دوشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۸۳
سينماي دفاع مقدس از نگاه فيلمسازان
از حماسه تا تصوير
003048.jpg
فرشيد علوي
سينماي جنگ يا دفاع مقدس با گذشت حدود دو دهه از آغاز آن و توليد آثاري گوناگون در اين زمينه، هنوز در كشور ما نوپاست و به همين دليل بررسي نتايج و آثار موجود در اين عرصه كار دشواري است و نمي توان دراين باره با قاطعيت سخن گفت كه آيا اين سينما توانسته است به موفقيت دست يابد يا نه. با اين همه سينماگراني كه در اين عرصه فعال بوده اند و به ساخت فيلم هاي دفاع مقدس پرداخته اند، درباره اين سينما، موقعيت امروز و چشم انداز فرداي آن حرف هاي بسيار دارند. آنها با اشاره به برخي مشكلات كه براي توليد اين گونه آثار پديد آمده است بر اين نكته تأكيد دارند كه اگر مي خواهيم سينماي جنگ راهي درست و معقول را بپيمايد هم بايد سياست هاي مشخص و مدوني تهيه و تدوين كرد و هم موانع سر راه تحقق و آرمان ها و ايده هاي متعالي سينماي دفاع مقدس را از ميان برداشت. به اعتقاد آنها نبايد ساخت اين گونه فيلم ها را به سازمان هاي دولتي محدود كرد، حضور سرمايه گذاران خصوصي و شركت هاي غيردولتي مي تواند باعث رونق اين سينما و رقابتي سازنده ميان فيلمسازان شود.
جمال شورجه كه در آثارش بيشتر وجه حماسي دفاع مقدس را درنظر مي گيرد و فيلم جنگي را محملي براي نمايش روحيات رزمندگان مي داند و اين ويژگي ها را در فيلم به ياد ماندني «حماسه مجنون» به تماشا مي گذارد، سينماي دفاع مقدس را چنين ارزيابي مي كند:«به اعتقاد من يكي از موفق ترين ژانرهاي سينماي بعد از انقلاب ما، سينماي جنگ است كه در واقع نشأت گرفته از خود انقلاب اسلامي است. شايد بشود گفت كه يكي از علت هاي اين موفقيت ريشه داشتن فيلم ها در بطن و متن جامعه و انقلاب است كه فيلمسازان توانستند رشد كنند و قد بكشند. يكي ديگر از علت هاي موفقيت اين بود كه همه فيلمسازاني كه وارد اين عرصه شدند الحمدلله انگيزه معنوي و دروني داشتند و اين انگيزه واقعاً يكي از قواي اساسي تحرك و پويايي سينماي جنگ بوده است. هرچه اين انگيزه قوي تر، غني تر، باپشتوانه تر و عميق تر باشد آثار ارائه شده نيز به همان نسبت پوياتر، جامع تر، موفق تر و عميق تر است.
بنابراين در كليت، سينماي جنگ را موفق مي دانم. سينمايي داراي انگيزه و هدف و واجد برخي يا مجموعه اي از ويژگي هاي قابل توجه... البته مشكلات و كاستي هايي هم بوده. ما مراحل ساخت فيلم هايي را كه از همان اولين سال هاي جنگ ساخته شد اگر مرور كنيم و خود فيلم ها را ببينيم درمي يابيم كه امكانات سينمايي و نظامي و تبليغاتي كشور متأسفانه آن گونه كه انتظار مي رفت در خدمت سينماي جنگ قرار نگرفت كه مي تواند علت هاي مختلفي داشته باشد. اتفاق ديگري كه مي توانست به شكل مطلوب تري بيفتد و نيفتاد اين بود كه دوستان داشتند پله هاي اول نردبان را بالا مي رفتند و قطعاً تجربه هاي اول عرصه آزمون و خطاست و بايد اين تجربه ها تداوم مي يافت و غلط  ها تصحيح مي شد تا بتواند خود را به سطح مناسبي برساند. مشكل تداركات و لجستيك در فيلم ها را كه دلايل مختلفي دارد نمي توانم به گردن شخص يا نهاد خاصي بيندازم و فكر مي كنم در نهايت بايد سياستگذاري  خاصي در جهت اهداف انقلاب صورت مي گرفت كه متأسفانه آن گونه كه در شأن و اهميت موضوع بود انجام نشد و اين بر سينماي جنگ هم تأثير گذاشت.»
ناصر شفق باني انجمن سينماي دفاع مقدس و تهيه كننده آثاري چون پرواز در نهايت، تونل، زيرآسمان جاي امن و... مي گويد:«سينماي دفاع مقدس مي توانست تابناكي بيشتري را در عرصه سينماي ايران و سينماي دنيا داشته باشد. همه آن مفاهيم ارزشي براي حقوق بشر و موضوعات فرهنگي براي انسان هاي تشنه، در قرن حاضر، در دفاع مقدس به بالاترين شكل اوج خود مطرح بوده و جذابيت هاي زيادي دارد و اكثر فيلم هاي ايراني كه در دنيا مطرح مي شود، قطره اي از درياي بيكران آن ارزش هاي انساني است كه در دفاع مقدس توسط هنرمندان واقعي به نمايش گذاشته شده و فكر مي كنم اين سينما در صورت توجه بيشتر مي توانست به عنوان ژانر ملي سينماي ايران مطرح شود. اما چند سالي است كه سينماي دفاع مقدس مورد بي مهري قرار گرفته و يكي از دلايل آن عدم توجيه اقتصادي اين نوع سينما از نظر تهيه كننده و سرمايه گذاران آن است در حالي كه اين به نظر من يك تصور غلط و اشتباهي است؛ چون سينماي دفاع مقدس به خاطر آن هيجان خاصي كه در نوع مضمون دارد هميشه شكل درام دارد و مي تواند جذاب باشد.»
جواد شمقدري كارگردان سينما و تلويزيون و خالق آثاري چون بر بال فرشتگان درخصوص سينماي دفاع مقدس و نقش كنوني آن در بهبود فضاي حاكم بر جامعه مي گويد:«به نظر من سينماي دفاع مقدس اگر برداشتي شفاف و صادقانه از خود دوران دفاع مقدس داشته باشد، مي تواند تأثير مثبتي در ساماندهي بسياري از مشكلات كه در جامعه امروز با آنها دست به گريبان هستيم داشته باشد. فرهنگ سينماي دفاع مقدس مي تواند روحيه ملي واحدي را در مردم برانگيزد و همه را در اين مسير قرار دهد كه توقع شان را كم كنند و در جهت رسيدن به آرماني متعالي تر و اهدافي ارزشمند تر از خودشان بيشتر مايه بگذارند و اگر ما همين عامل را بتوانيم در جامعه و در بين اقشار مختلف و مخاطبين خودمان تزريق كنيم به نظرم بسياري از مشكلات امروز جامعه ما حل خواهد شد...
سينماي دفاع مقدس متأثر از گنجينه بزرگي به نام ۸ سال دفاع مقدس است و ريشه در اين گنجينه و اين فرهنگ عظيم دارد. مثل بذري است كه اين استعداد را در وجودش دارد كه اگر خوب كاشته و خوب آبياري شود، درخت تنومند و پرباري را شاهد خواهيم بود. بنابراين كافي است كه اين همت شكل  گيرد. سينماي دفاع مقدس همواره مي تواند نقطه شروع و آغاز يك تحول اساسي در پيكره سينماي كشور باشند.»
عبدالله باكيده كارگردان فيلم هاي بلند پوتين، صليب طلايي و خالق آثار كوتاه بسياري در زمينه جنگ تحميلي معتقد است:«سينماي دفاع مقدس از سوي جامعه و مسئوليني كه مي بايست اين سينما را حمايت كنند اعم از ارگان هاي نظامي، سياسي و فرهنگي خلع سلاح و محاصره شده است. امروز حتي بعضي مواقع خيلي مستقيم به ما مي گويند اكنون در كشور ما صلح برقرار است پس نيازي نمي بينيم كه فيلم هاي جنگي ساخته و خاطرات گذشته به صورت فيلم زنده شود. من نمي گويم شادي را فراموش كنيم و فقط به دوران جنگ و مشكلات آن بپردازيم اما اگر قرار است سالي يك بار در هفته دفاع مقدس مراسم بزرگداشت داشته باشيم لااقل در آن هفته به اين موضوع درست نگاه كنيم و با چند تصوير و گفت وگو آن را سپري نكنيم. هنوز خيلي ها هستند كه منتظرند ما به صورت تحليلي به اين اتفاق مهم نگاه كنيم. اما متأسفانه اين سينما به فراموشي سپرده شده و به جز چند تن از فيلمسازان كه هنوز مقاومت مي كنند بقيه به دليل شرايط به وجود آمده، كنار كشيده اند. نهادها و ارگان هاي تصميم گيرنده موانع را زيادتر كرده اند و به همين دليل كمتر تهيه كننده اي به سمت ساخت فيلم هاي دفاع مقدس مي رود... در سينما ما امروز با نوعي موج گسترده فيلم هاي جوان پسند مواجه هستيم و در اين فضا جايي براي سينماي جنگ باقي نمي ماند. انديشه هاي به اصطلاح نوي برخي سينماگران كه از موضوعات كهنه سينماي غرب وام گرفته شده باعث ركود فيلم هاي جنگي مي شود كه متأسفانه اين نوع موضوعات هر روز افزوده مي شود و گرايش به سمت آنان هم بيشتر مي شود.»
003045.jpg
احمد اميني فيلمساز نام آشناي كشورمان كه در زمينه سينماي جنگ فيلم سايه هاي هجوم را در كارنامه خود دارد، در اين زمينه مي گويد:«به اعتقاد من در هر فضايي اگر فيلم خوب ساخته شود مي تواند پايداري خودش را حفظ كند. همان طور كه سال ها در آمريكا فيلم هاي جنگي ساخته نمي شد و الان سينماي جنگ آمريكا با چهره اي تازه دوباره زنده شده است و به فعاليت مي پردازد. اين مسأله در تمام ژانرها يكسان است. با توجه به اين كه سينماي دفاع مقدس ما ويژگي هاي منحصر به فردي را داراست، در هر مقطعي مي تواند حيات داشته باشد. شيوع و گستره ساخت فيلم هاي جوان پسند و تين ايجري نمي تواند دليلي براي ركود سينماي جنگ باشد. من فكر مي كنم مهمترين اصل موجود در سينما، فيلم قوي و خوب ساختن است. اگر يك فيلم جذابيت و گيرايي خود را حفظ كند در هر مقطعي مي تواند مطرح شود. به هر حال فيلم هاي تين ايجري هم مخاطب خاص خود را دارد و با توجه به طيف گسترده جوانان در كشور ما طبيعي است كه سينما هم سعي كند اين قشر پرجمعيت را مورد خطاب قرار دهد و به جوانان به عنوان مخاطبين ويژه نگاه كند. از طرفي مشكل سينماي ما اصلاً ژانرها نيستند. تمام گونه هاي مختلف سينمايي مثل سينماي كودك، جوان، خانوادگي، تاريخي، كمدي، دفاع مقدس و... درگير مسائل ريشه اي تر و اساسي تر از اين حرف ها هستند كه اگر اين مشكلات حل شود هر ژانري مي تواند جايگاه مناسب خود را در سينما به دست آورد. سينماي دفاع مقدس هم مي تواند از اين فضاي موجود به سود خود بهره ببرد. يعني با در نظر گرفتن مسايلي كه مربوط به جوانان مي شود، با يك ديدگاه و لحن تازه در قالب موضوعات جنگي با همين قشر جوان ارتباط برقرار كند.»

گفت وگو با كارگردان اشك سرما
كه عشق آسان نمود اول
بخش نخست گفت وگو با عزيزالله حميدنژاد كارگردان فيلم اشك سرما را هفته گذشته خوانديد. اكنون بخش دوم آن از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد.
* مطلب بعدي،باسواد بودن هر دو شخصيت اصلي فيلم است و اينكه هر دو اهل مطالعه رمان هستند، يعني تأكيد بر اينكه در سايه مطالعه هستي و انسان و بدست آمدن بصيرت كافي مي توانيم راحت تر به تفاهم برسيم.
- دقيقاً، من شخصاً دوست دارم آدمهاي اطرافم اهل مطالعه و درك و شعور باشند، ولي خوب اينطور نيست، يعني جامعه اقشار مختلفي دارد كه هركس به سويي مي رود و اما در اينجا آدم هايي انتخاب كردم به عنوان شخصيت هاي محوري كه اهل انديشه، تفكر و مطالعه هستند. و تأكيد هم دارم كه دختر چوپان هم مي تواند اهل مطالعه و فكر باشد.
* بازي خانم فراهاني انصافاً بسيار زيباست. و در واقع خيلي خوب توانسته اين نقش مشكل را اجرا كند. هر چند بازي آقاي پيروزفر اشكال جدي هم دارد. اما سؤالم بيشتر در باب ارتباط كياني با مردم بومي منطقه است. فكر مي كنم مقداري محافظه كار است و كمتر با مردم دمخور است. مي بينيم كه حتي از پل رد نمي شود و به ده پا نمي گذارد.
- خوشحالم از اين كه شما زبان كردي مي دانيد و بازي خانم فراهاني را تأييد مي كنيد، به خاطر اين كه ما خيلي سعي كرديم در واقع شخصيت روناك را طوري پرداخت بكنيم و به يك سطحي از بازي برسيم كه مخاطب بپذيرد كه اين دختر مي تواند كرد باشد. روي لهجه زياد كار كرديم، مرحله بعد اما در مورد ارتباط كياني با آدم هاي ديگر، كياني در حد و حدودي كه نياز يك فيلمنامه است با آدم ها رابطه برقرار مي كند، در شهر مي بينيد كه كياني با يك تعداد از كردها آشنايي دارد، صحبت مي كند، مي ايستد، احوالپرسي مي كند. از زبان كردي هم يك جاهايي استفاده مي كند و اصلاً دو تا از كساني كه با او در آن سنگر زندگي مي كنند كرد هستند، بنابراين تا حدودي مي تواند با روحيات آنها آشنا بشود. اما مسئله روستا و اين كه از پل به آن طرف نمي رود،  كياني دارد مي رود منتهي روناك مي آيد مانع شود آن بار را از دوش كياني بر مي دارد و به مادرش معترض مي شود. هنوز شروع آشنايي آنهاست، هنوز نگاه هاي پر از سوءتفاهم نسبت به هم دارند، اين است كه وارد روستا نمي شود.
* در آخر به آخر فيلم بپردازيم، يعني پيش آگاهي كياني نسبت به سرنوشتي كه در انتظارش است، انگار به درو كردن اعمالش در فصل رويش مي رود و به همين خاطر لباس نو پوشيده و گويي برايش مسجل شده است كه رفتني است. يعني خاصيت عشق در اينجا هويدا مي شود تزكيه و پالايش و آمادگي براي پرواز .... و در نهايت رهيدن.
- همين طور است،  كياني در واقع در يك شرايطي قرار گرفته يك پروسه اي را طي كرده، اين برخوردهايي كه با روناك داشته به يك آگاهي رسيده، آن آگاهي از عشق برمي خيزد، طبيعي است كه اين آدم پيش آگاهي داشته باشد، پيش آگاهي را نمي شود داد زد و به همه گفت، كياني فقط اشاره مي كند وقتي كه دارد به آن سرباز مي گويد حتي تفنگش را با خودش نمي برد، در واقع به نهايت رسيده، مي رود ملحق شود، به وصال مي رسد و همه اينها باز لايه هاي زيرين هستند. نمي خواهيم به مخاطب بگوييم همه متوجه اين قضايا باشيد. در هر صورت مي خواهم بگويم ساخت فيلم هايي از اين دست، فيلم هايي غيرمتعارف، يك اراده خاص و جمعي را مي طلبد كه اگر آن اراده خاص و جمعي نباشد امكان ساخت چنين فيلم هايي نيست. به هر حال كسي كه به زعم حافظ عشق را نچشد زندگي نكرده و مرده است بر او نبايد نماز خواند. به هر حال انساني كه دنبال حقيقت است چيزهايي به اصطلاح دم دستي به طور روزمره ارضايش نمي كند. حقيقت هم در مطلق نهفته است، آرامش و سعادت نهايي هم در واقع در آنجاست.

گفت وگو با تام كروز بازيگر «وثيقه»
ما جوابي نمي خواستيم
003051.jpg
تام كروز در فيلم «وثيقه» به كارگرداني «مايكل مان» دست به سفري طولاني و عجيب مي زند. اين سفر او را به سوي يك سري حادثه و واقعه تماشايي و بديع راهنمايي مي كند و باعث خلق يكي از كاراكترهاي پيچيده سينمايي فصل تابستان مي شود.
در يك بعدازظهر گرم تعطيل، تام كروز با آن لبخند هميشگي اش وارد سرسراي هتل سن ژري مي شود. اما اين بار قرار نيست او نقش يك ناجي را داشته باشد. در سن ۴۲ سالگي هنوز چنين به نظر مي رسد كه او يك دانش آموز دبيرستاني است كه مي خواهد چيزهاي تازه اي ياد بگيرد.
وقتي دقيق تر به چهره  بازيگر نگاه كنيم، متوجه خواهيم شد كه او همان تام كروز هميشگي نيست. وي پخته تر به نظر مي رسد و بازي اش خيلي بهتر از كارهاي قبلي اش است. حالا مي توان او را يك حرفه اي تمام عيار خطاب كرد. شخصيت او كه در فيلم «وينسنت» نام دارد، هيچ شباهتي به كاراكترهاي تانخورده و اطو كشيده قبلي او ندارد. اين بار او «بدمن» (كاراكتر منفي) ماجراست. تام كروز مي گويد كه بلافاصله بعد از خواندن فيلمنامه تصميم گرفت بازي در فيلم را قبول كند و اين در حالي بود كه مي دانست شخصيت اصلي فيلم يك آدم منفي است: «با خودم گفتم دقيقاً مناسب اين نقش هستم. هميشه در جست و جوي يك نقش چالشي بودم. چيزي را مي خواستم كه متفاوت از بقيه باشد. از سوي ديگر هميشه دلم مي خواست با مايكل مان كار كنم. به قول  مان شخصيت وينسنت، شخصيتي مرموز و ناشناس است. اگر كسي دقيقاً شاهد يكي از كارهاي او باشد و بخواهد مشخصات وي را به پليس ارايه دهد، چه خواهد گفت؟ يك مرد ميانسال با قدي متوسط كه سوئيت قهوه اي و پيراهني سفيد به تن كرده است؟ يك چنين توصيفي را مي  توان براي هر كسي داشت و به هر آدمي نسبت داد!»
اين اولين بار است كه كروز در يك نقش منفي بازي مي كند و تماشاگران هم او را در اين نقش پذيرفته اند. او يك آدمكش حرفه اي و خونسرد است كه گريم ويژه فيلم، چهره تازه اي از او ساخته است. كروز درباره تلقي خود از اين شخصيت چنين مي گويد: «وينسنت يك كاراكتر ضد اجتماعي است. براي رسيدن به اين شخصيت چند ماه با مان گفت وگو و بحث و جدل داشتم. بالاخره راه نمايش او را بر روي پرده سينما پيدا كرديم. چه عاملي باعث شد تا وينسنت به راه غلط برود و اين قضيه از كجا شروع شد؟ اين نكته كليدي ماجرا بود. به صورت طبيعي من تحقيقات زيادي درباره اين كاراكتر كردم. اين حكايت كه او چگونه تبديل به اين آدم امروزي اش شده است، بايد در صحنه هاي مختلفي از فيلم توضيح داده مي شد. با كمك  مان به اين تصوير رسيديم كه او از كجا آمده است و من چگونه تبديل به وينسنت مي شوم. البته در طول ماجرا كاراكتر من تا حد زيادي وابسته به مكس(كاراكتر راننده تاكسي كه اجير وينسنت و درگير كارهاي او مي شود) است. در حقيقت، اين من هستم كه از صندلي عقب، رانندگي تاكسي را به عهده دارم.»
به صورت طبيعي هيچ كس دوست ندارد راننده تاكسي را نه در پشت فرمان، كه در صندلي عقبي راننده ببيند. (خصوصاً اگر اين آدم كسي باشد كه هدفي مرگبار و خطرناك را پيش روي خود دارد.) اما كروز اذعان مي كند كه وينسنت كاراكتري پيچيده و تو در تو دارد كه نمي توان به راحتي درباره اش قضاوت كرد و رأي نهايي را صادر كرد. او مي گويد: «و اين دقيقاً همان چيزي است كه مان مي خواست مطرح كند و در اختيار تماشاچي اش قرار دهد. بعد از خلق اين كاراكتر به عنوان يك آدم كاملاً حرفه اي كه دقيقاً مي داند چه مي خواهد، ما از خودمان مي پرسيم اين آدم امشب چه مشكلي دارد و چرا اين طوري مي كند؟ با اين حال ما جوابي نمي خواستيم. ما فقط مي خواستيم كه تا پايان فيلم اين پرسش همچنان براي تماشاچي مطرح باشد. چرا وينسنت اين بازي موش و گربه را به راه مي اندازد؟» اگرچه وينسنت شخصيت اصلي و مركزي قصه فيلم است، اما آدم مثبت ماجرا نيست. اين افتخار نصيب جمي فوكس در نقش راننده تاكسي شد كه تماشاگران بيشتر با او احساس همذات پنداري  كنند تا با تام كروز. ولي بازيگر اصلاًً نگران اين موضوع نيست: «طبيعي است كه تماشاچي كاراكتر مرا پس بزند و قبول نكند. وينسنت آدم بدي است كه به صورت طبيعي كسي از كارهايش دفاع نمي كند. اما من اين نقش را بازي كردم، چون در كارنامه ام كار تازه اي بود و اين فرصت را فراهم مي  كرد تا كار متفاوت و تازه اي را ادامه دهم. هر چه تماشاچي از وينسنت بيشتر بدش بيايد، من خوشحال تر خواهم شد، زيرا مي فهمم نقشم را خوب بازي كرده ام. بگذار آنها از وينسنت متنفر باشند.!»

نگاهي به فيلم «وثيقه» ساخته مايكل مان
هنر كارگرداني
003054.jpg
با وجود آنكه پايان فيلم هم خيلي شبيه كارهاي كلاسيك صنعت سينماست ولي مان سطح تنش صحنه را آن قدر بالا نگه مي دارد كه بيننده احساس كند با يك فيلم دوست داشتني روبروست.
«وثيقه» را مايكل مان براساس فيلمنامه اي از استوارت بيتي كارگرداني كرده است. تام كروز، جمي فوكس، جيدا پينكت اسميت، مارك روفالو، پيتر برگ و بروس مك گيل بازيگران اين فيلم هستند. نقد حاضر بخش هايي از نوشته جيمز براردينلي درباره اين فيلم است كه با هم مي خوانيم:
«وثيقه» يك مثال خوب و كلاسيك دراين باره است كه بعضي وقت ها انتخاب نامتعارف و غيرمعمول بازيگران يك فيلم مي تواند نتيجه درخشان و موفقيت آميزي داشته باشد. در اينجا ما تام كروز را داريم كه تا به امروز فقط در نقش آدم هاي خوب، خوش چهره و دوست داشتني بازي كرده بود. او حتي در نقش هاي حادثه اي خودش هم آدمي رمانتيك و مقبول بوده است. اما حالا در اين فيلم در نقش يك آدم خبيث ظاهر شده است. بعد نوبت به جمي فوكس مي رسد. او در تلويزيون بازيگر دو مجموعه موفق كمدي بوده است و تصويرش روي صفحه كوچك تلويزيون با خنده تماشاگران همراه بوده و هست. اما حالا در اين فيلم او يك راننده تيره بخت است كه اسير دست يك آدم كش حرفه اي مي شود كه بايد هر مسيري را كه او مي خواهد برود و شاهد تمام كارهاي خلاف قانون اوست. هر دو بازيگر هم نقش خود را بدون كم و كاست، خيلي خوب بازي كرده اند.
علي رغم يك شروع خوب، «وثيقه» نمي تواند يك دستي و حال و هواي خوب خود را حفظ كند. با اين وجود، توانايي دو بازيگر اصلي و هنر كارگرداني مايكل مان، نقاط ضعف كار را مي پوشاند و باعث مي شود تماشاچي توجه زيادي به آنها نداشته باشد. با وجود آنكه پايان فيلم هم خيلي شبيه كارهاي كلاسيك صنعت سينماست، ولي مان سطح تنش صحنه را آن قدر بالا نگه مي دارد كه بيننده احساس كند با يك فيلم دوست داشتني روبروست. در طول فيلم آشكارا ديده مي شود كه مان گرايش هميشگي خود را بروز مي دهد. او در جاي جاي فيلم مي خواهد بگويد كه مهم ترين نكته در فيلم هنر كارگرداني اوست و نه قصه آن. در همين رابطه است كه مي بينيم فيلم، نماها و زواياي قشنگ و قابل توجهي دارد. (براي مثال نماهاي زيادي از تاكسي در نيمه شب هاي خيابان هاي لس آنجلس وجود دارد كه با هلي كوپتر گرفته شده اند.) در عين حال مان بجاي بازي با دوربين و تأكيد بر آن، توجه خود را معطوف به گسترش فضاسازي مي كند. (در همين رابطه است كه بايد بگوئيم فيلم نگاهي سياه دارد و نوعي وحشت از فضاي بسته و محدود در دل قصه رشد مي كند.) وينسنت آدمي چابكدست و شيرين اما خطرناك است. مكس چگونه در چنين فضايي زنده خواهد ماند؟ فيلم با وجود حضور شخصيت هاي متعدد آن، بيشتر از هر چيز درباره مكس و وينسنت است. حتي مي توان گفت بيشتر درباره مكس است. تماشاچي فيلم شايد تعجب كند كه چرا جيدا پينكت اسميت موافقت كرد در اين فيلم در نقش كوتاهي ظاهر شود. (هر چند كه نقش خيلي خوب است.) قصه فيلم يك قصه سنتي نيست و مكس و وينسنت در طول شبي كه همراه هم هستند با يكديگر دوست صميمي نمي شوند.

نما به نما
پدر شوهر مسئول
آميتا باچان در فيلم جديد خود يك بار ديگر نقش بزرگ خانواده را بازي مي كند. اين فيلم «بابول» نام دارد كه به معني پدر شوهر است. در فيلم، او نقش پدر شوهر راني موكرجي بازيگر جوان سينماي هند را بازي مي كند كه بايد خبر مرگ پسرش (سلمان خان) را به عروسش بدهد. بعد از اتمام مراسم عزاداري او كه به شدت مراقب و نگران عروس جوان خود است، تصميم مي گيرد يك همسر خوب برايش پيدا كند. كل اين مسائل باعث خلق حوادث و اتفاقات جديدي مي شود كه خط اصلي قصه فيلم را تشكيل مي دهد. نقش داماد جديد را قرار است آكشي كومار بازي كند. هما ماليني هم در نقش همسر باچان ظاهر مي شود. قبل از اين قرار بود نقش عروس را كاجول بازيگر سرشناس بازي كند كه او به علت گرفتاري هاي مادرانه، اين دعوت را رد كرد. راوي چوپرا كارگردان مطرح سينماي هند اين درام خانوادگي را كارگرداني مي كند. كليد فيلمبرداري فيلم بعد از انتخاب سه بازيگر اصلي ديگر زده مي شود.
فرار مك كرگور
003057.jpg
مايكل بي حادثه اي ساز سرشناس سينما براي استوديوي دريم وركز يك فيلم علمي- تخيلي ماجراجويانه كارگرداني مي كند. نام اين فيلم كه حال و هوايي دلهره آور هم دارد «جزيره» است و به احتمال زياد ايوان مك كرگور (جنگهاي ستاره اي) نقش اصلي آن را بازي خواهد كرد. قصه فيلم درباره يك آدم پرمو (مك كرگور) است كه تلاش مي كند از جامعه اتوپيا گونه اي كه در آن اسير است ،فرار كند. براي نگارش فيلمنامه فيلم از سه نويسنده كمك گرفته شده است. مك كرگور كه طي ماههاي قبل «ماهي بزرگ» و «آدام جوان» را روي پرده سينماها داشت، بزودي در قسمت آخر «جنگهاي ستاره اي» ، در نقش «اوبي وان كنوبي» ظاهر مي شود. از او قرار است فيلم دلهره آور «اقامت كن» هم به روي پرده برود.
مشكل پروازي فاستر
«نقشه پرواز» نام فيلم جديد جودي فاستر است كه با انتخاب بازيگران جديد يك قدم ديگر به زمان توليد خود نزديك مي شود. فيلمبرداري اين كار دلهره آور ماه آينده شروع مي شود. پيتر سارسگارد، شون بين و اريكا كريستنسن ديگر بازيگران فيلم هستند. قصه فيلم درباره زن جواني (جودي فاستر) است كه در جريان يك سفر هوايي بر فراز اقيانوس، دختر كوچكش به شكل مرموزي ناپديد مي شود. سارسگارد در فيلم نقش مردي را دارد كه تلاش مي كند اوضاع را عادي كرده و تحت كنترل در آورد.

هنر
اقتصاد
انديشه
روانشناسي
سياست
فرهنگ
|  اقتصاد  |  انديشه  |  روانشناسي  |  سياست  |  فرهنگ   |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |