يكشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
ادبيات
Front Page

حاشيه
پيرامون يك نشست شاعرانه
ماني راد
شعر، پديده اي نيست كه در ايران به عنوان غايب بزرگ به آن نگاه كرد. اين را مي شود از استقبالي كه دانش آموز و دانشجو و معلم و هنرپيشه از يك مراسم شعرخواني به عمل مي آورند خوب فهميد. دوشنبه اي كه گذشت مراسمي در نشر ثالث برگزار شد كه در آن تعدادي از شاعران به شعرخواني پرداختند. اين نشست اولين برنامه از سري نشست هاي «شعر معاصر ايران» بود كه در طبقه دوم نشر ثالث برگزار شد. تعداد كساني كه براي شنيدن شعر آمده بودند از تعداد صندلي ها بيشتر بود كه باعث مي شد تعدادي نيز سرپا گوش به شعر بسپارند. اگرچه سالن آن قدر بزرگ نبود كه از جمعيتي گسترده سخن به ميان بيايد اما در وانفساي شعر، حضور اين جمعيت مشتاق نيز كم نبود. نكته جالب توجه آن كه در ميان استقبال كنندگان مي شد هنرپيشه اي را ديد كه با علاقه خاصي به سراغ شعر و شعرخواني آمده بود. سيروس ابراهيم زاده از نويسندگان و هنرپيشگان موفقي است كه براي اين برنامه وقتي و فرصتي را اختصاص داده بود. با توجه به ايام تعطيلي دانشگاه ها حضور دانشجويان هم كم نبود. نوجوان و جوان و ميان سال و مسن هم در برنامه شركت داشتند كه اين خود نيز انس و الفت همه اقشار و گروه هاي سني را به شعر نو نشان مي داد.
و نكته مهم، همين كه ناشري با هزينه شخصي ميز و صندلي و تريبون و بلندگو و باند را حاضر و آماده كند تا برنامه  شعري شكل بگيرد خود حديث جالب و قابل تأملي است. در واقع اين امر نشان مي دهد كه بخشي از ناشران، صرفاً به دنبال سود و اقتصاد نيستند و فعاليت در حوزه هاي فرهنگي و هنري را جزيي از مسئوليت هاي خود مي دانند.
اسماعيل جنتي با شعرهايي از نيما و حافظ موسوي، ناهيد كبيري، محمد هاشم اكبرياني، نازنين بهادري، رضا چاپچي، علي عبداللهي و علي رضا حسني آبيز شاعراني بودند كه در اين نشست  شعرهايي از كتاب خود را خواندند. كتاب اين شاعران در مجموعه اي به نام «شعر معاصر ايران» كه توسط نشر ثالث تاكنون ۳۴ جلد از آن منتشر شده است، به چاپ رسيده است. در واقع اين مجموعه به شعر شاعراني اختصاص دارد كه فضاي امروز شعر ايران را شكل داده اند. شاعراني كه شعر خواندند در زمره شاعران اين مجموعه بودند. شعرهاي خوانده شده نيز متفاوت بوده و سبك هاي مختلفي داشتند. اما وجه مشترك همه آنها قرار داشتن در حوزه «شعر نو» بود. مضامين ارائه شده نيز بيشتر فلسفي، انساني و اجتماعي بود كه نشان از وجود فضايي داشت كه پيشتر به صورت كم رنگ به آنها پرداخته مي شد.
همچنان كه از نام اين نشست برمي آمد، اين برنامه اولين برنامه از سري نشست هاي شعر معاصر ايران است كه اميدواريم تداوم پيدا كند. حالا كه استقبال در اين حد و اندازه هاست و شعر هنوز مي تواند مخاطب خود را داشته باشد، بايد اميد بست كه چنين برنامه هايي ادامه پيدا كند.

سايه روشن ادبيات

موفقيت دانش آموزان
كهگيلويه و بويراحمدي در اردبيل
در بيست و دومين جشنواره سراسري شعر و داستان نويسي۱۱ دانش آموز كهگيلويه و بويراحمد برگزيده شدند.
در اين جشنواره كه از پنجم تا نهم مرداد در اردبيل برگزار شد ۱۶ نفر از دانش آموزان دوره متوسطه اين استان حضور داشتند كه در پايان در بخشهاي شعر، محبت پور، بدره، اكبري، برازجانيان،حاجتي، تروشه و داستان نويسي، محمديان، رضوي، فرزانه، نجفي نژاد و مهديان از كهگيلويه و بويراحمد به عنوان برگزيدگان كشوري انتخاب شدند.
۹۰ نفر از دانش آموزان استان كهگيلويه و بويراحمد در مسابقات احكام، اذان، ادبي، هنري، فيلم، ورزشي و پرسش مهر رتبه هاي كشوري را كسب كرده اند.
سوفيا آندرسن شاعر پرتغالي
ديده از جهان فروبست
خانم «سوفيا آندرسن» يكي از مهم ترين شاعران و مؤلفان معاصر پرتغال در سن ۸۴ سالگي درگذشت.
خبرگزاري فرانسه كه اين خبر را گزارش كرده است به علت مرگ اين عضو سوسياليست سابق مجلس پرتغال اشاره نكرد.
«سوفيا د ملو برينر آندرسن» در سال ۱۹۱۹ در «اوپورتو» دومين شهر پرتغال چشم به جهان گشود و بعدها براي تحصيل به «ليسبون» مهاجرت كرد.
اين بانوي شاعر در زمان حيات خود ۱۷ كتاب و ديوان منتشر كرد و جايزه هاي ادبي مختلفي را بدست آورد كه مي توان به جايزه بزرگ ادبي پرتغالي زبان ها - جايزه كامو - اشاره كرد.
آندرسن زماني نوشت: شعر، درك من از جهان، شيوه ام براي برقرار كردن ارتباط با اشياء،  حضورم در واقعيت و برخورد با صداها و تصاوير است. وي در سال ۱۹۷۵ ميلادي پس از سقوط رژيم دست راستي توسط نظاميان، به نمايندگي از طرف حزب سوسياليست به عضويت پارلمان اين كشور درآمد. اين اولين انتخابات آزاد پس از سقوط ديكتاتوري در پرتغال بود.
«خورخه سامپابو» رئيس جمهوري پرتغال درباره وي گفت: سوفيا به عنوان يك شهروند، مبارز دلير آزادي بود و با نوشته ها و اعمال خود به مقاومت در برابر سركوبگري مي پرداخت.
شعر معاصر ايراني در راديو سودان
دو برنامه ويژه شعر معاصر ايراني، از راديو سراسري سودان به همت رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در خارطوم پخش  شد.
به گزارش روابط عمومي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي برنامه شعر معاصر ايراني در برنامه پرشنونده راديويي شعر و موسيقي كه شاعر بزرگ سوداني مصطفي عوض الله بشاره تهيه و اجرا مي كند در روزهاي ۹ و ۱۶ مرداد ساعت ۴۵/۱دقيقه بامداد پخش شد.
تهيه كننده اين برنامه چندي پيش نيز اشعاري از شاعر ارزشمند كشورمان استاد شهريار را در روزنامه الوفاق به چاپ رسانده بود.

درباره ژاله قائم مقامي- شاعر
نقشي با خيال آميخته
001185.jpg

ليلا ملك محمدي
عالمتاج قائم مقامي در ۱۲۶۲ هـ . ش متولد شد. پدرش ميرزا فتح الله نبيره ميرزا ابوالقاسم قائم مقام وزير و شاعر و نويسنده دوره قاجاري و مادرش مريم خانم دختر معين الملك بود. او از پنج سالگي در خانه شروع به درس خواندن كرد. به دليل استعداد سرشارش علاوه بر آموختن فارسي و عربي به تدريج صرف و نحو و معاني و بيان و منطق و نقد شعر و مقدمات حكمت را نيز آموخت و عشق به علم و دانش تا آخر عمر با او بود. ديوان شاعران و كتابهاي ادبي را با شوق و ذوق مطالعه مي كرد كه تأثير اين مطالعات در سبك شعر او كه متأثر از منوچهري، ناصر خسرو، خاقاني و مولوي است و نيز درج آيات قرآن كريم در شعرش به چشم مي خورد. هنگامي كه عالمتاج هنوز شانزده سال داشت حادثه رنج باري كه در زندگي اكثر شاعران زن اتفاق افتاده در زندگي او نيز تكرار شد. همان حادثه اي كه به لحاظ ديد سنتي جامعه آن روز نسبت به زن، آن هم يك زن شاعر وجود داشت يعني ازدواجي ناخواسته، زودهنگام بدون در نظر گرفتن موقعيت فكري و فضاي ذهني فرهنگي يك زن شاعر.
پس او كه دختري نوجوان و درس خوانده بود با مردي چهل و چند ساله و نسبتاً بي سواد به نام علي مرادخان ميرپنج از رؤساي خوانين بختياري، سفر كرده و درشت اندام و شجاع و اهل شكار و جنگ اما بيگانه با ذوق و ادب ازدواج كرد. گرفتاريهاي خانوادگي و مالي ميرزا فتح الله موجب اين پيوند نامناسب يا به تعبير ژاله «وصلت سياسي» شده بود.
حسين پژمان بختياري شاعر نامور معاصر و فرزند اين پيوند، زندگي ناسازگار پدر و مادر را در مقدمه اي كه بر ديوان ژاله نوشته چنين به قلم آورده است: «مادرم در آغاز جواني بود و پدرم در پايان جواني، مادرم اهل شعر و بحث و كتاب بود و پدرم مرد جنگ و جدال و كشمكش، مادرم به ارزش پول واقف نبود و پدرم بر عكس پول دوست و تا حدي ممسك بود، مادرم از مكتب به خانه شوهر رفته و پدرم از ميدان هاي جنگ و خونريزي به كانون خانوادگي قدم گذارده بود. آن از اين توقع عشق و علاقه و كرم و همنوايي به افراط داشت و اين از آن منتظر حد اعلاي خانه داري و شوهر ستايي و صرفه جويي و فرمانبرداري بود...» بنابراين طبع حساس ژاله در زندگي با ناكامي سختي روبه رو شد كه تلخي آن سرتاسر زندگي اش را در برگرفت.
علاوه بر ازدواج دردهاي ديگري نيز زندگي او را آشفته كرد. در همان سال زناشويي نخست مادرش درگذشت و سي و نه روز بعد پدرش. بعد از اين او در خانواده بايد از برادري اطاعت مي كرد كه او نيز به بنگ و باده دل سپرده و دست به باد بود. اختلاف ژاله با همسرش از اولين سال تولد فرزندش شروع شد و كم كم به جايي رسيد كه چاره  رهايي در جدايي از همسر ديد پس همسرش را رها كرد و به خانه پدري رفت بدون آنكه جدايي از شوهر قطعي شده باشد. همسر او نيز اجازه نمي داد ژاله پسرش را كه در خانه پدر مانده بود ببيند. «رنجي كه من از دوري فرزند كشم/ يعقوب از آن حال خبر دارد و بس». بعد از اين واقعه او در فراهان با برادرش زندگي را شروع كرد. سالي يك يا دوبار به تهران مي آمد اما از ديدن فرزندش همچنان محروم بود. پسر ژاله نه ساله شده بود كه علي مرادخان درگذشت. پس از مرگ او خويشاوندان به خاطر چشمداشت به مال وي ژاله را كه سخت تنها بود اذيت كردند. در اين ميان فرزند او نيز زير نظر پسر عمه اش حاج عليقلي خان سردار اسعد و پس از او جعفر قلي خان سردار اسعد به سر مي برد و بعد از گذشت سال ها وقتي پسري بيست و هفت  ساله شده بود، بالاخره مادر توانست او را ببيند و از اين پس با هم زندگي كردند. اين رنج ها و به دور بودن از محبت همسر و ديدار فرزند و ديگر نابساماني ها و مهمتر از همه ناكامي و آزردگي روح شاعر، دل او را در هم مي فشرد و تأثراتش از طبع وي به صورت شعر مي تراويد.شعر تنها مأمن او شده بود اما محيط او شاعر بودن يك زن را قبول نمي كرد و شايد به همين دليل او ديوان اشعارش را سوزاند.
آنچه از اشعار او باقي مانده ورق هاي پراكنده اي بود كه پس از مرگ او فرزندش در لابه لاي كتابها و يادداشتهاي او به تدريج يافته و گردآورده است. همين ديوان كوچك نهصد و هفده بيتي جمله فرزندش پژمان را درباره او تصديق مي كند كه: «ژاله شاعر درون خود و رنجها و ناكامي هاي خود بود.» و به همين سبب است كه شعرش از اصالت و صداقتي خاص بهره ور است و در احوال دروني خويش و آنچه احساس كرده قدرت به خرج داده و خوب از عهده برآمده است. يكي از ويژگي هاي شعر ژاله لحن بيان زنانه اوست كه آب و رنگ و لطافتي خاص به آن بخشيده است. او به پيروي از سرشت زنانه گاه از فرق مرد با زن سخن مي گويد، گاه از سفره عقد، شوهر شايسته، فرزند به دنيا نيامده خويش، نكوهش شوهر و احوال زن بيوه. او معتقد است: «جنس زن را صبر از نان هست و از آينه نيست» به اين سبب درد دل با آينه اين همدم هميشگي زن در ديوان او بسيار است و شعرهايي دارد با رديف «اي آينه».
بيشتر افكار و عقايد در ديوان ژاله متوجه به موضوعاتي است از قبيل: مظلوميت زن و دفاع از حقوق او، انتقاد بر جهل و عقب ماندگي زنان و تحليل موجبات آن، تكيه بر اين كه در نظر مردم قيد عفت، قيد سنت و عرف فقط براي زن است نه براي مرد، آينده روشن دختر فردا و نصيحت به زنان: «نور چشما، دخترا، آينده  اندر دست توست/ قدر نعمت را بدان اي گوهر يكتاي من/ پاكدامان باش و ز آزادي به جز عزت مخواه/ راه تاريكان مرو،اي زهره زهراي من» صراحت او در بيان احوال و روحيات و نيازهاي روحي و سليقه زن چشمگير است و در زمان او كم نظير.اما اين صراحت،گستاخانه و بي آزرم نيست بلكه در همه جا تكيه او بر لزوم پاكدامني زن و تقواي اخلاقي او است.
ژاله به دليل زندگي سخت و ناكامي كه داشته دنيا را تاريك مي بيند و گاه با تلخكامي به ناآمدگان بخصوص به زنان مي گويد نيستي بهتر از هستي است. وقتي به فرزندي كه در شكم دارد مي گويد بهتر آن است كه پاي به جهان ننهد و در تيره روزي مادر شريك نشود، به يادمان مي آيد كه دهها سال پيش از آن كه اوريانا فالاچي كتاب خود را به نام «به كودكي كه هرگز زاده نشد» بنويسد. بانويي شاعر از اين سرزمين نظير اين گونه عواطف و احساسات را داشته و در شعري در كمال ايجاز بيان كرده است. ديوان شعر ژاله شامل قصيده و قطعه و غزلياتي است كه به سبك خراساني گرايش دارند اما تازگي مضمون و صور خيال و نيز زيبايي بافت سخن و واژه ها و تركيبهاي نوپديد و موزونش طراوت و جلايي خاص به شعر او بخشيده است. شعرش به شيوه سنتي است با روح و حال و كيفيتي نو و ويژه خويش. آينه كه گفتيم در اشعار او بسيار به چشم مي خورد ،با هر نگاه خنده اميد را بر دهان و لب زن، پير و برنا، مي نهد و چشمك شيرين و لبخند دلاويزش زيبايي وي را مي ستايد. زن در نظر شاعر «آتشي سوزنده در اشك فريب افروخته» است كه در پيوندي اجباري شمع سفره عقد هم بر احوال او گريان است. «شمع سفره عقد هم سوزان و گريان بود ليك/ او ز سر مي سوخت من سر تا به پا اي آينه» با توجه به اين تفاسير تأمل در شعر او ما را نه فقط با يكي از شاعران بلند طبع زبان فارسي بلكه با انساني حساس و رنجديده آشنا مي كند كه با شعر خود از دريچه جان هزاران زن سخن گفته است. چه هنري ارجمندتر از آن كه شعر كسي زبان حال بسياري از افراد انساني در عصر او باشد؟

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   ايران  |   زندگي  |   سياست  |
|  علم  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |