معراج مژده ـ ششمين ماه سال هم تمام شد در حالي كه بيشتر فدراسيون هاي ورزشي، بخش قابل توجهي از بودجه خود را هنوز نتوانسته اند از سازمان تربيت بدني دريافت كنند. اين وضعيت تقريباً مشابه وضعيتي است كه سال گذشته موجبات نارضايتي رؤساي فدراسيون ها را فراهم كرده بود و از طرف ديگر عملاً اين امكان را به آنها داده بود كه محقق نشدن برنامه هاي خود را توجيه كنند.
تصور مي شد با توجه به امكان تأمين بخشي از هزينه هاي ورزش از محل بند ج تبصره ۷ قانون بودجه سال ۱۳۸۳ كل كشور و نيز به منظور پرهيز از تكرار تجربه سال گذشته، فدراسيون هاي ورزشي، سال جاري را با كمترين مشكل ممكن آغاز كنند.
طبيعي بود آنها در چنين شرايطي برنامه هاي ساليانه خود را با اين پيش فرض تنظيم كنند كه بودجه مصوبشان را پيش از عملياتي كردن هر برنامه اي دريافت خواهند كرد. اما به تعويق افتادن دريافت اين بودجه ها عملاً آنها را با مشكلاتي روبه رو مي كند.
بيشتر فدراسيون هاي ورزشي، اجباراً شرايطشان به گونه اي است كه بدون دريافت بودجه مستقيم از سازمان تربيت بدني، توان اداره امور و اجراي برنامه ها را ندارند.
نه چارت سازماني شان طوري است كه بتوانند درآمدزايي كنند و نه فضاي ورزش امكان به نتيجه رسيدن از چنين راه هايي را به آنها مي دهد. آنها عادت داده شده اند كه بودجه لازم براي پيشبرد اهداف خود را فقط و فقط از دستگاه هاي مسئول بگيرند.
هيچ گاه سابقه نداشته مديران سازمان از آنها بخواهند برنامه اي براي درآمدزايي طراحي كنند، البته اتفاق افتاده كه سازمان براساس دلايلي عجيب بودجه فدراسيوني را كاهش داده با اين توجيه كه اين فدراسيون خود توان تأمين هزينه هايش را دارد و بايد درآمدزايي كند. اين اقدام گامي لرزان به سوي استقلال مالي فدراسيون ها و تقويت بخش خصوصي در ورزش بوده، لرزان از آن جهت كه سازمان بدون آن كه راه هاي درآمدزايي را مشخص كند و يا براي چنين كاري بسترسازي لازم كند، فقط براساس كلياتي مبهم خواسته است كه آنها به قله اي برسند كه رسيدن به آن برنامه اي اصولي و كارشناسي شده مي خواهد.
خوب يا بد، امروز فدراسيون هاي ورزشي ايران، از نظر مالي دستگاه هايي كاملاً وابسته به سازمان تربيت بدني هستند كه بدون توجه اين سازمان بسياري از آنها عملاً امكان اجراي برنامه هايشان را نخواهند داشت. در چنين شرايطي انتظار طرح برنامه هايي براي استقلال مالي اين فدراسيون ها و ايجاد راه هاي درآمدزايي براي آنها، به هيچ وجه انتظار بي جايي نيست. كارشناسان و مديران سازمان مي توانند به جاي كاهش يكباره بودجه فدراسيون ها و برخورد آمرانه با آنها، هر كدام شان را به نوعي در مسيري قرار بدهند كه آرام آرام اهداف جهت حركت خود را به سوي استقلال مالي هدايت كنند.
اين وظيفه سازمان تربيت بدني است كه زيرمجموعه هاي خود را تقويت كند و در غير اين صورت باز هم وظيفه همين سازمان است كه تا زماني كه برنامه مشخصي براساس واقعيت هاي موجود جهت درآمدزايي ارائه نكرده، هزينه هاي مورد نياز زيرمجموعه هايش را تأ مين كند.
سازمان ورزش ايران، امروز و پس از پايان مسابقه هاي المپيك، بايد مشخص كند كه از چه فدراسيون ها و به چه دليل انتظار استقلال مالي دارد، اين كه گفته شود چون فلان ورزش، مورد توجه قشر نسبتاً مرفه جامعه است، بايد بتواند هزينه اش را خودش تأمين كند، به هيچ وجه كارشناسي شده و قابل پذيرش نيست. از طرف ديگر تأخير در پرداخت بودجه مشخص فدراسيون ها - به هر دليل - نتيجه اش تعليق و تأخير برنامه هاي فدراسيون ها خواهد بود و مديران سازمان تربيت بدني بايد بپذيرند كه در چنين شرايطي نمي توانند توقع داشته باشند كه خواسته هايشان كامل و جامع اجرا شود.
آنها بايد بپذيرند كه آغاز برنامه جديد براي موفقيت در ميادين ورزشي، در مسابقه هاي جهاني، بازي هاي آسيايي دوحه و المپيك ۲۰۰۸ پكن، امكان پذير نخواهد بود مگر آن كه ابزار مورد نياز براي چنين موفقيت هايي در اختيار فدراسيون ها قرار گيرد. بايد بپذيرند كه تاكنون نه توانسته اند براي فدراسيون ها و باشگاه هاي ورزشي راه هاي درآمدزايي ترسيم كنند و نه نشان داده اند كه برنامه اي براي اين كار دارند. علي رغم تمام شعارهايي كه داده اند، فدراسيون ها و باشگاه ها شرايط مساعدي ندارند. برخي فدراسيون ها همچنان فرصت حضور در ميادين خارجي را به بهانه كمبود بودجه از دست مي دهند و باشگاه ها نيز به دليل مشخص نبودن منابع درآمدي حتي از تأمين هزينه هاي جاري خود عاجز هستند. فدراسيون دووميداني نمونه بارز اين فدراسيون ها است كه با وجود دخالت مستقيم معاون فني سازمان، امروز شرايط مالي قابل تعريفي ندارد.
در چنين شرايطي طبيعي است كه چرخه مالي ورزش ايران همچنان داراي مشكلاتي اساسي باشد، طبيعي است برنامه ريزي بلند مدت براي آينده بي معني به نظر برسد و توقعاتي كه مديران ورزش مطرح مي كنند و وعده هايي كه آنها در مورد پيشرفت ورزش كشور مي دهند، غيرواقعي و در حد شعار تصور مي شود. آنچه امروز بايد براي اين مديران اهميت ويژه داشته باشد، تقويت اقتصاد ورزش و راه هاي درآمدزايي در ورزش است كه طبق شواهد اهميت زيادي برايشان ندارد. آنها همچنان اصرار دارند كه ورزش با روش هاي سنتي و با تكيه صرف بر توانايي هاي فردي ورزشكاران و يا غيرت و همدلي شان! پيش برود، در حالي كه ورزش جهان، امروز، فراتر از اين مسائل قرار دارد و واقعيت هاي ديگري مواجه شده است.