پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۳
جايگاه استاد محمدحسين شهريار در گفت وگو با ميرصالح حسيني ادب پژوه نامي و مترجم «حيدربابايا سلام»
آتش فروزان
002925.jpg
002922.jpg
رضا داداش زاده
دكتر ميرصالح حسيني نام آشنايي در ادبيات فارسي و تركي آذربايجاني است، او را نه به وكالت كه از وكلاي مبرز و نامبردار دادگستري تهران است، بلكه با نخستين ترجمه منظومه «حيدربابا يا سلام» شاهكار ادبي استاد شهريار به فارسي روان و در قالب خود منظومه مي شناسيم. مطالعه آثار مولانا محمد فضولي چنان آتشي در جانش افروخت كه سال هاست به تحقيق و بررسي آثار وي مشغول است. وقتي براي اولين بار با جمع آوري نسخه هاي خطي و مقابله آنها ديوان جامع، كامل و نفيس فضولي را به دوستداران ادب عرضه داشت، استاد محمدحسين شهريار با دعوت از اين شاعر و محقق برجسته، مراتب سپاس و قدرداني خود را اعلام كرد و در همان محفل ساعت ها از شعر و ادب ايران زمين و مقام والاي فضولي سخن ها رفت. همزمان با كنگره بين المللي فضولي از طرف يونسكو در تبريز حديقه السعدا نيز منتشر شد. حضور استاد در محافل شعر و ادب و توضيح و تفسير آثار فضولي همواره با استقبال هنرمندان، ادبا، شعرا و خوانندگان همراه بوده و همين امر سبب گرديده كه بسياري از علاقه مندان، اشعار فضولي و استاد را از حفظ مي خوانند.
زنده ياد استاد علي سليمي روي اشعار و ترجمه رباعيات خيام استاد صالح حسيني، آهنگ ها ساخته بود كه مكرر اجرا و پخش شد. در ديداري كه پروفسور راميز قلي اوف (استاد تار) با استاد داشتند، اشعار خود استاد و ترجمه هايشان از خيام به شدت مورد توجه قرار گرفت. يكي از حاضرين در مجلس گفت كه اكثر موسيقيدانان و خوانندگان بزرگ استاد را به لحاظ مختلف به  خصوص از جهت ترجمه هاي خيام مي شناسند. در اين اثنا استاد راميز قلي اف عبارت بسيار موجز و مناسب حال و مقال بيان داشتند و گفتند: اين كار عجيبي نيست؛ زيرا براي شناختن استاد صالح حسيني، يك لحظه هم كافي  است.
به راستي استاد ميرصالح حسيني در ادبيات تركي پديده اي به حساب مي آيد، چرا كه احاطه كامل او بر شاخه هاي مختلف زبان تركي و آشنايي با چندين زبان زنده دنيا در كنار طبع روان شعر و عشق مفرط ايشان به شناساندن آثار نامداران و پيشوايان ادب اين مرز و بوم موجب گرديده است كه در تمامي كارها نهايت دقت، ذوق، خلاقيت و ابتكار را به خرج دهند تا جاي هيچ حرف و حديثي نماند. از جمله آثار ايشان ديوان كامل مهستي، ليلي و مجنون فضولي، درد مشترك، شرحي بر شمشير و قلم ختايي (شاه اسماعيل صفوي)، ده نامه ختاي، شرحي سطري بر آثار سهراب سپهري و ترجمه بي نظير رباعيات خيام به تركي و عربي مزين به تابلوهاي استاد گرانقدر قربانعلي اجلي را مي توان نام برد.
تصحيح ديوان تركي فارسي شاه اسماعيل صفوي (ختايي) آخرين اثر منتشر شده است كه الحق از آثار به ياد ماندني و جاودانه استاد به شمار مي رود. به مناسبت سالگرد استاد محمدحسين شهريار به سراغش مي رويم. با روي گشاده پذيراي مان مي شود، به خاطر خضوع و تواضعي كه در رفتار ايشان است، در ملاقات و همكلامي با او احساس مي كني كه سالهاست با او دوستي و در عمق نگاه مهربانش آرامشي را مي يابي كه در اين روزگار وانفسا، در كمتر كسي مي توان سراغ گرفت؛ چرا كه او دلي دارد به وسعت آفاق همه عشق.
منظومه حيدرباباي استاد شهريار در يك قالب كاملاً  مخصوص سروده شده است كه اصطلاحاً  يكي از اوزان هجايي يا سيلابيك محسوب مي شود. هر مصراع از منظومه از دو قسمت چهار بخشي و يك قسمت ۳ بخشي تشكيل مي شود و منظومه تا  آخر با همين قاعده پايان مي يابد و در هيچ مصراعي خروج وزني و يا موسيقيايي مشاهده نمي شود
* شانزدهمين سالگرد فوت شهريار ملك سخن استاد محمد حسين شهريار است، در ارتباط با آثار استاد چه كارهايي انجام داده ايد؟ آيا كاري در دست اقدام و يا چاپ و نشر داريد؟
- مي دانيد كه در ارتباط با آثار شهريار محققان، ادبا و صاحبنظران زيادي كارهاي متعددي تاكنون انجام داده اند، چرا كه آثار استاد آن چنان از عمق معاني و رنگارنگي و همچنين كثرت خلاقيت برخوردار است كه فراغت از تحليل آن آثار بدين معني كه ديگر جايي براي بحث و تحقيق وجود ندارد، غيرممكن است. استاد در ادبيات فارسي و همين طور در ادبيات تركي يك شخصيت كاملاً  متفاوت و استثنايي است، ضمن اين كه آخرين فرزانه از فرزانگان كلاسيزم و آخرين سلطان از سلاطين بلامنازع شعر كلاسيك است، آثار گرانقدري نيز در سبك و سياق شعر نو و نيمه نو دارد كه بعضي از اين آثار در نوع خود از ويژگي هاي استثنايي برخوردار است. كار جديدي در مورد اثر جاودانه «حيدربابايا سلام» استاد انجام داده ام كه از طريق انتشارات جمهوري تهران در دست چاپ و نشر است.
* با توجه به اين كه ترجمه هاي زيادي از منظومه جاودانه حيدربابا به عمل آمده است مي توانيد بيان كنيد كه كار جديدتان در مورد اين منظومه چيست؟
- درست است كه ترجمه هاي متعددي از اين اثر به زبان فارسي توسط شعرا و ادباي ايراني به عمل آمده است، ليكن آنچه به ترجمه هاي اينجانب ويژگي خاصي مي بخشد حفظ وزن شعري خود منظومه است كه از اهميت فوق العاده اي برخوردار است. بويژه مي دانيد كه منظومه حيدربابا يك اثر كاملاً  خود ويژه و يا به اعتباري OTO Special است. به عبارت ديگر اين كه اصطلاحات و مطالب كاملاً  بكر و در نوع خود بي نظير در زبان اصلي اين منظومه به كار رفته است كه ترجمه آن را گاهي اوقات تا حد غيرممكن پيش مي برد، بدين صورت كه پيدا كردن معادل و يا مترادف اكثر اوقات غيرممكن مي شود. اين مشكل، زماني صد چندان مي شود كه شما در قالب تنگ سيلاب ها و بخش هاي محدود وزن منظومه مقيد باشيد و به اصطلاح نتوانيد از وزن ۱۱ بخشي يا ۱۱ هجايي آن خارج شويد.
* منظورتان از وزن ۱۱ بخشي چيست؟
002952.jpg
- منظومه حيدرباباي استاد شهريار در يك قالب كاملاً  مخصوص سروده شده است كه اصطلاحاً  يكي از اوزان هجايي يا سيلابيك محسوب مي شود. هر مصراع از منظومه از دو قسمت چهار بخشي و يك قسمت ۳ بخشي تشكيل مي شود و منظومه تا  آخر با همين قاعده پايان مي يابد و در هيچ مصراعي خروج وزني و يا موسيقيايي مشاهده نمي شود. به عنوان مثال در مصراع «حيدربابا زمانه ام جفا كرد» تقطيع بدين صورت است:«حي/در/با/با- ز/ما/نه/ام- ج/فا/كرد» به طوري كه ملاحظه مي فرماييد مصراع از دو قسمت چهار بخشي و يك قسمت ۳ بخشي تشكيل شده است. معادل تقريبي اين وزن در اوزان عروضي و يا افاعيل عرب مفتعلن، مفتعلن، فعولن است، اين قالب بسيار محدود و مترجم در محدوديت وزن كاملاً  مقيد است. به سخن ديگر، مترجم مي بايد مفاهيم برگردان خود را در همين قالب يازده بخشي بگنجاند و نه بيشتر.
مترجمين ديگر براي تسهيل در انتخاب مضامين به انتخاب اوزان عروضي متشبث گرديده اند كه غالباً  از ۱۶ بخش نيز كمتر نمي باشد و همين تشبث، قاعده ضرورت هموزني را كه در ترجمه، يك اصل محسوب مي شود، در هم مي ريزد.
* كار جديدتان چه خصوصيت متمايزي نسبت به ترجمه قبلي تان دارد؟
- اولين ترجمه منظوم حيدربابا را بعد از فوت استاد شهريار من انجام داده ام و در سال ۱۳۶۷ توسط انتشارات آفرينش به مديريت آقاي فتحي در دو جلد چاپ و منتشر شده است. كار ترجمه  اخير تفاوتي كه دارد، اين است كه در اين اثر ترجمه نثر منظومه نيز داده شده است و خواننده راحت تر و سريع تر در فضاي مفهومي اثر قرار مي گيرد و حال و هواي مضمون را بهتر و سهل تر در مي يابد. در اين ترجمه هر بند دو ترجمه دارد: برگردان منظوم و برگردان منثور.
* زبان حيدربابا چگونه است؟
- حيدربابا به زبان عاميانه،  ولي بسيار زيبا سروده شده است. زبان حيدربابا ضمن اين كه با زبان فاخر ادبيات كلاسيك فاصله زيادي دارد، در عين حال وقار و زيبايي خاص خود را نيز دارد. يك موضوع بسيار مهم در اين مقال وجود دارد و آن برمي گردد به تفاوت كيفي زبان فارسي و تركي آذربايجاني.
بدين ترتيب كه در زبان آذربايجاني فاصله اي ميان زبان عاميانه و زبان شعر وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد، اين فاصله بسيار كم و نامحسوس است. شاعر آذربايجاني تقريباً  به همان زبان كه سخن مي گويد، شعر نيز مي سرايد و به عبارت ديگر واژگان شعري در اين زبان لغات مخصوص و ويژه اي ندارد و شاعر براي سرودن شعر به دنبال كلمات خاص شعري نمي رود و شايد يك دليل عمده محبوبيت منظومه نيز در ميان طبقات مختلف جامعه آذربايجاني و ملل ترك زبان نيز همين باشد، زيرا يك كارگر كارخانه، يك كشاورز، يك كاسب و بالاخره يك اديب و شاعر همه و همه منظومه را يكسان مي فهمند و لذتي تقريباً  برابر مي برند. در تمامي منظومه به يك واژه مشكل و دور از ذهن و مهجور برنمي خوريد و اين موضوع حقيقتاً  يك استثنا است.
همين امر يكي از عوامل عالمگير شدن منظومه حيدرباباست. در منظومه حيدربابا از زبان فاخر و كلمات شاذه و مهجور خبري نيست. پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها يكسان با نوادگان از مضامين اين منظومه جاودانه لذت مي برند.براي فهميدن و درك آن حتي سواد خواندن و نوشتن نيز لازم نيست! و اين ويژگي غريبي است.
002934.jpg
* محتواي منظومه را چه مفاهيمي تشكيل مي دهند؟
- توصيف جلوه هاي طبيعي،وصف زيبايي هاي مظاهر طبيعت، تبيين وابستگي ها و علائق ناگسستني ميان انسان و طبيعت، توصيف پاكي ها و بي شائبگي هاي انسان پيوند خورده با طبيعت، توصيف قوت عواطف و احساسات انسان هايي كه در حال از دست رفتن آخرين بازماندگان آنانيم، ذكر تكدرزاي آلام و رنج هايي كه از دست تمدن دروغين متحمل شده و مي شويم، سقوط و فروپاشي عواطف انسان هاي به اصطلاح متمدن، تنزل شفافيت جلوه هاي كرداري و گفتاري در ميان ابنا بشر، تزلزل موازين ايماني و اخلاقي، ابراز تأسف از فقدان صداقت ها و امانت ها، زوال خصيصه سخاوت و بخشش در وجود انسان ها، گرامي داشتن ياد انسان هايي كه به سرسبزي برگ ها و رواني آب هاي زلال بودند، به ياد آوردن خاطره هاي شيرين دوران كودكي و نوجواني، ذكر خير مادر بزرگ ها و پدر بزرگ هايي كه گوش جان فرزندان و نوادگان را به نقل قصه هاي شيرين نوازش مي كردند، ذكر حال عروسان بخت برگشته و دامادهاي ناكامي كه به كام مرگ فرو رفتند، شرح سادگي ها و صداقت هايي كه در دادوستد گذشتگان وجود داشت، گرامي داشتن ياد آنان كه اهل مبرات بودند و با نيت خير و دست پر بركتشان به تأسيس مكتب خانه ها و مدارس همت گماشتند، حسرت خوردن به دوران پر از شادي و سرور كودكي، تداعي قوت ارتباط عاطفي ميان خانواده ها، تحسين قدرداني ها و ارج گذاري ها و تقبيح ناسپاسي ها و دم سردي ها، تقدير حرمت گذاشتن در حق پدران و مادران، ذكر ضرورت مراعات حرمت و محبوبيت قهرمانان ملي، لزوم رعايت حلال و حرام، تأكيد بر ضرورت حفظ حقوق ديگران، ذكر عظمت اتحاد و يگانگي و ضرورت ايجاد و محافظت آن، دل نبستن به اين دنياي بي وفا و مستعار (گيتي همه فسانه و فسون است) و لاجرم شرح صدها مضامين متنوع و متعددي كه هر كدام از آنها گاه نيازمند توصيفي چند مقالي مي باشد، محتواي اين منظومه درخشان را تشكيل مي دهد.
منظومه حيدربابا، بيان خلاصه شده حكايت انسان است. آيينه اي است كه نه ظاهر، بلكه درون ما را مي نماياند. گاهي احساس مي كنيم كه منظومه حيدربابا در برگيرنده مشتركات تمامي انسان هاي روي زمين است. شايد درست به همين خاطر باشد كه هر خواننده اي احساس مي كند استاد زندگاني او را به تصوير كشيده است. منظومه حيدربابا دفتر خاطرات تمامي انسانهاست.
* لطفاً به چند نمونه از ترجمه منظومه حيدربابا و شرح آنها بپردازيد.
- استاد در اين منظومه از زيبايي ها و زشتي هاي زندگي سخن به ميان مي آورد و رسوم و سنت ها را كه تقريباً به يكسان در ميان آدميان رواج دارد با استادي تمام نقاشي مي كند. او آمال، آرزوها، حسرت ها، پيروزي ها، شكست ها، سرخوردگي ها، زندگي ها و مرگ ها را آنگونه كه در بين انسان ها ساري و جاري مي باشد، تصوير مي كند. دنيا هرچه مي دهد مي گيرد و هرگز و هرگز جاودانه نيست. افلاطون، سليمان، نوح و همه و همه در مقابل اين دنيا حسرتي يكسان و حالي برابر دارند.
گيتي همه فسانه و فسون است
وامانده از سليمان تاكنون است
زاده وي به درد اندرون است
هرچه داده، گرفته اين دهر دون
مانده نامي زشوكت فلاطون
شهريار از پدران و همچنين از همسايگان سالخورده اش ياد مي كند، از سخاوت و فرزانگي آنان سخن مي گويد و سپس وقتي فقدان آنان را در مي يابد و احساس مي كند كه ديگر در زمانه ما جايگزيني براي آنان پيدا نمي شود، اين چنين مي سرايد:
من پدرم اهل بذل و عطا بود
يار ايل و ياور بي نوا بود
آخرين مورد از تبار وفا بود
بعد پدر منقلب شد زمانه
ديگر نماند از محبت نشانه
در جايي ديگر از جدايي ها و حسرت فراق و دوري ها سخن مي گويد و از بي وفايي دنيا اين گونه گلايه مي كند:
حيدر بابا زمانه ام جفا كرد
بي رحمانه مرا از تو جدا كرد
با گل رخان تو، بگو چه ها كرد
حاليم نبود پيچ و خم زمانه
جدايي و مرگ و غم زمانهسراسر منظومه و يا بهتر بگويم هر بند از منظومه، يك تابلوي تمام عيار از دوران رنگارنگ و پر فراز و نشيب زندگي انسان هاست. استاد منظومه حيدربابا را كه در دو بخش جداگانه و با فاصله چند سال سروده با دو بند زيرين به پايان مي برد، منظومه  نخستين را با بند:
عاشق گويد، بوده طرفه نگاري
سوخته عاشقي، دل در شراري
سلطان ساز و شعر و شهرياري
آتش عشق او فروزان هنوز
چرخ كلام او به دوران هنوز
و منظومه دوم را به اعتبار قول معتبر با بند:
خانه به جا و صاحب خانه نيست
آتشي در اجاق اين لانه نيست
از رفتگان سخن مانده چانه نيست
زماها هم به جز سخن نماند!
قصه ما خدا داند كه خواند؟!
بي اغراق و به جرأت مي توانم بگويم كه گاهي شرح مفهوم يك بند، تنها يك بند از منظومه حيدربابا مي تواند به كتابي آن هم كتابي قطور مبدل شود. منظومه حيدربابا به ده ها زبان زنده دنيا ترجمه شده و شمارگان چاپ و نشر آن هر روز و هر روز رو به فزوني و افزايش است. اثري است كه همپا و هم رديف با آثار نادر روزگار تا ابد در خزانه و گنجينه تفكر بشر جاودانه خواهد ماند و مرگي برآن متصور نيست، خود مي گويد:
آتش عشق من فروزان هنوز
چرخ كلام من به دوران هنوز
* استاد با سپاس از اين گفت وگو اگر صحبتي در مورد ساير ترجمه ها داريد، بفرمائيد.
- در اين جا يادي مي كنم از غزلسراي گرانسنگ معاصر زنده ياد حسين منزوي كه منظومه حيدربابا را در قالب نيمايي ترجمه كرده و با مقدمه اي كه اينجانب براي آن نوشته ام، سال ها پيش چاپ و منتشر نموده است، خدايش بيامرزاد.
منظومه جاودانه حيدربابا را دكتر محمدعلي سجاديه، دكتر بهروز ثروتيان، ناصر منظوري و همچنين شاعر نامي آذربايجان كريم مشروطه چي (سوغز) در قالب هاي مختلف شعري به زبان فارسي ترجمه كرده اند كه دستشان مريزاد و خدايشان اجر عطا فرمايد.
ضمن تشكر از كليه كساني كه خوانندگان ترجمه ناچيز اينجانب بوده اند و استقبال شاياني از آن به عمل آورده اند و از عدم تجديد چاپ ترجمه دل نگراني داشته اند، بشارت مي دهم كه ترجمه سابق همراه با برگردان نثر به زودي چاپ و منتشر خواهد شد.
از مديريت محترم انتشارات جمهوري جناب آقاي حاج حسن اسدي نيز كه چاپ و نشر اين اثر جاودانه را تقبل نموده اند، سپاسگزارم. حالا كه از دوستان مترجم و شاعران دست اندركار صحبتي به ميان آمد به خصوص از زنده ياد حسين منزوي، بد نيست كه گفت وگو را با بندي مناسب از منظومه پايان دهم:
حيدربابا يار غاري نمانده
تنهايم و غمگساري نمانده
نور راهي، چشمه ساري نمانده
آفتابم ناگه لب بام شد!
دنياي من خرابه شام شد!

نگاه امروز
شهريار ملك سخن
من بايد تشكر كنم از برادران عزيزي كه اين جلسه را ترتيب دادند كه ما اين توفيق را پيدا كنيم كه در درجه اول جناب آقاي شهريار، استاد عزيزمان و شاعر بزرگ نام آورمان را از نزديك ببينيم كه من شايد از اوايل دوران جواني و از آن اواني كه با شعر آشنا شدم، با نام شهريار هم آشنا شدم. ديوان ايشان، را فكر مي كنم تازه يك جلد يا دو جلد از ديوان ايشان چاپ شده بود، در مشهد از يك كتابخانه گرفتم و خواندم. خوب ديگر در طول ساليان طولاني و آشنايي با شعر و انس با شعر و التذاذ از شعر و در برهه هاي مختلف از عمر شعري و ادبي، همواره استاد عزيزمان جناب آقاي شهريار را من در ياد داشته ام.
مقام معظم رهبري- در ديدار با شعراي تبريزي
* * *
فردا ۲۷ شهريورماه، مصادف با سالمرگ استاد محمدحسين شهريار و روز ملي شعر فارسي است. به همين مناسبت در صفحه ۷ و ۹ امروز، مروري داشته ايم بر آثار استاد شهريار. همچنين در ستون «نگاه امروز» نيز، زندگي استاد را به طور گذرا و شتابزده از نظر گذرانده ايم.
* * *
002940.jpg
002943.jpg
002937.jpg
فرزند آقا سيد اسماعيل موسوي معروف به حاج ميرآقا خشكنابي در سال ۱۳۲۵ هجري قمري (شهريور ماه ۱۲۸۶ هجري شمسي) در بازارچه ميرزا نصراله تبريز واقع در چاي كنار چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۲۸ هجري قمري كه تبريز آبستن حوادث خونين وقايع مشروطيت بود، پدرش او را به روستاي قيش قورشاق و خشكناب منتقل كرد و دوره كودكي استاد در آغوش طبيعت و روستا سپري شد كه منظومه حيدربابا مولود آن خاطرات است. در سال ۱۳۳۱ هجري قمري، پدرش او را براي ادامه تحصيل به تبريز باز آورد و او در نزد پدر شروع به فراگيري مقدمات ادبيات عرب نموده ودر سال ۱۳۳۲ هجري قمري جهت تحصيل اصول جديد به مدرسه متحده وارد گرديد و در همين سال اولين شعر رسمي خود را سرود. سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم ديني نيز پرداخت و از فراگيري خوشنويسي نيز دريغ نكرد كه بعدها كتابت قرآن ثمره همين تجربه مي باشد. در سيزده سالگي اشعار شهريار با تخلص بهجت در مجله ادب به چاپ مي رسد.
در بهمن ماه ۱۲۹۹ شمسي براي اولين بار به تهران مسافرت كرده و در سال ۱۳۰۰ توسط لقمان الملك جراح، در دارالفنون به تحصيل مي پردازد. شهريار در تهران تخلص به بهجت را نپسنديده و تخلص شهريار را پس از دو ركعت نماز و تفأل از حافظ مي گيرد:
غم غريبي و غربت چو بر نمي تابم
روم به شهر خود و شهريار خود باشم
شهريار از بدو ورود به تهران با استاد ابوالحسن صبا آشنا شده و نواختن سه تار و مشق رديفهاي سازي موسيقي ايراني را از او فرا مي گيرد. او همزمان با تحصيل در دارالفنون به ادامه تحصيلات علوم ديني مي پرداخت و در مسجد سپهسالار در حوزه درس شهيد سيد حسن مدرس حاضر مي شد. در سال ۱۳۰۳ وارد مدرسه طب مي شود و از اين پس زندگي شورانگيز و پرفرازونشيب او آغاز مي گردد. در سال ۱۳۱۳ و زماني كه شهريار در خراسان بود، پدرش حاج ميرآقا خشكنابي به ديدار حق مي شتابد، او سپس در سال ۱۳۱۴ به تهران بازگشته و از اين پس آوازه شهرت او از مرزها فراتر مي رود. شهريار شعر فارسي و تركي را با مهارت تمام مي سرايد و در سالهاي ۱۳۳۰ تا ۱۳۲۹ اثر جاودانه خود حيدربابايا سلام را خلق و براي هميشه به يادگار مي گذارد. منظومه حيدربابا تنها در جمهوري هاي شوروي سابق به ۹۰ درصد زبانهاي موجود ترجمه و منتشر شده است.
در تيرماه ۱۳۳۱ مادرش دار فاني را وداع مي كند. در مرداد ماه ۱۳۳۲ به تبريز آمده و با يكي از منسوبين خود به نام خانم عزيزه عميد خالقي ازدواج مي كند كه حاصل اين ازدواج سه فرزند به نامهاي شهرزاد و مريم و هادي هستند. در حدود سالهاي ۱۳۴۶ شروع به نوشتن قرآن، به خط زيباي نسخ نموده كه يك ثلث آنرا به اتمام رسانده و ديوان اشعار فارسي استاد نيز چندين بار چاپ و بلافاصله ناياب شده است.در مدت اقامت در تبريز موفق به خلق اثر ارزنده سهنديه در رمانتيك تركي مي شود. در سال ۱۳۵۰ مجدداً به تهران مسافرت نموده و تجليلهاي متعددي از شهريار به عمل مي آيد، ولي در سال ۱۳۵۴ داغ ديگري از فوت همسر به دلش مي نشيند، و در سال ۱۳۵۷ شهريار با حركت توفنده انقلاب اسلامي همصدا شده و با اعتقاد راسخ  و قلبي مالامال از عشق به امام خميني(ره) و بسيجيان او دهه آخر عمر خود را سپري مي كند.
در ارديبهشت ماه سال ۱۳۶۳ تجليل باشكوهي از استاد در تبريز به عمل آمد، استاد شهريار به لحاظ اشتهار در سرودن اشعار كم نظير در مدح اميرمؤمنان و ائمه اطهار عليه السلام به شاعر اهل بيت(ع) شهرت يافته است. او پس از يك دوره بيماري در ۲۷ شهريور ماه ۱۳۶۷ دار فاني را وداع و در مقبره الشعرا تبريز به خاك سپرده شد.
شهريار و گنجعلي صباحي
002946.jpg

آثار استاد شهريار، بويژه اشعار تركي او، تاكنون به وسيله نويسندگان و شعراي فراواني، مورد بررسي و نقد قرار گرفته است و حتي در سال هاي اخير، چند نفر از دانشجويان، موضوع پايان نامه تحصيلات خود در دوره هاي عالي كارشناسي ارشد و دكترا را بر روي بررسي آثار استاد شهريار قرار داده اند.
يكي از كساني كه تحليل هاي علمي و موشكافانه او از اشعار استاد شهريار، مورد قبول عام و خاص است، مرحوم استاد گنجعلي صباحي است. استاد صباحي، از كساني بود كه ساليان سال، در نشست هاي ادبي هفتگي به نام «دوستلار گؤروشو» (ديدار دوستان) شركت مي كرد و اين نشست ادبي، از معدود جلساتي بود كه مرحوم شهريار، در سالياني كه در تهران بود، در آن حاضر مي شد.
استاد گنجعلي صباحي، در كتاب مشهور خود با نام شعريميز زمانلا آدديملايير (شعر معاصر با زمان همراهي مي كند)، تحليل مبسوطي از آثار استاد شهريار داده كه بسيار خواندني است. عمده آثار صباحي، به غير از اين اثر چند جلد رمان و داستان هاي كوتاه است و حتي عده اي او را پدر نثر نوين تركي آذربايجاني در ايران لقب داده اند.
اين روزها، جمعي از ادب دوستان و علاقه مندان ادبيات تركي آذربايجاني، در كنار برنامه هاي متعددي كه براي تجليل از استاد شهريار برگزار مي كنند، در شرف آمادگي براي برگزاري مراسم صدمين سالگرد تولد استاد صباحي هستند كه در ۱۷ مهرماه در فرهنگسراي بهمن تهران منعقد خواهد شد. استاد صباحي در سال ،۶۸ يك سال پس از استاد شهريار، دار فاني را وداع گفت.

قلم اندازيهاي حاشيه نشين
از چنين نكنند بزرگان تا لزوم رواج كتابهاي جيبي
اكبر اكسير
از چنين نكنند بزرگان ...
در ايران بزرگ، انسان هاي بزرگواري هستند كه عمري براي ادب و هنر و فرهنگ زحمت كشيده اند و بايستي به نحوي بايسته حاصل زحمات اين عزيزان به جامعه معرفي شود آن هم براي عبرت آيندگان پخش فيلمي از زندگي استاد بهمن بيگي بنيانگذار آموزش و پرورش عشايري و نويسنده كتاب خوش فرم بخاراي من ايل من، از تلويزيون كاري سنجيده و ارزشمند بود كه بر دل ها نشست، كاش رسانه ها به ويژه تلويزيون به سراغ اكثر اين عزيزان مي رفت و با مصاحبه و گزارش هاي تحقيقي پاي درد دل اين بزرگان مي نشست و چهره هاي شاخص در هر زمينه را به جامعه معرفي مي نمود. در كشورمان از اين بزرگمردان كم نيست كه اغلب يا گمنام مانده اند، يا به علت كم توجهي مسئولين به جاي پرداختن به كار دل به كار گل واداشته شده اند.
مقاله اي خواندم از استاد بزرگواري با عنوان «چنار در ادبيات فارسي» يا مقاله تحقيقي بسيار طولاني محقق ارجمند در مورد تخلص شاعران يا رساله اي از پژوهشگري نام آشنا با عنوان: رخش رستم نر بود يا ماده؟ كه هر چند وجودشان براي اهالي ادبيات لازم و ضروري است اما تخصص اين بزرگان خوب نيست صرف اين مقولات حاشيه اي بشود و از انرژي آنها اين چنين سوءاستفاده شود و همين طور برسيم به كتابهايي كه توسط ناشرين دولتي و غيردولتي چاپ و پخش مي شود و آن هم با پرداخت حق التأليف هاي گزاف در حالي كه كتابهاي ارزشمند مؤلفين صاحب نام در قفسه ها خاك مي خورند، آن هم به بهانه نبود كاغذ سهميه! دوستم مي گفت خدا رحمت كند پدر سعدي را كه در گلستان نوشت هنرمند هر جا كه رود قدر بيند و بر صدر نشيند و نمي دانست در زمانه ما معني هنرمند به چه گروه از رندان سينه چاك اطلاق مي شود!
صد سالگي مشروطه و ناشران مشروطه!
جشن صدمين سالگرد مشروطيت ناشران ما را از خواب گران بيدار كرده است. هر روز بيشتر از ديروز مقاله و كتاب در اين مورد چاپ و پخش مي شود بعداز نفت و ۲۸ مرداد و... حالا شاخك هاي نشر به سمت مشروطيت نشانه رفته است. اين روزها هر ورق پاره اي كه از زمان مشروطيت مانده باشد به عنوان يك سند رسمي دست اول چاپ مي شود. كافي است رنگ كاغذ زرد و خطش، شكسته و قلم دواتي باشد با چند عكس نيمه روشن از اواخر قاجار و چند مقاله از روزنامه هاي عصر مشروطيت كه ترتيب انتشار كتابي در مورد مشروطيت را بدهند. گمان مي رود در اين آشفته بازار رقبا براي پيشي گرفتن از هم، كتابهاي عجيب و غريبي چاپ خواهند كرد با عناويني ازقبيل: ميرزا آغاسي سياستمدار و نخبه پرور!/ محمد علي شاه، آزاديخواه فوتباليست! ‎/دلايل رشد سبيل مظفر الدين شاه/ خدمت و خيانت دهخدا و... دوستم مي گفت چقدر خوب است براي پرداختن به صدمين سالگرد مشروطيت، هيأتي متشكل از محققين و مورخين و دانشگاهيان اهل فن بنيادي تأسيس نمايند كه با همكاري اتحاديه ناشران و مراكز ذيربط، كتاب مأخذي ترتيب دهند تا پژوهشگران جوان را به كار آيد و خوانندگان را بلاغت افزايد.
اين هيأت يا انجمن تدوين تاريخ واقعي مشروطيت، اجازه ندهند تا هر خاطره شفاهي جاي سند كتبي وزارت خارجه بنشيند و هر از راه رسيده فرصت طلبي به تدوين و چاپ كتاب درباره مشروطه بپردازد. بيانيه با تشويق مورخين و پژوهشگران فهيم تاريخي تدوين نمايند قابل اعتماد قريب به واقعيت، مستند تا به قول بيهقي: طاعنان مجال وقيعت نيابند!
لزوم رواج كتاب هاي جيبي
انگار ضرورت چاپ كتابهاي جيبي دارد احساس مي شود. در كيوسك نشريات ايستگاه هاي قطار و مترو، در ترمينال ها و فرودگاه ها حتي صف اتوبوس ها و مراكز پر تردد شهري. آقاي بيرامي از كيوسك داران اهل ادب و هنر تالشي تعريف مي كرد در كنار نشريات، استقبال مردم از كتابهاي جيبي خوب بوده است.
دوستم مي گفت اگر اين پديده در كيوسك هاي مطبوعاتي رواج پيدا كند بسيار جالب خواهد بود. شما همين كار را مقايسه كنيد با وانتي هاي ميوه كه بيشتر از مغازه داران ميوه مي فروشند چون خريدار راحت است در انتخاب، در خريدن يا نخريدن، ناخنك زدن، در چانه زدن ها و خلاصه توقف بيجا مانع كسب نيست و با داخل مغازه فرق دارد.
به هر حال اين گوي و اين ميدان! ناشران خوش ذوق بخت خود را آزمايش كنند و در جوار چاپ كتابهاي نفيس همان كتاب را در قطع جيبي با كاغذ كاهي چاپ نمايند و در مكان هاي شلوغ در دسترس مردم بگذارند و از اين طريق به كتاب و كتابخواني رونق دهند تا در تاكسي و اتوبوس و قطار و هواپيما و كشتي كتاب همراه مسافران باشد.
فقط يك نكته را ناشران عزيز توجه كنند كه به سراغ كتاب هاي كم حجم بروند نه اينكه مثل آن ناشر ناشي، فرهنگ لغت ۶جلدي معين را در قطع جيبي آن هم در يك جلد چاپ كند كه نه در جيب پالتو بل در كوله پشتي هم جا نگيرد!

مرور
كتابشناسي شهريار
سميه رشيدي
۲۷ شهريور، ياد آور سالروز درگذشت استاد مسلم زبان و ادبيات فارسي و تركي، سيد محمد حسين بهجت است.همو كه با نام «شهريار» با او آشناتريم .
همين تاريخ بهانه اي شد تا به كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران - كه از معتبرترين و كامل ترين كتابخانه هاي ايران محسوب مي شود - سري بزنيم و ليستي تهيه كنيم از كتاب هايي كه با موضوع «شهريار» نوشته شده اند.
همين سير و سلوك در نام كتاب ها ، نتايج جالبي نيز با خود داشت .
نگاهي گذرا به تاريخ چاپ اين كتاب ها ، اين مطلب را به خوبي نشان مي دهد كه استاد شهريار نيز مانند تمام بزرگان ادبي و علمي و ...پس از مرگش شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته است . كمي توجه به تعداد كتاب هايي كه در بين سال هاي ۷۰- ۸۰ در ايران به چاپ رسيده اند نيز گواه اين حرفند و نيز نشان دهنده اين مطلب كه اشعارو مضامين شعري شهريار هنوز ناشناخته اند.
وجود چند كتاب به زبان تركي آذربايجاني در بين كتاب ها نشان دهنده منزلت شهريار و علاقه ترك زبانان به اين استاد بي بديل ادبيات آذربايجاني است. در واقع اشعار تركي شهريار همان قدر در نزد ترك زبانان ارزش و منزلت دارد كه اشعار فارسي اش در نزد فارسي زبانان و ديگران .
به هر رو، اميدواريم اين به نوعي «كتابشناسي» گامي باشد در جهت شناخت هر چه بيشتر «شهريار». در روز ملي شعر وادب فارسي .
۱. دو شاعر بزرگ : مولانا ، شهريار . روشن ضمير ، مهدي . تهران . مستوفي . بهزاد . ۱۳۷۴. ۴۲۴ ص . مصور .
۲. خاطرات شهريار و ديگران . نيك انديش ، بيوك . نشر سهيل . ۱۳۷۰ . ۲۶۸ص. مصور . خاطرات .
۳. آخرين سلطان عشق. داستان زندگاني و شرح دل دادگي ها و ناكامي هاي شهريار به ضميمه ي «سلام بر حيدر بابا» . پير محمدي ، ناصر . قم . دارالنشر اسلام . ۱۳۷۷. ۱۵۹ ص .
۴. دنياي شهريار . حبيب بيلي ، عيسي . تهران . زوفا.۱۳۸۰ . {۵۶}+۳۱ ص . مصور . زندگي نامه . ترجمه شده از تركي آذربايجاني .
۵. ناشناخته هاي حيدر بابا . كوهي ، جعفر . تبريز. مؤلف. ۱۳۷۹. ۱۱۳ ص . مصور .
۶. اين ترك پارسي گوي . تحليل و بررسي شعر شهريار. شاعر شيدايي و شيوايي . منزوي ، حسين . تهران. برگ. ۱۳۷۲. ۲۹۵ ص .
۷. طنز در شعر استاد شهريار . نجف زاده بارفروش ، محمد باقر. تهران . خردمند . ۱۳۶۹ . ۱۱۲ص .
۸. حيدر بابا دان شهريارا مكتوب و بابك منظومه سي . قوشان .ا. آلاو. .... ۲۵+۵۶ ص .
۹. شهريار و آذربايجان ديلينده اثر لري. شيدا ، يحيي. تبريز. ارك تبريز . ۱۳۶۲ . ۱۵۰+۸۲۷ ص.
۱۰. ترساي شهريار . فرهنگي ، حسن . ۱۳۷۹. قم. نشر نداي دوست . زندگي نامه .
۱۱. شرح «حيدر بابا يه سلام» .( سلام بر حيدر بابا ). شاهكار ادبي به زبان تركي آذري . توحيد ، معبود . تهران مشكوة . ۱۳۷۸ . ۱۷۷ص . با ترجمه شعرها به فارسي.
۱۲. گامي در راستاي شهريار شناسي . تركان ، اكبر . تبريز . فروغ آزادي . ۱۳۷۰ . ۲۰۶ ص مصور . سخنراني ها ومقاله ها .
۱۳. انقلاب در شعر شهريار . اشعار و سخناني از شهريار. تهران . دفتر نشر فرهنگ اسلامي . ۱۳۶۱ . ۴۳ ص.
۱۴. ديوان شهريار . ۴ جلد . تهران . خيام . ۱۳۴۲. جلد اول : غزليات . قطعات . رباعيات . جلد دوم : مثنوي ها و قصيده ها . جلد سوم : مكتب شهريار .
جلد چهارم: افسانه شب و ساير آثار .
۱۵. كليات اشعار تركي و فارسي شهريار به انضمام حيدر بابا . مقدمه ، تصحيح و تعليقات : محمد زاده ، حميد . نگاه . زرين . ۱۳۶۸ . ۳۲۸ ص .
۱۶. برگزيده اشعار شهريار . شيدا ، يحيي . تبريز . تلاش . ۱۳۶۱ . ۲۰۰ ص .
۱۷. ديوان تركي شهريار . به انضمام حيدر بابا يه سلام. با مقدمه و توضيح و تعليقات محمد زاده ، حميد . تهران. زرين نگاه . ۱۳۷۷ . ۳۲۸ ص .
۱۸. گلزار جمال . خشكنابي ، رضا . تهران . سازمان تبليغات اسلامي . شركت چاپ و نشر بين الملل . ۱۳۷۹. ۲۱۶ ص . مجموعه شعرهاي استاد شهريار .
۱۹. در خلوت شهريار . نيك انديش نوبر، بيوك . تبريز . نشر آذران . ۱۳۷۷ . ۲ جلد. مصور .
۲۰. يادي از حيدر بابا . اثر قريحه چند تن ازدلبستگان به آثار محمد حسين شهريار . به كوشش : نصرت الله فتحي. ( آتشباك ) ۱۱۵ ص .
۲۱. اندوه شهريار . ( مجموعه داستان ) . اصلاني،محمد رضا . تهران . حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي. دفترقصه كودك و نوجوان . ۱۳۷۷. ۵۲ ص .
۲۲. در باغ خاطره ها . كاظمي ، ايرج . مجموعه مقالات . خرم آباد . افلاك . ۱۳۷۷ . ۱۲۰ +۸ ص . مصور .
۲۳. زندگاني ادبي و اجتماعي استاد شهريار . كاويانپور، احمد . تهران . اقبال . ۱۳۷۵. ۲۸۶ ص . مصور .
۲۴. حافظ به روايت شهريار . شرح ۱۰۰ غزل . به كوشش ابوالفضل علي محمدي ، حسن ذوالفقاري . تهران. نشر چشمه . ۱۳۸۱ . ۲۱۸ ص .
۲۵. فرهنگ اصطلاحات فارسي در شعر شهريار . علي محمدي ، ابوالفضل . تهران نشر هادي . ۱۳۷۱ . ۲۵۶ ص.
۲۶. مرغ بهشتي . زندگي و شعر محمد حسين بهجت تبريزي (شهريار ) . مشرف ، مريم . تهران . ثالث. ۱۳۸۲. ۳۴۲ ص .
۲۷. به همين سادگي و زيبايي . يادنامه استاد شهريار. به اهتمام جمشيد عليزاده . تهران . نشر مركز . ۱۳۷۴ . ۷۱۷+۱۶ ص . مصور .
۲۸. يادنامه شهريار . با مقدمه منوچهر قدسي . ۱۶۵ ص . مصور . به مناسبت اولين سالگرد وفات استاد شهريار.
۲۹. ناله سه تار . اكبري ، چاوش . تهران نشر صدا . ۱۳۷۶ . ۲۵۸ ص . مصور .
۳۰ . شهريار وانقلاب . فردي ، اصغر . تهران ، نشر الهدي ، ۱۳۶۹ ، ۲۵۰ صفحه .
* كتاب ها بر اساس فهرست موجود در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران فهرست نويسي شده اند .
** نام كتاب . نام خانوادگي و نام مؤلف . شهري كه كتاب در آن چاپ شده است . نام انتشارات . سال نشر. تعداد صفحات . توضيحات ديگر .

كتاب
اقتصاد
زندگي
سياست
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |