نامه وارده . همزمان با فرا رسيدن آغاز سال تحصيلي دانشگاه ها
هست ها و بايدهاي جنبش دانشجويي
|
|
۱- اساساً جنبش دانشجويي، پديده اي خاص در جوامع امروزي است و با كوشش جمعي از سوي گروهي جوان براي پيشبرد نوعي دگرگوني در جامعه تعريف مي شود. بنابراين، اين جنبش يك حركت و جنبش اجتماعي به حساب مي آيد. هانا آرنت در كتاب «خشونت» مي نويسد: «طغيان دانشجويان پديده اي جهاني است و تجليات آن در كشورهاي گوناگون و دانشگاه هاي مختلف صورت هاي متفاوتي داشته است.»
پيدا كردن وجه مشترك اجتماعي براي اين نهضت، امكان پذير نيست، لكن بايد اذغان نمود كه آنچه افراد نسل جوان را همه جا از لحاظ رواني ممتاز مي كند، شجاعت محض، اراده شگفت انگيز براي عمل و نيز اطميناني به همان اندازه شگفت آور بر امكان دگرگون سازي است. دو ويژگي اساسي جنبش دانشجويي را از ديگر جنبش هاي اجتماعي عمومي و نظير جنبش كارگري و جنبش هاي اجتماعي خاص (نظير جنبش ضد برده داري و حمايت از حقوق زنان و ...) تفكيك مي كند:
الف- ويژگي پرسش گري و روحيه چون و چرا كردن در قبال هر قضيه اي كه منافع كوتاه مدت يا بلند مدتي را براي جامعه داشته باشد يا چنين منافعي را به خطر اندازد.
ب- ويژگي آرمان خواهي، اصول گرايي و كمال پرستي در ضمن نفي مناسبات تبعيض آميز.
۲- از سال ۱۳۱۳ (تأسيس دانشگاه تهران) تا كنون، هفتاد سال از عمر دانشگاه و جنبش دانشجويي در ايران مي گذرد و در طول اين مدت، جنبش دانشجويي فراز و نشيب هاي فراواني را گذرانيده است. تأسيس شاخه دانشجويي حزب توده (۱۳۲۲)، سركوب دانشجويان در ۱۶ آذر ،۱۳۳۲ تسخير سفارت آمريكا در تهران از سوي دانشجويان پيرو خط امام (۱۳۵۸)، انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها (۱۳۵۹)، دوم خرداد ،۷۶ حادثه كوي دانشگاه (۱۳۷۸) و ده ها حادثه تاريخي ديگر، نشانگر اهميت نقش دانشگاه در تحولات جامعه ايران است و شايد اگر كمي در تاريخ جنبش دانشجويي در ايران تأمل كنيم، ويژگي هاي بارزي را مشاهده كنيم. تنوع گروه ها و گرايشات سياسي و عقيدتي در دانشگاه ها وتأثيرپذيري و ارتباط مستقيم دانشجويان با فعاليت سياسي و مبارزاتي موجود در جامعه مهمترين شاخصه جنبش دانشجويي در ايران است.
البته غلبه راديكاليسم سياسي و ضديت و مخالفت بنيادين با استعمار و استبداد را هم مي توان از نشانه هاي اين جنبش نام برد.
اما با نگرشي كوتاه در جنبش دانشجويي كنوني در دانشگاه ها در مي يابيم كه هيچ يك از ويژگي هاي تاريخي جنبش دانشجويي وجود خارجي و عيني ندارد، چرا كه تمام شاخصه هاي جنبش دانشجويي بستگي به «سياست» دارد و امروزه ديگر عنصر «سياست» در دانشگاه ضعيف است.
عملكرد راديكال و انحصارطلبانه برخي از گروه هاي دانشجويي، عاملي مؤثر در سياست گريزي دانشجويان است. بسياري از دانشجويان به دليل تبعات و هزينه هايي كه اقدامات راديكال اين گروه ها در پي داشته، حاضر به فعاليت نيستند. به عنوان نمونه، تغيير نام و مرام دفتر تحكيم وحدت به تحكيم دموكراسي و يا نامه نگاري هاي افراطي اين گروه به مقامات خارجي از عوامل مؤثر در ايجاد اين فضا بوده است.
دليل ديگر، غلبه «احساسات» بر «عقلانيت» در فعاليت هاي سياسي و اجتماعي دانشجويان است. نتيجه اين جايگزيني بروز رفتارهاي غير عقلايي وعصبي وتند مي باشد.
اما مهمترين دليل سياست گريزي دانشجويان، تبديل دانشگاه به باشگاه احزاب بوده است. پس از دوم خرداد ۷۶ برخي جريانات سياسي در جهت چانه زني هاي سياسي شان، نيازمند فشار از پايين بودند و به دليل عدم پايگاه اجتماعي _ مردمي اين جريانات، دانشگاه محل تاخت و تاز جريانات سياسي گشت.
در كشور ما راهبرد تبديل دانشگاه به كلوپ احزاب به شدت از سوي برخي جريانات سياسي دنبال مي شد، هر چند كه اين راهبرد نتيجه اي جز ركود علمي و خمودگي سياسي دانشگاه ها نداشت و جرياناتي كه روزي دانشجويان را پياده نظام، لشگر خود مي دانستند، امروزه ويرانه اي علمي و حتي سياسي با نام دانشگاه را به يادگار گذاشته اند!
۳- جنبش دانشجويي، يك جنبش اجتماعي است و پويايي و پيشرفت هر جنبش اجتماعي منوط به رشد همگاني پنج گزاره است:
الف- انگيزش اجتماعي: در اين مرحله جنبش نيازمند مطرح نمودن مطالب و دغدغه هاي عمده اجتماعي است كه مقدمه و زمينه انتقاد، اصلاح و انقلاب را فراهم مي آورد. هر گاه اين اوضاع با احساس بي عدالتي اجتماعي توأم گردد، انگيزش هاي تشكيل يك جنبش اجتماعي، شدت بيشتري مي يابد.
ب- احساس عمومي: براي تبديل يك كنش به احساسي پيوسته و مشترك، جنبش ناگزير از تشكيل واحدهاي كوچك، غيرمتمركز و مبتني بر روابط غيررسمي است تا بتواند توده هاي پراكنده را كه عمدتاً در حد رفتار عامه عمل مي كنند، به صورت گروه هايي به هم پيوسته و متحد درآورد تا در برابر مسائل نيز از طريق عادي، مسئوليت عاطفي احساس كند.
ج- تعهد و وحدت: در اين حالت لازم است جنبش اجتماعي نوعي از گرايشات اعتقادات مذهبي و مكتبي را در جهت معتقد كردن افراد به جنبش در خود، رشد دهد، تا بتواند در برابر خطرات و ناملايمات خود را همچنان متحد نگه دارد.
د- ايدئولوژي: هر جنبشي بايد قادر باشد تا گرايشات متحد كننده و مكتبي را در قالب باورها و ارزش هاي مذهبي كه بر كليه اقشار مردم، قدرت نفوذ داشته باشد، به يك ايدئولوژي راهبر و جهت بخش تبديل نمايد، تا قوت رواني و توجيه فلسفي هرگونه نقش اجتماعي و حساسيت اجتماعي در ميان توده ها ايجاد گردد. از همين جا مي توان به لزوم تحكيم پايه تئوريك و تدوين چهارچوب هاي منظم نظري براي جنبش دانشجويي، حكم نمود.
هـ- تاكتيك هاي عملياتي: يك نظريه ايدئولوژيك زماني پيروز خواهد شد كه راه هاي عملي خاصي، جهت رسيدن به اهداف در برنامه هاي كوتاه مدت و بلندمدت مشخص شود. در اين مدت يك جنبش در مسير نهادينه شدن گام برخواهد داشت.
جنبش دانشجويي علاوه بر تمام ويژگي هاي عمومي جنبش هاي اجتماعي، دو شاخصه پرسشگري و آرمان گرايي را نيز داراست.
اكنون با توجه به هست ها و بايدها جنبش دانشجويي در ايران، مي توان با قاطعيت گفت كه تنها يك «جنبش دانشجويي عدالت خواه» مي تواند پاسخ گوي « چراها و چگونگي» پويايي يك جنبش دانشجويي باشد.
«عدالت» بزرگترين آرمان بشر براي زندگي و مبارزه است و تنها «عدالت» است كه مي تواند در بين تمام افراد يك جامعه مانند ايران را كه آموزه هاي اسلامي در عمق جان مردم آن رسوخ دارد انگيزه و كشش اجتماعي ايجاد كند و تنها «عدالت» است كه مي تواند اعضاي يك جنبش را متعهد كند و براي مبارزه آنان را به هم پيوسته و متحد گرداند. «عدالت»، نه ايدئولوژي است و نه تاكتيك، اما ...
حميد حقوقي
|