شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
نگاهي به روند سرمايه گذاري كشـورهـاي همسـايه براي جذب دانشجويان ايراني
هدف:بازار علم
006438.jpg
طرح: افشين سبوكي
شهناز حسني
در سال هاي گذشته بوجود تقاضاي فراوان براي تحصيلات عالي در رشته هاي مختلف دانشگاهي از يك سو و عدم امكان  پذيرش اين عده از سوي دانشگاه هاي داخلي از طرف ديگر، كشورهاي بسياري را از جمله در همسايگي ايران به تكاپو براي در اختيار گرفتن سهمي از اين روزي به درد سر انداخته است.
امارات متحده عربي يكي از اين كشورها است كه طي سال هاي اخير با سرمايه گذاري در زمينه تأسيس شعب دانشگاه هاي خارجي در اين كشور، بازار علم در ايران را نشانه گرفته است. تازه ترين گزارش هاي منتشره در اين زمينه نيز حاكي از موفقيت تلاش هاي شيوخ عرب خصوصاً در جذب دانشجويان خارجي است، براساس آمارهاي موجود حدود ۳ هزار دانشجوي ايراني در حال حاضر در دانشگاه هاي غيردولتي و تازه تأسيس امارات وارد شده اند كه هزينه تحصيل اين عده رقمي حدود ۶۰ تا ۷۰ ميليون دلار در سال است. در سال هاي اخير حدود ۱۰۰ مركز آموزش عالي در امارات متحده عربي تأسيس شده است و هزاران دانشجو در آنها مشغول به تحصيل هستند، حال آن كه در اين ميان تنها برنامه هاي درسي ۱۰دانشگاه به تصويب رسيده و مدارك تحصيلي آنها معتبر است.
براساس اخبار منتشره توسط برخي خبرگزاري هاي داخلي، در حالي كه هنوز برنامه درسي ۱۴ دانشگاه فعال در امارات متحده عربي به تاييد وزارت علوم و تحقيقات امارات نرسيده، اعتبار آنها از سوي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري كشورمان به رسميت شناخته شده است.
براساس اين گزارش، تركيه نيز به جمع كشورهايي پيوسته است كه در صدد جذب نخبگان كشورهاي در حال توسعه هستند، هر چند خود اين كشور نمي تواند خود را به عنوان كشور توسعه يافته تلقي كند اما براي عقب نماندن از قافله جذب نخبگان علمي ديگر كشورها، تلاش هايي را آغاز كرده و توانسته در جذب دانشجويان ايراني به موفقيت هايي نيز دست يابد.
زمينه هاي جذب نخبگان علمي كشورهاي در حال توسعه زماني در دستور كار سياستگذاران آنكارا قرار گرفت كه پس از وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، كاهش پذيرش دانشجويان كشورهاي مسلمان در دانشگاه هاي آمريكا و كانادا موجب توجه اين دانشجويان به مقاصد ديگر تحصيلي شد. در اين زمان طرحي توسط چهار دانشگاه «اورتادوغو» ، «غازي» ، «آنكارا» ، «حاجت تپه» در تركيه تهيه و به نخست وزير وقت ارائه شد. اين طرح شامل ارائه اطلاعاتي از كشورهاي مورد نظر براي جذب دانشجو توسط نمايندگي هاي تركيه و معرفي امكانات تحصيلي تركيه به كشورهاي مذكور بود.
همچنين در اين طرح پيش بيني شده بود دفترچه هاي راهنما در مورد امكانات و مزاياي تحصيلي تركيه براي انتشار در كشورهاي مورد مطالعه تهيه شود، در همان زمان حدود ۱۵ هزار دانشجوي خارجي از كشورهاي ايران، پاكستان، عربستان، اردن، كويت، لبنان، سوريه، بحرين، كنيا، مصر، غنا، نيجريه و ديگر كشورهاي مسلمان در تركيه به تحصيل اشتغال داشته اند. به اعتقاد يكي از روساي دانشگاه هاي تركيه، جذب دانشجو علاوه بر اين كه به اقتصاد اين كشور كمك مي كند در درازمدت زيرساخت مهمي براي توسعه و تحكيم روابط خارجي تركيه در زمينه هاي سياسي- اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي با ديگر كشورها خواهد بود.
تازه ترين آمار منتشره در خصوص خروج نخبگان علمي از كشور كه در قالب بررسي عوامل مؤثر در گرايش اعضاي هيأت علمي جهت مهاجرت به خارج در مركز تحقيقات علمي وزارت علوم صورت گرفته است بيانگر اين موضوع است كه سالانه بين ۱۵۰تا۱۸۰هزار نفر ايرانيان تحصيلكرده براي خروج از ايران اقدام مي كنند و طبق آمار صندوق بين المللي پول، ايران از نظر فرار مغزها در ميان ۹۱ كشور در حال توسعه، جزو اولين ها است.
براين اساس ۹۰نفر از ۱۲۵دانش آموزي كه در ۳سال گذشته در المپيادهاي جهاني رتبه كسب كرده اند در دانشگاه هاي آمريكا تحصيل مي كنند، بر اساس پژوهش دكتر رونقي پزشك ايراني ساكن آمريكا كه پيش از اين در مردادماه سال ۸۲ در همشهري چاپ شده است، بيش از ۱۵۰هزار نفر از جراحان و مهندسان ايراني در آمريكا ساكن هستند، ايرانيان شاخص ترين اقليت ساكن در آمريكا را تشكيل مي دهند، ۸۴ درصد از ايرانيان مقيم آمريكا كاملاً به زبان انگليسي مسلط هستند. ۴۶درصد از اين افراد مدركي بالاتر از دكترا دارند، ۴۳درصد آنها داراي پست هاي مديريتي هستند، ۴۸درصد دو شغله هستند كه در آمريكا يك افتخار محسوب مي شود و ۹۲ درصد از اين افراد خانه مسكوني شخصي دارند. ايرانيان در مقايسه با ساير خارجيان مقيم آمريكا رتبه نخست درآمد و رتبه دوم تحصيلات با مدرك بالاتر از ليسانس را در اختيار دارند.
فرار مغزها از گذشته تاكنون
نگاهي به سوابق موجود درخصوص پديده مهاجرت نخبگان در ايران نشان مي دهد كه به اين موضوع حداقل از سه دهه پيش به عنوان يك موضوع ملي توجه شده است. در يك گردهمايي در آبان سال ۱۳۴۹ كه با عنوان «سمينار بررسي مساله فرار مغزها» با شركت نمايندگان ايران، تركيه و پاكستان در تهران برگزار شد به اين نكته اشاره شد كه موضوع فرار مغزها مبحث تازه اي نيست و در سطح جهاني، بارها مورد مطالعه قرار گرفته است. در قطعنامه پاياني اين سمينار به جذابيت هايي اشاره شده كه كشورهاي نخبه پذير- مانند آمريكا- فراهم مي آورند و مغزها را به سوي خود جلب مي كنند.
پديده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به عنوان يك آسيب اجتماعي از دهه ۴۰ ظهور گسترده يافته است. با پيروزي انقلاب اسلامي، اين روند تا پس از پايان جنگ تحميلي كاهش محسوسي پيدا كرد اما در سال هاي اخير دوباره شاهد شكل جديد و در عين حال وسيعي از پديده مهاجرت نخبگان هستيم.
روند تاريخي اين پديده در كشور ما شامل سه دوره مشخص است: نخست دهه چهل تا پنجاه تا پيروزي انقلاب اسلامي كه محصول باز شدن باب ارتباط با غرب، سياست هاي اقتصادي و فرهنگي رژيم گذشته بود، دوم: قطع سالهاي ۵۸ و ۵۷ و ابتداي جنگ تحميلي كه به طور عمده طيف ناراضيان از انقلاب اسلامي را شامل مي شد و با تعطيل شدن دانشگاه ها در دوران انقلاب فرهنگي تشديد شد و دوره سوم مهاجرت كه از سال ۶۷ آغاز و در سال هاي اخير شتاب بيشتري گرفت.
به اعتقاد بسياري از كارشناسان مسايل اجتماعي و سياسي مهاجرت پديده مذمومي نيست و جرم هم محسوب نمي شود، اين كارشناسان معتقدند كه ايران نه اولين مبدأ مهاجرت، نه آخرين و نه تنها مبدأ آن بوده و هست، ضمن آن كه كشور ما در عين حال مقصد مهاجرت هم به شمار مي رود. نظير اين نقش را كشورهاي ديگر هم دارند به عنوان مثال كانادا به ايالات متحده آمريكا مهاجر مي فرستد و هم از آن كشور و ساير كشورها مهاجر دائم مي پذيرد و در عين حال برخي مهاجران براي رسيدن به آمريكا به عنوان مقصد نهايي، از كانادا به عنوان نقطه مياني استفاده مي كنند.
006411.jpg
طبق آمارهاي جهاني، امروز، از هر ۳۵ نفر جمعيت جهان يك نفر مهاجر است و جمعيت ايرانيان مهاجر قريب ۳ميليون نفر و يا به عبارتي ۵درصد جمعيت كشور برآورد شده است. اخيراً نيز برخي كشورهاي اروپايي و استراليا اقدامات گسترده و هماهنگي را به منظور اخراج ايرانياني كه تقاضاي پناهندگي و مهاجرت آنها پذيرفته نشده است را آغاز كرده اند، اين كشورها اصرار دارند كه ايران با آنها قرارداد پذيرش اين افراد را منعقد كند و ايران نيز با احترام به حق انتخاب مكان زندگي براي شهروندان خود اين خواسته ها را اجابت نمي كند، نگاهي به روند مهاجرت درسال هاي گذشته نشان مي دهد كه اين حركت همچنان ادامه دارد و حتي روبه افزايش است.
براساس برخي آمارهاي منتشره تعداد كل استادان دانشگاه هاي ايراني هزار و ۵۰۰ نفر است در حالي كه تعداد استادان ايراني صاحب كرسي در خارج از كشور حدود ۴۰۰نفر است. صرفه جويي آمريكا در هزينه هاي آموزشي از اين بابت رقمي معادل ۵/۱۰ميليارد دلار ذكر شده است. ضمن اين كه زيان ايران بابت فرار مغزها رقمي معادل ۳۸ميليارد دلار برآورد مي شود. در اين ميان ديدگاه گروهي از كارشناسان نيز براين است كه روال خروج علاقه مندان به تحصيل از كشور طبيعي است و در عين حال مي توان از آن به عنوان يك پديده مثبت تلقي خوشايندي نيز داشت.
البته برخي از كارشناسان معتقدند، بسياري از جوانان مستعد ايراني بعد از اتمام بخشي از تحصيلاتشان در ايران با توجه به نبود امكانات بيشتر براي ادامه تحصيل به خارج مهاجرت مي كنند. اين نخبگان جوان در كشورهاي اروپايي و آمريكايي به تحصيلات خود ادامه داده و بسياري از آنان نيز بعد از طي مدارج علمي به كشور باز مي گردند.
«براين اساس با چنين مهاجرت هايي نبايد مخالفت كرد، بلكه به نظر مي رسد با توجه به رهاورد آن بايد از آن استقبال نيز كرد.» با توجه به جوان بودن جمعيت كشور و افزايش آمار بيكاري در جامعه تا پايان دهه ،۸۰ اگر حدود ۲۵۰هزار نفر از اين جوانان به خارج از كشور مهاجرت كنند بحران بيكاري اين دهه برطرف خواهد شد. با مهاجرت اين عده براي تحصيل و يا جست وجوي كار ضمن آن كه از بحران بيكاري و تبعات آن كاسته مي شود ارزآوري براي كشور و در نتيجه ايجاد فرصت هاي بيشتر شغلي براي جويندگان كار نيز افزايش مي يابد. گرچه اين ديدگاه مخالفان جدي نيز دارد و مهاجرت مغزها را موجب تزلزل بنيان هاي رشد و توسعه كشور مي دانند.
علل و عوامل مهاجرت
به اعتقاد كارشناسان تصميم به مهاجرت از سوي نخبگان داراي مجموعه اي از دلايل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي علمي و ايدئولوژيك است كه در مقاطع مختلف و برحسب تحولات اجتماعي جامعه مبدأ به تناوب از سهم كمرنگ تر و يا پررنگ تري برخوردار مي شود. در مورد كشور ما عوامل متعددي از جمله مسايل شخصي، شغلي و ... در مهاجرت مغزها نقش دارند. در يك پژوهش كه در بين اعضاي هيأت علمي دانش آموخته خارج از كشور از طريق توزيع پرسشنامه بين ۴۸۰ نفر از آنان به انجام رسيده است، از نظر متخصصان مقيم خارج، نبود اطمينان به آينده خود و خانواده، افزايش فاصله طبقاتي، مشكلات فرهنگي، كمبود امكانات تحقيقاتي و از نظر متخصصان با قصد عزيمت، نبود تعادل بين درآمد و هزينه، نبود امكان ادامه تحصيل و عدم استفاده از متخصصان، فرصت شغلي محدود و تبعيض در استخدام و بي عدالتي و پارتي بازي از جمله عوامل تمايل به مهاجرت عنوان شده است.
اختصاص مبلغ ۱۰۰ ميليارد ريالي براي جلوگيري از فرار مغزها توسط هيأت دولت در بودجه سال ۸۳ در ۱۵ ماده، ۶ تبصره و دو پيوست شامل مراحل گردش كار و راهنما و پرسشنامه توجيهي طرح نشان از اهتمام نظام براي جذب نخبگان در داخل و جلوگيري از مهاجرت آنها دارد.
يك استاد دانشگاه معتقد است نخستين راه حل براي جلوگيري از مهاجرت نخبگان «راه جبران» است و مكانيزم آن را اين گونه تشريح مي كند كه چنانچه فردي قصد خروج از كشور و مهاجرت دارد، بايد هزينه هاي تحصيل و يارانه هايي را كه در طول زندگي دريافت كرده است بپردازد كه اين شيوه نيز شكست خورده است، زيرا ثابت شده كه با پول نمي توان فقدان و از دست رفتن منابع علمي را جبران كرد.
به گفته دكتر شهرام يزداني دومين راه حل «راه بازگشت» است ؛به اين صورت كه شرايط مادي را به گونه اي فراهم كنيم تا افرادي كه رفته اند برگردند.
وي مي گويد: اين راه حل در كره جنوبي به اجرا درآمده و موفق هم بوده است. البته بايد توجه داشت كه اين افراد هم تا زماني در كشور باقي مي مانند كه شرايط مادي و حمايتي داخلي مشابه يا بهتر از خارج باشد.
استاد دانشگاه بهشتي تصريح مي كند: راه حل ديگري كه به تازگي به كار گرفته شده اين است كه محل زندگي افراد نخبه از نظر مكاني اهميت ندارد، بلكه بايد از تخصص، مهارت و سرمايه آنها استفاده كرد كه مي تواند در ايران به كار گرفته شود. وجود انجمن هاي دانشجويي، گروه هاي تحصيل كرده داخل و خارج و برپايي سمينارها در دستيابي به اين هدف مؤثر خواهد بود.
به گفته دكتر يزداني، «جذب پيشگيرانه» راه حل كارآمد ديگري است كه هدف آن درگير كردن نخبگان در مقوله توسعه و خارج كردن آنها از وضعيتي است كه آنها خود را قربانيان توسعه نيافتگي تلقي نكنند، بلكه توسعه نيافتگي را مشكل خود فرض كنند و در شرايط سخت بمانند و كار كنند.
در بررسي علل و عوامل بروز و تشديد مهاجرت نخبگان نگاه تك عاملي راهگشا نبوده و با توجه به درهم تنيدگي و پيوند مسائل مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي و علمي، نگاه نظام مند توصيه مي شود.
رويكرد جذب و دفع در اين رابطه داراي قوت و پاسخ گويي لازم است، به ويژه از اين حيث كه در درون اين مدل، راهبرد روشني براي مقابله با اين پديده نهفته است كه عبارت است از كاهش دافعه ها در كشور مبدأ و كاهش احساس و گرايش به سمت جاذبه هاي كشور مقصد.
عصاره علل و عوامل مربوط به كشور مبدأ، عبارت است از فشارهاي اجتماعي و احساس عدم كارآيي در وطن در كنار اين علل و عوامل با يك نگاه طبيعي، روندهاي مربوط به جهاني شدن نيروي كار از عوامل مؤثر ظهور پديده مهاجرت تلقي مي شود. تبيين تأثيرات مهم اين روند بر وضعيت علمي كشورهاي جهان سوم، پژوهش مستقلي را طلب مي كند.
همپوشي و شباهت فهرست كارشناسي مربوط به علل و عوامل اين پديده، بسيار تأمل برانگيز است اما تعيين نقش هر كدام از اين علل و عوامل در مقاطع زماني و مكاني خاص، نيازمند پژوهشهاي علمي مستقل است.
مسأله مهاجرت نخبگان را نبايد صرفاً در دانشگاهيان خلاصه كرد. اين طيف شامل حجم وسيعي از متفكران، نويسندگان، هنرمندان، صنعتگران،  مخترعان، پزشكان و... مي شود. در اين باره همان گونه كه در ارتباط با دانشگاهيان هرچند ناقص تهيه شده است، ضرورت تهيه آمار جامعي از ساير دستگاه هاي اجرايي و خدماتي و توليدي احساس مي شود.
به رغم گزارشهاي آماري كه تاكنون تهيه شده و از بخش اعظم آنها در مجموعه حاضر استفاده شد، خلأهاي عمده اي احساس مي شود زيرا آمارهاي موجود براساس الگوها و فرضيات مشخص و از قبل تعيين شده اي در قالب يك برنامه مطالعاتي تهيه نشده اند. اين آمارها مسأله خروج نيروهاي متخصص و نخبه را از خروج نيروي كار معمولي دقيقاً تفكيك نكرده اند. آمار مهاجرت به داخل (مهاجرت معكوس) هر چند بسيار اندك است اما ارائه نشده است. در نتيجه «خالص مهاجرت منفي در طول يك سال» مشخص نيست، امري كه مي تواند بعد منفي و مسأله دار پديده مهاجرت متخصصان را بهتر نشان دهد. از طرف ديگر اين آمارها نشان نمي دهد كه چقدر نيروي كار مازاد داريم و اين افراد در چه زمينه هاي تخصصي و رشته هايي قرار دارند. شرايط ايده آل نيروي كار متخصص در ايران چيست و چند درصد دانش آموختگان مازاد بر نياز هستند و خروج آنها از كشور مشكلي ايجاد نمي كند.
همچنين در سياست آموزشي كشور خط و مشي روشني براي مواجهه با اين پديده ترسيم نشده است و در چنين شرايطي، ابعاد آسيب زاي قضيه بيشتر رخ مي نمايد.
هيچ كدام از گزارش هاي بررسي شده بر منافع و جنبه هاي مثبت پديده مهاجرت متخصصان تأكيد نداشتند اين جنبه ها عموماً عبارت است از انباشت سرمايه انساني براي نيازهاي درازمدت و همچنين بسط توانايي افراد متخصص و بهره دهي بالاتر آنها. بديهي است اين منافع تنها در صورتي حاصل مي شود كه مهاجرت متخصصان تحت مطالعه و كنترل درآمده و به صورت برنامه ريزي شده دنبال شود.
به دليل فقدان توانايي و امكانات لازم براي مهاجرت و فقدان سياست مشخص در اين زمينه، مشكل آسيب زاي ديگري پديدار مي شود و آن «مهاجرت به درون است». در اين پديده نخبگان و انديشمندان جامعه به دليل احساس محروميت و فقدان آزادي عمل لازم در صورتي كه نتوانند يا نخواهند زندگي در خارج از كشور را براي رهايي از اوضاع غيرقابل قبول برگزينند به انزوا و عدم همكاري در فعاليتهاي جمعي و پروژه هاي ملي روي مي آورند و نظام علمي كشور از اين تفرد، انزوا و محافظه كاري صدمه مي بينند، هيچ يك از گزارشهاي موجود به كالبد شكافي اين پديده نپرداخته است.
به نظر مي رسد با توجه به توسعه شبكه هاي اطلاع رساني علمي و پيوندهاي عميقي كه اكثر مهاجران با جامعه علمي كشورهاي توسعه يافته برقرار كرده اند، مركز ثقل اقدامات بايد به سوي ايجاد شبكه هاي علمي فعال براي تعامل با اين قشر و بهره گيري از توان علمي و تخصصي آنها در قالب مراوده علمي، نشر، كنفرانس ها، فرصت هاي مطالعاتي سيستمهاي مشاوره علمي و فعاليتهاي دانشگاهي ديگر سوق پيدا كند. اين سياست راهبردي (چرخش مغزها) در نهايت مي تواند اشتياق و زمينه هاي لازم براي بازگشت را نيز تا حدودي تقويت نمايد. به اين معني كه گردش مغزها به عنوان مقدمه اي براي جذب نخبگان پيگيري شود.
منابع:
- مهاجرت نخبگان، غلامرضا ذاكر صالحي، عضو هيأت علمي مؤسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي،(فرهنگ و انديشه، سال سوم، شماره دهم، تابستان ۸۳)
- مهدياني، عليرضا مهدياني (۱۳۸۰)- بررسي عوامل مؤثر در گرايش اعضاي هيأت علمي جهت مهاجرت به خارج از كشور- مركز تحقيقات علمي كشور، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري
- ماهنامه اقتصاد ترابري ايران، بليت يكسره براي نخبگان، مهر و آبان ۸۳

نگاه امروز
روند رو به افزايش
سال ها پيش وقتي اولين گروه از دانش طلبان ايراني به قصد كسب مهارت و علم آموزي به كشورهاي اروپايي و آمريكايي عزيمت مي كردند و پس از اتمام تحصيلات به كشور بازگشته و منشأ تحولات كوچك و بزرگي مي شدند، شايد كمتر كسي روزي را تصور مي كرد كه در همين نزديكي ها، امارات و اوكراين، روسيه و ارمنستان و تركيه و... كشورهاي كوچك ديگر به بازار داغي براي جذب دانشجويان ايراني تبديل شوند.
در حالي كه به گفته منابع رسمي وزارت امور خارجه كشورمان، آمار دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در كشورهاي امارات، هند، اوكراين و... رو به افزايش است و از سويي سرمايه گذاري براي جذب دانشجويان خارجي در اين كشورها به سياستي جدي تبديل شده است، مسئولان و مقامات آموزش عالي كشور هنوز چاره اي تدبير نكرده اند. با وجود راه اندازي دانشگاه هاي مجازي، دوره هاي شبانه و فراگير و نوبت دوم و افزايش چند درصدي تعداد شاغلان به تحصيل در آموزش عالي، روند يك سويه و بيمارگونه خروج نخبگان جوان ادامه دارد.
مهاجرت نخبگان جوان ايراني به كشورهاي منطقه وقتي ابعاد جدي تري به خود مي گيرد كه در نظر داشته باشيم، پاره اي از اين كشورها سمت و سوي برنامه هاي خود را به جذب دانش آموزان ايراني سوق داده و با راه اندازي دبيرستانهاي مجازي شماري از دانش آموزان كشورمان را آموزش مي دهند.
مقوله تحصيل جوانان ايراني در دانشگاه هاي امارات، تركيه، اوكراين و... بي شك به پرونده مهاجرت مغزها از كشور گره مي خورد و مي بايست از هر جهت مورد ارزيابي قرار گيرد، مبادا روزي به خود آئيم و كشور را خالي از نيروهاي مستعد، متخصص و كارآزموده ببينيم.

نگاهي به دانشگاه موسيقي و هنرهاي دراماتيك گراتس
مهد موسيقي دانان
006417.jpg
دانشگاه موسيقي و هنرهاي دراماتيك گراتس (The university of music and Dramatic Arts Graz) يا KUG يكي از شش دانشگاه برتر رشته هاي هنري در اتريش و اروپاست.
دانشگاه KUG در جنوب شرقي كشور اتريش در شهر گراتس واقع شده است. شهر گراتس با داشتن ۳۵ هزار دانشجو و سه دانشگاه شامل دانشگاه تكنولوژي گراتس، دانشگاه كارل فرانسيس گراتس و دانشگاه موسيقي و هنرهاي دراماتيك(KUG) يكي از امن ترين و بهترين شهرهاي دانشگاهي در اروپاست.
دانشگاه موسيقي و هنرهاي دراماتيك گراتس هر ساله پذيراي تعداد زيادي از دانشجويان علاقه مند به ادامه تحصيل در زمينه موسيقي يا هنرهاي دراماتيك از سراسر اروپا مخصوصاً  كشورهاي همسايه اتريش است، چرا كه كشور اتريش به خصوص اين دانشگاه از معتبرترين مراكز آموزش موسيقي و هنرهاي دراماتيك است. در اين دانشگاه دانشجويان مي توانند در رشته هاي متنوعي چون اركستر و رهبري اركستر، موسيقي مجلسي، جاز، سنتي، كر، اپرا، هنرهاي نمايشي، طراحي صحنه و... به تحصيل بپردازند.
رشته ها و مقاطع تحصيلي
۱- آهنگ سازي و تئوري موسيقي
مدت تحصيل در مقطع كارشناسي (ليسانس)، ۶ ترم يا ۳ سال است. در اين مقطع فقط يك رشته تحصيلي به نام آهنگسازي و تئوري موسيقي ارائه مي شود. اما در مقطع كارشناسي ارشد (فوق ليسانس)، دانشجويان مي  توانند يكي از چهار گرايش تركيب و ساخت آهنگ، تئوري موسيقي، آهنگسازي و موسيقي براي تئاتر و آهنگسازي با گرايش موسيقي كامپيوتري را انتخاب كرده و به تحصيل بپردازند. مدت تحصيل در هر يك از اين چهار گرايش ۴ ترم (۲ سال) است.
۲- رهبري اجراء (كنسرت، كر و ...)
اين رشته تحصيلي در مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد داراي دو گرايش، رهبر اركستر و رهبر كر است. مدت تحصيل در مقطع كارشناسي ۶ ترم (۳ سال) و در مقطع كارشناسي ارشد ۴ ترم (۲ سال) است.
۳- مهندسي موسيقي (مهندسي دستگاه هاي موسيقي)
مهندسي موسيقي يا مهندسي دستگاههاي موسيقي شامل آشنايي و آموزش نحوه تركيب صدا، تكنولوژي موسيقي شامل تنظيم آهنگ، صدا، صدابرداري در زمان اجراي اركستر، ضبط موسيقي و ... است. مدت تحصيل در اين رشته ۱۰ ترم (۵ سال) است. دانشگاه موسيقي و هنرهاي دراماتيك گراتس داراي مجهزترين استوديوهاي ضبط و پخش موسيقي،  دستگاهها و تجهيزات صدابرداري، تركيب صدا و ... بوده كه دانشجويان در طول تحصيل در رشته مهندسي موسيقي از اين استوديوها استفاده مي كنند.
۴- آلات موسيقي (تحصيل در زمينه سازهاي مختلف)
دانشجويان مي توانند يكي از سازهاي آكاردئون، پيانو، ارگ، گيتار، سازهاي سنتي و سازهاي اركستر شامل ويلن، ويلن سل، دبل باس، چنگ، فلوت، كلارينت، باسون، ترمپت، ساكسيفون و پركاشن را انتخاب كرده و در مقطع كارشناسي ۸ ترم و در مقطع كارشناسي ارشد ۴ ترم به تحصيل و آموزش يكي از اين سازها بپردازند. در مقطع كارشناسي ارشد دو گرايش خاص براي پيانو شامل: نوازندگي تخصصي پيانو براي اركستر و نوازندگي تخصصي پيانو براي همنوازي با سازهاي ديگر وجود دارد. مدت تحصيل در هر يك از اين دو رشته ۴ ترم (۲ سال) است.
۵- استاد موسيقي
آموزگار موسيقي: براي كسب مدرك آموزگاري موسيقي، دانشجويان بايد مدت ۹ ترم (۵/۴ سال) در زمينه موسيقي به تحصيل بپردازند و پس از پايان دوره و كسب مدرك آموزگاري موسيقي به تدريس در مدارس راهنمايي و دبيرستان اشتغال يابند.
كارشناس موسيقي: علاوه بر ۹ ترم مقطع آموزگاري، دانشجو بايد ۸ ترم نيز به تحصيل در رشته موسيقي پرداخته و موفق به كسب مدرك كارشناس موسيقي (IGP) شود.
كارشناسي ارشد: براي كسب مدرك كارشناسي ارشد موسيقي دانشجويان بايد ۴ ترم ديگر نيز ادامه تحصيل بدهند. پس از كسب مدرك كارشناسي يا كارشناسي ارشد مي توان به عنوان استاد موسيقي در دانشگاه تدريس كرد.
۶- موسيقي كليساي كاتوليك و پروتستان
براي كسب مدرك كارشناسي در رشته موسيقي كليساي كاتوليك و پروتستان دانشجويان بايد ۸ ترم به آموزش موسيقي كليسا (كليساي كاتوليك و پروتستان) بپردازند. در مقطع فوق ليسانس دو گرايش ارگ كليساي كاتوليك و پروتستان و كر و  آموزش رهبري كر كليساي كاتوليك و پروتستان وجود دارد كه مدت تحصيل در هر رشته ۴ ترم (۲سال) است.
۷- آواز
در مقطع كارشناسي فقط يك گرايش آن هم گرايش آواز ارائه مي شود كه مدت تحصيل در اين مقطع ۸ ترم (۴ سال) است. در مقطع فوق ليسانس سه گرايش آواز (۸ ترم)، رهبري و آواز براي كنسرت و آواز براي تئاتر هر يك ۴ ترم(۲ سال) ارائه مي شود.
۸- طراحي صحنه
اين رشته تحصيلي شامل طراحي صحنه تئاتر و سينما است كه مدت تحصيل در مقطع كارشناسي ۸ ترم (۴ سال ) و كارشناسي ارشد ۴ ترم (۲ سال) است.
۹- موسيقي جاز
در مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشجويان مي توانند يكي از سازهاي زير شامل؛ گيتار، پيانو، دبل باس، ترومبون، ساكسيفون، پركاشن، ترومپت را انتخاب كنند. مدت تحصيل در مقطع كارشناسي ۸ ترم (۴ سال) و كارشناسي ارشد ۴ ترم (۲ سال) است. آواز براي موسيقي جاز نيز يكي ديگر از گرايش هاي رشته موسيقي جاز است. مدت تحصيل در مقطع كارشناسي اين رشته ۸ ترم (۴ سال) و كارشناسي ارشد ۴ ترم (۲ سال) است.
۱۰- بازيگري
بازيگري شامل رشته هاي بازيگري تئاتر و بازيگري سينما است. مدت تحصيل در مقطع كارشناسي هر يك از اين دو رشته ۸ ترم (۴ سال) و در مقطع كارشناسي ارشد ۴ ترم (۲ سال) است.
* براي كليه رشته هاي نامبرده مدت تحصيل در مقطع دكترا ۸ ترم (۴ سال) است.
نكته جالب و مهم در ارتباط با تحصيل در اين دانشگاه «انتخاب استاد» است. به اين ترتيب كه دانشجويان به خصوص دانشجويان رشته هاي مختلف موسيقي و بازيگري پس از انتخاب  ساز يا گرايش بازيگري خود، استادي را به عنوان استاد درس عملي انتخاب مي  كنند. اين استاد تا آخرين مقطع تحصيلي دانشجو در اين دانشگاه همراه دانشجو است و امكان تعويض استاد وجود ندارد مگر آن كه دانشجو دليل منطقي براي تعويض استاد داشته و دلايل دانشجو مورد تأييد دانشگاه قرار بگيرد. اين مسأله باعث مي شود تا استادان به نقايص و نقاط قوت هر دانشجو آگاه شده و آنها را به بهترين نحو راهنمايي كنند. معمولاً  هر استاد مسئول ۱۰ تا ۵ دانشجو است.
شرايط ورود به دانشگاه
علاقه مندان براي ورود به دانشگاه بايد شرايط زير داشته باشند:
۱-حداقل سن ۱۷ سال (براي رشته هاي مختلف موسيقي حداقل سن ۱۵ سال)
۲- قبولي در امتحان سنجش استعداد هنري شامل امتحان از اطلاعات عمومي هنر، تئوري موسيقي (براي رشته هاي موسيقي) و مصاحبه. اين امتحان نشان دهنده استعداد هنري دانشجويان است.
۳- ثبت نام در زمان مقرر . ثبت نام در چهار زمان مختلف امكان پذير است.
۱-۱۳ سپتامبر ثبت نام و زمان امتحان ورودي در ماه سپتامبر يا اكتبر
۲-۳ ژانويه ثبت نام و امتحان تا پايان ماه ژانويه
۳-۱۳ فوريه ثبت نام و امتحان ورودي در ماه فوريه يا مارس
۴-۳ ژوئن زمان ثبت نام و امتحان ورودي در ماه ژوئن يا جولاي. اين ثبت نام براي شركت در آزمون سنجش استعداد هنري است. براي كسب اطلاعات بيشتر به آدرس دانشگاه KUG مراجعه كنيد:
University of Music and Dramatic Atrs Graz Registrarشs office
Leonhardstra Be15,A-8010 Graz
۱۳۱۰-۴۳۳۱۶۳۸۹+ : تلفن
۱۳۱۱-۴۳۳۱۶۳۸۹+ :فاكس (دورنگار)
زمان شروع ترم
ترم تابستاني از اول مارس تا ۳۰ ژوئن و ترم زمستاني از اول اكتبر تا ۳۱ ژانويه است.
هزينه تحصيل
هزينه ثبت نام شامل؛ واحدهاي تئوري و عملي، فوق برنامه، تورهاي سياحتي- علمي، استفاده از امكانات ورزشي، آموزشي و ... دانشگاه براي دانشجويان بومي (اتريشي) و دانشجويان كشورهاي بلژيك، دانمارك،  آلمان، فنلاند، فرانسه، يونان، جمهوري ايرلند، ايسلند، ايتاليا، لوكزامبورگ، ليختن اشتاين، هلند، نروژ، پرتغال، سوئد، سوئيس، اسپانيا و انگلستان معادل ۳۶/۳۶۳ يورو و براي ساير كشورها ۷۲/۷۲۶ يورو است. اين دانشگاه تسهيلات ويژه اي براي دانشجويان كشورهاي جهان سوم مانند ايران، افغانستان، پاكستان، عراق و ... در نظر مي گيرد.
براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانيد به يكي از آدرس ها زير مراجعه كنيد:
:www.kug.ac.at
http://www.oead.ac.at/-oesterreich/grants/fa-120.html
زبان
كليه دروس اعم از تئوري و عملي به زبان آلماني ارائه مي شود. بنابراين تسلط به زبان آلماني ضروري است. براي دانشجويان رشته هاي مختلف موسيقي زبان تخصصي نيز به زبان آلماني ارائه مي شود. افرادي كه به زبان آلماني مسلط نباشند، مي  توانند در كلاس هاي زبان آلماني دانشگاه شركت كنند.
خوابگاه
اگر چه تعداد معدودي اتاق به عنوان خوابگاه به دانشجويان ارائه مي شود اما اين اتاق ها فقط مخصوص دانشجويان رشته هاي مختلف هنرهاي زيبا(بازيگري، طراحي صحنه و ...) است و به دانشجويان رشته هاي مختلف موسيقي خوابگاه ارائه نمي شود. اما از آنجايي كه شهر گراتس شهري دانشگاهي است به راحتي مي توان براي اقامت مكاني مناسب در نظر گرفت. هزينه اقامت در اين اتاق ها يا منازل دانشجويي نيز گران نيست چرا كه بسياري از آپارتمان ها يا منازل شهر گراتس به دانشجويان اجاره داده مي شود و اين شهر از جهت اقامت دانشجويان شهري امن محسوب مي شود.
براي كسب اطلاعات بيشتر در زمينه نحوه ثبت نام، اقامت و ... مي توانيد به آدرس هاي زير مراجعه كنيد:
- آدرس دفتر ثبت نام دانشگاه گراتس
آدرس پستي:
University of Music and Dramatic Arts Graz , Palais Meran Leonhard strasse 15,A-8010 Graz
۱۳۱۳-۴۳۳۱۶۳۸۹ + :تلفن
۱۳۱۰-۴۳۳۱۶۳۸۹ :دورنگار
پست الكترونيكي:
Petra.lechner@kug.ac.at
- دفتر روابط بين المللي دانشگاه گراتس
آدرس پستي:
University of Music and Dramatic Arts Graz , Palais Meran Leonhard strasse 15,A-8010 Graz
۱۱۶۰-۴۳۳۱۶۳۸۹ + :تلفن
۱۱۶۱-۴۳۳۱۶۳۸۹ :دورنگار
پست الكترونيكي:
Olivera.stevanovic@kug.ac.at
مهتاب صفرزاده خسروشاهي

نگاهي به وضعيت تحصيلات دانشگاهي در جهان
بيشترين تحصيلكردگان دنيا در كانادا
006414.jpg
در دنياي امروز تعداد كساني كه به تحصيلات دانشگاهي تمايل نشان مي دهند و آن را در مقطعي خاص به پايان مي رسانند، نسبت به گذشته بيشتر شده است.
اين نتيجه گزارش تحقيقي سازمان بين المللي توسعه و همكاري هاي اقتصادي است كه با تحليل و بررسي گسترده وضعيت آموزشي در سراسر جهان تحت عنوان «آموزش در يك نگاه» منتشر شده است.
اين گزارش اهميت زيادي دارد زيرا سازمان مجري آن از نهادهاي معتبر بين المللي در زمينه تحقيقات مربوط به توسعه است. سازمان توسعه و همكاري هاي اقتصادي معتبرترين منبع اطلاعاتي و آماري دنياست و اسناد و گزارش هاي آن اغلب براي تحليل و ارزيابي سياست هاي مختلف مورد استفاده قرار مي گيرند.
اكنون ۳۰ كشور عضو اين سازمان هستند كه تركيب اعضا حكايت از آن دارد كه كشورهاي ثروتمند و پيشرفته دنيا علاوه بر چند كشور آسيايي همچون كره و ژاپن و كشورهاي شرق و غرب اروپا اين سازمان را تشكيل مي دهند.
در گزارش اين سازمان درباره وضعيت تحصيلات دانشگاهي در دنيا آمده است، اگر چه تعداد متقاضيان ورود به دانشگاه و آنها كه تحصيلات دانشگاهي خود را تكميل مي كنند افزايش يافته است،اما پيشرفت در اين زمينه ميان كشورها يكسان نبوده و بعضي كشورها از اين روند عقب مانده اند.
در ميان كشورهاي عضو اين سازمان امروزه نيمي از جوانان وارد دانشگاه يا ديگر مؤسساتي مي شوند كه مدارك مشابه در سطح دانشگاه ارائه مي كنند. به طور متوسط ۳۲ درصد اولين مرحله مدرك دانشگاهي يعني كارشناسي را پشت سر مي گذارند. اما اين ميزان درصد در كشورهاي مختلف متفاوت است.مثلاً در اتريش، جمهوري چك، آلمان و سوئيس ۲۰ درصد و در استراليا و فنلاند ۴۵ درصد است. تقريبا در همه كشورهاي عضو اين سازمان، سطوح آموزشي شهروندان در يك دهه گذشته رشد داشته است. گرايش به آموزش عالي بين سال هاي ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۲ در جمهوري چك، يونان، مجارستان، ايسلند،  كره و لهستان تا ۵۰ درصد و در استراليا، فنلاند، ايرلند، مكزيك، پرتغال،  اسپانيا، سوئد و انگليس تا ۲۰ درصد افزايش يافته است.
اتريش، فرانسه و آلمان تنها كشورهايي هستند كه گرايش به آموزش عالي در آنها رشدي نداشته است. دليل اين موضوع آن است كه هرم سني جمعيت اين كشورها در سال هاي گذشته كاهش يافته است.
در هشت كشور، ۲۰ درصد يا بيشتر از جمعيت ۲۰ تا ۲۴ سال آنها مدرك زير ديپلم داشته و مشغول تحصيلات دانشگاهي نيستند. مكزيك در اين ميان با ۷۰ درصد جمعيت زيرديپلم در پايين ترين رده قرار دارد و بعد از آن تركيه، پرتغال، اسپانيا، ايسلند، ايتاليا، هلند و لوگزامبورگ قرار دارند. در اكثر كشورها، بيشتر تحصيل نكردگان جوان را مردان تشكيل مي دهند تا زنان.
نكته مهم در اين گزارش آن است كه براساس آمار، كانادايي ها تحصيلكرده ترين شهروندان جهان شناخته شده اند. براساس اين گزارش ۴۳ درصد از كانادايي هايي كه بين ۲۵ تا ۶۴ سال سن دارند، داراي مدرك دانشگاهي هستند كه اين رقم در ميان كشورهاي صنعتي جهان بيشترين است. تعداد تحصيلكردگان كانادايي همچنين دو برابر متوسط جهاني كه رقمي ۲۳ درصدي است هستند. آمريكا با ۳۸ درصد شهروند تحصيلكرده در رديف دوم قرار دارد. كانادا همچنين از نظر تعداد دارندگان مدرك ديپلم نيز از ديگر كشورها و از متوسط سازمان توسعه و همكاري هاي اقتصادي جلوتر است.
اما اين رقم و عنوان بدون هزينه بدست نيامده است. آمار نشان مي دهد كه ۵/۲ درصد توليد ناخالص داخلي كانادا صرف آموزش دانشگاهي مي شود. به غير از آمريكا و كره، اين بالاترين رقمي است كه يك كشور براي آموزش عالي خود هزينه مي كند. در آمريكا و كره اين رقم ۷/۲ درصد است. از نظر ميزان سرعت رشد شمار تحصيلكردگان، نروژ، چك، كره و ژاپن در صدر هستند و آمريكا را پشت سرگذاشته اند. آمريكا از نظر تعداد بزرگسالاني كه وارد دانشگاه مي شوند در رديف نخست قرار دارد. در فهرست دانشجويان ۴۵ تا ۵۴ ساله و ۵۵ تا ۶۵ ساله، آمريكا در رديف اول قرار دارد.
در گزارش سازمان توسعه و همكاري اقتصادي آمده است، به طور كلي در دنيا، آنها كه تحصيلات دانشگاهي دارند، حقوق و دستمزد بالاتري نسبت به دارندگان مدرك ديپلم دريافت مي كنند. در آمريكا اين تفاوت تا ۸۶ درصد مي رسد و در مجارستان اين تفاوت بيش از دو برابر است. اما در دانمارك اين تفاوت دستمزدها در پايين ترين حد قرار دارد. در اسپانيا تحصيلكردگان دانشگاهي ۲۹درصد بيشتر از تحصيل نكردگان حقوق مي گيرند. همچنين شانس آنها در يافتن شغل بسيار بيشتر است. به طور متوسط در كشورهاي عضو سازمان توسعه و همكاري هاي اقتصادي، ۸۹ درصد از مردان و ۷۸ درصد از زنان داراي مدرك تحصيلي دانشگاهي، شغل دارند.
در همه اين كشورها، بازگشت سرمايه آموزشي و سرمايه گذاري كه نمود آن در مرحله اول همان هزينه واحدهاي تحصيلي است، در حد مطلوب قرار دارد.
اين گزارش نشان مي دهد براي اولين بار، افزايش سطح تحصيلكردگان دانشگاهي به تورم در بازار كار منجر نشده است. برعكس در كشورهايي كه تعداد تحصيلكردگان دانشگاهي در ميان جمعيت ۲۵ تا ۶۴ سال آنها افزايش يافته، نرخ بيكاري كاهش يافته و دستمزدها بالا رفته است. اين كشورها استراليا، اتريش، بلژيك، كانادا، دانمارك، فرانسه، ايسلند، ايرلند، ژاپن، كره، اسپانيا و انگليس هستند. در استراليا، كانادا، آلمان، مجارستان، ايرلند و انگليس، درآمد تحصيلكردگان بين ۶ تا ۱۴ درصد افزايش يافته است.
افزايش تعداد تحصيلكردگان و بهبود سطح آموزشي كشورها همچنين باعث بهبود شرايط اقتصادي اين كشورها شده است؛ به طوري كه بهره وري در كار و پيشرفت هاي تكنولوژيك و رشد اقتصادي را تقويت كرده است. تأثير دراز مدت يك سال تحصيلي اضافي براي هر فرد در يك كشور، توليد اقتصادي را بين ۳ تا ۶ درصد بالا برده است.
آموزش دانشگاهي در چند سال اخير همچنين به موضوعي بين المللي تبديل شده است. در سال ۲۰۰۲ ، ۹/۱ ميليون دانشجو از كشورهاي عضو سازمان توسعه و همكاري هاي اقتصادي، خارج از كشور خود به دانشگاه رفته است. سه چهارم آنها كشورهاي استراليا، فرانسه،  آلمان، انگليس و آمريكا را براي تحصيل انتخاب كرده اند.
به طور متوسط تحصيل در خارج بين سال هاي ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ ،  ۳۴ درصد افزايش يافته است.
از سوي ديگر آمار نشان مي دهد، كاهش شكاف جنسيتي ميان دانشجويان و تحصيلكردگان دانشگاهي در سال هاي اخير پيشرفت چشمگيري داشته است.
دختران جوان امروز بسيار بيشتر از ۳۰ سال پيش در دانشگاه ها حضور دارند. اما آنچه كه نسبت به ۳۰ سال پيش تغييري نكرده، ميزان دستمزد زنان است كه همچنان در همه كشورها در سطحي پايين تر از مردان قرار دارد.
در رشته هاي رياضيات و علوم كامپيوتر، تفاوت هاي جنسيتي بسيار بالاست. شمار زنان تحصيلكرده دانشگاهي در رشته رياضيات و كامپيوتر تنها ۳۰ درصد است.
در كشورهاي اتريش، بلژيك،  آلمان، مجارستان، ايسلند، هلند، نروژ، جمهوري چك و سوئيس اين رقم بين ۹ تا ۲۵ درصد است.

با دانشگاه هاي ايران
دانشجويان و آزمايشگاهها
ساناز قاضي زاده
اينكه دانشجويان ايراني چقدر به كار آزمايشگاهي اهميت مي دهند و يا چقدر مي توانند به دروس آزمايشگاهي اهميت دهند خود يك مسئله است و اينكه چگونه مي توان دانشجويان را به كارهاي آزمايشي ترغيب كرد مسئله اي ديگر.
برگزاري مسابقات از جمله يكي از راه هاي تشويق دانشجويان به كارهاي اينچنيني است.
برگزاري مسابقه ملي بتون در رشته مكعب بتوني با وزن و مقاومت مشخص كه همزمان با بزرگداشت استاد «احمد حامي» برگزار شد يكي از اين مسابقات بود.اين مسابقه گروه ۵ نفره دانشجويان دانشكده عمران دانشگاه صنعتي شريف را بر آن داشته بود تا با سه ماه آزمايش و تحقيق در زمينه مورد نظر خود را براي شركت در مسابقه آماده كنند.آنها مي بايست مقاومت و وزن بتون ها را به فاكتور مورد نظر نزديك مي كردند، اين گروه توانست بهتر از ديگر دانشجويان عمران كشور فاكتورهاي مورد نظر را به اعداد ثابت كه جهاني نيز هستند نزديك كنند.
«محسن چيت ساز» ، «سيد مهريار متولي» ، «حامد آل محمد» ، «رويا كريمي» و «مونا آسودگي» اعضاي اين گروه مراحل تحقيق و اجراي پروژه دانشگاهي خود را از اواسط مردادماه آغاز كردند.با وجودي كه خودشان اصرار دارند كه نبايد «نمك نشناس» بود و حتما بايد و از زحمات مسئولان دانشگاه قدرداني كرد اما از قرار معلوم از امكانات مناسبي در اين زمينه برخوردار نبوده اند: «خيلي از اوقات دستگاه ها قديمي بود، دستگاه ها به خاطر قديمي بودن، خيلي زود خراب مي شوند، مثلا مشكلات قالب باعث مي شود مصالح از بين رود و يا بتون ها خراب از آب درآيند. سطح آن ها ناصاف شود.»
دانشجويان مي گويند: «البته امكانات امسال از سال هاي پيش خيلي بهتر بود، حتي در سال هاي پيش مجبور بوديم سنگ ها را دستي خرد كنيم. اما گاهي خريد يا تعمير دستگاه ها وقت را تلف مي كرد.»
شايد همين باعث شد دانشجويان نتوانند به مسابقات جهاني بتون كه ۴ آبان در سانفرانسيسكو برگزار مي شد،  راه يابند. با اين وجود گروه خود را به مسابقات ملي رساند و برخلاف گروه هاي ديگر كار ۹ ماه را در سه ماه انجام داد. يكي از دانشجويان اين گروه مي گويد: «دانشجوياني كه به كار آزمايشگاهي مي پردازند بايد بدانند كه كار بامداد و دفتر آسان تر آزمايشگاه است، كساني كه به آزمايشگاه علاقه دارند نبايد از لباس كثيف و خستگي دسته و پنجه نرم كردن با وسايل آزمايشگاه بهراسند. اينگونه شايد با انتخاب روند صحيح در فرصتي كمتر به نتيجه برسند.»
اعضاي گروه به ياد مي آورند كه گاهي تا ۵/۹ شب در آزمايشگاه بمانند، گاهي بيش از حد خسته مي شدند اما كار آزمايشگاهي لذت خاصي داشته است.
اين دانشجويان مي گويند:«مشكلات بايد كم كم شناسايي شود، خيلي از وسايل آزمايشگاه مربوط به ۲۰ يا ۳۰ سال پيش است كه بايد تهيه شود.»
اين گروه توانستند با پشتكاري عالي حتي با كمبود امكانات، سه ماهه خود را به فاكتورهاي جهاني نزديك كنند اما آيا گروه هاي ديگر هم مي توانند با كمبود امكانات حتي در سطح كشور موفق شوند؟
علاقه مشكل ساز
سها دادمند
با اينكه افزايش تعداد علاقه مندان به تحصيل مخصوصاً در مقاطع بالا مانند دانشگاه جاي بسي خوشحالي است، اما اين افزايش نيازمند صرف هزينه و فراهم كردن تسهيلات مناسب براي اين علاقه مندان است.
افزايش تعداد جمعيت جوان در انگلستان نشان از افزايش تعداد دانشجويان در سال هاي آتي دارد.
رئيس هيأت نظارت بر امور مالي دانشگاه هاي انگلستان مي گويد: «افزايش تعداد دانشجويان؛ نياز به هزينه بيشتر و فراهم كردن امكانات براي آنها دارد.» او مي افزايد: «با اين رشد سريع جمعيت دانشجو، طي سه تا چهار سال آينده، دولت انگلستان بايد ۱۵۰ مركز آموزش عالي جديد تدارك ببيند. اين تدابير، بايد پاسخگوي رشد ۵/۴۳ درصدي دانشجويان باشد.» اما دولت عقيده دارد: اين رشد تا سال ۲۰۱۰ به ۵۰ درصد مي رسد. براساس تخمين دولت براي تقويت مراكز دانشگاهي و تأسيس مراكز جديد در انگلستان و ايرلند شمالي، ۷/۸ بيليون پوند، هزينه لازم است. اما اين افزايش دانشجويان،  تنها به دليل افزايش علاقه به تحصيلات عالي در انگلستان نيست، بلكه به دليل ورود دانشجويان خارجي به انگلستان است.
هوارد نيبي (رئيس هيأت نظارت بر امور مالي دانشگاه هاي انگلستان) مي گويد: «تنها همين امسال، ۵ هزار دانشجو به تعداد دانشجويان دانشگاه هاي انگلستان افزوده شده كه تخمين مي زنيم با اين روند، هر ساله ۱۵ هزار دانشجو به اين تعداد اضافه شود!» اما، وزير آموزش عالي انگلستان، آلن جانسون مي گويد: «ما به طريقي جلوي اين رشد را خواهيم گرفت، يكي از برنامه هاي ما براي اين منظور افزايش هزينه تحصيل در انگلستان خواهد بود!» او مي افزايد: «در مورد دانشجويان خارجي نيز تصميم داريم كمك هزينه تحصيلي را قطع كنيم تا تعداد كمتري دانشجو وارد انگلستان شود.»
اما دانشجويان عقيده دارند: «اينگونه برنامه هاي مقطعي جوابگو نبوده و دولت بايد فكري اساسي در اين زمينه بكند. از طرفي هزينه تحصيل هم اكنون نيز در انگلستان بالا است و اگر قرار باشد باز هم افزايش يابد، ما ديگر قادر به تحصيل نخواهيم بود.»
گراميداشت هفتادمين سال تاسيس دانشكده تهران
همزمان با هفتادمين سال تاسيس دانشكده فني دانشگاه تهران، مراسم گراميداشتي در روزهاي ۲۳ تا ۲۵ آذرماه امسال با هدف تجليل از هفتاد سال آموزش مهندسي و توسعه در محل دانشكده فني برگزار مي شود.
دكتر بنفشه زهرايي مدير روابط عمومي و امور بين المللي اين دانشكده در تشريح مراسم بزرگداشت هفتادمين سال تاسيس دانشكده فني، گفت: در اين مراسم كه با حضور مديران و متخصصان دستگاه هاي اجرايي و بخش خصوصي، دانشجويان، استادان و دانش آموختگان دانشكده فني برگزار مي شود، گروه هاي مختلف مهندسي در قالب سمينارهاي تخصصي، به تشريح دستاوردهاي آموزشي و پژوهشي گروه مي پردازند.

با دانشگاه هاي جهان
رشد قارچ گونه آمو زش عالي هند
آموزش عالي در هند كه با تأسيس كالج هندو در كلكته در سال ۱۸۱۷ توسط «راجا روماهان روي» و «ديويد هير» آغاز شد، اكنون بر سر يك دو راهي قرار دارد. شمار روبه رشد مؤسسه ها و افزايش نامحدود شمار دانشجويان، استادان و اعضاي هيأت علمي و همچنين دروس و رشته هاي دانشگاهي همخواني با يك مكانيزم كيفيتي براي توسعه و پيشرفت دانش ندارد.
بعد از استقلال هند، سازمان آموزش اين كشور كه در سال ۱۹۴۵ تأسيس شد به وزارت آموزش تبديل شد. كميته آموزش دانشگاهي در سال ۱۹۴۸ توصيه كرد كه آموزش عالي در هند به سرعت توسعه يابد و در سالهاي بين ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۰ هفت دانشگاه جديد تأسيس شد. به اين ترتيب شمار دانشگاههاي هند به ۲۷ دانشگاه و ۶۹۵ دانشكده وابسته، رسيد. در دوره ۵۰ ساله بعد از ،۱۹۵۰ هند شاهد رشد بيشتر آموزش عالي بود. اكنون شمار كل استادان در دانشگاهها و دانشكده هاي هند به بيش از ۳۰۰ هزار نفر، شمار دانشگاهها به بيش از ۲۷۳ عدد، دانشكده هاي وابسته به بيش از ۱۱۸۳۱ عدد و دانشجويان آن به بيش از هفت ميليون نفر رسيده است.
به اين ترتيب آموزش عالي هند به دومين نظام آموزش عالي در دنيا بعد از آمريكا تبديل شده است. در همين حال نهادهاي غيردانشگاهي ديگري هم در هند وجود دارد همچون مراكز فني، پژوهش كشاورزي، شوراي پژوهش علوم و صنعت كه بخشي از نظام آموزش عالي هند را تشكيل مي دهند. اما متأسفانه در ميانه توسعه و ارتقاي كمي، ناكامي كيفي حاصل شده است. اين ناكامي كيفي را مي توان در شمار زياد تحصيل كردگاني ديد كه بيكار و جوياي كار هستند. به همين دليل هند از نظر استانداردهاي آموزشي در رديف هاي پاياني قرار دارد. حتي در اداره و مديريت امكانات موجود نوعي وضعيت نزديك به هرج و مرج ايجاد شده و به تنش هاي اجتماعي منجر شده است. دليل بخش عمده اين سردرگمي جدا شدن ارزش هاي قومي، اخلاقي و اجتماعي از روند آموزشي در هند است.
اين وضعيت پيامدهاي طولاني مدتي براي كيفيت نيروي انساني خواهد داشت؛ نيروي انساني كه نقش كليدي در پيشرفت كشور هند دارد. در حقيقت بدون توجه به نظام هاي سياسي، ميزان توسعه اقتصادي يا ايدئولوژي آموزشي، مي توان گفت كه توسعه آموزش عالي مهمترين جريان بعد از جنگ در دنياست. آموزش عالي ابتدا به طور چشمگيري در آمريكا توسعه يافت و بعد در اروپا و اكنون اين موضوع در كانون توجه جهان سوم قرار گرفته است.
وضعيت امروز آموزش عالي در هند را مي توان با وضعيت آموزش عالي بعد از جنگ در انگليس مقايسه كرد، در روزهايي كه دانشگاههاي جديد به وجود آمدند تا به نيازهاي حقيقي كه آكسفورد و كمبريج قادر به پاسخگويي آن نبودند پاسخ بگويند. ويژگي آن دوران كمبود منابع مالي بود. در حقيقت بايد گفت اين دانشگاهها ايجاد شدند چون نيازهاي اجتماعي وجود آنها را ضروري كرده بود.
يارانه غيرمتعادل
نظام آموزشي هند كه رشدي قارچ گونه دارد، از نظر كارايي، بهره وري و استفاده درست از منابع، كاملا فروپاشيده است. اين نظام بدون توجه به تغييرات متن زندگي معاصر و تغييرات امروز و فردا، چنان در حفظ شكل ساختاري خود غرق شده كه زماني براي توجه به اهداف بزرگتر خود ندارد.
از سوي ديگر به دليل نبود يك سازوكار واحد براي نظارت بر برنامه ريزي آموزش عالي و همچنين مناسبات تمركزگرايانه در اين نظام، جايگزين مناسبي براي آن وجود ندارد. دور باطل ميانه گرايي و بيرون دادن افراد متوسط آموزش عالي هند را فراگرفته و كل اين سيستم را در آستانه ناكارآمدي قرار داده است. مصلحت سنجي سياسي در اين كشور موجب شده تا شمار دانشكده ها و دانشگاهها افزايش يابد تا همه بتوانند از آن استفاده كنند. اين توسعه اگر با معيارهاي حقيقي خود همراه بود، موجب به خطر افتادن سلامت آموزشي نمي شد. اگر به همراه اين توسعه دورنمايي طراحي مي شد تا براساس آن دانشگاهها با واحدهاي توليدي براي دستيابي به اهداف رشد، مرتبط و هماهنگ مي شدند شايد چنين نتايج تيره و تاري به دست نمي آمد.
وقتي سياست جديد آموزشي از مركز صادر شد، افراد ذي نفع در آموزش عالي از دورنماي خصوصي سازي بسيار استقبال كردند. اما تا وقتي كاهش بودجه هاي دولتي عملي شد، بحث ها به شدت ادامه داشت. بسياري از ايالات، خصوصي سازي آموزش عالي به ويژه آموزش حرفه اي را تشويق كردند و بسياري از دانشگاهها از طريق راههايي همچون آموزش از راه دور درصدد افزايش بودجه برآمدند.
رشته هاي داراي بازار شغلي خوب اما با شهريه بالا تأسيس شد و شهريه پايين آموزش عمومي هم افزايش يافت. اما اين اقدامات همان طور كه اكنون پيداست نتوانسته در افزايش كارايي اين سيستم تأثيري بگذارد. دانشجويان در آموزش عالي گروه هايي را تشكيل دادند كه دولت روي آنها سرمايه گذاري زيادي كند و در مقابل انتظار بازگشت داشته باشد. بازكردن درهاي آموزش عالي به روي دانشجوياني كه جدي نيستند، در حالي كه تعداد زيادي از مردم هنوز بي سوادند، كار تزئيني است كه دولت توان انجام آن را ندارد. تنها توجيه دولت براي تأمين بودجه آموزش عالي مي تواند، ارتقاي سطح علم و دانشجويي جامعه باشد. توسعه بيشتر آن تنها بايد به كساني محدود شود كه لياقت آن را دارند.
آموزش عالي اغلب براي دانشجويان متوسط نوعي به تأخير افتادن روند كار و فعاليت است. با ادامه تحصيل، در حقيقت روند بهره وري و ارائه خدمات اين افراد به تأخير مي افتد و هزينه اي كه براي تحصيل آنها شده جبران نمي شود. در حقيقت اين افزايش كميت به افزايش كيفيت منجر نمي شود. شيوه تحصيل اين افراد به گونه اي است كه بعد از پايان تحصيل فايده چنداني به جامعه نمي رسانند. از سوي ديگر موقعيت اجتماعي كه اين تحصيل براي آنها فراهم مي كند مانع از آن مي شود كه آنها تن به هر شغلي بدهند و هر وظيفه اي را به عهده بگيرند.
اين يك سوء تعبير است كه بهره برندگان آموزش عالي دانشجويان هستند. كشوري مثل هند كه در آن براي رئيس جمهور شدن، وزير شدن و مدير صنايع شدن نيازي به تحصيلات عالي وجود ندارد، مي تواند هر آنچه كارمند مي خواهد جذب كند بدون آن كه منتظر فارغ التحصيل شدن آنها در دانشگاه بماند. در شرايطي كه امكانات كافي براي آموزش ابتدايي وجود ندارد، آيا درست است كه يارانه هنگفت براي آموزش عالي در نظر گرفته شود كه نياز اقتصادي يا حرفه اي براي آن در جامعه وجود ندارد؟
به دليل رشد برنامه ريزي نشده آموزش عالي در هند، كمبود افراد بدون صلاحيت در بعضي رشته ها به ويژه در رشته هاي علوم و تكنولوژي كاملا مشهود است. اين نظام قادر نيست به هدف اوليه خود كه همان ايجاد نيروي انساني براي اقتصاد كشور است، برسد. حتي خود دست اندركاران آموزش عالي هند اعتراف مي كنند كه استاندارد آموزش عالي در اين كشور سقوط كرد و توسعه سريع به كاهش كيفيت منجر شده است.
در سياست ملي هند درباره آموزش كه در سال ۱۹۸۶ به تصويب رسيد آمده است، آموزش عالي براي بقا حياتي است.
نويسنده: آك گوش، استاد دانشگاه در هند

دانشجو
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  دانشجو  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |