پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۵۰
دجنه، شهري مقدس با زيبايي عجيب بر لبه صحراي آفريقا
سفر به شهر ابدي
تغييرات صورت مي  گيرد ، مردم مي  روند و غريبه ها مي  آيند. آنچه تغيير نمي  كند هويت شهر است و...
در فرهنگ كهن غرب آفريقا بناها كه خاك را شكل مي  دهند، كنترل نياما- نيروي زندگي- را در دست دارند، پس بنايي شغلي مقدس است
012168.jpg
دو بنا، برهنه پا، بر رديفي از خشت خام در ارتفاع هفت متري نشسته و رجي تازه بر ديوار كهن مي  چينند. رئيس آنان، سربنا، خشتي سه كيلويي از توده خشت برهم انباشته برمي گيرد و با بي  مبالاتي برخاسته از اعتماد، پرتوان، بالا مي  پراند. سرپنجه نيرومند نزديكترين بنا، خشت را در هوا مي  ربايد و چالاك خم مي  شود تا آن را در ديوار بنشاند. سربنا، دقيق و به وقت، خشتي ديگر از فراز بناي نخست برمي جهاند. بناي دوم آن را آسان مي  گيرد، خم مي  شود و كار مي  گذارد و در اين حين بناي پيشين كمر راست كرده، خشت دوم را ستانده است و تا اين يك فارغ از نشاندن خشت، شانه برمي آورد، خشت ديگر به سويش به پرواز درآمده است. كار، شگفت و شتابان ادامه مي  يابد. دو بنا، خبره خشت و گل و ديوار، با ضرباهنگي ژرف و دقتي بي  خلل، به نوبت خم و راست مي  شوند و خشت هاي در پرواز كه يك در ميان از روي سر يكي مي  گذرد و در قلاب انگشتان بلند ديگري گير مي  افتد، به اين حركات موزون معنايي بزرگ مي  بخشد: كار؛ كار مقدس در زير آفتاب داغ آفريقا.
قطرات درشت عرق بر چهره دو بنا و مرد خشت انداز مي  درخشد- خشت انداز، سربنا و رهبر اين سمفوني هماهنگ است. نه يك خشت از دستي مي  لغزد و پايين، به خيابان خاكي مي   افتد، نه لحظه اي آنان تعادل و هماهنگي شان را از دست مي  دهند. صحنه چنان گيرا و مسحور كننده است كه وقتي به خود مي  آيي مي  بيني دقايقي طولاني است، بي  خبر از خويش، به تماشا ايستاده اي.
مسافر بيگانه اي كه به ديدار اين شهر، دجنه، در كشور آفريقايي مالي، آمده باشد اين را نمايش «مهارت» مي  نامد، اما بنايان (ماسون ها) دجنه آن را «جادو» مي  نامند. بنه يونو، يكي از سربنايان اين شهر، مي  گويد:«در تمام دنيا هيچ كس نمي  تواند چون ما با گل كار كند. گل تركيب غريبي است، تركيب دو عنصر اصلي- آب و خاك و ما خاك را مي  شناسيم.» بناها كه رشته خانوادگي شان تا نيم هزاره واپس مي  رود، خاك را از دشت هاي اطراف مي  كنند و با آب رود« باني»، يكي ازشاخه هاي فرعي رودخانه نيجر، درمي آميزند. پس، با دانش سينه به سينه و از پدر به پسر رسيده، شاهكارهايي از معماري خلق مي  كنند كه انبوه عاشقان ديدني هاي روي زمين را از نقاطي بس دور، چون ژاپن به اين ديار سرازير مي  كند. مسجد بزرگ، با ديوارهاي بارودارش، گواهي حيرت انگير بر اين مدعاست. اما حتي ساختمان هاي معمولي تر نيز با ستون ها و پايه هايي كه هر چه بالاتر مي  روند باريكتر مي  شوند و روي سطح پست بام  هاي شهر قد بركشيده اند، شاهكارهايي از معماري سوداني به شمار مي  روند. اين شيوه معماري از قرن چهاردهم ميلادي، از ناحيه دجنه به تمامي نواحي ساحل غرب آفريقا گسترش يافت.
زيبايي شكننده 
زيبايي دجنه شكننده است. رويه ساختمان ها بايد مرتبا اندود شود وگرنه در زير شلاق  باران هاي موسمي شسته و نابود خواهد شد. در جريان خشكسالي هاي عظيم دهه هاي ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، مردم شهر را ترك كردند و خانه ها متروك ماند و وقتي باران باريد، رويه مالي انجام نشده بود. پس ويراني آغاز شد و شكوه دجنه روبه افول گذارد.
اكنون با كمك بلاعوض ۵۰۰ هزار دلاري هلند، دجنه توانسته نسبت به احياي ۱۶۸ دستگاه- حدوديك هشتم- ساختمان هاي شهر اقدام كند. شهروندان براي تعميرات چيزي نمي  پردازند، اما بايد موافقت كنند كه تركيب خانه هاي خود راسنتي نگه  دارند، با پنجره هاي كوچك، اتاق هاي متوسط وساختار گلي- اين در حالي است كه بعضي از شهروندان در حال نابودسازي كل ساختمان ها براي لوله كشي آب و سيم كشي برق و بزرگ كردن اتاق ها و تعبيه گنجه و قفسه در آنها هستند. نگهداري سبك معماري و سنت هاي ساختاري دجنه اصل اول است.
بازگشت به گذشته 
ريشه هاي اين شيوه به ۲۵۰ سال قبل از ميلاد برمي گردد، يعني هنگام پيرايش جنه- جنو، شهري باستاني دردو مايلي دجنه. باستان شناسان معتقدند اساس ويژگي هاي فرهنگ جنه- جنو در دجنه تداوم يافته است. رودريك مكينتاش كه با همكاري سوزان مكينتاش حفاري هاي فراوان در جنه- جنو انجام داده، مي  نويسد: «بازگشت به گذشته كلمه اي كليدي است.»
ساكنان شهر كه دجنكي شناخته مي  شوند، قرن هاست كه زنده مانده، از خشكسالي ها و مصايب فراوان بيرون جسته و سربلند بيرون آمده اند و اين همه را مديون پايبندي به سنت هاي باستاني خويش اند.
امروز كه آنان بار ديگر از يك خشكسالي و نيز ديكتاتوري فاسد كه در سال ۱۹۹۱ سرنگون شد، نجات يافته اند، با امتيازات دولبه پيشرفت رودرروي اند. به عنوان مثال، لوله هاي فلزي جديد مي  توانند آب جاري را به خانه ها بياورند اما آب جاري در لولهنگ هاي سفالي به داخل ديوارهاي گلي نشت مي  كند. هم از اين رو دولت و كمك هاي بين المللي است كه بايد ساختار اين شهر را سنتي و ضمنا راحت براي زندگي، نگه دارد.
آخرين حلقه زنجير
به خانه يونو- سربناي شهر- رفتيم. انتظار داشتيم با ساختماني مواجه شويم كه شكوه دجنه را بازتابد، اما خانه اي معمولي بود با نمايي ساده و پنجره هاي كركره اي شيار دار. خانواده او از ديرباز بنا بوده اند و او از سال ۱۹۵۰ كار خود را با شاگردي نزد پدرش آغاز كرد و چنان استعدادي از خود نشان داد كه در سال ۱۹۷۸ به يكي از سربنايان شهر بدل شد.
يونو آخرين انسان زنده اي است كه تكنيك دجنه فره را آموخته؛ يعني ساختن بنا با آجرهاي استوانه اي كه تا اوايل دهه ۱۹۰۰ مورد استفاده بود و بعد از آن فرانسوي ها آمدند و آجرهاي مكعب مستطيل معمولي را معرفي كردند و بدين ترتيب اساس بنايي تغيير كرد. كار با آجرهاي استوانه  اي بسيار دشوار و دقيق است و خود هنري ظريف به شمار مي رود.
در غرب آفريقا فرهنگ «مانده» رواج داد كه اساس آن «نياما» است: نيروي زندگي خاصي كه توسط خبرگان براي كسب و به كارگيري نيروهاي ماوراءالطبيعه به كار مي  رود و در اين باور، بناها كه خاك را شكل مي  دهند، كنترل نياما را به دست دارند.
پس بنايي شغلي مقدس است. رودريك مكينتاش معتقد است كه در جنه- جنوي باستان به يك مهارت به خاطر سلطه اش بر نياما، بيش از همه احترام مي  گذاردند و آن آهنگري بود. آهنگر مي  تواند با توان و مهارتش به كمك آتش، خاك را به آهن بدل كند. در دجنه امروز، سلطه از قرآن نشات مي  گيرد وكمتر كسي به اصول مانده و نياما پايبند است، اما سنت هاي پيشين نيز كمابيش ادامه دارند.
«بيابيا» يكي از روحانيون شهر است كه راجع به تاريخ دجنه و جنه- جنو اطلاعات فراواني دارد. رودريك مكينتاش مي  گويد: «بيابيا يك معلم و واعظ است. او با كلماتي سخن مي  گويد كه هر يك كدهايي به شمار مي  روند. اگر از فضيلت، علم يا نوشتن حرف مي  زند، منظورش اسلام است، اما اگر كلمه «دانش» را به كار مي  برد به باورهاي مانده نظر دارد.»
او درباره اين شهر مي  گويد: «دجنه به هيچ شهر ديگري شبيه نيست، زيرا همه چيز به دانش جمع وابسته است. شهر توسط كسي ساخته شد كه دانش بزرگي داشت. آنها كه پس از او آمدند، تا امروز، همه دانش زيادي داشته اند. انواع مختلف دانش وجود دارد- آنچه در كتاب هاست، گله داري، ماهيگيري و صنعت. دانش از نسلي به نسلي منتقل مي  شود. تغييرات صورت مي  گيرد- مردم مي  روند و غريبه ها مي  آيند. آنچه تغيير نمي  كند هويت شهر است. مردم دجنه مردم دجنه باقي مي  مانند.»
مردم دجنه در دهه هاي ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ خشكسالي هاي سنگيني راتحمل كردند. مزارع برنج از بين رفتند، گله ها نابود شد و ماهيگير ها عازم جاهايي شدند كه هنوز مي  شد ماهي  گرفت. امروز نيز آب و هوا هنوز خشك باقي مانده و بسياري از برنج كاران تغيير كشت داده و به غلاتي چون ارزن و ذرت خوشه اي روي آورده اند.
وقتي به اطراف دجنه مي  روي، باد بر دشت سيل گير مي  وزد. جاي پاي پرندگان و چهارپايان اهلي و آدم بر خاك نرم ديده مي  شود. در آبكندي لاشه پوسيده يك ماده گاو و گوساله تازه زايش به چشم مي خورد. روستاها اغلب با خشت هاي خام چهارگوش ساخته شده اند؛ بعضي ناتمام اند، چنانكه به خرابه مي مانند. وقتي ماه چندان برمي آيد كه سايه ها در مهتاب كشدار ديده شوند، رمه ها از راه مي رسند، رمه هايي كه توسط بچه ها چوپاني مي شوند. جيغ و داد و خنده بچه ها با آواي سنگين سم كوب و ماغ هاي متناوب گاوها درميآميزد. هر خانواده گاوهاي خود را از گله  جدا مي كند و به تيرهاي چوبي جلو خانه اش مي بندد يا به طويله روباز مي برد. آنگاه شيردوشان آغاز مي شود- كدوهاي بزرگ توخالي، پاتيل هاي شير، زير سينه گاوها و دست هاي ماهر به فشردن پستان ها. براي مدتي سكوت حايل مي   شود و تنها صداي ماغ و ريزش شير در كدو به گوش مي   رسد و تو فرصت مي يابي تامل كني. راستي اين زندگي چه كم تغيير كرده؛ آيا همين منظره صد سال پيش يا هزار سال پيش به همين شكل در دجنه تكرار نمي   شده است؟
از:نشنال جئوگرافيك 
برگردان: حميد ذاكري 


مدارس اكولوژي
دانش آموزان آفريقاي جنوبي در مدارس به صورت عملي با فرآيندهاي زيست محيطي و حفاظت آشنا مي شوند و در پروژه هاي مختلف حضور مي يابند.
آفريقا طي دهه هاي گذشته به طرز قابل توجهي در مسايل زيست محيطي پيشرفت كرده و در زمينه هاي مختلف محيط زيست و حيات وحش نوآوري هاي جالبي (البته با كمك سازمان هاي زيست محيطي بين المللي) انجام داده است. يكي از اين نوآوري ها پروژه مدارس اكولوژي است.
پروژه آزمايشي براي معرفي برنامه مدارس اكولوژي (Eco-Schools) كه به منظور آشناسازي دانش آموزان با مباني زيست محيطي و نيل به محيط زيست سالم در آفريقاي جنوبي بود بسيار موفقيت آميز اعلام شد. بيش از ۱۴۰ مدرسه در سال ۲۰۰۳ در اين برنامه مشاركت كردند كه بيش از سه برابر تعداد پيش بيني شده بود.
برنامه آموزش اكولوژيك مدارس يك طرح شناخته شده بين المللي است كه در مي ۲۰۰۳ در آفريقاي جنوبي به اجرا درآمد. ۷۰ مدرسه ديگر نيز براي سال ۲۰۰۴ ثبت نام كردند. اين برنامه به دانش آموزان كمك مي كند با مسايل زيست محيطي به طور ملموس آشنا شوند. اين برنامه به دانش آموزان مفهوم راستين حفاظت را مي آموزد و آنان را براي تاثيرگذاري روي اطرافيان خود آماده مي سازد.
مدارس آفريقاي جنوبي پروژه هاي جالبي را جزو مواد درسي خود قرار داده اند كه شامل برنامه هاي مختلف زيست محيطي، از توسعه باغ هاي با آبياري هوشمند و باغ هاي غذا گرفته تا نظارت و حفاظت منابع آب و انرژي است. خيلي از مدارس، استفاده مجدد و بازيافت مواد زايد را انتخاب كرده اند. دانش آموزان، معلمان، والدين و جامعه به طرز غيرقابل تصوري نسبت به اين برنامه ها علاقه نشان داده و خود در آن درگير شده اند. بعضي از تاثيرات ويژه زيست محيطي برنامه عبارت است از: پروژه هاي باغداري كه غذا براي دانش آموزان و جامعه تهيه مي كند؛ باغ هاي بومي در مدارس كه گياهان بومي را به دانش آموزان مي شناسد و آنان را با ارزش هاي اين گياهان آشنا مي سازد؛ آشناسازي دانش آموزان با موسسات و ارگان هاي زيست محيطي غيردولتي و دولتي در سطح بين المللي و محلي؛ آشناسازي دانش آموزان با كليه مولفه هاي حفاظت.
پروژه مدارس اكولوژيكي براي نخستين بار در اروپا شكل گرفت و در حال حاضر حدود ۱۰ هزار مدرسه در ۲۷ كشور در اين پروژه ثبت نام كرده و مشغول فعاليت هستند.

اردل و ۵۰۰ ميليون تومان خسارت
دبير ستاد حوادث و سوانح پيش بيني نشده استان چهارمحال و بختياري خسارت آتش سوزي جنگل هاي بلوط بخش «ميانكوه» شهرستان اردل از توابع اين استان را حدود ۵ ميليارد ريال تخمين زد.
«ستار فرهادي» افزود: در اين آتش  سوزي يك هزار هكتار پوشش گياهي و درختان بلوط اين جنگل نابود شد.
به گفته وي، در اين حادثه خسارات فراواني به اكوسيستم منطقه و محيط زيست استان نيز وارد شده است.
وي گفت: تاكنون علت اين آتش سوزي مشخص نشده و ستادي از كارشناسان استان با اعزام به اين منطقه مشغول بررسي مساله هستند.
وي از تمامي افرادي كه براي تفريح و گردشگري به مناطق جنگلي استان سفر مي  كنند، خواست تا با رعايت نكات ايمني در استفاده از آتش، هنگام ترك محل نيز نسبت به خاموش كردن آن دقت كافي را داشته باشند.
آتش سوزي در جنگل هاي بلوط بخش ميانكوه شهرستان اردل روز شنبه گذشته به دليل نامعلومي به وقوع پيوست و پس از شش ساعت تلاش توسط گروه هاي امدادي اعزام شده به منطقه مهار شد.
شهرستان اردل در ۸۸ كيلومتري شهركرد، مركز استان چهارمحال و بختياري قرار دارد.
وسعت جنگل هاي اين شهرستان بيش از ۲۰ هزار هكتار از انواع درختان بلوط است.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
012171.jpg
نوشته: دكتر ريموندريتمارس 
قسمت پنجاه و سوم 

سعي كردم چند ميمون را در جلسات سخنراني  خود ببرم، اما بعد از چند تجربه ناخوشايند، مجبور شدم از اين كار دست بكشم. در واقع من مي  خواستم كمتر از اسلايد براي نشان دادن حيوانات استفاده كنم و در عوض حيوان زنده را به حاضران نشان دهم، اما در مورد ميمون ها قضيه خيلي مشكل بود و همان بهتر كه اسلايد آنها را نمايش مي  دادم. البته كار با مارها ساده تر بود و معمولا در جلسات سخنراني آنهارا از كيسه هاي پارچه اي جداگانه اي كه در چمدان جا داده بودم بيرون مي  آوردم و اميدوار بودم كسي در ميان حاضران غش نكند! به هر حال كار به جايي   رسيد كه حتي اگر براي رفتن به پيك نيك، ساك و چمداني به همراه داشتم همه خود را كنار مي  كشيدند. اگر فكر كنيد ساختن يكسري فيلم از حيوانات فقط با سرمايه گذاري و دوربين و گرفتن چند صحنه از اين حيوان و آن حيوان انجام مي  پذيرد به خطا رفته ايد.
به علت كار روزانه ام در پارك، استوديو را در حياط خانه ساختم. خانه ام در ناحيه وست چستر در خارج شهر نيويورك بود و با احداث استوديو در خانه مي  توانستم بعد از انجام كار خسته كننده، بدون فوت وقت به رختخواب بروم و استراحت كنم. براي اينكه كار را درست و به قاعده آغاز كنم. تصميم گرفتم ملاقات هايي با دست اندركاران سينما داشته باشم و بدين ترتيب اين بخت را يافتم كه با اشخاصي چون لودويگ جي بي  ارب. ايرالوروي، جان برست، هربرت هوگلند، هارولد ادل و... ديدار و گفت وگو كنم. مشاهده و يادگيري چگونگي كار فيلمسازي و برق را دستادست پيش مي  بردم و بيشتر ايام تعطيل خود را در ميان انبوه سيم ها و صفحات پر از كليد و سيستم هاي كنترل در پشت صحنه آمفي تئاتر نيويورك مي  گذراندم و جو الستر به من مي  آموخت كه سيستم هاي برق و نور چگونه كار مي  كنند.
سپس دوربين خريداري شد و چيزي نگذشت كه من خود را كارگردان فيلم هاي حيات وحش ديدم. يك الكتريسين سينما با وقت اضافي درشب، دستياري من را به عهده داشت. اين مرد جوان با كليد ها جادو مي  كرد و در جوي از فلاش هاي آبي خيره كننده به سر مي  برد. آنقدر با برق كار كرده بودكه بدنش شوك هايي كه مي  توانست مرا به زمين بزند، به راحتي دريافت مي  كرد. حتي يكبار كه به يكي از سيم ها دست زدم شوك  چنان شديد بود كه گردنم صدا كرد، اندي با خونسردي گفت: «بله حواست باشد، اين وسايل اگر فرصت پيدا كنند مي  توانند نيش بزنند.» او آنقدر با برق مانوس بود كه چسب هاي عايق را در محل اتصال سيم هاي لخت به سخره مي  گرفت و سيم كشي  مدارها را بدون قطع كنتور انجام مي  داد. با اين وجود او هم از مارها مي  ترسيد، همانطور كه من از برق مي  ترسيدم.
يك بخاري بزرگ استوديو راگرم مي  كرد. يك ظرف مسي پر آب هم براي ايجاد بخار و مرطوب شدن هوا روي آن مي  گذاشتيم. بايد هوا را مرطوب نگه مي  داشتيم، چون دوربين هاي آن زمان در صورت عدم وجود رطوبت به واسطه الكتريسيته ساكن، جرقه توليد مي  كردند. اين جرقه ها به كلي فيلم را خراب مي  كرد. دور بخاري يك پرده با ورق  آهن كشيده و فقط دهانه اي براي ريختن زغال سنگ باز گذاشته بوديم. اين بخاري به زودي نقشي در ماجراهاي ما ايفا كرد.

تهران، قطب گردشگري
سازمان جديدالتاسيس ميراث وگردشگري با همكاري شهرداري تهران دست به اقدام تازه و جالبي زده اند. گويا قرار است تهران را در همان شكل و شمايل قديمي دوباره احيا كنند. ميادين توپخانه و حسن آباد به شكل طهران قديم سنگفرش خواهند شد. اگر به خيابان نادري، منوچهري و همان حوالي رفتيد و حس كرديد، يك قرن يا بيشتر به تاريخ پيشين قدم گذاشته ايد، لطفا متعجب نشويد. مسوولان ميراث و گردشگري قصد دارند طبق آمارها و تعريف هاي اماكن تاريخي، از مركز شهر، پايتختي توريستي بسازند. خيابان ها، كوچه ها و حتي خانه ها در اين طرح گنجانده خواهد شد. آنها معتقدند تهران مي تواند قطب گردشگري باشد كه از تمام دنيا براي ديدنش بشتابند. اين تصميم شايد با مطالعه فلورانس، ونيز، پاريس و ديگر شهرهاي تاريخي دنيا در ذهن مديران جرقه زده باشد.

گردشگري بدون محيط زيست
012162.jpg
ايران در رده هفتادم گردشگري در جهان قرار دارد و اين در شرايطي است كه به لحاظ جاذبه كشور ما در رده ۱۰ كشور اول جهان قرار دارد.
در راستاي ارتقاي سطح گردشگري چندي پيش استان گيلان طرح جامع گردشگري را تدوين كرده است.اما متاسفانه با تمام فرهنگ سازي ها و تلاش هاي سازمان حفاظت محيط زيست آن هم در چنين منطقه حساس و شكننده اي انگار ندايي از حفظ حرمت طبيعت به گوش طراحان اين طرح نرسيده است.
به گزارش ايسنا مهندس عليزاده معاون محيط زيست انساني، اداره كل محيط زيست استان گيلان مي گويد: «در تدوين طرح جامع گردشگري گيلان نكات زيست محيطي مد نظر قرار نگرفته است، به طوري كه برخي از طرح هاي پيشنهادي منطبق با قوانين زيست محيطي نيست.»
او ادامه مي دهد: «برخي از مشكلات طرح ارايه شده شامل عدم تناسب كاربري هاي لازم در برخي از نقاط گردشگري، تدوين طرح بدون انجام مطالعات زيست محيطي و لزوم اتخاذ مديريت زيست محيطي، جهت به حداقل رساندن عوارض زيست محيطي است. به طور مثال در طرح جامع گردشگري، شكار كردن در تالاب بوجاق به عنوان خدمات پيشنهادي ارايه شده و اين در حالي است كه تالاب بوجاق و پارك ملي آن در كياشهر يك قطب گردشگري محسوب مي شود و شكار كردن در آن، با قوانين جاري زيست محيطي مطابقت ندارد.
جاي تعجب است كه در استاني مثل گيلان با جاذبه هاي طبيعت گردي بسيار بالا بدون توجه به حفظ طبيعت منحصر به فرد اين منطقه طرح هاي گردشگري تهيه مي شود و در جايي كه صنعت اكوتوريسم در جهان در حال پيشي گرفتن از توريست هاي فرهنگي، تاريخي، مذهبي و ... است، طرح هاي جامع در كشور ما بدون توجه به موازين حفظ محيط زيست بررسي مي شود.

حيات وحش ايران
۵۷- ول خراساني
012165.jpg
گونهMICROTUS TRANS CAP :
زيرخانواده: ول هاMICROTINAE
خانواده: موش هاMURIDAE
راسته: جوندگانRODEMTIA
رده: پستاندارانMAMMALIA
شباهت زيادي به ول معمولي دارد، ولي جثه آن، قدري بزرگتر است. در گذشته آن را زيرگونه اي از ول معمولي مي دانستند، ولي اخيرا با توجه به جثه بزرگتر و تفاوت هايي كه در اندازه جمجمه دارد آن را به عنوان گونه اي مجزا مي شناسند. وجود اين گونه تاكنون از جنوب مشهدگزارش شده است، ولي با توجه به پراكندگي آن در تركمنستان و شمال افغانستان، به احتمال زياد در نواحي ديگري از شمال شرقي ايران نيز زندگي مي كند. اطلاعات بيشتري در مورد اين گونه در دسترس نيست.

محيط زيست
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  عكاس خانه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |