سه شنبه ۱ دي ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۸۸
اكران حمايتي فيلم كوتاه
دوشنبه ها، سينما سپيده؛ مي رويد؟
در اصطلاح رايج ميان اهالي سينما به فيم هايي كه كوتاهتر از 90 دقيقهزمان نرمال يك فيلم بلند هستند فيلم كوتاه گفته مي شود و يكي از تفاوت هاي اساسي ساخت فيلم كوتاه با بلند در تعداد عوامل است 
025887.jpg
مسعود مير
تيتراژ فيلم شروع مي شود و لابه لاي نوشته ها تصاويري ديده مي شود كه نفس ها را در سينه حبس مي كند. يك دقيقه است كه فيلم شروع شده و تيتراژ هنوز خودش را در پرده سينما به رخ مي  كشد. نام كارگردان روي پرده نقش مي بندد و پايان. همين كلمه است كه تعجب و عصبانيت بعضي تماشاگران را دو چندان مي كند. يكي از آنها مي گويد تازه داشتيم گرم مي شديم. پس چرا تمام شد؟ اين ماجرا را در يكي از سالن هاي سينماي مركز پايتخت تصور كنيد تا اوضاع و احوال فيلم كوتاه دستگيرتان شود. يك فيلم 100 ثانيه اي كه با مونتاژ ابداعي اش تا آخرين لحظه تيتراژ و روايت داستاني را همزمان پيش مي برد گرچه براي بسياري از علاقه مندان به سينما جذاب بود اما براي آنهايي كه واژه فيلم در ذهنشان با لم دادن روي صندلي و چيپس خوردن و گاهي چرت زدن همراه است، شبيه يك شوخي بي مزه بود.
در خبرها خوانديم كه طرح اكران حرفه اي فيلم كوتاه مدتي است كه در يكي از سينماهاي شهر به اجرا در مي آيد.
اگر روزهاي دوشنبه حدود ساعت۱۵ به سينما سپيده سري بزنيد چند نفري را مي بينيد كه در اين ساعت روز براي سينما رفتن شال و كلاه كرده اند تعجب نكنيد و جلوي سينما سپيده به انتظار ديدن فيلم هايي هستند كه نام كوتاه را يدك مي كشند. اما پيش از پرداختن به داستان اكران فيلم هاي كوتاه، بايد بدانيم كه فيلم كوتاه چيست؟
در اصطلاح رايج ميان اهالي سينما به فيم هايي كه كوتاهتر از 90 دقيقهزمان نرمال يك فيلم بلند هستند فيلم كوتاه گفته مي شود و يكي از تفاوت هاي اساسي ساخت فيلم كوتاه با بلند در تعداد عوامل است. برخلاف فيلم هاي بلند كه با تيمي حداقل 40 نفره ساخته مي شوند، فيلم هاي كوتاه دو عضو مهم دارند كارگردان و فيلمبردار و ساير عوامل بسته به نوع فيلم و رويكردش متغير خواهند بود. البته اين موضوع حتما استثناهايي هم دارد ولي در اين نوشتار بدان ها نخواهيم پرداخت. حدود 100 سال پيش كه برادران لومير فيلم باغبان خسيس كه زماني كمتر از يك دقيقه دارد را ساختند، فيلم كوتاه هيچ تعريف مشخصي نداشت. سال ها بعد هنگامي كه تماشاگران فيلم ها براي نشستن روي صندلي ها و ديدن يك فيلم بلند هزار و يك اما و اگر مي تراشيدند فيلم هاي كوتاه جايگاه واقعي خود را يافتند. تجربه چنين مواجهه اي با بي  حوصلگي عموم مردم در ادبيات هم داستان غريبي نبود. ديگر كسي حوصله خواندن رمان هاي قطور و مقاله هاي چند صفحه اي را نداشت و داستان كوتاه و يادداشت هاي جمع و جور جايگزين آنها شده بود. اينگونه بود كه فيلم هاي كوتاه آنگونه شدند كه اكنون هستند؛ فراوان، متفاوت و همراه با متقاضيان متعدد چه براي ساختن و چه براي ديدن.
كمي ديگر براي پرداختن به طرح اكران فيلم كوتاه تامل كنيد تا مشخص شود اين فيلم ها چگونه ساخته مي شوند.
عمده سازندگان فيلم كوتاه در ايران را فيلمسازان آماتور تشكيل مي دهند. تعداد دانشجويان فيلمسازي كه در طول تحصيل حداقل يك فيلم كوتاه مي سازند را به علاوه كنيد در تعداد علاقه مندان آزادي كه در انجمن هاي سينماي جوان و مراكز آموزش فيلمسازي، فيلم ساختن را تجربه مي كنند و البته گوشه چشمي هم داشته باشيد به فيلمسازاني كه فيلم كوتاه را به صورت حرفه اي دنبال مي كنند تا تعداد فيلم هاي كوتاه ساخته شده در كشور را متصور شويد. و حالا براي نوشتن راجع به طرح اكران فيلم كوتاه راحت تريم. جايگاه ساخت فيلم كوتاه را كه مي دانيم اما در سينما مرحله اي است به نام پس از توليد كه تبليغات، اكران، جذب مخاطب و بازگشت سرمايه را شامل مي شود.
براي بهتر روشن شدن اوضاع مخاطبان فيلم هاي كوتاه همان جمله خنده دار اول گزارش را به خاطر بياوريد. همين... مابقي نكات هم كه تقريبا مشخص است. اكران فيلم كوتاه در يك سينما و در يك سانس هر چقدر هم كه با استقبال روبه رو شود كه اينگونه نيست چه نتيجه اي خواهد داشت؟
حرف هاي مهرداد اسكويي 35ساله كه تاكنون۲۰ فيلم كوتاه مستند و داستاني ساخته است و البته در جشنواره هاي متعددي هم جايزه گرفته، در مورد وضعيت فيلم هاي كوتاه ايراني جالب به نظر مي رسد. او مي گويد: در ميان چند صد فيلمي كه هر ساله درجشنواره هاي رنگارنگ داخلي شركت مي كنند، تنها چند فيلم خاص است كه مطرح مي شوند .علت اين اتفاق را بايد در ضعف فيلم هاي كوتاه جست  وجو كرد يا به زبان ساده تر به اين موضوع اعتقاد داشت كه توان فيلمسازي كوتاه مان به صورت يكدست بالا نيست. ضعف فيلم ها هم با آموزش برطرف خواهد شد. در مدرسه فيلمسازي لهستان برنامه ريزي ها و آموزش ها به گونه اي است كه از ميان 50 فيلم ساخته شده، 50 فيلم درجه متوسط به بالا را كسب مي كنند. اگر در ايران هم مثل اكثركشورهاي اروپايي كارگاه هاي آموزش حرفه اي ساخت فيلم كوتاه وجود داشت وضعيت حتما تغيير مي كرد. اسكويي كه با فيلم خانه مادري ام مرداب در جشنواره  هاي متعددي شركت كرده و اكنون هم مشغول طي كردن مراحل پيش توليد فيلم كوتاهي در مورد جراحي زيبايي در ايران است، طرح اكران فيلم هاي كوتاه در سينما سپيده را كاري گول زننده مي داند و مي افزايد: وقتي وضعيت فيلم هاي بلند سينمايي و استقبال از آنها وخيم است توقع استقبال از فيلم هاي گمنام و كوتاهي كه بدون كوچكترين تبليغي اكران مي شوند كاملا مشخص است. قبلا هم براي يك دوره كوتاه شاهد اكران اين فيلم ها در سينما فلسطين بوديم ولي عمر اين حركت بسيار كوتاه بود. شايد اكران فيلم هاي كوتاه در سينما سپيده حركت جالب توجهي باشد ولي وضعيت فيلم ها  ، عدم وجود كارگاه هاي آموزشي جهت تربيت فيلمسازاني برجسته و همچنين مشكل هميشگي كمبود بودجه اين حركت را تبديل به يك مسكن موقت كرده است كه دير يا زود اثرش از بين خواهد رفت.روزي كه سينماي كوتاه ايران هم از جهت هنري و هم به لحاظ بخش صنعتي به گونه ديگري باشد آرزوي خيلي هاست ولي فعلا مي توان اين پيشنهاد را گوشزد كرد، ساعت 15 دوشنبه ها  ،سينما سپيده، خيابان انقلاب ، تهران.

زمستان مي فهميم كه هستيم
025890.jpg
پيچ راديو را ببنديد. نيازي به تلويزيون و روزنامه هم نيست. حتي چه احتياجي به آينده نگري سايت هاي هواشناسي كه از حالا تا 10 روز آينده هوا را پيش بيني مي كنند. گوش ها و چشم هايت را هم كه ببندي، در بي خبري گير نمي  افتي از 1/10/1 تا همين 1/10/1383 همه مي دانند زمستان يعني برف. پيچ راديو را ببنديد.
پيرمردها مي گويند شما كه يادتان نيست، زمان ما... اين پيرمردها خودشان هم كه تازه پشت لبشان سبز شده بود، از پيرمردها شنيده بودند كه آنها يادشان نيست، دوره جواني آن پيرمردها ... خلاصه اين جريان تا زمان سبيل تقي شاه عقب مي رود و هميشه هم زمستان دوره جواني پيرمردها شكل ديگري بوده، با اين حال نمي دانيم چرا توصيف زمستان از هميشه تا امروز همين بوده كه هست!
حس بودن 
زمستان مي فهمم كه هستم، از بخار دهانم و ردپايم روي برف. دقيق كه نگاه كني يخ كليشه حتي در زمستان مي شكند. مثلا همين ويژگي بودن در زمستان. كدام فصل است كه مثل زمستان آدم را ياد زنده بودنش بيندازد؟ خودتان را در بدترين شرايط روحي، داخل خيابان سردي فرض كنيد كه برف سفيد پوشش كرده. صداي غرش، غرش برف زير پا، بخار دهان و جاي كفش روي سفيدي برف، يعني بودن. خيلي وقت ها همين كه آدم مطمئن شود هنوز هست، برايش كافي است. زمستان سرماي گرمي دارد.
اول تابستان 
بهار نوبرانه، تابستان خنك، پاييز غيرقابل پيش بيني و بالاخره زمستان گرم.
اين چهار فصل بساط دستفروش است كه هميشه عليه طبيعت قيام مي كند. ويژگي ضد فصل بودن بساط دستفروش تنها به زمستان ختم نمي شود. اما فعلا روز، اولين روز زمستان است. از امروز وقت عبور از خيابان هاي شهر، خوب به اطراف نگاه كنيد. انگار كه آسمان و بساط دستفروش روي دو نيم كره متفاوت جهان قرار دارند. آن بالا باران و برف نماد سرماست و اين پايين لبو و باقلا سمبل گرما. روي بساط دستفروش، امروز اول تابستان است.
روز تولد
اسم زمستان كه مي آيد، از خيلي چيزها مي شود، نوشت. مثلا آدم برفي، برف بازي، زمين خوردن روي يخ، اسكي، نگاه به برف از پشت پنجره، يك خاطره و الي آخر كه البته اين الي آخر شايد خيلي مهم باشد اما جا كم است و هوا سرد، پس بايد مطلب را خلاصه كرد. آخرين نكته براي زمستان از دوران مدرسه و كتاب علوم بيرون مي آيد. داخل يكي از صفحه هاي آن كتاب چند دانه برف خيلي خوشگل بود. مي گفتند اگر بشود دانه هاي برف را به شكل بزرگ ديد، تا اين حد زيبا مي شوند. راستش فرصت نشد اين ادعا را تجربه كنيم اما ما عادت داريم كه براي قبول خيلي چيزها به شنيدن اكتفا كنيم. مهم اين است كه همه راضي باشند، اينجا هم كه بحث ستايش زمستان در بين است، بگذاريد دانه هاي برف، مثل شكلشان در كتاب علوم زيبا باشند. براي حمله به زمستان فرصت زياد است، بگذاريد سفيد دل سياه روز اول تولدش خوش باشد.

امروز
آرزوي فصل سرد
پاييز مرد. كوتاه كوتاه مثل خبر يك آگهي تسليت. كوتاه به اندازه 90 روز و يك چشم بر هم زدن. حالا زمستان تابوت پاييز را به زحمت به گور فراموشي هديه كرده و خشنود و راضي چشم به فصل تازه دارد. زمستان است و داستان گوش سرماخورده و واگويه دندان ها براي همه آشناست.
سرما شايد براي ما مردم شهرنشين چندان دلچسب نباشد و بارش برف و باران هزار و يك مشكل برايمان ايجاد كند، اما دانه هاي ريز برف براي آنهايي كه به زمين چشم دوخته اند و به رحمتآسمان توكل كرده اند نعمتي است بزرگ. اگر ما برف را براي گرفتن عكس يادگاري و برف بازي دوست داريم خيلي ها اين برف را براي مواجه نشدن با فقر و تنگدستي عزيز مي شمرند.
آرزوي شما در زمستان چيست؟ ديشب كه بلندترين شب سال را پشت سر گذاشتيد چه آرزويي را به ذهنتان سرازير كرديد. هرچه بوده به اميد برآورده شدن آن زمستان را آغاز مي     كنيم و البته چند آرزو كه اميدواريم شما هم با ما براي آنها دعا كنيد. اميد فصلي پربركت آرزوي خيلي هاست. ما هم آن را آرزومنديم. پرونده زمستان سال گذشته با يك فاجعه انساني بسته شد. اميدواريم كه امسال تمام ايراني ها در صحت و سلامت از فصل سرد لذت ببرند و به اميد موفقيت روزافزون براي ايران و ايراني و علاقه مندان به ايران...

صحنه
ادبيات نمايشي
نخستين دوره انتخاب آثار برگزيده ادبيات نمايشي ايران، ارديبهشت ماه سال آينده برگزار خواهد شد. در اين جشن، نمايشنامه هاي كوتاه با ارزشگذاري اول، دوم و سوم، يك نمايشنامه برگزيده خارج از اين مجموعه و يك نمايشنامه ترجمه شده و نيز يك اثر پژوهشي، تاليفي، ترجمه يا تاثير گذار بر ادبيات نمايشي ايران انتخاب خواهند شد.
تمامي آثار ارايه شده به زبان فارسي صرفنظر از مليت پديد آورنده پذيرفته مي شود، ضمن اينكه در اين دوره، زمان نگارش آثار، مطرح نيست. آثار برگزيده هر يك از استان ها علاوه بر تهران در صورت وجود امكانات اجرايي در همان استان با هزينه ستاد برگزاري و حمايت خانه تئاتر، اجراي عمومي خواهد شد.
اين آثار در سه مرحله داوري خواهند شد. در مرحله اول 150 اثر توسط 150 نفراز داوران تهران و شهرستان و در مرحله دوم 50 اثر توسط 9 داور و در مرحله سوم آثار برگزيده نهايي توسط 7 داور انتخاب خواهند شد.

ستون شما
من شركت مي كنم 
براي فعالان سياسي اين روزها، روزهاي سرنوشت سازي است. انتخابات رياست جمهوري و كانديداهاي آن بحث هر روز روزنامه ها و اخبار شبكه هاي تلويزيوني است. اما انتخابات و ربط آن به اين ستون در تماس يكي از شهروندان نهفته است كه چند روز پيش از پشت تلفن اين متن را براي ما خواندند:
در پهنه انتخابات به عنوان يك كانديد مستقل بدون گرايش حزبي يا گروهي فعالانه !!! حضور خواهم داشت.
جناب آقاي خدابنده لو از طرف تحريريه ايرانشهر به شما خسته نباشيد مي گوييم، موفق باشيد. اگر موفق شديد ما را فراموش نكنيد.
نفروشيد...
نامه اي داشتيم از كرمانشاه كه در آن يكي از هموطنان خواسته تا به اوضاع خيابان مدرس اين شهر بپردازيم. بهروز نوروزي نوشته عده اي اراذل و اوباش بسياري از مغازه هاي اين شهر را اجاره كرده اند غصب كرده اند! و در آنها لوازم آرايش و روسري و ... مي فروشند. او اميدوار است كه حقوق شهروندي مردم رعايت شود.
داروهاي گران و بيماران...
بنده ضمن تقدير از چاپ گزارش گراني دارو در صفحات اجتماعي تاريخ 22/9/83 به استحضار شما مي رسانم كه بسياري از بيماران اين روزها به ناچار قيد نسخه هاي پزشكانشان را زده اند چون غم نان اجازه نمي دهد كه داروهاي تجويز شده بهشان را به راحتي تهيه كنند.
اين چند سطر بخشي از نامه يك عزيز اصفهاني است كه البته نامش را ننوشته، اين هموطن عزيز در ادامه نامه اش كه سراسر گلايه و دلخوري است آورده، من به عنوان يك بيمار بايد در يك سال مبلغي حدود 300 هزارتومان براي خريد داروهاي ويژه كبدي و گوارشي بپردازم كه باعث بروز مشكلات فراواني براي خودم و خانواده ام شده است.
- بيمار بي نام عزيز، همه ما از وضعيت نامساعد درمان در كشور مطلعيم. تنها آرزوي سلامت كاري است كه مي توانيم انجام دهيم.
دريغ از ايران 
باورش برايم سخت است كه در زماني صداي غرش شير و ببر در سرزمين پهناور ايران شنيده مي شد. آنچنان شتابان و بي ضابطه و بي برنامه رو به دنياي صنعتي شدن قدم مي گذاريم و آنچنان طبيعت سرزمين مان را زير چرخ هاي سياه صنعت له كرديم كه از طبيعت مان فقط نامي باقيمانده است. مگر ما از هندوستان بدتريم كه به رغم داشتن جمعيت زياد اكثر گونه هاي حيات وحش خود را حفظ كرده و ما يكي يكي آنها را از دست مي دهيم.
جنگل هاي شمال به زباله داني تبديل شده، قاچاق چوب بيداد مي كند. حيات وحش كشورمان را ديگر در جنگل ها از فاصله هاي دور با دوربين هم نمي توانيم ببينيم. اين صحبت را بريزيد روي يك برگ كاغذ تا محتواي نامه يك دانشجوي مقطع كارشناسي جنگلداري به نام مصطفي رحيمي را متوجه شويد.
-آقاي رحيمي عزيز با تمام حرف هاي شما موافقيم به جز يورش به سوي صنعتي شدنمان را.

كتابخانه
آخرين اثر ماركز
اولين خبر ستون كتابخانه ما اختصاص به انتشار كتاب فرهنگ واژگان محاوره اي دارد. اين اثر مكتوب، به بررسي منشا واژگان عاميانه مي پردازد آنچه كه اين فرهنگ را كه تازه ترين اثر تاليفي دكتر سيد مهدي صدر است، از ساير فرهنگ ها متمايز مي سازد، اين است كه اگر ساير فرهنگ ها تمام لغات اعم از مناسب و نامناسب را ضبط مي كنند، در اين فرهنگ، به علت انتخاب و گزينش واژه ها، سعي شده است از آوردن لغات نامناسب و زننده جلوگيري شود. ديگر حسن اين كتاب اين است كه نشان مي دهد چه واژه اي از چه زباني وارد زبان فارسي شده است.
اما خبر دوم ما در خصوص چاپ آخرين اثر ماركز است. در فاصله كمتر از دو ماه از انتشار جديدترين رمان ماركز در اروپا و آمريكا ترجمه فارسي آن نيز توسط كاوه ميرعباسي انجام شده است. نامي كه ميرعباسي براي متن فارسي اثر در نظر گرفته خاطره دلبركان غمگين من است. كتاب تقريبا كم حجم است و يكصد صفحه دارد. كار انتشار اين كتاب هم بر عهده نشر نيلوفر است. از اين كتاب در اروپا و آمريكا استقبال زيادي شده و ظرف مدت 15 روز به چاپ سوم رسيده.
قبل از چاپ اصلي، اين كتاب به صورت قاچاق در كلمبيا فروخته مي شد.

سايت
سايت تئاتر
خبري هم براي علاقه مندان به كامپيوتر و اينترنت و البته تئاتر. سايت اطلاع  رساني تئاتر كه به همت روابط عمومي مركز هنرهاي نمايشي راه اندازي شده است تا هفته دوم دي ماه روي شبكه اينترنت قابل دسترس است. اين سايت تا هفته آينده به طور آزمايشي كار خود را آغاز مي كند.
اين سايت شامل جديدترين اطلاعات، اخبار و گزارش هاي تئاتر براي رسانه ها و مطبوعات است. عكس، مصاحبه اختصاصي و نقد تئاتر از ديگر بخش هاي اين سايت اطلاع رساني خواهد بود.
تحريريه اين سايت هم در قسمتي از ساختمان تئاتر شهر مستقر شده اند. حالا علاقه مندان به تئاتر به راحتي و از طريق اينترنت قادر خواهند بود به اطلاعات كافي در اين زمينه دست يابند.
اين سايت در آستانه برپايي بيست و سومين جشنواره تئاتر فجر راه اندازي و دوستداران مي توانند در اين خصوص نيز اطلاعات كافي را از سايت دريافت كنند.

تهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
محيط زيست
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  محيط زيست  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |