم كه اكثر جوانان مورد بحث ما از يك سو قايل به داشتن روابط آزاد هستند و از سوي ديگر خود حاضر به تحمل روابط دختر موردعلاقه خود نيستند.
فقر فرهنگي و ديني
بازپرس محمدعرفان يكي از سه بازپرس ويژه قتل هاي تهران است كه دو پرونده جنايت هاي عشقي خردادماه را رسيدگي كرده است. وي به همراه تيم كارآگاهان موفق شده است در هر دو مورد پرونده را تا ۲۴ ساعت بعد به سرانجام مطلوب برساند.
وي با توجه به شباهت ميان دو پرونده در گفت وگويي اختصاصي مي گويد: «توجه نكردن به مسايل ديني و اخلاقي منجر به وقوع اين حوادث مي شود. اگر اين نوع دوستي هاي غيراخلاقي و خارج از شئون اسلامي قالب خودش را پيدا مي كرد. شاهد وقوع جناياتي از اين دست نبوديم.»
عرفان در ادامه به انگيزه عاملان جنايت اشاره كرده و مي افزايد: «دو قاتل بعد از اطلاع از روابطي كه بين همسرانشان با مقتول وجود داشته ،مي خواستند عقده دلشان را خالي كنند و دست به جنايت زده اند.»
وي به روند رسيدگي اين ماجرا اشاره كرده و مي گويد: «برخلاف ماجراي نخست در قتل ۲۸ خرداد ۸۳ هيچ شاهدي نداشتيم و درواقع براي فرضيه مطرح شده هيچ دليل و مدركي نداشتيم اما از هماهنگي كه بين ما به عنوان دستگاه قضايي، فرماندهي نيروي انتظامي تهران و كارآگاه مكرم افسر ويژه قتل و رئيس كلانتري ۱۳۴ شهرك قدس وجود داشت توانستيم هماهنگ عمل كرده و نتيجه بگيريم.»
محمد عرفان در تشريح علل اين ماجرا مي گويد: «هميشه فقر ديني و فرهنگي عامل بسياري از جرايم بوده است و اين دو ماجرا هم يكي از مصاديق همين خلاء است كه به يك جرم جنايي ختم شده است.»
بازپرس شعبه هفتم تاكيد مي كند. «اگر مصداق همان آيه شريفه اي كه مي گويد وقتي انساني كشته مي شود گويي همه انسان ها به قتل رسيده اند در نظر مرتكبان يا افراد جامعه باشد هيچ كس جرات پيدا نمي كند كه حق حيات ديگري را سلب كرده و خودخواهانه به اقدامات خود فكر كند.»