هنري كارتيه برسون (۲۰۰۴-۱۹۰۸) با واژه ها و عكس هاي خودش
moc.setouqotohP.www//:ptth
تهيه و ترجمه : اديب و حداني
- واقعيت آن قدر عمق دارد كه بايد قدري از آن را ببريم و ساده اش كنيم. سوال اين است كه ما هميشه آن چه را كه بايد، مي بريم؟ وقتي داريم كار مي كنيم بايد از آن چه مي كنيم باخبر باشيم. بعضي وقت هااين حس را داريم كه يك عكس خوب گرفته ايم اما باز هم به كار ادامه مي دهيم. ما بايد از بي دليل عكس گرفتن و تند و بدون فكر عكس گرفتن و پر كردن حافظه مان با تصاوير غيرضروري كه حافظه مان را مغشوش مي كنند و باعث كاهش وضوح كل موضوع مي شوند، اجتناب كنيم.
- عكاسي عملكردي لحظه اي است كه دو وجه حسي و فكري را همزمان دارد. عكاس ميان دنيا به صورت تصويري و جست وجوي ابدي و بازجستن فهم يك واقعيت در كسري از ثانيه و تنظيم دقيق فرم هاي پذيرفته شده به نحوي است كه به آن واقعيت بيان و تشخص ببخشد.
- عكاسي با چيزهايي سروكار دارد كه مدام در حال محو شدن هستند و وقتي محو مي شوند هيچ چيزي روي زمين نيست كه بتواند دوباره برشان گرداند.
- اساس عكاسي هيچ فرقي با ابتدايش ندارد، به جز در تكنولوژي كه براي من مهم نيست.
- حافظه خيلي مهم است، حافظه هر عكسي كه گرفته مي شود با سرعت همان واقعيت ريزش مي كند. وقت كار بايد مطمئن باشيد كه هيچ حفره اي باقي نمانده است كه همه چيز را در عكس ثبت كرده ايد، چون بعدا خيلي دير است.
از ميان تمام روش هاي بيان فقط عكاسي است كه يك لحظه دقيق را در زمان ثبت مي كند. ما با سوژه هايي بازي مي كنيم كه محو مي شوند ووقتي از دست بروند ديگر نمي توان زنده شان كرد. بعدا نمي توانيم مشابهي براي سوژه مان بسازيم.
- در گزارش فتوژورناليستي بي شك شما ناظر بيروني هستيد
- سخت ترين كار براي من تهيه يك پرتره است. بايد سعي كنيد دوربين را بين پوست يك فرد و لباس او بگذاريد.
- چيزي كه محتواي يك عكس را قدرتمند مي كند حس ريتم است: رابطه بين شكل ها و ارزش ها.
- عمل خلاقانه چيزي حدود يك ثانيه طول مي كشد، لحظه اي آذرخشي از دادوستد كه فقط آن قدر كافي است كه بتواني دوربين را تنظيم كني و طعمه سرگردان را در جعبه كوچكي گير بيندازي.
- تا آنجا كه من مي فهمم عكس گرفتن روشي از فهم است كه نمي تواند از باقي روش هاي بيان تصويري مجزا پنداشته شود. يك جور داد زدن است كه صداي آزاد شدن يك فرد را مي دهد بدون آن كه منظور آن تاييد يا رد اصيل بودن فرد (عكاس) باشد؛ يك جور زندگي.
- عكاسي به تنهايي براي من جذاب نيست. من فقط مي خواهم يك تكه كوچك از واقعيت را تصاحب كنم.
- قبل و بعد از عكس گرفتن به آن فكر كن، نه به وقت تهيه آن. راز اين است كه وقت را دريابي. نبايد خيلي تند بروي. سوژه بايد تو را فراموش كند. گرچه بعد از همه اين موضوع ها بايد خيلي هم سريع باشيد. چون اگر عكس را از دست بدهي، ديگر آن را از دست داده اي. كه چي؟
- عكس از همان لحظه اي كه در دوربين جاي گرفته خوب يا بد است.
- كارتيه برسون مي گويد نمي تواند از هنرپيشه ها عكس بگيرد، چون آنها ژست مي گيرند.
- تنها چيزي كه الان براي من مهم است نقاشي است. عكاسي هيچ وقت براي من مهم تر از يك روش رسيدن به نقاشي مهم نبوده است، يا بيشتر از يك روش نقاشي فوري.
- فقط تكه اي از امكانات دوربين عكاسي من براي جذاب است، آميزه جذاب احساسات و سطح نگاري در يك لحظه واحد.
- موفقيت به محدوده هاي فرهنگ كلي يك فرد بستگي دارد. به ارزش هاي او و پالودگي ذهني او و حس زندگي اش. چيزي كه بيش از هر چيز ترساننده است، حس غيرطبيعي دشمني با زندگي است.
- باور دارم كه حين عمل زندگي، كشف يك فرد توسط خودش همزمان با كشف دنياي اطرافش صورت مي گيرد.
- اگر عكاس بتواند دنياي دروني و بيروني را همزمان نشان دهد، سوژه او «در زندگي طبيعي» به نظر مي آيد. براي رسيدن به اين هدف عكاس بايد حالت لحظه اي را دريابد، خود را در محيط حل كند، از همه كلك هايي كه حقيقت انسان را نابود مي كنند دوري كند و باعث شود كه سوژه عكاسي، دوربين و شخص عكاس را از ياد ببرد. وسايل و نور پيچيده بايد خدمتگزار سوژه هاي طبيعي كه ژست نگرفته اند، باشند. چه چيزي از بيان يك صورت جذاب تر است؟
- عكاسي واكنشي بي فاصله است، نقاشي خلسه.
- نماي نزديك در طبيعت وجود ندارد. هر شكلي در تعامل با شكل هاي ديگر است. چيزي جدا از چيزهاي ديگر نيست و هر چيز در همنوايي با چيزهاي ديگر است و نور به آنها شكل مي دهد.
- وقتي زمان مي گذرد و به پرتره ها نگاه مي كني مردم مانند يك بازتاب ساكت به سراغت مي آيند. عكس اثري از يك صورت است، صورتي در حال تغيير. عكاسي ربطي به مرگ دارد. عكاسي رد يك گذرنده است.
- عكاس شدن را ياد نگرفتم.
- عكاسي هيچ چيز نيست، زندگي من را جذب مي كند.
- در پرتره من دنبال سكوت يك كسي مي گردم.
- ده هزار عكس اول شما بدترين آثار شمايند.
- او باعث شد كه ناگهان بفهمم كه عكس ها مي توانند از مسير لحظه به بي نهايت برسند.
- دنيا دارد تكه تكه مي شود و افرادي مانند آدامز و وستون دارند از صخره ها عكس مي اندازند.
- در واقع عكاسي براي من اصلا جذاب نيست. وقتي عكس در جعبه دوربين قرار گرفت ديگر برايم مهم نيست چه اتفاقي مي افتد.
- يك عكس در كليت خود فقط در يك لحظه ديده مي شود. عكاسي مثل نقاشي يك ذوب شدن در چيزهاي ديگر است، نوعي همكاري اندام گونه عناصر ديداري. شما نمي توانيد بي دليل تركيب كنيد، بايد نيازي به اين كار باشد و شما نمي توانيد فرم را از مواد جدا كنيد.