سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۳
انديشه
Front Page

شرح زندگي و افكار ابن سينا
حكيم جامع نگر
نگاشتن و سخن راندن پيرامون حكيمان جامع نگر بسي دشوارتر از معرفي فيلسوفان گزينش گر است. توضيح اين كه پاره اي از اهل فلسفه تنها به ساحتي از ساحت هاي فلسفه توجه داشته و از بخش هاي ديگر آن فاصله گرفتند. در حالي كه برخي از فيلسوفان در حد توان و فرصت زماني به ساحت ها و بخش هاي گوناگون فلسفه و دغدغه هاي فلسفي عنايت داشته اند.
شيخ الرئيس ابن سينا، از جمله حكيماني است كه از آنان به فيلسوف جامع نگر تعبير مي كنيم، زيرا در آثار فلسفي خود به مباحث مختلف هستي شناسي، معرفت شناسي، علم النفس،  الهيات بالمعني الاخص، فلسفه طبيعي، فلسفه هنر، رياضيات و ... پرداخته است. شناسايي و شناساندن تمام مدعيات فلسفي ابن سينا و تأثيرگذاري وي بر جهان اسلام و اروپا در اين مختصر ميسر نيست، لكن از باب ما لايدرك كله لايترك كله ، به زمينه هايي از شخصيت علمي اين حكيم فرزانه اشاره مي شود.
005937.jpg
دكتر عبدالحسين خسروپناه
زيست نامه ابن سينا
ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا ملقب به شيخ الرئيس به سال ۳۷۰ ق/ ۹۸۰ ميلادي در «افشنه» متولد شد. پدرش از مردم بلخ بود و در هيات يكي از عمال دولتي به «بخارا» آمد. دوران ابن سينا عصري بود كه دولت بني عباس رو به ضعف نهاد و امپراتوري اسلامي به دولت هاي كوچكي تقسيم شد. وي علم طب را نزد مردي مسيحي موسوم به عيسي بن يحيي آغاز كرد. هنوز به شانزده سالگي نرسيده بود كه شهرتش در طب همه جا را گرفت. بعد به فلسفه روي آورد و مدت دو سال از عمر خود را وقف تحصيل آن كرد. هر گاه به مشكلي برمي خورد، با نماز و تضرع به درگاه خدا حل آن را از حضرت باريتعالي مي طلبيد. در بيست سالگي به تأليف و تصنيف پرداخت. وي در سال ۴۲۸ ق/۱۰۳۷ م در شهر همدان وفات يافت و همان جا به خاك سپرده شد.
مهمترين آثار و تأليفات ابن سينا عبارتند از:
الف- در زمينه طب: القانون، عده اراجيز في الطب
ب: در زمينه فلسفه نظري: اقسام العلوم العقليه، الشفاء، النجاه، الاشارات والتنبيهات، الحدود، دانش نامه علائي، عيون الحكمه، رساله في معرفه النفس الناطقه و احوالها، تسع رسائل في الحكمه و الطبيعيات
ج:در زمينه اشراق: رساله في العشق، رساله الطير، حي بن يقظان
د: در زمينه سياست: العهد، الاخلاق، كتاب في السياسيه
ه:در زمينه ديني: اثبات النبوات و تأويل رموزهم و امثالهم، رساله في معني الزياره، رساله في ماهيه الصلاه، رساله في القدر، رساله في دفع الغم من الموت، اضحويه في امرالمعاد
ابن سينا در ميان فيلسوفان بزرگ اسلامي، نخستين فيلسوفي است كه توانست نظام كامل فلسفي را استوار، و تا حدودي آن را با نظام ديني هماهنگ سازد.
نفوذ افكار ابن سينا و تسلط ميراث فلسفي او از شرق تا غرب، به ويژه در اسپانيا تا اواسط قرن ششم قمري / دوازدهم ميلادي بسيار گسترده و چشمگير بوده است. او درباره ضرورت دين و نبوت و وحي الهي تا حدودي با فارابي هم مشرب است و مي كوشد ضرورت اين امور را در چهار سطح عقلاني، تخيلي،  اعجازي، و سطح سياسي- اجتماعي مطرح كند و روش فرآيند پژوهش خود را در هماهنگ ساختن دنياي فلسفه يونان و اسلام ظاهر سازد.
ابوعلي سينا در جهان غرب به نام اويسنا (Avicenna) و به القاب امير پزشكان، شيخ الرئيس،  حجه الحق و شرف الملك شناخته مي شود. از آغاز كودكي شايستگي عجيبي از خود در امر فراگرفتن علوم نشان مي داد، پدرش كه از اسماعيليان بود، سخت در تعليم و تربيت او مي كوشيد و خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزديك بود. ابن سينا در ده سالگي تمام قرآن و صرف و نحو را آموخته و آنگاه به فراگرفتن منطق و رياضيات پرداخت. در نزد ابوسهيل مسيحي به تعلم طبيعيات و مابعدالطبيعه و پزشكي مشغول شد. در شانزده سالگي در همه علوم زمان خود استاد شد. كتاب مابعدالطبيعه ارسطو را چند بار مطالعه كرد اما به وسيله شرح فارابي توانست آن را فهم كند. نزديك اواخر عمر خود يك بار به شاگرد مورد توجه خويش،  جوزجاني گفت كه در تمام مدت عمر، چيزي بيش از آنچه در هجده سالگي مي دانسته نياموخته است.
مهارت ابن سينا در علم پزشكي، موقعيت و محبوبيت او را نزد فرمانروايان افزايش داد لكن فشار پريشاني هاي سياسي در نتيجه افزايش قدرت محمود غزنوي، زندگي را بر ابن سينا در زادگاهش دشوار ساخته بود. و به ناچار بخارا را به آهنگ جرجانيه ترك گفت و متوجه اين شهر شد و سپس با خانه به دوشي هاي متعدد مدت چندين سال در دهكده اي عزلت گزيد. سپس در فاصله ۴۰۵ ه .. و ۴۰۶ ه  . به جانب ري به راه افتاد. ابن سينا مدتي در دربار فخرالدوله در ري درنگ كرد و سپس از آنجا به ديدار يكي ديگر از فرمانروايان خاندان بويه، شمس الدوله به جانب همدان به راه افتاد و با درمان بيماري امير به مقام وزارت رسيد اما با مرگ امير، بخت از وي روي گردانيد و چون از ادامه خدمت در وزارت استنكاف كرد، او را به زندان افكندند و پس از مدتي با لباس درويشي گريخت و رو به جانب اصفهان كرد و مدت پانزده سال در آن شهر با آسايش خاطر زيست و چندين كتاب مهم نگاشت و به ساختن رصدخانه پرداخت. چندبار اصفهان در معرض حمله مسعود غزنوي فرزند سلطان محمود قرار گرفت و بعضي از آثار حكيم از ميان رفت، و از وضع ناراحتي و آزار از بيماري قولنج دوباره به همدان بازگشت و به سال ۴۲۸ ه  . در آن شهر از دنيا رفت.
قدرت علمي ابن سينا و نيروي تمركز فكري او به قدري عالي بود كه بعضي از آثار خود را در حال سوار بر اسب انشاء مي كرد و با تمام فعاليت هاي سياسي و اجتماعي، اساس فلسفه قرون وسطي را بنانهاد و ميراث بقراطي و جالينوسي را در پزشكي تركيب كرد و در علم و ادب اسلامي چنان تأثيري نمود كه هيچ كس پيش يا پس از وي نتوانسته باشد آن گونه تأثير كند.
درباره سرگذشت ابن سينا نسبت به فيلسوفان مسلمان ديگر آگاهي بيشتري داريم و اين به بركت زندگي نامه اي است كه ابوعبيد جوزجاني (۴۳۸ ق /۱۰۴۶ م) شاگرد وفادار وي به نوشته آورده است . كتاب تتمه صوان الحكمه اثر ظهيرالدين ابوالحسن علي بن زيد بيهقي و تاريخ الحكما ابن قفطي هم مطالب تازه اي درباره ابن سينا در بردارند.
پدرش، ابن سينا را به آيين اسماعيليان دعوت مي كند اما وي هر چند به سخنان آنان گوش مي داد و تعقل مي كرد اما نمي توانست آيين آنان را بپذيرد.
ابن سينا كتاب هاي فلسفي و رياضي مانند مدخل منطق ارسطو(= اساغوجي) اثر فرفوريوس فيلسوف نوافلاطوني قرن سوم ميلادي و كتاب هاي ارسطو و كتاب عناصر يا اصول هندسه اقليدس رياضيدان مشهور يوناني سده ۴ و ۳ ق.م و كتاب المجسطي اثر بطلميوس ستاره شناس يوناني سده دوم ق.م را نزد اساتيد فرا گرفت.
005940.jpg
فلسفه ابن سينا نه تنها بر تفكر فلسفي اسلامي اثر گذاشت بلكه فلسفه اروپايي سده هاي ميانه نيز از آن بهره فراوان برد. اين نظام فلسفي،  آميزه اي است از مهم ترين عناصر بنيادي فلسفه مشايي _ ارسطويي و عناصر جهان بيني نوافلاطوني و جهان بيني ديني اسلامي
نظام فلسفي ابن سينا
فلسفه ابن سينا نه تنها بر تفكر فلسفي اسلامي اثر گذاشت بلكه فلسفه اروپايي سده هاي ميانه نيز از آن بهره فراوان برد. اين نظام فلسفي،  آميزه اي است از مهم ترين عناصر بنيادي فلسفه مشايي _ ارسطويي و عناصر جهان بيني نوافلاطوني و جهان بيني ديني اسلامي . ابن سينا گر چه در دانشنامه علايي از ارسطو به عنوان امام حكيمان و آموزگار فيلسوفان ياد مي كند اما پيروي او از ارسطو، تعصب آميز و كوركورانه نيست و نكات مبهم ارسطو را روشن مي سازد و در ساختار تفكر مشايي نوآوري مي كند و به ياري عناصري از انديشه هاي افلوطيني و نوافلاطوني، نظام فلسفي نويني بنياد مي نهد. ابن سينا نظام فلسفي نوين خود را حكمت يا فلسفه مشرقي مي نامد. كتاب حكمه المشرقيه،  فلسفه نويني غير از فلسفه مشايي ارسطويي است. وي در مقدمه كتاب شفا مي گويد: «من غير از اين دو كتاب (يعني شفا و اللواحق كه شرح و تفصيل شفا بوده است) كتاب ديگري دارم كه در آن فلسفه را آن گونه آورده ام كه در طبع خود هست و بنابر آنچه عقيده آشكار و صريح ايجاب مي كند و در آن جانب عقايد شريكان در صناعت (يعني فلسفه) رعايت نمي گردد و از مخالفت با ايشان پرهيز نمي شود، آن گونه كه در كتاب هاي ديگر از آن پرهيز مي شود و آن كتاب من در فلسفه مشرقيه است. هر كه خواهان حقيقت بي ابهام است بايد كه آن كتاب را جست وجو كند.»
و همچنين در مقدمه منطق المشرقيين به طرح فلسفه مستقل و پرهيز از تعصب و هوس و عادت و راه و رسم معمول اشاره مي كند و به فلسفه دوستان مي فهماند كه گمان نكنند تنها خداوند مشاييان يونان را هدايت كرده و كسي جز آنان از رحمت وي برخوردار نيست.
نظام فلسفي ابن سينا به چهار بخش هستي شناسي، دين شناسي، جهان شناسي و روان  شناسي،  معرفت شناسي و عرفان دسته بندي مي شود.
هستي شناسي
پژوهش در زمينه وجود و موجود و ماهيت و عدم همواره و از آغاز تفكر فلسفي، دغدغه فيلسوفان بوده است . چيستي و جوهر ماهيت، اقسام و اعتبارات آنها، جنبش نظام هستي و مراتب آن از جمله مسائلي است كه در هستي شناسي مورد توجه قرار مي گيرد. بوعلي در الهيات شفا فلسفه را افضل علوم معرفي مي كند و آن را دانشي مي داند كه از اسباب قصوا و علل عاليه هستي از جمله علت العلل جهان يعني خداوند متعال سخن مي گويد و موضوع فلسفه اولي و هستي شناسي، موجود بماهو موجود است.
منفعت و مرتبه فلسفه اولي و هستي شناسي، علاوه بر ارتباط با سعادت اخروي در اثبات مبادي تصوري و تصديقي علوم آشكار مي گردد، و شايد وجه اشرف بودن فلسفه نسبت به ساير علوم در تقدم ثبوتي است. هر چند ابن سينا در شفا تأكيد مي كند كه در مقام يادگيري علوم طبيعي را بر فلسفه مقدم بداريد.شايان ذكر است كه شيخ در مباحث هستي شناسي به صورت ضمني، پرسش هاي معرفت شناختي را پاسخ داده و ضمن پذيرش اصل واقعيت بر امكان شناخت و شناسايي آن اعتراف مي كند و بديهيات را جهت رسيدن به قضاياي نظري بكار مي گيرد و مبناگرايي را معيار شناخت معرفي مي كند. مباحث علت و معلول، وحدت و كثرت، تقدم و تأخر، حدوث و قدم، جوهر و عرض، واجب و ممكن نيز در اين قلمرو جاي دارند.
دين شناسي
ابن سينا در فلسفه اولي به مباحث الهيات بالمعني الاخص مانند خداشناسي، نبوت و معادشناسي پرداخته است. هستي شناسي ابن سينا پيوند تنگاتنگي با خداشناسي وي دارد.
خداشناسي وي بر پايه تقسيم هستي به واجب و ممكن استوار است. وقتي موجودات به حصر عقلي يا واجب الوجودند و يا ممكن الوجود؛ پس با توجه به محال بودن دور و تسلسل،  واجب الوجود بالذات ثابت مي گردد كه جامع جميع صفات كمالي است.
ابن سينا با ژرف نگري مي گويد: عقل هاي انسان ها، كنه و حقيقت نخستين يعني خدا را درك نمي كنند اما به شناخت صفات او مانند وجوب، توحيد، علم، قدرت، حيات و ... مي توان پي برد. علم واجب الوجود به اشيا و چگونگي آن از ديگر مباحث خداشناسي است كه ابن سينا آن را تبيين مي كند. نخست اينكه واجب الوجود به هر چيزي به نحوي كلي آگاهي دارد و با وجود اين، هيچ چيز شخصي و جزيي يا هيچ ذره اي در آسمان و زمين از آگاهي او دور نمي ماند. ابن سينا، اين نكته را از شگفتي هايي مي شمارد كه تصور آن نيازمند به داشتن لطف قريحه است.
شيخ الرئيس از لحاظ عقلاني، ضرورت وحي نبوي را از طريق مراتب عقل، به ويژه عقل مستفاد (عقلي كه از مراتب عالي هستي بهره مي گيرد) و ضرورت قوه حدس و ارتباط عقل بشري با عقل فعال بيان مي كند و بر اين باور است كه مردم در قوه حدس، كيفيت و كميت متفاوتي دارند و پاره اي از مردم،  فاقد اين قوه اند و عده اي درجاتي عالي از اين قوه را دارا هستند و فقط افراد نادري در اثر تماس كامل با حقيقت و بدون تعليم خارجي، در رتبه اعلاي اين قوه قرار دارند و با ارتباط عقل مستفاد با عقل فعال به بصيرت نبوي دست مي يابند.ابن سينا در فصل ششم از مقاله پنجم كتاب شفا، مراتب عقل را بيان مي كند و عقل تدبير را عالي ترين مراتب عقل مي نامد. وي در باب امكان وجود قوه قدسيه و حدس قوي و اشتمال نفوس قويه، از جمله نفس نبوي را در اين مرتبه در كتاب الاشارات و التنبيهات بيان مي كند.
ادامه دارد

تازه هاي انديشه
دو كتاب درباره اميرالمؤمنين
005943.jpg

كتاب اميرالمومنين (ع)، اسوه وحدت تاليف محمدجواد شري با ترجمه محمدرضا عطايي، توسط بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي به چاپ رسيد.
به گزارش بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين كتاب حضرت علي (ع) را انساني برجسته كه داراي ويژگيهاي يك انسان خاكي و در عين حال با روحي به عظمت آفرينش است، معرفي مي كند. مؤلف در اين اثر خلافت اسلامي و ريشه يابي بي طرفانه اختلافات در عين حفظ وحدت و اخوت اسلامي را تحليل مي كند.
امام در دوران نبوت، امام در دوران خلفاي سه گانه، امام در دوران خلافت و خلافت در قانون اسلامي، از ديگر مطالب اين كتاب است. كتاب يادشده، روشي جديد در مورد آموزش رويدادهاي برجسته تاريخ اسلام و تعدادي از شخصيتهاي ممتاز است كه در خلال ۵۳ سال از آغاز پيدايش اسلام تا پايان عصر خلفا بر صحنه تاريخ ظاهر شده اند.
استاد محمدجواد شري از زادگان جنوب لبنان و از فارغ التحصيلان دانشگاه ريشي نجف اشرف در عراق است.
او در آغاز فراغت از تحصيل ازجمله نخستين مصلحان في الدستور اسلامي است.وي در سال ۱۹۶۷ كتاب معروف بررسيهايي در پيرامون اسلام را به زبان انگليسي منتشر كرد.
از جمله تاليفات ديگر نويسنده به زبان انگليسي، كتابهاي «عمل يك مسلمان» ، «تعليمات اسلامي» و «امام حسين سيدالشهدا (ع)» مي باشد. همچنين كتاب «تاريخ كوفه» نوشته سيدحسين براقي نجفي با ترجمه سعيد راد رحيمي  نيز توسط بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي منتشر شده است.
اين كتاب تاريخ كوفه را كه به دست فراموشي سپرده شده بود، احيا كرده است و با نگرش ژرف آن را ارزيابي مي كند. از طرفي پيشرفتهاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي، تاريخي اين سامان را نيز خاطر نشان مي كند.
در مقدمه كتاب آمده است: امام علي (ع) درباره مسجد كوفه مي فرمايد: نخستين مكاني كه پروردگار در آن عبادت شد، مسجد كوفه بود؛ يعني آنگاه كه خداوند فرشتگان را فرمان داد تا آدم را سجده كنند.كوفه خاستگاه انديشه هاي ناب اسلام و حكومت عدالت گستر اميرالمومنان علي (ع) و مهد پرورش نهضتها و گذرگاه حوادث مهم تاريخ است.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |