پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۶۴
بفرماييد تو دم در بده
زيرزميني پر از جسد
شما هستيد و ده ها جسدي كه سينه بعضي هايشان از زيرگلو تا روي شكم شكافته شده، ياچهره بادكرده سياهي دارند كه به واسطه بالش فلزي، بالا آمده
013047.jpg
محمد باريكاني 
در هاي چوبي كوچك در فضاي كاملا اداري ساختمان به راحتي شما را گمراه مي كنند. اگر نخستين بار باشد كه به آنجا مي رويد، يقين خواهيد يافت كه اتاقي در آن سوي در ها به رويتان باز خواهد شد ولي اشتباه مي كنيد. مرد راهنما شرط ادب را رعايت مي كند، در را مي كوبد و سپس آن را مي گشايد، راهروي بسيار باريكي مقابلتان باز مي شود با پله هايي سنگي كه وقتي صحبت مي كنيد صدايتان پژواك دارد. طبقه اي پايين مي رويد، در ديگري كوبيده مي شود و وارد مي  شويد. حالا اينجا شما هستيد و ده ها جسدي كه سينه بعضي هايشان از زيرگلو تا روي شكم شكافته شده، يا چهره بادكرده سياهي دارند كه به واسطه بالش فلزي، بالا آمده درست به شما زل زده اند.
يكه اي مي خوريد، با خودتان فكر مي كنيد آنها كه هر كدامشان به دليلي راهي خيابان بهشت در تهران شده اند به دقت مراقب حركات تان هستند تا در صورت ارتكاب كوچك ترين اشتباه از سوي شما مثل شخصيت هاي فيلم هاي ترسناك كه به شكل وحشتناكي از داخل قبرها بيرون مي آيند، يا با دست و پاي قطع شده شان و صورتي كه گوشه اي از آن به خاطر تصادف شديد به شكل منزجر كننده اي له شده است يا بقاياي جسد تجزيه شده اي كه حالا جاي چشم دو سوراخ عميق سياه روي صورتش ايجاد شده و گوشت هاي بدنش از داخل توسط كرم هاي سفيدي كه اندازه شان دوسه برابر دانه هاي برنج است خورده شده ناگهان از روي برانكاردهاي حمل جسد از داخل كاورهاي سياه رنگ بيرون بپرند و از روي تخت هاي فلزي تشريح جسد، صورت  شان را به سوي شما بچرخانند. بلند شوند محاصره تان كنند، حلقه را تنگ تر كنند و شما را كه از شدت ترس زبانتان به سختي واژه «كمك » را ساخته است با هر وسيله اي چه فرقي مي كندچاقو، بالش هاي فلزي سنگين، ميله هاي تخت، تيغ يا قيچي جراحي مثله تان كنند تا به دنيايشان وارد شوي.
سالن هاي تشريح پزشكي قانوني با آن مردان سبز پوشي كه روزهايشان را با اجساد سپري مي كنند و ابزار كارشان هم شباهت عجيبي به ابزار كار خياط ها دارد، جاي عجيبي است. آنها هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شوند روپوش هاي سبز را به تن مي كنند، چكمه هاي پلاستيكي سياه رنگ را به پا مي كشند تا ميزبان خوبي براي ميهمانان بي جان باشند. آمبولانس ها هر روز ده ها جسد تحويلشان مي دهند، آنها هم پذيرايي مي كنند تخت هاي روان را پاي آمبولانس مي برند، ميهمان جديد را با احترام وارد سالن كرده از لاي پتوخارجش مي كنند، دست و پايش را مي گيرند، تابي  روي هوا مي خورد و يك لحظه صدايي مي آيد كه ناشي از افتادن جسد روي يك تخت فلزي است.
يكي از مردان سبزپوش لبخندي مي زند و در حالي كه بالش فلزي را زير سرجسد مي گذارد، مي گويد:« چرا امروز آمديد، ديروز، پريروز مي آمديد و مي ديديد كه چه خبر است خيلي سرمان شلوغ بود.» راهنما البته به شما يادآوري مي كند كه حسين پناهي، هنرمند ايراني كه پس از ۴ روز جسدش كشف شد نيز آنجا بوده است. سري تكان مي دهيد و مرد سبزپوش اين بار شوخي را به اوج مي رساند و مي گويد: «امروز عزرائيل رفته مرخصي.» به نظر مي رسد كه كارمند سبزپوش سالن تشريح يا از اينكه آن روز افراد كمتري مرده اند خوشحال است يا به خاطر آنكه آن روز سرش خلوت تر بوده است.
مرد سبزپوش ديگري مشغول شستن تخت هاي فلزي مخصوص تشريح جسد است. نگاه سردي به شما مي كند و بي تفاوت از كنارتان مي گذرد. نخ و سوزني روي تخت ديگري جابه جا كرده و باز هم شروع به شستن خون ها مي كند.
حميد تنها جوان مجموعه است كه موهايش را از فرق سر باز كرده، دندان هاي عقبي اش سيم كشي شده اند و حالا ۹ سال است كه با اجساد زندگي مي كند. او سال ۵۵ به دنيا آمده است و مي گويد كه به خاطر علاقه به تشريح جسد به زيرزمين پزشكي قانوني آمده تا حرفه تشريح را فرا گيرد.
وقتي احساساتش را جويا شويد با چشماني كه در عمق شان نااميدي و بي  حوصلگي موج مي  زند نگاهي به شما مي  اندازد و با حالتي از انزجار و افسردگي مي گويد: «نه بابا. اصلا حوصله اين چيزها را ندارم.» آن طور كه خودش مي گويد نسبت به مسايل دور و برش بسيار بي تفاوت شده است و مي گويد: «اتفاقا همه آنهايي كه من را مي شناسند به من مي گويند كه بابا خيلي بي خيالي.»
اين جوان ۲۸ ساله اجساد زيادي را جابه جا كرده است و حتي يكي از دوستانش را هم خودش در سالن تشريح شناسايي كرده بود. او از اجساد مربوط به معتادان يا مردگاني كه به قتل مي رسند سخن مي گويد. از آنهايي مي گويد كه جسدشان تغيير شكل يافته يا به شكل عجيبي باد كرده است. دستتان را مي گيرد و براي اينكه حرف هايش را باور كنيد شما را به داخل سردخانه پزشكي قانوني مي برد. مكان نسبتا تاريكي كه بوي اجساد از آن به مشام مي رسد و دور تا دورتان را تخت هاي اجساد گوناگون محاصره كرده اند. جسد مردي را به شما نشان مي دهد كه به دليل تزريق مواد مخدر از بين رفته است. جسد تجزيه شده است. چشم هايش ازبين رفته اند و جالب اينكه سرش به سمت در ورودي سردخانه پيچيده است. اگر به موهايش دقت نكنيد فكر مي كنيد كه كسي او را آتش زده است. تنها جانداران داخل سردخانه كرم هاي سپيدي هستند كه فقط روي آن جسد جمع شده اند. آنها سهم بسزايي درتجزيه جسد دارند. ناگهان اضطراب عجيبي بر شما حكمفرما مي شود و فاصله تان را با اجساد بيشتر مي كنيد. بيرون مي رويد و مقابل در سردخانه تابوتي را مي بينيد كه روي آن نوشته است «جونگ يو آنگ فا». اين تابوت متعلق به جسد مردي تبعه كشور تايلند است و براي انتقال مي بايست موميايي شود. موميايي برايتان جالب است و ناخودآگاه شما را به ياد داستان سينوهه و تشريفات موميايي و دفن جسد در زمان فراعنه مصر مي اندازد. فضايي را در ذهنتان شبيه سازي مي كنيد و فكر مي كنيد براي موميايي به جايي وارد مي شويد كه مشعل هاي آتش از روغن چربي روي ديوار نصب شده است و دالان هاي تو در تو شما را به تالار موميايي وارد مي كند. وقتي وارد مي شويد مي بينيد كه آنجا سالني شبيه به همان سالن هاي ديگر تشريح در پزشكي قانوني است. اين بار جسد يك مرد هندي روي تخت تشريح قرار مي گيرد تا با تخليه بدن جسد براي موميايي آماده شود. «بن علي» مرد با تجربه اي است. ديگر كاركنان مجموعه به جرات مي گويند كه «موميايي او در خاورميانه تك است.» ظاهرا به دليل مهارت۳۰ ساله اش در تشريح و موميايي اجساد دعوتنامه اي از كشور آمريكا برايش ارسال شده ولي هيچگاه راضي به رفتن از ايران نشده است. بوي تند الكل و فرمالين -موادي كه براي تازه نگاه داشتن اجساد به كار مي رود- مشامتان را به شدت آزار مي دهد. با اين وجود، مرد باتجربه به شما تاكيد مي كند كه از سالن خارج شويد. با انگشت شصت فشارهايي روي سر جسد وارد مي كند و متوجه مي شويد كه براي اين كار بايد يك ساعت و نيم زمان گذاشته شود تا جسد مرد هندي براي انتقال به كشورش موميايي شود. پيش خودتان فكر مي كنيد شايد به خاطر آنكه از تكنيك موميايي باخبر نشويد شما را از سالن «دك» كرده است.
دكتر قره داغي رئيس واحد تشريح پزشكي قانوني در تهران كه به نوعي مخزن اسرار اين سازمان به شمار مي رود به نحوه انتشار اخبار حوادث در روزنامه هاي كشور انتقاد دارد. وقتي از او بپرسيد كه زندگي با اجساد چطور است؟ قطعا به شما خواهد گفت: «من با اجساد زندگي نمي كنم و آنها تنها نمونه هاي كاري ما هستند. البته شما يك جوري به اين قضايا نگاه مي  كنيد كه متفاوت با نگاهي است كه ما به شغل خودمان داريم.»
او اگرچه محافظه كاري سازمان هايي نظير پزشكي قانوني با خبرنگاران را ناشي از كارهاي عجولانه و غيرحرفه اي نشريات زرد در كشور مي داند ولي به شما يادآوري مي كند كه «پزشك در بيمارستان براي بيمارش گريه نمي كند بلكه وظيفه اش را درجهت ازبين بردن دردهاي بيمار و بهبود يافتن او انجام مي دهد و اينطور نيست كه حالا چون ما با مردگان درارتباط هستيم احساسي خارج از احساس شما باشد. وظيفه ما تعيين علت واقعي فوت است و تنها به اين موضوع فكر مي كنيم.»
دكتر قره داغي همچنين توضيحاتي درخصوص لزوم رازداري در پزشكي قانوني مي دهد و درخصوص اظهارات غيرعلمي نسبت به برخي فوت شدگان سخن مي گويد.
او مي گويد: «پنهان كاري درخصوص برخي اقدامات در كار پزشكي قانوني به دليل بالارفتن امنيت رواني جامعه است. چون آشكار ساختن برخي مسايل ممكن است قبح جرايم را ازبين ببرد.»
رئيس واحد تشريح اجساد پزشكي قانوني تهران از محله «هارلم» نيويورك مي گويد كه براساس شنيده هايش حتي پليس آمريكا هم جرات وارد شدن به اين محله  را ندارد.
دكتر قره داغي، مرگ ناشي از تصادفات رانندگي و اعتياد به مواد مخدر را از مهمترين عوامل اصلي مرگ و مير مي داند و معتقد است كه اين دو عامل درصد بيشتري در مرگ وميرها داشته است.
قره داغي معتقد است: «تصادفات و اعتياد بلاي جان جامعه شده است كه تنها تصادف سالانه بالغ بر ۲۰ هزار نفر را در كشور ازبين مي برد.»
رئيس واحد تشريح اجساد پزشكي قانوني تهران به اين نكته تاكيد مي كند كه مرگ وميرهاي پرتعداد در تصادفات و اعتياد به دليل آهسته بودن اين جريان چندان حساسيت برانگيز نيست. در اين مورد حق با دكتر قره داغي است. حميد هم مي گفت كه هيچ احساسي از ديدن اجساد متعددي كه روزانه به محل كارش مي آيد پيدا نمي كند. او حتي وقتي شب ها تنها درميان اجساد مشغول به كار است احساسي ندارد. گويي آنها موجود زنده اي نبوده اند. يك نظريه پرداز غربي البته به شكل ديگري بي تفاوتي نسبت به مرگ انسان ها را تصوير مي كند.
او مي گويد: «مرگ يك انسان يك فاجعه بشري است اما مرگ هزاران انسان تنها يك تراژدي آماري است.»

زني كه هميشه كتك مي خورد
صداي بي صدا
شوهرم هر گاه عصباني مي  شود به جز من و پدر و مادرم ،حتي كودكانم را هم كتك مي  زند
حميده عبدالهي 
نخستين بار كه پس از ازدواجش كتك خورده بود روزي بود كه غذاي روزانه  را شور كرد و مادر همسرش او را به باد كتك گرفت. فكر كرد كه اگر به همسرش شكايت كند او حتما كمكي خواهد كرد. ماجرا را به شوهرش گفت و «علي» هم اينطور كمكش كرد؛ كمربند مردانه اش را باز كرد و با شلاق چرمي به زنش فهماند كه ديگر شكايت نكند.
از آن روز به بعد زندگي توام با شكنجه شروع شد. ۲۶ ساله است و حالا ۱۰ سال است كه به اين زندگي عادت كرده، زندگي با فحش و كتك. مرد يك كارگر ساختماني است كه هر روز وضعيت زن بيچاره را بدتر مي كند. زن هم كار مي كند، با التماس به شوهرش و به خاطر گرسنه نماندن دو فرزند دختر و پسرش در يك كارخانه پيچ و مهره سازي، اطراف شهر ري مشغول به كار شده است.
هر روز پيش از آنكه شوهرش برگردد بايد خانه باشد وگرنه كتك مي خورد. البته شوهرش به بدقولي عادت كرده و تقريبا هميشه او را به باد كتك مي گيرد.
مرد البته به جرم سرقت يك سال و نيم زنداني مي شود ولي باز هم دست از اعمال خشونت برنداشته است.
روانشناسان اجتماعي خشونت بين فردي را اينگونه تعريف مي كنند: «استفاده تعمدي از زور يا قدرت فيزيكي به صورت واقعي عليه شخص ديگر كه در عمل منجر به جراحت، مرگ، آسيب رواني يا محروميت شود.»
براساس گزارش هاي منتشرشده سالانه حدود ۴۰ ميليون كودك مورد سوء رفتار واقع مي شوند كه در اين ميان تجاوز و خشونت خانوادگي موجب اتلاف سال هاي زندگي سالم درميان ۱۶ درصد از زنان شده است.
براساس برآوردهاي صورت گرفته ۵۰ درصد از زنان در طول زندگي شان با اعمال خشونت فيزيكي از سوي همسرانشان مواجه مي شوند كه علاوه بر مرگ و جراحات، آسيب هاي عميق رواني بر شاهدان خشونت يا مرتكبان رفتارهاي خشونت آميز وارد مي شود.
عوارض جسمي ناشي از آسيب هاي رواني اعمال خشونت هاي خانوادگي ازقبيل سردرد، كمردرد، آسم هاي آلرژيك، ناراحتي هاي گوارشي، بي خوابي و... تا سالها گريبانگير فرد مي شود.
از سوي ديگر يافته هاي تحقيقات دانشگاهي موجود در سازمان دفاع از قربانيان خشونت نشان مي دهد كه در ۵۶ درصد از موارد خشونت خانوادگي، آزار و اذيت از جانب مردان صورت گرفته است، از سوي ديگر ۶ درصد از زنان باردار نيز طي دوران بارداري مورد آزار قرار گرفته اند.
براساس اين تحقيق از هر سه زن يك نفر توسط همسرش مورد تهديد و حمله واقع مي شود و ۴۲ درصد از كل زناني كه به قتل رسيده اند توسط همسر شان كشته شده اند.
با اين وجود «علي» همچنان بر كتك زدن همسرش اصرار دارد و «رويا» هم كه ديگر به كتك خوردن عادت كرده است، تلاشي براي از بين بردن اين پديده خشن در خانواده اش صورت نمي دهد. دو فرزند كوچك اين خانواده هر روز شاهد مشاجره لفظي پدر و مادرشان هستند و البته پسر كوچك خانواده هر روز مي بيند كه مادرش چگونه شكنجه مي شود.
حافظه آن دو كودك قطعا درد ناشي از ضربات شلاق پدر را آن روز كه سعي در گرفتن دستانش داشتند تا مادرشان را از ضربات شلا ق درامان دارند هيچگاه فراموش نخواهد كرد.
«رويا» بي آنكه حرفي بزند مثل شاگرد مدرسه اي ها، سر به زير در مقابل شوهرش مي ايستد. مرد خانه متوجه حضورتان نيست. او بدون هيچ گفت وگويي صورت زن را از ضربه هاي دستش سرخ مي كند. تعجب شما و سكوت رويا در هم مي آميزد. علي مچ دست هاي رويا را گرفت و رويا از درد به خود پيچيد. اما همچنان فرياد زن پر از سكوت بود.
سلامي به مرد مي كنيد و بلافاصله دست هاي رويا از دست هاي خشن مرد آزاد مي شود و رويا با ترس كنارتان مي نشيند. حرف مي زنيم، بي آنكه طفره برود پاسخ مي دهد، اما جوابي براي سوال «مرد بودن يعني چه؟» ندارد. مكث مي  كند. مي  گويد: «مرد يعني سرپرست خانواده! زن بايد سلطه مرد را بپذيرد. هرچه مرد مي  گويد، تنها جوابش چشم باشد. البته اين را هم بگويم مرد است و سبيل هايش.»
صداي زنگ خانه، علي را مجبور به تنها گذاشتن شما با همسرش مي كند و تنها بغض كودكانه اي باقي است تا نگاه رويا را نوازش دهد. مي گويد: «۳ سال بعد از ازدواجمان صاحب يك دختر شديم. تا قبل از به دنيا آمدن او ۴ بار خودكشي كرده بودم كه در هر ۴ مورد ناكام ماندم. مشكلات زندگي را به خاطر دختر و پسرم كه يك سال بعد به دنيا آمد تحمل مي كنم. علي با پدرم صحبت كرده و او را راضي كرد كه براي زندگي به اينجا بياييم. اوايل مادر برايم غذا يا لباس مي  آورد ولي او هم حال و روزي بهتر از من نداشت. با روزي ۲۰۰ تومان خرجي بايد هم تاوان اشتباه هاي مرا مي  داد و هم جهيزيه خواهرم را تهيه مي  كرد.
فكر مي  كردم اگر به خانه پدرم بيايم امنيت بيشتري خواهم داشت. اما اين طور نيست. از هنگامي كه با اصرار به اين جا آمديم، پدر و مادرم هم توسط علي كتك مي  خورند. شوهرم هر گاه عصباني مي  شود به جز من و پدر و مادرم حتي كودكانم را هم كتك مي  زند. هنگامي كه علي با كمربند به جان يكي از بچه ها مي  افتد، آنقدر به خودم فشار مي  آورم تا سكوت كنم و حرفي نزنم چون اگر كلامي به زبان بياورم آن يكي فرزندم هم كتك مي  خورد.
صداي پاي مرد نيامده بود.«علي» ناگهان وارد اتاق شد. انگار تمام حرف ها راشنيده بود.«رويا» تمام حرف هايش را خورد. انگار كه هيچ گاه حرفي براي گفتن نداشته و ندارد. «علي»، اما بي  توجه به التماس هاي كودكانش با كمربند به جان همسرش افتاد. شلاق هاي او حتي بدن فرزندانش را هم نوازش مي  كند. هيچ كس نيامد. هيچ كس حتي نگفت «رويا» با اين همه درد چه مي  كني؟! هيچ كس، نه حتي مادرش كه او را در آغوشش بگيرد.
حالا «علي» خسته گوشه اتاق نشسته است. كودكان روي زانوهاي مادر خانه كرده اند. دخترك با دستمال صورت پرخون مادر را پاك مي  كند. پسر آرام در گوش مادر مي  گويد: «غصه  نخور وقتي بزرگ شدم پدر را ادب مي  كنم.» مادر انگشت اشاره اش را روي لب هاي پسر مي  گذارد و مي  گويد:«بابا خسته است، او هر سه مان را دوست دارد. ديگر هيچ وقت اين حرف  را نزن.»
آسمان رو به تاريكي رفته بود و بچه ها حتي جرات نداشتند كه گرسنگي خود را به زبان بياورند.
پس از گذشت سه ساعت مادر «رويا» آمد، اما چه آمدني. حتي با ديدن صورت پر ناله دختر و نوه هايش نپرسيد كه چه شده است؟ تنها آمد دامادش را صدا كرد پيش شوهر ش برود تا با هم سرگرم كشيدن قليان شوند. آيا اين تصوير و اين جملات مي    تواند نقطه پايان داستان زندگي واقعي نمونه اي از انسان هاي زنده دور و بر ما باشد؟ خودتان به دنبال پاسخ اين سوال باشيد.

آنجا
مواد مخدر حرام است
افغانستان كشوري مسلمان است با پيشينه اي ديرينه اما يد طولايي هم در توليد موادمخدر دارد. از سالهاپيش استعمال موادمخدرحرام اعلام شده است اما مدت ها بود بر سر توليد آن اختلاف نظروجود داشت. بنا بر آخرين اعلاميه دفتر جرايم و مواد مخدر سازمان ملل (UNODC) مجلس اعلاي علماي افغانستان كاشت مواد مخدر (حتي اگر توسط مسلمانان مصرف نشود) را حرام دانسته اند. در اين فتوا به دولت و مردم افغان تاكيد شده است كه از كشت، فرآوري ، حمل ونقل و مصرف موادمخدر به شدت دوري گزينند. اعلام اين حكم برگ جديدي را در مبارزه با مواد مخدر در افغانستان گشوده است و همه اميدوارند كه دولت و مردم افغانستان هرچه زودتر با كمك سازمان هاي بين المللي اين ننگ بزرگ را از كشور خود ريشه كن كنند.
۴ كشته در حادثه نيروگاه اتمي
بي احتياطي در استفاده و فرسودگي نيروگاه هاي اتمي همواره خطراتي جدي را به دنبال داشته است. اين بار تركيدن يك لوله بخار آب در نيروگاه  اتمي ميهاما، در۱۰۰ كيلومتري شمال پايتخت تاريخي ژاپن- كيوتو- موجب مرگ ۴ كارگر شد. اين نيروگاه ۸۲۶ مگاواتي ۲۸ سال است كه كار مي كند و رفته رفته فرسوده شده است. در پي اين حادثه ۷ كارگر ديگر نيز دچار سوختگي نوع اول شدند. ژاپن پس از آمريكا و فرانسه، سومين كشوري است كه بخش عظيمي از نيروي برق خود يعني (حدود يك سوم آن) را از نيروي اتمي به دست مي آورد. ۵ سال پيش هم پس از تشعشع در نيروگاه توكايمادرشمال شرق توكيو ۲ كارگر جان باختند. ۶۰۰ نفر در برابر اشعه راديواكتيو قرار گرفتند و ۳۲۰ هزار نفر به خاطر ترك منازل خود در چادر زندگي كردند. تابستان سال گذشته نيز ۱۷ نيروگاه اتمي به خاطر انتشار گزارش ايمني دروغ به طور موقت تعطيل شدند.
انفجار در هتل پارس 
در چند سال اخير تركيه به يكي از مراكز گردشگري در منطقه تبديل شده است كه سالانه ميليون ها نفر را به خود جذب مي  كند اما به جز مسافران تفريحي، تروريست ها هم به اين منطقه رفت و آمد مي  كنند. اين هفته بر اثر دو انفجار پياپي، دو كشته و ۷ نفر زخمي بر جاي ماند. يكي از انفجارها در هتل پارس در شهر لاللي رخ داد كه پذيراي گردشگران زيادي از اروپاي شرقي است. انفجار دوم در هتل استار هاليدي اتفاق افتاد كه موجب زخمي شدن چندين نفر شد. البته به جز اين دو بمب گذاري، دو انفجار قوي هم در مجتمع نگهداري گاز در استانبول رخ داد كه صدماتي به تاسيسات گازرساني وارد كرد. سال گذشته هم ۴ حمله انتحاري در استانبول موجب مرگ ۶۰ نفر و زخمي  شدن پانصد نفر شد. البته حملات تروريستي به همين جا ختم نمي  شود بلكه ۸ سال قبل هم ۱۷ جهانگرد اوكرايني به تلافي جاسوسي دو هموطن خود كه اطلاعات نيروهاي ترك را در جنگ چچن به روس ها مي  دادند، كشته شدند.
سفر مرگبار
همگي از خستگي فرسوده شده بودند. به شدت از گرسنگي رنج مي بردند و از فرط سرما به خود مي لرزيدند. اينها مشخصات ۷۰ نجات يافته از دريا بود كه در شهر سيراكوس ايتاليا هستند. اين ۷۰نفر بازماندگان صد مسافري بودند كه توسط كشتي و به صورت قاچاق به ايتاليا مي رفتند. همگي اين افراد آفريقايي بوده و از طريق شاخ آفريقا سفري ظاهرا سه روزه را به مقصد ايتاليا شروع كرده بودند. اما در راه كشتي گم مي شود و اين سفر، ۹ روز به طول مي انجامد. ديگر نه آبي براي نوشيدن مانده بود، نه غذايي براي خوردن، آفتاب هم كه بيداد مي كرد.كشتي به مقصد نرسيده غرق مي شود و همه اين افراد در دريا سرگردان مي شوند تا اينكه كشتي باربري كه از تركيه مي آمد آنها را در ۳۰۰ كيلومتري ساحل جزيره سيسيل نجات مي دهد. هر يك از اين افراد هزار دلار براي اين سفر مرگبار پرداخته بودند كه در پايان منجر به مرگ ۲۹ نفر از آنان شد.
پرموترين مرد جهان 
«يو يانهويان»۲۶ ساله كه اهل چين است، پرموترين مرد جهان است و به اين موضوع افتخار مي كند. يو، خواننده اي معروف در جنوب چين است كه به خاطر چهره متفاوتش محبوبيت زيادي بين مردم دارد. رويش زياد مو براي او مشكلاتي را نيز ايجاد كرده. موهاي يو از ۲ سالگي در گوش او نيز رشد كرده و تا حدي به هم فشرده شده اند كه براي او مشكلات شنوايي ايجاد كرده اند. به همين خاطر در بيمارستاني در شانگهاي پس از جراحي طولاني به وسيله ليزر موهاي گوش يو از ريشه نابود شد. اگر اين عمل جراحي انجام نمي شد، مشكلات اساسي براي سيستم شنوايي و مغز يو ايجاد مي شد. او در كودكي بسيار منزوي و گوشه گير بود، اما رفته رفته فهميد كه مي تواند با وجود موهاي زياد از زندگي خود لذت ببرد. همين تفاوت او باعث پيشرفت وي شد و اكنون در چين فردي مطرح است.

اينجا
سارق گدا
زن گدايي كه براي سرقت به منازل مي رفت، پس از شناسايي توسط ماموران پليس ۱۱۰ دستگير شد.
«معصومه» ۲۴ ساله كه به عنوان گدا به در منازل مي رفت، پس از شناسايي راه ورود به منزل، هنگام شب آنجا را مورد سرقت قرارمي داد.
يكي از شاكيان وقتي متوجه رفتارهاي مشكوك او شد با پليس تماس گرفته و موضوع را به آنان گفت.
ماموران پليس پس از گذاشتن طعمه براي معصومه موفق به دستگيري او شدند. متهم كه در ابتدا منكر اتهامات خود مي شد، در بازجويي هاي قضائي به سرقت بيش از ۷ منزل در محدوده شرق تهران اعتراف كرد.
تاكنون چهار مال باخته شناسايي شده و شكايت خود را تسليم مقام هاي قضائي كرده اند. متهم در حال حاضر با قرار وثيقه به دستور بازپرس شعبه ششم دادسراي عمومي رسالت تا اقدام بعدي در بازداشت به سر مي برد.
مرد شكاك 
زندگي را چه طور مي بينيد؟ شايد پر از ترديد! شما مردي ۲۷ ساله هستيد. بدون هيچ دليل منطقي به همسرتان و نوع برخوردش مشكوك مي   شويد؟ براي همين تمام پنجره هاي خانه را با پارچه هاي سياه مي پوشانيد، اما ماجرا به اينجا هم ختم نمي  شود. به خاطر افكارتان، روي همسرتان دست بلند مي كنيد و بدتر از آن به دادسرا مي رويد و دادخواست طلاق مي دهيد. حالا از همسرتان جدا شده ايد. چه احساسي داريد؟ پشيماني يا باز هم ترديد؟ شك نكنيد. ما راوي داستان نيستيم. مردي تنها به دليل شك به همسرش پس از اينكه به شدت او را كتك زد، به دادگاه خانواده رفت و موفق شد همسرش را به صورت غيابي طلاق بدهد.
جسدي در خيابان 
اگر شما در خيابان مردي را ببينيد كه خودرواش چپ كرده و تا باقي زندگي او چيزي نمانده است چه مي  كنيد؟
خبر رسيده است، چند شب پيش در خيابان خاوران راننده وانتي به علت تاريكي جاده كنترل خودرواش را از دست داده و چپ كرده وراننده از ترس، دچار سكته شده است. همسرش با تلاش مقابل يك اتومبيل را مي   گيرد تا شوهرش را به بيمارستان برساند.
خودرو پيكاني از سر دلسوزي نگه مي  دارد. راننده را بدون همسر و فرزندش سوار خودرو مي  كند. چند متر جلوتر راننده پيكان وقتي متوجه مرگ مرد ميانسال مي  شود، جسد او را از اتومبيلش بيرون مي  اندازد و فرار مي  كند.
وقتي ماموران پليس ۱۱۰ مي  رسند جسد مرد را به پزشكي قانوني منتقل مي  كنند.
شكايت پدر و دختر
شما دختر ۱۵ ساله اي هستيد و ساكن پاكدشت، پدر مجبورتان مي  كند تا با مردي ۴۵ ساله ازدواج كنيد. براي همين يك روز وقتي اعضاي خانواده ۱۲ نفري تان سرگرم كار خود هستند به اولين كلانتري محل تان مي  رويد و از پدرتان شكايت مي  كنيد. اما وقتي پدرتان مي  آيد به ماموران كلانتري مي  گويد شما چند روز است كه از خانه بيرون رفته ايد. به دادسراي اطفال مي  رويد . اين نه حكايت است و نه داستان بلكه خبري است كه از شعبه دوم بازپرس دادسراي اطفال به دست ما رسيده است.
«راضيه» ۱۵ ساله با شكايت پدرش مبني بر فرار چند روزه از خانه، به دادسراي اطفال فرستاده شد.
بازپرس شعبه دوم دادسراي اطفال پس از رسيدگي پرونده به ماموران كلانتري دستور داد تا تحقيقات خودرا در مورد فرار راضيه تكميل كنند.
انگليسي هاي قلابي 
پرونده اعضاي باندي كه با معرفي خود به عنوان تبعه انگلستان اقدام به كف زني مي  كردند، در شعبه ششم دادسراي عمومي رسالت رسيدگي مي  شود.
اعضاي اين باند در مقابل بانك ها كمين   كرده و با شناسايي افرادي كه پول زيادي به همراه داشتند پول هاي آنها را سرقت مي  كردند. آنها با زبان انگليسي با طعمه صحبت كرده و از او مي  خواستند كه پول ايراني نشانشان دهند ولي حين نشان دادن پول توسط طعمه، اقدام به كف زني چك هاي تراول مي  كردند. ماموران كلانتري ۱۴۴ با شكايت مردي مبني بر سرقت چك هايش توسط شخصي كه به زبان انگليسي صحبت مي  كرد به دستور بازپرس اسماعيلي موفق به دستگيري اعضاي اين باند شدند.
در حال حاضر چهار متهم پرونده تا تكميل تحقيقات ماموران در بازداشت به سر مي  برند.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  عكاس خانه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |