دانيل پنجره خانه را شكست و وارد خانه شد. از پله ها به آرامي بالا رفت، وارد اتاق ليز شد و هشت شليك پياپي
پاتريك ۸ ساله مادرش را بوسيد و به اتاق خواب خود رفت تا در كنار عروسك ها و اسباب بازي هايش روياهاي شيرين ببيند. ولي نمي دانست اين آخرين بار است كه مادرش را مي بوسد و به او شب بخير مي گويد. هنوز ساعتي از خوابيدن پاتريك نگذشته بود و پسرك هنوز چشمانش سنگين نشده بود كه پدر، ۸ بار به مادر او شليك كرد.
شش سال از اين ماجراي تلخ مي گذرد و پاتريك هولند كه هيچگاه نتوانست مرگ مادر را از ياد ببرد، بالاخره توانست حكم جدايي از پدرش را از دادگاه بگيرد. او اولين بچه اي است كه به طور مستقل از پدرش جدا مي شود. پدر پاتريك، دانيل هولند اين روزها در زندان به سر مي برد و توافقي را امضا كرد تا از حق پدري اش چشمپوشي كند. «من فكر نمي كنم او اين كار را به خاطر من انجام داد. او فقط مي خواست تصوير خوبي از خودش بسازد.» اين حرف هاي پاتريك در مورد رضايت دادن پدرش است.
«من خيلي تعجب كردم كه مادرم صبح من را براي رفتن به مدرسه بيدار نكرد» اين جملاتي است كه پاتريك در وب سايتي كه به ياد مادرش ايجاد كرده، نوشته است. « وقتي وارد اتاق شدم مادرم را ديدم، مجروح و خون آلود. من شوكه شده بودم. نزديكش رفتم و سعي كردم بيدارش كنم.» پسر كوچكي را تصور كنيد كه بدن خون آلود مادرش را تكان مي دهد و او را صدا مي زند: «بيدار شو مامان، بيدار شو مامان.»
با حكم دادگاه خيال پاتريك راحت شد: «من خوشحالم كه اين كار انجام شد. بار سنگيني از روي دوشم برداشته شد. من ديگر نگران حضور او در زندگي ام نيستم.»
هاوارد ديويدسون، رئيس انجمن حقوقي كه بر روي مسايل كودكان تمركز دارند عقيده دارد فقدان قوانين لازم باعث شده بچه هاي زيادي با پدر يا مادري زندگي كنند كه همسرشان را كشته اند و آنها مجبورند با قاتل پدر يا مادر خود سر كنند. ولي مورد پاتريك و گرفتن حكم جدايي از پدر شايد باعث شود اين بچه ها هم با جديت بيشتري اين مساله را دنبال كنند. «اين مساله ممكن است موجب شود بچه هايي كه احساس مي كنند قانون و دادگاه حرف هاي آنها را نمي فهمند، اقدامي انجام دهند. پاتريك واقعا شايسته تحسين است. اين كار ساده اي نبود كه او انجام داد.»
هولند ۳۹ ساله، پدر پاتريك به جرم قتل درجه يك با حكم حبس ابد در زندان به سر مي برد. او ۸ گلوله به ليز هولند شليك كرد، علاوه بر ضرباتي كه با تفنگ به سر او وارد كرد. البته او تقاضاي فرجام هم داده است.
سرپرستان قانوني پاتريك، ران و ريتا ليزيسكي هستند. ريتا بهترين دوست مادر پاتريك به حساب مي آيد.
بعد از قتل مادر، پاتريك پيش همين خانواده رفت و پس از مدتي ران و ريتا ليزيسكي سرپرستان قانوني پاتريك شدند، آن هم بعد از برنده شدن در يك دعواي حقوقي با پدربزرگ و مادربزرگ پاتريك.
آقاي ليزيسكي كه يك مهندس شيمي ۵۱ ساله است و ۴ بچه هم دارد، مي گويد: «پدر پاتريك مي خواست در مورد وضع تحصيلات پاتريك و به خصوص وضعيت ورزش او اطلاع داشته باشد. پاتريك مي گفت نمي خواهد پدرش از هيچ چيزي خبر داشته باشد ولي قانون اين حق را به پدر پاتريك داده بود. » طبق قانون تا وقتي پاتريك به سن ۱۸ سالگي مي رسيد، پدرش حق داشت در اين موارد اطلاع داشته باشد. ولي همين قضيه سبب به وجود آمدن اين ماجرا شد. پدرش دوباره تقاضاي خود را مطرح كرد و پاتريك كه از اين قضيه ناراحت بود و دلش نمي خواست با پدرش هيچ رابطه اي داشته باشد، تصميم گرفت از دادگاه حكم جدايي از پدرش را بگيرد. «شايد شما بگوييد خب ۴ سال صبر مي كرد،. چيزي نمي شد. ولي براي يك نوجوان در اين شرايط ۴ سال يك عمر است. پدرش، مادرش را با يك عمل وحشيانه از او دور كرده بود و پاتريك با اين كار مي خواست بگويد من هيچ كاري ديگر با تو ندارم.»
آقاي ليزيسكي اول در مورد اين اقدام شك داشت ولي پس از حرف زدن با همسرش به اين نتيجه رسيدند كه اين كاري است كه آنها بايد در حق ليز(مادر پاتريك) انجام دهند. «او زندگي اش را به خاطر پاتريك از دست داد. او نمي خواست هيچ آسيبي به زندگي پاتريك برسد و در اين راه جانش را از دست داد.» آقاي ليزيسكي در مورد پاتريك مي گويد: «او يك پسر فوق العاده است. يك آدم روشن كه در همين سن به بلوغ عقلي هم رسيده. او خيلي چيزها را از دوران بچگي اش از دست داده. او فقط ۸ سالش بود وقتي كه آن اتفاق افتاد.»
پدر و مادر پاتريك با هم مشكل داشتند و داشتند از هم طلاق مي گرفتند كه اين اتفاق افتاد و مادركشته شد. ليز حكمي را از دادگاه گرفته بود كه طبق آن دانيل بايد از او دوري مي كرد. ولي دانيل پنجره خانه را شكسته و وارد خانه شد. از پله ها به آرامي بالا رفت و وارد اتاق ليز شد و ...
آقاي ليزيسكي مي گويد: «هر كدام از گلوله هايي كه هولند شليك كرد مي توانست از ديوار رد شود و پاتريك را هم بكشد. او مي دانست پسرش صبح با جنازه مادرش روبه رو مي شود. ولي حتي جسد ليز را جا به جا نكرد تا پسرش با چنين صحنه اي روبه رو نشود. او يك پدر نبوده است.»
آقاي ليزيسكي در مورد ليز مي گويد: « او واقعا زن خوبي بود و يك كارگر سرسخت. او تحصيلات خودش را ادامه داد و توانست مدرك لازم را بگيرد تا بتواند به عنوان يك پرستار جراحي شغل پردرآمدتري داشته باشد و با شرايط بهتري بتواند پاتريك را بزرگ كند. او داشت زندگي خودش را جمع و جور مي كرد تا احترام از دست رفته و استقلال خودش را به دست آورد. ۳ سال پيش پاتريك آماده شده بود تا پدرش را در زندان ببيند. او مي خواست پدرش را بعد از قتل مادرش ببيند ولي قضيه لغو شد. چون وكيل پدر پاتريك، اصرار كرد كه او هم حتما بايد حضور داشته باشد و به اين ترتيب اين ملاقات به هم خورد.
پاتريك پس از گرفتن اين حكم گفته كه تلاش خواهد كرد قانوني در اين زمينه به تصويب برسد تا بچه هايي كه در اين شرايط قرار مي گيرند از حمايت هاي قانوني بهتري برخوردار شوند. «هيچكس اين راهي را كه من رفته ام، طي نكرده بود.» پاتريك ۱۴ ساله اين روزها با آرامش خاطر بيشتري در كنار باغچه اي كه به ياد مادرش در نيوهمشاير درست كرده مي نشيند و با او درددل مي كند. او پدر قاتلش را از زندگي اش خارج كرد.