چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۹
محمد در اثر شدت ضربات ناپدري ضربه مغزي شد
آسوده بخواب كودك هفت ساله
پرستارها به دكتر نگاه مي كنند و مي گويند: دكتر تمام كرده. با اين حال دكتر رئوفي بدون توجه، به كار خود ادامه مي دهد. مادر محمد پاهايش بي حس شده است و روي زمين افتاده. بيمارستان دور سرش مي چرخد و آنقدر مي چرخد كه از حال مي رود. چه كسي جرات دارد خبر مرگ كوچك ترين فرزند را به او بگويد.
012132.jpg
قرار بود محمد اول مهرماه را با جمله معروف بابا آب داد آغاز كند. اتفاقي كه هرگز نخواهد افتاد.
عليرضا جلا ئيان 
پسر ۷ ساله اي كه در اثر ضربات مرگبار ناپدري راهي بيمارستان شده بود، به خوابي ابدي رفت. او قرباني خشونت لجام گسيخته ناپدري خود شده بود و تنها گناهش بازيگوشي و شيطنت هاي كودكانه بود. ناپدري اين طفل ۷ ساله، ۳۲ سال دارد و به تازگي با مادر محمد ازدواج كرده است.
او طي چند روز گذشته به دليل نامعلومي او را تا حد مرگ كتك زد و به دليل شدت جراحات وارده به اين كودك او را به بيمارستان شهداي هفتم تير رساند تا مگر از مرگ نجات يابد.
به گفته يكي از كاركنان اين بيمارستان كودكي كه تمام بدن آن كبود شده و از سر و دماغ او خون جاري بود را به بيمارستان هفتم تير رساندند.
پرستار بخش از مردي كه ابوالفضل نام دارد مي پرسد چه شده و شما چه نسبتي با اين كودك داري؟
ابوالفضل مي گويد: «من پدر بچه هستم او با برادرش دعوا كرده است و به دليل جراحات وارده، او را به بيمارستان آوردم.» با اين حال مرتضي حرف هاي ناپدري اش را رو مي كند و به پرستار مي گويد: «من برادر او هستم و ابوالفضل ناپدري ماست و اين كارها را او انجام داده و اين بلاها را بر سر برادرم آورده.» به دنبال اعتراض او، پرستار بخش با نيروي انتظامي تماس مي گيرد و اين همه در حالي اتفاق مي افتد كه هر لحظه حال محمد بدتر مي شود. دكتر اورژانس رو به خانواده محمد مي كند و مي گويد: «او را بايد به بيمارستان حضرت رسول ببريد اينجا امكانات كافي براي درمان محمد حاضر نيست.» در همين حال ماموران كلانتري باقرشهر از راه مي رسند و ناپدري محمد را بازداشت مي كنند. مرتضي كه ۱۵ سال بيشتر نداشت رو به مامور پليس كرده و مي گويد او محمد را به اين روز انداخته است.
مادر محمد او را به بيمارستان حضرت رسول انتقال مي دهد و دكتران پس از اقدامات اوليه براي زنده ماندن محمد او را به بخش P.I.C.U انتقال مي دهند. دكتر رئوفي پزشك معالج محمد در اين باره مي گويد: «حال محمد خيلي بد بود و ما تا آخرين لحظه قصد داشتيم او را با دستگاه تنفس مصنوعي زنده نگه داريم كه متاسفانه به دليل شدت جراحات وارده موفق به انجام آن نشديم.» آثار جراحت در تمام بدن محمد ديده مي شد و اين در حالي بود كه تعداد زيادي از آنها مربوط به گذشته است و تو در حالي با دكتر رئوفي گفت وگو مي كني كه پشت در P.I.C.U مادر محمد با چشمان پر از اشك بر روي زمين ننشسته كه آوار شده و سه فرزندش دورش را گرفته اند.
او در اين باره مي گويد: «۳ ماه پيش من با ابوالفضل از روي فقر و بدبختي ازدواج كردم. او در آن زمان در بانك كار مي كرد ولي ماه پيش به علت آنكه با رئيس خودش دعوا كرده بود اخراج شد و من خرج خانه را مي دادم. من در بهشت زهرا در قسمت پذيرايي كار مي كنم. بعد از ازدواج با ابوالفضل متوجه شدم كه او معتاد است. در يك ماه اول او خيلي خوب و مهربان بود و با ۴ فرزند من به خوبي رفتار مي كرد ولي بعد از يك ماه رفتارش بابچه ها تغيير كرد و سر هر موضوع كوچكي آنها را به باد كتك مي گرفت و با شيلنگ گاز به جان آنها مي افتاد و بعضي وقت ها هم بدون هيچ دليلي آنها را كتك مي زد. مخصوصا محمد را بيشتر از بقيه مي زد او كوچكترين فرزند من بود و او را وقتي كتك مي زد در حمام زندان مي كرد. حتي يك وقت هايي مي شد كه او را در حمام ۲ روز زنداني مي كرد.
وقتي من اعتراض مي كردم با چاقو به طرف من حمله مي كرد و حتي چند ضربه چاقو به من زده است. وقتي دليل كتك زدنش را مي پرسيدم به من مي گفت كه مي خواهد بچه ها را تربيت كند.
او تمام بچه هاي من را با شيلنگ گاز يا ميله جاروبرقي مي زد. شما اگر ميله جاروبرقي را نگاه كنيد مي بينيد ميله آهني تماما خراب شده است.»
دخترك ۱۰ ساله مي آيد، كنار مادرش مي ايستد و از لاي در، برادر كوچكش كه بي جان روي تخت بيمارستان افتاده است را نگاه مي كند روي صورت دخترك هم آثار جراحت ديده مي شود. مادر محمد به حرف هايش ادامه مي دهد انگار كه چيزي را واگويه مي كند. حرف هايي كه مدت هاست روي دلش مانده، مي گويد: «قرار بود فردا او را براي ثبت نام در كلاس اول دبستان به مدرسه نزديك خانه مان ببرم ولي....»
- چي شد كه ناپدري محمد اين طور به جان او افتاد؟
دليل خاصي نداشت. شب بود و ابوالفضل از محمد خواست كه كتري را براي او بياورد و محمد وارد آشپزخانه شد و كتري را از من گرفت و وقتي من مي خواستم در كتري را روي آن بگذارم، ناگهان دست محمد به آن خورد و در كتري روي زمين افتاد و ابوالفضل ناگهان وارد آشپزخانه شد و به محمد گفت چرا تو كار مادر فضولي مي كني و بعد با شيلنگ گاز و چك و لگد و ميله جاروبرقي به جان محمد افتاد و او را بلند مي كرد و با سر به زمين مي كوبيد، من چند بار به طرف او رفتم تا بتوانم محمد را از زير دست او بيرون بكشم، ولي او مرا هم مي زد و مرا تهديد مي كرد. ناگهان ديد كه محمد ديگر گريه نمي كند و صداي التماس او نمي آيد و خون از همه جاي بدن كبودش بيرون زده است، براي همين از زدن او دست كشيد. ابوالفضل ناگهان متوجه شد كه محمد بي جان روي زمين افتاده است. چند بار صدايش زد، ولي جوابي نشنيد و من فرياد زدم كه كشتيش، او كه خيلي ترسيده بود او را بغل كرد و به بيمارستان برد. ولي حالا ديگر محمد نمي  ترسد و از صداي ناپدريش وحشت ندارد و لرزان از كنار ناپدريش رد نمي  شود، چرا كه او ميهمان فرشته هاي كوچك است و تن تمام كبود او ديگر بدردش نمي خورد. او حالا خود فرشته اي است ميان ديگر فرشته ها.
هنوز حرف هايم با مادر محمد تمام نشده است كه يكي از پرستارها دكتر رئوفي را صدا مي زند و مي گويد دكتر دكتر...
و دكتر ناگهان به طرف اتاق P.I.C.U مي دود و مادر محمد با وحشت به اتاق نگاه مي كند. دكتر با سرعت خود را بالاي سر محمد مي رساند. پرستاران دور تخت محمد را مي گيرند.ناگهان يكي از  آنها مي گويد تمام كرده. ولي دكتر دست بر نمي دارد و تمام تلاش خود را براي بازگرداندن محمد به كار مي گيرد. پرستارها به دكتر نگاه مي كنند و مي گويند: دكتر تمام كرده. با اين حال دكتر رئوفي بدون توجه، به كار خود ادامه مي دهد. مادر محمد پاهايش بي حس شده است و روي زمين افتاده. بيمارستان دور سرش مي چرخد و آنقدر مي چرخد كه از حال مي رود. چه كسي جرات دارد خبر مرگ كوچك ترين فرزند را به او بگويد.
قشوني زاده - روانپزشك - در اين مورد مي گويد: مواردي را داريم كه پدر (واقعي) هم با تنبيه كودك منجر به فوت او شده است. افراد در زمينه عصبانيت متفاوتند. گاهي قصد تنبيه در هنگام عصبانيت با ضربات محكم همراه است و فرد بدون انگيزه كشتن مرتكب قتل مي شود. اين ناپدري به قصد كشتن، محمد را كتك نزده است و از ديدگاه رواني قتل عمد نيست. (پرخاشگري در مردها بيشتر از زن هاست. اين هم ميزانش بيشتر است.)
وي در محيطي پرخاشگرانه رشد كرده است و روش تفهيم موضوع به كودك را پرخاشگري مي داند وچون اين كودك فرزند خوانده اش بوده است، عاطفه واقعي در مورد او ندارد. البته شايد اگر فرزند خودش بود او را هم به شدت تنبيه مي كرد. او را هل مي داد و بر اثر ضربه فوت مي كرد.
در اين مسايل خواستگاه اجتماعي فرد مهم است. خانواده اي كه با تربيت آنها رشد كرده، در اين خانواده روابط بين زن و شوهر و فرزندان صد در صد عاطفي نبوده و ناهنجاري هم وجود داشته است. فرزندان زن، مرد را به عنوان پدر قبول نكرده و حرف هاي او را قبول نمي كنند و همين باعث عصبانيت و كتك خوردن از طرف او شده است.
پدرخوانده آموزش كافي براي رفتار با فرزندان ندارد. البته صددرصد نمي توان گفت كه علت اين امر ناپدري بودن اين فرد است. پيشگيري از لحاظ فرهنگي، اجتماعي و ساختار عاطفي بايد چارچوب منطقي داشته باشد. چون روابط  بايد در يك خانواده به طور جامع بررسي شود. بدرفتاري ها و ناهنجاري ها را با فرهنگ سازي يا روان درماني مي توان به يك نقطه مثبت رساند.
محمدعلي جداري فروغي - حقوقدان و وكيل دادگستري، مي گويد: «اصولا در جامعه بعضي روابط في مابين اعضاي خانواده به هم خورده است و ناهنجاري هاي به وجود آمده در اجتماع آنقدر ابعاد وسيع پيدا كرده كه گاه مانند بيماري هاي لاعلاج به نظر غيرقابل پيشگيري مي آيد. در فرهنگ سنتي جامعه ما همواره به فرزندان تني و ناتني به يك شكل نگاه نمي شود، بنابراين اين نوع نگاه سبب بروز بسياري مشكلات براي كودكاني مي شود كه پدر و مادر آنها يكي نيستند و انواع تبعيض ها و حق كشي ها در مورد اين كودكان اعمال مي شود.»در پرونده حاضر پدرخوانده، مدعي است كه اين كودك را به عنوان تنبيه مورد ضرب و شتم قرار داده است، اما فوت اين كودك نشان مي دهد اعمال اين فرد وحشيانه و خارج از اصول انسان بوده است و به آن نام تنبيه نمي شود، گذاشت.
اگرچه از ديدگاه حقوقي براي اثبات عمل مجرمانه عنصر مادي، معنوي و قانوني مورد نياز است، اما در اين پرونده و حادثه به وجود آمده اگرچه اين شخص قصد كشتن طفل را نداشته است، ولي عمل آنچنان زشت و وحشيانه بوده كه حتما پرونده بايد در دادگاه بررسي و اين ناپدري به مجازات برسد تا از بروز چنين حوادثي در جامعه پيشگيري شود.

مطمئنا دوباره فراموشمان خواهد شد
احمد جلا لي فراهاني 
نه! اين بار نشد. نشد كه خبر ضرب و شتم پسري توسط ناپدري اش را بنويسيم و با چاپ خبر ما او را به بيمارستان ببرند و او را از مرگ نجات دهند. اين اتفاق نيفتاد. پسرك مرد. در بستري از درد و معصوميت. چه كسي از مرگ او دلگير مي شود؟ چه كسي براي او كاري مي كند؟ چه كسي مي تواند براي او كاري بكند؟ هيچكس. هيچكس.
پسرك تازه مي خواست برود اول مهر را قدم بزند و كيف پاييز را روي كولش بيندازد و بنويسد «بابا آب داد.» پسرك تازه مي خواست در فضاي شاد دبستان تمام شادي هاي پنهان مانده و نهفته اش را ابراز كند.
نه! اين بار نشد. اينبار نوشتن ما هيچ كاري براي او نكرد. همان طور كه براي «اميد» نكرد. براي نرگس، براي سارا... گاهي وقت ها چقدر بي خاصيتم. گاهي وقت ها چقدر بدبختيم، ازاينكه هيچ كاري براي كودكي ۷ ساله نمي توانيم انجام بدهيم.
محمد مرد. دوست من. محمد با مردنش يكبار ديگر خشونت لاقيد و بي بند و بار خانواده هاي فقير را به رخمان كشيد. فقير كه مي نويسم منظورم يك قران و دوزار نيست. منظورم فقر فرهنگي است. فقر اخلاق است كه اين يكي در ميان همه اقشار بالا و پايين چون آتشفشاني خاموش، خوابيده است و ناگهان دهان باز مي كند و تنوره مي كشد و معصوم ترين هايمان را مي بلعد. محمد مرد، دوست من. بي آنكه من و تو حتي يك ذره، يك مولكول، يك ثانيه از دردي كه كشيد و مرد را بدانيم و بفهميم وحس كنيم. محمد مرد و مرگ او حتما دوباره و دوباره فراموشمان مي شود و باز دستمان را بلند مي كنيم و محمدي ديگر را با وحشيانه ترين اعمال مي كشيم.
چقدر زود فراموشمان مي شود. چقدر زود از خاطرمان مي رود. چقدر زود.... محمد كه مرد كسي آن ميانه گفت خدا را شكر! راحت شد.
آسوده بخواب محمد. آنجا كه تو حالا هستي ديگر نه خبري از ترس است و نه نشاني از درد. آنجا كه تو هستي ديگرچيزي به نام كتك وجود ندارد. آنجا تنها آرامش است و شادي و شادماني. آسوده بخواب كودك ۷ ساله بازيگوش من. آنجا كه تو حالا هستي ديگر بازيگوشي و شيطنت جرم نيست. آنجا همه چيز بر وفق مراد توست محمد.

درباره اورژانس، بيمه، بيمار
قسمتتآخر
اين همه موجب شد كه اقتصاد درمان به اقتصاد عرضه و تقاضا نزديك شود و همه مسايل مازاد اقتصاد در نمونه هايي البته كوچك تر در عرصه درمان نيز ديده شود. البته برخورداري لايه هاي بالاتر اجتماعي اقتصادي به خدمات بهتر يك قاعده نيست، چرا كه اقتصادي شدن محور عملكرد مراكز خصوصي درماني و تشخيصي، جنبه هاي علمي درمان را تحت الشعاع قرار داده است و تعادل هزينه ها وسودآوري اين مراكز، خود يكي از مولفه هاي تصميم گيري درماني در اين مراكز شده است.
يك واقعيت تلخ ديگر افزايش بي اعتمادي نسبت به گروه هاي درمانگر و پزشكان است، به طوري كه عليرغم كاسته شدن از ميزان خطاهاي پزشكي پزشكان كه آن هم خود نشان از محافظه كاري بيشتر اين گروه دارد، متاسفانه آمار شكايات پزشكي از پزشكان افزايش يافته كه خود انعكاسي از وضعيت كلي در روابط بيمار و پزشكان يا مراكز درماني است.
هيچ كس متوجه نيست كه اين جو بي اعتمادي و خلل در جايگاه اجتماعي كه اين روابط در آن شكل مي گيرد در نهايت به ضرر بيماران به خصوص بيماران بدحالي تمام خواهد شد كه درمان آنها مستلزم جرات و شهامت پزشك براي انجام روش هاي درماني پيچيده و تهاجمي تر است.
يك اصل در زمينه بهداشت و درمان مورد انتقاد است و آن اين است كه مهم ترين جزءدر اين گستره وسيع و چند بعدي، خود بيمار است و نبايد هيچگونه تحميل معنوي يا مادي، روند درمان او را مختل كند در اين باره مسوولان بهداشتي كشور مشكل اصلي را در عدم برخورداري از بودجه كل كشور و اندك بودن سهم درصدي بهداشت و درمان از سرانه درآمد ملي مي دانند، ولي تنظيم كنندگان بودجه اين بخش در سازمان مديريت و برنامه ريزي، ساختار و سازمان مديريت بهداشتي را نارسا مي دانند و بارها اعلام كرده اند كه تزريق بودجه بيشتر در اين ساختار، وضع را بهبود نخواهد بخشيد.
ولي هنوز، اجماع و تشكل لازم بين بخش هاي مختلف شكل نگرفته است. در حالي كه در هر جزء امكانات لازم براي حل مشكل موجود است. اولين قدم، تعيين وضع موجود و سطحي از رضايت مردم است كه با توجه به امكانات موجود مي توان از مردم جلب كرد. دومين قدم، شكستن جو بي اعتمادي با اطلاع رساني به موقع و دقيق در مورد اشكالات وضع موجود، حتي افشاي ساده و صريح، ولي علمي خطاهاي پزشكي كه ممكن است در روند طبيعي درمان و يا تقصيرهايي كه متوجه بخش مديريت بهداشتي يا پزشكان است، انتظاراتي كه از عامه مردم در بخش درمان وجود دارد و معرفي مراكز معتبر و بسياري موضوعات مهم ديگر.
ساير بخش ها نيز در ارتقاي سلامت جامعه موثر هستند و همدلي آنها و آگاهي از اهميت مقوله وسيعي مثل سلامت اين موضوع را مهم تر كرده است. شايد اين خبر تكان دهنده باشد كه برخي وكلاي بيكار در نزديكي بيمارستان ها مترصد شكار بيماران ناراضي هستند تا با ارايه دعواي حقوقي عليه پزشكان، شايد با بهره گيري از مشكلاتي كه در سيستم قضايي پرونده هاي پزشكي وجود دارد، بتوانند بهره برداري مالي داشته باشند. در قسمت هاي بعدي اين مشكلات را بيشتر بررسي خواهيم كرد.

آنجا
خشونت 
از آمريكا خبر مي رسد كمتر از يك درصد قتل ها در ميان تمام افراد در سنين ۵ تا ۱۹ سال در مدرسه يا اطراف آن و يا در مسير رفت و برگشت مدرسه اتفاق مي افتد. نتيجه اين تحقيقات نشان مي دهد ۶۵ درصد قربانيان خشونت هاي منجر به مرگ در آمريكا، دانش آموزان بودند؛ ۱۱ درصد معلمان يا ديگر اعضاي مدرسه بودند و ۲۳ درصد افراد جامعه بودند كه در محوطه اطراف مدرسه به قتل رسيدند. بر اين اساس ۸۳ درصد قربانيان قتل و خودكشي در مدارس پسران بودند، ۲۸ درصد درگيري هاي منجر به فوت در ساختمان مدرسه اتفاق افتاده است، ۳۶ درصد در اطراف مدرسه و ۳۵ درصد در حياط مدرسه به وقوع پيوسته است. گزارش مرگز پيشگيري و كنترل بيماري در آمريكا با استناد به برخي وقايع خشونت بار اخير در اين كشور نشان مي دهد در حالي كه تلاش گسترده اي براي جلوگيري از خشونت در سطح جامعه انجام مي شود بايد تلاش مضاعفي در خصوص اين امر در «مدارس» انجام شود.
وحشت در هواپيما
يك فروند هواپيماي مسافربري متعلق به شركت خطوط هوايي اينتر، بامداد يكشنبه هنگام نشستن در فرودگاه استانبول از باند خارج شد. اين هواپيما با ۱۰۲ مسافر و شش خدمه از شهر «دوسلدورف» آلمان به مقصد استانبول پرواز كرده بود كه هنگام نشستن در فرودگاه استانبول بنا به عللي كه هنوز روشن نيست، دچار سانحه شد. بنابراين گزارش اين سانحه آسيب جاني در بر نداشت، ولي خسارات زيادي به هواپيما وارد آمد. گفته مي شود تركيدن لاستيك هاي هواپيما، لحظاتي بعد از فرود، عامل بروز اين حادثه بوده است. مسافران هواپيما كه در بين آنها كودكان و افراد مسن نيز وجود داشت، با استفاده از خروجي هاي اضطراري هواپيما به بيرون منتقل شدند. در همين حال به رغم اينكه حادثه تلفات جاني در بر نداشت، ولي مسافران هواپيما از شدت حادثه به وحشت افتادند. اكثر مسافران هواپيما را ترك هاي مقيم آلمان تشكيل مي دادند كه براي گذراندن تعطيلات خود به تركيه آمده اند.
بازرگانان غرق شده 
آژانس امنيتي دريايي پاكستان از غرق شدن يك قايق باري خبر داد و وضعيت ۹ سرنشين اين قايق نامعلوم است.
فرمانده اين آژانس امنيتي اعلام كرد: «ماموران محلي، اين آژانس را از ناپديد شدن اين قايق باري كه از امارات متحده عربي عازم پاكستان بود، مطلع ساختند.» وي اظهار كرد: «نيروي دريايي پاكستان و آژانس امنيتي دريايي به جست وجوي اين قايق پرداختند كه موفق شدند تكه هاي اين قايق را حدود ۴۰ مايلي جنوب شرقي كراچي بيابند. اين تكه ها به كراچي برده شد و مشخص شد كه اين تكه ها متعلق به همان قايق ناپديد شده است.» ۹ نفر در اين قايق بوده اند و هنوز سرنوشت اين افراد مشخص نشده است و نشانه اي از زنده ماندن يامرگ آنها به دست ماموران آژانس نرسيده است، ولي ماموران آژانس احتمال مي دهند كه ۹ سرنيشن آن كه شامل بازرگانان و خدمه كشتي هستند غرق شده باشند.
روي پاكت هاي سيگار
از اسكاتلند خبر مي رسد كه تاكنون ۱۳ هزار نفر به علت مصرف سيگار جان باخته و ۳۵ هزار نفر نيز در بيمارستان بستري شده اند. اين در حالي است كه يك شركت توليد كننده سيگار در اسكاتلند از نصب برچسب هاي هشدار دهنده روي پاكت هاي سيگار خودداري كرده و با انتقاد زيادي از سوي محافل بهداشتي مواجه شده است و سازمان بهداشت اسكاتلند جلو پخش اين سيگارها را گرفته است. در همين حال، سازمان دخانيات اسكاتلند اعلام كرد: طي يك برنامه ريزي جديد و به منظور بالا بردن سطح سلامت جامعه، نصب برچسب هاي هشدار دهنده روي سيگارها اجباري است. دكتر «گارنر»، رئيس سازمان بهداشت اسكاتلند با تاكيد بر اهميت نصب اين برچسب گفته است: اين امر تاثير زيادي در افزايش آگاهي مردم دارد. نصب برچسب ها به افرادي كه زمينه ترك سيگار را دارند، كمك مي كند.
آتش و جنوب 
نزديك به ۳ هزار نفر از مردم جنوب فرانسه براي مهار آتش در زمين هاي مارسي و اطراف آن تلاش مي كنند. آتش يك هزار و ۲۰۰ هكتار از زمين هاي اين منطقه را در برگرفته است. يك هزار و ۲۰۰ هكتار از زمين هاي شمال مارسي طعمه حريق شد. اين در حالي است كه بالگردهاي آبپاش و ماموران آتش نشاني براي خاموش كردن شعله هاي آتش فعاليت مي كنند. بنابراين گزارش ساكنان شهر مارسي و دو شهر اطراف آن از شهر بيرون برده شدند. در همين حال، يك افسر پليس فرانسه اظهار داشت: ما تاكنون نتوانسته ايم آتش را مهار كنيم. در حالي كه آتش در حال سرايت به ديگر نقاط است. اين گزارش حاكي است در حدود يك هزار و ۵۰۰ آتش نشان در مارسي بسيج شده و به همين تعداد نيز از ساير مناطق اعزام شده اند. ماموران آتش نشاني اظهار داشتند: سرعت آتش به حدي است كه در طول ۴ ساعت ۱۰ كيلومتر پيشروي داشته است. آنها همچنين اعلام كردند: به طور تخميني يك هزار هكتار از زمين ها سوخته است.

اينجا
كاظو را گرفتند
نيروهاي انتظامي اروميه يك سارق سابقه دار مسلح را كه اقدام به فرار كرده بود به هلاكت رساندند.
كاظم (معروف به كاظو) سال ۷۰ از زندان فرار كرده و تاكنون متواري بوده است. او بعد از فرار به كشورهاي تركيه و عراق متواري شده بود. نيروهاي انتظامي اروميه با هماهنگي مقامات قضايي و با انجام كارهاي عملياتي، متهم را هنگامي كه به منزلي در اروميه رفته بود شناسايي و دستگير كردند.
اين سارق حرفه اي براي فرار از دست ماموران، اقدام به تيراندازي كرد كه در جريان تيراندازي يكي از ماموران نيروي انتظامي مجروح شد. از اين سارق مسلح يك قبضه اسلحه كلاشينكف و ۱۵۳ تير فشنگ كشف شده است.
هزار آمپول نيروزا
ماموران مبارزه با جرايم اقتصادي و كالاهاي قاچاق استان خراسان موفق به كشف و توقيف هزار آمپول نيروزا در قالب ۹ كارتن شدند. اين آمپول ها براي بدنسازي، تقويت قواي جسماني و نيز دوپينگ مورد استفاده قرار مي گيرد. داروها به صورت قاچاق از پاكستان به استان سيستان و بلوچستان و سپس به خراسان منتقل شده بود. با اطلاع ماموران ستاد مبارزه با كالاهاي قاچاق خراسان و پيگيري اين محموله در انباري واقع در حوالي پايانه مسافربري مشهد در پوشش كارتني به عنوان كالاي مجاز كشف شد. سفارش دهنده اين محموله يك پزشك بوده است. اين محموله در قالب بسته بندي هاي ۴ هزار و ۴۰۰، ۳ هزار و ۳۰۰ و ۲ هزار و ۵۲۵ عددي قرار بود براي توزيع به استان هاي تهران و كرج ارسال شود. همچنين ماموران موفق به شناسايي و دستگيري قاچاقچيان اين محموله شده اند. ماموران مبارزه با كالاهاي قاچاق اين استان تحقيقات خود را براي شناسايي و دستگيري ديگر اعضاي اين باند ادامه مي دهند.
رنو ۵ در كانال 
سقوط يك دستگاه خودرو سواري (رنو۵) در كانال بزرگ آب منطقه فرديس كرج، يك نفر كشته و يك نفر مجروح بر جاي گذاشت. در اين حادثه كه روز يكشنبه به وقوع پيوست، يكي از سرنشينان خودرو به نام «مينا صفري» ۲۱ ساله بر اثر باز شدن در خودرو به داخل آب پرتاب شد. جسد اين فرد كه بر اثر شدت جراحت و خفگي جان باخت، توسط مردم ۵۰۰ متر پايين تر از مكان حادثه از آب گرفته شد. همچنين، مجروح اين حادثه توسط امدادگران به بيمارستان حضرت قائم (عج) كرج انتقال يافت كه پزشكان حال وي را رضايت بخش اعلام كردند. اين حادثه بر اثر سرعت زياد و ناتواني راننده در كنترل وسيله نقليه به وقوع پيوست. نبود حفاظ در كنار پل كانال بزرگ آب منطقه فرديس در محور رزكان نو، مشكين آباد نيز از علل ديگر سقوط خودرو به داخل آب بوده است. كانال آب فرديس به طول بيش از ۱۰ كيلومتر و عرض ۸ متر، بخشي از آب رودخانه كرج را به اراضي كشاورزي و باغ هاي مناطق پايين دست شهرستان كرج و شهريار انتقال مي دهد.
مواد مخدر، ادامه دارد
ماموران مبارزه با موادمخدر استان خوزستان موفق به كشف و ضبط ۵۷۰ كيلوگرم حشيش در شهر اهواز شدند.
دو قبضه اسلحه كلاشينكف و يك قبضه اسلحه كلت كمري در اين عمليات كشف شد. همچنين دو قاچاقچي كه اقدام به قاچاق مواد مخدر كرده بودند،  توسط ماموران مبارزه با مواد مخدر شناسايي و دستگير شدند.
اين دو قاچاقچي قصد ارسال اين محموله به كشورهاي حاشيه خليج فارس و كشور عراق را داشتند.
معاون مبارزه با مواد مخدر فرماندهي انتظامي خوزستان احتمال داد، اين دو قاچاقچي عضو يك شبكه گسترده مواد مخدر دركشور باشند.
دستگير شدگان به همراه مواد مخدر و اسلحه هاي كشف شده براي تعيين مجازات به مقام هاي قضايي تحويل داده شدند. تحقيقات ماموران براي شناسايي و دستگيري ديگر اعضاي اين باند ادامه دارد.
كلاه مرگ
يك موتورسوار و يك ترك نشين در دو حادثه جداگانه به خاطر استفاده نكردن از كلاه ايمني جان خود را از دست دادند.
به علت تصادف دو دستگاه موتورسيكلت در اصفهان يك نفر به نام«اكبر لنگرودي» فوت و دو نفر به نام هاي «فريدون تاج پور» و «ناصر اميري» مجروح و به بيمارستان منتقل شدند.
در حادثه اي ديگر«مهرداد پيكري»۳۳ ساله راكب موتورسيكلت كه به سمت روستاي مورك اصفهان در حركت بود به علت واژگون شدن موتورسيكلت جان خود را از دست داد. كارشناسان راهنمايي و رانندگي استفاده نكردن از كلاه ايمني و سرعت غير مجاز را علت اصلي بروز اين حادثه اعلام كرده اند. ماموران نيروي راهنمايي و رانندگي استان اصفهان به خاطر كاهش تصادف و آسيب ناشي از آن با سرنشينان بدون كلاه ايمني موتورسيكلت به طور جدي برخورد خواهند كرد.

حوادث
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |