براي شما كه احتمالا  عادت داريد به تعجيل ايرانشهر را ورق بزنيد و آن را كنار بگذاريد به اميد يافتن مجال بيشتري از روز براي خواندن آن و اغلب هم اين مجال بيشتر را پيدا نمي كنيد، اين چند سطر را مي نويسيم. اين طور شايد روز ما بي شما نشود.
در شهر
مهريه هديه  است يا تهديد؟
هفته پيش طرح تحديد ميزان مهريه سرانجام در صحن مجلس مطرح شد. به اين بهانه، شايد واكاوي مفهوم مهريه براي بسياري از مردم جالب باشد. يك قاضي دادگاه هاي خانواده در اين باره توضيح مي دهد كه: مهريه هديه اي است از طرف مرد به زن در زمان عقد ازدواج، نه وعده اي براي سالهاي بعد و در صورت بروز طلاق. او با تاكيد بر اينكه مهريه ضمانتي براي ادامه زندگي نيست، بلكه تعهدي براي آغاز آن است، مي گويد: در زندگي هايي كه به طلاق نمي انجامد، تكليف مهريه و هديه مرد به زن چه مي شود؟ ممكن است هيچ زني هديه اش را نگيرد، اما اين به معناي رفع تكليف از مرد نيست. هديه روز تولد يك فرد را كه 5 ماه يا 4 سال بعد نمي دهند. مهريه اگر هديه است، بايد درست در زمان خود پرداخت شود و اگر هدف از تعيين آن، تضمين زندگي است كه اين انگيزه در ازدواج اشكال وارد مي كند و اين اشكال تا پايان باقي مي ماند.
شهرآرا
كتابي براي شما
به زودي پست يك بسته براي شما مي آورد كه محتوي هديه اي است از سوي شوراي شهر. اين هديه كتابي است درباره روش هاي آمادگي در برابر زلزله. اين كتاب با تيراژ اوليه 220 هزار نسخه كه به زودي به 400 هزار نسخه خواهد رسيد و در 4 فصل با عناوين زلزله را بهتر بشناسيم ، آمادگي در برابر زلزله، آمادگي در برابر زمين  لغزش  و ميزدگرد خانوادگي  در زمينه آمادگي در برابر زلزله منتشر شده و توسط مركز مديريت بحران شهر تهران به صورت رايگان در ميان خانواده هاي تهراني توزيع مي شود.
دكتر حمزه شكيب، عضو شوراي شهر تهران در خبري در همين زمينه اعلام كرده است كه هم اكنون 30 الي 40 درصد خانه هاي تهران فرسوده هستند كه برخلاف تصور موجود، فقط در جنوب شهر واقع نيستند و در تمام مناطق كمابيش ديده مي شوند.
تهرانشهر
شنبه خاكستري 
پريروز در شنبه خاكستري تهران، كمتر كسي توانست از داخل شهر، البرز را ببيند. شهر زير چتر دودمه مدفون بود. شهرام فرهنگي درباره همين روز نوشته است كه انگار بايد در تمام توصيفات تجديدنظر كرد. سرعت تغيير بالا رفته است. زمستان ديگر سرد و سفيد نيست؛ سرد است، اما سفيد نيست... شنبه خيلي ها كه فرصت سرخاراندن نداشتند، نديدند كه البرز پشت شيشه مات فرو رفته. نفهميدند چرا نفسشان تنگ شده...دو روز پيش البرز را نديدم و اين فاجعه بود.