عكس ها: ساتيار
حالا كه بغض يكماهه آسمان و ابر و پاييز گره مي خورد و ناگاه و بي خبر مي تركد، مثل مسافري است كه بي خبر رفته و بي خبر مي آيد و ميهمان اشك هاي شوقي مي شود كه چشم انتظاري به او هديه مي كند.
ده ها روز از باران بي خبر اوايل تيرماه تهران مي گذرد و ده ها روز از انتظار براي هوايي دو نفره.حالا پياده روها ميزبان قدم هايي است كه طراوت را با تغزل درهم مي آميزند و چشم انتظار رويش خورشيدي نو در همين آسمان ابري مي شوند؛ خورشيدي باران خورده يا آتشي خيس كه حتي از نفس هاي آدم ها هم بر مي آيد.
اولين باران تهران هر چند دير ولي با دستي پر و گلويي پرآواز آمد تا اميدوار زمستاني باشيم كه ابرها سخاوت هميشه خود را با دريايي ناشناخته و بي كران هديه كنند؛ باران را عشق است!