سهيلا بيگلرخاني
باد ما را به جزيره اسرارآميز نبرد. تمام دلشوره هاي ديشب بيخود بود. كابل محكمي بالن را به وانت فيكس كرده بود تا پرواز ما به جاي پرواز فري (آزاد) پرواز فيكس (ثابت) باشد. چند دقيقه سير و سياحت آسمان و سپس خلبان بالن كه آن را روي زمين مي نشاند و تمام روياي كاپيتان «نمو» هم دود مي شود و به هوا مي رود. اينكه نشد. نه هيجاني، نه گشت و گذاري.
امير عليدادي معلم پرواز مجموعه پروازي آسمان ري قول داده، يكبار ما را به پرواز آزاد در آسمان تهران ميهمان كند. فكر كرده بودم، اگر بالن سنگين شد، گلناز بهشتي عكاسمان را با تجهيزاتش به پايين پرتاب كنم. توي سبد بالن از كيسه و تجهيزات خبري نبود، همين طور كيسه هاي كوچك شن دور تا دور سبد. فقط دو كپسول گاز پروپان و بوتان. شما اگر بوديد كدام را انتخاب مي كرديد؛ كپسول هاي سوخت يا عكاس؟ حتما بخش خبيث وجود گلناز هم فكر كرده بود، وقت خطر مرا به پايين بيندازد.
عكس فوق العاده اي مي شد.
پرواز ۲۰۰ توماني
قرار است مجموعه پروازي آسمان ري در روزهاي ماه آخر تابستان شلوغ تر از هميشه باشد. چه سازمان فرهنگي، هنري به مردم وعده داده با خريد يك بليت ۲۰۰ توماني مي توانند سوار بالن شوند.
اگر كسي هم هوس پرواز با پاراگلايدر (هواپيماي بدون موتور) را كند، با يك بليت هزار توماني به آرزويش خواهد رسيد.
روز سه شنبه ۲۷ مردادماه نخستين روزي است كه مجموعه پروازي بر روي داوطلبان باز شده. تمام ناهماهنگي هاي نخستين كه به چشم مي خورد، شايد هم كمي بيشتر، آنقدر كه اول از لغو شدن پرواز با پاراگلايدر سخن به ميان مي آيد و سپس از لغو پرواز بالن. اما بالاخره ساعت ۱۱ صبح بالن به ميان باند مي آيد و بيش از نيم ساعت بعد آماده و پر از هواي داغ تا به هوا برخيزد. بيست و چند نفري كه از فرهنگسراي جوان و فرهنگسراي پايداري به مجموعه پروازي آمده اند، بالاخره لبخند به لبانشان مي نشيند. آن هم پس از تحمل چند ساعت آفتاب داغ در دشت گرم ورامين. در اينجا خبري از بوفه و رستوران و اين حرف ها نيست. جوان شوخ طبعي كه منتظر پاراگلايدر سواري است، مي گويد: «كاش حداقل كسي اينجا پفك مي فروخت.» او بچه بازار است. نه اينكه ساكن بازار، بلكه ساكن خيابان شهداست و كاسب بازار. كيف توليد مي كند. امروز همه كارهاي خود را رها كرده تا پرواز با پاراگلايدر را تجربه كند.
مهجوري بالن
آشيانه مجموعه پر است از گلايدر، پاراگلايدر، كايت و كايت موتوردار. اما روي همه آنها چادري كشيده شده تا به جاي پرواز، در آشيانه بيكار باقي بمانند. يكي از خلبان ها گلايه مي كند: «خلبان هاي اروپايي كه به اينجا آمده بودند، با ديدن اين آشيانه و باند وسيع ذوق كرده بودند. اما ما از اينجا درست استفاده نمي كنيم.»
ايران ۴ بالن ۴ نفري دارد. جداي از بالن هايي كه به صورت شخصي خريداري شده. اگر كسي علاقه اي به خريد بالن داشته باشد؛ «۲ بالن قديمي ساخت آمريكا، توليد سال ۱۹۷۵، ۲ بالن جديد ساخت انگلستان توليد سال ۱۹۹۸». اين را عليدادي مي گويد. يكي از اين بالن هاي ۳۰ ساله تنها ۶۰۰ ساعت پرواز كرده. اين نشان از كم رونقي ورزش هاي هوايي در ميان مردم ايران دارد. يكي از كاركنان كهنه كار مجموعه پروازي از نقش ورزش هاي هوايي در فرهنگسازي ميان جوان ها مي گويد: «براي خيلي از اين جوان ها حتي دست زدن به بالن و پاراگلايدر جالب است. مي دانيد اگر برايشان موقعيتي فراهم شود تا به اينجا بيايند، حتي فقط براي تماشاي پاراگلايدر و كايت، چه تاثيري بر آينده شان خواهد گذاشت. از سركوچه ايستادن و سيگار دود كردن كه بهتر است. » براي مردم بسياري از كشورها آنقدر پرواز با بالن عادي است كه گاهي در يك روز صد بالن با هم پرواز مي كنند. حتي براي مردم پاكستان و هندوستان.
بادكنك سفيد و آبي
پارچه بزرگ آبي و سفيد بالن بر روي زمين پهن مي شود. موتور بالن به كار مي افتد. با آن شعله هاي برافروخته بي شباهت به مشعل هاي بزرگ كوره اي نيست. يك هواساز نيز هواي داغ را به درون بالن مي راند و بالن مثل بادكنكي بزرگ, باد مي شود. تماشاي مراحل آماده سازي بالن به چند ساعت معطلي مي ارزد, هرچند در مجاورت كارخانه سيمان اول جاده ورامين باشد و لاجرم گذشتن از ميان هواي سيمان آلود جاده ورامين. حالا بادكنك بزرگ آبي با آن خط هاي سفيد بلندشده و سبد چوبي قهوه اي رنگ را نيز با خود بلند مي كند. در هر سفر با خلبان ۴ نفر سوار بالن مي شوند.
مي پريم ميان سبد. آرام آرام سبد بلند مي شود. هيجان بلندشدن ما را وا مي دارد روي كپسول ها بنشينيم. خلبان هر از گاهي شعله هاي موتور را ميان بالن مي دمد تا بتواند ارتفاع آن را تنظيم كند. «تنها پايين آوردن و بالابردن بالن دست خلبان است و جهت حركت را باد تعيين مي كند.»
خلبان توضيح مي دهد؛ حالا آدم هاي روي زمين خيلي كوچك شده اند و سايه بالن بزرگ. زير پايت خالي است. تنها نقطه اتكا سبد كم حجم بالن است كه تنها گنجايش چهارانسان ايستاده را دارد. دلت مي خواهد كابل را پاره كني، تا باد بالن را از روي آشيانه كه حالا اندازه قوطي كبريت شده، به آن سوي كوه ها ببرد.
تفريح، آموزش، تبليغ, نمايش
جداي از تفريح، در دنيا بالن براي مصارف آموزشي، نمايشي، تبليغاتي،فيلمبرداري و عكاسي به كار مي رود. عليدادي مي گويد: «بسياري از شركت ها دوست دارند آرم شركتشان بر روي بالن چسبانده شود و در نقطه اي از شهر به صورت فيكس به پرواز درآيد. اما برخي از شركت ها نيز دلشان مي خواهد بالن به صورت آزاد به پرواز درآيد و از روي شهر عبور كند.»
پرواز بالن را هميشه بايد يك وانت از زمين پشتيباني كند. هم براي حمل تجهيزات و هم براي برگشت بالن, چه تعيين مسير حركت پرواز به دست باد است و درنتيجه نمي تواند مسير عكس را برگردد. اگر بخواهيد براي تفريح با بالن پرواز كنيد، بايد ساعتي ۲۰۰ تومان بپردازيد. گذشته از اين حتما با خلبان ماهري همراه شويد كه هم هواشناسي بداند و هم به پيش بيني هاي هواشناسي دسترسي داشته باشد. بالن هاي امروزي، بالن هاي حرارتي اند و با اتكا به سبكي هواي گرم نسبت به هواي سرد پرواز مي كنند. اما در گذشته، گاز هليوم پرواز بالن را ميسر مي كرد.
ثبت نام براي پرواز
هوا چندان مساعد نيست. نه اينكه فكر كنيد باد تندي بوزد, اما همين باد آرام هم براي متوقف كردن پرواز با گلايدر كافي است. خلبان تنها ۱۰ سورتي پرواز مي كند و تنها ريسك پراندن ۱۰ نفر را به جان مي خرد. «پرواز با پاراگلايدر،هر بار با دفعه بعد متفاوت است. چون نه موتوري دارد و نه تجهيزات پيشرفته. تنها و تنها به نيروي باد متكي است.
كابلي كه به موتوري متصل است, پاراگلايدر را از انتهاي باند مي كشد و همين كه هواپيما اوج گرفت، كابل رها مي شود. آن جوان شوخ طبع اول داستان ما به همراه دوستش توانست بالاخره سوار پاراگلايدر شود. صورتش پس از پرواز از هيجان سرخ شده. «خيلي جالب بود... خيلي» اين را در پاسخ به مرد ميانسالي مي گويد كه پرسيده بود: «پرواز چطور بود؟» مرد ميانسال و خانواده اش تنها توانستند سوار بالن شوند. «حيف كه دوربين عكاسي نياورده بوديم. من خودم عكاسم، اما يادم رفت.» مرد ميانسال در ميدان خراسان آتليه عكاسي دارد. اتوبوسي آماده حركت مي شود. مسافران بالن، سوار اتوبوس مي شوند تا از ميان هواي سيمان آلود بگذرند و به خيابان خاوران برسند. با آنكه آنان براي رفت و آمد مبلغي پرداخت نكرده اند و تمام هزينه ها همان بليت هاي ۲۰۰ توماني بوده،اما مي توان نارضايتي را در چهره برخي كه هوس پريدن با پاراگلايدر را داشته اند، خواند. بااينجال وعده «فرماني» كارمند سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران و مسوول پرواز با بالن و پاراگلايدر براي روز بعد، آنها را كمي سرحال مي آورد.
او مي گويد: «از امروز در تمام فرهنگسراها براي پرواز با بالن و پاراگلايدر ثبت نام مي كنيم. فردا قرار است ۸۰ نفر را به اينجا بياوريم.» البته پرواز با بالن تنها بر فراز آشيانه.