گفت وگو با دكتر مسعود غفاري
فرزندان امروز، والدين ديروز
ما به پدرانمان نزديكتريم تا فرزندانمان. اين موضوع وقتي كه از منظر تفاوت علائق، نيازها و نگرش هاي فرزندان با والدين مورد توجه قرار مي گيرد به پديده شكاف يا اختلاف نسلي مي انجامد. اما فرزند زمانه خويش بودن فقط اختلاف نسل ها را دامن نمي زند، بلكه جايگاه، نقش و انتظارات متقابل والدين و فرزندان را نيز دستخوش تغيير و تحول اساسي كرده است. تعريف تربيت، حدود آزادي، كنترل و نظارت بر فرزندان و نيز مرز استقلال يا وابستگي فرزند به خانه و خانواده از جمله مسائلي است كه در دنياي جديد تعاريف و تفاسير متفاوتي پيدا كرده است، برخي از اين مسائل را در گفت وگويي با دكتر مسعود غفاري روانشناس و عضو هيأت علمي گروه روانشناسي باليني دانشگاه علامه طباطبايي در ميان گذاشته ايم. از دكتر غفاري تاكنون سه كتاب «زن در جامعه ايران» ، «بنياد شناسي رفتار» و «انتخاب عاقلانه نه زندگي عاشقانه» در حوزه مسائل اجتماعي منتشر شده است. متن گفت وگو با ايشان را در ادامه با هم مي خوانيم.
|
|
* جايگاه فرزندان در جامعه امروز كجاست؟
- جايگاه فرزند به تناسب ساختار جامعه و خانواده متفاوت است به طوري كه در جامعه سنتي فرزندان جاي تعريف شده خود را داشتند و مديريت خانواده به عهده پدر بود و در اين جايگاه فرزندان نيز به رشد اجتماعي، عاطفي، فرهنگي، شخصيتي و شناختي دست مي يافتند و همه اعضاي خانواده در كنار همديگر احساس آرامش مي كردند.
در جامعه صنعتي و فراصنعتي فرزندان تا حداكثر بيست و يك سالگي در كنار خانواده هستند. به طور معمول افراد در ۲۱سالگي به تواناييهاي منطقي لازم براي ادامه مستقل زندگي نائل مي شوند. بنابراين بدون نياز به وابستگي به خانواده به تناسب تواناييهاي خود به زندگي جدا از خانواده مي پردازند. ولي در جامعه نيمه صنعتي و نيمه سنتي كه كشورهاي در حال توسعه را شامل مي شود، فرزندان بدون تجربه، آگاهي، شناخت و احساس مسئوليت پدران و همين طور رشد يافتگي كامل عاطفي، اجتماعي، اخلاقي و شناختي و حتي، جسماني جاي پدران را گرفته اند. در رفتار فرزندان اين جوامع به گونه اي خودمختاري منفي همراه با ناسازگاري رفتار مشاهده مي شود و متأسفانه خانواده پيوسته با رفتارهاي باج دهي درصدد فراهم كردن رضايت آنهاست.
* حد و مرز آزادي، اختيار و كنترل نظارت والدين بر فرزندان چيست؟
- لازم مي دانم كه بين آزادي و رها كردن يا از مسئوليت ها چشم پوشيدن تفاوت قائل شويم. يعني آزادي براي رشد، سازندگي و شكوفايي بسيار لازم است در صورتي كه رها كردن چنين نيست. همين طور بين كنترل و سخت گيري تفاوت است، يعني كنترل لازمه تربيت شدگي، نظم پذيري، جامعه پذيري و فرهنگ پذيري است. در صورتي كه سخت گيري مي تواند منجر به آسيب هاي رواني و شخصيتي شود.
* شكل هاي افراط و تفريط شيوه نظارت بر فرزند چگونه است؟
-خيلي روشن است كه افراط و تفريط در امور از هنجار بيرون رفتن است، در هر فعاليتي هنجارها بايستي در نظر گرفته و رعايت شود. ملاك ما الگوهاي پيگيري رشد مي باشد. يعني ما پيوسته فرزندان خود را با دست كم ده تن از همسالان، همجنسان و هم طبقه خود مقايسه كنيم. متوسط كاركرد آنها ملاك رفتاري ما بايد باشد. نظارت و كنترل را هم بايد با انجام مطالعه و مشاوره با روانپزشكان، روانشناسان، مشاوران و مددكاران اجتماعي انجام شوند.
* شكاف و اختلاف بين والدين و فرزندان در نيازها و علائق به چه مسائلي بر مي گردد؟
- بي شك ما پدر و مادرها محصول زماني متفاوت، جامعه اي با ساختار متفاوت و استانداردهاي متفاوتي هستيم. حتي اگر فرزندان ما همسان با ما رفتار كنند، كمتر مي توانند ما را درك كنند ولي ما بايد تا حد ممكن آنها را درك كنيم. چون ما مسئول آنها و آنها محصول ما هستند. بيشترين درك ما بهتر است متوجه نيازهاي رواني آنها از مجموعه نيازهاي زيستي، اجتماعي و رواني باشد. گرفتاري وقتي است كه پدر و مادرها تنها با نيازهاي زيستي مانند خوراك، پوشاك و خانه و ... آشنا هستند. اصلاً از بقيه نيازها بي خبرند به طوري كه اكثر ما پيوسته، در منزل از ميزان برنج، روغن، گوشت، مرغ، ميوه و ...(اموري مربوط به نيازهاي زيستي) آگاهي كافي داريم. ولي از كمبودهاي عاطفي، احساسي، هيجاني همسر و فرزندان خود بي خبريم. اينجاست كه آسيب هاي عاطفي، رواني شخصيتي پديد مي آيد. مي توان گفت نگاه بسياري از پدر و مادرها به فرزندان خود، نگاهي همسان به مرغ و جوجه است. چون مرغ و جوجه تنها به يك ظرف دانه و يك ظرف آب نياز دارند. با احتمال بالا بسياري از ما هرگاه با دشواري روبه رو شديم از پدران و مادران خود اين جمله را شنيده «آبت نبود يا نانت نبود» اين گوياي آن است كه گروه بسيار بزرگي از پدران و مادران ما آب و نان را تنها نياز انسانها مي شناسند. ناآگاهي از ديگر نيازها و محروميت ناشي از آن است كه زمينه بسياري از آسيب هاي اجتماعي و كجروي ها را پديد مي آورد. پس بايستي به همه نيازها، چه زيستي و چه رواني، چه اجتماعي به اندازه خود توجه كنيم.
* آيا پدر و مادرها مي توانند فرزندان را مانند خودشان تربيت كنند؟
- مهم اين است كه ما فرزند خود را موجودي سازگار، توانا و كارآمد تربيت كنيم. تعاريف مختلفي از تربيت شده است. مانند:
- پرورش استعدادها در جهت مطلوب
- رشد روش داوري درست
- ارائه بهترين پاسخ به هر محرك
- دستيابي به هدفهاي خوب و مناسب براي فرزندان.
اگر پدر و مادرها كه اثرگذارترين الگوها هستند اختلافات خود را حل كرده، فضايي امن، گرم، صميمي و محترمانه را ايجاد كنند مي توانند بستر تربيت را فراهم كنند . پدر و مادرها بايد تفاوت خانه و ساختمان را بشناسند. ساختمان جايي است كه در و ديوار و پنجره و فرش و صندلي در آن است ولي خانه جايي است كه هفت رابطه در آن حاكم است.
۱- عشق ۲- احترام ۳- مسئوليت ۴- تعهد ۵- همكاري ۶- حمايت و حصول جويي ۷- يك رنگي و يك پارچگي.
كسي كه از ساختمان بيرون مي آيد رابطه اش با ديگران خودخواهانه بوده و به منافع كوتاه مدت فردي مي انديشد. ولي آن كس كه از خانه بيرون مي آيد رابطه اش عاشقانه، محترمانه، مسئولانه، تعهدگرانه، همكارانه، حمايت گرانه، يك رنگانه و حصول جويانه خواهد بود. در چنين فضايي مردم افرادي مي شوند گروه گرا، جامعه گرا دوستدار و دوست داشتني كه پيوسته به منافع جمعي بلندمدت مي انديشند و در زندگي شخصي خود «يار همسر» خود مي شوند نه بار او. گفتني است كه ساختمان را تنها مي توان با پول خريد ولي خانه را حتماً بايد ساخت. پس داشتن ساختمان به پول نياز دارد و داشتن خانه به ۳ چيز:
۱- سلامت رواني ۲- دانش و سواد و شعور زندگي ۳- هنر زندگي كردن
* براي معضل اجتماعي فرزند سالاري كه هزينه به عهده خانواده است چه راه حلي را پيشنهاد مي كنيد؟
- اين رفتار از آن جهت در بين اكثريت نزديك به اتفاق بچه ها ديده مي شود. يعني در هر شهري، در هر گروه تحصيلي به معناي آن است كه اين رفتار اثر پذيرفته از ساختمان اجتماعي است.
بنابراين باز پيشنهاد مي شود:
۱- تا آنجا كه مي شود از گستردگي خانواده پيشگيري كنيم يعني حداكثر ۲ فرزند
۲- زن و شوهر تا حد امكان به توافق و تفاهم برسند (تفاهم يعني شناخت و پذيرش تفاوتها و در نهايت تا مي توانند آگاهيهاي عملي خود را نسبت به نيازمنديهاي بچه ها و اصول رشد و شرايط فرزندپروري افزايش دهند و در صورت لزوم از مشاوران راهنمايي بگيرند. هميشه مشاور ما كسي بايد باشد با دو ويژگي بي نظير و صاحب نظر.
در پايان يادآور مي شوم هر چه از فرزندان خود انتظار داريم ابتدا خودمان آن را انجام دهيم، يعني اگر انتظار داريم فرزندمان مستقل، توانا، كوشا و سازگار باشد، خود اول اين كار را انجام دهيم. منظور اين است كه هر ويژگي مثبتي را كه دوست داريم فرزند ما از آن برخوردار باشد، ابتدا آن را در خود پديد آوريم، چون پدر و مادرها الگوهاي فرزندان هستند و همين طور در سطح جامعه، آنچه را كه نمي پسنديم كه ديگران انجام دهند، خود انجام ندهيم.
گفت وگو از : بهشته فارغي
|