سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۵۵
ابهام در رويدادها و پديده ها و فراورده هاي معماري امروز
معماري مدرن در ايران ...
012426.jpg
دكتر محمد منصور فلامكي را به حق مي توان استاد بلامنازع حوزه نظري معماري ايران دانست؛ وي متولد ۱۳۱۳، دانشجوي معماري دانشكده  هنرهاي زيبا از ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۵ ، فارغ التحصيل با درجه دكترا در دانشگاه ونيز به سال ۱۳۴۱ ، متخصص در شهرسازي فني (ميلان ۱۳۴۶) و مرمت بناها و شهرهاي تاريخي (رم ۱۳۴۸) - دانشيار دانشگاه تهران از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ بوده، داراي كرسي استادي دانشگاه تهران از سال ۱۳۵۴ است.
تأسيس درس مرمت معماري و مرمت شهري در دانشگاه تهران ۱۳۴۹ - تأليف چندين كتاب در زمينه هاي مرمت، معماري و شهرسازي - طرح و نظارت اجراي مرمت قره كليسا (۱۳۵۶ - ۱۳۴۹) - طرح مرمت شهري بافت تاريخي شيراز - طرح مرمتي براي موزه مقدم (تهران) - طرح نوسازي محله جواديه (تهران)، طرح باز زنده سازي محوطه بين الحرمين شيراز (۱۳۷۹) - چندين طرح معماري و شهرسازي براي كرمان، مشاركت فعال در كنگره ها و همايش هاي ملي و بين المللي - چاپ و نشر بيش از يك صد مقاله، مدير مؤسسه علمي و فرهنگي فضا، ناشر كتاب هاي تخصصي و تدوين و انجام تعداد زيادي طرح هاي پژوهشي در معماري و شهرسازي، از جمله فعاليت هاي فلامكي در عرصه معماري و شهرسازي ايران است. فلامكي در آستانه ۷۰ سالگي هنوز مرد نخست دنياي تئوري معماري ايران است.
***
پرفسور منصور فلامكي 
شرط نخست براي نوشتن يادداشتي كوتاه كه خواسته شده مقوله اي معطوف به محيط علمي و حرفه اي معماري ما را به ميان آورد، قبول اين فرض است كه درباره موضوع سخن ابهامي وجود دارد كه نمي خواهيم اش. اما، در وضعيت امروزي دانش و حرفه معماري ما، رسيدن يا دستيابي به شناخت، خود، آفريننده ابهام هايي مي شود كه ظاهرا در پي تلاش براي رفع نارسايي ها و ابهام هاي اوليه زاده مي شوند. در اين يادداشت، ابهام نخست را در معنا و در مفهوم اصطلاحي مي بينيم كه همه مي شناسيم اش: مدرن و معماري مدرن.
پيش از هر نكته اي ديگر، تاكيد كنيم كه راه درست زيستن ما معماران، جهاني ديدن - جهاني زيستن - جهاني زندگي و تجربه كردن رويدادها و پديده ها و فراورده هاي معماري هايي است كه محلي اند.
معماري، در هر نقطه از جهان كه به دنيا آورده شود، آنگاه مقبول مي افتد و ماندگار مي شود كه، از هر پنجره اي كه روي به بيرون باز مي كند، چشم اندازي - و منظرها و مظهرهايي دگر - را عرضه بدارد و شرط اصلي دستيابي به آن مهم را همه مي دانيم: بنا را در نقطه اي از سطح زمين به گونه اي بسازيم كه، سواي آنچه هم اكنون گفتيم، «خاك» و «نسيم» و «آوا» يش را بشناسيم.
شناخت اما، الزاما، به تابع بودن نمي برد؛ به حرمت گذاري بر مفهوم ها و بر ارزش هاي مقبول چرا. و از همين جا است كه معضل ما معماران و معماري ما رخ مي كند؛ شناخت موضوع كار ما، همزمان، دو بستر اصلي و اساسي دارد كه دانش حرفه اي ما، به درستي با آنها آشنا نيست ضمن اين كه الزام دارد بر اين هر دو متكي باشد: بستر جهاني يافته ها و داده ها در يك سو و بستر محلي داده ها در سوي ديگر.
بستر جهاني، به ما معماران ايراني - همان گونه كه به معماران تركيه و تونسي و ايرلندي ... - يافته ها و داده هايي را عرضه مي كند كه هم ناب و ژرف اند و هم زاده نيازهاي بازار. در اين بستر، در طول دهه هايي كه كم يا بيش از نيمه دوم سده بيستم ميلادي تا امروز زندگي مي شود، سرفصل هايي نو رخ كرده اند - و مي كنند - كه رويدادها و پديده ها و فراورده هاي معماري را زير پوشش نسبي خود مي برند. از اين سرفصل ها، آنچه بيش تر مي شناسيم و مي خوانيم و گاه به شيفتگي پذيرا مي شويم، از جمله اين ها را نام مي بريم: «پست مدرنيسم» (بسيار بيش از «سبك بين المللي» و «مدرنيسم»)، معماري «بيو - اكوسيستماتيك» (با گرايش ها يا شاخه هاي گونه گوني كه دارد)، «ديكانستراكشن» (كه بي توجه به اسم خاص بودن اش، هر چند نفر از ما ايرانيان، با تركيب هايي متفاوت از واژه ها، به فارسي اش برگردانيده ايم)، معماري «فراكتال» (كه هنوز فرصت نكرده ايم اعتمادي بر آن پيدا كنيم تا واژه اي فارسي برايش بگذاريم)، معماري «هاي تك» و فضاي ساخته شده اي كه زير واژه اي «سوپر»، «هايپر»، «سپيس»، «ستراكچر» قرار مي گيرند يا معنايي تجريدي پيدا مي كنند مانند معماري «ديزاستر» و مشابه اينها. لحن اين جمله آخر ما مي تواند چنين به نظر آورد كه گرايش هايي كه نام برده شده اند چندان پابرجا نيستند و بسيار لازم است بگوييم كه، درست برعكس آنچه مي پنداريم، بسترهاي علمي - ادبي - فرهنگي - هنري اي كه مي توانند طي فقط نيم قرن به اين تعداد شاخه نو به دنيا بياورند، جز احترام، سزاي شان نيست.
بستر محلي توليد معماري - كه ما ايرانيان معمار هر روز زندگي اش مي كنيم و شايق ساختن بنايي نو در آن هستيم - داده هايي را عرضه مي كند كه به درستي قادر به شناختشان نيستيم و به دلايلي كه كمتر به يك يك معماران مربوط مي شوند و بيشتر زاده نبود محفل هاي سالم گفت و شنود و نقدند، در بابشان به معماري، مي تواند به زبان بياورد. همه جا سخن از «سنت» و از «معماري سنتي» مي گوييم و تا آنجا كه بتوانيم و موجباتش رخ كنند، از «معماري پست مدرنيست» و از «معماري فولدينگ» و از «معماري ديكانستراكشنيست» و از «معماري مينيماليست»، به نقل شكل ظاهريشان روي پوسته هاي بروني بناهايمان مي پردازيم. آنجا كه پيروي از سنت را - به دليل دشوار بودن قضيه - نمي پذيريم و، به پروا، «متجدد» مي شويم وهمانند معماران سال هاي آغازين سده چهاردهم هجري خورشيدي كشورمان، آنچه مي سازيم را «مدرن» مي خوانيم.
نزد ما، يافته ها و داده هاي بستر اول، همانند داده هاي بستر دوم، به محفل شناخت علمي برده نمي شوند و گونه اي آزادي عمل را براي معماران امروزي ما فراهم مي كنند كه فقط خود آنان را آزار نمي دهد.
از ديدگاه ما، معضلي كه داشته ايم و هنوز پيش روي داريم، توجه نداشتن به معاني است؛ امري كه ريشه هاي آن در ناديده گرفتن اهميت تعريف علمي براي مقوله هاي كارمان يافت مي شوند.
بنگريم كه ما هنوز، عليرغم تلاش هاي بسياري كه به صورتي پراكنده و در كمال حسن نيت انجام داده ايم - و مي دهيم - هنوز واژه «جديد» را به جاي «مدرن» به كار مي بريم و نمي توانيم انتظار داشته باشيم كه رويدادها و پديده ها و فراورده هاي معماري روزهاي زندگي مان را، درون هر دو بستر جهاني و محلي كه اشاره كرديم، به درستي و به ابهام ببينيم.
پي نوشت: ماهنامه راه و ساختمان - شماره ۶

معماري زنانه
نگاهي دوباره به پريتزكر معماري ۲۰۰۴ از نگاهي زنانه
نينا شاهرخي 
وقتي به هيات داوران جايزه امسال پريتزكر نگاه مي كنيم، چه بسا حضور «آدا لوئيس هاكس تيبل» را بسيار موثر مي بينيم؛ بانويي با سابقه در زمينه نقد معماري كه جايزه اي در حد نوبل را به بانويي ديگر بدون سابقه اي آنچناني در زمينه طراحي معماري اعطا كرد. «زاحا حديد» جوان ترين برنده پريتزكر است!
از پوليتزر تا پريتزكر:
آدا لوئيس هاكس تيبل كيست؟ هاكس تيبل متولد سال ۱۹۲۱ و يك منتقد معماري آمريكايي و متولد نيويورك است.  هاكس تيبل در خلال سال هاي ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۲ به عنوان منتقد معماري در نيويورك تايمز فعاليت مي  كرد و اين قضيه وي را يك متخصص در زمينه روزنامه نگاري معماري معاصر ساخت؛  هاكس تيبل در سال ۱۹۷۰ (در آغاز موج جديدي از رشد فعاليت هاي فمينيستي) اولين جايزه پوليتزر را به خاطر نقدي متمايز در عرصه معماري از آن خود كرد.
و البته «حديد» يك زن است!
حديد ۵۳ ساله اولين زني است كه در تاريخ ۲۶ ساله مفتخر به كسب جايزه «پريتزكر» شده است.
انتخاب حديد براي دريافت اين جايزه از اين جهت كه آبرومندانه ترين جايزه معماري توجه خود را بر خودنمايي زنان متمركز مي كند، در حرفه اي كه از گذشته در قبضه مردان بوده است، بسيار قابل تامل است.
آيا سرانجام زنان نام خود را در دنياي معماري مطرح مي كنند...؟
بيش از ۲۰ سال از دست يافتن زنان به حقوق برابر در برنامه ريزي دانشكده هاي معماري مي گذرد، اما بر اساس آمار منتشر شده هنوز زنان معمار به تعداد چندان زيادي در رتبه بندي حرفه اي قرار نمي گيرند و در شركت ها نقش رهبري گروه هاي طراحي را بر عهده ندارند، اما وضعيت نسبت به گذشته پيشرفت چشم گيري دارد...
طبق بررسي انجام شده توسط انجمن معماران آمريكا AIA درصد معماران زن داراي پروانه اشتغال از ۷/۱۳ درصد در سال ۱۹۹۹ به ۹/۱۹درصد در سال ۲۰۰۲ افزايش يافته است و آنهايي كه خود شركت دارند و يا از اعضاي اصلي شركتي هستند از ۲/۱۱ درصددر ۱۹۹۹ به ۷/۲۰درصددر ۲۰۰۲ افزايش داشته اند.
با وجود موفقيت زناني همانند «زاحا حديد»، برخي زنان هنوز احساس بازنده بودن در سطوح بالاي كار حرفه اي دارند! «زاحا حديد» در اين مورد مي گويد : «بسيار غريب است كه در ۶ معمار برگزيده براي طراحي مركز تجارت جهاني هيچ زني وجود ندارد...».
در سالهاي اخير حداقل «حديد» مي تواند ببيند كه ديدگاه هاي جاه طلبانه اش از روي كاغذ (حال به هر دليل!) به واقعيت هاي عيني تبديل شده اند.
بن بست از نوع زنانه...
هندسه تكه پاره «حديد» و تحرك سيالش بيشتر از خلق يك زيبايي، انتزاعي تاثير گذار است؛ اين تجسمي از كار است كه به گمان «معمار»، جهاني را كه ما درون آن زندگي مي كنيم را كنكاش و بيان مي كند. بايد پذيرفت كه كارهاي حديد يك معماري افراطي (Extreme architecture) است؛ يك معماري كه به تبع جنسيت معمار دوست دارد در كرانه هاي نهايي سير كند، يك معماري دوپينگي به معناي واقعي كلمه، معادلي معمارانه از سقوط تدريجي كه تحققي از مفهوم زنانه «افراط» است!
هر چند اين مساله در حال جا افتادن است كه اگر ما كارهاي «حديد» را نپذيريم، جنبش خلاق را در حوزه معماري رد كرده ايم، فراموش نشود كه اين پذيرش نبايد راه را براي پذيرش باخت بازي زندگي در برابر اين چنين جنبش هاي فصلي هموار سازد.

رقابت نسل آينده
012429.jpg
آيا انديشه اي بزرگ داريد كه مايليد به واقعيت بپيوندد؟! پس مسابقه ساليانه مجله «متروپليس» را از دست ندهيد...
مجله بين المللي «متروپليس» همه ساله مسابقاتي را براي مطرح شدن ايده هاي جوانان فعال در عرصه معماري، طراحي شهري، طراحي صنعتي، طراحي تجربي،
طراحي علوم ارتباطات و ... برگزار مي كند؛ شركت كنندگان در اين رقابت بايد سابقه اي كمتر از ۱۰ سال در زمينه حرفه اي داشته باشند! آثار مورد نظر در اين مسابقه در عين رعايت كامل زمينه «ميان رشته اي»، بايد منعكس كننده مفاهيمي چون پايداري، نگاه جهاني و فن آوري هاي نو باشند.
مدارك اين مسابقه در سايتmetropolismag.com در دسترس است.

شاهكار فن آوري!
012432.jpg
شهر تجاري كوچك ساپورو در غرب هوكايدو در شمال ژاپن واقع است.
استاديوم اين شهر با گنجايش ۴۲۱۲۲ نفر چندان بزرگ به نظر نمي  رسد اما نكته جالب توجه در اين بنا اين است كه اين استاديوم يك استاديوم با زمين بازي باز است و فضاي سرپوشيده تماشاگران!
هر وقت لازم باشد زمين بازي ( با آن عظمت ) به سمت داخل استاديوم سرپوشيده حركت مي  كند؛ قضيه به همين جا ختم نمي  شود، اين زمين در داخل فضاي سرپوشيده براي داشتن ديد مناسب مي تواند حول محور هاي خود نيز بچرخد!

كاشي كاري سلطانيه
012435.jpg
گنبد سلطانيه پس از سانتاماريا در ايتاليا و اياصوفيا در تركيه ، سومين گنبد بزرگ جهان است؛ اين مجموعه بنا شامل خانقاه مدرسه و مسجد و صحن بزرگي بوده است كه اكنون تنها فضاي گنبد خانه و مقبره الجايتو باقي مانده است. پرفسور سن پائولوزي يكي از روساي سابق دانشكده معماري فلورانس عقيده داشت كه ساختار گنبد كليساي سانتا ماريا دل فيوره در شهر فلورانس از گنبد سلطانيه اقتباس شده است.
اين روزها مراحل نصب كاشي هاي فيروزه اي رنگ گنبد سلطانيه در حال انجام است؛ زمان لازم براي نصب كاشي هاي فيروزه اي رنگ گنبد سلطانيه ۲ سال است.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
محيط زيست
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |