معراج مژده: روانشناسي، به معناي مطالعه علمي رفتار و فرآيندهاي موجود زنده است. علم روانشناسي در ورزش مانند علم پزشكي داراي شاخه هاي گوناگون است، روانشناسي تربيتي، روانشناسي باليني، روانشناسي مديريتي و صنعتي، كار و امور استخدامي و روانشناسي كودك.
روانشناسي علمي است كه رفتار آدمي در گونه هاي مختلف مورد مطالعه قرار مي گيرد. بخش و شاخه اي از روانشناسي علمي را روانشناسي ورزشي تشكيل مي دهد، كه در كشور ما كمتر مورد توجه قرار مي گيرد و يا نسبت به آن كم توجهي مي شود. در رشته هاي نوخاسته روانشناسي، روانشناسي ورزشي شكل اجتماعي تري دارد و به همين دليل از اهميت بيشتري برخوردار است. مقابله با اين علم در ورزش به منزله فرار از واقعيت هاي امروزي علم ورزش است. روانشناسي كاربردي در رفتارهاي آموزشي در ورزش، راه رسيدن به هدف را كوتاهتر و سير تعليم را آسانتر مي كند.
مطالعه رفتار آدمي در محيطهاي ورزشي، يكي از وجوه بااهميت در خصوص شركت در مسابقات بين المللي است كه تاكنون در كشور ما كمتر مورد توجه و بررسي دقيق مسئولين و دست اندركاران تيمهاي ملي بوده است. چون موفقيت در مسابقات بين المللي تنها نتيجه فعاليت و كارآيي جسماني نيست، بيشتر كشورهاي صاحب نام در ورزش در موقعيتهاي حساس از يافته هاي روانشناسي سود مي برند. بنابراين چنانچه از اين يافته ها استفاده نشود و ورزشكاران و مربيان تيمهاي ملي فقط با تكيه بر تجارب عملي خود و با استفاده از روش آزمون و خطابه اين گونه صحنه هاي بين المللي گسيل شوند، ممكن است ضايعات جبران ناپذيري به بار آيد. مقاله حاضر كوششي است براي نشان دادن ضرورت و اهميت همكاري مشاورين رواني و نحوه كمك اين مشاورين به تيمهاي ملي كشورمان.
امروزه، آگاه شدن از يافته هاي روانشناسي، فراتر از كار جنبي يك مربي است. مربيان بدون استفاده از اين يافته ها نمي توانند ورزشكاران خود را به حداكثر توانايي جسمي و رواني برسانند و از طرفي علم روانشناسي روزبه روز توسعه پيدا كرده، با اين حال، امكان دسترسي مربيان به علم روانشناسي، به دلايل مختلف محدوده بوده است. متخصصين روانشناسي مي توانند مهارتهاي رواني را به شكل مطلوبي به مربيان ارائه كنند تا مربيان به سهم خود به ورزشكاران كمك كنند.
مسائل و مشكلاتي كه مربيان و ورزشكاران با آن دست و پنجه نرم مي كنند، بيشتر به صورت لاينحل باقي مانده اند. برخي از اين مشكلات عبارتند از: ترس از شكست، ناتواني در كنترل خشم، اضطرابهاي مداوم، فشارهاي رواني غيرقابل كنترل، نداشتن تمركز فكري، اشتغال فكري مسائل و مشكلات گذشته و آينده، بي رمقي، هيجانات حاصل از شكست يا پيروزيهاي غيرقابل انتظار، ناتواني در تدوين اهداف، از دست دادن اعتماد به نفس. مربيان و ورزشكاران توسط مشاورين رواني مي توانند به شكل بهتري با آنها مواجه شوند و نحوه برخورد صحيح با اين مسائل و مشكلات را بياموزند و از اين طريق از حداكثر توان جسمي و رواني خود سودجسته، با دلگرمي و شعف در پي برطرف كردن عيوب خود باشند.
به طور كلي، مربيان مي توانند در زمينه هاي زير از مشاورين رواني به نحو مطلوب استفاده كنند تا بعضي از مشكلات اساسي را برطرف سازند.
مربيان تيمهاي ملي فشارهاي رواني بسيار سنگيني را متحمل مي شوند. فشار كار روزانه، انتظار مداوم براي برنده شدن، احساس عدم امنيت عمومي در كار، هزاران ساعت كار روي جزييات، سفرهاي پي در پي داخلي و خارجي، برقراري ارتباطات ميان افراد، مسئول ديدن خود در مقابل مطبوعات، مردم، مسئولين و ورزشكاران، مسائل و مشكلات شخصي و خانوادگي و ... ممكن است احساس ناتواني را در مربيان بوجود آورد. اين مشكلات به نوبه خود باعث بي اعتنايي و دوري از كار و مسئوليت مربي مي شود، به نحوي كه او نمي تواند از حداكثر توان خود در رسيدن به اهداف قهرماني تيم استفاده كند. بعضي از اين مربيان از اين گونه فشارها شكايت مي كنند و احساس ناتواني و خستگي مفرط را به مسئولين گوشزد كرده، حتي ممكن است استعفا بدهند. جري تاركانيان مربي بسيار موفق دانشگاه نواداي لاس وگاس، مي گويد:«مربيگري در يك كلمه خلاصه مي شود: فشار؛ مثل اين است كه تفنگي سر شما را براي مدت چهار ماه (يك فصل از مسابقات بسكتبال دانشگاههاي آمريكا) نشانه گرفته باشد.» چقدر كار مربيگري مي تواند توأم با فشارهاي رواني باشد؟!
|
|
برخي تحقيقات، درباره ضربان قلب، فشارهاي رواني قبل و حين مسابقه و حتي بعد از مسابقه مربيان انجام شده است. در تحقيقي كه در سال ۱۹۶۹ توسط گازوس، سوول و دلاست تيوس صورت گرفت، نشان داد كه تعداد ضربان قلب مربيان در زمان استراحت به طور متوسط ۶۸ بار در دقيقه بود ولي در هنگام مسابقه به ۱۳۲ بار در دقيقه رسيد. در بررسي ديگري، كولبنسچ لاك ضربان قلب مربيان بسكتبال را اندازه گيري كرد و متوجه شد در هنگام شروع بازي ضربان قلب آنها به ۱۵۰ضربه و در طول مسابقه تعداد ضربان يكي از آنها به ۱۶۶ و بالاترين تعداد ضربان در هنگام بازي به ۱۸۸ بار در دقيقه رسيد. اين رقم براي فردي كه دربازي شركت ندارد و فقط در كنار تيم نشسته بسيار سنگين است.
هنگامي كه افراد بر اثر فشارهاي رواني شديد حالت بي رمقي پيدا مي كنند از نظر بدني، عاطفي و ذهني احساس فرسودگي مي كنند به طوري كه گويي به اهداف تعيين شده نرسيده اند. پس اين مربيان از كار طاقت فرسا، بدون اين كه كاملاً به موفقيت نائل شده باشند احساس نااميدي كرده، نگرش هاي منفي نسبت به كار، زندگي و ورزشكاران در آنها توسعه پيدا مي كند. نكته جالب توجه اين است كه افراد پركار قربانيان بي رمقي هستند. در اينجا اين سؤال مطرح است كه آيا مي توان مربي را با كوهي از فشارهاي رواني تنها گذاشت و فقط به نصايح و دلگرمي هاي كوتاه مدت و كم اثر و غيرتخصصي بسنده كرد؟ آيا اصولاً از نظر انساني قابل توجيه است كه مربيان چنين فشارهاي رواني را به تنهايي تحمل كنند تا كارها را با روش آزمايش و خطا انجام داده باشند؟ ديگر اين كه مديريت تيمهاي ملي چگونه مي تواند با چنين مشكلاتي كه گريبانگير مربيان، سرپرستان و ورزشكاران است، آشنا شود؟ و بالاخره چگونه مي تواند در حل معضلات رواني به آنها كمك كند؟
يكي از مناسب ترين راه حل هايي كه براي اين مشكل مي توان پيشنهاد كرد پيش بيني مشاورين رواني براي تيمهاي ملي است. اين مشاورين مي توانند به صورت پاره وقت در طول سال و يا تمام وقت، قبل از اعزام تيمهاي ملي به مسابقات بين المللي، كمكهاي ضروري را به مربيان ارائه كنند تا مربيان ابتدا به روش صحيح و علمي نسبت به مشكلات خودآگاهي يابند و سپس در حل آنها بكوشند.
ضمن اين كه مربيان راههاي مقابله با مشكلات مذكور را خواهند آموخت، از پشت گرمي هاي عاطفي مشاورين بهره مند خواهند شد و از حرفه خود بيشتر احساس لذت و شعف خواهند كرد.
بر طبق نظريه روانشناسان بزرگ آيا مشاورين رواني مي توانند راههاي مقابله با اضطراب و تنش هاي رواني ورزشكاران را كاهش دهند؟
بيشتر ورزشكاران در موقعيت هاي ورزشي و در رقابت هاي بسيار حساس و بازيهاي مهم، اضطراب و دلهره ها را حس كرده اند و به آن آشنايند كه چگونه بر اثر اضطراب زياد، فعاليت طبيعي آنها تحت تأثير قرار گرفته است. فشارهاي رواني وارد به ورزشكاران زماني پيش مي آيد كه ورزشكاران تصور كنند بين كاري كه ديگران از آنها انتظار دارند و كاري كه توانايي انجامش را دارند ناهماهنگي شديدي وجود دارد.
فشارهاي رواني باعث تحليل انرژي جسماني ورزشكاران و ايجاد عصبيت دروني مي شود و نوعي گريز و دوري از ورزش در آنها ايجاد مي كند. ورزشكار دچار شوك رواني، احساس مي كند كه شايستگي لازم را دارا نيست و به همين دليل اعتماد به نفس آنها كاهش پيدا كرده و در عملكرد طبيعي آنها اثر منفي مي گذارد و حتي صدمات بدني شديدي را باعث مي شود.اين حالت رواني نه تنها در ورزشكاران، بلكه در مربيان نيز به نوع ديگر حاكم مي شود. زماني كه تصورات و ذهنيت يك مربي در يك مسابقه به هم مي ريزد و قدرت توانايي او كاهش پيدا مي كند و تصميم گيري صحيح از وي سلب مي شود، اين فشار شديدتر مي شود. استعفاي تعدادي از مربيان بعد از يك شكست سنگين خود يكي از دلايل فشار رواني است.
مشاورين رواني در چنين مواقعي مي توانند، با كنترل نيروهاي رواني، سطح انرژي رواني مطلوب را به ورزشكاران انتقال دهند. براي ورزشكاران راههاي آسانتري پيشنهاد مي شود. يك برنامه تفريحي، به عمق آب رفتن، درون جكوزي قرار گرفتن و حتي ديدن يك فيلم كمدي، شدت فشارهاي رواني ورزشكاران را كاهش مي دهد. در مسابقات سنگين و سخت اين نياز بيشتر حس مي شود كه روانشناسان تيمها به مربيان پيشنهاد تمرينات توأم با شادي و خنده را بدهند. تنظيم انرژي رواني قبل از هر ديدار بزرگ مي تواند بر كيفيت فني و جسمي بازيكنان بيفزايد. در اين گونه موارد تمرينات ذهني مشاورين روانشناسي تيمها را نبايد دست كم گرفت. آرامش ذهني قبل از هر مسابقه، يكي از روشهاي مؤثر و مثبت در ورزش بوده است.
يك نكته مهم نيز در به كار گرفتن مشاورين رواني در ورزش است. اگر نقش اين مشاورين در تيمهاي ورزشي تعريف صحيحي نشود و وظايف آنها مشخص نگردد، چه بسا تأثير منفي نيز از حضور آنها در تيمها حس شود. درواقع اگر بين روانشناس ورزشي و مربي يك تيم هماهنگي و خواسته مشترك وجود نداشته باشد حضور روانشناس ضرورتي نخواهد داشت.