مينا شهني
در واقع روان شناسان معتقدند
كه شلختگي يك آسيب دو سويه است
كه علاوه بر اين كه تاثيرات نامطلوبي را
بر شخصيت و آينده جوانان مي گذارد
روي پدر و مادرها نيز تاثير رواني
بدي خواهد گذاشت ويژگي شلختگي
تا آن جا پيش رفته كه در تمام جوانان
و نوجوان به صورت يك خصوصيت
تثبيت شده درآمده است
شادي مي گويد: «خسته ام، حوصله ندارم، اصلاً چرا بايد هميشه همه چيز مرتب باشه، مگه با به هم ريختگي نمي شه زندگي كرد.» جالب تر اين كه حميد مي گويد: «اصلاً اين يك نوع نظم و ترتيب نوين و جذاب براي جوانان است. نظم شلختگي يا نظم به هم ريختگي، امروز همه چيز تغيير كرده خب نظم هم تغيير كرده، اگر تا ۱۰ سال قبل نظم يك معني خاص داشت، الان به نظر من نظم همين به هم ريختگي است.» فكرش را بكنيد بيشتر جوانان و نوجوانان ما از همين الگوي به هم ريختگي تبعيت مي كنند و از زندگي شان راضي هستند. اما جدال بين مادر با اين جوانان خوشحال پايان ندارد. قبل از ورود مهمان مادرها ناچارند همه جا را مرتب كنند اتاق جوان هاي خانه نيز پيرو همين قاعده است و به هر حال به بهانه ورود مهمان هم كه شده مرتب مي شود. جالب است كه بسياري از جوانان از اين كه اتاقشان را ديگران
ـ اغلب مادر ـ مرتب كند ناراحت و ناراضي اند و اعتراض مي كنند كه دوست ندارند كسي به وسايلشان دست بزند.
نقش كودكي در شلختگي
خانه هاي آپارتماني امروزي بيشترين بهانه را به دست پدر و مادرها مي دهد تا به هر بهانه اي اسباب بازي ها و وسايل فرزندانشان را جمع و جور كنند.
كودك پس از بازي هنگامي كه ديگر خسته شده وسايل بازي اش را در هال خانه رها مي كند و به گوشه اي ديگر مي خزد. مادر به جاي اين كه با مشاركت فرزندش سعي در جمع كردن اسباب بازي ها داشته باشد، به تنهايي اين كار را انجام مي دهد تا غائله ريخت و پاش خانه را ختم كرده باشد.
روان شناسان معتقدند كه همين رفتارهاي به ظاهر ساده سبب مي شود تا كودكان درآينده نتوانند به راحتي از عهده جمع كردن وسايل شخصي شان و يا مرتب كردن اتاقشان برآيند. دكتر شيوا دولت آبادي اين پديده را نوعي «بيش توجهي» از سوي والدين به كودكان مي داند. اين روان شناس معتقد است: «مراقبت و محافظت بيش از حد والدين سبب مي شود تا فرزندان كمتر به اين واقعيت توجه كنند كه بايد برخي مسئوليت هايشان را به صورت مستقيم بپذيرند. در واقع پديده بيش توجهي يا بيش مراقبتي كه از سوي پدر و مادرها بر كودكان اعمال مي شود سبب شده تا كودكان بي مسئوليت بار بيايند.»
او مشاركت دادن كودكان براي جمع كردن وسايل را يكي از راه حل هايي مي داند كه خانواده ها مي توانند براي جلوگيري از تربيت فرزندان نامرتب ـ شلخته ـ
در پيش گيرند. در واقع دولت آبادي معتقد است كه با تبديل فرآيند جمع آوري وسايل كودك به يك فرآيند شاد و فعال مي توان اين برنامه را نيز مانند ساير برنامه هاي تربيتي به كودكان ياد داد.
اصل شلختگي
امروزه ما شاهد پديده اي هستيم كه رفته رفته به يك اصل تبديل شده است. «اصل شلختگي» يكي از اصولي است كه جاي خود را در ميان اصول رايج زندگي مردم گشوده است. به نظر مي رسد با پيروي جوانان از الگوي شلختگي ساير گروه هاي اجتماعي ناچار اين اصل را پذيرفته اند.
در كشوري كه با بيشترين جمعيت جوان روبه روست پذيرش يك اصل از سوي اين گروه بزرگ سبب مي شود تا جامعه وادار به پذيرش آن شود. تا زماني كه جوانان ما اصل شلختگي را يكي از اصول زندگي خود مي دانند جامعه ازعدم پذيرش اين اصل ناتوان است به اين معنا كه با پيروي كردن از اصل شلختگي جامعه به سوي پذيرش و باور اين اصل پيش مي رود.
در يك پژوهش انجام شده نزديك به ۸۹ درصد جوانان از بودن در خانواده خود احساس آرامش و امنيت داشته اند. حال آن كه خانواده ها بيشترين آسيب را از بي نظمي جوانان مي بينند. دكتر ليلا ارشد در بررسي بي نظمي ميان جوانان مي گويد: «به نظر مي رسد اين نوع رفتارها بيشتر بين گروه دوستان و همسالان رايج است تا آن جا كه هر كس منظم و مرتب باشد ميان گروه دوستان «بچه» قلمداد مي شود.»
اين مددكار اجتماعي معتقد است علاوه بر تاثير خانواده تاثير گروه همسالان در شايع و رايج شدن پديده بي نظمي يا شلختگي تاثير زيادي دارد. از سوي ديگر دكتر شيوا دولت آبادي، مي گويد: «در مراجعه هايي كه پدر و مادرها به مشاوران خانواده و روان شناسان دارند اغلب از بي نظمي فرزندانشان به دلايل و بهانه هاي مختلف گله مندند. اين بي نظمي ها شامل محدوده شخصي جوانان و نوجوانان است؛ به هم ريختگي لباس ها، لوازم مدرسه و ساير وسايل مانند وسايل ورزشي جوانان و نوجوانان سبب شده است كه پدر و مادر در محيط خانواده با مشكل جديدي روبه رو باشند. در واقع بروز بي نظمي در قلمرو شخصي فرزندان سبب نگراني هاي شديدي براي والدين شده است.»
در واقع روان شناسان معتقدند كه شلختگي يك آسيب دو سويه است كه علاوه بر اين كه تاثيرات نامطلوبي را بر شخصيت و آينده جوانان مي گذارد روي پدر و مادرها نيز تاثير رواني بدي خواهد گذاشت. ويژگي شلختگي تا آن جا پيش رفته كه در تمام جوانان و نوجوان به صورت يك خصوصيت تثبيت شده درآمده است. به اين معنا كه دولت آبادي مي گويد: «اين مشكل آنقدر عام شده است كه اگر به صورت كلي بخواهيم يك تعريف ارايه بدهيم مي توان گفت خلاف اين اصل - شلختگي - آنقدر كم ديده مي شود كه ما با آن به عنوان يك استثنا برخورد مي كنيم.»
شلخته هاي خوشحال
بيشتر جوانان از وضعيت كنوني خود راضي اند. به اين معنا كه ويژگي بي نظمي آنها را آزار نمي دهد. پاي صحبت هر يك از جوانان و نوجوانان كه بنشينيد، از داشتن اين ويژگي اظهار نارضايتي كه نمي كنند، هيچ، كاملاً هم راضي و خوشحالند.
امير كه ۲۲ سال دارد، با اين كه كارمند يك موسسه است اعتقاد دارد به راحتي مي توان بدون زحمت مرتب كردن وسايل و لباس ها زندگي كرد و لذت برد. او مي گويد: «اصلاً لزومي ندارد هرچيزي را سر جاي مشخص و دقيقي گذاشت، اصلاً چه اهميتي دارد كه لباس ها به جاي اين كه به چوب رختي آويزان شوند روي صندلي كه كنار ميز است ريخته شود، به كجاي قوانين دنيا برمي خورد اگر آدم لباس هايش را به چوب رختي آويزان نكند؟!»
سارا كه ۱۹ ساله و دانشجو است مي گويد: «لزومي ندارد همه كتابهايم را توي قفسه كتابخانه جا بدهم مي توانم تعدادي را روي ميز، زمين و يا كنار تختم بگذارم، هر وقت كه لازمشان دارم به راحتي در دسترسند.»
فكرش را بكنيد وقتي دامنه اين بي نظمي به ساير اتاق هاي خانه كشيده شود، چه اتفاقي براي خانه رخ مي دهد.
اگر پدر و مادر به مسافرت بروند
هر وقت قرار است پدر و مادرها با هم و بدون فرزندانشان به مسافرت بروند مي توان حدس زد كه بر سر خانه چه بلايي نازل خواهد شد. در واقع در روزهاي غيبت پدر و مادر دامنه و قلمرو شخصي جوانان كه در خانه مانده اند بيشتر و بيشتر مي شود. روز اول كار فقط به درهم ريختگي شرايط هال يا اتاق نشيمن مي رسد اما كم كم آشپزخانه، حمام و حتي دستشويي به يك ميدان جنگ تبديل مي شود.
ظروف كثيف تلنبار شده روي ظرفشويي و كابينت هاي آشپزخانه، بالش هايي كه گوشه و كنار مچاله شده اند و ظرف هاي ميوه و نوشيدني كه تمام خانه را به تسخير در آورده اند در يك نظر جلب توجه مي كنند فقط به اين نكته فكر كنيد كه آشغال ها كه حجم شان چند برابر شده هنوز گوشه آشپزخانه مانده اند و يخچال پر از بسته هاي غذاي نيمه پر است كه در آستانه فاسد شدن مانده اند.
به همه اين مجموعه CDهايي را نيز اضافه كنيد كه گوشه و كنار كامپيوتر يا تلويزيون پراكنده شده اند و آشغال هايي كه كف تمام خانه را به تسخير درآورده اند بيشتر از هر چيزي خودنمايي مي كنند.
آخر بي نظمي
حاكميت بي نظمي بر زندگي جوان به ريخت و پاش اتاق و درهم برهمي لباس و كتاب خاتمه پيدا نمي كند. هرچند گروهي معتقدند كه اگر اين بي نظمي ها به وسايل شخصي جوانان و نوجوانان خاتمه پيدا كند، به زودي برطرف مي شود و نهايتاً در ۳۰ سالگي جوانان دست از اين به هم ريختگي برمي دارند.
گروه ديگري نيز معتقدند: «ازدواج كنند درست مي شوند» هيچ پژوهشي تا به حال انجام نشده كه ثابت كند آدم ها پس از ازدواج به ارتقاي خلق و خوي مي رسند و ويژگي هاي نادرست خود را ترك كرده و پا در راه درست مي گذارند. در هر حال دركنار اين دو فرضيه خوشبينانه روان شناسان براي افزايش اين ويژگي نگرانند. اين نگراني تا آن جا پيش مي رود و روان شناسان را به اين باور مي رساند كه اين بي نظمي در كارهاي فكري و آينده جوانان تاثير نامطلوب عميقي مي گذارد.
دكتر دولت آبادي مي گويد: «مسلماً اين مشكل فقط به همين مسايل ظاهري خاتمه پيدا نمي كند، با كمي دقت مي توان دريافت كه ويژگي بي نظمي سبب مي شود جوانان داراي افكار مغشوش باشند به نوعي مي توان گفت كه اين بي نظمي به زنجيره افكارشان نيز راه پيدا مي كند.»
او مي افزايد: «اين مشكل بزرگتر از يك معضل گذراست بهتر است پدر و مادرها با توجه بيشتري به بررسي اين ويژگي بپردازند و برنامه ريزي دقيقي زير نظر مشاوران آگاه براي از بين بردن اين خصوصيت در فرزندانشان داشته باشند.»
پاي درد دل پدر و مادرها
براي هر ويژگي بدي كه فرزندان دارند مقصر اصلي پدر و مادر معرفي مي شوند. بي نظمي از اين شرايط جدا نيست. اين بار هم در صف اول مقصران و مسببان اصلي پدر و مادرها هستند. اما اين گروه ـ والدين ـ از اين ويژگي آسيب زيادي نيز مي بينند. پاي درد دل اين گروه كه بنشينيم حرف هاي زيادي براي گفتن دارند. به ويژه مادرها بيشتر با مشكلات فرزندان دست و پنجه نرم مي كنند. بيشتر مادرها از روند بي نظمي زندگي فرزندشان گله مندند، اگر تا ۱۰ سال پيش اولين گله و شكايت زنان ايراني ناليدن از دست مادرشوهرها و دخالت هاي گاه و بيگاهش بود، امروز اولين گلايه اي كه مادران ايراني دارند روند توان فرساي جمع كردن لوازم فرزندانشان از سراسر خانه تا به اتاق شخصي شان است. پيش تر از اين مادرها سعي مي كردند با مجادله و بحث فرزندان را به جمع آوري و منظم كردن وسايلشان عادت دهند اما امروزه پس از تلاشي چند ساله، خسته و نااميد، خودشان مجبورند اين وظيفه را به عهده بگيرند.
مشاوران معتقدند كه براي حل اين معضل خانوادگي بهتر است پدر و مادر با همكاري فرزند شلخته شان به برنامه اي مشترك برسند، به اين معنا كه با همكاري فرزندشان برنامه اي قابل دسترسي براي پيشرفت نظم در زندگي كنوني فرزندشان بريزند تا بتوانند اندك اندك نظم را به زندگي فرزندشان راه دهند. يك روان شناس معتقد است: «بهتر است قراردادي ميان فرزند و پدر و مادر نوشته و امضا شود و در اين قرارداد فرزند تعهد دهد كه بخشي از وظايف جمع آوري وسايلش را
بر عهده بگيرد و در مدت تعيين شده اي اين بخش از وظايفش را عملي كند.»
هر چند اين مشاور تاكيد مي كند:«بهتر است در تنظيم اين قرارداد يك شخص بي طرف نيز ناظر باشد و پاي اين قرارداد را امضا كند تا تضميني براي اجراي آن باشد.» مهم تر از همه اين كه هرچه فاصله ميان والدين و فرزندان زياد باشد انجام اين كارها سخت تر خواهد بود ولي اگر فاصله مطلوب و منطقي باشد مي توان به فرزندان نشان داد كه در صورت رعايت نظم مي توان صرفه جويي بهتري در وقت داشت و همه اين پيشرفت ها را مي توان به صورت ارقام و اعداد در نظر گرفت. در اين صورت بديهي است كه فرزند در مدت كوتاهي با توجه به نتايج
به دست آمده، سعي خواهد كرد از شلختگي فاصله بگيرد.
لذت شلختگي
با اين حرف ها هيچ جواني شلختگي را كنار نمي گذارد به راستي معضل جديد امروزي كه گريبان خانواده ها را سخت مي فشارد از كي آغاز شد؟ از وقتي مادرها و پدرها با محبت بيش از حد خود سعي كردند بخشي از وظايف كودك دلبندشان را به عهده بگيرند تا كودكشان راحت تر زندگي كند؟ مي گويند آن سوي سكه رعايت حقوق كودك اين است كه در ازاي هر حقي كه براي كودك قايل مي شود يك مسئوليت نيز بر عهده اش بگذارند. شايد نگرش يك جانبه صرف به حقوق كودك سبب شده است تا اين حقوق بدون در نظر گرفتن بار مسئوليت آن در اختيار كودكان قرار گيرد و همين كودكان به جوانان شلخته اي تبديل شوند كه از روند بي نظمي و شلخته زندگي شان لذت هم مي برند.