آموزه هاي مكتب مولا علي عليه السلام در حقوق شهروندي
همسايه ايم و...
محمدرضا زائري
از كنار هم مي گذريم، همديگر را نگاه نمي كنيم. در صف اتوبوس، در مغازه و كوچه از كنار هم مي گذريم. همديگر را مي بينيم با نگاه هايي سرد و بي روح.
در يك كوچه زندگي مي كنيم، در يك ساختمان نفس مي كشيم بزرگ ها و بچه هاي يك محله ايم.
همسايه ايم و... از هم بي خبريم، همسايه ايم و با هم بيگانه ايم.
اعضاي يك پيكر واحديم و از هم جداييم. ما در اين «شهر» زندگي مي كنيم.
«بيگانگي نگر كه من و يار چون دو چشم
همسايه ايم و... خانه هم را نديده ايم!»
دردمندانه لب تحسر مي گزيم و دست تأسف بر دست مي زنيم و از آنچه بر سر همراهي ها و همدلي هايمان آورده ايم افسوس مي خوريم. داستان را زمزمه مي كنيم و مي دانيم كه اول بنا نبوده است پروانه هاي مهرباني و صميميت مان بسوزند و لعنت به شمع هايي مي فرستيم كه اين بنا نهاده اند.
ما همشهري هم هستيم و هم محل و هم خيابان و هم كوچه و نزديك تر، «همسايه»!
شرمنده مي شويم كه گاه حتي از اينكه همسايه هايمان را نمي شناسيم احساس آرامش كاذب و دروغيني كرده ايم و شرمسارانه فخري سياه فروخته ايم كه: «اينقدر اين مجتمع خوب و آرام است. ما دو سال اينجا زندگي مي كنيم تا حالا همسايه مان را يكبار هم نديده ايم» و در پاسخ شنيده ايم: «چنين آپارتماني سراغ داري كه كسي به كارمان كاري نداشته باشد؟»
در چنين روزگاري از چيزهايي چون حقوق شهروندي سخن گفتن آيا تير در تاريكي افكندن نيست؟
حقوق شهروندي، آداب زندگي اجتماعي و شهري و اصول اخلاقي تعامل و ارتباط با يك «همشهري»
همشهري!
كلمه اي كه به شيريني و رواني فارسي بر زبان مبارك شاه مردان و اميرمؤمنان مولايمان علي بن ابي طالب رفته است.
هنگامي كه يكي از پارسيان ساكن كوفه درباره دارايي يك شهروند درگذشته و بي وارث پرسيد و حضرت به ملاحت پاسخ فرمود: «ما له لهمشهريجه»!
امير مؤمنان و فرزندان بزرگوار اين پيام آور رحمت و مهرورزي آنقدر سخن از زندگي و ابعاد گوناگون حيات جمعي و روابط اجتماعي گفته اند كه جايي براي پرسش باقي نگذاشته اند و در اين ميان دلرباترين نقش را از آيين شهروندي زده اند و مسحور كننده ترين بيان را از رسم مهرباني و دوستي باقي نهاده اند:
«- هيچكس از ديگران بي نياز نيست. مردمان همه با هم پايدارند.
- مردمان چون دانه هاي شانه برابر و همسانند.
- مردمان را هر كه باشند دوست بداريد و به همگان مهر بورزيد.
- خداوند به مدارا با مردم دستور داده همانگونه كه به واجبات امر فرموده است.
- مردم دوستي و مردم داري نيمي از ايمان و عقل است.
- خير نيست در كسي كه با ديگران مهر نمي ورزد و انس نمي گيرد.
- مؤمن آن است كه با جماعت ياران خود همراه باشد.
- مؤمنان همه عضو يك پيكره اند. هركه را دردي باشد ديگران آسودگي ندارند.
- مؤمن نيست آنكه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد.
- ياران ما هرچه دارند با هم دارند. پيراهني براي خود و پيراهني براي همسايه، سايباني براي خود و سايباني براي همسايه، سفره اي براي خود و سفره اي براي همسايه.
- هر كه بنده اي مؤمن را بيازارد به پيكار با خدا برخاسته است.
- نگاهي كه با محبت به چهره پدر، مادر و همسر خود مي كنيد عبادت به شمار مي آيد و...»
اين سخنان و بسيار گفته هاي حكيمانه و آسماني ديگر چه چشم اندازي را در روابط اجتماعي ترسيم مي كند؟
به راستي ما با بيگانگي ها، تلخي ها و درشتي ها، نامهرباني ها و دوري ها در خاكي كه با هم در آن زندگي مي كنيم و در هوايي كه با هم در آن نفس مي كشيم چگونه همسايگاني هستيم؟
ميلاد با بركت و نوراني امام عدالت و رحمت فرصتي تازه است تا از گم شده هاي دود و دم و ترافيك و ازدحام شهرمان ياد كنيم.
لختي درنگ و تأمل، لختي سكوت و...
سر برداريم، همديگر را درست نگاه كنيم.
در عمق چشم ها و انتهاي لبخندها آشنايي ها و مهرباني ها را بجوييم
گمشده هايمان آرام آرام پيدا مي شوند.
مهرباني ها و همراهي ها، همدلي ها و ياري ها، پيوند دست ها و دلها
پيوندهاي تازه و مهرورزي و دوستي با طلوع جمال نوراني امير مؤمنان...
به هم نگاه مي كنيم و لبخند مي زنيم
دست بلند مي كنيم و به اشارت زبان مي گيريم:
همسايه ايم و... در زير سايه عنايت ولطف شاه مردان در يك خانه زندگي مي كنيم!
همسايه ايم و... با نام «علي» چشم به مهر گشوده ايم!
|