جمعه ۵ تير ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۱۸
حوادث
Friday.htm

بررسي وقوع دو قتل عشقي در خردادماه ۸۳
جنايت عاشقانه
عرفان: دو قاتل بعد از اطلاع از روابطي كه بين همسرانشان با مقتول وجود داشته مي خواستند عقده دلشان را خالي كنند و دست به جنايت زده اند
004194.jpg
آخرين جنايت تهران در خردادماه امسال زنگ خطري را به صدا درآورد كه جرمشناسان آن را «قتل هاي عشقي» يا «جنايت هاي عشقي» مي نامند.
نكته اي كه بر حساسيت ماجرا افزود اين بود كه طي سومين ماه از سال ۸۳ به فاصله حدود دو هفته، دو قتل در يك نقطه جغرافيايي خاص از پايتخت به وقوع پيوست كه شرايط ارتكاب، انگيزه وقوع و ديگر مولفه هاي موثر در قتل به هم شباهت داشت.
وقتي بتوان تعداد قتل ها و شيوه يكسان ارتكاب را در قتل هاي سريالي مورد بررسي قرار داد حتماً در اين ماجراها نيز مي توان چنين كرد. نكته مهم آن كه دو قتلي كه در غرب تهران و در نزديكي دو مجتمع تجاري روي داده است با توجه به شباهت هاي بسياري كه با هم دارند مي توانند آداب، رفتار و عرف حاكم بر رفت وآمدهايي را بازگو كنند كه بيشتر در همين دو مجتمع به عنوان پاتوق جوانان مطرح است.
به هرحال ماجراي قتل هايي كه در غرب تهران طي خرداد ۸۳ روي داد را به دليل تحليل جرمشناسان نمي توان نظير قتل هاي ديگر تهران رسيدگي كرد زيرا برخلاف خصوصيت عمده قتل هاي تهران كه لحظه اي و «دفعه الواحده» است، يعني يا در پي نزاع يا اختلاف در يك لحظه بدون تصميم قبلي روي مي دهد، قتل هاي عشقي چنين نبوده و در پي يك سابقه رفتاري به وقوع مي پيوندد.
قتل اول
طلسم قتل هاي خردادماه را پس از ۱۱ روز آرامش كشف جسدي در شهرك غرب شكست.
ماجرا از آن جا آغاز شد كه ماموران پليس كلانتري شهرك قدس جسد جواني را در يكي از تقاطع هاي خيابان ايران زمين كشف كردند. بررسي هاي اوليه حكايت از آن داشت كه مقتول «حميدرضا» نام داشته و سرباز بوده است.
در بررسي هاي مقدماتي ماموران كلانتري مشخص شد كه چند نفر شاهد گفت وگويي بوده اند كه در يك خودروي پرايد انجام گرفته و مقتول به همراه زن جواني در آن ماشين مشغول اين صحبت بوده كه جوان ديگري در يك خودروي سمند به آن گفت وگو خاتمه داده است.
پس از اعلام گزارش قتل بازپرس محمد عرفان از شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران به همراه كارآگاهان دايره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شدند. تحقيقات مقدماتي پليس كلانتري ۱۳۴ شهرك قدس حكايت از آن داشت كه عامل جنايت با يك خودروي «سمند مشكي» محل جنايت را ترك كرده است.
در تحقيقات پليسي و در همان شب حادثه پليس توانست رد پرايد كه متعلق به زني ۲۰ ساله به نام شراره بود را كشف كند.
با اين سرنخ پليس در مرحله بعدي و با حكم بازپرس محمد عرفان توانست شراره را شناسايي و در بازجويي ها دريابد كه عامل جنايت، شوهر سابق او جواني ۲۳ ساله به نام «محمدرضا» است. محمدرضا پس از دستگيري در بامداد روز ۱۲ خرداد ۸۳ گفت: «من به همسر اولم علاقه داشتم و وقتي ديدم او پس از اختلافاتي كه ميانمان روي داد و طلاق گرفت با جواني آشنا شده است خواستم او را بترسانم. كنترلم را از دست داده بودم. ناگهان چاقويي را كه به همراه داشتم درآوردم و او را به قتل رساندم.»
شراره و محمدرضا در سيدني باهم آشنا پس از بازگشت به ايران دچار اختلافاتي شده بودند كه منجر به طلاق شده بود.
قتل دوم
بار ديگر و در آخرين هفته خردادماه ۸۳ نيز تلفن بازپرس ويژه قتل تهران در حالي در ساعت
۹ و ۳۰ دقيقه پنج شنبه شب
۲۸ خرداد ۸۳ به صدا درآمد كه باز هم ماموران كلانتري ۱۳۴ شهرك قدس خبر از جنايتي در محدوده استحفاظي خود مي دادند. اما فقط اين حوزه مشابه نبود. محل جنايت هم همان محلي بود كه روز۱۱ خرداد ۸۳ جنايتي در آن روي داده بود.
حضور محمدعرفان بازپرس شعبه هفتم دادسراي امور جنايي در محل به همراه كارآگاهان و اكيپ ويژه بررسي صحنه جرم تحقيقات پليسي را براي يافتن سرنخ كليد زد. جسد در حالي كشف شده بود كه ماموران گشت كلانتري شهرك قدس آن را غرق به خون يافته بودند. در بررسي هاي مقدماتي مشخص شد كه مقتول ۲۵ ساله با ۵ گلوله به قتل رسيده است.
004188.jpg

بررسي هاي اكيپ كارآگاهان صحنه جرم در همان نخستين ساعات پس از قتل منجر به كشف سلاح مورد استفاده در قتل شد. يك كلت كمري «وزور» در نزديكي محل وقوع جنايت نشان داد كه قاتل از چه سلاحي بهره برده است.
بررسي هاي بعدي كارآگاهان زيرنظر بازپرس شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران منجر به طرح فرضيه اي مشابه فرضيه مربوط به قتل ۱۱ خرداد ۸۳ شد زيرا شواهد نشان مي داد كه عامل جنايت مقتول را مي شناخته است.به زودي و در حالي كه كارآگاهان پليس در دايره دهم سرنخ ماجرا را به دست آورده بودند چهره اين قاتل نيز شناسايي شد.
كارآگاه مكرم در بررسي محل دريافته بود كه عامل جنايت با مقتول در محل جنايت در حال قدم زدن بوده است، از سوي ديگر مشخص شد كه مقتول با دختري به نام «نگين» در ارتباط بوده است. همين سرنخ ها و حكم بازداشت دختر سبب شد تا عامل جنايت شناسايي شود.
او كه «حامد» نام دارد نامزد دختر جواني است كه در اين تحقيقات بازداشت شده بود. دختر ۲۰ ساله اعتراف كرد كه خودش «محمد» را به بهانه ماشيني كه تازه خريده است به محل كشانده و بعد نامزدش او را به قتل رسانده است.
عامل جنايت كه ۲۳ سال دارد پس از دستگيري در كمتر از ۲۴ ساعت لب به اعتراف گشود و گفت مي خواستم مزاحم نامزدم را از ميان بردارم.
دو قتل با يك سري عوامل مشترك
هر دو قتل چه از نظر قربانيان و چه از نظر بزهكاران در محدوده سني ۱۹ تا ۲۵ سال يعني اوج سال هاي جواني روي داده است و جالب تر آن كه هر دو قاتل خودروي سمند داشته اند. داشتن چنين خودرويي دال بر تبهكاري نيست، معرف طبقه و فرهنگي است كه فرد در آن زندگي مي كند.
در ماجراي نخستين عامل جنايت كه سرباز
۱۹ ساله اي را به قتل رسانده بود به سبب علاقه اي كه به همسر اولش داشت و نمي توانست علاقه او را به يك جوان ديگري ببيند دست به قتل زده بود. وي مدعي شد كه همچنان همسر اولش را دوست داشته است.
در دومين قتل نيز عامل جنايت با همسرش كه همدست او نيز بوده است نامزد كرده بودند و در اين ميان حامد مي دانست كه مقتول با نامزدش در ارتباط بوده و يا به او علاقه مند است.
در واقع به گفته بازپرس ويژه قتل كه اين دو ماجرا را رسيدگي مي كند عامل جنايت با نامزدش هيچ گونه مشكلي نداشتند اما مقتول سعي داشته ارتباط قبلي خود با نگين را حفظ كند. نقطه مشترك اين دو جنايت را علاوه بر سن جواني مي توان در «علاقه» و «عشق» عاملان جنايت به دختراني دانست كه از سوي يك رقيب عشقي ديگر مورد توجه بوده اند.
از ديگر نقاط مشترك اين پرونده محل وقوع جنايت است. هر دو قتل و هر دو جسد در شهرك غرب و خيابان ايران زمين روي داده است. هر دو جنايت در كمتر از ۲۴ ساعت با اقدامات بازپرس محمدعرفان و كارآگاهان ويژه قتل پليس آگاهي تهران به سرانجام خود يعني دستگيري عامل جنايت رسيد.
نكته اي كه از كنار هم قرار دادن اين عوامل مشترك مي توان به دست آورد و نتيجه گرفت تنها يك زنگ خطر است زيرا در مدت كوتاهي در يك نقطه با خصوصيات اجتماعي خاص، دو قتل به وقوع پيوسته كه در بسياري موارد شبيه هم بوده است. به نظر مي رسد كه مي توان منتظر جنايتي ديگر از اين دست بود.
004191.jpg

محلي كه هر دو جسد در آن كشف شده است به محل پاتوق جوانان در غرب تهران معروف است. اين پاتوق محيطي براي بسياري از آشنايي ها و ارتباطات است كه گاه به ازدواج ختم مي شود ولي در بيشتر موارد سرانجامي جز قطع همان ارتباط دوستانه ندارد.
كنار هم قرار گرفتن عوامل مشترك اين دو جنايت در واقع پاتوق جوانان، رفتارهاي آنان در اين محل و نتايج آن را جست وجو مي كند و نيازمند يك كالبدشكافي عميق است.
در اين كالبدشكافي مي توانيم يك تعارض شديد را به وضوح ببينيم كه اكثر جوانان مورد بحث ما از يك سو قايل به داشتن روابط آزاد هستند و از سوي ديگر خود حاضر به تحمل روابط دختر موردعلاقه خود نيستند.
فقر فرهنگي و ديني
بازپرس محمدعرفان يكي از سه بازپرس ويژه قتل هاي تهران است كه دو پرونده جنايت هاي عشقي خردادماه را رسيدگي كرده است. وي به همراه تيم كارآگاهان موفق شده است در هر دو مورد پرونده را تا ۲۴ ساعت بعد به سرانجام مطلوب برساند.
وي با توجه به شباهت ميان دو پرونده در گفت وگويي اختصاصي مي گويد: «توجه نكردن به مسايل ديني و اخلاقي منجر به وقوع اين حوادث مي شود. اگر اين نوع دوستي هاي غيراخلاقي و خارج از شئون اسلامي قالب خودش را پيدا مي كرد. شاهد وقوع جناياتي از اين دست نبوديم.»
عرفان در ادامه به انگيزه عاملان جنايت اشاره كرده و مي افزايد: «دو قاتل بعد از اطلاع از روابطي كه بين همسرانشان با مقتول وجود داشته ،مي خواستند عقده دلشان را خالي كنند و دست به جنايت زده اند.»
وي به روند رسيدگي اين ماجرا اشاره كرده و مي گويد: «برخلاف ماجراي نخست در قتل ۲۸ خرداد ۸۳ هيچ شاهدي نداشتيم و درواقع براي فرضيه مطرح شده هيچ دليل و مدركي نداشتيم اما از هماهنگي كه بين ما به عنوان دستگاه قضايي، فرماندهي نيروي انتظامي تهران و كارآگاه مكرم افسر ويژه قتل و رئيس كلانتري ۱۳۴ شهرك قدس وجود داشت توانستيم هماهنگ عمل كرده و نتيجه بگيريم.»
محمد عرفان در تشريح علل اين ماجرا مي گويد: «هميشه فقر ديني و فرهنگي عامل بسياري از جرايم بوده است و اين دو ماجرا هم يكي از مصاديق همين خلاء است كه به يك جرم جنايي ختم شده است.»
بازپرس شعبه هفتم تاكيد مي كند. «اگر مصداق همان آيه شريفه اي كه مي گويد وقتي انساني كشته مي شود گويي همه انسان ها به قتل رسيده اند در نظر مرتكبان يا افراد جامعه باشد هيچ كس جرات پيدا نمي كند كه حق حيات ديگري را سلب كرده و خودخواهانه به اقدامات خود فكر كند.»

گزارش
گوش بريده هاي عراق
داستاني ديگر از جنايات صدام
004197.jpg
در عراق مشاهده مرداني كه يك يا دو گوش خود را از دست داده اند، فقط يك چيز را به ياد مردم اين كشور مي اندازد: «جنايات وحشيانه صدام». اما اين مردان گوش بريده تنها يكي از ميراث سردار پيشين قادسيه و زنداني كنوني آمريكايي هاست. دولت جديد عراق قرار است تا يك هفته ديگر اداره اين كشور را به دست گيرد. بنابراين اكنون در حال آماده كردن آخرين ترتيبات لازم براي اين مهم است. اما در حالي كه اين موضوع تاكنون بحث و جدل ها و قربانيان بسياري در عراق گرفته است، مردم اين كشور ميراث ديكتاتور پيشين سرزمينشان را از ياد نبرده اند.
صدام حسين در سال ۱۹۹۴ و در پي افزايش فرار نظاميان از خدمت اجباري دستور داد تا پس از دستگيري از فراريان يكي از گوش هايشان بريده شود. البته گاهي اوقات نيز اتفاق مي افتاد كه فرد خاطي هر دو گوش خود را از دست مي داد. اكنون و در حالي كه ديگر اثري از رژيم صدام در عراق نيست، سربازاني كه گوش هايشان در آن دوران بريده شده به فكر ترميم آنها افتاده اند. يكي از آنها «نافل داوود» است. او مي گويد كه گوش هايش را يك روز پس از صدور دستور جديد صدام در مورد بريدن گوش سربازان فراري از دست داده است. او در اين مورد مي افزايد: «مرا به بيمارستان بصره برده و چشم هايم را بستند. آنها اشتباهاً گوش چپم را بريدند بنابراين سراغ گوش راستم رفتند و آن را نيز بريدند. بدون گوش هايم نمي توانم شغلي پيدا كرده و ازدواج كنم.»
در بغداد بيمارستاني تخصصي براي ترميم اعضاي بدن انسان وجود دارد. راهروهاي اين بيمارستان معمولاً مملو از مريض هايي است كه قربانيان انفجار بمب يا اصابت گلوله به يكي از اعضاي بدن خود بوده اند. اگر در ميان اين مصدومان خوب دقت كنيد افرادي را مانند نافل كه گوش هايشان بريده شده اند، خواهيد ديد. آنها به اين جا آمده اند تا عضو از دست رفته خود را بازسازي كنند. هنوز هيچ آمار رسمي اي از تعداد افرادي كه به دليل فرار از خدمت نظام وظيفه گوش هايشان را از دست داده اند، وجود ندارد، اما برخي از پزشكان تعداد آنها را ۳۵۰۰ تن تخمين مي زنند. وزارت بهداشت عراق اعلام كرده است كه به طور رايگان بر روي گوش آنها عمل جراحي انجام خواهد داد.
دكتر «احمد جواد» اين نوع جراحي ها را بسيار پيچيده توصيف كرده و مي افزايد: «نتايج معمولاً صد درصد مثبت نخواهد بود، اما ما تلاش مي كنيم كه وضعيتي نزديك به آنچه درگذشته گوش هاي اين قربانيان داشته برايشان بازسازي كنيم تا شايد آنان بتوانند با اعتماد به نفس به جامعه بازگردند، شغل پيدا كرده، ازدواج كنند و به روال عادي زندگي ادامه دهند.»
نافل در حالي كه روي تخت جراحي خوابيده و منتظر ورود به اتاق عمل است با پزشكان و پرستاران در مورد احساسش نسبت به صدام حرف مي زند. هنگامي كه فرمان صدام در مورد نافل جاري شد، او فقط ۱۹ سال داشت؛ از آن زمان تاكنون وي هميشه كلاه مخصوص عرب ها را بر سر گذاشته است تا آنچه را كه خود نشانه اي از شرم آن تنبيه مي داند، پنهان كند. مرداني مثل نافل هميشه از سوي عراقي ها مورد كم توجهي قرار گرفته اند. اما اين كم توجهي بي شك نه بي مهري كه ريشه در هراس مردم عراق از صدام و ترس از نزديك شدن به فردي داشت كه مورد لعن ديكتاتور قرار گرفته بود. عراقي ها بارها شاهد بودند كه چگونه صدام در صورت ارتكاب يك اشتباه يا نقض قانون از سوي يك خاطي چگونه اعضاي خانواده و فرزندانش را نيز در تنبيهي كه براي او تعيين شده بود، شريك مي كردند.
004200.jpg

هنگامي كه نافل بيهوش است جراحان پوست او را مي شكافند تا محلي را كه پيش تر لاله گوش روي آن قرارداشت، آماده كنند. براي پيوند گوش برخي از بيماران از ساير محل ها در بدنشان پوست و استخوان گرفته شده و به اين محل پيوند زده مي شود. اما نافل مي تواند از گوش هاي مصنوعي كه از جنس سليكون هستند استفاده كند. او پس از اين جراحي مرخص مي شود، اما دو ماه ديگر بايد باز هم مراجعه كند تا جراحي ديگري روي گوش هايش صورت گيرد.
«رضاعلي» دكتر جراح گوش از اين كه مي تواند بلايي را كه پزشكان درگذشته بر گوش او آورده اند ترميم كند، بسيار خوشحال است. او مي گويد: «از اين كه مي توانم براي مردم كشور كاري انجام دهم، بسيار خوشحال هستم، به ويژه آن كه اين كار براي قربانيان رژيم صدام باشد.»
نافل اكنون بايد براي درد پس از جراحي كه روي گوش هايش باقي خواهند ماند خود را آماده كند. اما درد شرمي كه از جنايت رژيم ديكتاتوري صدام قبلاً بر گوش ها و روانش احساس مي كرد، اكنون رفته رفته از زندگي او رخت برمي بندد. نافل اميدوار است كه اين جراحي راه را براي بازگشت مجدد وي به جامعه و احتمالاً از سرگيري يك زندگي جديد با همسر آينده اش هموار سازد.
برگرفته از بي بي سي

روي خط خطر
عاشقان قاتل
بررسي جرمشناسي قتل هايي كه توسط افراد عاشق روي مي دهد
دكتر علي نجفي توانا*
وقوع جرايم عاطفي و عشقي در تاريخ پرونده هاي كيفري و اصولاً پرونده هاي جنايي تازگي ندارند و در طول تاريخ اتفاقات فراواني به دليل وجود مسايل جنسي، عشقي و ناشي از علاقه مندي ديده شده است كه برخي بقاياي آن در كشورهايي كه زندگي قومي و قبيله اي دارند نمود بيشتري دارد.
اما در جرايم عشقي اخير بيشتر وجود يك رقيب عشقي موجب شده است تا حال و هواي اين جنايات اندكي با ضرب و جرح هايي منجر به قتل هاي ديگر متفاوت شود. «ارتباطات آزاد و تعارض رفتار»، «فرهنگ جغرافياي وقوع جرم» و «انگيزه هاي برآمده از احساسات» زمينه هاي وقوع اين جرم به شمار مي روند.
ارتباطات آزاد و تعارض رفتاري
همان طور كه گفته شد مشكلات به وجود آمده بر سر راه ازدواج سبب شده تا بين جوانان به نوعي رابطه آزاد رواج يابد و اين رابطه آن قباحت و ممنوعيت اخلاقي گذشته را تقليل بدهد و به همين دليل يعني كاهش اثرات منفي داشتن چنين روابطي،به شيوع آن كمك كند. تبعات ديگري نيز در پي اين كاهش قباحت شاهديم كه مي توان از آنها به خودكشي، قتل هاي احساسي و نظاير آن ياد كرد.
اين امر به ويژه در شهرهاي بزرگ و در مناطق خاص كه افراد ويژگي هاي اجتماعي ـ اقتصادي متفاوتي دارند نيز بيشتر ديده شده است. البته عواملي نظير «فرهنگ»، «محل اقامت» و «حالت عاطفي يا غريزي» در وقوع اين نوع جنايت موثرند.
جغرافياي محل وقوع جرم
بايد در اين بحث به اين نكته اشاره كنيم كه وقوع اين جرايم در محل جغرافيايي خاصي از شهر و مناطق كشور به چشم مي خورد كه افراد با داشتن وسيله نقليه مستقل و فرهنگ خاص امكان مراوده هاي بيشتري را دارند و توان برقراري ارتباط و تحمل هزينه هاي مادي آن را نيز دارند.
در چنين موقعيت مكاني وقتي زمينه ارتباط فراهم شد،ديده مي شود كه در بسياري موارد ارتباط منجر به ازدواج نمي شود و ضمناً پس از مدتي مقاومت طرفين براي حفظ ارتباط،هركدام يعني چه دختر و چه پسر براي رفتن به سوي سرنوشت خويش تن به رابطه ديگر يا ازدواج با ديگري مي دهند. در اين وضع فرد قبلي با توجه به آشنايي قبلي و حرمان ناشي از دست دادن معشوق براي «ايجاد ارتباط مجدد» يا «انتقام» وارد عمل مي شوند.
متاسفانه بايد گفت در برخي نقاط تهران اين امكان به وفور وجود دارد و از آن جا كه اصولاً كنترل امكان ندارد و حتي اگر كنترل هم باشد به ميزان فشار و محدوديت،ارتباطات پنهاني تر مي شود شاهد وقوع نابهنجاري هايي از اين دست هستيم.
004185.jpg

البته شايد درست نباشد كه به تعيين منطقه اي خاص براي اين ماجرا بپردازيم زيرا آنقدر اين نوع رفتار شيوع پيدا كرده كه ديگر تعيين نقطه اي خاص به «شهرك غرب»، «اكباتان» و... محدود نمي شود.
انگيزه هاي برآمده از احساسات
بايد گفت اين قتل ها از منظر جرمشناسي به قتل تعارض آميز اتلاق مي شود كه محصول يك رابطه قديمي است و «دفعه الواحده» نيست. به عبارت ديگر اصحاب دعوي با هم رابطه اي داشته اند و مسبوق به رابطه اي قبلي است.
در كنار اين ماجرا بايد به كاهش آستانه تحمل افراد اشاره كنيم. توسل به اين نوع رفتار خصمانه باز مي گردد به ضعف و ناتواني كنترل شخصي در رفتارها به همان دليلي كه گفتيم آستانه تحمل افراد بسيار ضعيف شده است. حتي آلودگي هوا، آلودگي صوتي، مشكلات اجتماعي، معضلات اقتصادي و افسردگي پنهان را مي توان از جمله موارد و عوامل منجر به اين كاهش آستانه تحمل دانست. با اين وصف وقتي مي دانيم كه هر فردي در قبال محرك هاي بيروني واكنش هاي خاص خود را ارايه مي كند فردي كه آستانه تحمل ضعيفي دارد به سادگي و به شدت تحريك مي شود و با ديدن عامل محرك واكنش خصمانه نشان مي دهد. اكثر اين واكنش ها احساسي است و خودگرا نبوده و تعقل مابانه نيست. اين واكنش  تحت شرايط بحراني روحي فرد بروز مي يابد. در ادامه تشريح اين وضعيت بايد گفت اعراض و واكنش فرد در قالب كتمان يا پرخاش رسمي يا مراجعه به افراد ذي ربط نبوده بلكه به آسان ترين و بدترين راه متوسل شده كه آن خشونت بوده و قتل،اوج خشونت است.
مي دانيم خشونت در جايي بروز مي يابد كه عقل و منطق به حاشيه رفته و احساس كوركورانه جولان مي دهد. علاوه بر اين به طور قطع و يقين بايد گفت كه اكثر اين قتل ها در پي حسادت و احساس تملك به معشوق روي مي دهد كه اين احساس يك حس سنتي نزد مردان ايراني و شرقي است. از سوي ديگر چنين احساساتي در جوامعي روي مي دهد كه عقل فردي و جمعي در آن رشد نيافته است. با اين اوصاف انتساب اينگونه قتل ها به دلايل خاص از منظر جرم شناسي خيلي علمي و قابل قبول نبوده و عوامل مختلفي را مي توان در آن برشمرد. دوران كودكي مرتكبان، نظم گريزي و قانون گريزي كه به حالت عمومي درآمده است،«جلب منفعت» و «دفع الم» كه در واقع افراد سعي مي كنند به هر قيمت آن را به انجام برسانند و متاسفانه براي كسب منفعت در برخي اقشار توسل به هر راهي ممكن شده است. 
اينگونه قتل ها در آثار جرم شناسان هم به همين نام يعني «قتل هاي عشقي» و «قتل هاي غريزي» معروفند و به دليل شرايط خاص و ضعف رواني روي مي دهند و حتي ممكن است چنين افرادي در زندگي عادي خود هيچ وقت در قبال مسايل ديگر مرتكب خشونت هايي از اين قبيل نشوند. ذكر اين نكته هم لازم است كه عمدتاً زوج هاي جوان دست به چنين كاري مي زنند و هرچه سن افراد به سوي ميانسالي و پيري برود وقوع اين حوادث كمتر مي شود.
* جرمشناس و عضو هيات مديره كانون وكلاي دادگستري

پرسش هايي درباره يك ازدواج زودهنگام
خبر ازدواج يك پسربچه ۱۳ ساله با دختري
۱۶ ساله در اهواز بار ديگر سنت هاي قبيله اي را كانون توجه خود كرد.
خبر كوتاه بود اما عكس ها گوياي بسياري از نكاتي بود كه نمي شد از كنار آن ساده گذشت. پسر ۱۳ ساله اي كه در گاوداري پدرش كار مي كرد جثه كوچك و نحيفي داشت و در كنار همسرش كاملاً نمودار بود كه شوهر كم بنيه است و احتمالاً از وظايف همسرداري تمام و كمال برنمي آيد.
سنت حسنه ازدواج،سنت پيامبر اسلام است اما همان طور كه همه ما هم مي دانيم بر اساس قواعد فقهي سن بلوغ را براي صلاحيت ازدواج تعيين كرده اند كه دختر ۹ ساله و پسر ۱۵ ساله مي توانند مسئوليت اعمال و كردار خود را برعهده بگيرند.
از سويي اگر اين سن را به عنوان مبناي ازدواج در نظر بگيريم بايد ببينيم علاوه بر توانايي جسماني، از منظر توانايي مديريتي و عقلاني نيز چنين كاري ميسر است. در اين صورت بايد پرسيد كه تقسيم بندي دوره هاي مختلف سني به كودكي، نوجواني، جواني، ميانسالي و پيري به چه كاري مي آيد؟
اگر قرار باشد سنت حسنه ازدواج به عملي تبديل شود كه به اصطلاح عاميانه «بچه بازي» محسوب شود چه تاثيري مي تواند بر اذهان بگذارد.
اينك كه ما با يك افزايش ناخوشايند سن ازدواج در مقابل كاهش سن بلوغ مواجهيم بي شك نمي توانيم بپذيريم كه چنين رويدادهايي بر مشكلات اين وضع بيفزايد.
قطعاً علاوه بر بحث امكان جسماني، امكاناتي از قبيل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز براي پذيرش مسئوليت خانواده موثر و لازمند. در خبري كه روز دوشنبه روزنامه ايران آن را به چاپ رساند عروس ۱۶ ساله گفته بود شوهرم براي پدرش كار مي كند،  اگر بخواهد حقوق بگيرد ماهي ۳۰۰ هزار تومان حقوق مي گيرد و همين براي خوشبختي  ما كافي است.
آيا استقلال مالي، خود از لازمه هاي تشكيل زندگي مشترك نيست؟ به هر حال به نظر مي رسد بنا به عرف و واقعيت در شرايط كنوني يك نوجوان ۱۳ ساله بيشتر توانايي نوجوان بودن داشته باشد تا جواني و فعاليت هاي مربوط به آن. البته چنين رويدادي قطعاً بر همسن و سالان اين پسر اهوازي اثر مي گذارد و آيا اثر اين كار خوب است؟
اما نكته  ديگري كه بيش از بقيه مسايل در اين ازدواج پررنگ  است بحث سن و سال عروس و دامادي است كه در شرايطي زندگي مي كنند كه بايد به يك سري آداب و سنن متعهد باشند.
اين وضع در شرايط سني داماد به نظر بعيد مي رسد زيرا هيكل نحيف و ظريف او كه بيش از حد حكايت از نوجواني اش دارد گوياي بچگي و عدم بلوغ اوست.
در اين حالت طبيعي است كه اين پسر نوجوان از عهده مسئوليت هاي زناشويي زندگيش برنيايد. در حالي كه عروس او ۱۶ ساله و در اوج جواني خود است. به نظر مي رسد چنين زندگي مشتركي تنها سبب بروز شرايطي باشد كه در آن عروس از شوهر خود سرخورده شود.
به هر حال هرچند احياي سنت هاي موجود در خرده فرهنگ ها مي تواند يك كار فرهنگي خوب ارزيابي شود و گردن نهادن به تسهيل سنت حسنه ازدواج هم جز ثمره خير ،ثمره ديگري نداشته باشد، اما انجام هر كاري تحت شرايطي منجر به نتيجه مطلوب مي شود وگرنه تركيب يك اكسيژن با يك هيدروژن محصول آب نخواهد داد مگر اين كه يك اتم اكسيژن با دو اتم هيدورژن تركيب شود.

|  هفته   |   پنجره  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |