شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
زندگي
Front Page

مروري بر ديدگاه هاي انتقادي نيل پستمن در مورد رسانه هاي مدرن
مردن در سرگرمي
چندي پيش، اولين سالگرد درگذشت «نيل پستمن» نظريه پرداز ارتباطات بود. انتقادات پستمن به تلويزيون، او را به يكي از چهره هاي مطرح نگرش انتقادي در حوزه فرهنگ بدل كرده است. به مناسبت فرا رسيدن سالگرد درگذشت او، ديدگاه هايش درباره آسيب هاي تلويزيون بعنوان يك رسانه مدرن در ادامه از نظرتان مي گذرد.
006444.jpg
نويسنده: جانتان گلداشتاين
مترجم: مونا مشهدي رجبي
انتقادات پستمن از تلويزيون
اغلب كساني كه براي آگاه كردن مردم و مسئولان از خطرات رسانه تلويزيون متن هايي انتقادي در مورد آن نوشته اند، به دنياي خيالي و غير واقعي موجود در برنامه ها اشاره چنداني نداشته اند.
دنيايي كه از طريق رسانه تلويزيون به مخاطب القا مي شود، به گونه اي است كه تمامي زيرساخت هاي آن با دنياي واقعي متفاوت است. انتقاد آنها در مورد بد جلوه دادن عده اي از افراد است، يا اينكه از تأثير فيلم هاي جنايي و خشونت آميز در افزايش روحيه خشن و جنگجويانه اظهار نارضايتي مي كنند. به عبارت ديگر آنها در مورد مشهودترين آثار تلويزيون صحبت مي كنند و تئوري هاي خود را بر مبناي همين مشاهدات ملموس ارائه مي دهند.
كتاب نيل پستمن با عنوان «تا مرگ خود را سرگرم كنيم» كه با نام « زندگي در عيش مردن در خوشي » به فارسي ترجمه شده است كتابي انتقادي است اما هرگز رسانه تلويزيون را به عنوان يك رسانه آسيب رسان و مضر معرفي نكرده است.
پستمن به جاي اينكه از رسانه تلويزيون انتقاد كند و اين منبع ارزشمند اطلاع رساني را زير سؤال ببرد به انتقاد از برنامه هاي آن مي پردازد. برنامه هايي كه محتويات رسانه را تشكيل مي دهد و هدف اصلي ساخت اين تكنولوژي جديد بوده است.
وي تلويزيون را يك دستگاه كارآمد و مفيد مي داند و نيزه را به سمت برنامه سازان و دست اندركاران توليد مي گيرد.
از نظر او تلويزيون تنها به منظور سرگرمي افراد ساخته شده است و زماني خطرناك و آسيب رسان است كه تلاش كند جدي باشد و از چارچوب خود خارج شود. تلويزيون بايد در جهت دور كردن مردم از دنياي واقعي و مشكلات و تشويش هاي آن حركت كند، زيرا تنها وسيله براي سرگرمي و تفريح مردم جهان است. پستمن اعتقادات خاصي داشت و از زاويه اي ديگر به اين دنياي پهناور مي نگريست. اين ديدگاه نو با اين فرضيه ايجاد شده بود كه تلويزيون در يك جامعه، شباهت و همانندي زيادي به فرهنگ اكثريت مردم دارد، اما آثاري كه وي از تلويزيون توصيفي خود بر مي شمرد، اصلاً مصداق واقعي نداشت و هيچ كس در دنياي خارجي شاهد آنها نبود. در حقيقت برقراري و ارتباط منسجم بين حوادث و پيامدهاي دنياي خارجي و تئوري ها و فرضيه هاي پستمن در اين زمينه  خاص، كاري بس دشوار و گاهي غيرممكن بود.
پستمن عقيده داشت فرهنگ مدرن باعث تخريب تمامي اصول و باورها شده است و دليل آن هم حركت رسانه تلويزيون در جهتي غير از مسير اصلي و مقرر خود است. وي سياست، مذهب، اخبار، ورزشكاران و جامعه ورزشي جهان، تحصيلات و معلومات و حتي بازرگاني را جزو بخش هاي آسيب ديده در اثر عملكرد نامناسب رسانه تلويزيون مي داند و مي گويد تلويزيون، تنها وسيله اي براي ايجاد ساعاتي مفرح و خوش براي انسان هاست و در همين زمينه نيز بايد فعاليت كند. تلويزيون دنياي تصوير است نه صدا و بايد پيام هاي خود را با تصاويرش به مخاطب انتقال دهد، اما در حال حاضر وظيفه تلويزيون و دليل ساخت آن، با محتواي برنامه هاي تلويزيوني فاصله زيادي دارد. وي در اين مورد مي گويد: تيپوگرافي و تلويزيون نمي توانند يك عقيده را القا كنند. آنها نمي توانند با يك ديدگاه خاص حركت كنند و انتظار داشته باشند كه به يك مقصد خاص برسند.
او براي تحكيم و تثبيت نظرياتش اشاره به سخن مارشال مك لوهان كرد كه مي گفت: رسانه تنها يك پيغام است. بنابراين توضيح دقيق معاني و توصيف شرايط، پيرامون همان ارتباطي است كه رسانه تلويزيون بر مدار آن حركت مي كند.
پستمن عقيده داشت هر رسانه ارتباطي يك انعكاس دارد و در تعريف اين انعكاس گفت: انعكاس رسانه مثل قدرت يك اعتقاد يا طرز فكر و يا انسجام يك كتاب، عبارت و يا حتي اقتدار يك ملت و كشور است كه براي رشد يافتن تلاش مي كند و آنقدر رشد مي كند تا اينكه بتواند در مقابل گستره وسيعي از تجربيات مختلف مقاومت كند و از تحولات منفي خودداري نمايد. براي مثال نمايشنامه هملت مترادف است با اين اصطلاح «بدون اراده و تصميم قبلي در فكري عميق فرو رفتن و از واقعيات دنياي پيرامون جدا شدن» . اين توصيف انعكاس اثر هنري شكسپير است كه طي سال ها تلاش و فعاليت براي جهانيان به ارمغان گذاشته است.
تلويزيون بايد در جهت دور كردن مردم از دنياي واقعي و مشكلات و تشويش هاي آن حركت كند، زيرا تنها وسيله براي سرگرمي و تفريح مردم جهان است
پستمن مي گويد: رسانه اين قدرت را دارد كه به دوردست ها پرواز كند و از دنياي واقعي فاصله بگيرد. رسانه اين قدرت را دارد كه وارد عوالم تازه و غيرقابل باور شود، دنيايي كه با واقعيت وجودي حيات تفاوت هاي زيادي دارد. رسانه به شكلي قابل قبول خود را به مؤسسات اجتماعي و هوشياري ما تحميل مي كند و ما موضوعي را ساده و حقيقي قلمداد مي كنيم كه تا چندي پيش اصلاً در مورد آن فكر نمي كرديم. رسانه گاهي روي عقايد ما تأثير مي گذارد و تعريف هاي تازه اي از دنياي پيرامون را در ذهن ما ايجاد مي كند.
از نظر نيل پستمن هوشياري و ذكاوت موجود در يك فرهنگ، دريافتي از نحوه ارتباط آن فرهنگ با ديگر فرهنگ ها است، زيرا واقعيت به تكنيك هاي برقراري ارتباط بستگي دارد. تكنيك هايي كه مردم ايجاد كرده اند و هم اكنون نيز از آن استفاده مي كنند.
وي براي تأييد سخنانش به مراحلي از زندگي روستائيان، پيش از ايجاد صنعت چاپ اشاره كرد و گفت: در آن زمان مردم براي حفظ خاطرات خود و به يادگار گذاشتن آنها براي نسل هاي آينده از روش هاي ديگري استفاده مي كردند، روش هايي كه داراي ابتكار و نشان دهنده ذكاوت آنها بود. اما در فرهنگ چاپ اگر چه حفظ كردن يك اثر كار ساده تري است، اما بايد تمركز و توجه زيادي داشت تا شكل حرف و نحوه قرار گرفتن آنها در كنار هم صحيح باشد.
اما تلويزيون ساختار سخنراني را تغيير داده است و با روشي تازه به انتقال مطالب خود مي پردازد. تلويزيون مخاطبان را تشويق مي كند تا از ذكاوت و هوش خود به شكل ديگري استفاده كنند و با ايجاد فرم هاي جديد براي بيان حقيقت، استفاده از عبارات دقيق تر براي بيان كردن منظور شخص و تغيير تعريف آگاهي و ذكاوت، در جهت ديگري حركت كنند. جهتي كه رسيدن به مقصد را سرعت مي بخشد (پستمن ۱۹۸۵).
در ادامه پستمن از حضور چاپ در جهان به عنوان يكي از درخشان ترين دوران هاي زندگي بشر در روي كره زمين ياد كرد و افزود: از اوايل قرن ۱۷ ميلادي تا پايان قرن ۱۹ ميلادي صنعت چاپ به تدريج وارد دنيا شد و اين صنعت كشور آمريكا را به شدت تحت تأثير قرار داد. در آن زمان روزنامه ها تنها رسانه اي بودند كه در ميان مردم ارج و قرب داشتند و متون چاپي يكي از اصلي ترين راه هاي ابراز عقيده و اشاعه فرهنگ بين افراد مختلف از يك نسل به نسل ديگر بود. انعكاس عصر چاپ باعث شد تا مردم هميشه آماده شنيدن متن سخنراني سياستمداران، حقوقدانان و ديگر كارشناسان باشند، اين تجربه موجب شد تا هر زماني كه يك سخنران فرصت مناسبي به دست آورد تعدادي از شنوندگان مشتاق را جمع كند و براي مدت زماني طولاني به صحبت در مورد موضوع هاي مختلف بپردازد. شنوندگان نيز تنها بايد با اندكي تمركز و دقت به سخنان آنها گوش مي دادند تا بتوانند جملات طولاني و ثقيل اين سخنرانان را كاملاً بفهمند. گاهي براي فهميدن مطالب عنوان شده در يك سخنراني، شنوندگان نياز به اطلاعات تاريخي و مذهبي داشتند، بنابراين كساني در اين برنامه ها شركت مي كردند كه صاحب نظر در مقوله  هاي مورد بررسي بودند، اما به تدريج اين فرهنگ از بين رفت و مردم به جاي حضور در مجالس سخنراني و بهره گيري از سخنان آنها به صورت حضوري، كتاب ها و مقالات و گاهي نيز متن چاپي سخنراني را به عنوان منبع اطلاعاتي مطالعه مي كردند. پستمن معتقد است يك خواننده براي اينكه مفهوم دقيق جملات نويسنده كتاب را متوجه شود، بايد در خط فكري او سير كند و از قدرت تحليل او بهره ببرد. خواننده بايد استدلال هاي نويسنده را بداند و آنها را درك كند تا اينكه تمامي مفاهيم ذكر شده توسط نويسنده را دريافت دارد.
پستمن عقيده داشت فرهنگ مدرن باعث تخريب تمامي اصول و باورها شده است و دليل آن هم حركت رسانه تلويزيون در جهتي غير از مسير اصلي و مقرر خود است
پس از آن عصر تلگراف آغاز شد و اخبار در كوتاه ترين زمان با كوتاه ترين واژه ها مخابره مي شد. ديگر زمان سخنراني هاي طولاني و متن هاي عريض و طويل به پايان رسيد و جهان روزهاي تازه اي را تجربه كرد و به دنبال آن عكس و بعد تلويزيون پا به عرصه جهان نهادند. پستمن عقيده دارد تلويزيون تنها براي ايجاد يك احساس خوش در انسان ساخته شده است، لذتي عظيم كه با سرگرمي همراه باشد.
سطح اين احساس سرشار بستگي به نحوه تغيير تصاوير تلويزيوني دارد. يكي ديگر از انتقادات پستمن به گويندگان خبر است، گويندگاني كه برنامه خود را با اين جمله به پايان مي رسانند: «فردا با ما همراه باشيد» وي معتقد است بيان اين جمله نشان دهنده جذابيت اندك اخبار اعلام شده است، زيرا برنامه خبري تنها براي اطلاع يافتن از حوادث دنياي پيرامون توليد مي شود و شنوندگان و بينندگان نيز تنها به اين منظور از آن استفاده مي كنند. زماني كه گوينده خبر مي گويد «فردا با ما همراه باشيد» اين تصور در ذهن شنونده ايجاد مي شود كه كيفيت اخبار ارائه شده در حدي نيست كه مخاطب را جذب كند، به همين دليل گوينده كاملاً مستقيم از آنها مي خواهد تا شنونده اخبار باشند. پستمن مي افزايد اخبار تلويزيوني بايد آنقدر پر محتوا و جذاب باشد كه شنونده را به سمت خود بكشد نه اينكه فرد در صورت بيكار بودن به آن توجه كند.
وي ادامه مي دهد، بيان اخبار جهان از رسالت اصلي تلويزيون كه سرگرم كردن مردم است فاصله دارد، اما به دليل اهميت آن بايد در برنامه ها جاي داده شود. براي افزايش تعداد بينندگان اخبار تلويزيوني بايد از تصاوير مربوط به خبر استفاده شود و گوينده با لحن مناسب و منسجمي به اعلام آنها بپردازد. از طرف ديگر نبايد احساسات گوينده روي لحن صداي او تأثير بگذارد.
اما انتقادات پستمن حالتي ايده آل دارد، زيرا نه مردم يك جامعه و بينندگان برنامه هاي تلويزيوني شرايطي مطابق با فرضيات پستمن را دارند نه رسانه تلويزيون رسالت ذكر شده توسط وي را به درستي انجام مي دهد، به عبارت ديگر اگر چه رسانه براي انتقال مفاهيم و معنا دادن به پيام ها مورد استفاده قرار مي گيرد، اما هيچ ارتباط تأييد شده و معناداري بين تلويزيون و جامعه وجود ندارد. تلويزيون رسانه اي است كه تنها بر مبناي تصاوير حركت مي كند و براي انتقال مفاهيم از علائم ظاهري بهره مي برد.
اصلي ترين منظور افراد جامعه براي استفاده از تلويزيون، تفريح و سرگرمي است. تفريح در دنيايي كه مملو از سخنراني هاي سياسي، اقتصادي و آموزشي است. سخنراني هايي كه همگي موضوعات مهم و جدي را مورد بحث قرار مي دهند و اكنون ذهن اغلب مردم دنيا را به خود مشغول داشته اند.
پستمن در انتقادات خود از تلويزيون عنوان داشته است: تلويزيون ذكاوت را در ما مي كشد، توانايي فكر كردن انسان را كمتر مي كند و به ساختارهاي ذهني او آسيب وارد مي كند. اما جانتان گلداشتاين در مخالفت با اين نظريه مي گويد: سطح مطالعه در جهان امروز بيشتر از دنياي قديم است، بنابراين نمي توان اين عقيده را پذيرفت كه تلويزيون تنها عامل تأثيرگذار روي فكر و ذهن انسان هاست، زيرا انسان امروزي با تلفيقي از اطلاعات رسانه اي مواجه است و با بهره گيري از تمامي آنها به فكر كردن، تصميم گيري و در نهايت زندگي كردن مي پردازد. پستمن از عصر ورود صنعت چاپ و سخنراني هاي بزرگ به عنوان عصر طلايي ياد مي كند و معتقد است جمع شدن عده اي از مردم در يك مكان و سخنراني كردن فردي آگاه در مورد مسايل محل زندگي آنها، منطقه يا حتي كشورشان تأثير بزرگي روي ذهن و فكر آنها داشته است، اما آيا مشكلات يك بخش كوچك از جهان اهميت بيشتري دارد يا معضلات دنياي مادي. هم اكنون در اخبار تلويزيوني در مورد تمامي حوادث دنيا اطلاعاتي داده مي شود و تمامي معضلات و مشكلات به تفصيل بررسي مي شود، سپس اگر كسي قصد افزايش معلومات خود و رشد فكري داشته باشد در اين شرايط بهتر مي تواند رشد كند. گانتر و مك آليو دو تن از جامعه شناسان مطرح دنيا در مورد تأثير مثبت برنامه هاي تلويزيوني مي گويند اخبار تلويزيوني گنجينه وسيعي از اطلاعات را وارد خانه ها مي كند و كودكان و نوجوانان را با دنيايي جديد آشنا مي سازد، علاوه بر آن گاهي تصويري از مكان هاي تاريخي و ديدني پخش مي شود كه بچه ها آنها را از نزديك نديده اند و شايد در آينده نزديك هم آنها را نبينند، بنابراين اطلاعات جامع و كاملي در اختيار علاقه مندان قرار مي گيرد.
آنها در تأييد نظريه  خود تحقيقي را در سال ۱۹۹۰ ميلادي انجام دادند و به اين نتيجه رسيدند كه بيش از ۵۰ درصد از كودكان بخش اعظم اطلاعات خود را از برنامه هاي تلويزيوني دريافت كرده اند. ۳۰ درصد از گروه نمونه از تلويزيون به عنوان اصلي ترين منبع اطلاع رساني ياد كردند و ۲۱ درصد تلويزيون را رسانه اي ارزشمند دانستند، اما بهترين رسانه معرفي نكردند.

|  دانشجو  |   زندگي  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |