بررسي تسليحاتي ايران و عراق در جنگ۸ ساله
موازنه اي نابرابر
صدام اميدوار بود كه با حمله سريع،اما قاطعانه اي بتواند به اهداف خود برسد.
وي با محدود كردن اقداماتش در صدد بود ماهيت دفاعي اهداف خود را نشان دهد و با خودداري از جنگ همه جانبه اميدوار بود كه واكنش تهران نيز به همين صورت باشد
|
|
«سپاه به شدت، در مقابل حمله عراق مقاومت كرد. هرچند نيروهاي آن آموزش نظامي اندكي ديده بودند و تجهيزات ناچيزي در اختيار داشتند اما با روحيه اي قوي و انگيزه بالايي كه ويژگي منحصر به فرد آنها بود، مي جنگيدند.» عبارات فوق بخشي از نوشته ربكاكالن است كه به موازنه تسليحاتي ايران و عراق در طول هشت سال جنگ تحميلي پرداخته است. شايد حال كه ۱۶ سال از افتخار ملي ما در حماسه اي فراموش ناشدني مي گذرد مقايسه امكانات و موقعيت نظامي دو كشور ايران و عراق براي ملت ما به ويژه نسل جديد انقلاب كه آن روزها را خوب به خاطر ندارند جالب باشد. لذا در اين مطلب سعي شده از ديدگاه يك فرد خارجي، نابرابري تسليحاتي ايران و عراق بيشتر آشكار شود و اين كه آنچه به اين نابرابري تعادل مي بخشيد عنصرايمان به راه امام بود و اين كه جنگ ما، جنگ عقيده بود و بس.
ربكا كالن ـ پژوهشگر انگليسي در امور خاور ميانه
از زمان شكل گيري خاورميانه كنوني در سال هاي آغازين جنگ جهاني اول بر ويرانه هاي امپراتوري عثماني، ايران قدرت برتر منطقه خليج فارس بوده است و از نظر تمامي شاخص هاي كيفي قدرت بر عراق برتري داشته است. قلمرو ايران تقريباً سه برابر قلمرو عراق، جمعيتش بسيار بيشتر از عراق (۳۹ ميليون در برابر ۱۳ ميليون در سال ۱۹۸۰) است و خط ساحلي ايران كه دو هزار كيلومتر طول دارد، پنجاه برابر گسترده تر از خط ساحلي عراق است.همچنين، تقسيمات قومي و مذهبي در عراق از ايران بسيار بيشتر است، در حالي كه جمعيت ايران در مقايسه با عراق يك دست تر مي باشد. عراق كشوري است كه در آن جمعيت كردها، كه بزرگ ترين جمعيت غيرعرب اين كشورند، همواره سركوب شده و اقليت سنيان كه يك سوم جمعيت كشور را تشكيل مي دهند، بر اكثريت شيعه حكومت كرده اند. در حالي كه در ايران، افراد حاكم بر شيعيان كه ۹۵ درصد جمعيت را تشكيل مي دهند، خود شيعه اند. همچنين، جمعيت كردهاي ايران كمتر از نصف جمعيت كردهاي عراق مي باشد.
از نظر نيروهاي زميني، هر دو كشور تقريباً با يكديگر يكسان بودند. در واقع هر چند تعداد افراد نيروي زميني ايران از عراق (۲۸۵ هزار در برابر ۱۹۰ هزار) بسيار بيشتر بود، اما تعداد واحدهاي رزمي و سيستم هاي تسليحاتي آنها تقريباً يكسان بود: عراق (به سبك شوروي) هفت لشكر كوچ داشت كه تحت سه سپاه سازمان دهي شده بودند، در حالي كه ايران (به سبك آمريكا) شش لشكر بزرگ داشت كه به سه سپاه زميني تقسيم مي شد. تعداد تانك ها (۱۸۰۰ تانك عراقي در برابر ۱۷۳۵ تانك) همچنين، تعداد توپ هاي هر دو كشور (۸۰۰ قبضه عراق و ۱۰۰۰ قبضه ايران) نيز تقريباً برابر بود. البته، نيروهاي عراق كه از نيروهاي شوروي الگو مي گرفتند، از نظر وسايل نقليه زرهي نسبت به ايران برتري داشتند.
اما اين تساوي ظاهري، بسيار فريبنده است. تنها مأموريت واقعي نيروي زميني ايران محافظت از مرز غربي ايران بود، زيرا تهديد ارتش شوروي از اوايل دهه ۶۰ كاهش يافته بود، اما نيروي زميني عراق افزون بر آن كه در سه محور مرزهاي ايران، تركيه و سوريه از مرزهاي خود دفاع مي كرد، بايد كردها را نيز كنترل و محدود مي نمود. در اواخر دهه ،۷۰ با توجه به اختلافات موجود بين رژيم هاي حاكم بر عراق و سوريه مشكلات امنيتي موجود در خطوط مرزي اين دو كشور بسيار زياد بود، طوري كه در سال هاي ۱۹۷۵-۱۹۷۶ نزديك بود بين اين دو كشور بر سر تقسيم آب فرات و دخالت مستقيم سوريه در منازعه لبنان جنگ درگيرد.
با وقوع انقلاب اسلامي تعادل استراتژيك موجود در منطقه برهم خورد. پس از اين واقعه برخي از مسئولان جديد ايران كه ارتش را ابزاري براي سركوبي مردم در دست شاه و نيروي بالقوه خطرناكي براي انقلاب مي دانستند، به تشكيل نيروي شبه نظامي، سپاه پاسداران، اقدام و پاك سازي نيروهاي ارتشي را آغاز كردند.
در آغاز جنگ، ايران ديگر خود را از عراق برتر نمي ديد: نيروي زميني ارتش ايران از ۲۸۵ هزار نفر به ۱۵۰ هزار نفر كاهش يافته بود، در حالي كه اين رقم در مورد عراق به ۲۰۰ هزار نفر مي رسيد. تأثير اين كاهش در زمينه هاي عملياتي بسيار مشهود بود، نيروي زميني عراق از زمان سقوط شاه ايران به بعد، لشكرهاي خود را با افزودن دو لشكر مكانيزه جديد به دوازده لشكر رساند، اما ارتش ايران لشكرهاي خود را به شش لشكر كاهش داد كه هر يك از آنها در سطح يك تيپ بود. عراق مي توانست تقريباً، تمامي سيستم هاي تسليحاتي عمده خود (۲۷۵۰ دستگاه تانك، ۲۵۰۰ دستگاه وسيله نقليه زرهي و حدود ۹۲۰ قبضه توپ) را مستقر و عملياتي كند، در حالي كه ايران به ندرت، مي توانست نيمي از ۱۷۳۵ دستگاه تانك، ۱۷۳۵ دستگاه وسيله نقليه زرهي و ۱۰۰۰ قبضه توپ خود را مستقر كند.
از نظر نيروي هوايي نيز، عراق نسبت به ايران برتري چشمگيري داشت. نيروي هوايي رژيم انقلابي ايران غير از خريدهاي جاه طلبانه شاه (به ويژه طرح خريد ۱۶۰ فروند جنگنده اف - ۱۶ براي تقويت توان عملياتي نيروي هوايي ايران)، مشكلات لجستيكي و نگهداري فراواني داشت. پس از خروج كارشناسان آمريكايي از ايران، سيستم هاي الكترونيك اساسي از بسياري از هواپيماهاي اف-۱۴ ايران برداشته شدند و بسياري از سيستم هاي حسگر، نگهداري و لجستيك هواپيماهاي اف-۴ و اف-۵ به دليل فراهم نبودن قطعات يدكي و نگهداري نامناسب به تدريج فرسوده شدند. در نتيجه در آغاز جنگ، نيروي هوايي ايران (۷۰ هزار نفر در برابر ۱۰۰ هزار نفر نيروي هوايي عراق در سال ۱۹۷۹) تنها مي توانست نيمي از هواپيماهاي خود را به پرواز درآورد. از سوي ديگر، نيروي هوايي عراق با وارد كردن ۱۴۰ فروند سوخوي ۲۰ و ميراژ ،۲۳ هواپيماهاي تهاجمي اش را نوسازي كرد و سطح سرويس دهي خود را افزايش داد(حدود ۸۰ درصد در آغاز جنگ).
ايران تنها در عرصه دريا توانست برتري پيش از سال ۱۹۷۹ خود را حفظ كند. هر چند نيروي دريايي ايران نيز نتوانست از تأثيرات انقلاب در امان بماند و مشكلات لجستيكي و نگهداري فراواني داشت، اما برتري آن، چنان چشمگير بود كه توانست آن را تا حدي حفظ كند. البته، بايد يادآور شد كه توان عملياتي اش تا حد زيادي كاهش يافت.
صدام كاملاً آگاه بود كه در جوامع غيردموكراتيك، حاكم مستبد عامل اصلي تغييرات سياسي است، بنابراين، از هيچ تلاشي براي افزايش وفاداري نيروي نظامي به حكومتش دريغ نمي كرد. درجه افسران حزبي در بين نيروهاي مسلح در سطح گردان اعطا مي شد. فعاليت هاي سياسي سازمان يافته ممنوع بود، عوامل غيرقابل اطمينان وادار به بازنشستگي، پاك سازي يا اعدام مي شدند، افسران ارشد به صورت مداوم جابه جا مي شدند تا از ايجاد پايگاه هاي قدرت ممانعت به عمل آيد. همچنين ساختار جمعيتي گارد رياست جمهوري و گارد تك نژادي رژيم، اساساً از اهالي تكريت، زادگاه صدام يا مناطق اطراف آن تشكيل مي شد.
به رغم گسترش و نوسازي سريع نيروهاي مسلح عراق و ايران توانايي عملياتي آنها چندان افزايش نيافت؛ زيرا، اين دو كشور نمي توانستند همزمان با اين توسعه و نوسازي،آموزش هاي لازم را ارائه دهند. كيفيت پايين آموزش نيروهاي وظيفه بر دامنه مشكلات موجود آنها مي افزود؛ زيرا آموزش و به كارگيري سلاح هاي پيشرفته براي اين نيروها بسيار مشكل بود. در نتيجه، به رغم حضور كارشناسان كشورهاي تأمين كننده سلاح (بيشتر آمريكا و شوروي) هر دو كشور كم و بيش در نگهداري سيستم هاي پيشرفته تسليحاتي با مشكل روبه رو بودند.بنابر اين، نيروهاي مسلح هر دو كشور از نظر كيفي، كم و بيش در يك سطح بودند؛ آموزش نيروهاي هر دو كشور بسيار ضعيف بود و هيچ يك از آنها از توانايي فني كافي براي حفظ و استفاده از سلاح هاي مدرن خود برخوردار نبودند. درواقع، تجربه جنگي هر دو كشور بسيار محدود بود و آنها از سيستم كنترل و فرماندهي ناكارآمد رنج مي بردند. به رغم برابري نسبي كيفي نيروهاي مسلح اين دو كشور، عراق از نظر كمي، اندكي نسبت به ايران برتري داشت. رهبر نظامي عراق كه مي دانست برتري كمي كشورش با توجه به توانايي هاي بنيادي ايران موقت است، كوشيد هر چه زودتر از اين برتري خود بهره برداري كند و مانع از آن شود كه نيروهاي ايران ضعف ناشي از دوران انقلاب را جبران كنند.
تهاجم و پس از آن
صدام حسين در ۱۷ماه سپتامبر سال ،۱۹۸۰ خطاب به پارلمان عراق، كه به تازگي كارش را آغاز كرده بود، ادعا كرد «ايران با تجاوز مكرر به تماميت ارضي عراق قرارداد ۱۹۷۵ الجزاير را نقض و بي اعتبار كرده است». بندهاي مختلف اين قرارداد هم از نظر حقوقي و هم از نظر سياسي، از يكديگر غيرقابل تفكيك اند. زماني كه مفاد اين قرارداد زير پا گذاشته شد، عراق وضعيت حقوقي شط العرب پيش از قرارداد ۱۹۷۵ را مجدداً مطرح كرد و صدام گفت: «اين رودخانه بايد هويت عراقي- عربي خود را بازيابد، همان گونه كه اين هويت از نام تاريخي آن برمي آيد. همچنين، عراق بايد بر كل اين رودخانه حاكميت داشته باشد».
طولي نكشيد كه آثار عملي اين سخنراني آشكار شد. در ۲۲ ماه سپتامبر، عراق همانند اقدام اسراييل در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ هواپيماهاي خود را هم زمان به سوي ده پايگاه هوايي ايران روانه كرد تا نيروي هوايي ايران را بر روي زمين متلاشي كند؛ تلاشي كه شكست خورد، اما روز بعد نيروهاي زميني عراق از مرزهاي بين المللي عبور و با تمامي قوا به طور هم زمان از سه محور در طول جبهه اي به طول ۶۴۴ كيلومتر به سرزمين ايران حمله كرد.
در اين حمله، عراق تلاش عمده خود را با بهره گيري از چهار لشكر از شش لشكر به خوزستان معطوف كرده بود تا شط العرب را از ايران جدا و منطقه اي امنيتي در جبهه جنوبي ايجاد كند. بنابراين، دو لشكر (يكي زرهي و ديگري مكانيزه) به طرف جنوب ايران حركت و شهرهاي استراتژيك آبادان و خرمشهر را محاصره كردند. همچنين، دو لشكر زرهي ديگر از شهرهاي بصره و العماره خارج شدند تا قلمرو محصور در بين جاده خرمشهر- اهواز- سوسنگرد- موسيان را تصرف و تأمين كنند.
عمليات عراق در جبهه هاي مركزي و شمالي اساساً، در درجه دوم اهميت قرار داشت و تلاشي حمايتي براي تأمين عراق در مقابل حملات متقابل ايران محسوب مي شدند. در جبهه مركزي، نيروهاي مهاجم، شهر مهران را به تصرف خود در آوردند و به سمت شرق تا دامنه هاي رشته كوه زاگرس پيش رفتند تا بتوانند امنيت شبكه راه هاي دزفول به شمال ايران و مناطق غربي زاگرس را تأمين كنند و هم زمان با اين، امكان دسترسي به عراق را از اين طريق از بين ببرند. محور ديگر حمله به سمت شمال بود تا امنيت منطقه مهم قصر شيرين تأمين و مسير سنتي حمله تهران- بغداد مسدود شود. حمله ديگر در نزديكي پنجوين انجام شد تا مواضع دفاعي مستحكمي براي دفاع از سليمانيه و تأسيسات نفتي كركوك ايجاد شود.
سپاه با سختي، در مقابل حمله عراق مقاومت كرد. هر چند نيروهاي آن آموزش نظامي اندكي ديده بودند و تجهيزات ناچيزي (سلاح هاي انفرادي سبك و كوكتل مولوتف) در اختيار داشتند، اما با روحيه اي قوي و انگيزه بالايي كه ويژگي منحصر به فرد آنها بود، مي جنگيدند؛ موضوعي كه موجب شد تا عراق در مواجهه با مواضع اين نيروها تلفات سنگيني را بپردازد. هنگامي كه عراقي ها در اوايل ماه اكتبر به خرمشهر حمله كردند، نبرد بسيار سنگيني در گرفت و از هر يك از دو طرف حدود هفت هزار كشته و تعداد زيادي مجروح برجاي ماند، اين در حالي بود كه عراقي ها بيش از يك صد دستگاه تانك و خودروي زرهي خود را نيز از دست دادند. بايد يادآور شد كه پس از تصرف كامل خرمشهر از سوي نيروهاي عراقي در ۲۴ ماه اكتبر، اين شهر به خونين شهر تغيير نام داد...
ماهيت تصميم صدام مبني بر حمله به ايران كاملاً از استراتژي جنگي آن مشخص بود. وي به جاي اين كه در صدد حمله برق آسا و سنگيني به ارتش ايران باشد و بكوشد رژيم انقلابي ايران را سرنگون كند، بيشتر مي كوشيد با محدود كردن اهداف، ابزار و آماج نظامي خود، مانع از گسترش جنگ شود. در حمله عراق، تنها نيمي از نيروهاي عراقي- ۶ لشكر از ۱۲ لشكر- شركت داشتند. استراتژي اوليه صدام مانع از حمله به اهداف اقتصادي و غيرنظامي بود و تنها اهداف نظامي را مدنظر داشت [...]
اهداف سرزميني عراق نيز از شط العرب و قسمتي از منطقه خوزستان فراتر نمي رفت. صدام اميدوار بود كه اقليت عرب اين منطقه عليه حاكمان ايراني خود شورش كنند؛ آرزويي كه هرگز تحقق نيافت. انديشه ايجاد سازمان هاي زيرزميني عرب در خوزستان انتظاري غيرعملي بود و توده هاي عرب اين منطقه نسبت به آزادي هاي موعود عراق بي تفاوت بودند. صدام اميدوار بود كه با حمله سريع و محدود، اما قاطعانه اي بتواند به اهداف مورد نظر برسد. وي با محدود كردن اقدامات خود در صدد بود ماهيت دفاعي اهداف خود را نشان دهد و با خودداري از جنگ همه جانبه اميدوار بود كه واكنش تهران نيز به همين صورت باشد و به حل و فصل اختلافات رضايت دهد. طارق عزيز، وزير امور خارجه عراق، طي سخناني گفت: «استراتژي نظامي ما منعكس كننده اهداف سياسي ماست. ما نمي خواهيم ايران را ويران يا براي هميشه اشغال كنيم؛ زيرا اين كشور همسايه ماست و براي هميشه از نظر جغرافيايي و پيشينه تاريخي و علايق مشترك با هم مرتبط خواهيم بود؛ بنابر اين، قصد داريم از هرگونه اقدام جبران ناپذير خودداري كنيم».
جدا از اين ملاحظات سياسي، محدوديت استراتژي جنگي صدام نشان دهنده محدوديت هاي جغرافياي عراق بود. از يكسو، عمق استراتژيك ايران و فاصله زياد مركز مهمش از مرزهاي مانعي عملياتي و لجستيكي براي يك جنگ فراگير بود و از سوي ديگر، وسعت گسترده مناطق داخلي ايران و دوري پايگاه هاي نيروهايش از جبهه به صدام اين اجازه را مي داد تا پيش از رسيدن نيروهاي ايراني يا آغاز باران هاي شديد زمستاني و دشوار شدن تردد در برخي از مناطق ايران، به اهداف محدود دست يابد.
همچنين، ماهيت جغرافيايي خوزستان وضعيت خاصي را براي نيروهاي نظامي دو كشور ايجاد مي كرد، طوري كه نيروهاي عراقي در دفاع از مواضع خود با مشكلات متعددي روبه رو بودند، ضمن آنكه آبراه شط العرب، نيزارهاي گسترده و آب گرفتگي هاي بزرگ نيز مانع از تردد وسايل نقليه مي شد. بنابراين نيروهاي مهاجم عراقي مشكلات لجستيكي فراواني پيش رو داشتند. در واقع، موفقيت نسبي عراق در پشت سر گذاشتن موانع آبي متعدد در خوزستان در مراحل اوليه جنگ از فقدان دفاع منسجم و سازمان يافته ايران ناشي مي شد. در واقع، ماهيت جغرافيايي منطقه يكي از دلايل توقف ارتش عراق در هجوم اوليه به ايران بود. اين ملاحظات جغرافيايي و سياسي مانع از آن شد كه صدام به الزامات عملياتي چنين نبردي دست يابد. وي به جاي اين كه با تمام قوا پيشروي كند، يك هفته پس از آغاز جنگ، تمايل خود را به مذاكره و حل و فصل موضوع مطرح كرد. تصميم صدام مبني بر عدم استفاده از موفقيت هاي اوليه نيروهايش، نتايج شومي به بار آورد و باعث شد روند جنگ معكوس شود و براي تهران فرصت سازمان دهي مجدد نيروهايش را فراهم آورد. همچنين، روحيه نيروهاي عراقي را تضعيف كرد و بر توانايي جنگي آنها تأثير منفي گذاشت. بالاتر از همه اين كه حمله محدود عراق، نه تنها موقعيت رژيم انقلابي ايران را به خطر نينداخت، بلكه نتوانست [امام] آيت الله خميني[ره] را نسبت به خواسته هاي عراق متقاعد كند.
البته، بديهي است كه هر دولتي به مداخله مسلحانه يك دولت خارجي شديداً واكنش نشان دهد، اما رژيم انقلابي ايران كه هنوز به طور كامل موقعيت خود را تحكيم نكرده بود و دشمنان داخلي فراواني داشت، واكنش بسيار شديدي از خود نشان داد. مردم ايران همانند مردم فرانسه در دو قرن پيش، از عرق ملي و مذهبي خود براي مقابله با تهديدي خارجي استفاده كردند. روحانيان تهران سريعاً، با هم هماهنگ و هم رأي شدند و موضوع حمله عراق باعث شد كه آنها رژيم شان را تحكيم بخشند. بدين ترتيب، نيروي دريايي ايران در ۲۴ ماه سپتامبر به بصره حمله و در راه بصره دو پايانه نفتي نزديك بندر فاو را منهدم كرد؛ بدين ترتيب، ظرفيت صادرات نفتي عراق به شدت كاهش يافت. نيروي هوايي ايران نيز به اهداف استراتژيك مختلف در داخل عراق از جمله تأسيسات نفتي، سدها، كارخانجات پتروشيمي و رآكتور اتمي نزديك بغداد حمله كرد. تا اول ماه اكتبر، بغداد هشت بار هدف حملات هوايي ايران قرار گرفت. عراق نيز طي حملاتي، اهداف مهم ايران را هدف حمله قرارداد. بدين ترتيب، هر دو كشور سريعاً در سلسله حملات استراتژيكي متقابل گرفتار آمدند.
|