چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۳
سياست
Front Page

استراتژي هاي امنيتي براي خاور ميانه
بدون استقرار يك ثبات واقعي در منطقه  كه فارغ از اراده يك ابرقدرت يا يك قدرت خارجي و صرفاً با مشاركت همه بازيگران منطقه اي به دست آمده باشد، امنيت پايدار در خاورميانه بدست نمي آيد
سازوكار چند جانبه امنيت منطقه اي كه ايران، عراق، سوريه و قدرت هاي مهم دنيادر آن حضور داشته باشند از گام هايي است كه مي تواند مهم و كارساز باشد
004884.jpg
مترجم: نيلوفر قديري
امنيت خاورميانه در حال حاضر به دليل وجود چندين عامل منفي همچون انواع تروريسم ها، بي ثباتي رو به رشد در منطقه، برنامه صلح خاورميانه، فشارهاي محيطي، تهديد سلاح هاي كشتار جمعي و بي ثباتي امنيتي ناشي از جنگ هاي عراق و افغانستان با چالش روبه رو شده است.
براي مقابله با چنين وضعيتي كه هم براي غرب و هم براي كشورهاي خاورميانه يك چالش است، چندين استراتژي توسط صاحب نظران مختلف بين المللي ارايه شده است. گزينه هاي مطرح شده متفاوت هستند، از «روند هلسينكي» گرفته تا طراحي امنيتي ويژه براي منطقه و ربط دادن امنيت به اصلاحات كلي سياسي و اجتماعي در خاورميانه. اما در شرايط كنوني دستيابي همزمان به حقوق بشر و دموكراتيك شدن از يك سو و راه حل مسايل امنيت منطقه اي از سوي ديگر، دشوار است.
بدون وجود يك وضعيت ثبات حقيقي منطقه اي كه از سوي يك ابرقدرت يا يك قدرت خارجي تحميل نشده باشد بلكه با مشاركت همه بازيگران منطقه اي به دست آمده باشد، نه امنيت پايدار منطقه اي بدست مي آيد و نه شرايط مناسب اجتماعي سياسي و فرهنگي مورد نياز براي اصلاحات در كشورهاي خاورميانه.
كشورهاي خاورميانه و منطقه خليج فارس با سياست هاي تبعيض آميز و دوگانه اي از سوي جامعه جهاني و به ويژه آمريكا روبه رو هستند. اين سياست ها موجب شده است كه حس ناخوشايند سرخوردگي و بي عدالتي در ميان كشورهاي منطقه شدت بگيرد و اين خود مايه بي ثباتي است. اين منطقه گرفتار «ژئوپلتيك بهانه ها» در گيرودار روابط امنيتي، شده است. مثلاً اسرائيل مي گويد پيش از بحث كردن درباره توان هسته اي اش، ابتدا بايد همه نگراني هاي امنيتي ميان اين رژيم و كشورهاي همسايه عربي و اسلامي برطرف شود. از سوي ديگر ايران هم مي گويد وجود اسرائيل را قبول ندارد و ابتدا بايد وضعيت فلسطين روشن شود .
جهان و امنيت خاورميانه
در جامعه جهاني اين برداشت و باور به وجود آمده است كه بايد در قبال وضعيت بي ثبات سياسي امنيتي كنوني در خاورميانه، مشي اي هماهنگ تر، سازنده تر و نه فقط واكنشي، در پيش گرفت.
در منطقه خليج فارس اكنون دو منبع تنش وجود دارد. يكي وضعيت عراق است كه دوران گذار را طي مي كند و ديگري تنش هاي آمريكا و ايران كه نقش منطقه اي  آن، و فعاليت هاي هسته اي اش بحث هاي فراواني به دنبال داشته است.
بسياري، عراق را اصلي ترين نگراني در كل منطقه مي دانند. هدف قانون اداره موقت عراق بازگرداندن ثبات به اين كشور در درجه اول و به كل منطقه در مرحله بعدي بوده است. اما به چندين دليل، نتيجه غير از اين شده است. برخي از اين دلايل به اين شرح است: اين قانون خواسته هاي گروه هاي ذي نفع را برآورده نكرد (البته به غير از كردها)، كردها با بدست آوردن حق وتو امتياز تبعيض آميزي بدست آوردند و انتخابات سراسري و مسائل مربوط به آن هنوز مبهم است و ممكن است مورد مداخله و نفوذ قدرت هاي خارجي قرار گيرد. تهاجم به عراق بسياري از محاسبات را در خاورميانه برهم زد مثلاً اين كه سه كشور تركيه، ايران و اسرائيل به عنوان كشورهاي غيرعرب خاورميانه به طور مستقيم درگير تحولات شدند و منافعشان به طور مستقيم تحت تأثير قرار گرفت.
بسياري از كشورهاي منطقه ،جنگ عراق را آغاز كننده بسياري از مسايل بزرگ مي دانند كه مهم ترين آن تأثيري است كه بر نظام سازمان ملل گذاشت؛ در منطقه خاورميانه و حتي در خود غرب اين روزها آمريكا به شدت به عنوان ابرقدرتي متكبر مورد انتقاد قرار مي گيرد، كه در اكثر موارد اين انتقادها به جا و درست است. بنابر اين مي توان گفت كه موضوع عراق تنها در چارچوب مرزهاي خاورميانه محدود نمي شود بلكه پيامدهاي آن بسيار فراتر است. اكنون همه نگاه ها به كنفرانس بين المللي دوخته شده كه قرار است دو ماه ديگر درباره عراق تشكيل شود. اين كنفرانس كه با حضور آمريكا، كشورهاي همسايه عراق و قدرت هاي مهم جهاني تشكيل مي شود مي تواند براي بسياري از پرسش هاي مربوط به عراق پاسخي ارايه كند.
فعاليت هسته اي ايران
تاريخ ديگري هم وجود دارد كه منطقه خاورميانه و ناظران بين المللي منتظر فرا رسيدن آن هستند و آن روز ۲۵ نوامبر است، روزي كه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره فعاليت هسته اي ايران تصميم گيري مي كند. اين تصميم هرچه كه باشد به هرحال يكي از دو طرف اين منازعه (ايران با آمريكا) را ناخشنود مي كند.
بيش از يك دهه است كه آمريكايي ها - اين حق را داشته باشند يا نه - مدعي اند كه ايران مشغول ساختن سلاح هاي هسته اي است و تا چند سال ديگر به اين بمب ها دست پيدا مي كند. تاكنون همه اين پيش بيني ها نادرست درآمده اند. با اين حال بازرسان آژانس بين المللي انرژي هسته اي در دو سال گذشته دريافته اند كه ايران از نظر دانش هسته اي و به لحاظ فني به پيشرفت چشمگيري رسيده است.
رهبران ايران «بازيگران معقول و حساب گري» هستند. آنها بايد بعضي نكات را مورد توجه قرار دهند. نخستين نكته «بازدارندگي وجودي» در مقابل كشورهاي هسته اي چون آمريكا و اسرائيل است كه براي تهران تهديد امنيتي به حساب مي آيند.
در زمينه تهديد هاي امنيتي منطقه اي هم، درست است كه ايران با چالش هاي متعددي روبروست اما هيچ يك از اين چالش ها را نمي توان با سلاح هسته اي برطرف كرد.
نكته سوم، وجود اسرائيل است. اسرائيل اخيراً ادعا كرده كه خود را براي تهديدهاي احتمالي تروريست ها عليه راكتور هسته اي ديمونا آماده مي كند.
004881.jpg
منظور تل آويو از اين حرف شايد حمله انتقام جويانه ايران به تلافي حملات احتمالي اسرائيل به تأسيسات هسته اي ايران باشد. چنين شرايطي مي تواند مورد سوءاستفاده القاعده قرار گيرد و اعضاي اين گروه با استفاده از فرصت بدست آمده دست به حمله بزرگي عليه آمريكا يا اسرائيل بزنند تا همه اتهامات متوجه ايران شود و درگيري در كل منطقه به راه بيافتد كه آتش آن تا مدت ها خاموش نشود.
ايران فراتر از ليبي است
دولت آمريكا بارها گفته است كه تصميم ليبي درباره فعاليت هاي هسته اي اش نشان از موفقيت استراتژي آمريكا در عراق داشته و رژيم هاي منطقه پيام لازم را دريافته اند. اما واقعيت چيز ديگري است.
قذافي پيش از به قدرت رسيدن بوش از گشودن درهاي كشورش به روي بازرسان آژانس بين المللي انرژي هسته اي حرف مي زد. دليل اين موضعگيري تازه حالا مشخص شده است. ليبي فقط يك شبكه هسته اي بوده است بدون توان علمي و فني يا سازمان صنعتي، در حالي كه ايران از نظر توان فني پيشرفته تر است. ليبي مانند ايران هدف ربع قرن دشمني و ضديت آمريكا نبوده است. ايران از همه جبهه هاي سياسي و اقتصادي تحت فشار آمريكا بوده و هست. از سوي ديگر ليبي مانند ايران از همه طرف در حصار نيروهاي آمريكا قرار نگرفته است. به همه اين دلايل الگوي ليبي را نمي توان براي ايران به كار برد.
سناريوي حمله اسرائيل
براساس دكترين نومحافظه كاران آمريكايي، پيشبرد طرح آزادسازي دموكراتيك خاورميانه بزرگ دو نتيجه بزرگ خواهد داشت. اول اينكه خود دكترين تقويت مي شود و با بركناري حكومت هاي غيردموكراتيك (يا همان تغيير رژيم) شرايط براي پذيرش فرهنگ غرب از سوي بوميان خاورميانه فراهم مي شود و در نتيجه چالش هاي تروريستي پيش روي آمريكا از ميان مي رود.
نتيجه دوم هم اين خواهد شد كه راه براي حملات به تأسيسات هسته اي ايران هموار شده و يك كشور هسته اي اسلامي متخاصم از ميان مي رود. اما همه چيز به اين راحتي نيست. حمله اسرائيل به تأسيسات هسته اي ايران دو پيامد منفي مهم دارد: اول اينكه هرگونه اميد به ايجاد فضاي باثبات امنيتي در خاورميانه در آينده نزديك را از ميان مي برد و دوم اينكه رژيم پيمان عدم تكثير هسته اي يا NPT را براي هميشه نابود مي كند. گذشته از اينكه ايران مي تواند به طور يكجانبه از NPT خارج شود، هرگونه حمله يك جانبه خارج از چارچوب و قطعنامه هاي NPT توسط يك كشور غير عضو در NPT عليه يك كشور عضو NPT كه براساس اين پيمان اجازه فعاليت هسته اي داشته به معناي نابودي NPT است. اگر آمريكا و اسرائيل بخواهند به رژيم نظارتي NPT پايان دهند، آسان ترين راه بمباران مثلاً تأسيسات نطنز است.
سناريوي ديگري كه بيشتر به يك كابوس براي خاورميانه و براي كل جامعه جهاني شبيه است، تأثير خطرناك يك حمله نظامي به تأسيسات هسته اي ايران بر امنيت انرژي كل اتحاديه اروپاست، چرا كه اروپا بخش عمده انرژي خود را از خاورميانه تأمين مي كند.
توجه به نگراني هاي ايران
جامعه جهاني از تنش  ايجاد شده در اين رابطه و سناريوهاي احتمالي آن نگران و ناخشنود است. در ماههاي اخير تحليل گران و ناظران غربي و حتي تحليل گران و استراتژيست هايي در خود آمريكا به اتفاق يك توصيه در زمينه اين رويارويي هسته اي به دنيا مي كنند: اگر جامعه جهاني مي خواهد در تغيير جهت سياست هسته اي ايران توفيقي بدست آورد بايد نگراني هاي امنيتي، سياسي و اقتصادي تهران را مورد توجه قرار دهد.
004878.jpg
اين تحليل گران مي گويند، دولت آمريكا بايد بداند سياستي كه هرگونه مشاركت با ايران را شامل نشود و همچنان بر عباراتي چون «تغيير رژيم» و «محور شرارت» تأكيد كند، راه حل  واقع بينانه اي براي اين موضوع نيست.
بهترين راه مقابله با فعاليت  هسته اي ايران و جلوگيري از آنچه آمريكايي ها وارد شدن به مرحله خطرناك و برگشت ناپذير مي دانند، شناخت چالش هاي امنيتي و خطراتي است كه ايران احساس مي كند. وقتي اين نگراني هاي ايران برطرف شد، آن وقت مي توان به گفتكو پيرامون برخي هماهنگي هاي جهاني پرداخت.
تحليل گران اروپايي به دولت هايشان توصيه مي كنند از يك حمله پيشگيرانه به تأسيسات هسته اي ايران، پيشگيري كنند. اين پيشگيري از طريق انجام اين اقدامات ممكن است: نخست اين كه اتحاديه اروپا بايد تصريح كند هرگونه حمله نظامي يكجانبه به ايران تهديدي جدي براي امنيت اين اتحاديه و ضربه اي جدي به روابط اروپا و آمريكاست. اتحاديه اروپا بايد موضع خود را به عنوان يك ميانجي بي طرف در اين نزاع هسته اي ثابت كند و در اين ميان با همه گروهها و احزاب سياسي ايران وارد گفت وگو و همكاري شود.
ايران هم بايد بر تلاش هاي خود براي با ثبات كردن عراق اضافه كند و به همكاري سازنده با آژانس هم ادامه دهد.
اروپايي ها بايد در فكر يك «معامله بزرگ» باشند كه هم مزاياي اقتصادي و تجاري داشته باشد و هم از آن مهمتر قدرت اقناع سياسي. اقداماتي چون تعديل موضع آمريكا نسبت به ايران، استقرار يك نظام تضمين امنيت چند جانبه براي كشورهاي اسلامي و كل منطقه به همراه اتحاديه اروپا و روسيه و ايجاد يك كنفرانس امنيت منطقه اي به شكل «سازوكار چند جانبه امنيت منطقه اي» كه ايران، عراق، سوريه و قدرت هاي مهم دنيا در آن حضور داشته باشند، از گام هايي است كه مي تواند مهم و كارساز باشد. اين ساز و كار امنيتي در حقيقت با هدف هماهنگ كردن نگراني هاي استراتژيك امنيتي كشورهاي منطقه و همسايگان تدوين مي شود؛ به طوري كه با شناسايي تهديدات و نگراني هاي هر يك ازكشورهاي منطقه و غرب، نقاط اشتراك اين نگراني ها شناسايي و روي آنها كار مي شود.
اتحاديه اروپا و ايران مي توانند براي تبادل سوخت و انرژي با يكديگر به توافق برسند به طوري كه اروپا در مقابل دادن سوخت هسته اي گاز مايع طبيعي از ايران خريداري كند.
در شرايط خطرناك كنوني اروپا مي تواند نقش حياتي ايفا كند. اتحاديه اروپا بايد بر مخالفت خود با هرگونه اقدام خارجي براي بي ثبات كردن حكومت ايران تأكيد كند و همچنان به حل مسالمت آميز اين بحران پايبند بماند.
چنين مكانيزمي راه را براي كاهش فشار بر ايران هموار مي كند و همزمان قدرت جديدي به سياست هاي اروپا مي دهد.

منابع:
۱- انتشارات مركز مطالعات بين المللي رم
۲ - كارگاه امنيت چندجانبه در خاورميانه

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   سينما  |   علم  |
|  فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |