جايگاه استاد محمدحسين شهريار در گفت وگو با ميرصالح حسيني ادب پژوه نامي و مترجم «حيدربابايا سلام»
رضا داداش زاده
دكتر ميرصالح حسيني نام آشنايي در ادبيات فارسي و تركي آذربايجاني است، او را نه به وكالت كه از وكلاي مبرز و نامبردار دادگستري تهران است، بلكه با نخستين ترجمه منظومه «حيدربابا يا سلام» شاهكار ادبي استاد شهريار به فارسي روان و در قالب خود منظومه مي شناسيم. مطالعه آثار مولانا محمد فضولي چنان آتشي در جانش افروخت كه سال هاست به تحقيق و بررسي آثار وي مشغول است. وقتي براي اولين بار با جمع آوري نسخه هاي خطي و مقابله آنها ديوان جامع، كامل و نفيس فضولي را به دوستداران ادب عرضه داشت، استاد محمدحسين شهريار با دعوت از اين شاعر و محقق برجسته، مراتب سپاس و قدرداني خود را اعلام كرد و در همان محفل ساعت ها از شعر و ادب ايران زمين و مقام والاي فضولي سخن ها رفت. همزمان با كنگره بين المللي فضولي از طرف يونسكو در تبريز حديقه السعدا نيز منتشر شد. حضور استاد در محافل شعر و ادب و توضيح و تفسير آثار فضولي همواره با استقبال هنرمندان، ادبا، شعرا و خوانندگان همراه بوده و همين امر سبب گرديده كه بسياري از علاقه مندان، اشعار فضولي و استاد را از حفظ مي خوانند.
زنده ياد استاد علي سليمي روي اشعار و ترجمه رباعيات خيام استاد صالح حسيني، آهنگ ها ساخته بود كه مكرر اجرا و پخش شد. در ديداري كه پروفسور راميز قلي اوف (استاد تار) با استاد داشتند، اشعار خود استاد و ترجمه هايشان از خيام به شدت مورد توجه قرار گرفت. يكي از حاضرين در مجلس گفت كه اكثر موسيقيدانان و خوانندگان بزرگ استاد را به لحاظ مختلف به خصوص از جهت ترجمه هاي خيام مي شناسند. در اين اثنا استاد راميز قلي اف عبارت بسيار موجز و مناسب حال و مقال بيان داشتند و گفتند: اين كار عجيبي نيست؛ زيرا براي شناختن استاد صالح حسيني، يك لحظه هم كافي است.
به راستي استاد ميرصالح حسيني در ادبيات تركي پديده اي به حساب مي آيد، چرا كه احاطه كامل او بر شاخه هاي مختلف زبان تركي و آشنايي با چندين زبان زنده دنيا در كنار طبع روان شعر و عشق مفرط ايشان به شناساندن آثار نامداران و پيشوايان ادب اين مرز و بوم موجب گرديده است كه در تمامي كارها نهايت دقت، ذوق، خلاقيت و ابتكار را به خرج دهند تا جاي هيچ حرف و حديثي نماند. از جمله آثار ايشان ديوان كامل مهستي، ليلي و مجنون فضولي، درد مشترك، شرحي بر شمشير و قلم ختايي (شاه اسماعيل صفوي)، ده نامه ختاي، شرحي سطري بر آثار سهراب سپهري و ترجمه بي نظير رباعيات خيام به تركي و عربي مزين به تابلوهاي استاد گرانقدر قربانعلي اجلي را مي توان نام برد.
تصحيح ديوان تركي فارسي شاه اسماعيل صفوي (ختايي) آخرين اثر منتشر شده است كه الحق از آثار به ياد ماندني و جاودانه استاد به شمار مي رود. به مناسبت سالگرد استاد محمدحسين شهريار به سراغش مي رويم. با روي گشاده پذيراي مان مي شود، به خاطر خضوع و تواضعي كه در رفتار ايشان است، در ملاقات و همكلامي با او احساس مي كني كه سالهاست با او دوستي و در عمق نگاه مهربانش آرامشي را مي يابي كه در اين روزگار وانفسا، در كمتر كسي مي توان سراغ گرفت؛ چرا كه او دلي دارد به وسعت آفاق همه عشق.
منظومه حيدرباباي استاد شهريار در يك قالب كاملاً مخصوص سروده شده است كه اصطلاحاً يكي از اوزان هجايي يا سيلابيك محسوب مي شود. هر مصراع از منظومه از دو قسمت چهار بخشي و يك قسمت ۳ بخشي تشكيل مي شود و منظومه تا آخر با همين قاعده پايان مي يابد و در هيچ مصراعي خروج وزني و يا موسيقيايي مشاهده نمي شود
* شانزدهمين سالگرد فوت شهريار ملك سخن استاد محمد حسين شهريار است، در ارتباط با آثار استاد چه كارهايي انجام داده ايد؟ آيا كاري در دست اقدام و يا چاپ و نشر داريد؟
- مي دانيد كه در ارتباط با آثار شهريار محققان، ادبا و صاحبنظران زيادي كارهاي متعددي تاكنون انجام داده اند، چرا كه آثار استاد آن چنان از عمق معاني و رنگارنگي و همچنين كثرت خلاقيت برخوردار است كه فراغت از تحليل آن آثار بدين معني كه ديگر جايي براي بحث و تحقيق وجود ندارد، غيرممكن است. استاد در ادبيات فارسي و همين طور در ادبيات تركي يك شخصيت كاملاً متفاوت و استثنايي است، ضمن اين كه آخرين فرزانه از فرزانگان كلاسيزم و آخرين سلطان از سلاطين بلامنازع شعر كلاسيك است، آثار گرانقدري نيز در سبك و سياق شعر نو و نيمه نو دارد كه بعضي از اين آثار در نوع خود از ويژگي هاي استثنايي برخوردار است. كار جديدي در مورد اثر جاودانه «حيدربابايا سلام» استاد انجام داده ام كه از طريق انتشارات جمهوري تهران در دست چاپ و نشر است.
* با توجه به اين كه ترجمه هاي زيادي از منظومه جاودانه حيدربابا به عمل آمده است مي توانيد بيان كنيد كه كار جديدتان در مورد اين منظومه چيست؟
- درست است كه ترجمه هاي متعددي از اين اثر به زبان فارسي توسط شعرا و ادباي ايراني به عمل آمده است، ليكن آنچه به ترجمه هاي اينجانب ويژگي خاصي مي بخشد حفظ وزن شعري خود منظومه است كه از اهميت فوق العاده اي برخوردار است. بويژه مي دانيد كه منظومه حيدربابا يك اثر كاملاً خود ويژه و يا به اعتباري OTO Special است. به عبارت ديگر اين كه اصطلاحات و مطالب كاملاً بكر و در نوع خود بي نظير در زبان اصلي اين منظومه به كار رفته است كه ترجمه آن را گاهي اوقات تا حد غيرممكن پيش مي برد، بدين صورت كه پيدا كردن معادل و يا مترادف اكثر اوقات غيرممكن مي شود. اين مشكل، زماني صد چندان مي شود كه شما در قالب تنگ سيلاب ها و بخش هاي محدود وزن منظومه مقيد باشيد و به اصطلاح نتوانيد از وزن ۱۱ بخشي يا ۱۱ هجايي آن خارج شويد.
* منظورتان از وزن ۱۱ بخشي چيست؟
- منظومه حيدرباباي استاد شهريار در يك قالب كاملاً مخصوص سروده شده است كه اصطلاحاً يكي از اوزان هجايي يا سيلابيك محسوب مي شود. هر مصراع از منظومه از دو قسمت چهار بخشي و يك قسمت ۳ بخشي تشكيل مي شود و منظومه تا آخر با همين قاعده پايان مي يابد و در هيچ مصراعي خروج وزني و يا موسيقيايي مشاهده نمي شود. به عنوان مثال در مصراع «حيدربابا زمانه ام جفا كرد» تقطيع بدين صورت است:«حي/در/با/با- ز/ما/نه/ام- ج/فا/كرد» به طوري كه ملاحظه مي فرماييد مصراع از دو قسمت چهار بخشي و يك قسمت ۳ بخشي تشكيل شده است. معادل تقريبي اين وزن در اوزان عروضي و يا افاعيل عرب مفتعلن، مفتعلن، فعولن است، اين قالب بسيار محدود و مترجم در محدوديت وزن كاملاً مقيد است. به سخن ديگر، مترجم مي بايد مفاهيم برگردان خود را در همين قالب يازده بخشي بگنجاند و نه بيشتر.
مترجمين ديگر براي تسهيل در انتخاب مضامين به انتخاب اوزان عروضي متشبث گرديده اند كه غالباً از ۱۶ بخش نيز كمتر نمي باشد و همين تشبث، قاعده ضرورت هموزني را كه در ترجمه، يك اصل محسوب مي شود، در هم مي ريزد.
* كار جديدتان چه خصوصيت متمايزي نسبت به ترجمه قبلي تان دارد؟
- اولين ترجمه منظوم حيدربابا را بعد از فوت استاد شهريار من انجام داده ام و در سال ۱۳۶۷ توسط انتشارات آفرينش به مديريت آقاي فتحي در دو جلد چاپ و منتشر شده است. كار ترجمه اخير تفاوتي كه دارد، اين است كه در اين اثر ترجمه نثر منظومه نيز داده شده است و خواننده راحت تر و سريع تر در فضاي مفهومي اثر قرار مي گيرد و حال و هواي مضمون را بهتر و سهل تر در مي يابد. در اين ترجمه هر بند دو ترجمه دارد: برگردان منظوم و برگردان منثور.
* زبان حيدربابا چگونه است؟
- حيدربابا به زبان عاميانه، ولي بسيار زيبا سروده شده است. زبان حيدربابا ضمن اين كه با زبان فاخر ادبيات كلاسيك فاصله زيادي دارد، در عين حال وقار و زيبايي خاص خود را نيز دارد. يك موضوع بسيار مهم در اين مقال وجود دارد و آن برمي گردد به تفاوت كيفي زبان فارسي و تركي آذربايجاني.
بدين ترتيب كه در زبان آذربايجاني فاصله اي ميان زبان عاميانه و زبان شعر وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد، اين فاصله بسيار كم و نامحسوس است. شاعر آذربايجاني تقريباً به همان زبان كه سخن مي گويد، شعر نيز مي سرايد و به عبارت ديگر واژگان شعري در اين زبان لغات مخصوص و ويژه اي ندارد و شاعر براي سرودن شعر به دنبال كلمات خاص شعري نمي رود و شايد يك دليل عمده محبوبيت منظومه نيز در ميان طبقات مختلف جامعه آذربايجاني و ملل ترك زبان نيز همين باشد، زيرا يك كارگر كارخانه، يك كشاورز، يك كاسب و بالاخره يك اديب و شاعر همه و همه منظومه را يكسان مي فهمند و لذتي تقريباً برابر مي برند. در تمامي منظومه به يك واژه مشكل و دور از ذهن و مهجور برنمي خوريد و اين موضوع حقيقتاً يك استثنا است.
همين امر يكي از عوامل عالمگير شدن منظومه حيدرباباست. در منظومه حيدربابا از زبان فاخر و كلمات شاذه و مهجور خبري نيست. پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها يكسان با نوادگان از مضامين اين منظومه جاودانه لذت مي برند.براي فهميدن و درك آن حتي سواد خواندن و نوشتن نيز لازم نيست! و اين ويژگي غريبي است.
* محتواي منظومه را چه مفاهيمي تشكيل مي دهند؟
- توصيف جلوه هاي طبيعي،وصف زيبايي هاي مظاهر طبيعت، تبيين وابستگي ها و علائق ناگسستني ميان انسان و طبيعت، توصيف پاكي ها و بي شائبگي هاي انسان پيوند خورده با طبيعت، توصيف قوت عواطف و احساسات انسان هايي كه در حال از دست رفتن آخرين بازماندگان آنانيم، ذكر تكدرزاي آلام و رنج هايي كه از دست تمدن دروغين متحمل شده و مي شويم، سقوط و فروپاشي عواطف انسان هاي به اصطلاح متمدن، تنزل شفافيت جلوه هاي كرداري و گفتاري در ميان ابنا بشر، تزلزل موازين ايماني و اخلاقي، ابراز تأسف از فقدان صداقت ها و امانت ها، زوال خصيصه سخاوت و بخشش در وجود انسان ها، گرامي داشتن ياد انسان هايي كه به سرسبزي برگ ها و رواني آب هاي زلال بودند، به ياد آوردن خاطره هاي شيرين دوران كودكي و نوجواني، ذكر خير مادر بزرگ ها و پدر بزرگ هايي كه گوش جان فرزندان و نوادگان را به نقل قصه هاي شيرين نوازش مي كردند، ذكر حال عروسان بخت برگشته و دامادهاي ناكامي كه به كام مرگ فرو رفتند، شرح سادگي ها و صداقت هايي كه در دادوستد گذشتگان وجود داشت، گرامي داشتن ياد آنان كه اهل مبرات بودند و با نيت خير و دست پر بركتشان به تأسيس مكتب خانه ها و مدارس همت گماشتند، حسرت خوردن به دوران پر از شادي و سرور كودكي، تداعي قوت ارتباط عاطفي ميان خانواده ها، تحسين قدرداني ها و ارج گذاري ها و تقبيح ناسپاسي ها و دم سردي ها، تقدير حرمت گذاشتن در حق پدران و مادران، ذكر ضرورت مراعات حرمت و محبوبيت قهرمانان ملي، لزوم رعايت حلال و حرام، تأكيد بر ضرورت حفظ حقوق ديگران، ذكر عظمت اتحاد و يگانگي و ضرورت ايجاد و محافظت آن، دل نبستن به اين دنياي بي وفا و مستعار (گيتي همه فسانه و فسون است) و لاجرم شرح صدها مضامين متنوع و متعددي كه هر كدام از آنها گاه نيازمند توصيفي چند مقالي مي باشد، محتواي اين منظومه درخشان را تشكيل مي دهد.
منظومه حيدربابا، بيان خلاصه شده حكايت انسان است. آيينه اي است كه نه ظاهر، بلكه درون ما را مي نماياند. گاهي احساس مي كنيم كه منظومه حيدربابا در برگيرنده مشتركات تمامي انسان هاي روي زمين است. شايد درست به همين خاطر باشد كه هر خواننده اي احساس مي كند استاد زندگاني او را به تصوير كشيده است. منظومه حيدربابا دفتر خاطرات تمامي انسانهاست.
* لطفاً به چند نمونه از ترجمه منظومه حيدربابا و شرح آنها بپردازيد.
- استاد در اين منظومه از زيبايي ها و زشتي هاي زندگي سخن به ميان مي آورد و رسوم و سنت ها را كه تقريباً به يكسان در ميان آدميان رواج دارد با استادي تمام نقاشي مي كند. او آمال، آرزوها، حسرت ها، پيروزي ها، شكست ها، سرخوردگي ها، زندگي ها و مرگ ها را آنگونه كه در بين انسان ها ساري و جاري مي باشد، تصوير مي كند. دنيا هرچه مي دهد مي گيرد و هرگز و هرگز جاودانه نيست. افلاطون، سليمان، نوح و همه و همه در مقابل اين دنيا حسرتي يكسان و حالي برابر دارند.
گيتي همه فسانه و فسون است
وامانده از سليمان تاكنون است
زاده وي به درد اندرون است
هرچه داده، گرفته اين دهر دون
مانده نامي زشوكت فلاطون
شهريار از پدران و همچنين از همسايگان سالخورده اش ياد مي كند، از سخاوت و فرزانگي آنان سخن مي گويد و سپس وقتي فقدان آنان را در مي يابد و احساس مي كند كه ديگر در زمانه ما جايگزيني براي آنان پيدا نمي شود، اين چنين مي سرايد:
من پدرم اهل بذل و عطا بود
يار ايل و ياور بي نوا بود
آخرين مورد از تبار وفا بود
بعد پدر منقلب شد زمانه
ديگر نماند از محبت نشانه
در جايي ديگر از جدايي ها و حسرت فراق و دوري ها سخن مي گويد و از بي وفايي دنيا اين گونه گلايه مي كند:
حيدر بابا زمانه ام جفا كرد
بي رحمانه مرا از تو جدا كرد
با گل رخان تو، بگو چه ها كرد
حاليم نبود پيچ و خم زمانه
جدايي و مرگ و غم زمانه
سراسر منظومه و يا بهتر بگويم هر بند از منظومه، يك تابلوي تمام عيار از دوران رنگارنگ و پر فراز و نشيب زندگي انسان هاست. استاد منظومه حيدربابا را كه در دو بخش جداگانه و با فاصله چند سال سروده با دو بند زيرين به پايان مي برد، منظومه نخستين را با بند:
عاشق گويد، بوده طرفه نگاري
سوخته عاشقي، دل در شراري
سلطان ساز و شعر و شهرياري
آتش عشق او فروزان هنوز
چرخ كلام او به دوران هنوز
و منظومه دوم را به اعتبار قول معتبر با بند:
خانه به جا و صاحب خانه نيست
آتشي در اجاق اين لانه نيست
از رفتگان سخن مانده چانه نيست
زماها هم به جز سخن نماند!
قصه ما خدا داند كه خواند؟!
بي اغراق و به جرأت مي توانم بگويم كه گاهي شرح مفهوم يك بند، تنها يك بند از منظومه حيدربابا مي تواند به كتابي آن هم كتابي قطور مبدل شود. منظومه حيدربابا به ده ها زبان زنده دنيا ترجمه شده و شمارگان چاپ و نشر آن هر روز و هر روز رو به فزوني و افزايش است. اثري است كه همپا و هم رديف با آثار نادر روزگار تا ابد در خزانه و گنجينه تفكر بشر جاودانه خواهد ماند و مرگي برآن متصور نيست، خود مي گويد:
آتش عشق من فروزان هنوز
چرخ كلام من به دوران هنوز
* استاد با سپاس از اين گفت وگو اگر صحبتي در مورد ساير ترجمه ها داريد، بفرمائيد.
- در اين جا يادي مي كنم از غزلسراي گرانسنگ معاصر زنده ياد حسين منزوي كه منظومه حيدربابا را در قالب نيمايي ترجمه كرده و با مقدمه اي كه اينجانب براي آن نوشته ام، سال ها پيش چاپ و منتشر نموده است، خدايش بيامرزاد.
منظومه جاودانه حيدربابا را دكتر محمدعلي سجاديه، دكتر بهروز ثروتيان، ناصر منظوري و همچنين شاعر نامي آذربايجان كريم مشروطه چي (سوغز) در قالب هاي مختلف شعري به زبان فارسي ترجمه كرده اند كه دستشان مريزاد و خدايشان اجر عطا فرمايد.
ضمن تشكر از كليه كساني كه خوانندگان ترجمه ناچيز اينجانب بوده اند و استقبال شاياني از آن به عمل آورده اند و از عدم تجديد چاپ ترجمه دل نگراني داشته اند، بشارت مي دهم كه ترجمه سابق همراه با برگردان نثر به زودي چاپ و منتشر خواهد شد.
از مديريت محترم انتشارات جمهوري جناب آقاي حاج حسن اسدي نيز كه چاپ و نشر اين اثر جاودانه را تقبل نموده اند، سپاسگزارم. حالا كه از دوستان مترجم و شاعران دست اندركار صحبتي به ميان آمد به خصوص از زنده ياد حسين منزوي، بد نيست كه گفت وگو را با بندي مناسب از منظومه پايان دهم:
حيدربابا يار غاري نمانده
تنهايم و غمگساري نمانده
نور راهي، چشمه ساري نمانده
آفتابم ناگه لب بام شد!
دنياي من خرابه شام شد!