چهارشنبه ۴ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۷۷
درددل هاي يك خيابانگرد
يك نفر مرا تحويل بگيرد
آنها هميشه فقط مرا عقب مانده ذهني جلوه دادند. باور كنيد من مشكل رواني ندارم اما اين اواخر احساس مي كنم كه دارم پيدا مي كنم. مشكل جسمي هم...
مرا چرخاندند و گلپي انداختند زمين. اوايل وقتي دخترها و پسرها را مي ديدم، مي زدم زير گريه و مثل ديوانه ها فرياد مي كشيدم. همه از من فرار مي كردند. همه مرا عقب مانده ذهني تصور مي كردند
014136.jpg
عكس: هادي مختاريان 
شهرام فرهنگي
من نمي  دانم زندگي يعني چي؟ سواد ندارم كه بدانم. البته كتاب زياد خوانده ام. فقط فلسفه و رمان مي        خوانم؛ چيزي شبيه شعرهاي مريم حيدرزاده، با اين حال نمي         دانم زندگي يعني چي؟ شما كه مي دانيد به من بگوييد. من...
نمي  خواهيم اصول را زير پا بگذاريم. صبر كنيد، هنوز مقدمه تمام نشده. اين گزارش ، داستان، مطلب يا هر چيز ديگر كه شما دوست داريد اسمش را بگذاريد نه زاده تخيل، زاده خيابان است؛ اصيل مثل آسفالت هميشه ور آمده خيابان هاي تهران. اين «من » كه از شما مي  پرسد« زندگي يعني چي؟»، «ما» نيستيم، كسي است كه خاطراتش - چه تلخ و چه گس - در خيابان خلق شده اند. به فرزند خيابان بگوييد زندگي يعني چي؟
اسم: گذاشته اند حسين. نام خانوادگي: از سر اجبار ندافپور. سن: اگر درست حساب كرده باشد ۲۷ سال . شغل: دعا فروش، محل سكونت: هرجا كه صاحب نداشته باشد.
درست يادمان نيست چند شنبه بود؟ شايد چهارشنبه، شايد هم نبود اما شبي بود كه همه در تحريريه جوجه كباب خورده بودند.
وقت گپ بعد ازغذا بود كه حسين ميهمانمان شد؛ از خيابان ميهمانمان شد.
كاغذ، قلم، حرف هاي حسين:« مرا رواني جلوه داده اند، مي  خواهم حرف بزنم. من هيچ چيز نمي  خواهم ، فقط مي  خواهم يكي حرف هايم را بشنود. شما بگوييد اين خواسته زيادي است؟»
زياد يا كم، اين چند كلمه حرف حساب سال ها، درگلوي حسين پوسيده بود. اين بود كه حالا زبانش وقت گفتن براي چند جفت گوش بند آمده بود! «از كجا شروع كنم؟ آنقدر حرف روي دلم مانده كه نمي دانم از كجا شروع كنم. بگذاريد بگويم چي شد كه راهي خيابان شدم. آغاز ماجرا وقتي بود كه چشم هايم به دنيا باز شد. ديدند چپ هستم، طردم كردند. نمي خواستند مرا نگه دارند. دوست داشتند مرا معلول ذهني جلوه دهند تا بهزيستي مسووليت نگهداريم را بپذيرد. نمي      خواستند مرا نگه دارند. پدر و مادرم را مي   گويم.»
يك نفر بغل دست حسين نشسته بود كه حرف هايش را كنجكاوانه مي  شنيد. او هم غريبه بود با حسين، درست مثل ما. غريبه گفت: «حرف هايت كمي عجيب است. يعني ايراني ها به صفا و صميمت معروف هستند. حرفش را بريد و   گفت:« چي؟» غريبه جمله اش را تكرار و با «كسي را طرد نمي   كنند» كامل كرد و جواب شنيد: «مرا كه طرد كردند.»
حسين را طرد كردند. مي  خواست جريانش را توضيح دهد كه براي يك نفر سوال پيش آمد و نطقش كور شد. حسين نمي  داند كه ما طرد شدن را درك نمي  كنيم.
« من كه از اول اين شكلي نبوم. يادم نيست چند سالم بود كه پدر ومادرم ازهم جدا شدند. پدرم رفت شهرستان ومرا با خودش برد.مادرم هم ماند همين جا و دوباره ازدواج كرد. من كلا ۳ خواهر و برادر تني و ۵ ناتني دارم. آنها هم مشكل خودشان را دارند، اما هيچكدام مثل من تنها نيستند. فقط من بودم كه طرد شدم. چرا؟ چون چشم هايم انحراف داشت. نمي   دانم شايد يكي سرم را لگد كرد كه اين شكلي شدم. شايد هم ازارتفاع افتادم. شايد هم يك چيزي خورده باشد توي سرم. به هر حال تقصير خودم نبود كه چشم هايم چپ شد.»
ادامه داستان، ماجراي مادريست كه حسين را فراموش مي  كند و پدري كه با اكراه او را با خود به شهرستان مي  برد. حسين كنار پدر، بزرگ- فقط بزرگ -   شود تا اينكه هوس، تجديد فراش پدر را از خورد و خوراك  انداخت؛ چند هفته بعد حسين هم از خورد وخوراك  افتاد.
«وقتي مادرم تحمل مرا نكند، عجيب نيست كه نامادري ام هم مرا نخواهد.
ديگر نمي  توانستم آنجا بمانم و مجبور شدم به تهران بازگردم. اينجا هم كسي مرا دوست نداشت. رفتم پيش مادرم اما شوهرش مرا تهديد مي  كرد. از ترس جانم مجبور شدم راهي خيابان شوم. من از ۱۴ سالگي در خيابان زندگي مي  كنم.»
اگر در شمارش سال ها اشتباه نكرده باشد، اگر از سر رفع تكليف به او نگفته باشند كه متولد چه سالي است و اگر گذشت سال ها براي او هم درست شكل گذشت زمان براي ما باشد، حالا دقيقا ۱۳ سال است كه حسين ندافپور ميهمان خيابان  هاي شهر ماست. خاطراتش كه نه، بخشي از خاطراتش را بخوانيد.
«مرا چرخاندند و گلپي انداختند زمين. اوايل وقتي دخترها و پسرها را مي ديدم، مي زدم زير گريه و مثل ديوانه ها فرياد مي كشيدم. همه از من فرار مي كردند. همه مرا عقب مانده ذهني تصور مي كردند. وقتي از عرض خيابان، مرز خيابان، درز خيابان عبور مي كردم، نگاهم مي كردند و با انگشت به يكديگر نشان مي دادند. چرا؟ فقط به خاطر اينكه چشم هايم انحراف داشت. كسي نيست كه بامن صحبت كند. كسي نيست كه با من رفت و آمد داشته باشد. ازبس با مردم حرف نزدم، حرف زدن را كم كم فراموش مي كنم. با من هميشه مثل حيوان رفتار شده؛ چه زماني كه در خانه توي قفس بودم و چه حالا  كه بيرون توي قفس هستم. مي گويند اين دنيا آدم هاي خوب زيادي دارد. اما كجا؟ دنيا به اين بزرگي و ما آدم ها به اين كوچكي. كجا را بايد بگرديم؟ چقدر بايد بگرديم تا به اين آدم ها برسيم؟ مي گويند جوان آينده ساز است. كدام آينده؟ من مشكل دارم. به مامور حرف هايم را مي گويم به يك شكل مسخره ام مي كند، به مردم مي گويم به شكلي ديگر و خانواده ام هم كه اصلا دوست ندارند مرا ببينند. من سالي يك بار مادرم را كه در همين تهران است مي بينم و چندبار هم به شهرستان مي روم تا پدرم را ببينم. اما آنها براي من چه كردند؟ پدرم كه معتاد است و چند سال پيش وقتي تصادف كردم از راننده ۶ ميليون ديه گرفت اما همه را دود كرد رفت هوا. مادرم هم كه... آنها هميشه فقط مرا عقب مانده ذهني جلوه دادند. باور كنيد من مشكل رواني ندارم اما اين اواخر احساس مي كنم كه دارم پيدا مي كنم. مشكل جسمي هم...»
آرنجش را بالا آورد. يك زخم بزرگ روي دست راستش بود كه چركش از زير پوست به چشم مي آمد. پايش را بلند كرد؛ زانو بيشتر از نصف خم نمي شد. لباسش را بالا زد؛ وقت تصادف روي زمين كشيده شده و پوست كمرش كنده شده. چشم هايش هم انحراف داشت و...
«حالا خدا را شكر يك نفر پيدا شده كه چشم هايم را خوب كنه. آقا من عقب مانده كه نيستم، مردمك چشم هايم ضربه خورده. قرار است دهم همين ماه چشم هايم در بيمارستان فارابي با خرج يك غريبه جراحي شود. اينطوري ديگر كسي مرا مسخره نمي كند. ديگر عقب مانده ذهني هم نيستم.»
خجالت نكشيد. سوالي را كه بعد از خط چهارم يا پنجم اين گزارش يا چه فرق مي كند داستان، در ذهنتان شكل گرفته را بپرسيد؟ خوب است كه بپرسيم حسين قصه ما ۱۳ سال چطور در خيابان زندگي كرده، نفس كشيده و شب ها در گوشه اي از اين شهر خوابيده. شنيدن پاسخ اين سوال براي ما كه روي تخت گرم و نرممان از اين پهلو به آن پهلو مي شويم و بي دليل خوابمان نمي برد واجب است!
«هرچند وقت يكبار جايم را عوض مي كنم كه مامورها دستگيرم نكنند. شب ها توي پارك مي خوابم. البته اين اواخر رفته ام شهرك اكباتان و گوشه اي از خيابان مي خوابم. بدبختي من كه يكي، دوتا نيست. مامورها هم وقتي مرا مي بينند باور نمي كنند كه از نداري و بيچارگي راهي خيابان شده ام. يكبار وقتي داشتم دعا مي فروختم مامورها سر رسيدند و مرا گرفتند. قاضي مرا فرستاد كانون اصلاح تربيت .آخر مگر من مجرم بودم؟ مگر فروختن دعا جرم است؟ كارم هم شده فروش دعا، عروسك و... سر چهارراه مي ايستم و دستفروشي مي كنم. كارهاي ديگري هم مي كنم. مثلا تميزكردن شيشه ماشين، فروختن فال،... و بالاخره اگر پولي گيرم نيايد، دست به سمت مردم دراز مي كنم. البته اسم اين كار گدايي نيست. شما بگوييد اگر كسي واقعا گشنه باشد و دست به طرف مردم دراز كند، گدا است؟ با اين حال در اين ۱۳ سال هيچوقت دزدي نكردم. به نظر نان دزدي خوردن نداره، حتي در روزهايي مثل حالا كه چند روز است غذا نخورده ام.»
ياد شامي كه خورده بوديم افتاديم. از سيري خجالت كشيديم؛ از جوجه كباب خجالت كشيديم.
نفس باد صبا. حسين دو كتاب همراه داشت. يكي فال حافظ و ديگري كتابي از زندگي و آثار يك بازيگر، دقيقا خسرو شكيبايي.
«من فقط فلسفه و رمان مي خوانم. مثلا چيزي شبيه اين كتاب - فيلم هاي خسرو شكيبايي - يا مثلا شعرهاي مريم حيدرزاده. با اين يكي هم كار مي كنم. فال حافظ است. در پارك قدم مي زنم و هركس كه دوست داشته باشد برايش فال مي گيرم. مردم هم كمي پول مي دهند تا گشته نمانم. البته من فقط تا چهارم دبستان درس خوانده ام. نوشتن بلد نيستم، نماز بلد نيستم و مفهوم زندگي را نمي فهمم. يعني كسي نبود كه اين چيزها را به من ياد بدهد.» پسر بدون وقفه حرف مي زد. پسر مي دانست كه وقتي حرف هايش تمام شود، ما هم برايش تمام مي شويم. حرف زدن هم تمام مي شود و او دوباره محكوم به سكوت مي شود. اما چاره اي نبود بايد حرف هايش را تمام مي كرد. حرف هايش با سوالي كه از اول مي خواستيم بپرسيم تمام شد؛ از مردم چه مي خواهي؟
«مي دانم كه مردم گرفتار زندگي خودشان هستند. مي دانم كه نبايد از آنها انتظار زيادي داشته باشم. من اما از آنها پول نمي خواهم. من فقط محبت مي خواهم. فقط مرا تحويل بگيرند. مي خواهم زندگي را ياد بگيرم. فقط همين.»
مي دانست كه بايد برود و مي دانستم كه رفتنش عادي نبايد باشد. كتاب جيبي اش را قرض گرفتيم، نيت كرد و حافظ فالش را گرفت:
در ميخانه بستند خدايا مپسند
كه در خانه تزوير و ريا بگشايند
يكنفر اين فال را براي حسين قصه ما تعبير كرد. پيش از آن كاش يكنفر زندگي را برايش تعبير كند!

اجتماعي
۱۰ متر مربع براي هر زنداني
014139.jpg
از قرار معلوم شمار زندانيان بالاخره كاهش پيدا كرده است. رئيس سازمان زندان هاي كشورگفت: سرانه فضا در زندان هاي ايران ۱۰ مترمربع است و اين امر نتيجه كاهش شمار زندانيان است كه آن نيز با توجه به اجراي طرح كاهش حبس حاصل شده است.
در قوانين جاري كشور مجازات ۴۰۰ عنوان جرم حبس تعيين شده است كه با توجه به تاكيدات مكرر مسوولان اين تعداد بايد كاهش يابد.
به گفته رئيس سازمان زندان هاي كشور اگر بگوييم سطح بهداشت برخي زندان ها به مراتب بهتر از خوابگاه هاي دانشجويي است اغراق نگفته ايم و اقدامات تعليم و تربيتي و ايجاد مراكز آموزش علمي و فني در سطح زندان ها نيز نتايج بسيار مثبتي در پي داشته است. كمبود فضاي زندان ها و زياد بودن شمار زندانيان بود كه فضاي زندان را براي هر زنداني كاهش مي دهد.
همچنين مدير كل زندان هاي خراسان نيز در اين مراسم گفت: با اينكه ميزان پرونده هاي قضائي در سطح كشور طي سالهاي اخير چندين برابر شده. اما تعداد زندانيان بسيار كمتر شده است.
۲۰ زندان و مركز تاميني و تربيتي در خراسان وجود دارد كه ۲ مركز آن در خراسان شمالي و ۳ مركز در خراسان جنوبي قرار دارد.
پيش از اين ۱۱هزار زنداني كف خواب در خراسان وجود داشت كه اينك اين تعداد بسيار كمتر شده و بيشتر اين افراد نيز در مشهد و بيرجند هستند.

آموزش
آمار تجديدي ها
014142.jpg
وقتي تجديدهاي دانش آموزان سال سوم دبيرستان سر به آسمان برمي دارد دو علت مي  توان برايش در نظر گرفت؛ يا دروس سال سوم دبيرستان خيلي سخت است يا دوستان سال سوم دبيرستاني ما قيد درس خواندن را مي زنند.
البته ۸۶/۸۲ درصد دانش آموزان اين مقطع هم در امتحانات خردادماه قبول مي شوند. حدود ۱۷ درصد از دانش آموزان سال سوم متوسطه در امتحانات خردادماه نمره زير ۱۰ آورده اند كه حدود ۶ درصد از آنها با استفاده از تبصره تك ماده قبول شده اند.
دانش آموزان پايه سوم رشته رياضي فيزيك ۵۵/۸۹ درصد، دانش آموزان رشته ادبيات و علوم انساني ۹۶/۷۵ درصد، دانش آموزان رشته علوم و معارف اسلامي ۵/۹۸ درصد و دانش آموزان رشته تجربي ۸۸/۸۲ درصد قبول شده اند.
با اين حساب بچه هاي رشته ادبيات و علوم انساني بيشترين درصد تجديدي ها را تشكيل مي دهند. حدود ۸۰ درصد از دانش آموزان پايه سوم متوسطه شهر تهران كه نمره زير ۱۰ كسب كرده اند نسبت به نمرات خود اعتراض كرده اند كه از اين تعداد، فقط نمره يك درصد از دانش آموزان تغيير كرده است.
البته اعتراض نمره ها پشت بند گرفتن كارنامه يك موضوع طبيعي است كه احتمالا هر كدام از ما در طول دوران دانش آموزيمان آن را تجربه كرده ايم. كارشناس مسوول سنجش و ارزشيابي سازمان آموزش و پرورش تهران تاكيد كرده است پس از اعتراض دانش آموزان اوراق امتحاني آنها توسط يك دبير ديگر تصحيح مي شود.

آي تي
همه راضي اند
014148.jpg
پس از پيش فروش تاريخي خطوط تلفن همراه توسط شركت مخابرات به مردم، مخابرات اعلام كرده است ۷۲ درصد از مردم از نحوه قرعه كشي تلفن هاي همراه راضي هستند.
در اواخر سال گذشته پيش فروش خطوط تلفن همراه توسط شركت مخابرات بدون هيچگونه محدوديتي صورت گرفت، در حالي كه عده اي اين نحوه واگذاري تلفن همراه را عجيب و خارج از ظرفيت تلفن همراه در كشور عنوان كرده بودند بيش از ۵ميليون خط تلفن همراه به مردم فروخته شد.
به نظر مي رسد مهمتر از زمان واگذاري تلفن هاي همراه و نحوه قرعه كشي آن بايد فكري به حال شبكه شلوغ مخابرات ايران كرد كه تجهيزات كم آن جوابگوي اين تعداد تلفن همراه در آينده نباشد.
پس هيچ بعيد نيست ۷۲ درصد راضي از قرعه كشي تبديل به ۱۰۰ درصد ناراضي از سيستم تلفن همراه و امكان برقراري ارتباط شوند.
مدير كل روابط عمومي شركت مخابرات ايران هم گفته است زمينه هاي دسترسي مردم به مسوولان مخابرات براي دريافت جواب سوالات از طرق مختلف فراهم شده است.
سايت اينترنتي شركت مخابرات نيز براي انتقال اطلاعات به مردم و جمع آوري نظرات آنها تقويت و بخش تحت عنوان بازرسي و رسيدگي به شكايات مشتركان در آن گنجانده شده و كساني كه شكايت دارند مي توانند مستقيما به بازرسي شركت مخابرات ايران مراجعه كنند. البته شركت مخابرات ايران در مواقع مختلف درصدد نظر سنجي از مشتركان خود بر مي آيد.

شهرستان
هندوانه  ۲۲ و نيم كيلوگرمي
014145.jpg
هندوانه، هندوانه. باور كنيد، ايران مناسب ترين اقليم را براي پرورش انواع ميوه ها و صيفي  جات دارد. براي همين يكي از عمده  صادركنندگان اين محصولات در سطح خاورميانه است.
اگر اين استعداد جدي گرفته شود، قطعا در ايران هم بايد منتظر شنيدن اخبار پرتقال هاي غول آسا و كدوهاي چند صد كيلويي باشيم. براي شروع بخوانيد از يك كشاورز در آستانه اشرفيه. اين كشاورز شمالي توانسته هندوانه اي به وزن ۲۲ و نيم كيلوگرم برداشت كند.
اين كشاورز كه رضا صالحي نام دارد، اهل روستاي نقره ده از توابع شهرستان آستانه اشرفيه است. صالحي علت رشد اين هندوانه را بارندگي فراوان اوايل فصل بهار امسال دانسته. البته اين بارندگي ها به اغلب باغ هاي همولايتي هاي آقارضا خسارت زده بود. ولي از آنجا كه تبديل تهديدها به فرصت، هنراست، او توانسته موفق شود.
وي گفته: مزرعه من به دليل ارتفاع بيشتر در مقايسه با مزارع ديگر و استفاده از كودهاي مناسب هندوانه هايي با وزن مناسب توليد كرده است كه بزرگترين آن ۲۲ و نيم كيلوگرم وزن دارد.
به گفته وي، در ده سال گذشته هندوانه اي با اين وزن در اين منطقه ديده نشده است.

جشنواره
جشنواره خلاقيت
014151.jpg
در اينكه ايراني ها از اقوام باهوش دنيا هستند، حرفي نيست. حتي در اينكه هوش سرشار آنان به شكلي خلاقانه به كارشان مي آيد، هم حرفي نيست. اما نمي توان حكم داد كه خلاقيت نشات گرفته از هوش سرشار ايراني ها هميشه هم كارآمد است.
مثلا كساني كه مدتي را در ژاپن به كار مشغول بوده اند، از انواع و اقسام خلاقيت هاي ايراني ها براي اهداف نه چندان مثبت حكايت كرده اند. اين همه از خلاقيت و هوش ايراني نوشتيم، تا برسيم به نخستين جشنواره خلاقيت، نوآوري و كارآفريني. وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري قرار است جشنواره اي را با عنوان جشنواره خلاقيت، نوآوري و كارآفريني ترتيب دهد. اين جشنواره به مدت سه روز از ۲۷ آبان تا ۲۹ آبان در سالن اجلاس سران كشورهاي اسلامي در تهران برگزار مي شود. اين جشنواره به منظور تشويق، گسترش، تسريع و تسهيل فرايند كارآفريني در كشور و ايجاد شور و شوق و نشاط و اميد به آينده طراحي شده. همچنين از اهداف اين جشنواره، ظهور استعدادها و خلاقيت ها و آشناكردن مديران و كارشناسان سازمان ها و دانشگاه ها و دانشجويان با مقوله خلاقيت، نوآوري و كارآفريني عنوان شده است. مسابقه بزرگ خلاقيت نيز با هدف حس خلاق به موضوعات صنعتي و تجاري توسط دانشجويان در اين جشنواره برگزار مي شود كه از عمده ترين برنامه هاي اين جشنواره است. شهرداري تهران، صداوسيما و صندوق حمايت از فرصت هاي شغلي وزارت كار و امور اجتماعي براي برگزاري اين جشنواره كمك مي كنند.

مردم
اينهم جواب مردم...
014157.jpg
روز گذشته در ستون مردم خبري درج شده بود كه برخي از مدارس در هنگام ثبت نام از دانش آموزان وجه اجباري دريافت مي كنند.
حال مرتضي حاجي، وزير آموزش و پرورش اعلام كرد كه دريافت وجه اجباري هنگام ثبت نام ممنوع است.
مرتضي حاجي، در بخشنامه اي به سازمان هاي آموزش و پرورش سراسر كشور بارديگر با تصريح اينكه دريافت كمك از متقاضيان ثبت نام بايد با اطلاع رساني نيازهاي مدرسه و بدون تغيير رقم باشد تاكيد كرده است كه دريافت كمك نبايد به هيچ وجه شرطي براي پذيرش و ثبت نام دانش آموزان تلقي شود.
در اين بخشنامه تصريح شده است به رغم توصيه هاي موكد و مكرر در خصوص رعايت رضايت كامل اوليا از دريافت كمك هاي مردمي موضوع ماده۱۱ قانون شوراي آموزش و پرورش متاسفانه گزارش هايي از تعداد اندكي از مدارس كه اين مهم را به خوبي رعايت نكرده اند دريافت مي شود كه دستاويزي براي زيرسوال بردن تلاش هاي مومنانه انبوه همكاران فرهنگي و به ويژه مديران مدارس خواهد شد.
طبق بند ۲ اين بخشنامه شركت در كلاس ها و فعاليت هاي فوق برنامه نيز كاملا داوطلبانه است و نبايد به صورت الزامي باشد و همه اولياي دانش آموزان اعم از اوليايي كه آمادگي هيچگونه كمك مالي به مدرسه را ندارند و اوليايي كه رقم كلا ني را به مدرسه كمك مي كنند براي آموزش و پرورش و اولياي مدارس محترم خواهند بود.

جوان
الفباي اعتياد در قهوه خانه ها
014160.jpg
«آقا يك قليان چاق كن و يك چايي ديشلمه كنارش بده بياد». «قربون يه دهن بخون كه قرض و قوله هامون يادمون بره». اينها ادبيات قهوه خانه نشينان است كه به جاي احياي فرهنگ نقالي و شاهنامه خاني قهوه خانه را محلي براي آموزش الفباي اعتياد به نسل نوجوان وجوان جامعه تبديل كرده اند.
قهوه خانه ها با قدمت چندين ساله در فرهنگ و تاريخ ايران مكاني براي تجمع مردان و تبادل نظر براي مشكلات محلي بوده، اما نبود يك نظارت واحد باعث شده تا قهوه خانه ها كه زماني براي برپايي نقالي و شاهنامه خواني بوده است ، حالا به محلي براي آموزش اعتياد به جوانان تبديل شود. علي سلماني، يكي از شهروندان شهرستان رباط كريم است كه اوقاتي از زندگي خود را در قهوه خانه مي گذراند. او از عدم رعايت شرايط سني براي استفاده كنندگان از اين اماكن گله مند است او مي گويد: «كمبود فضاهاي تفريحي و امكانات رفاهي موجب شده كه بسياري از جوانان به قهوه خانه ها گرايش پيدا كرده و در دام اعتياد گرفتار شوند.»وي مي گويد: «در برخي از قهوه خانه هاي رباط كريم نوجوانان ۹ تا ۱۲ سال مبادرت به كشيدن قليان هاي بزرگتر از قد خود مي كنند و در همين اماكن با افراد معتاد آشنا مي شوند.»به گفته وي امروزه برخلاف گذشته برخي از قهوه خانه ها از مسير سنتي خود خارج شده و علاوه بر تردد افراد معتاد، به محلي براي خريد و فروش مواد عتيقه توسط قاچاقچيان تبديل شده اند.
اكبر بختياري يك شهروند ديگر مي گويد: «گاهي ديده شده است كه شماري از افراد شياد تعدادي انگشتر و تسبيح و اشيايي قلابي را در قهوه خانه ها مي گردانند و با تبليغ آنها به عنوان عتيقه، وسايل عتيقه مردم را از چنگشان بيرون مي آورند.

معلولا ن
قرآن به خط بريل
014154.jpg
گرچه اين خبر به خط بريل نوشته نشده است اما مخصوص نابينايان است يعني اينكه از اين به بعد نابينايان هم مي توانند قرآن بخوانند. با تكميل نرم افزار آيات سپيد، متن كامل قرآن به همراه ترجمه فارسي و انگليسي به صورت بريل و گويا در اختيار كاربران نابينا قرار گرفت.تيم تحقيقاتي پكتوس، نرم افزار آيات سپيد،ضمن فراهم كردن ليست سوره هاي متن كامل آيات و معناي فارسي و انگليسي، خروجي آن را براي روشندلان به صورت گويا و بريل بر روي دستگاه برجسته نگار فراهم كرده و امكان مطالعه آموزش قرآن را به سهولت براي كاربران فراهم مي كند.مهندس سعيد صادقپور، سرپرست تيم تحقيقاتي آيات سپيد، امكان مرور متن كامل آيات و معاني فارسي و انگليسي، خروجي آن را براي روشندلان به صورت گويا و بريل بر روي دستگاه برجسته نگار فراهم كرده و امكان مطالعه آموزش قرآن را به سهولت براي اين كاربران فراهم مي  كند.
امكان مرور متن كامل قرآن به صورت بريل و گويا، جست وجوهاي مختلف (نام، شماره سوره، شماره آيه، جست وجوي متن در آيه، جست وجو در معاني فارسي و انگليسي)، پخش آيه و معناي آن و امكان مرور آيه هاي قبل و بعد را از امكانات اين نرم افزار است. در اين مجموعه همچنين قابليت افزايش و كاهش سرعت خواندن امكان استفاده از صفحه كليد بريل مدل شده، روي صفحه كليد عادي و امكان هجي كردن معاني فارسي و انگليسي براي استفاده روشندلان افزوده است.
قرآن هاي بريل همراه ترجمه فارسي به دليل حجم بسيار زياد (۱۲جلد) جوابگوي نيازهاي نابينايان نيست و از سوي ديگر عدم امكان دسترسي اتفاقي و جست وجو از طريق مكتوبات بريل امكان استفاده مناسب را براي روشندلان فراهم نمي  كند.
اين نرم افزار در ۲ نسخه تحت ويندوز و داس طراحي شده است.

ادعاي يك دانشمند در مورد پيش بيني زلزله
هيولاي ۵ سپتامبر از تخم خارج مي شود
به تازگي زمين - فيزيكداني (ژئوفيزيست) ۸۲ ساله كه استاد دانشگاه لس آنجلس كاليفرنيا (VCLA) است ادعا كرده مي تواند زمين لرزه ها را با دقت نسبتا بالا و از روش علمي پيش بيني كند.
نادر شاكرين
014163.jpg

زلزله نامي است آشنا براي همه. بسياري تنها آموخته اند كه از زلزله بترسند اما واقعا نمي دانند از چه چيز هراس دارند. آنهايي هم كه يك بار از نزديك اين خشم طبيعت را به چشم ديده  و عزيزاني چند را از دست داده اند ترجيح مي دهند كه اصلا به زلزله فكر نكنند، اما عده اي هم هستند كه زندگيشان تنها در ۵ حرف خلاصه مي شود؛« زل زل ه.»
اينها كساني نيستند جز زلزله شناسان؛ افرادي كه ساعت ها به ارقام و آمار چشم مي دوزند و نقشه هاي زمين شناسي را مرور مي كنند ودر ذهن تنها به يك چيز مي انديشند. اگر از زلزله شناسان ژاپني كه غول هايي انسان نما در رشته لرزه و زلزله هستند بگذريم به كارشناسان كاليفرنيايي مي رسيم. اين متخصصان هرروز اطلاعات مربوط به دست كم ۲۰ زلزله اي كه در طول ۲۴ ساعت در ايالت كاليفرنيا -كه قطب مالي و صنعتي آمريكاست- اتفاق مي افتد را مطالعه مي كنند و پس از طبقه بندي، مناطق خطر را مشخص مي كنند. بيشتر اين زلزله هاي روزانه به قدري خفيف هستند كه گاهي حيوانات هم (همچون ماهي و گربه) كه حواسي قوي براي تشخيص زلزله دارند به وقوع آنها پي نمي برند. براي بررسي اين زلزله ها شبكه اي گسترده از حسگرها فعاليت زمين را در كاليفرنيا تحت نظر دارند اين مجموعه عظيم با ماهواره كنترل مي شود و آغاز فعاليت آنها به سال۲۰۰۱ باز مي گردد. پس از جمع آوري داده ها و تطابق دادن داده هاي تئوري با آنها، نتيجه در نقشه اي به نام شيك « >SHAKEترسيم مي شود. زماني كه زلزله هاي بزرگ رخ مي دهد، با استفاده از اين نقشه محل هايي كه بيشترين خسارت را ديده اند و از اولويت بالايي براي امدادرساني برخوردارند مشخص مي شوند. از سال ۱۹۹۳ طرحي در كاليفرنيا انجام مي شود كه «آزمايش منطقه زلزله در لس آنجلس »(LARSE) نام گرفته است. در اين طرح مجموعه اي از مواد منفجره در اعماق زمين منفجر  شده و محل گسل ها بر اساس بازتابش امواج انفجار مشخص مي شود. تاكنون ۱۰۰ گسل در اين ايالت شناسايي شده است. كارشناسان زلزله شناس كاليفرنيا خستگي ناپذير تلاش مي كنند تا اين هيولاي افسارگسيخته را در اختيار خود در آورند. به همين خاطر پروژه «مشاهده گسل سن آندراس در عمق» (SAFOD) ماه آينده شروع مي شود. در اين پروژه چاه هايي به عمق ۳ كيلومتر در محل گسل سن آندراس حفر مي شوند. در انتهاي اين چاه ها برخي مسايل تئوري كه تاكنون آزمايش نشده اند تجربه خواهند شد. يكي از اين نظريه ها مربوط به احتمال وقوع لرزه توسط جريان هايي است كه در عمق ۳۵ كيلومتري زيرزمين رخ مي دهند. با وجود تمام تحقيقاتي كه روي زلزله انجام مي شود هنوز اين پديده به طور كامل شناخته نشده است. يكي از آرزوهاي بزرگ زلزله شناسان اين است كه بتوانند زمان تولد اين هيولا را قبل از درآمدن از تخم يعني چند هفته قبل، تشخيص دهند. بسياري بر اين باورند كه پيش بيني زلزله كاري ناشدني است و تنها كساني ممكن است موفق شوند اين كار را انجام دهند كه با عالم غيب در ارتباط باشند.
014166.jpg

به تازگي زمين - فيزيكداني (ژئوفيزيست) ۸۲ ساله كه استاد دانشگاه لس آنجلس كاليفرنيا (UCLA) است ادعا كرده مي تواند زمين لرزه ها را با دقت نسبتا بالا و از روش علمي پيش بيني كند.
بررسي پس لرزه هاي يك زلزله (كه گاهي سال ها پس از يك زلزله ادامه مي يابند) يكي از اجزاي اصلي روش اوست. او تاكنون موفق شده است زلزله ۱/۸ درجه ريشتري در جزيره هوكايدوي ژاپن (۲۶ سپتامبر گذشته) و زلزله ۵/۶ درجه ريشتري در پاسو رابلز كاليفرنيا را (۲۲ دسامبر گذشته) پيش بيني كند. او معتقد است كه براساس داده هاي به دست آمده با احتمال بالاي ۵۰ درصد زلزله اي به بزرگي ۴/۶ ( يا بيشتر) پنجم سپتامبر در مساحتي به وسعت ۱۲ هزار و ۴۴۰ مايل مربع در جنوب كاليفرنيا اتفاق خواهدافتاد. ولاديمير كيلس بروك، سرپرست تيم بزرگي متشكل از زلزله شناسان در گرايش هاي الگوشناسي، تئوري آشوب، ديناميك زمين و فيزيك آماري است كه همگي در UCLA روي لرزه هاي خفيف كاليفرنيا كار مي كنند. اعلام اين پيش بيني، جنجالي بزرگ در كنفرانس سالانه جامعه زلزله شناسان آمريكا ايجاد كرد. به هر حال هركس بخواهد به درستي وقوع زلزله اي را پيش بيني كند بايد تمام عوامل دخيل در اين پديده را به حساب بياورد كه البته تاكنون به طور كامل كسي موفق به ارايه اين عوامل نشده است. اگر بروك زلزله سپتامبر را به درستي پيش بيني كرده باشد يك گام ديگر به جاودانه شدن نامش در تاريخ نزديك مي شود. لازمه اين جاودانگي آن است كه حداقل ۶ زلزله از ۱۰ زمين لرزه اي كه پيش بيني كرده است به وقوع بپيوندد. براي آگاهي از اين موضوع كافي است دو هفته ديگر صبر كنيد تا نتيجه سومين پيش بيني اين غول زلزله مشخص شود.

به جنگ ترافيك با پروژه زين الدين
ساخت بزرگراه ۷۶ متري شمال عباس آباد (زين الدين) از كيلومتر ۳ تا ۷با تقاطع  هاي غيرهمسطح هنگام، پروين و قنات كوثر (۴۵ متري تهرانپارس) با هزينه اي بالغ بر ۱۰۹ ميليارد ريال از ۲۰ آذر ۸۲ شروع شده است
014169.jpg
بزرگراه شهيد زين الدين درواقع قسمتي از كمربندي ۷۶ متري عباس آباد است كه براي تكميل، اين پروژه تا امتداد وفادار اجرا خواهد شد. اين موضوع موجب شده است تا اين طرح به سه قسمت كلي تقسيم شود.
محدوده بين بزرگراه امام علي (ع) تا وفادار يكي از پروژه هاي دردست اجرا توسط سازمان مهندسي و عمران شهر تهران است. اين قسمت از طرح داراي يك بزرگراه و ۳ پل غيرهمسطح است. در حال حاضر پل قنات كوثر به عنوان يكي از اين قسمت ها در حال اجرا و ۳ قسمت ديگر در حال طراحي مجدد توسط مشاور است.
احداث بزرگراه همت (زين الدين) حد فاصل بزرگراه دارآباد تا وفادار با اجراي تقاطع هاي هنگام، پردين و ۴۵ متري در چهار قسمت صورت مي گيرد. ساخت بزرگراه ۷۶ متري شمال عباس آباد (زين الدين) از كيلومتر ۳ تا ۷با تقاطع هاي غيرهمسطح هنگام، پروين و قنات كوثر (۴۵ متري تهرانپارس) با هزينه اي بالغ بر ۱۰۹ ميليارد ريال از ۲۰ آذر ۸۲ شروع شده است. جالب است بدانيد تمامي تقاطع هاي بزرگراه شهيد زين الدين به صورت غيرهمسطح طراحي شده است.
اين بزرگراه در هر باند رفت و برگشت داراي ۴ خط عبوري به عرض ۶۵/۳ متر است.
عرض آسفالتي بزرگراه ۱۰/۱۶ متر است، علاوه بر اين بزرگراه شهيد زين الدين داراي يك شانه آسفالتي به عرض ۲ متر براي توقف هاي اضطراري است كه در مجموع كلي بزرگراه به ۱۰/۱۸ متر افزايش مي يابد.
اين بزرگراه در سرتاسر مسير داراي يك جزيره مياني به عرض ۴ متر بوده و حداكثر شيب طولي بزرگراه كمتر از ۴ درصد است.
بزرگراه ۷۶ متري شمال عباس آباد در مسير خود با خيابان شمالي - جنوبي هنگام تقاطع داشته و در محل اين تقاطع يك مبدل لوزي كامل درنظر گرفته شده است.
پل روگذر هنگام، با درنظر گرفتن مقطع عرضي خيابان هنگام از دو دهانه مياني ۱۸ متري و دو دهانه كناري ۱۴ متري تشكيل شده است. البته به خاطر عوض شدن طرح بزرگراه محل اجراي اين پل در حال بازبيني است. بزرگراه ۷۶ متري شمال عباس آباد (زين الدين) به صورت روگذر خيابان پروين را قطع و در محل اين تقاطع مبدل ساده اي با تامين حركات گردش به راست درنظر گرفته شده است كه به خاطر سنگفرش شهري اين منطقه در سال هاي اخير مقرر شد مجددا طراحي و به صورت مبدلي با حركات گردش كامل اجرا شود.

سرپناهي براي پليس
014172.jpg
عكس : ساتيار
اين روزها بيشترين نوسازي در تجهيزات نيروي انتظامي ناحيه تهران، در راهنمايي ورانندگي انجام مي شود. اولين تغيير استفاده ماموران از جليقه هاي شبرنگ بود. پس از مدتي تابلوهاي چراغدار هم به تجهيزات پليس اضافه شد. ميله هايي كه در آنها چراغ هاي قرمز روشن و خاموش مي شود و توجه هر راننده اي را به خود جلب مي كند. البته پس ازگذشت دو هفته هنوز براي استفاده اين وسيله رويه يكساني جهت علامت دادن به رانندگان توسط ماموران در كل شهر اجرا نمي شود. يعني هر پليس راهنمايي و رانندگي آن گونه كه دوست دارد فرامين ايست، گردش به چپ و راست و ... را نشان مي دهد. پرسنل راهنمايي و رانندگي از صبح تا شب زير آفتاب و باران مي ايستند و تمام شرايط سخت آب وهوايي را به جان مي خرند تا بتوانند ترافيك سنگين تهران را هدايت و با متخلفان برخورد كنند.
نصب سرپناه در تقاطع ها براي پليس پديده اي نيست كه به تازگي رواج يافته باشد. قبل از اختراع اتومبيل، يعني زماني كه اسب ها و درشكه ها حاكمان خيابان ها بودند هم در وسط تقاطع ها سكويي نصب مي شد و مامور بر بالاي آن مي ايستاد و اعمال قانون مي كرد. بعدها وقتي كه ماشين ها جاي چهارپايان را گرفتند و قلمروي آنها را تسخير كردند، استفاده از سكو همچنان امري متداول بود. كم كم تغييراتي در شكل سكوها ايجاد شد و يك چتر سايه بان هم به اين مجموعه افزوده شد تا هم جلو آفتاب را بگيرد و هم سرپناهي در برابر باران باشد. به مرور زمان اين سكوها از ميان تقاطع ها جمع آوري شد تا فضاي بيشتري براي تردد خودروها ايجاد شود. مدت ها در خيابان هاي تهران چيزي به نام سكوي پليس وجود نداشت. چند سال پيش دوباره استفاده از اين وسيله آغاز شد. اين سكوها كه گرد بودند و چتري پارچه اي برفراز آن قرار داشت به راحتي با جرثقيل حمل مي شدند و در محل مورد نظر روي زمين قرار مي گرفتند. چند وقتي استفاده از اين سكوها ادامه يافت اما مانند بسياري ديگر از طرح ها دوباره به دست فراموشي سپرده شد. سال ها گذشت و ماموران راهنمايي و رانندگي همچنان زير برف و باران به خدمت خود ادامه دادند. بالاخره در هفته جاري شاهد حضور نسل جديد اين سكوها در معابر شهر هستيم. سكوهاي جديد با مقطعي ۸ ضلعي و به قطر حدودا يك و نيم متر است كه كفه آن كمتر از يك متر از زمين فاصله دارد. در ميانه سكو پروفيلي قرار دارد كه نقش ستوني را براي سقف بازي مي كند. در بالا سقفي به شكل مربع پخ كمي بزرگتر از كف سكو وجود دارد. كل سكو به رنگ سفيد است و در سقف آن تابلوهايي آبي كه نوشته سفيد پليس - البته به زبان فارسي و انگليسي- روي آن قرار دارد در هر ضلع نصب شده است. در بالاترين نقطه سقف يعني درست در مركز آن چراغ گرداني به رنگ آبي خودنمايي مي كند. بهترين زمان براي تماشاي اين سكوها نيمه شب هاست. وقتي كه خيابان ها خلوت است و اين سازه فلزي وسط تقاطع جلوه نمايي مي كند. تابلوهاي پليس با چراغ روشن مي شوند و در بالا هم كه چراغ آبي رنگ مي چرخد گويي سفينه اي فضايي روي زمين فرود آمده است.
اكثر اين سكوها به سيستم بي سيم مجهز شده اند و در ۴ طرف، بلندگوهايي براي هدايت رانندگان وجود دارد. استفاده از تركيب اين تجهيزات امكان هدايت رانندگان را از دور دست ها توسط مركز كنترل ترافيك به وجود آورده است. البته در طرحي ديگر كه هرگز كاربرد نيافت تعداد زيادي بلندگو روي پايه هاي دوربين هاي كنترل ترافيك نصب شد تا به وسيله آنها اپراتور مركز در هر نقطه اي كه لازم باشد بتواند با رانندگان صحبت كند. به هر حال هزينه كردن سرمايه اي زياد براي تجهيز نيروهاي پليس، هم لازم است و هم ضروري اما نكاتي هم درباره اين سكوها وجود دارد. اولين مساله در تقاطع هاي بزرگ وجود دارد، يعني محلي كه ماموران بايد از نزديك به هدايت ترافيك بپردازند و ايستادن آنها برفراز اين سكو دردي را دوا نمي كند. نمونه اين تقاطع زير پل بزرگراه چمران است كه از روي خيابان وليعصر عبور مي كند. مشكل دوم عدم توجيه ماموران براي استفاده موثر از اين سكوهاست يعني با وجود اينكه بيش از يك هفته از نصب اين سكو مي گذرد همچنان بسياري از اين سكوهابلا  استفاده باقي مانده است.
مساله ديگري كه شايد به خاطر سرعت عمل زياد در اجراي اين طرح پيش آمده، اين است كه به هر حال اين سكوها هم جزيي از لوازم ترافيكي محسوب مي شوند و نيازمند تصويب قوانين مربوط به خود هستند. در آئين نامه رانندگي مباحث زيادي در مورد تقاطع ها وجود دارد. چگونگي عبور از تقاطع و حق تقدم بر سر چهارراه ها. اما ديگر تقاطع هاي تهران، تقاطع هاي قديمي نيست، بلكه در مركز آن سكويي وجود دارد كه ترافيك را تقسيم مي كند. در قانون، مشخص نيست راننده اي كه قصد گردش به چپ دارد بايد قبل از رسيدن به سكو بپيچد يا پس از رد كردن آن. در اين وضعيت اگر راننده وسايل نقليه اي چون اتوبوس يا تريلي- كه در هنگام دور زدن نياز به فضاي زيادي نياز دارد- با يكي از اين سكوها برخورد كند، مقصر كيست؟
از همه اين مسايل كه بگذريم، بالاخره ماموران راهنمايي و رانندگي هم سرپناهي براي ظهرهاي داغ تهران و روزهاي باراني پيدا كرده اند كه انجام وظيفه را برايشان كمي آسان تر مي كند.

ستون ما
بمان تا چراغ سبز شود
رضا شريف 
چراغ عبور عابر قرمز است و عده اي مي  رسند پشت خط عابر. رفتار اين عده در چنين شرايطي قابل توجه است. چراغ عبور عابر قرمز است و كسي نبايد از عرض خيابان عبور كند. حتما اين صحنه را زياد ديده ايد و مي دانيد كه چه اتفاقي ممكن است بيفتد. تعدادي از افرادي كه به خط عابر مي  رسند بي  توجه به قرمز بودن چراغ، از عرض خيابان مي  گذرند. حتي اگر تعداد اتومبيل ها هم زياد باشد باز از لابه لاي آنها مي  گذرند و خود را به آن سوي خيابان مي  رسانند. در اين ميان تعدادي نيز مدام به اين سو و آن سو نگاه مي  كنند. آنها نمي  توانند مانند كساني كه بي  هيچ گونه دغدغه رعايت قانون از عرض خيابان عبور كردند، قدم در خيابان بگذارند و بروند اما از نرفتن خود هم چندان راضي به نظر نمي  رسند. در واقع اين عده دچار شك و ترديد هستند، ترديد در رفتن يا ماندن پشت چراغ قرمز عابر. آنها از اينكه زير نگاه ديگران قرار بگيرند و به عنوان افرادي كه فرهنگ شهرنشيني ندارند معرفي شوند، شرم زده مي  شوند و از طرفي مي خواهند هر چه زودتر از خيابان بگذرند. اين عده چه مي  كنند؟ برخي پا روي ترديد گذاشته و قانون  شكني   كرده و عبور مي كنند، برخي پشت چراغ منتظر مي    مانند و برخي هم تا زمان سبز شدن چراغ همچنان در شك رفتن يا ماندن باقي مي   مانند.
پشت همين چراغ قرمز عابر پياده، افرادي هم هستند كه بدون هيچ دغدغه و شك و ترديدي، مي  مانند تا چراغ، سبز شود. اين عده وقتي به چراغ قرمز مي  رسند، حتي اگر عجله داشته باشند باز هم پشت چراغ مي  ايستند تا نوبت آنها برسد. بايد گفت افرادي از اين دست همانهايي هستند كه فرهنگ شهرنشيني در آنها نهادينه شده و به عنوان امري دروني درآمده است.
بايد گفت زندگي در شهرهاي بزرگ نيازمند نهادينه كردن برخي رفتارها و هنجارهاست كه بدون آنها هر حركتي دچار مشكل مي  شود.بايد به اين نكته پي برد كه اگر مي  خواهيم در شهري بزرگ مثل تهران زندگي كنيم، بايد الزامات زندگي در آن و قوانين مربوط را در خود نهادينه كرده وبه مثابه يك فرهنگ به آن نگاه كنيم. بايد بياموزيم كه دروني كردن برخي هنجارها يك ضرورت است، ضرورتي كه غفلت از آن مي  تواند هزار و يك پيامد منفي به همراه داشته باشد. توقف پشت چراغ قرمز عابر براي كسي كه مي  خواهد از عرض خيابان بگذرد، رفتاري است خاص شهرنشيني. گرچه مي  توان از اين چراغ عبور كرد و جريمه هم نشد اما فرهنگ شهروند ايجاب مي  كند كه بمانيم تاچراغ سبز شود.
اين امر هم ممكن نيست مگر آنكه هنجاري را كه لازمه زندگي در شهر است در خود دروني كنيم تا در جامعه به عنوان يك فرهنگ عرض اندام كند.
بدون چنين فرهنگي نمي  توان در شهر زندگي كرد. امروزه اگر تصادفات زيادي در زندگي شهري خود مي  بينيم، بخش قابل توجهي از آن مربوط به نهادينه نشدن اين فرهنگ است. عده اي در همين تهران زندگي مي  كنند بدون آن كه از چنين فرهنگي برخوردار باشند. فقدان اين فرهنگ را در زمينه هاي بسيار مي  توان ديد، از برخورد با مشتري گرفته تا رانندگي و تا قدم زدن در پارك. يادمان باشد اگر چنين فرهنگي شكل نگيرد و نهادينه نشود همگي ما در جغرافيايي پر از هرج و مرج زندگي خواهيم كرد.

جهانشهر
مبارزه با افزايش جمعيت كالگاري
014175.jpg
ترافيك سنگين، آلودگي هوا و تراكم بيش از حد جمعيت ازجمله مشكلاتي است كه مديريت شهري، شهر كالگاري پس از توسعه و گسترش اين شهر همواره با آن مواجه بوده است.
شهر كالگاري كانادا يكي از شهرهاي قديمي و صنعتي اين كشور است كه به دليل افزايش مهاجرت به اين شهر، همواره دچار معضلات عديده اي ناشي از افزايش جمعيت بوده است.
براي حل مشكل افزايش جمعيت شهر كالگاري مديريت شهري اين شهر تصميم به احداث شهري جديد به نام ايردرايز در قسمت شمالي شهر كالگاري گرفته است. نخستين اقدام مديريت شهري كالگاري به هنگام احداث شهر جديد ايردرايز احداث واحدهاي ساختماني مدرن با قيمتي نسبتا ارزان و همچنين احداث مدارس و بيمارستان هاي متعدد مجهز به آخرين امكانات بهداشتي و آموزشي بود.
همچنين مديريت شهري كالگاري براي رفاه ساكنان شهر جديد ايردرايز حمل و نقل عمومي را گسترش داد و به منظور ايجاد فضاي نشاط آور اقدام به احداث درياچه مصنوعي براي قايقراني و ماهيگيري شهروندان كرده است. احداث پارك ها و تفريحگاه هاي متعدد كه به انواع سرگرمي هاي سالم براي گذران اوقات فراغت شهروندان مجهز هستند از اقدامات ديگر مديريت شهري است.
جذابيت هاي شهر ايردرايز و امكانات مناسب اين شهر زندگي ايده آلي را براي شهرونداني كه در اين شهر سكني گزيده اند به ارمغان آورده است. به طوري كه طي پنج سال جمعيت شهر ايردرايز ۴۰ درصد افزايش رشد نشان داده است.
مديريت شهري كالگاري، شهروندان ساكن در كالگاري را براي ماندن در شهر يا انتقال شهر ايردرايز آزاد گذاشته است، ليكن به دليل رفاه خوب و امكانات شهري، ايردرايز را به شهري كوچك ولي با امكانات شهرهاي بزرگ تبديل كرده است. به همين منظور اكثر كساني كه شهر ايردرايز را براي سكونت انتخاب كرده اند از افراد جوان هستند. طي تحقيقي كه در اين خصوص به عمل آمده ، سن اكثر شهروندان شهر ايردرايز بين ۲۵ تا ۴۵ سال است. گفتني است كه مديريت شهر كالگاري به منظور تشويق بيشتر مردم به سكونت در شهر ايردرايز ماليات و عوارض شهري ايردرايز را كاهش داده است تا با اين كار سرمايه گذاري بخش خصوصي دراين شهر نيز افزايش يابد.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
مهمانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  مهمانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |