يكشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۸۳
گفت وگو با علامه محمدحسين فضل الله
آمريكا با مسالمت از عراق خارج نمي شود!
002750.jpg
ترجمه: يوسف عزيزي
اشاره؛
روزنامه الحيات، چاپ لندن و بيروت، گفت وگويي با آيت الله محمدحسين فضل الله يكي از مراجع شيعيان لبنان انجام داده است.
وي ديدگاه هاي خاصي درباره مسائل عراق دارد. شيخ محمدحسين فضل الله گرچه انتقال فاز مقتداصدر و هوادارانش را از نبرد نظامي به مبارزه سياسي «مثبت» ارزيابي مي كند، اما در عين حال معتقد است كه آمريكا با شيوه هاي مسالمت آميز از عراق خارج نمي شود. او همچنين طرفداران مقاومت سياسي را متهم مي كند كه سياست مستقلي ندارند. با هم اين گفت وگو را مي خوانيم:
* جنبش مقتدا صدر را چگونه مي بينيد و ارزيابي تان از اين جنبش چيست؟
- اطلاع گسترده اي از جزييات اين جنبش ندارم تا بتوانم به طور مثبت يا منفي درباره اش داوري كنم، زيرا مردم در ارزيابي آن با هم اختلاف دارند. برخي ديدگاهي مطلقاً  منفي و برخي ديدگاهي مطلقاً مثبت درباره آن دارند. اما من طبق استراتژي اي كه بيش از ربع قرن است دنبال مي كنم، در كنار هر كوششي قرار دارم كه رويارويي با اشغالگران را دنبال مي كند. از اين رو، ما در كنار مسأله فلسطين _ با همه خط و خطوط و گروه بندي هايش- قرار داشتيم؛ گرچه در مورد برخي از رفتارها و خطاها ملاحظاتي داشتيم. همين موضع را درباره سياست آمريكا نسبت به ملت هاي جهان سوم نيز داشتيم. لذا من طرفدار مقاومت عليه اشغالگران آمريكايي هستم؛ چه اين اشغالگري رسمي باشد و چه مستتر در پوشش عراقي و چه مقاومت مسالمت آميز باشد يا
نظامي.
ما طرفدار هر نوع كوشش عراقي ها براي اخراج نيروهاي اشغالگر از عراق هستيم، زيرا اشغالگر خود عرصه عراق را در همه اركان امنيتي، اقتصادي و سياسي اش به آشوب كشيده است؛ بويژه آن كه ما پيش و پس از اشغال از خود آمريكاييان شنيديم كه اين اشغالگري در جهت حمايت از مصالح استراتژيك آمريكا در عراق و به واسطه عراق در كل منطقه است و اين بدان معناست كه اشغالگر، نمايانگر سياست ويژه آمريكاست كه برخي از كشورهاي وابسته يا هم پيمان با آمريكا با آن موافق اند. لذا ما، جنبش مقاومت را تأييد كرديم، اما عمليات نظامي عليه غيرنظاميان يا دستگاههاي وابسته به سازمان ملل يا پرستشگاه ها و كليساها و ترور بر مبناي مذهبي را شديداً  محكوم كرديم.
اين ترورها شكلي فرقه اي و مذهبي به خود مي گيرد كه فرقه گرايان براي تحريك يك جمع اسلامي عليه جمع اسلامي ديگري از آن بهره مي گيرند كه نوعي از انگيزش فرقه اي را پديد مي آورد كه به مصلحت عراقي ها نيست، بلكه به سود آمريكاييان است. از اين رو ما، در كنار اين جنبش (جنبش مقتدا صدر) و شعارهايش درباره رويارويي با اشغالگران و دفاع از مقدسات و نظاير آن قرار گرفتيم. ما توجهي به نقاط منفي رخ داده نداشتيم، زيرا در جايگاه ارزيابي اين جنبش نيستيم، بلكه تأكيد ما بر رويارويي با اشغالگران است.
* برخي احياناً ، جريان مقتدا صدر را هوادار شما مي دانند؟
- با پايگاه رهبري جريان صدر هيچ پيوندي ندارم، اما مي شنوم كه بسياري از آنان براي من احترام قائلند، بويژه آن كه بسياري از روحانياني كه اكنون نقش رهبري را در اين جريان به عهده دارند، پيشتر در حوزه علميه شام درس مي خواندند و نزد من هم مي آمدند.
من نه فقط در حوزه شيعي، بلكه در عرصه عام اسلامي كار مي كنم و با التزام به عقايد اسلامي ام، درم به روي همه جريان ها باز است.
* آشكار است كه در عرصه شيعي عراق، دو نگاه نسبت به اشغالگران وجود دارد، يكي مي گويد كه هنوز جايي براي گزينه هاي مسالمت آميز وجود دارد و دومي به اولويت عمليات نظامي اعتقاد دارد، شما كدام نگاه را مي پسنديد؟
- به باور من، ما نياز به هر دو روش داريم. زيرا در هر جاي اشغال شده، عقب نشيني اشغالگر از كشور اشغال شده با سياست هاي مسالمت آميز بسيار دشوار است. اين روش تنها يك گفتمان مصرفي است كه مي تواند در هوا بخار شود و مردم احساس كنند كه صحبت كرده و وظيفه خود را به انجام رسانده اند. مقاومت مسالمت آميز محدود به سخنراني ها و گفته هايي درباره مخالفت با اشغالگران نيست، بلكه تحريم مدني و مسالمت آميز همه چيز مربوط به اشغالگران را در برمي گيرد. بايد كمك به نيازهاي غذايي و امنيتي اشغالگران و نظاير آن را تحريم كني و همه مردم به حركت آيند؛ به گونه اي كه شخصي را نيابي كه بتواند مترجم اشغالگران يا ياريگر آنان در انتقال تداركات يا تهيه خدمات براي سربازانشان باشد. ما اين گونه مقاومت مسالمت آميز را نزد هيچ يك از كساني كه درباره مقاومت مسالمت آميز صحبت مي كنند، نمي بينيم. لذا احساس مي كنم آمريكاييان براي گسترش در عراق و استفاده ظالمانه و دلبخواهي از قدرت، تلاش كرده اند كه طي آن ميزان كشته هاي غيرنظامي بيش از مقاومتگران نظامي و بيش از سربازان آمريكايي بوده است و اين، آمريكاييان را آسوده مي سازد. شايد برخي بگويند مردم در مناطقي كه مقاومت نظامي وجود ندارد، احساس نوعي امنيت بكنند، اما اين امنيت، بقاي طولاني اشغالگر را آسان مي سازد، زيرا هيچ مانعي نمي بيند و حتي شايد كساني را بيابيد كه بگويند آنان براي آزادي و نه اشغال عراق آمده اند. بررسي گفته هاي آمريكاييان و از جمله اظهارات جرج بوش يا معاونان نظامي و سياسي اش نشان مي دهد كه مقاومت نظامي توانست آمريكاييان را با بن بست روبه رو سازد و تحليل هاي سياسي در جهان، آمريكا را در عراق شكست خورده قلمداد كند.
خود بوش نيز هفته گذشته اعتراف كرد كه حساب هايش براي بعد از اشغال عراق، اشتباه بوده است؛ زيرا اعتقاد داشت عراقيان بر اثر ستمگري صدام حسين و دار و دسته اش با دسته هاي گل از ارتش آمريكا استقبال مي كنند. اما مسأله اين است ارتش آمريكا كه طبق ادعاهاي واشنگتن براي استقرار دموكراسي و حقوق بشر و الگو ساختن عراق براي كشورهاي منطقه آمده بود، همه كوشش ها و جنگ افزارها و نيروها و سياست  هاي خود را براي دفاع از سربازان خود _ و نه دفاع از ملت عراق- به كار گرفت.
* مقصود پرسش من دقيقاً  اين است كه كساني خواهان مقاومت نظامي هستند و برخي ديگر قائل به وارد شدن در فراگرد سياسي هستند كه بدون مقاومت- ولو مسالمت آميز- به اخراج اشغالگران منجر مي شود؟
- وقتي فراگرد سياسي اشغالگران را بررسي مي كنيم مي بينيم همه قدرت را در دست خود گرفته اند و به اين گروه سياسي؛ جز چيز اندكي نداده اند. حتي اين چيز اندك را براي استقرار امنيت تأكيد بر برنامه هاي سياسي- زيرا نظارت نيروهاي اشغالگر- مي خواهند. ما، اين را در مسأله نجف به عنوان مركز بزرگي كه جهان اسلام را تكان داد، ديديم. خشونتي كه بر نجف تحميل شد، همانا خشونت نيروهاي اشغالگر بود و نيروهاي دفاع مدني يا نيروهاي پليس عراق نقشي در آن نداشتند. تنها نقشي كه براي آنان مي خواستند، ورود به صحن حضرت علي(ع) بود. همين امر درباره شهرك صدر نيز صدق مي كند، به طوري كه ارتش آمريكا و هم پيمانانش، خود، نبرد را اداره مي كنند و همانها هستند كه مي خواهند امنيت را مستقر سازند و نه دولت موقت عراق. همين امر درباره فلوجه و بصره و عماره و ديگر شهرها نيز صدق مي كند. لذا كساني كه مي خواهند، مقاومت سياسي بكنند يا بر سياست تأكيد مي ورزند، سياست مستقلي ندارند، حتي اگر عنوان رياست را يدك بكشند؛ زيرا سياست از اصالت تصميم گيري به دور خواهد بود، مگر اين كه از قدرت و گسترش توده اي برخوردار باشد؛ به گونه اي كه ملت احساس كند دولتي ملي وجود دارد كه مسائلش را اداره مي كند. شايد ملت عراق بر اثر اين خستگي ناشي از كوشش هاي خسته كننده، به دنبال هر نوع راه حل و يا هرگونه وسيله است، اما اين به معناي وجود عراقي آزاد و مستقل نيست. اين وضع كاملاً  شبيه كسي است كه همزيستي با بيماري بي درمان را مي پذيرد.
* با توجه به اين موضوع،  آيا شما در فعاليت سياسي- با وجود اشغالگران _ اشكال شرعي مي بينيد؟
- وقتي طرح شوراي حكومت انتقالي مطرح شد، گفتم مشروعيت ندارد و وقتي دولت موقت شروع به كار كرد، گفتم مشروعيت ندارد، زيرا اين طرح ها برخاسته از تصميم اشغالگران است، حتي اگر پوششي از سازمان ملل داشته باشند. بر اثر فشار عراقيان كه ناشي از شكست شوراي حكومت انتقالي و حاكميت سطحي و صوري دولت است، وجود يك دولت ملي داراي حاكميت را ضروري مي دانيم كه مي تواند روابط بين المللي را در عرصه هاي اقتصادي، امنيتي و سياسي رتق و فتق نمايد.
* آيا به نظر شما، نتيجه وضع نجف، بحران را پايان بخشيده است يا اين كه ما شاهد آتش بس كوتاه مدت ضعيفي هستيم كه هر لحظه مي تواند سقوط كند؟
- به احتمال فراوان،  مسائل در فراگرد خشونت نظامي به بن بست رسيده كه به اعتقاد من، نقطه آخر آن است.
* پس شما معتقديد بحران پايان يافته است؟
- داده ها و زمينه هايي كه در وراي فشارهاي مختلف وجود دارد، اين را نشان مي دهد. گسترش ناامني، به علت شرايط زندگي عراقيان با استقبال توده ها روبه رو نمي شود. البته عدم امنيت رواني و امنيتي و غذايي و نظاير آن را نيز بايد به آن اضافه كنيم. شايد مسئله به نقطه پايان خود رسيده باشد. به ويژه پس از آن كه سپاه مهدي، عمليات نظامي خود را در همه استان ها متوقف كرده و اعلام نموده كه داراي طرحي سياسي است. اين معنايش آن است كه مسئله از فاز نظامي به فاز سياسي منتقل شده و اين امر مثبتي است. مگر اين كه مصلحت نيروهاي اشغالگر در تحريك دوباره اوضاع نهفته باشد تا هر نيروي آينده اي را از ميان بردارد. ما به برنامه هاي اشغالگران آمريكايي درباره عراق اعتماد نداريم.
* چرا انتقال از فاز نظامي به فاز سياسي را مثبت ارزيابي مي كنيد، در حالي كه شما خواهان مقاومت عليه اشغالگران هستيد؟
- به علت ماهيت قضيه -دست كم در اين مرحله- امر مثبتي است.
* در بحران اخير، به ويژه در هفته هاي نخست ما شاهد غيبت كامل مراجع و احزاب اسلامي از رويدادهاي نجف بوديم،  البته به استثناي سخنان شما. علت اين امر چيست؟
- مايل نيستم وارد جزئيات بشوم، زيرا اعتقاد دارم اين امر شايد ناشي از عوامل امنيتي و هرج و مرج در شهر نجف بوده و شايد برخي از عوامل بهداشتي نيز در ميان بوده است. برخي از تحليل  هاي سياسي مسئله را به گونه اي تفسير مي كنند كه آن را در عرصه كشمكش قرار مي دهند.
* در اين مرحله، آينده عراق را چگونه مي بينيد؟
- آمريكاييان نمي توانند به مدت طولاني در عراق بمانند، زيرا اين كشور به ميدان جنگي مناسب عليه آمريكا بدل شده است، عرصه اي براي همه كساني كه با سياست آمريكا مخالفت مي ورزند و طبق تعبير آمريكايي ها «عناصر تروريست» ناميده مي شوند و وابسته به «القاعده» يا گروه زرقاوي يا ديگران هستند. افزون بر آن، يك گروه عراقي نيز وجود دارد كه مقاومت مي ورزد و به آن ادامه مي دهد و احتمالاً اين خط گسترش بيشتري مي يابد.
نيز بايد بدانيم كه آمريكا هم مرز با ايران و سوريه شده و طبيعي است كه در برابر فشار وجود آمريكا، يك حركت فشار- از هر جهتي كه بتواند بر درون عراق تأثير بگذارد _ پديد آيد. لذا سياستمداران آمريكايي،  سوريه را متهم مي كنند كه مرزهايش را براي ورود تروريست ها به عراق گشوده است. همين مسئله درباره ايران نيز صدق مي كند، گرچه در اينجا بايد اشاره كرد كه مرزها بسيار طولاني است و سيطره بر آنها هم دشوار. هم چنين، كشورهاي ديگري در منطقه هستند كه بي آن كه بخواهند، مرزهايشان منبعي براي ورود تروريست ها و تندروها بدل شده است. تركيه نيز با توجه به مسئله كردهايش _ كه پس از پايان آتش بس حزب كارگران كردستان دوباره جان گرفته _ در حاشيه تروريسم به سر مي برد. به ويژه آن كه، كردستان عراق كه فرزند نازپرورده آمريكاييان و اشغالگران آمريكايي است به خط مقدم كمك به اين گروه ها تبديل شده. وقتي همه اين مسائل را بررسي مي كنيم اختاپوسي را مي بينيم كه به سوي وجود آمريكاييان در عراق _ و دولت عراق، هر كه باشد _ چنگ انداخته است و بعيد نمي دانم كه اين واقعيت امنيتي به لغو انتخابات در آغاز سال ميلادي آينده بيانجامد.
* وضعيت اسلامي _ سني و شيعه _ را در عراق چگونه مي بينيد؟
- يك تصميم آمريكايي وجود دارد كه از قرار گرفتن اسلامگرايان سني و شيعه كه به اسلام سياسي مي انديشند ، در مناصب قدرت و تصميم گيري جلوگيري مي كند.زيرا آمريكا بر اين اساس عمل مي كند كه عراق به كشوري لائيك با رنگ و بوي اسلامي تبديل شود. لذا پس از آن كه آمريكا،  بسياري از پست ها و منصب ها را در شوراي حكومت انتقالي به اسلامگرايان داد، مردم تصور كردند عراق به يك كشور اسلامي نظير ايران تبديل شده است اما ديديم كه اغلب وزيران دولت موقت كنوني،  اسلامگرايان نيستند، بلكه اسلامگرايان _ جز معدودي _ كنار گذاشته شدند. از اين رو شك دارم كه اسلامگرايان به جايگاه بسيار بزرگي دست يابند، مگر اين كه بتوانند از وحدت اسلامي سني و شيعه استفاده كنند و وجود خود را تحميل نمايند.
* برخي از جنبش هاي اسلامي مايلند عراق را به ويتنام اسلامي تبديل كنند، اين مسئله تا چه حد به سود عراق و كشورهاي منطقه است؟
- من اين را واقعي نمي دانم، زيرا طبيعت ويتنام و ملت ويتنام و شرايط مربوط به جنگ ويتنام و آمريكا و ماهيت اوضاع بين المللي به طور كلي با شرايط عراق تفاوت دارد و فراموش نكنيم كه اتحاد شوروي در آن هنگام كشور بزرگي به شمار مي رفت.
* بنابراين ،آمريكا در باتلاق عراق فرو نخواهد رفت؟
-آمريكا در باتلاق عراق فرو خواهد رفت،نه در باتلاق.
* فرق اين دو چيست؟
- باتلاق ها با آب ها مرتبط اند، اما گل و لاي،  حركت را مشكل و آشفته مي سازد اما غرق نمي كند.
* پس آنها خارج نمي گردند، چون غرق نمي شوند؟
- طبيعي است كه آشفتگي، به خروج منجر مي شود. در دهه هشتاد، پس از انفجار مقر تفنگداران دريايي آمريكا و مقر چتربازان فرانسوي آمريكا از لبنان ضعيف خارج شد.
* سخنان بسياري درباره نقش پنهاني ايران در عراق و تلاش تهران براي ايفاي نقش در عراق پس از صدام حسين شنيده مي شود.
- طبيعي است كه هر كشور همسايه اي ناگزير به كوشش براي حفظ منافع خود در آن كشور و نيز حمايت از خود است و اين در همه جهان وجود دارد وگرنه چگونه مي توان روابط آمريكا با مكزيك يا با كشورهاي نزديك ديگر را فهميد؟ اما آن چه كه درباره كوشش ايران براي سيطره بر عراق گفته مي شود، واقعيت ندارد. به اعتقاد من ايران مي تواند در كنار ديگر كشورهاي عربي، نقش بازي كند.
* حد و مرز اين نقش كجاست؟
- ايران كشوري است كه در عراق مصالح اقتصادي دارد و چون كشوري صنعتي است مي تواند بسياري از نيازهاي ملت عراق را برآورده سازد. مهم اين است كه ايران مطمئن شود بازار عراق به رويش گشوده مي شود.
* در عرصه سياسي چطور؟
- از نظر سياسي، عراق بايد نسبت به ايران كشوري باشد كه واقعيت ايران را - به شيوه صدام حسين _ آشفته نسازد.
* نظر شما درباره سياست خارجي دولت عراق در برابر كشورهاي همسايه _ به ويژه ايران و سوريه _ چيست؟
- به گمانم، زمينه هاي پنهاني در سياست دولت موقت عراق وجود دارد كه احتمالاً بسياري از احساسات منفي توده ها عليه كشورهاي همجوار را _ كه اين كشورها را با صدام و ناياور براي عراق مي داند _ خنثي مي كند. ما، حتي شاهد جرياني در عراق هستيم كه خواهان كاهش اهتمام به مسئله فلسطيني  و توجه به امورخود است، يا اين كه برخي در آغاز اشغالگري بر ضرورت كاهش روابط عراق با كشورهاي عربي تأكيد مي كردند. به نظر من آمريكا مي كوشد روابط عراقي _ عربي يا عراقي _ ايراني يا عراقي _ تركي در دايره لرزش قرار گيرد. بدين معنا كه روابط ديپلماتيك يا اقتصادي وجود داشته باشد، اما به واسطه برنامه آمريكايي ها و طبق مصالح آمريكا در منطقه. ما اين را در اظهارات دولت موقت عراق عليه ايران و نيز دو سخن پيرامون ارسال سرباز از كشورهاي همسايه مي بينيم كه نشان مي دهد مطلوب آنان، روابط سطحي و نه روابط ژرف است.
* اين كشورها در زمان كنوني چه شيوه مطلوبي را بايد در مورد عراق در پيش گيرند؟
- مطلوب آن است كه اين كشورها نبايد واقعيت عراق و مسائل عمده آن را آشفته سازند.
* مثلاً با گسترش امنيت در مرزها؟
- من در اين مسائل دخالت نمي كنم، اما معتقدم كه بايد ملت عراق را در نظر بگيرند، نه دولت آمريكا يا دولت عراق را. و تا زماني كه از عربيت و اسلاميت سخن مي گويند بايد در روابط كشورهاي عربي يا اسلامي با يكديگر بر مبناي ارزش هاي عربي و اسلامي رفتار كنند.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |