يكشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۳
مرور
آغاز
يك كتاب را وقتي مي توان براي جمعي نقد كرد كه دست كم نيمي از آن جمع، آن را خوانده باشند. اكثر نقدهاي كتاب شعر كه در مطبوعات منتشر مي شود، بيش از آن كه نقد باشد، مطرح كردن كتاب است، چون كمتر كتاب شعري داريم كه لااقل نيمي از مخاطبان احتمالي يك صفحه ادبي يا يك نشريه ادبي آن را خوانده باشند.
بنابراين براي آن كه درج گزارش جلسه نقد «گنجشك ناتمام» عبث نباشد، برخي از شعرهاي اين كتاب را به انتخاب خود شاعر در اين ستون مي آوريم تا خواننده گزارش بتواند لااقل دورنمايي از اين كتاب را پيش چشم بياورد.
* * *
(۱)
به نگاه گرفته ات اي دوست
مي توان اعتماد كرد امشب؟
اشك هاي نگفته اي دارم
(۲)
جاده تكرار ديروزهاي خودش بود
كفش هايم
زير يك سايه خوابيده بودند
(۳)
از كوير آمده ام
چشمم از خاطره ريگ پر است
ابر من باش و دلم را بتكان
(۴)
اي دو راهي قديمي شگفت!
من هميشه اشتباه رفته ام تو را
(۵)
قورباغه اي پريد توي حوض
ماه پاره پاره شد
(۶)
در جنگل دور
همخواني داركوب و آواي تبر
(۷)
سنجاقك سبز
بر بوته رسته از مزار شهدا
(۸)
در دوردست؛
نيمه شبان
بسته شد دري
(۹)
باران بهار
نجواي تو در سكوت شيرين حياط
(۱۰)
با نغمه قورباغه هاي بن باغ
از پيري ما حكايتي بود بلند
(۱۱)
غروب و باغ چه عريان
خزان و زاغ چه تنها

در نشست كانون ادبيات مطرح شد
عناصر اصلي هايكو و بازسرايي آن
002572.jpg

به بهانه دفتر «گنجشك ناتمام» از سيد علي ميرافضلي
سيدفريدالدين موسوي
مردي آرام و كم حرف با چهره اي خسته از گذر زمان، كنار در سالني نيمه خالي و تنها چيزي كه در اولين نگاه به نظر نمي آمد اين بود كه شاعر مورد نظر او باشد. چند دقيقه بعد اين را فهميدم كه رفته بود و در جمع حرفه اي هاي مجلس نشسته بود.
طبق عادت ايراني ها جلسه با ۲۰ دقيقه تأخير شروع شد.
ابتدا رمضاني فرخاني نكاتي را پيرامون «شعر و گذر زمان» عنوان كرد: «متأسفانه با جنبه هاي سياسي و اجتماعي كه كار شعر پيدا كرده است آثار شاعران نيز تاريخ مصرف دار شده است و پس از دوره اي ديگر خواننده خاص هم ندارد!» او در ادامه يكي از ويژگي هاي قوت اين مجموعه را جذابيت آن پس از حداقل ۱۰ سال عنوان كرد كه باعث شده شاعر دست به چاپ آن بزند.
پس از اين مقدمه كوتاه ميرافضلي سخن را اين گونه آغاز كرد: «مجموعه حاضر نتيجه مؤانست من با شعرهاي كوتاه داخلي و ترجمه هايكوهاي ژاپني به خصوص ترجمه آقايان شاملو، پاشايي و خانم پيرزاد بود. در دوران سربازي من كه در ساري گذشت، توجه به وزن رباعي و تفاوت افاعيل آن از يك سو و ويژگي هاي محيط طبيعي از سوي ديگر باعث شد كه دفتر «با خاطرات ساحل و دريا» شكل بگيرد. تجربه اين كار باعث شد كه در همان سال طي ۴۵ روز ۲۰۰ اثر را از ژاپني بازسرايي كنم.» شاعر دليل اين كار را سهل وممتنع بودن هايكوهاي ژاپني عنوان كرد.
وي در بخش ديگري از صحبت خود نشر اين اثر را پس از سپري شدن ۱۰ سال، خالي از تأثير تعلقات عاطفي دانست و اين كار را براي خودش راضي كننده عنوان كرد.
ميرافضلي سخن خود را اين گونه به پايان برد: «مي گويند تنها زبان ژاپني است كه با ايجاز خود مي تواند خالق هايكو باشد اما به نظر من اين قابليت در زبان فارسي هم حضور دارد. اميدوارم با اين مجموعه توانسته باشم اين مدعا را حتي در حد ۱۰ درصد ثابت كنم.»
اولين سخنران اين نشست، با طرح پرسشي درباره نام مجموعه آغاز كرد: «اگر منظور از هر گنجشك يك هايكو است پس چرا ناتمام؟ چرا كه هايكو تمام است و مطلبي را ناقص رها نمي كند.»
او سپس به تاريخچه عنوان «طرح» براي اشعار كوتاه پرداخت: «اولين بار شاملو اين نام را براي يك كار كوتاه خود به كار برد. اما به نظر من عنوان طرح دو مشكل دارد؛ اولاً  آن كه در ترجمه دچار خلل است، ثانياً طرح فارسي پس از نيما بسيار تحت تأثير هايكو است.»
وي مطلب را با مطرح كردن قالب خسرواني پي گرفت كه سه بيتي هاي زبان پهلوي قبل از اسلام بود و مي توان آن را به عنوان كهن ترين قالب زبان فارسي قلمداد كرد. پس از آن به نوخسرواني هاي اخوان اشاره كرد كه: «در پي زنده كردن اين قالب كهن بود و كارهاي او حقا توانسته است اين وظيفه را انجام دهد وجالب آن كه او هم پس از نو خسرواني ها شعري آورده كه در نام آن، داخل پرانتز، عنوان طرح را ذكر كرده است.»
محمدي نيكو در ادامه ريشه هاي تاريخي قالب رباعي را مورد اشاره قرار داد و گفت:  «چنان كه مي گويند رباعي زاييده خلاقيت محض ايرانيان پس از اسلام نبود، بلكه مردم آن زمان به عادت و سينه به سينه با خسرواني آشنا بودند، اما در تأثير و تأثر از عروض عربي قالب رباعي بوجود آمد.»
محمدي بازسرايي هايكوهاي اين مجموعه را حاصل موانست فراوان شاعر با خسروانيها، رباعي ها و هايكو دانست و مصداق حرف خود را نوخسرواني هايي دانست كه در دفتر «ابري كنار پنجره» از اين مجموعه به چشم مي خورد.
وي سخن را اين گونه پي گرفت: «آيا ترجمه شعر از زباني به زبان ديگر جزو سرقت هاي ادبي است؟» و با شاهد مثال خود از كتاب استاد همايي و نمونه هايي كه از شعر حال و گذشته عنوان كرد اين مدعا را به دست داد كه ترجمه اگر با ذوق ادبي و دقت در نقل همراه باشد بدون مشكل است.
در قسمت ديگر از بحث ،او به مقايسه ترجمه هاي آقايان شاملو، ميرافضلي و خانم شائق پرداخت و اين گونه عنوان كرد كه: « در اغلب اوقات ترجمه آقاي ميرافضلي را بهتر از دو ترجمه ديگر مي دانم.» او باز سرايي: «سنجاقك سبز/ بر بوته رسته از مزار شهدا» را نمونه بسيار خوب ترجمه قلمداد كرد كه شاعر با تمام سعي خود شعر را كاملاً  ايراني كرده است.»
نوبت بعدي نقد از آن عبدالجبار كاكايي بود.
002570.jpg

او نقد را اين گونه شروع كرد: «من وقتي كتاب را زمين گذاشتم با خودم گفتم آقاي مير افضلي در اين كتاب يك توريست بوده است يا يك عارف؟ اين تناقضي است كه در تمام كار مشاهده مي شود، شاعر در جايي دوربين گذاشته و مثل يك توريست از يك منظره عكس مي گيرد، جايي مثل يك عارف حكم صادر مي كند.» كاكايي افزود:«ميرافضلي در كارهاي عارفانه با استفاده از اسلوب معادله و ويژگي هاي سبك هندي كار خود را ارائه مي دهد كه نشان از مؤانست وي با كارهاي سبك هندي دارد. اما روح توريستي در بقيه آثار ايشان ديده مي شود. همين ويژگي كار باعث مي شود كه شاعر همه جا حكم صادر نكند بلكه در جايي به ذكر ظاهر يا حضور روح معنا بسنده مي كند.»
كاكايي در بخش ديگري از صحبت خود يكي ديگر از آفت هاي شعرهاي كوتاه را تزاحم تصاوير براي خلق ايجاز عنوان كرد و گفت: «در اين كار ما به جايي مي رسيم كه با يك تصوير و ايجاز آن تمام حرف ها زده مي شود.»
سخنران، كارهاي اين مجموعه را خالي از كاريكلماتور ندانست و آن را ديگر ويژگي اين مجموعه و حلقه واسط آن با سبك هندي عنوان كرد.
وي فشرده بودن كار را مثبت قلمداد كرده، گفت: «زبان شاعر در عين سادگي و رواني از عمق خاص خود هم برخوردار است و مضمون با كلام يكي شده تا حدي كه كمتر ديده مي شود اشعار اضافاتي داشته باشند.»
در پايان سخن كاكايي شعر ۱۵ از دفتر «با خاطرات ساحل و دريا»: غمناكترين ترانه ساحل/ خاموشي مرگ مرغ دريايي است» را خواند و اين شعر را در كمال مضمون پردازي دچار ضعف تأليف ميان خاموشي و مرگ دانست.
ديگر سخنران جلسه علي عبداللهي بود. او «وزن دار بودن» كار را به خصوص در بازسرايي، يكي از عوامل ضعف كتاب دانست و گفت: «متأسفانه وزن دار بودن كار و اين مشكل كه بايد وزن پر شود باعث مي شود در كار پوشال هاي اضافي ديده شود.» وي ادامه داد: «طبيعت گرايي آقاي ميرافضلي به خصوص به لحاظ تفاوتي كه با هايكوهاي ژاپني دارد (از آن لحاظ كه هايكو اصولاً  از «ذن» مي آيد) باعث ضربه زدن به ترجمه كار شده است.»
وي سپس به ويژگي هاي هايكو پرداخت و گفت: «نخستين اصل در هايكو تصوير است كه بايد با تأثير و تأثر متقابل خود در كار جلوه كند. دومين اصل يك هايكو جنبش است:  حركت به سوي جايي كه اگر نباشد ملال بوجود مي آيد. سومين اصل، كشش است، يعني كشش تصوير يا دو قطب ديگر در شعر و چهارمين، معناي نهان است كه بيشترين بخش يك هايكوست، يعني همان «آن» در «ذن». يك آن كه مي توان با درك آن به ابديت پيوست. در اين ميان شما بايد فضا را براي خودتان مجسم كنيد تا بتوانيد آن را درست درك كنيد.»
وي ادامه داد: «هايكو به فضاها دست مي زند كه البته همين امر هم از «ذن بوديسم» نشأت مي گيرد. ولي متأسفانه در آثار آقاي ميرافضلي به دليل آن كه با ديد خاصي به هايكو نگاه شده در برخي مواقع حتي معنا عوض مي شود. از سوي ديگر هايكو در طول زمان پيشرفت كرده و ديگر ديد ايجابي گذشته را به «ذن بوديسم» ندارد بلكه شايد به «ذن» انتقاد كند يا به طنز در آن دست بزند.»
او ويژگي ديگر هايكو را نماد يا سمبل دانست و افزود: «ابزار ديگر هايكو نماد است. براي مثال شكوفه گيلاس نماد فروغ درون انسان يا خانه نماد تن و باغ نماد درون آدمي است.» وي در ادامه مثالي از كتاب آورد كه:
«پرواز بادبادك رويا/ از بام خانه هاي تهيدست»
در اينجا بادبادك حالت نمادي دارد ثانياً همان مشكل وزن در اينجا هم ديده مي شود كه رويا براي پر كردن وزن آمده و به كار ضربه مي زند.»
او هايكو را با فصول سال در ارتباط دانست و افزود: «به همين دليل است كه ترجمه كنندگان هايكو بعضاً  كتاب خود را براساس فصول سال تقسيم بندي كرده اند.»
عبداللهي درباره وجوه تمايز هايكو با كاريكلماتور افزود: «نكات تمايز هايكو و كاريكلماتور يا لطيفه در اين است كه در لطيفه معناي نهفته اي وجود ندارد بلكه مي خواهد از يك مفهوم قابل لمس صحبت شود و نيازي به تمثيل يا نماد ندارد. همچنين خواننده را به فضايي آن سوتر از معنا و مفهوم ظاهري پرت نمي كند. اما تمام اينها در هايكو وجود دارد، يعني علاوه بر داشتن معناي نهفته و استفاده از تمثيل و نماد ما را به فضايي بالاتر از معناي ظاهري و مفهوم حال آن پرت مي كند.»
او بحث را اين گونه پي گرفت: «نكته مثبت كتاب آن است كه زبان شسته رفته اي دارد، اما اين وزن است كه با طمطراق دادن به هايكو آن را خراب مي كند. در اصل هايكو براي آن است كه راحت تر بشود حرف زد.»
وي سخنان خود را اين گونه پايان برد: «شعر كوتاه يك شعر تك صدايي است كه بايد ما را به فضايي فراتر از حال ببرد و به نظر من اين اثر نتوانسته اين قابليت را در خود بوجود بياورد.»
سپس شاعر در مقام جواب گفت: «هيچ گاه در قبال اين اثر حالت ترجمه نداشتم و همواره حالت تجربه در كار بود نه چيز ديگر.»
اين نشست را رمضاني فرخاني چنين پايان برد: «در اين كار شايد مي شد از يك سري وزن هاي كم تنش يا ساكن استفاده كرد كه كار را بهتر كند. اما كار آقاي ميرافضلي فارغ از آن كه چه نمره اي بگيرد به ما گوشزد كرد كه در ميان اين بازارهاي رنگارنگ هم مي توان از اين گونه كارها ارائه داد.»
وي افزود: «در اين وانفساي عرصه ادبيات اين كار با سلامت زبان خود در نقش يك احيا گر براي سلامت زبان ظاهر شد و علاوه بر آن باعث شد كه يك زمينه ادبي زنده شود.»

نظر
شعر دهه ۷۰ دچار نوعي گسست است
يك منتقد در كارگاه بررسي شعر معاصر اظهار داشت كه شعر دهه ۷۰ دچار نوعي گسست است.
به گزارش ايلنا ،حميدرضا شكارسري شاعر و منتقد در سومين جشنواره فرهنگي دانشگاه امير كبير ،گفت: در شعر امروز ايران شاهد نوآوري هايي هستيم و گاه اين نوآوري ها در طول تاريخ بي سابقه بوده است و با بررسي حركت شعر متوجه مي شويم آيا تجربه هايي كه در شعر ايران شكل گرفته قبلاً سابقه داشته است يا نه؟
شكارسري در ادامه با بيان اين مطلب كه تغيير و تحول هنر هميشه زاييده مسائل اجتماعي و سياسي است،گفت: با بررسي روند تغييرات اجتماعي به خوبي مي توان تغييرات ادبي را مورد بررسي قرار داد، زيرا در هر دوره شاهد مؤلفه هاي خاصي در هنر هستيم كه مختص به آن زمان است. وي همچنين با ذكر اين مطلب كه در دهه ۲۰ با شعر حزبي روبرو هستيم، ادامه داد: اين شيوه شعر در دهه ۳۰ نيز ادامه پيدا كرده و در دهه ۴۰ و۵۰ شاعران، نوعي شعر چريكي مي سرايند و افتخار اين شاعران شعرهاي تند سياسي و حتي تبليغي است.
وي در ادامه افزود: شعر دهه ۴۰ و۵۰ به سمت و سوي شعار رفته و به سطح زبان نزديك مي شود ،البته در اين دوران جريان هاي اصيل شعري هم داريم و در اين دهه ها افتخار بيشتر شاعران اين است كه به شاه حمله مي كنند. اما سپهري بي اعتنا به اين جريان ها شعري را مي سرايد كه فاقد هرگونه ارجاع بيروني است.
وي با بيان اين مطلب كه هوشنگ ايراني در اين دهه بدون اعتنا به جريان هاي رايج شعري، شعري را مي سرايد كه متفاوت است گفت: اين جريان نمي تواند دوام بياورد چرا كه برپايه تفكر ايراني شكل گرفته است ، اما بعدها اين جريان مورد توجه قرار مي گيرد. در دهه ۴۰ با نوع ديگري از شعر كه توسط اخوان پايه ريزي شده است روبرو هستيم.
وي در ادامه افزود: اين شعر به شدت خميده و آرام بخش است، در همين دوران «احمد رضا احمدي» نيز شعري مي سرايد كه نه عرفاني است و نه از جذابيت زباني برخوردار است و در واقع شعر در پي توضيح شعر است.
اين منتقد متذكر شد كه در دهه هاي بعد شاهد شعر حجم و موج نو هستيم و ادامه داد: در همين دوران براهني كتاب «طلا در مس» را مي نويسد و روياي مانيفست شعر حجم را مي دهد، اما همچنان «احمدرضا احمدي» شعر خودش را مي سرايد و آتشي نيز پايه هاي شعر ناب را تئوريزه مي كند. وي در ادامه با بيان اين مطلب كه در دوره انقلاب رفرم عظيمي در شكل و ساختار مفهوم شعر صورت مي گيرد گفت: شعر كلاسيك در دهه هاي ۴۰ و ۵۰ در حاشيه شعر نو به حركت خود آرام ادامه مي دهد، اما بعد از انقلاب شعر كلاسيك فرصت پيدا مي كند كه قالب مسلط شعر ايران مي شود، انقلاب تاثير ديگري در شعر مي گذارد و شعر را به سطح زبان نزديك مي كند و رفته رفته شاعران بعد از انقلاب به مساله تعهد در ادبيات مي پردازند.
شكارسري با بيان اين مطلب كه شعر در دهه ۷۰ به زبان گفتار نزديك مي شود گفت: يكي ديگر از مؤلفه هاي شعر دهه ۷۰ عيني گرايي و كلي گويي در شعر است و از ديگر مشخصه  هاي اين شعر پيچيدگي گويي است ، وقتي به اين دهه دقيق شويم شاهد خواهيم بود كه شعر اين دهه اصلاًً معنا گرا نيست.

ادبيات
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |